خواص دارویی و گیاهی
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
barsadictionary@gmail.com
Telegram:
@Barsadic
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
مدیر کل (انگلیسی: General manager) به مدیر اجرایی اطلاق میگردد، که مسئولیت اصلی آن، مدیریت مستقیم بر منابع درآمد و هزینههای شرکت میباشد، که عناصر مربوط به این دو عامل، در فهرستی تحت عنوان صورت سود و زیان، درج میشوند. مدیر کل معمولاً وظیفه نظارت بر کلیه زیرمجموعههای دو بخش بازاریابی و فروش را برعهده دارد و بطور روزانه عملیات حوزه کسبوکار شرکت را مدیریت میکند و دستورهای لازم را به کارکنان بخش کسبوکار، انتقال میدهد.
در اغلب شرکتها، مدیر کل مسئولیت برنامهریزی راهبردی شرکت را نیز برعهده دارد. از دیگر وظایف یک مدیر کل میتوان به: تفویض اختیارها، هماهنگی و سازماندهی نیروی انسانی، همچنین تصمیمگیری برای رسیدن به نتایج مطلوب، با هدف کسب سود برای سازمان، اشاره نمود.[۱] در بعضی از شرکتها، بسته به نوع فعالیت شرکت، گاهی مدیر ارشد مالی یا مدیر عملیات، به عنوان مدیر کل شرکت فعالیت میکنند. در بسیاری از شرکتهای بزرگ، مدیر کل شرکت، معاون مدیر عامل نیز محسوب میشود.
1
general::
general manager
شبکه مترجمین ایران
2
general::
general director
transnet.ir
3
Law::
Director General
مدیر کل به انگلیسی
فرهنگ تشریحی – کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
What are the exact equivalents for these titles: Manager, Director, VP and President?
A director is typically managing managers
.
تفاوتش ذکر کردم پایین
مدیر
مدیر کل به انگلیسی
مدیر یا رییس
نایب رییس
رئیس
A director by definition is a manager. A director would be a higher ranking manager…a manager of managers. Typically a companies management structure will break down like the following and I think this should answer your question.
A manager will manage a group of workers.
There may be a senior manager who manages the managers.
A director will manage the senior managers or managers.
A vice president or department head will manage a group of directors.
A senior vice president or executive vice president will manage other VPs.
Then you will have a president or chief executive officer (CEO) on the top.
It probably depends on the size of the company how many layers of management there are and a lot of times you will have a mix of levels being managaged…the above is just the general guideline. You could have a VP managing directors and some senior managers, etc… I would say the listed structure probably is pretty accurate for fortune 500 type companies. For small companies they may have a director in charge of no one…they tend to throw around titles a little more freely.
سلام
البته persionboy تفاوت این رده بندی ها رو خیلی خوب به انگلیسی توضیح دادن. در تکمیل پاسخ ایشون، فکر می کنم بنا به چارت سازمانی و نوع فعالیت سازمان و وظایف مدیران بشه معادل های مختلفی رو برای این عناوین شغلی به کار برد؛ ازجمله:
manager : (شرکت / مؤسسه) مدیر (کل)، رییس؛ مسؤول، سرپرست؛ (در ورزش یا هنرهایی مثل سینما یا خوانندگی) سرپرست (تیم)، مدیر برنامه ؛ مباشر، کارفرما
director : مدیر، سرپرست، رییس؛ (سینما) کارگردان؛ عضو هیئت مدیره
VP : معاون یا نایب رییس
president : رییس (کل)
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
در سایت چی میگن صد ها نفر به شما
در ترجمه جملات یا
اصطلاحات فارسی به انگلیسی و
ترجمه فارسی اصطلاحات
تکنیکی انگلیسی کمک میکنند .
app chiMigan اپ چی میگن
app chiMigan اپ چی میگن
31,135 پرسش
51,513 پاسخ
45,557 نظر
9,872 کاربر
هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در
تبدیل جملات فارسی
به انگلیسی، تبدیل اصطلاح
های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی
چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی،
آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن
معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی
انگلیسی است.
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
مدیرکل انجمن پاسخی برای roozbeh.rahmani در یک موضوع ارسال کرد در دیکشنریها
مدیرکل انجمن پاسخی برای translator در یک موضوع ارسال کرد در مباحث و مشکلات عمومی
مدیرکل انجمن یک موضوع را ارسال کرد در نرم افزار های مورد نیاز مترجمان
مدیرکل انجمن پاسخی برای mahsa-nita در یک موضوع ارسال کرد در مباحث و مشکلات عمومی
مدیر کل به انگلیسی
مدیرکل انجمن پاسخی برای xavi در یک موضوع ارسال کرد در مباحث و مشکلات عمومی
مدیرکل انجمن یک موضوع را ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای fshnsm در یک موضوع ارسال کرد در مباحث و مشکلات عمومی
مدیرکل انجمن پاسخی برای aliebrahimiblog در یک موضوع ارسال کرد در مباحث و مشکلات عمومی
مدیرکل انجمن پاسخی برای fns4565 در یک موضوع ارسال کرد در دانستنیهای ترجمه
مدیرکل انجمن پاسخی برای saeid1989 در یک موضوع ارسال کرد در دانستنیهای ترجمه
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در دیکشنریها
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در اندروید
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در دیکشنریها
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در دیکشنریها
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در دیکشنریها
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در فرهنگهای حقوقی
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در فرهنگهای حقوقی
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در فرهنگهای حقوقی
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در فرهنگهای حقوقی
مدیرکل انجمن پاسخی برای مدیرکل انجمن در یک موضوع ارسال کرد در فرهنگهای حقوقی
طراحی و پشتیبانی
طرح و گرافیک ماهان
حال، آیا کسی از شما تا کنون دنبال این کلمه گشته است؟
منظورم در لغتنامه است؟ (خنده) بله، همانطور که فکر میکردم.
این کلمه چطور؟
اینجا، به شما نشان میدهم:
فرهنگنویسی: عمل گردآوری کردن لغتنامهها.
توجه کنید — خیلی اختصاصی کار میکنیم. واژه «گردآوری.»
لغتنامه از یک سنگ گرانیتی و یا یک پاره سنگ
تراشیده نشده است. بلکه از بسیاری تکههای کوچک ساخته شده است.
تکههای گسسته —
اینگونه هجی میشود تکههای گ-س-س-ت-ه.
و آن تکهها واژه نام دارند.
حال یکی از افتخارات فرهنگنویس بودن —
علاوه بر راه پیدا کردن به TED — این است که میتوانید کلمههای جالبی بگویید،
مثل فرهنگنویسانه.
این واژه الگوی جالبی دارد —
که هجای دوگانه نامیده می شود. و با گفتن هجای دوگانه،
به آخرین درجه گیکی بودن رسیدهام.
اما «فرهنگ نویسانه» با «دن دن دی دی دانه» الگوی یکسانی دارد.
درست است؟ گفتن این کلمه سرگرم کننده است،
و من آن را زیاد تکرار میکنم.
حال یکی از معایب فرهنگنویس بودن
این است که افراد غالبا تصویر گرم و دوستانهای از لغتنامه در ذهنشان ندارند.
درست است؟ هیچکس لغتنامه خود را در آغوش نمیگیرد.
اما چیزی که اغلب افراد درباره فرهنگ لغت فکر میکنند، بیشتر اینگونه فکر میکنند.
فقط برای اینکه بدانید، من سوت فرهنگنویسی ندارم.
اما افراد تصور میکنند که کار من راه دادن کلمات خوب است
تا جای خود را در لغتنامه باز کنند،
و به کلمات بد اجازه ورود ندهم.
اما مسئله این است که من نمیخواهم پلیس راهنمایی باشم.
یکی به این دلیل که من اونیفرم ندارم.
و دیگر اینکه — تشخیص اینکه چه واژگانی خوب هستند
و چه واژگانی بد هستند اصلا کار آسانی نیست.
و زیاد هم جالب نیست. و وقتی که کارتان جالب و آسان نباشد،
دنبال بهانه میگردید که به نحوی آن را انجام ندهید.
پس اگر می خواستم شغلی را انتخاب کنم
که استعاره برای شغل من باشد، ترجیح میدادم که ماهیگیر باشم.
می خواهم تور بزرگم را درون اقیانوس آبی و عمیق زبان انگلیسی بیاندازم
و ببینم که چه موجودات خارقالعادهای را از کف آن بالا میآورم.
پس چرا از من میخواهند که عبور و مرور را کنترل کنم، وقتی که ترجیح میدهم ماهیگیری کنم؟
خوب، ملکه را سرزنش میکنم.
چرا ملکه را سرزنش میکنم؟
ملکه را سرزنش میکنم، اولا به این خاطر که خنده دار است.
و ثانیا ملکه را سرزنش میکنم چون
لغتنامه ها هیچ تغییر نکردهاند.
تصور ما از اینکه یک لغتنامه چیست از دوران سلطنت اوعوض نشده است.
تنها چیزی که ملکه ویکتوریا در لغتنامههای مدرن از آن خوشش نخواهد آمد
گنجاندن واژگان رکیک است، که این اتفاق
از سال ۱۹۶۵ در لغتنامههای آمریکایی افتاد.
خوب، این فرد را ببینید. عصر ویکتوریا.
جیمز موری، اولین ویراستار لغتنامه انگلیسی آکسفورد.
من کلاه او را ندارم. ای کاش آن کلاه را داشتم.
خب او مسئول بسیاری از چیزهایی است که
ما در لغت نامههای امروزی، نوین به حساب میآوریم.
وقتی شخصی شبیه این — با آن کلاه —
چهره مدرنیته است، مشکلساز است.
و امروز جیمز موری میتوانست دارای شغلی در هر لغتنامهای باشد.
و هیچ منحنی یادگیریی نیز وجود ندارد.
و البته برخی از ما میگویم: رایانهها!
رایانهها! رایانهها چی؟
مسئلهای که در مورد رایانهها وجود دارد اینست که — من عاشق رایانه هستم.
منظورم این است که دیوانه آن هستم. عاشق رایانهام.
حتی حاضرم برای اینکه جستجوی کتاب گوگل را از من نگیرید اعتصاب غذا کنم.
اما رایانهها کار خاصی به جز
سرعت بخشیدن به فرآیند گردآوری لغتنامهها نمیکنند.
نتیجه نهایی را تغییر نمیدهند.
چون یک لغتنامه،
طرحی ویکتوریایی با نفوذ ترکیبی مدرن است.
خیلی تخیلی است، ما اینجا یک دوچرخه الکتریکی داریم.
میبینید، طرحی داریم ویکتوریایی با یک موتور روی آن. همین!
طرح تغییر نکرده است.
مدیر کل به انگلیسی
و بله، پس لغتنامههای آنلاین چی؟ صحیح؟
لغتنامههای آنلاین بایستی متفاوت باشند.
این لغتنامه انگلیسی آکسفورد آنلاین است، یکی از بهترین لغتنامههای آنلاین.
در ضمن، این کلمه مورد علاقه من است:
Erinaceous: متعلق به خانواده خارپشت؛ ماهیت خارپشتی داشتن.
بسیار کلمه پرکاربردی است. حال به آن نگاه کنید.
لغتنامههای آنلاین در حال حاضر همان کاغذ هستند که روی صفحه نمایش آمدهاند.
خیلی ساده است. ببینید در یک مدخل چند پیوند وجود دارد: دو!
درست؟ آن کلیدهای کوچک —
همه آنها را به جز نمودار تاریخ باز کردهام.
پس اینجا زیاد اتفاق خاصی نیافتاده است.
جاهای زیادی برای کلیک کردن وجود ندارد.
در حقیقت لغتنامههای آنلاین دارای تمام
معایب نسخههای چاپی هستند به جز قابلیت جستجوی آنها.
و وقتی که قابلیت جستجوی آن را ارتقا دهیم،
در حقیقت به مزیتی برتر از نسخه چاپی دست یافتهایم، و آن دستیابی غیر مترقبه است.
دستیابی غیر مترقبه وقتی اتفاق میافتد که چیزی را پیدا میکنید که به دنبال آن نیستید
چون یافتن چیزی که به دنبال آن هستید بسیار دشوار است.
پس — (خنده) — حال، وقتی که به این مسئله فکر میکنید،
با مشکل Ham Butt (ته گوشت) مواجه میشویم.
آیا کسی میداند مشکل Ham Butt چیست؟
خانمها برای شام یک خانواده بزرگ گوشت درست میکنند.
آنگاه قسمت پایین گوشت را جدا میکنند و به دور میاندازند،
و به این تیکه گوشت جدا شده نگاهی میاندازند و میگویند:
«این یک تکه گوشت بسیار عالی است. چرا آن را دور می اندازم؟»
با خود فکر میکند: «خوب مادرم همیشه همین کار را میکرد.»
سپس به مادرش زنگ میزند و میگوید:
«مامان، چرا وقتی گوشت میپزی تهش را جدا میکنی؟»
مادرش میگوید: «نمیدانم، مادرم همیشه این کار را میکرد!»
در نتیجه به مادربزرگ زنگ میزنند و او پاسخ میدهد:
«ماهیتابهام خیلی کوچک بود!» (خنده)
پس مسئله این نیست که ما کلمات خوب یا کلمات بد داریم —
بلکه ماهیتابهای داریم که بسیار کوچک است!
میدانید که ته گوشت نیز لذیذ است! هیچ دلیلی وجود ندارد که آن را دور بیاندازید.
کلمات بد — میبینید، وقتی مردم در فکر جایی هستند
و آن مکان را روی نقشه نمییابند،
میگویند: «این نقشه مزخرف است!»
وقتی که کلوپ یا کافهای پیدا میکنند که در کتاب راهنما نیست،
می گویند: «اوه، اینجا باید خیلی جالب باشه! توی کتاب راهنما نیست.»
وقتی با کلمهای برخورد میکنند که در لغتنامه وجود ندارد با خود میگویند،
«حتما این کلمه بدی است.» چرا؟ بیشتر ممکن است آن لغتنامه بد باشد.
چرا به جای ماهیتابه، از گوشت ایراد میگیرید که بزرگ است؟
خوب میتوانید گوشتی کوچکتر انتخاب کنید.
زبان انگلیسی به همان بزرگی است که هست.
پس اگر مشکل ته گوشت دارید،
و دارید به مشکل ته گوشت فکر میکنید،
نتیجهای که به آن راه خواهی یافت بسیار نرمشناپذیر و غیر شهودی خواهد بود:
کاغذ دشمن واژگان است.
چطور ممکن است؟ منظورم این است که من عاشق کتابم. من واقعا عاشق کتابم.
بعضی از بهترین دوستان من کتاب هستند.
اما کتاب بهترین شکل یک لغتنامه نیست.
ممکن است با خود بگویند: «اوه، پسر.
اونا میخواند لغتنامههای قشنگ چاپی منو ازم بگیرند؟»
خیر. هنوز لغتنامههای چاپی وجود دارند.
وقتی اتومبیلدار شدیم — وقتی که اتومبیل تبدیل به غالبترین شکل حمل و نقل شد،
اسبها را یک جا جمع نکردیم که آنها را بکشیم.
میدانید، هنوز قرار هست که لغتنامههای چاپی وجود داشته باشند،
اما دیگر لغتنامه غالب نخواهند بود.
از این به بعد لغتنامه کتابی-شکل تنها شکلی نیست که
لغتنامهها دارند. همچنین قرار نیست
شکل الگو برای لغتنامههای آینده باشد.
پس اینگونه به مسئله نگاه کنید: اگر محدودیت مصنوعی داشته باشید،
محدودیتهای مصنوعی منجر میشوند به
تمایزات دلبخواهی و جهانبینی نامتوازن.
چه اتفاقی میافتاد اگر زیستشناسان تنها به مطالعه حیواناتی میپرداختند
که باعث میشد مردم بگویند، «اوووو.» صحیح؟
اگر به حیوانات از دیدگاه زیباشناسانه نگاه میکردیم چه اتفاقی میافتاد،
آنگاه فقط آنهایی که بامزه بودند مورد مطالعه قرار میگرفتند؟
در نتیجه درباره جانواران محبوب اطلاعات زیادی میداشتیم،
و راجع به دیگر حیوانات خیلی کم.
و به نظر من این یک مشکل است.
به نظر من باید همه واژگان را بررسی کنیم،
چون وقتی به کلمات میاندیشید، میتوانید اصطلاحات زیبایی بسازید
از اجزای بسیار بیارزش.
فرهنگنویسی بیشتر درباره علم مواد است.
مورد مطالعه ما مقاومت موادی است که
شما در ساختن ساختار اصطلاح خود استفاده میکنید:
کلام و نوشتار شما. و اغلب افراد به من میگویند،
«بسیار خوب، چگونه بفهمم که این واژه واقعی است؟»
آنها فکر میکنند، «اگر واژگان را ابزاری فرض کنیم
که در بیان افکارمان مورد استفاده قرار میگیرند،
چگونه میتوان گفت پیچگوشتی از چکش بهتر است؟
چگونه میتوان گفت که چکش آهنگری از چکش صنعتی بهتر است؟
هر کدام از آنها مناسب کار خود هستند.»
همه از من میپرسند: «از کجا بدانیم که کلمهای واقعیست؟»
ببینید، هر کس که کتابهای کودکان را خوانده باشد
میداند که عشق همه چیز را واقعی میکند.
اگر واژهای را دوست دارید، بکارش ببرید. و واژه واقعی میشود.
وجود واژه در لغتنامه تنها تمایزی مصنوعی است.
باعث نمیشود کلمه را واقعیتر از هر روش دیگر جلوه دهد.
اگر کلمه ای را دوست دارید، واقعی میشود.
پس اگر نگران هدایت عبور و مرور نباشیم،
اگر از کاغذ جلوتر رفتهایم، اگر نگرانی کمتری داریم
راجع به کنترل کردن و بیشتر درباره توضیحات،
آنگاه میتوانیم زبان انگلیسی را مثل
این متحرک زیبا فرض کنیم.
و هرگاه یکی از قسمتهای کوچک این متحرک تغییر کند،
لمس شود — هر گاه کلمهای را لمس کنید،
آن را در بافت جدیدی بکار بردهاید، معنای جدیدی به آن دادهاید،
آن را فعل میکنید — باعث حرکت متحرک میشوید.
آن را نشکستهاید؛ بلکه فقط در موقعیتی تازه است،
و این موقعیت تازه میتواند به همان اندازه زیبا باشد.
پس اگر دیگر پلیس راهنمایی نیستید —
مشکل پلیس راهنمایی بودن این است
تنها چند پلیس میتوانند در یک چهارراه باشند،
وگرنه اتومبیلها گیج میشوند.
ولی اگر هدف شما هدایت عبور و مرور نباشد،
مثلا شمردن اتومبیلها باشد، آنگاه هر چه چشم بیشتری باشد بهتر است.
میتوانید درخواست کمک کنید!
اگر درخواست کمک کنید، کار بیشتری انجام میشود. و واقعا ما نیازمند کمک هستیم.
کتابخانه مجلس: ۱۷ میلیون کتاب.
که نصف آنها به انگلیسی هستند.
اگر از ۱۰ کتاب تنها یکی
حاوی کلمهای خارج از لغتنامه باشد،
معادل با بیش از دو لغتنامه جامع خواهد بود.
و من کلمهای لغتنامهای نشده —
مثلا کلمه «لغتنامهای نشده» —
را تقریبا در هر کتابی که میخوانم میبینم. روزنامهها چطور؟
بایگانی روزنامهها به سال ۱۷۵۹ برمیگردد.
۵۸.۱ میلیون صفحه روزنامه. اگر از ۱۰۰ تا تنها یکی
از آن صفحات کلمهای لغتنامهای نشده داشته باشد،
یک فرهنگ آکسفورد کامل میشود.
یعنی پانصدهزار کلمه دیگر. پس آن بسیار زیاد است.
و من هنوز مجلات را به حساب نیاوردهام، وبلاگها را نیز حساب نکردهام —
و من در یک هفته نشریه بوینگبوینگ کلمات بیشتری میبینم
تا نیوزویک یا تایم.
اتفاقات زیادی درحال رخ دادن است.
و حتی تعدد معانی را هم در نظر نگرفتهام،
چون عادت حریصانه بعضی از واژگان است که
بیشتر از یک معنی را به خود میگیرند.
حال اگر کلمه «Set» را در نظر بگیرید — میتواند به معنی محل دستفروشی باشد،
میتواند چینچینهای یقه لباسهای دوره الیزابت باشد —
و معانی بسیار دیگری در لغتنامه انگلیسی آکسفورد هست.
لغتنامه آکسفورد ۳۳ شماره مجزا برای واژه «set» دارد.
این کلمه بسیار کوچک، ۳۳ معنی مختلف.
برچسب یکی از آنها اینگونه است: «معانی اختصاصی متفرقه.»
میدانید یاد چه چیزی میافتم؟
یاد عصر جمعه میافتم که کسی میخواهد به سمت یک کافه برود.
یک پلیس واژهها بیرون ایستاده،
و میگوید: «معانی اختصاصی متفرقه.»
پس ما همه این واژگان را داریم، و واقعا به کمک نیاز داریم!
و مسئله این است که میتوانیم تقاضای کمک کنیم —
کمک خواستن آنقدرها هم دشوار نیست.
یعنی که، فرهنگنویسی موشک هواکردن که نیست.
میبینید، من فقط یک سری کلمات و اعداد به شما دادم،
و این فراتر از توضیح بصری است.
اگر لغتنامه را نقشه زبان انگلیسی بدانیم،
چیزهایی که بلدیم این نقاط روشن هستند
و جاهایی که در تاریکی قرار داریم نقاط تیره هستند.
اگر این نقشه تمام کلمات انگلیسی آمریکایی بود، ما چیزی بلد نبودیم.
و حتی قالب زبان را نیز نمیدانیم که به چه شکل است.
اگر این لغتنامه بود — اگر این نقشه انگلیسی آمریکایی بود —
ببینید، ما تصوری قلنبه از فلوریدا داریم،
ولی کالیفرنیایی وجود ندارد!
جای کالیفرنیا در انگلیسی آمریکایی خالی است.
ما به قدر کافی نمیدانیم، و حتی نمیدانیم که جای کالیفرنیا خالی است.
حتی آن جای خالی را هم روی نقشه نمیبینیم.
پس دوباره، فرهنگنویسی موشک هواکردن نیست.
ولی حتی اگر به همان سختی هم بود، دانش موشکی امروزه در حال انجام است
توسط آماتورهای علاقمند. میدانید؟
پیدا کردن چند کلمه هم نمیتواند زیاد سخت باشد!
پس، تعداد کافی از دانشمندان در رشته های دیگر
واقعا از مردم میخواهند تا کمک کنند، و آنها دارند خوب کار میکنند.
به عنوان مثال: eBird را در نظر بگیرید، جاییکه علاقمندان به پرندگان میتوانند
اطلاعات خود را از مشاهده پرندهها آنجا بارگذاری کنند.
و آنگاه پرندهشناسان میتوانند با مراجعه به آن
به ردیابی جمعیتها، مهاجرتها و غیره کمک کنند.
این مایک اوتس است. مایک اوتس در پادشاهی متحده زندگی میکند.
او مدیر یک شرکت آبکاری الکتریکی است.
او بیش از ۱۴۰ ستاره دنبالهدار پیدا کرده است.
او ستارههای زیادی پیدا کرده، یکی از آنها را به اسم او نامگذاری کردهاند.
کمی بعد از مریخ است — یک پیادهروی.
فکر نمیکنم که به این زودی عکسش را در آنجا بگیرد.
اما او ۱۴۰ ستاره دنبالهدار را بدون تلسکوپ پیدا کرده است.
او اطلاعات را از ماهواره NASA SOHO دانلود کرده بود،
و بدین طریق آنها را پیدا کرد.
اگر میتوانیم بدون تلسکوپ ستاره پیدا کنیم،
نبایستی که بتوانیم واژهها را هم پیدا کنیم؟
اکنون همه شما میدانید که از اینها چه منظوری دارم.
چون من اینترنت میروم، که جایی است که همه میروند.
و اینترنت برای جمعآوری لغات عالی است،
چون اینترنت پر از گردآوردندگان است.
و این یکی از فناوریهای کمترشناخته شده اینترنت است،
البته اینترنت در حقیقت تشکیل شده است از واژگان و شور و شوق.
و واژگان و شور و شوق در حقیقت میتوانند
دستورکار فرهنگنویسی باشند. این عالی نیست؟
بنابراین در حال حاضر سایتهای خیلی خوب زیادی برای جمعآوری کلمات وجود دارند،
اما مشکل بعضی از آنها این است که زیاد علمی نیستند.
آنها کلمه را نشان میدهند، ولی زمینه آن را نشان نمیدهند:
از کجا آمده است؟ چه کسی آن را گفته است؟
در کدام روزنامه بوده است؟ چه کتابی؟
چون یک کلمه همانند یک اثر باستانشناسی است.
اگر زادگاه یا خاستگاه اثر را ندانید،
دیگر علم نیست — فقط یک شی زیبا برای دیدن است.
پس واژهٔ بدون ریشه مانند گلی بریده است.
همانطور که میدانید — برای مدتی دیدنی است، ولی زود پژمرده میشود.
بسیار سریع میمیرد.
پس همه این مدت میگفتم،
«لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه.»
نه «یک لغتنامه» یا «لغتنامهها.» و به این دلیل است که —
خوب، مردم لغتنامه را به منزلهٔ کل زبان میگیرند.
آن را به صورت جزئی از کل به کار میبرند.
و یکی از مشکلات دانستن واژهٔ «همدریافتی»
این است که شما دنبال بهانهای برای گفتن این واژه میگردید.
تمام سخنرانی من بهانهای بود تا به این نقطه برسم
که بتوانم جزئی را به عنوان یک کل به شما ارائه کنم.
پس واقعا متاسفم. ولی وقتی بخشی از چیزی را بکار میبرید —
مثل لغتنامه که بخشی از زبان است،
یا یک پرچم که نشانه کشور آمریکاست، نماد یک کشور —
شما آن را جزئی از کل در نظر گرفتهاید.
اما مسئله این است که ما میتوانیم لغتنامه را کل زبان فرض کنیم.
اگر ظرف بزرگتری داشته باشیم میتوانیم تمام لغات را درون آن بگذاریم.
میتوانیم تمام معانی را بگنجانیم.
آیا این نیست که همه معانی بیشتری در زندگی خود میخواهند؟
و ما میتوانیم لغتنامه را نه تنها به نماد یک زبان —
بلکه به کل زبان تبدیل کنیم.
میدونین، من بسیار امیدوارم که پسرم —
که این ماه ۷ ساله میشود — دوست دارم که چیزی را به یاد داشته باشد
که این زمانی شکل عمده لغتنامهها بوده است.
لغتنامهها زمانی این شکلی بودند.
من میخواهم که او اینطور لغتنامه را مثل نوار ۸-ترانهای در نظر بگیرد.
غالبی بود که بدلیل کارآمد نبودن از بین رفت.
واقعا چیزی نبود که مردم نیاز داشتند.
و مسئله این است که، اگر ما بتوانیم تمام لغات را بگنجانیم،
دیگر آن تمایز مصنوعی خوب و بد را ندارد،
و میتوانیم زبان را همچون دانشمندان تعریف کنیم.
میتوانیم نقدهای زیباشناختی را به عهده نویسندگان و سخنرانان بگذاریم.
اگر بتوانیم این کار انجام دهیم، پس من هم میتوانم تمام وقتم را ماهیگیری کنم
و دیگر مجبور نیستم پلیس ترافیک باشم.
از توجه شما بسیار سپاسگزارم.
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
حال، آیا کسی از شما تا کنون دنبال این کلمه گشته است؟
منظورم در لغتنامه است؟ (خنده) بله، همانطور که فکر میکردم.
این کلمه چطور؟
اینجا، به شما نشان میدهم:
فرهنگنویسی: عمل گردآوری کردن لغتنامهها.
توجه کنید — خیلی اختصاصی کار میکنیم. واژه «گردآوری.»
لغتنامه از یک سنگ گرانیتی و یا یک پاره سنگ
تراشیده نشده است. بلکه از بسیاری تکههای کوچک ساخته شده است.
تکههای گسسته —
اینگونه هجی میشود تکههای گ-س-س-ت-ه.
و آن تکهها واژه نام دارند.
حال یکی از افتخارات فرهنگنویس بودن —
علاوه بر راه پیدا کردن به TED — این است که میتوانید کلمههای جالبی بگویید،
مثل فرهنگنویسانه.
این واژه الگوی جالبی دارد —
که هجای دوگانه نامیده می شود. و با گفتن هجای دوگانه،
به آخرین درجه گیکی بودن رسیدهام.
اما «فرهنگ نویسانه» با «دن دن دی دی دانه» الگوی یکسانی دارد.
درست است؟ گفتن این کلمه سرگرم کننده است،
و من آن را زیاد تکرار میکنم.
حال یکی از معایب فرهنگنویس بودن
این است که افراد غالبا تصویر گرم و دوستانهای از لغتنامه در ذهنشان ندارند.
درست است؟ هیچکس لغتنامه خود را در آغوش نمیگیرد.
اما چیزی که اغلب افراد درباره فرهنگ لغت فکر میکنند، بیشتر اینگونه فکر میکنند.
فقط برای اینکه بدانید، من سوت فرهنگنویسی ندارم.
اما افراد تصور میکنند که کار من راه دادن کلمات خوب است
تا جای خود را در لغتنامه باز کنند،
و به کلمات بد اجازه ورود ندهم.
اما مسئله این است که من نمیخواهم پلیس راهنمایی باشم.
یکی به این دلیل که من اونیفرم ندارم.
و دیگر اینکه — تشخیص اینکه چه واژگانی خوب هستند
و چه واژگانی بد هستند اصلا کار آسانی نیست.
و زیاد هم جالب نیست. و وقتی که کارتان جالب و آسان نباشد،
دنبال بهانه میگردید که به نحوی آن را انجام ندهید.
پس اگر می خواستم شغلی را انتخاب کنم
که استعاره برای شغل من باشد، ترجیح میدادم که ماهیگیر باشم.
می خواهم تور بزرگم را درون اقیانوس آبی و عمیق زبان انگلیسی بیاندازم
و ببینم که چه موجودات خارقالعادهای را از کف آن بالا میآورم.
پس چرا از من میخواهند که عبور و مرور را کنترل کنم، وقتی که ترجیح میدهم ماهیگیری کنم؟
خوب، ملکه را سرزنش میکنم.
چرا ملکه را سرزنش میکنم؟
ملکه را سرزنش میکنم، اولا به این خاطر که خنده دار است.
و ثانیا ملکه را سرزنش میکنم چون
لغتنامه ها هیچ تغییر نکردهاند.
تصور ما از اینکه یک لغتنامه چیست از دوران سلطنت اوعوض نشده است.
تنها چیزی که ملکه ویکتوریا در لغتنامههای مدرن از آن خوشش نخواهد آمد
گنجاندن واژگان رکیک است، که این اتفاق
از سال ۱۹۶۵ در لغتنامههای آمریکایی افتاد.
خوب، این فرد را ببینید. عصر ویکتوریا.
جیمز موری، اولین ویراستار لغتنامه انگلیسی آکسفورد.
من کلاه او را ندارم. ای کاش آن کلاه را داشتم.
خب او مسئول بسیاری از چیزهایی است که
ما در لغت نامههای امروزی، نوین به حساب میآوریم.
وقتی شخصی شبیه این — با آن کلاه —
چهره مدرنیته است، مشکلساز است.
و امروز جیمز موری میتوانست دارای شغلی در هر لغتنامهای باشد.
و هیچ منحنی یادگیریی نیز وجود ندارد.
و البته برخی از ما میگویم: رایانهها!
رایانهها! رایانهها چی؟
مسئلهای که در مورد رایانهها وجود دارد اینست که — من عاشق رایانه هستم.
منظورم این است که دیوانه آن هستم. عاشق رایانهام.
حتی حاضرم برای اینکه جستجوی کتاب گوگل را از من نگیرید اعتصاب غذا کنم.
اما رایانهها کار خاصی به جز
سرعت بخشیدن به فرآیند گردآوری لغتنامهها نمیکنند.
نتیجه نهایی را تغییر نمیدهند.
چون یک لغتنامه،
طرحی ویکتوریایی با نفوذ ترکیبی مدرن است.
خیلی تخیلی است، ما اینجا یک دوچرخه الکتریکی داریم.
میبینید، طرحی داریم ویکتوریایی با یک موتور روی آن. همین!
طرح تغییر نکرده است.
مدیر کل به انگلیسی
و بله، پس لغتنامههای آنلاین چی؟ صحیح؟
لغتنامههای آنلاین بایستی متفاوت باشند.
این لغتنامه انگلیسی آکسفورد آنلاین است، یکی از بهترین لغتنامههای آنلاین.
در ضمن، این کلمه مورد علاقه من است:
Erinaceous: متعلق به خانواده خارپشت؛ ماهیت خارپشتی داشتن.
بسیار کلمه پرکاربردی است. حال به آن نگاه کنید.
لغتنامههای آنلاین در حال حاضر همان کاغذ هستند که روی صفحه نمایش آمدهاند.
خیلی ساده است. ببینید در یک مدخل چند پیوند وجود دارد: دو!
درست؟ آن کلیدهای کوچک —
همه آنها را به جز نمودار تاریخ باز کردهام.
پس اینجا زیاد اتفاق خاصی نیافتاده است.
جاهای زیادی برای کلیک کردن وجود ندارد.
در حقیقت لغتنامههای آنلاین دارای تمام
معایب نسخههای چاپی هستند به جز قابلیت جستجوی آنها.
و وقتی که قابلیت جستجوی آن را ارتقا دهیم،
در حقیقت به مزیتی برتر از نسخه چاپی دست یافتهایم، و آن دستیابی غیر مترقبه است.
دستیابی غیر مترقبه وقتی اتفاق میافتد که چیزی را پیدا میکنید که به دنبال آن نیستید
چون یافتن چیزی که به دنبال آن هستید بسیار دشوار است.
پس — (خنده) — حال، وقتی که به این مسئله فکر میکنید،
با مشکل Ham Butt (ته گوشت) مواجه میشویم.
آیا کسی میداند مشکل Ham Butt چیست؟
خانمها برای شام یک خانواده بزرگ گوشت درست میکنند.
آنگاه قسمت پایین گوشت را جدا میکنند و به دور میاندازند،
و به این تیکه گوشت جدا شده نگاهی میاندازند و میگویند:
«این یک تکه گوشت بسیار عالی است. چرا آن را دور می اندازم؟»
با خود فکر میکند: «خوب مادرم همیشه همین کار را میکرد.»
سپس به مادرش زنگ میزند و میگوید:
«مامان، چرا وقتی گوشت میپزی تهش را جدا میکنی؟»
مادرش میگوید: «نمیدانم، مادرم همیشه این کار را میکرد!»
در نتیجه به مادربزرگ زنگ میزنند و او پاسخ میدهد:
«ماهیتابهام خیلی کوچک بود!» (خنده)
پس مسئله این نیست که ما کلمات خوب یا کلمات بد داریم —
بلکه ماهیتابهای داریم که بسیار کوچک است!
میدانید که ته گوشت نیز لذیذ است! هیچ دلیلی وجود ندارد که آن را دور بیاندازید.
کلمات بد — میبینید، وقتی مردم در فکر جایی هستند
و آن مکان را روی نقشه نمییابند،
میگویند: «این نقشه مزخرف است!»
وقتی که کلوپ یا کافهای پیدا میکنند که در کتاب راهنما نیست،
می گویند: «اوه، اینجا باید خیلی جالب باشه! توی کتاب راهنما نیست.»
وقتی با کلمهای برخورد میکنند که در لغتنامه وجود ندارد با خود میگویند،
«حتما این کلمه بدی است.» چرا؟ بیشتر ممکن است آن لغتنامه بد باشد.
چرا به جای ماهیتابه، از گوشت ایراد میگیرید که بزرگ است؟
خوب میتوانید گوشتی کوچکتر انتخاب کنید.
زبان انگلیسی به همان بزرگی است که هست.
پس اگر مشکل ته گوشت دارید،
و دارید به مشکل ته گوشت فکر میکنید،
نتیجهای که به آن راه خواهی یافت بسیار نرمشناپذیر و غیر شهودی خواهد بود:
کاغذ دشمن واژگان است.
چطور ممکن است؟ منظورم این است که من عاشق کتابم. من واقعا عاشق کتابم.
بعضی از بهترین دوستان من کتاب هستند.
اما کتاب بهترین شکل یک لغتنامه نیست.
ممکن است با خود بگویند: «اوه، پسر.
اونا میخواند لغتنامههای قشنگ چاپی منو ازم بگیرند؟»
خیر. هنوز لغتنامههای چاپی وجود دارند.
وقتی اتومبیلدار شدیم — وقتی که اتومبیل تبدیل به غالبترین شکل حمل و نقل شد،
اسبها را یک جا جمع نکردیم که آنها را بکشیم.
میدانید، هنوز قرار هست که لغتنامههای چاپی وجود داشته باشند،
اما دیگر لغتنامه غالب نخواهند بود.
از این به بعد لغتنامه کتابی-شکل تنها شکلی نیست که
لغتنامهها دارند. همچنین قرار نیست
شکل الگو برای لغتنامههای آینده باشد.
پس اینگونه به مسئله نگاه کنید: اگر محدودیت مصنوعی داشته باشید،
محدودیتهای مصنوعی منجر میشوند به
تمایزات دلبخواهی و جهانبینی نامتوازن.
چه اتفاقی میافتاد اگر زیستشناسان تنها به مطالعه حیواناتی میپرداختند
که باعث میشد مردم بگویند، «اوووو.» صحیح؟
اگر به حیوانات از دیدگاه زیباشناسانه نگاه میکردیم چه اتفاقی میافتاد،
آنگاه فقط آنهایی که بامزه بودند مورد مطالعه قرار میگرفتند؟
در نتیجه درباره جانواران محبوب اطلاعات زیادی میداشتیم،
و راجع به دیگر حیوانات خیلی کم.
و به نظر من این یک مشکل است.
به نظر من باید همه واژگان را بررسی کنیم،
چون وقتی به کلمات میاندیشید، میتوانید اصطلاحات زیبایی بسازید
از اجزای بسیار بیارزش.
فرهنگنویسی بیشتر درباره علم مواد است.
مورد مطالعه ما مقاومت موادی است که
شما در ساختن ساختار اصطلاح خود استفاده میکنید:
کلام و نوشتار شما. و اغلب افراد به من میگویند،
«بسیار خوب، چگونه بفهمم که این واژه واقعی است؟»
آنها فکر میکنند، «اگر واژگان را ابزاری فرض کنیم
که در بیان افکارمان مورد استفاده قرار میگیرند،
چگونه میتوان گفت پیچگوشتی از چکش بهتر است؟
چگونه میتوان گفت که چکش آهنگری از چکش صنعتی بهتر است؟
هر کدام از آنها مناسب کار خود هستند.»
همه از من میپرسند: «از کجا بدانیم که کلمهای واقعیست؟»
ببینید، هر کس که کتابهای کودکان را خوانده باشد
میداند که عشق همه چیز را واقعی میکند.
اگر واژهای را دوست دارید، بکارش ببرید. و واژه واقعی میشود.
وجود واژه در لغتنامه تنها تمایزی مصنوعی است.
باعث نمیشود کلمه را واقعیتر از هر روش دیگر جلوه دهد.
اگر کلمه ای را دوست دارید، واقعی میشود.
پس اگر نگران هدایت عبور و مرور نباشیم،
اگر از کاغذ جلوتر رفتهایم، اگر نگرانی کمتری داریم
راجع به کنترل کردن و بیشتر درباره توضیحات،
آنگاه میتوانیم زبان انگلیسی را مثل
این متحرک زیبا فرض کنیم.
و هرگاه یکی از قسمتهای کوچک این متحرک تغییر کند،
لمس شود — هر گاه کلمهای را لمس کنید،
آن را در بافت جدیدی بکار بردهاید، معنای جدیدی به آن دادهاید،
آن را فعل میکنید — باعث حرکت متحرک میشوید.
آن را نشکستهاید؛ بلکه فقط در موقعیتی تازه است،
و این موقعیت تازه میتواند به همان اندازه زیبا باشد.
پس اگر دیگر پلیس راهنمایی نیستید —
مشکل پلیس راهنمایی بودن این است
تنها چند پلیس میتوانند در یک چهارراه باشند،
وگرنه اتومبیلها گیج میشوند.
ولی اگر هدف شما هدایت عبور و مرور نباشد،
مثلا شمردن اتومبیلها باشد، آنگاه هر چه چشم بیشتری باشد بهتر است.
میتوانید درخواست کمک کنید!
اگر درخواست کمک کنید، کار بیشتری انجام میشود. و واقعا ما نیازمند کمک هستیم.
کتابخانه مجلس: ۱۷ میلیون کتاب.
که نصف آنها به انگلیسی هستند.
اگر از ۱۰ کتاب تنها یکی
حاوی کلمهای خارج از لغتنامه باشد،
معادل با بیش از دو لغتنامه جامع خواهد بود.
و من کلمهای لغتنامهای نشده —
مثلا کلمه «لغتنامهای نشده» —
را تقریبا در هر کتابی که میخوانم میبینم. روزنامهها چطور؟
بایگانی روزنامهها به سال ۱۷۵۹ برمیگردد.
۵۸.۱ میلیون صفحه روزنامه. اگر از ۱۰۰ تا تنها یکی
از آن صفحات کلمهای لغتنامهای نشده داشته باشد،
یک فرهنگ آکسفورد کامل میشود.
یعنی پانصدهزار کلمه دیگر. پس آن بسیار زیاد است.
و من هنوز مجلات را به حساب نیاوردهام، وبلاگها را نیز حساب نکردهام —
و من در یک هفته نشریه بوینگبوینگ کلمات بیشتری میبینم
تا نیوزویک یا تایم.
اتفاقات زیادی درحال رخ دادن است.
و حتی تعدد معانی را هم در نظر نگرفتهام،
چون عادت حریصانه بعضی از واژگان است که
بیشتر از یک معنی را به خود میگیرند.
حال اگر کلمه «Set» را در نظر بگیرید — میتواند به معنی محل دستفروشی باشد،
میتواند چینچینهای یقه لباسهای دوره الیزابت باشد —
و معانی بسیار دیگری در لغتنامه انگلیسی آکسفورد هست.
لغتنامه آکسفورد ۳۳ شماره مجزا برای واژه «set» دارد.
این کلمه بسیار کوچک، ۳۳ معنی مختلف.
برچسب یکی از آنها اینگونه است: «معانی اختصاصی متفرقه.»
میدانید یاد چه چیزی میافتم؟
یاد عصر جمعه میافتم که کسی میخواهد به سمت یک کافه برود.
یک پلیس واژهها بیرون ایستاده،
و میگوید: «معانی اختصاصی متفرقه.»
پس ما همه این واژگان را داریم، و واقعا به کمک نیاز داریم!
و مسئله این است که میتوانیم تقاضای کمک کنیم —
کمک خواستن آنقدرها هم دشوار نیست.
یعنی که، فرهنگنویسی موشک هواکردن که نیست.
میبینید، من فقط یک سری کلمات و اعداد به شما دادم،
و این فراتر از توضیح بصری است.
اگر لغتنامه را نقشه زبان انگلیسی بدانیم،
چیزهایی که بلدیم این نقاط روشن هستند
و جاهایی که در تاریکی قرار داریم نقاط تیره هستند.
اگر این نقشه تمام کلمات انگلیسی آمریکایی بود، ما چیزی بلد نبودیم.
و حتی قالب زبان را نیز نمیدانیم که به چه شکل است.
اگر این لغتنامه بود — اگر این نقشه انگلیسی آمریکایی بود —
ببینید، ما تصوری قلنبه از فلوریدا داریم،
ولی کالیفرنیایی وجود ندارد!
جای کالیفرنیا در انگلیسی آمریکایی خالی است.
ما به قدر کافی نمیدانیم، و حتی نمیدانیم که جای کالیفرنیا خالی است.
حتی آن جای خالی را هم روی نقشه نمیبینیم.
پس دوباره، فرهنگنویسی موشک هواکردن نیست.
ولی حتی اگر به همان سختی هم بود، دانش موشکی امروزه در حال انجام است
توسط آماتورهای علاقمند. میدانید؟
پیدا کردن چند کلمه هم نمیتواند زیاد سخت باشد!
پس، تعداد کافی از دانشمندان در رشته های دیگر
واقعا از مردم میخواهند تا کمک کنند، و آنها دارند خوب کار میکنند.
به عنوان مثال: eBird را در نظر بگیرید، جاییکه علاقمندان به پرندگان میتوانند
اطلاعات خود را از مشاهده پرندهها آنجا بارگذاری کنند.
و آنگاه پرندهشناسان میتوانند با مراجعه به آن
به ردیابی جمعیتها، مهاجرتها و غیره کمک کنند.
این مایک اوتس است. مایک اوتس در پادشاهی متحده زندگی میکند.
او مدیر یک شرکت آبکاری الکتریکی است.
او بیش از ۱۴۰ ستاره دنبالهدار پیدا کرده است.
او ستارههای زیادی پیدا کرده، یکی از آنها را به اسم او نامگذاری کردهاند.
کمی بعد از مریخ است — یک پیادهروی.
فکر نمیکنم که به این زودی عکسش را در آنجا بگیرد.
اما او ۱۴۰ ستاره دنبالهدار را بدون تلسکوپ پیدا کرده است.
او اطلاعات را از ماهواره NASA SOHO دانلود کرده بود،
و بدین طریق آنها را پیدا کرد.
اگر میتوانیم بدون تلسکوپ ستاره پیدا کنیم،
نبایستی که بتوانیم واژهها را هم پیدا کنیم؟
اکنون همه شما میدانید که از اینها چه منظوری دارم.
چون من اینترنت میروم، که جایی است که همه میروند.
و اینترنت برای جمعآوری لغات عالی است،
چون اینترنت پر از گردآوردندگان است.
و این یکی از فناوریهای کمترشناخته شده اینترنت است،
البته اینترنت در حقیقت تشکیل شده است از واژگان و شور و شوق.
و واژگان و شور و شوق در حقیقت میتوانند
دستورکار فرهنگنویسی باشند. این عالی نیست؟
بنابراین در حال حاضر سایتهای خیلی خوب زیادی برای جمعآوری کلمات وجود دارند،
اما مشکل بعضی از آنها این است که زیاد علمی نیستند.
آنها کلمه را نشان میدهند، ولی زمینه آن را نشان نمیدهند:
از کجا آمده است؟ چه کسی آن را گفته است؟
در کدام روزنامه بوده است؟ چه کتابی؟
چون یک کلمه همانند یک اثر باستانشناسی است.
اگر زادگاه یا خاستگاه اثر را ندانید،
دیگر علم نیست — فقط یک شی زیبا برای دیدن است.
پس واژهٔ بدون ریشه مانند گلی بریده است.
همانطور که میدانید — برای مدتی دیدنی است، ولی زود پژمرده میشود.
بسیار سریع میمیرد.
پس همه این مدت میگفتم،
«لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه.»
نه «یک لغتنامه» یا «لغتنامهها.» و به این دلیل است که —
خوب، مردم لغتنامه را به منزلهٔ کل زبان میگیرند.
آن را به صورت جزئی از کل به کار میبرند.
و یکی از مشکلات دانستن واژهٔ «همدریافتی»
این است که شما دنبال بهانهای برای گفتن این واژه میگردید.
تمام سخنرانی من بهانهای بود تا به این نقطه برسم
که بتوانم جزئی را به عنوان یک کل به شما ارائه کنم.
پس واقعا متاسفم. ولی وقتی بخشی از چیزی را بکار میبرید —
مثل لغتنامه که بخشی از زبان است،
یا یک پرچم که نشانه کشور آمریکاست، نماد یک کشور —
شما آن را جزئی از کل در نظر گرفتهاید.
اما مسئله این است که ما میتوانیم لغتنامه را کل زبان فرض کنیم.
اگر ظرف بزرگتری داشته باشیم میتوانیم تمام لغات را درون آن بگذاریم.
میتوانیم تمام معانی را بگنجانیم.
آیا این نیست که همه معانی بیشتری در زندگی خود میخواهند؟
و ما میتوانیم لغتنامه را نه تنها به نماد یک زبان —
بلکه به کل زبان تبدیل کنیم.
میدونین، من بسیار امیدوارم که پسرم —
که این ماه ۷ ساله میشود — دوست دارم که چیزی را به یاد داشته باشد
که این زمانی شکل عمده لغتنامهها بوده است.
لغتنامهها زمانی این شکلی بودند.
من میخواهم که او اینطور لغتنامه را مثل نوار ۸-ترانهای در نظر بگیرد.
غالبی بود که بدلیل کارآمد نبودن از بین رفت.
واقعا چیزی نبود که مردم نیاز داشتند.
و مسئله این است که، اگر ما بتوانیم تمام لغات را بگنجانیم،
دیگر آن تمایز مصنوعی خوب و بد را ندارد،
و میتوانیم زبان را همچون دانشمندان تعریف کنیم.
میتوانیم نقدهای زیباشناختی را به عهده نویسندگان و سخنرانان بگذاریم.
اگر بتوانیم این کار انجام دهیم، پس من هم میتوانم تمام وقتم را ماهیگیری کنم
و دیگر مجبور نیستم پلیس ترافیک باشم.
از توجه شما بسیار سپاسگزارم.
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
انتخاب برگه
277 بازدید
آوریل 25, 2018 | زبان انگلیسی | 0 |
یکی از مهم ترین عواملی که باعث کندی در اسپیکینگ انگلیسی و تکه تکه صحبت کردن در زبان آموزان می شود اینست که آن ها به فارسی فکر می کنند و سعی می کنند آن را به انگلیسی ترجمه کنند و بیان کنند، این فرایند علاوه بر این که بسیار دشوار است باعث می شود شما زمان زیادی صرفه ترجه کنید و در نتیجه کند و تکه تکه حرف خواهید زد.
از جمله کار هایی که شما را در این فرآیند یاری میکنند عبارتند از:
هنگام رانندگی، وقتی در حال انجام کار های خانه هستید و یا هر زمان دیگری که تنها بودید با خود صحبت کنید.
معمولا زبان آموزان پس از مدتی که شروع به یادگیری زبان می کنند و درگیر آن می شوند شروع به فکر کردن به زبان انگلیسی می کنند، یکی از بهترین راه های تقویت مکالمه ی انگلیسی بیان کردن بلند این افکار است.
وقتی به تنهایی در حال رانندگی هستید یا در حال انجام کار های روزمره اید خود را در موقعیت های مختلف تصور کنید و انگلیسی صحبت کنید. مطمئن باشید به زودی شاهد تغییر قابل توجهی در اسپیکینگ خود خواهید بود!
یکی از بهترین راه های تقویت مکالمه ی انگلیسی صحبت در مقابل آینه است.
شما با صحبت در مقابل آینه میتوانید حرکات و حالت صورت خود را نیز مشاهده کنید و این حس به شما دست میدهد که در حال صحبت با یک دوست هستید!مدیر کل به انگلیسی
روزانه چند دقیقه از وقت خود را برای این کار اختصاص دهید موضوعی را انتخاب کنید و برای چند دقیقه راجع به آن در مقابل آینه صحبت کنید.
اگر کلمه ای را یادتان رفت متوقف نشوید و سعی کنید آن را به زبان انگلیسی توضیح دهید پس از پایان مکالمه دنبال آن کلمه بگردید.
یکی از مهمترین مزایای این کار بالا رفتن اعتماد به نفس شماست.
شما با صحبت در مقابل آینه میتوانید خود را در جمعی از دوستان تصور کنید و به بیان ایده های خود به زبان انگلیسی بپردازید.
فراموش نکنید که اعتماد به نفس شما با سرعت یادگیریتان ارتباط مستقیم دارد.
پس هر چه اعتماد به نفس بیشتر داشته باشید میتوانید روان تر و درست تر صحبت کنید.
هدف اصلی در یادگیری زبان توانایی برقراری ارتباط با دیگران و رساندن مفهوم خود به آن هاست.
کسانی که بریده برید و کند صحبت میکنند حتی اگر از لحاظ گرامری ایرادی نداشته باشند، بی اعتماد به نفس و غیر مسلط به نظر میرسند و گوش دادن به حرف های آن ها برای شنونده سخت و خسته کننده است.
سعی کنید هنگام مکالمه به زبان انگلیسی بر روی سرعت و روانی صحبت های خود تمرکز کنید چرا که تمرکز بر روی گرامر باعث کاهش سرعت شما و بریده بریده حرف زدن می شود.
وقتی شما به صورت ممتد صحبت می کنید ممکن است غلط های گرامری داشته باشید اما منظور خود را به راحتی می رسانید و با اعتماد به نفس بیشتری صحبت می کنید.
نگران غلط های گرامری نباشید آن ها به تدریج در صحبت های شما اصلاح می شوند.
یکی از بهترین راه های تقویت اسپیکینگ گوش کردن به صحبت های انگلیسی زبان ها در فیلم ها یا پادکست ها و تکرار آن هاست.
ساختار و عباراتی را که می شنوید بار ها تکرار کنید تا در هنگام مکالمه جملات را به صورت کامل به یاد بیاورید.
در این صورت ذهن شما زمانی برای پیدا کردن کلمات مناسب و ساختار جمله صرف نمی کند در نتیجه شما بسیار طبیعی و روان انگلیسی صحبت می کنید.
توصیه: شما می توانید با کلیک بر روی این لینک عبارات و جملات منتخب فیلم ها و سریال های خارجی را به همراه تکه هایی از فیلم که شامل این عبارات است ببینید و آن ها را تمرین کنید.
متن آهنگ های مورد علاقه ی انگلیسی خود را پیدا کنید. برای این کار کافیست عبارت lyrics + اسم آهنگ به انگلیسی را سرچ کنید.
چند بار همراه آهنگ از روی متن بخوانید تا آن را حفظ شوید و هر وقت به آهنگ گوش می کنید همراه با آن بخوانید.
این کار علاوه بر این که به شما کمک می کند با سرعت و لهجه ی یک انگلیسی زبان صحبت کنید کاری مفرح و سرگرم کننده نیز هست.
ابتدا از آهنگ های آرام شروع کنید و کم کم به سراغ آهنگ های تند بروید، مانند رپ! البته در نظر داشته باشید که خواننده در این آهنگ ها با سرعت زیادی میخواند و حفظ این آهنگ ها زمان بیشتری می برد ولی کمک زیادی به روان حرف زدن شما می کند!
توصیه: با کلیک بر روی این لینک می توانید تعدادی از آهنگ های معروف انگلیسی را با متن پیدا کنید و گوش کنید.
هدف شما از یادگیری زبان چیست؟
آیا میخواهید در یک کشور انگلیسی زبان تحصیل کنید؟
یا میخواهید در یک کشور انگلیسی زبان کار کنید؟
به هدف خود فکر کنید و خود را برای شرایط مختلف آماده کنید. مثلا اگر برای زندگی میروید مکالمه ای که ممکن است با یک مغازه دار یا یک گارسون در رستوران داشته باشید را تمرین کنید.
یا اگر برای کار می روید خود را در حال مصاحبه ی کاری تصور کنید و آنچه لازم است را تمرین کنید.
به یاد داشته باشید آماده بودن برای شرایط مختلف اعتماد به نفس شما را بالا می برد و شما مکالمه ی بهتر و روان تری خواهید داشت.
توصیه: با کلیک بر روی این لینک مکالمات در موقعیت های مختلف را ببینید و تمرین کنید.
استرس بدترین دشمن شما در هنگام صحبت به زبان انگلیسی است.
فراموش نکنید شما اول راه هستید و کسی از شما توقع ندارد که مانند یک انگلیسی زبان صحبت کنید.
اگر چیزی را فراموش کردید کمی فکر کنید و با آرامش و اعتماد به نفس ادامه دهید حتی اگر لازم بود جملاتتان را از اول شروع کنید.
اگر اشتباه داشتید آن را فراموش کنید و به صحبت های خود ادامه دهید اشتباه کردن قسمتی از یادگیریست و همین که اشتباه خود را متوجه شدید بزرگترین قدم در رفع آن است.
هنگام صحبت کردن در مقابل دیگران، خود را در مقابل آینه تصور کنید و فقط بر روی صحبت هایتان تمرکز کنید.
پس همیشه هنگام اسپیکینگ آرامش خود را حفظ کنید و با اعتماد به نفس ادامه دهید و مطمئن باشید که به سرعت پیشرفت خواهید کرد!
منبع: https://www.fluentu.com/blog/english/how-to-improve-spoken-english
اشتراک گذاری:
امتیاز:
آوریل 14, 2018
آوریل 23, 2018
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
وبسایت
تمام حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای زودلرن محفوظ می باشد و هر گونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد.0