خواص دارویی و گیاهی
مترادف:
speech
tongue
1.
American Sign Language
1. زبان اشاره امریکایی
2.
How many languages do you speak?
2. به چند زبان صحبت میکنی؟ [به چند زبان میتوانی صحبت کنی؟]
به انگلیسی زبان
3.
the English language
3. زبان انگلیسی
English
زبان انگلیسی یکی از زبانهای هندواروپایی از شاخهٔ زبانهای ژرمنی غربی است. این زبان در انگلستان و جنوب شرقی اسکاتلند تکامل یافتهاست. از دیگر زبانهای ژرمنی میتوان به آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی اشاره کرد. امروزه نزدیک به نیمی از مجموعه واژگان و دستور زبان انگلیسی از زبانهای ژرمنی است و نیمی دیگر را وامواژه تشکیل میدهد. بیشتر این وامواژهها از زبانهای لاتین، فرانسوی، بخشی از یونانی و دیگر زبانها وارد انگلیسی شدهاند.
زبان انگلیسی باستان شباهت بسیار زیادی به زبان آلمانی باستان داشتهاست چون انگلیسی زبانها عمدتاً اقوام ژرمنی بودند که از آلمان وارد بریتانیا شدند و به نوعی زبان آلمانی را میتوان مادر زبان انگلیسی دانست.
به دلیل تأثیر بالای نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی بریتانیا بر جهان پس از سدهٔ هجدهم و تأثیر ایالات متحده آمریکا از سدهٔ بیستم میلادی به این سو، این زبان در سطح جهان گسترش یافته و به عنوان زبان دوم، زبان میانجی و زبان اداری در بسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا کردهاست.
زبان انگلیسی به عنوان زبان مادری در کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا، ایرلند، نیوزلند، آفریقای جنوبی، غنا و بسیاری کشورهای دیگر کاربرد دارد. انگلیسی امروزه از نظر تعداد گویشوَر، پس از چینی و اسپانیایی، سومین زبان جهان است.[۴] تعداد کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است امروزه بیش از ۳۸۰ میلیون نفر است. انگلیسی در بسیاری از کشورها زبان میانجی است و مهمترین زبان دنیا در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعت، فرهنگی و علمی در روابط بینالملل بهشمار میآید. این زبان از زبانهای بینالمللی است که در همه کشورها مشغول به تدریس آن هستند.
به انگلیسی زبان
در قرنِ پنجم میلادی، مردمانی از سه قبیله «جوت»، «انگِل» و «ساکسون» که در «شمالغرب آلمان»، «دانمارک» و «هلند» امروزی ساکن بودند،[۵] به انگلستان یورش بردند و آن سرزمین را تصرف کردند. تا آن زمان مردم بریتانیا یا به عبارت بهتر بریتانیای روم به زبان سِلتی سخن میگفتند و البته زبان سِلتی مردم آن به دلیل ۴۰۰ سال اشغال این سرزمین توسط رومیها با لاتین آمیخته شده بود و بسیاری از واژگان لاتین در آن کاربرد داشت.[۶]
پس از اشغال بریتانیا توسط ژرمنها، جوتها در جنوبِ شرقی خاک آن ساکن شدند و در تعامل با زبانهای محلی، گویش «کِنتی» را به وجود آوردند. ساکسونها هم که در جنوب و جنوبِ غربی سکنا گزیده بودند، گویش «ساکسونِ غربی» را ایجاد کردند.
اَنگلهایی[۷] که در شمال و مرکزِ انگلستان اقامت گزیده بودند، به ترتیب، گویشهای «آمبِریای شمالی» و «مِرسیایی» را به وجود آوردند. سینت بید بر این باور بود که انگلها منطقهٔ گستردهتری از خاک بریتانیا (نزدیک به تمامی خاک آن) را از آن خود کردند[۸] و نام «اِنگلند» (England) از نام همین قبیله گرفته شدهاست. واژهٔ “England” از Engla land به «معنی سرزمین انگلها»[۹] (به انگلیسی: Land of the Angles) گرفته شده و English در انگلیسی کهن Englisc بودهاست.[۱۰] افزون بر قبیلههای یادشده، دستههایی از مردمان ساکن فریزیا، نیدرزاکسن، یوتلاند و جنوب سوئد نیز در آن دوران به بریتانیا آمدند.[۱۱][۱۲][۱۳]
زبان انگلیسی باستان نخستین برگرفته از چندین گویش بود که این بازتابکنندهٔ داشتن چندین سرچشمه برای انگلستان در عهد آنگلوساکسونها است. یکی از این گویشها، ساکسون غربی کهن بود که کمکم بر دیگر گویشها برتری یافت. رزم نامهٔ بئوولف مال همین دوران است. گمان میرود که از سدهٔ نهمِ میلادی، گویش ساکسونی، به دلیلِ سلطهٔ پادشاه آلفرد (نخستین شاهِ انگلستان که فردی از قبیلهٔ ساکسون بود)، بر دیگر گویشها برتری یافته باشد و از آن پس به عنوان زبان رسمی این کشور شناخته شدهباشد.
انگلیسی باستان، از نظر گویش، بسیار متفاوت از انگلیسی امروزی است. برای نمونه، واژههای light و drought، به ترتیب به صورت «لیخت» و «دراخت» تلفظ میشد یا جملهٔ Will you give me your jacket, good man?، چنین ادا میشد:
Wilt ðu sellan me ðin clæð, godman min?
در این دوره شماری واژه، از زبان لاتین، وارد انگلیسی شد که واژگانی چون: altar, mass, priest, psalm, temple, kitchen, palm, pear,… از آن جملهاند. شمار کمتری واژه هم از زبان اسکاندیناوی، بوسیلهٔ وایکینگها که از اواخر سدهٔ هشتم به بعد، کمکم یورشهایی به انگلستان نموده و بخشهایی را تصرف کرده بودند، وارد این زبان شد. از جملهٔ این واژگان، میتوان به law, take, cut, both, ill, ugly، اشاره کرد.
انگلیسیِ کهن، گنجینه واژگان غنی نداشت اما، همچون دیگر زبانهای هند و اروپایی، دستور زبان پیچیدهای داشت.
انگلیسی کهن یا باستان با دو دوره یورش روبرو شد. نخست از سوی سخنوران زبانهای ژرمنی شمالی، در سدهٔ هشت و نه میلادی، هنگامی که هالفن رگناسن و ایوار رگناسن شناخته شده با نام ایوار بیاستخوان تصمیم به گرفتن و استعمار منطقههای شمالی جزیرههای بریتانیا گرفتند. بار دوم یورش از سوی سخنوران زبانهای رومیتبار بود. پس از تصرفِ انگلستان به وسیلهٔ نورمنها که در سال ۱۰۶۶ صورت گرفت، کمکم دگرگونی شگرفی در زبان پدید آمد. نورمن کهن در سدهٔ ۱۱ میلادی با یورش نورمنها به انگلستان به آنگلو-نورمن و پس از آن به آنگلو- فرنچ تغییر یافت و دستهٔ نویی از واژگان را وارد زبان کرد، واژگانی که در دولت و دادگاهها کاربرد داشتند.
زبان فرانسوی – به واسطهٔ حکومتِ نورمنها – زبانِ بزرگان و بلندپایگانِ جامعه، و انگلیسیِ کهن، زبانِ عوام و دونپایگان بهشمار میرفت، زبان فرانسوی اثر چشمگیری بر انگلیسی گذاشت. تا پیش از سال ۱۲۵۰، تنها ۹۵۰ واژهٔ نو، بیشتر به دلیل ارتباط انگلیسیها و فرانسویها، وارد زبان انگلیسی شد. اما ناگهان، چون فرانسویان شروع به یادگیری زبان انگلیسی نمودند و واژگانی از زبان خود را وارد زبان مقصد کردند، تعداد بیشماری واژه از زبان فرانسوی قرض گرفته شد؛ به گونهای که اکنون یک سوم واژگان زبان انگلیسی، ریشهٔ فرانسوی دارند. گسترش دامنهٔ واژگان با کمک واژههای اسکاندیناویایی و نورمنی رویدادی بود که باعث سادهتر شدن دستور زبان انگلیسی شد و این زبان را به زبانی وامگیرنده تبدیل کرد (چیزی بیش از پذیرش معمول واژههای دیگر زبانها توسط یک زبان).
گویش midland، از سدهٔ چهاردهم، یعنی زمانی که مناطق زیر پوشش این گویش، به مراکز توسعهٔ دانشگاهی، پیشرفت اقتصادی و زندگی اشرافی در انگلستان تبدیل شد، جای خود را به عنوان مهمترین گویش در این دوران، باز کرد و میدلند شرقی گویش مسلط شهر لندن شد. یکی از عواملی که موجب برتری مطلق این گویش شد؛ به گونهای که انگلیسی امروزی، تقریباً شکل تکامل یافتهٔ میدلند شرقی است، نفوذ این گویش به دستگاههای حکومتی و مکاتبههای دولتی است.
از نوشتههای پرآوازهٔ دوران انگلیسی میانه میتوان به حکایتهای کنتربری از جفری چاوسر اشاره کرد.
انگلیسی مدرن با تجدیدنظر اساسی در دستگاه واژگانی و دستوری خود به زبانی بسیار سادهتر از نظر دستوری بدل شده و به سبب وامگیری بیحد و مرز از واژگان لاتینی و فرانسه و سپس یونانی، بخش عمدهای از واژگان کهن آنگلوساکسون خود از ریشهٔ ژرمنی را وانهاده و بر روی هم نسبت به زبان آلمانی، از همه جهت (آوایی، واژگانی، دستوری) چهرهٔ دیگری یافتهاست. در انگلیسی مدرن نه تنها اسم، که فعل و حرف و نیز بخش عمدهٔ حالتهای صرفی خود را از دست دادهاند و از یک زبان صرفی ترکیبگر (به انگلیسی: synthetic inflecting) به زبانی در اساس تحلیلی (به انگلیسی: analytic) بدل شدهاست.[۱۴]
زبان انگلیسی به گروه آنگلو-فریسی تعلق دارد. خود آنگلو-فریسی زیرگروهی از شاخهٔ غربی زبانهای ژرمنی و عضو زبانهای هند-اروپایی است. انگلیسی امروزی بهطور مستقیم از انگلیسی میانه و خود آن بهطور مستقیم از انگلیسی باستان گرفته شدهاست و انگلیسی باستان از نسل زبان نیا-ژرمنی (Proto-Germanic) است. مانند بیشتر زبانهای ژرمنی، انگلیسی به خاطر داشتن فعلهای کمکی از دیگر زبانها متمایز میشود. تقسیم فعلها به دو گروه قوی و ضعیف و نوع آواهایی که در آن به کار رفته، این زبان را از دیگر زبانهای نیا-هندواروپایی جدا میکند، به این مطلب قانون گریم گفته میشود. نزدیکترین زبانهای زندهٔ موجود به انگلیسی عبارتند از: اسکاتس (که در اسکاتلند و بخشهایی از ایرلند شمالی صحبت میشود) و زبانهای فریسی (که در کنارههای جنوبی دریای شمال در دانمارک، هلند و آلمان صحبت میشود)
پس از زبانهای اسکاتس و فریسی، زبانهای مرتبط با انگلیسی که نسبت دورتری دارند قرار میگیرد. این زبانهای غیر آنگلو-فریسی عبارتند از:
به غیر از زبان اسکاتس، هیچیک از زبانهای دیگر نسبت به انگلیسی برای دو کاربر آن قابل فهم نیست حتی با وجود اینکه در نحو، معناشناسی و واجشناسی آنها میتوان نقاط مشترک پیدا کرد. جدا قرار گرفتن جزیرههای بریتانیا باعث شده انگلیسی و اسکاتس مستقل از زبانهای ژرمنی توسعه یابند و از تأثیرها و تغییرهای آنها به دور بمانند. در نتیجه با آنکه ارتباط قوی میان زبانیهایی مانند هلندی و انگلیسی وجود دارد، به ویژه با انگلیسی باستان اما این دو زبان برای کاربران آنها به صورت متقابل قابل فهم نیست.[۱۵]
علاوه بر جدا ماندن انگلیسی از زبانهای ژرمنی، عامل دیگری که این شکاف را بیشتر میکند وجود حجم زیادی از واژگان لاتین و فرانسه در زبان انگلیسی است که باعث شده این قدر دایرهٔ واژگان انگلیسی از زبانهای ژرمنی فاصله بگیرد. برای نمونه واژهٔ لاتین “exit «به معنی «خروج» در برابر واژهٔ هلندی»uitgang” قرار میگیرد که نزدیک به عبارت انگلیسی «out-going» است همچنین خود عبارت “outgang” نیز در انگلیسی کاربرد دارد.[۱۶] یا واژهٔ فرانسوی “change” به معنی «تغییر» در برابر واژهٔ آلمانی «Änderung”[۱۷] قرار میگیرد که عیناً میشود «alteration, othering». یا “movement «(فرانسوی) در برابر»Bewegung” (آلمانی)[۱۸] قرار میگیرد، شبیه به عبارت «be-way-ing» در انگلیسی به معنی «پیش رفتن در طول مسیر».
با وجود تمام واژههایی که انگلیسی از دیگر زبانها قرض گرفته با این حال هنوز این زبان به عنوان یک زبان ژرمنی شناخته میشود و این به دلیل ساختار و دستور زبانش است. به این ترتیب واژههایی وجود دارند که بومی نیستند ولی با دستور و قانونهای صرف و نحو ژرمنی کاربرد دارند و چنان رفتار میکنند که گمان میکنیم اینها واژههای بومی ژرمنی گرفته شده از انگلیسی باستاناند. برای نمونه فعل reduce که در انگلیسی به صورت I reduce – I reduced – I will reduce به کار میرود، از واژهٔ لاتین redūcere گرفته شدهاست اما خود واژهٔ لاتین در کاربردش به صورت redūcō – redūxī – redūcam رفتار میکند که با انگلیسی تفاوت دارد. اما در مقابل عبارت انگلیسی John’s life insurance company اگر بخواهد به هلندی برگردد میشود Johns levensverzekeringsmaatschappij که به ترتیب ترجمهٔ آن چنین است: leven (life) + verzekering (insurance) + maatschappij (company). همچنین عبارت انگلیسی the company of insurance life of John در برگردان فرانسه میشود la compagnie d’assurance-vie de John. به صورت کلی در زبان انگلیسی پسوندهای دستوری که به اسم، فعل، صفت و قید افزوده میشود همگی ژرمنیاند. در انگلیسی پسوندی که به اسم میچسبد پسوند جمع معمولی است: s- و es- مانند apple – apples برابر آن در دیگر زبانها عبارت است از: در فریسی appel – appels و در هلندی appel – appels. نشان مالکیت در انگلیسی -‘s و -s’ است مانند Brad’s hat به آلمانی Brads Hut به هلندی Brads hat. در فعلها پسوندهایی که افزوده میشوند در حال سادهٔ سوم شخص مفرد عبارتند از -s و -es مانند he stands یا he reaches در حال استمراری عبارت است از ing- با برابر هلندی ende- و برابر آلمانی -end(e) و در گذشته ساده و گذشتهٔ نقلی (ماضی نقلی) عبارت است از ed- با برابر سوئدی -ade یا -ad. مصدر فعل در انگلیسی با پیشوند to ساخته میشود مانند to drive که برابر آن در انگلیسی باستان tō drīfenne در هلندی te drijven در آلمانی سفلا to drieven و در آلمانی zu treiben میشود. قیدها در انگلیسی معمولاً با ly- به پایان میرسند که این در آلمانی به صورت lich- و در سوئدی به صورت ligt- است. صفتها و قیدهای برتر و برترین در انگلیسی با استفاده more و most یا er- و est- ساخته میشوند مانند hard/harder/hardest با برابر هلندی hard/harder/hardst. در انگلیسی امروزی تمامی پیشوندها و پسوندهایی که گفته شد آزادانه و بدون توجه به ریشهٔ واژهها بسته به کاربرد آنها به آغاز یا پایان واژهها اضافه میشوند مانند: tsunamis; communicates; to buccaneer; during; calmer; bizarrely دلیل این آزادی عمل این است که سرچشمهٔ تمام اینها به انگلیسی باستان بازمیگردد. بسیاری از پسوندها و بخشهای پایانی فعل که در انگلیسی باستان وجود داشتهاند مانند -e,a،u,o،an با گذر زمان کم رنگ و در نهایت حذف شدهاند (zero or null (-Ø) affixes) و گاهی تنها تلفظ آنها باقیماند. برای نمونه جملهٔ ic singe در انگلیسی باستان به I singe تبدیل شد و در نهایت بخش پایانی در انگلیسی امروزی حذف شد I sing-Ø و به شکل «I sing» باقیماند. نمونهٔ دیگر: wē þōhton انگلیسی باستان به we thoughte(n) سپس با حذف بخش پایانی we thought-Ø به «we thought» دگرگون شد.
انگلیسی، زبان مادری نزدیک به ۳۷۵ میلیون نفر در دنیا است.[۱۹] پس از زبان چینی ماندارین و اسپانیایی، انگلیسی سومین زبان دنیا از نظر تعداد سخنوران است.[۲۰][۲۱] اما اگر تعداد کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است و کسانی که تنها به این زبان سخن میگویند را با هم بشماریم، آنگاه میتوان گفت که انگلیسی پرکاربردترین زبان در سطح جهان است. البته اگر با مجموعهٔ زبانهای چینی مقایسه شود ممکن است که در جایگاه دوم قرار گیرد. (این بسته به این است که در دستهبندی میان گویش و زبان تفاوت در نظر بگیریم یا خیر)[۳][۲۲]
برآوردها از سخنوران زبان دوم نشان دادهاست که آنها شماری میان ۴۷۰ میلیون تا بیش از یک میلیارد میتوانند داشته باشند بسته به اینکه تنها به این زبان صحبت میکنند (بدون نوشتار) یا بر آن تسلط کامل دارند.[۲۳][۲۴]دیوید کریستال، دانشمند زبانشناس، حساب کردهاست که شمار کسانی که زبان مادری شان انگلیسی نیست از کسانی که انگلیسی زبان مادری شان است بسیار بیشتر است و این دو نسبت ۱ به ۳ دارند.[۲۵]
بر پایهٔ آمار سال ۲۰۰۶ کشورهای با بیشترین جمعیت سخنوران مادری انگلیسی از جمعیت بیشتر به کمتر عبارتند از: ایالات متحدهٔ آمریکا ۲۵۱ میلیون،[۲۶]بریتانیا ۶۱ میلیون،[۲۷]کانادا ۱۸٫۲ میلیون،[۲۸]استرالیا ۱۵٫۵ میلیون،[۲۹] نیجریه ۴ میلیون،[۳۰] ایرلند ۳٫۸ میلیون،[۲۷] آفریقای جنوبی ۳٫۷ میلیون[۳۱] و زلاندنو ۳٫۶ میلیون نفر.[۳۲]
همچنین کشورهایی مانند فیلیپین، نیجریه و جامائیکا دارای میلیونها سخنور با زنجیرهٔ گویشی از کریول با پایه انگلیسی تا انگلیسی استاندارد است. در میان کشورهایی که انگلیسی زبان دومشان است، هند بیشترین شمار از اینگونه سخنوران را دارد (انگلیسی هندی). کریستال ادعا میکند که اگر شمار انگلیسی زبانان مادری و غیر مادری را با هم در نظر بگیریم هند نسبت به دیگر کشورها بیشترین تعداد مردمی را دارد که انگلیسی را میفهمند یا سخن میگویند.[۳۳][۳۴]
[۳۵]
کشورهایی که انگلیسی زبان اصلی آنها است عبارتند از:آنگویلا، آنتیگوا و باربودا، استرالیا، باهاما، باربادوس، بلیز، برمودا، قلمرو بریتانیا در اقیانوس هند، جزایر ویرجین بریتانیا، بخش انگلیسی زبان کانادا، جزایر کیمن، دومینیکا، جزایر فالکلند، جبل طارق، گرنادا، گوآم، جزایر چنل، گویان، بخشهای انگلیسی ایرلند، جزیرهٔ من، جامائیکا، جرزی، مونتسرات، نائورو، بخش انگلیسی زبان زلاند نو، جزایر پیتکرن، سنت هلن، سنت کیتس و نویس، سنت وینسنت و گرنادینها، سنگاپور، جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی، ترینیداد و توباگو، جزایر تورکس و کایکوس، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا.
در برخی کشورها انگلیسی زبان اصلی مردمانشان نیست ولی زبان کارهای اداری و مدارک رسمی آنها است. این کشورها عبارتند از: بوتسوانا، کامرون، ایالات فدرال میکرونزی، فیجی، گامبیا، غنا، هند، کنیا، کیریباتی، لسوتو، لیبریا، ماداگاسکار، مالت، جزایر مارشال، موریس، نامیبیا، نیجریه، پاکستان، پالائو، پاپوآ گینهنو، بخش انگلیسی فیلیپین، رواندا، سنت لوسیا، ساموآ، سیشل، سیرالئون، جزایر سلیمان، سریلانکا، سودان، سودان جنوبی، سوازیلند، تانزانیا، اوگاندا، زامبیا و زیمبابوه. همچنین کشورهایی وجود دارند که انگلیسی در بخشهایی از خاک آنها زبان اداری دوم (به عنوان مکمل) کاربرد دارد؛ سن اندرسی پروویدنسیا در کلمبیا و ساحل موسکیتو (Mosquito Coast) در نیکاراگوآ از این دستهاند. اینگونه نفوذ زبان انگلیسی به دلیل دوران استعمار بریتانیا در این منطقهها است.
همچنین انگلیسی یکی از ۱۱ زبان رسمی در آفریقای جنوبی است. در منطقههای وابستهٔ استرالیا مانند جزیرهٔ نورفک، جزیرهٔ کریسمس و جزیرهٔ کوکوس و بخشهای متعلق به آمریکا مانند ساموآی آمریکا، گوآم، جزایر ماریانای شمالی، پورتوریکو و جزایر ویرجین[۳۶] و بخشهای بریتانیایی هنگ کنگ، انگلیسی زبان رسمی است.
انگلیسی زبان رسمی ایالات متحده نیست[۳۷] و دولت فدرال آمریکا هیچ زبان رسمی را معرفی نکردهاست ولی ۳۰ ایالت از ۵۰ ایالت آن انگلیسی را به عنوان زبان رسمی پذیرفتهاند.[۳۸] در کشورهای تحت حمایت بریتانیا مانند بحرین، بنگلادش، برونئی، قبرس، مالزی و امارات متحده عربی انگلیسی زبان مهمی بهشمار میرود.
واکهها در انگلیسی از منطقهای به منطقهای دیگر متفاوت است؛ ولی معمولاً طول و کشیدگی آواها در معنی واژه تفاوتی ایجاد نمیکند به ویژه در انگلیسی آمریکای شمالی.
بیشتر لهجههای زبان انگلیسی ۲۴ حرف بیصدا دارند.
[۳۹]
نحوه تلفظ حروف صدادار در زبان انگلیسی در لهجههای متفاوت بسیار متغیر است. این تفاوت در نحوه ادا کردن حروف صدادار یکی از عمیقترین تفاوتهای لهجههای متفاوت زبان انگلیسی است.
جدول صرف اسم در زبان انگلیسی (توضیح: اسم در زبان انگلیسی کهن، جنسیت داشت. یعنی مؤنث، مذکر یا خنثی بود. اسم مذکر، میتوانست با قاعده یا بیقاعده باشد)
زبان انگلیسی با توجه به ریشه آلمانیاش در گذشته دارای جنسیت برای اسامی بودهاست. این جنسیت در طول زمان از بین رفته و امروزه تنها تأثیر آن بر روی ضمایر سوم شخص مفرد (He, She, it) دیده میشود. در زبان انگلیسی امروزی جنسیت گرامری تقریباً همه اسامی با جنسیت طبیعی آنها یکسان است، این یعنی وقتی مثلاً دربارهٔ یک مرد صحبت میشود همیشه ضمیر مذکر برای اشاره به آن استفاده میشود. البته با توجه به تأثیر اندک جنسیت در زبان انگلیسی، تقریباً دانستن جنسیت اسامی در این زبان اهمیتی ندارد.[۴۰]
فعلها را از جنبههای گوناگون میتوان طبقهبندی کرد ضمن اینکه بعضی فعلها میتوانند نقشهای گوناگون و متضادی را بازی کنند (مانند افعال to be و to have). مثلاً میتوان افعالی که صورتهای صرفی ناقص دارند (مانند اکثر افعال کمکی و افعالی که برای آب و هوا به کار میروند) را تحت عنوان افعال ناقص در مقابل سایر افعال که صورتهای صرفی کامل دارند قرار داد. یا میتوان افعالی که صرفاً جنبه پیوند دهندگی بخش نهاد جمله با قسمت غیر فعلی گزاره را دارند (مانند افعال to be(وقتی به عنوان فعل اصلی بیاید) , to become , to seem را تحت عنوان افعال ربطی از سایر افعال که جنبه کنشی دارند (افعال تام) جدا کرد. یا میتوان افعالی که در جمله صرفاً جنبه نقشی (functional) دارند و برای فراداد مقولههای دستوری نمود، زمان دستوری، وجهیت یا جهت فعل به کار میروند را با عنوان افعال کمکی از سایر افعال که به عنوان فعل اصلی یا قاموسی هستند جدا کرد.
افعال کمکی (auxiliary verbs) در زبان انگلیسی، افعالی هستند که برای سؤالی کردن، منفی کردن، ساختن زمانهای خاص و حالت مجهول به جمله اضافه میشوند. این افعال عبارتند از be, do, have, will. هر یک از این افعال ممکن است شکل ساده یا گذشته داشته باشند که کاربردی مختص به خود دارد.[۴۱]
افعال مدال (modal verbs) یا افعال کمکی وجهی، شامل افعال can, could, may, might, must, need not, shall/will, should/ought to میشوند. این افعال توانایی، اجازه، امکان انجام و … را در جمله نشان میدهند. شکل افعال مدال با توجه به زمان جمله تغییر میکند در نتیجه باید در زمان استفاده از آنها به زمان جمله توجه کرد. این افعال ساختار و کاربردی متفاوت نسبت به افعال کمکی یا افعال اصلی دارند. در واقع افعال مدال بدون معنا نیستند اما برخی از نقشهای افعال کمکی (مانند منفی کردن یا سؤالی کردن) را ایفا میکنند.[۴۲]
قید در انگلیسی شرایط و نحوه عمل صورت گرفته.[۴۳]
به انگلیسی زبان
صفت کلمهای است که دربارهٔ اسم توضیحی میدهد و آن را توصیف میکند و معمولاً قبل از اسم میآید.
حرف بزرکتر از فونیم یا صداست و دارای سمبولهای خاص میباشد و در زبان انگلیسی ۲۶ حرف موجود است؛ و بدون شک بیشمار واژه دارد
واژگان انگلیسی بهطور قابل توجهی در طول قرنها دگرگون شدهاست.[۴۴]
تعداد واژگان انگلیسی بسیار گستردهاست و هیچ منبع رسمی مانند آنچه برای فرانسوی وجود دارد که تمام کلمات انگلیسی را پذیرفته و شمرده و ثبت کند وجود ندارد.
این فهرست شامل کشورهایی است که زبان انگلیسی در آنها زبان رسمی است. البته در برخی انگلیسی تنها زبان رسمی نیست و زبانهای دیگری هم وجود دارد.[۱][۲][۳] زبان انگلیسی به سبب گسترش استعمار بریتانیا در بسیاری از کشورهای جهان گسترش یافتهاست.
۱٬۸۸۲٬۰۰۰
In these country subdivisions, English has de jure official status, but English is not official in their respective countries at the national level.
United NationsOrganisation des Nations UniesOrganización de las Naciones Unidasالأمم المتحدة联合国 (聯合國)Организация Объединённых Наций
سازمان ملل متحد سازمانی بینالمللی است که در سال ۱۹۴۵ میلادی تأسیس و جایگزین جامعه ملل که در ده ژانویه ۱۹۲۰ تأسیس شده بود شد. این سازمان توسط ۵۱ کشور تأسیس و در سال ۲۰۱۱ میلادی، ۱۹۳ کشور عضو داشتهاست. اعضای آن تقریباً شامل همه کشورهای مستقلی میشود که از نظر بینالمللی به رسمیت شناخته شدهاند. فقط واتیکان، که عضویت در سازمان را نپذیرفتهاست و چین ملی (تایوان) که عضویتش بعد از عضویت جمهوری خلق چین لغو شد، در سازمان ملل متحد عضو نیستند.
مقر سازمان ملل متحد در نیویورک است و کشورهای عضو و موسسات وابسته در طول هر سال با تشکیل جلسات منظم در مورد امور بینالملل و امور اجرایی مربوط به آنها تصمیمگیری میکنند.
سازمان ملل در پایان جنگ جهانی دوم و از سوی کشورهای پیروز در آن جنگ شکل گرفت و سازمان و روال حاکم بر فعالیت آن نشان از شرایط جهانی بعد از جنگ دوم دارد. شورای امنیت قویترین نهاد سازمان ملل پنج عضو دائمی دارد که در تصمیمات این شورا حق وتو دارند.
اصطلاح «ملل متحد» را نخستین بار فرانکلین روزولت، رئیسجمهور آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به متفقین بکار برد. اولین کاربرد رسمی این اصطلاح در بیانیه اول ژانویه ۱۹۴۲ ملل متحد بود که در آن متفقین از مفاد منشور آتلانتیک پشتیبانی و اعلام کردهبودند که از صلح جداگانه با نیروهای محور خودداری خواهند کرد.
به انگلیسی زبان
اندیشه ایجاد سازمان ملل متحد در کنفرانسهای مسکو، قاهره و تهران در سال ۱۹۴۳ دقیقتر شد. از اوت تا اکتبر ۱۹۴۴ نمایندگان آمریکا، شوروی، بریتانیا، فرانسه و جمهوری چین در کنفرانس دامبارتن اوکس در واشینگتن دی. سی، بر روی برنامههای تشکیل سازمان ملل کار کردند. بیشتر بحثهای این کنفرانس در مورد نقش اعضای سازمان و شرایط دعوت از آنها بود. سپس در آوریل ۱۹۴۵ در کنفرانس سان فرانسیسکو تکلیف حق وتو برای پنج عضو شورای امنیت تعیین شد. در نهایت در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ منشور ملل متحد به امضای ۵۰ کشور رسید و سازمان ملل متحد رسماً تشکیل شد (لهستان در کنفرانس شرکت نداشت ولی جایی برای آن در نظر گرفته شد و بعداً منشور را امضا کرد).
در سال ۲۰۰۶، ۱۹۳(آخرین کشور عضو سودان جنوبی میباشد) کشور عضو سازمان ملل بودهاند که تقریباً همه کشورها را دربر میگیرد. از جمله کشورهای مهم غیرعضو میتوان به جمهوری چین (تایوان) اشاره کرد که کرسی آن در سال ۱۹۷۱ به کشور جمهوری خلق چین داده شد. سریر مقدس (اسقفنشین شهر رم) نیز فقط عضو ناظر این سازمان است. از عضویتهای پر سر و صدا نیز میتوان به عضویت فلسطین که با سخنرانی یاسر عرفات در محل مجمع عمومی انجام گرفت اشاره کرد.
ساختمان ستاد فعلی سازمان در نیویورک و طی سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ در کنار ایست ریور بنا شدهاست. زمین این ملک را جان دی. راکفلر جونیوربه قیمت ۵/۸ میلیون دلار خریداری کرد و فرزندش نلسون راکفلر را به عنوان مشاور عالی سازنده بنا در سال ۱۹۴۶ منصوب کرد و آن را به سازمان ملل اهدا نمود.
گروهی از معماران بینالمللی طراحی آن را انجام داده و تأیید کردند که از جمله آنها میتوان به می کی بوزیر سوئیسی و اسکار نیمیر برزیلی و برخی از نمایندگان سایر کشورها اشاره کرد. رهبری این تیم معماری به عهده والاس هریسون بود. در مورد رهبری وی هنوز هم مناقشاتی وجود دارد. این ستاد بهطور رسمی در ۱۹ ژانویه ۱۹۵۱ افتتاح گردید. با وجودی که مقر اصلی سازمان ملل در نیویورک واقع شدهاست، نهادهای مهم وابسته به آن در لاهه، ژنو، وین، مونترال، کپنهاگ، بن و رم دایر شدهاند.
دفاتر سازمان ملل از شخصیت حقوقی مجزایی برخوردار نیستند ولی از جهاتی دارای برخی استقلالها هستند. برای مثال بر اساس موافقت رسمی کشورهای میزبان، مدیریت پستی سازمان ملل متحد میتواند اقدام به چاپ تمبر برای مراسلات محلی نماید. از سال ۱۹۵۱ دفتر اصلی سازمان ملل، از سال ۱۹۶۹ دفتر ژنو، و از سال ۱۹۷۹ دفتر وین مجاز به چاپ تمبر برای خود شدهاند. همچنین سیستم ارتباط دور سازمان ملل نیز مستقل عمل میکند و هر یک از مقرهای ژنو، نیویورک و وین اینک بهطور غیررسمی در تلاش برای راهاندازی رادیوی مستقل سازمان ملل هستند.
به مرور زمان بنای اصلی رو به فرسودگی نهاده و بنا بر اِین مقرر شده طراحی ساختمان موقت جدیدی توسط فومی هلیکو ماکی در بین خیابانهای ۴۱ و ۴۲ در بزرگراه اول منهتن آغاز شود تا ساختمان فعلی گسترش یافته و ترمیم شود.
دفتر سازمان ملل متحد در ژنو مقر اروپایی این سازمان است. پیش از سال ۱۹۴۹ امور اروپایی سازمان در شهرهای مختلف مثل نیویورک و لندن انجام میگرفت.
بودجه سازمان را کشورهای عضو بر اساس مشارکتهای داوطلبانه و برنامهریزی شده تأمین میکنند. دبیرخانه سازمان ملل بر اساس ارزیابیهای موسسات مالی حرفهای بودجه ۲ سالانه سازمان را تعیین و سهم هر کشور را اعلام مینماید. طرح بودجه به مجمع عمومی ارائه میشود. مجمع عمومی بودجه را تصویب و به کشورها ابلاغ مینماید. معیار محاسبه سهم کشورها تولید ناخالص ملی هر کشور است. به این ترتیب سهم اصلی را در تأمین بودجه سازمان کشورهای پرجمعیت و پیشرفته صنعتی دارند و کشورهای کوچک و جهان سومی بخش ناچیزی از هزینههای سازمان ملل را پرداخت میکنند.
مجمع سقف خاصی را برای پرداخت هر کشور در نظر گرفتهاست. در دسامبر سال ۲۰۰۰ در نظام تعیین بودجه تغییراتی حاصل شد و شرایط جهانی کشورها را هم در آن دخیل نمودند و سقف پرداخت بودجه از ۲۵ درصد به ۲۲ درصد کاهش دادند. ایالات متحده تنها کشوری است که مشمول این سقف پرداخت میشود که البته طبق برآوردها بالغ بر صدها میلیون دلار به سازمان ملل بدهکار است. طبق ارزیابیهای سال ۲۰۰۰ مهمترین کشورهای تأمینکننده بودجه سازمان ملل برای سال ۲۰۰۱ عبارتند از: ژاپن (با ۶۳/۱۹ درصد)، آلمان با (۸۲/۹ درصد)، بریتانیا با (۵۷/۵ درصد)، ایتالیا با (۰۹/۵ درصد)، کانادا با (۵۷/۲ درصد)، اسپانیا با (۵۳/۲) درصد، و برزیل با (۳۹/۲) درصد.[۲]
بودجه برنامههای خاص سازمان ملل که در بودجه معمول در نظر گرفته نمیشوند (مثلاً یونیسف یا صندوق توسعه انسانی ملل متحد از محل مشارکتهای داوطلبانه دولتها تأمین میگردد. برخی از این کمکها به صورت اهدای محصولات کشاورزی به مردم قحطی زدهاست ولی عمدتاً کمکهای مالی هستند.
سازمان ملل بخش عمدهای از نیاز خود به خدمات بانکی را از طریق بانک جیپی مورگان چیس برآورده میکند.[۳]
کشورهای عضو سازمان ملل و آژانسهای تخصصی آن به ارائه راهنماییها و اتخاذ تصمیماتی در جلسات سالانه و دورهای خود میپردازند. ادارهکنندگان جلسات از مجمع عمومی، شورای اقتصادی و اجتماعی و شورای امنیت و حتی همتایان این مجامع در سایر نهادهای وابسته به سازمان ملل هستند. مثلاً مجمع بهداشت جهانی و هیئت اجرایی بر سازمان بهداشت جهانی نظارت میکنند.
وقتی مسئله مهمی بروز کند مجمع عمومی با برگزاری گردهمایی بینالمللی توجه جهانیان را به آن جلب کرده و دربارهٔ نوع اقدام اجماع جهانی برای همکاری را بدست میآورد. از جمله این مسایل میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
سازمان ملل سالها را با نامهای بینالمللی مشخص نموده و هماهنگیهایی را در این ارتباط انجام میدهد تا تمرکز جهانیان را معطوف مسایل مهم نماید. استفاده از نمادهای سازمان ملل که به صورت لوگو سال طراحی میشوند و استفاده از زیرساختارهای این سازمان برای هماهنگی در واکنش به موضوعات جهانی سبب میشوند تا رسیدگی به برخی مسایل مهم جای شتاب بیشتری بگیرد. از جمله این رویکردها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
منشور سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ صراحتاً در پی نظام قانونمندی بود که اطمینان دهد بخش بسیار ناچیزی از درآمدها و منابع اقتصادی کشورهای جنگ زده صرف تولید تسلیحات نظامی میشود. ابداع سلاحهای هستهای چند هفته پس از امضای منشور و طرح موضوع کنترل تسلیحات و خلع سلاح واقع گردید. در واقع اولین قطعنامه سازمان ملل در اولین نشست مجمع عمومی در ۲۴ ژانویه ۱۹۴۶ با عنوان تأسیس کمیسیون ویژه کشف انرژی اتمی بود که خواستار ارائه راهکار جهت مقابله با توسعه سلاحهای هستهای و کلیه جنگافزارهای کشتار جمعی شد.
سازمان ملل جلسات متعددی را با هدف رسیدگی به موضوعات خلع سلاح چند جانبه ترتیب دادهاست. مهمترین آنها شامل کمیته اول مجمع عمومی و کمیسیون خلع سلاح میباشند. مسایل مورد نظر در این کمیسیونها بررسی معاهده منع آزمایش سلاحهای کشتار جمعی، معاهده فضای بیرونی زمین، معاهده منع تولید سلاحهای شیمیایی، خلع سلاح هستهای و سلاحهای متعارف، ایجاد مناطق عاری از سلاح هستهای، کاهش بودجه نظامی کشورها و تقویت امنیت بینالملل بودند.
کنفرانس خلع سلاح در جامعه بینالمللی برای مذاکره بر سر توافقات چند جانبه کنترل و خلع سلاح طراحی و اجرا شد. در این کنفرانس نمایندگان ۶۶ کشور از سراسر دنیا از جمله پنج کشور دارای سلاحهای هستهای یعنی (چین، روسیه، فرانسه، انگلستان و آمریکا) حضور داشتند. این کنفرانس رسماً زیر نظر سازمان ملل نبود ولی از آنجا که دبیرکل در آن حضور داشت به نوعی به سازمان ملل مرتبط گردید. دبیرکل سازمان ملل ریاست کنفرانس را نیز بر عهده داشت. قطعنامههای مجمع عمومی اغلب خواستار بررسی مسائل خلع سلاح بودند و کنفرانس نیز همه ساله گزارش تحقیقات خود را به مجمع ارائه میکرد.
حافظان صلح سازمان ملل به مناطق مختلفی که درگیری نظامی بتازگی متوقف شده اعزام میشوند تا توافقنامههای صلح را اجرا و طرفین درگیر را از شروع دوباره مخاصمات بازدارند. مثلاً آنان در تیمور شرقی تا اعلام استقلال در سال ۲۰۰۱ حضور داشتند. کشورهای عضو سازمان نیروهای مورد نیاز را تأمین میکنند و ارسال نیرو به هر عملیات جنبه داوطلبانه دارد. در این بین دو کشور کانادا و پرتغال در همه عملیاتهای حفظ صلح حضور داشتهاند. سازمان ملل عملیات نظامی مستقلی انجام نمیدهد و تمام عملیات آن باید با تصویب شورای امنیت باشد.
مؤسسین سازمان ملل امیدوار بودند که این سازمان مانع وقوع جنگ بین کشورها شود؛ ولی این امید چندان جامه عمل نپوشید. در ایام جنگ سرد از سال (۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱) دنیا به دو اردوگاه متخاصم تقسیم و حفظ صلح بسیار دشوار شد. با پایان جنگ سرد، سازمان ملل مجدداً به عنوان بانی ایجاد صلح در دنیا قوت دوبارهای گرفت و در حل و فصل اختلافات در سراسر دنیا فعال شد. اما فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سبب شد تا ایالات متحده در موضع تنها ابرقدرت جهان قرار گیرد و چالشهای جدیدی را برای سازمان ملل رقم بزند.
بودجه عملیات حفظ صلح سازمان ملل از کشورهای عضو و بر اساس معیارهای مدون تأمین میشود. البته بخش زیادی از این بودجه را پنج عضو شورای امنیت فراهم میآورند. در دسامبر سال ۲۰۰۰ در روند ارزیابی سهم هر کشور تغییراتی ایجاد شد و مقرر گردید هر شش ماه یکبار این معیارها مورد بررسی دوباره قرار بگیرند. طبق این ارزیابیها در سال ۲۰۰۳ حدود ۲۷ درصد بودجه کل سازمان به عملیاتهای حفظ صلح اختصاص مییافت. ایالات متحده خواستار سهم کمتر خود در این پروژهها بود و پرداخت سهم خویش و پرداخت دیون معوقه خود را منوط به تصویب کنگره آمریکا میدانست.
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در سال ۱۹۸۸ جایزه صلح نوبل را احراز کردند. در سال ۲۰۰۱ دبیرکل سازمان ملل، کوفی عنان، بخاطر تلاشهایش برای سازماندهی جهانی آرامتر این جایزه را به خود اختصاص داد.
سازمان ملل مدالهایی را برای اهدا به کسانیکه معاهدات مصوب را عملی میسازند در نظر میگیرد. اولین آنها مدال خدمات سازمان ملل بود که به نیروهای حاضر در جنگ کره اعطا شد. مدال ناتو نیز با استدلالی مشابه برای خدمات بینالمللی طراحی شد و به عنوان یک مدال بینالمللی به جای یک مدال نظامی مورد استفاده قرار گرفت.
پیگیری مسائل حقوق بشر دلیل اصلی ایجاد سازمان ملل بود. جنگ جهانی دوم و مسایل مربوط به نسلکشی سبب شد تا بر سر ایجاد سازمان جدیدی که مانع وقوع تراژدیهای مشابه در آینده اجماع جهانی بوجود آید. هدف اولیه نیز ایجاد یک چارچوب قانونی برای بررسی و عملکرد مناسب بر اساس شکایات در مورد تخطی از حقوق بشر بود.
منشور ملل متحد تمام اعضای سازمان ملل را ملزم به احترام و رعایت حقوق بشر مینماید و همه را موظف میداند تا برای رسیدن به این هدف تلاش کند. اعلامیه جهانی حقوق بشر فی نفسه الزامآور نیست و تنها یکی از مصوبات مجمع عمومی در سال ۱۹۴۸ بود که نقش یک استاندارد برای همگان را ایفا میکند. مجمع همواره مسایل حقوق بشر را دنبال میکنند.
در ۱۵ مارس ۲۰۰۶ مجمع به اتفاق آراء رأی داد که شورای حقوق بشر سازمان را جایگزین کمیسیون حقوق بشر کند.[۴]
هدف اصلی این شورا بررسی موارد نقض حقوق بشر است. همواره انتقاد شده که ترکیب اعضای شورای حقوق بشر مناسب نیست. به ویژه اینکه برخی از اعضای آن مشکوک به نقض حقوق بشر هستند. حتی کشورهایی که ریاست کمیسیون را برعهده داشتهاند.
در حال حاضر هفت مجمع وابسته به مجامع معاهده حقوق بشر وجود دارد. از جمله کمیته حقوق بشر و کمیته حذف تبعیض علیه زنان. سرویسهای دبیر خانهای به شش مجمع خدماترسانی میکند و کمیساریای عالی حقوق بشر مسئولیت این سرویسرسانی را به عهده دارد.
سازمان ملل و آژانسهای آن محوریت اجرای اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر را به عهده دارند. یکی از وظایف این آژانسها کمک به کشورهایی است که فرایند گذر به سوی دموکراسی را تجربه میکنند. سازمان ملل کمک فراوانی به برگزاری انتخابات در کشورهای کم تجربه و کم سابقه در جریان دموکراسی نمودهاست از جمله در افغانستان و تیمور شرقی.
همچنین سازمان ملل مجمعی برای پشتیبانی از حقوق زنان در عرصههای سیاسی اقتصادی و اجتماعی در کشورهایشان تشکیل دادهاست و تلاش میکند توجه عمومی را به این حقوق جلب نماید. حتی قطعنامهای در مورد سوء استفاده از این حقوق در خود مجمع عمومی یا شورای امنیت یا مجامع قضایی وابسته صادر کردهاست.
در اوایل سال ۲۰۰۶ مجمع ضد شکنجه پیشنهاد بستن زندان گوانتانامو را ارائه کرد و آمریکا را به خاطر اداره کردن یک زندان مخفی و انتقال اتباع خارجی به آن به شدت مورد انتقاد قرار داد. برخی از گروههای حقوق بشر و اعضای حزب جمهوریخواه ایالات متحده اعلام کردند که سیا اجازه نمیدهد نظارتی بر این زندان اعمال شود یا زندان را تعطیل نمایند.
سازمان ملل در کنار دیگر سازمانها مثلاً صلیب سرخ به تأمین غذا، آب آشامیدنی، مامن و دیگر کمکهای بشردوستانه به مردمانی میپردازد که از قحطی و جنگ و سایر بلایا به زحمت افتادهاند. بازوان اصلی سازمان ملل در راه کمکرسانی به مردم عبارتند از برنامه جهانی غذا (که بیش از ۱۰۰ میلیون نفر را در ۸۰ کشور پوشش دادهاست)، کمیساریای عالی پناهندگان که در ۱۱۶ کشور فعالیت دارد و نیز پروژههای حفظ صلح که در ۲۴ کشور دنیا به اجرا درآمدهاست. گاهی اوقات نیروهای امدادی سازمان ملل مورد حمله قرار گرفتهاند.
همچنین سازمان ملل به پشتیبانی از توسعه اقتصادی پرداختهاست؛ مثلاً از طریق تدوین فرمول اهداف توسعه هزاره. برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) بزرگترین منبع ارائه کمکهای فنی در جهان است. سازمانهایی چون برنامه مشترک ملل متحد در زمینه ایدز، WHO و صندوق جهانی مبارزه با ایدز، سل و مالاریا از موسسات پیشگام در مبارزه با بیماریها در سراسر دنیا سرویسهای کنترل جمعیت هستند و در کاهش مرگ و میر کودکان و مادران در ۱۰۰ کشور نقش فعالی داشتهاند.
سازمان ملل همه ساله اقدام به انتشار شاخص توسعه انسانی (HDI) میکند که در آن بر اساس شاخصهای رفاهیٰ اقتصادی و بهداشتی مانند سطح فقر، میانگین درآمد، میزان باسوادی، و امید به زندگی به مقایسه سطح توسعه در کشورهای مختلف میپردازد.
سازمان ملل به کمک دوایر و نهادهای مختلف خود به توسعه انسانی پرداختهاست:
در ۹ مارس سال ۲۰۰۶ کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل صندوق مرکزی واکنش سریع CERE را برای کمک به قحطی زدگان شاخ آفریقا تأسیس کرد.[۵][پیوند مرده][پیوند مرده]
همچنین یک آژانس به عنوان شورای جهانی غذا با هدف هماهنگی وزرای کشاورزی کشورها تأسیس شد تا به کشورهای قحطی زده و دارای سوء تغذیه کمک کنند. در سال ۱۹۹۳ این آژانس به حالت تعلیق درآمد.
مذاکرات سازمان ملل در قالب معاهده به پیشگیری از مشاجرات بینالمللی منجر میشوند. مثل کنوانسیون قانون یا هر گونه اختلافی در مورد کاربرد آزاد اقیانوسها در دادگاه ویژه مورد حل و فصل قرار بگیرد.
دادگاه بینالمللی (ICJ) با هدف حل و فصل مشاجرات بین کشورها تأسیس شدهاست و از سال ۱۹۴۶ تاکنون مرجع رسیدگی به دعاوی مهمی به شرح زیر بودهاست:
به انگلیسی زبان
جمهوری دموکراتیک کنگو در برابر فرانسه که در آن [ فرانسه را به بازداشت غیرقانونی رؤسای ایالتی کنگو و جرائم جنگی متهم نمود؛ و دعوی نیکاراگوئه در برابر ایالات متحده که در این دعوی نیکاراگوئه ایالات متحده را متهم نمود که نیروهای معارض حکومت را مجهز کردهاست (در پی این دعوی شاهد طرح دعوی ایران در مورد تجهیز معارضین توسط آمریکا بودیم).
در سال ۱۹۹۳ و در پاسخ به رویه «پاکسازی قومی» در یوگسلاوی سابق دبیرکل سازمان ملل دادگاه رسیدگی به جرایم نظامی در یوگسلاوی سابق را دایر کرد. در سال ۱۹۹۴ در قبال جریان نسلکشی در روآندا این شورا دیوان رسیدگی به جرائم در روآندا را تأسیس کرد. قلمرو قضایی این دو دادگاه بررسی و روشن کردن موارد نقض قوانین بینالمللی که جرم محسوب میشدند بودهاست.
همچنین برای رسیدگی به جرائم شدید در تیمور شرقی واحد SCIU تشکیل شد.
در سالیان اخیر تقاضای اصلاحات در سازمان ملل شدت گرفتهاست. البته این تقاضاها خیلی واضح و مشخص نبودهاند و اجماع نظری در مورد نحوه اصلاحات وجود نداشتهاست. عدهای خواستار ایفای نقش جدی و مؤثرتر سازمان ملل در امور جهانی شدهاند. عدهای معتقدند که کار سازمان باید به کمکهای بشر دوستانه محدود شود و عده زیادی خواستار عضویت در شورای امنیت و تغییر موقعیت ژئوپولتیک آن شدهاند (یعنی اضافه شدن اعضایی از آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیا). در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ موضوع سوء استفاده از برنامه نفت در برابر غذا در عراق در دوران صدام حسین لزوم اصلاحات را تشدید نمود.
یک برنامه اصلاحی رسمی از سوی کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل اندکی پس از صدارت وی بر سازمان در اول ژانویه ۱۹۷۷ به اجرا گذاشته شد. این اصلاحات شامل تغییر عضویت دائمی در شورای امنیت، (که همچنان نماد روابط قدرت در سال ۱۹۴۵ است)، شفاف تر ساختن بوروکراسی و ایجاد حس مسئولیتپذیری بِیشتر در میان اعضا، دموکراتیک تر ساختن سازمان ملل و اعمال تعرفههای مناسب به شرکتهای مهمات و جنگ افزارسازی در سراسر دنیا است.
در سپتامبر سال ۲۰۰۵ سازمان ملل یک جلسه جهانی در سال ۲۰۰۵ برگزار کرد که طی آن سران اکثر کشورهای عضو در شصتمین جلسه مجمع عمومی گرد آمدند. سازمان ملل این جلسه را «فرصت بسیار نادر در اتخاذ تصمیمات مهم در حوزههای توسعه، امنیت حقوق بشر و اصلاحات در سازمان ملل» نامید.[۷] کوفی عنان پیشنهاد کرد که در مورد اصلاحات سازمان ملل و گریز از تنگنای اعمال سیستمهای بینالمللی صلح و امنیت حقوق بشر و توسعه به توافقات مهمی دست یافتهاند و چالشهای اساسی پیش روی سازمان ملل در قرن ۲۱ را ارزیابی و بررسی نمودهاند. رهبران و سران کشورهای دنیا بر سر موارد زیر به توافق دست یافتهاند:
اگر چه کشورهای عضو سازمان ملل در راه اصلاح نظام بوروکراسی سازمان ملل به موفقیت چندانی دست نیافتند ولی عنان همچنان بر انجام اصلاحات در حوزه اختیارات خود ادامه داد. او یک دفتر ویژه جهت مدیریت سیاستهای حمایتی از سیاستهای مالی سازمان دایر کرد. در اواخر دسامبر سال ۲۰۰۵ دبیر خانه در شرف تکمیل طرح بازنگری ۵ ساله دستور جلسات مجمع عمومی بود. هدف از آن تأمین بنای تصمیمگیری در مورد حذف برنامههای تکراری و موازی بود.
اهداف توسعه هزاره شامل ۸ مورد است که هر ۱۹۱ کشور عضو سازمان ملل پذیرفتهاند تا سال ۲۰۱۵ به آنها برسند.
کشورهای عضو در سپتامبر ۲۰۰۰ متعهد شدند این اهداف را دنبال کنند:
بخش بزرگی از هزینههای سازمان ملل متوجه مأموریت اصلی این سازمان مبنی بر حفظ صلح و امنیت است. بودجه حفظ صلح سازمان برای سال مالی ۲۰۰۶–۲۰۰۵ حدود ۵ میلیارد دلار بودهاست (در حالیکه بودجه کلی سازمان ملل در دیگر امور در همین مدت زمانی معادل ۵/۱ میلیارد دلار بودهاست) و ۷۰۰۰۰ نیرو را در در ۱۷ مأموریت به سراسر دنیا اعزام کردهاست. طبق «گزارش امنیت انسانی ۲۰۰۵»[۱۰] که توسط سازمان مرکز امنیت انسانی در دانشگاه بریتیش کلمبیا و با همکاری سازمانهای دولتی و موسسات مختلف تهیه شدهاست، پس از دوران جنگ سرد با کاهش چشمگیر تعداد جنگها، سوء استفاده از حقوق بشر و نسلکشی روبرو هستیم که دلیل آن به درستی مشخص نشدهاست. آمارهای موجود عبارتند از:
– ۴۰ درصد کاهش درگیری خشونتآمیز
– ۸۰ درصد کاهش درگیریهای منجر به کشتار
– ۸۰ درصد کاهش نسلکشی و از بین بردن مخالفان سیاسی
طبق گزارش انتشارات دانشگاه آکسفورد، فعالیتهای بینالمللی که عمدتاً تحت نظارت سازمان ملل بوده علت اصلی کاهش درگیریهای مسلحانه پس از جنگ سرد است و البته این گزارش اشاره میکند که مدارک برای اثبات این مدعا فراوان هستند.
دراین گزارش به چندین مورد سرمایهگذاری اشاره شدهاست:[۱۱]
این تلاشها نسبت به دوران جنگ سرد هم از نظر تعداد و هم گستردگی و پیچیدگی بیشتر و بزرگتر بودهاند.
موفقیتهای سازمان ملل در عرصه برقراری و حفظ صلح عبارتند از:
اما دربسیاری موارد اعضای سازمان ملل در مورد نیل به اهداف قطعنامههای شورای امنیت و اجرای الزامی آنها موضع انفعالی اتخاذ کردهاند. مثلاً عراق از ۲۸ ژوئن ۱۹۹۱ به این سو ۱۷ مورد از قطعنامههای شورای امنیت را نقض کرده و تحریمهای اقتصادی سازمان ملل را دور زدهاست. تقریباً به مدت یک دههاست که اسرائیل قطعنامه توقف شهرکسازی در کرانه باختری و غزه را نادیده میگیرد. این شکستها ریشه در ماهیت بین دولتی سازمان ملل دارد. چرا که در غالب موارد باید تمام ۱۹۱ کشور عضو به اجماع برسند حتی گاهی وقتی که اقدامات با رأی ۱۰ عضو شورای امنیت به تصویب میرسند دبیر خانه از تأمین منابع کامل برای انجام آن بازمیماند.
مهمترین موارد شکست مأموریتهای سازمان ملل عبارت بودهاند از:
حداقل در ۵ کشوری که سازمان ملل در آنها حضور داشته یعنی جمهوری دموکراتیک کنگو، هائیتی، بروندی، دماغه سبز، کوته دی آِیوری و لیبریا گزارش تجاوز جنسی نیروهای حافظ صلح تأیید شدهاست.
[۱۰] بیبیسی نیز در گزارشی تعدادی از افراد برنامه خواربار جهانی را به عنوان قانونشکن جنسی معرفی کرد.[۱۷]
بسیاری بر این باورند که شورای امنیت سازمان ملل نمیتواند به روشنی و قاطعانه در برخورد با بحرانهای بینالمللی عمل کند. مثلاً در مورد برنامه هستهای ایران و نسلکشی در جنگ دارفور در سودان و همچنین جنگ داخلی سوریه. چون پنج عضو شورای امنیت حق وتو دارند در غالب موارد با یکدیگر به توافق نمیرسند و نمیتوانند به تنهایی هم اقدام نمایند. اکثراً و نه همیشه این اختلافات بین ایالات متحده از یکسو و چین یا روسیه در سوی دیگر بودهاست. درسایر موارد شورای امنیت با موفقیت عمل کردهاست. مثلاً در جنگ لبنان و اسرائیل ۲۰۰۶.
کمیسیون قدیمی سازمان ملل در مورد حقوق بشر در کشورهای عضو نظیر سودان و لیبی که گزارشهای نقض حقوق بشر از آنها واصل گردیده به تفحص میپردازد اگر چه این کشورها خود عضو کمیسیون مذکور باشند[۱۸][۱۹]
و حتی لیبی زمانی ریاست این کمیسیون را هم بر عهده داشتهاست. البته این کشورها مدعی هستند که کشورهای غربی که خود متهم به استعمارگری تجاوز و بی رحمی هستند نمیتوانند و حق ندارند در مورد اعضای کمیسیون حقوق بشر اظهار نظر نمایند.
اما در ۱۵ مارس ۲۰۰۶ مجمع عمومی قطعنامهای صادر کرد و هیئت جدیدی را تحت عنوان شورای حقوق بشر سازمان ملل جایگزین کمیسیون مذکور نمود. قوانین این شورا در برخورد با تخلفات کشورهای عضو اعم از صلح یا حقوق جهانی بشر و عدول از اصول دموکراسی شدیدتر و صریح تر بود و حتی جهت حاکمیت اصل دموکراسی برشورا مقررشد نمایندگان کشورهای بیشتری در آن عضویت یابند و از ۵۳ کشور قبلی به نصف ۱۹۲ عضو مجمع عمومی افزایش یافت.
۴۷ عضو جدید طی انتخابات ۹ می ۲۰۰۶ به این شورا اضافه شد و حتی کشورهایی که گزارش ضعف حقوق بشر در آنها وجود دارد مثل چین، کوبا، پاکستان، روسیه، عربستان سعودی و آذربایجان هم در آن انتخاب شدند. البته چند کشور هم در این انتخابات رأی نیاوردند.
در اثر تغییراتی که در عضویت کمیسیون و شورا حاصل شد مقرر شد تعداد اعضای شورای جدید کمتر از نصف کل اعضای مجمع عمومی نباشد.[۲۰][۲۱][۲۲]
سازمان ملل متهم است که از نظام بوروکراسی کار آمدی برخوردار نیست و بیش از حد درگیر بروکراسی شدهاست. در دهه ۱۹۹۰ ایالات متحده که همواره بزرگترین عضو سازمان ملل بوده با اعتراض به همین ناکار آمدی از انجام تعهدات خود در قبال سازمان سرباز زد؛ و پرداخت دیون خود را منوط به اصلاحات نمود. در سال ۱۹۴۴ دفتر (OIOS) برای نظارت مؤثر بر بروکراسی سازمان تأسیس شد.[۲۳]
مجمع عمومی طرح اصلاح ساختار سازمان ملل را در اختیار دارد که هنوز به تصویب نرسیدهاست.[۲۴][۲۵]
در سال ۱۹۹۶ سازمان ملل این برنامه را ارائه داد تا به عراق اجازه فروش نفت در بازار جهانی را پیدا کند و به جای پول غذا و دارو و دیگر مایحتاج انسانی را برای شهروندان غیرنظامی که با محرومیت و تحریمهای اقتصادی بینالمللی مواجه شده بودند تأمین نماید و به هیچ وجه اجازه بازسازی ساختارهای نظامی را به دولت عراق ندهند. ساختارهای نظامی این کشور در جنگ اول خلیج فارس متحمل خسارات سنگین شده بود. در پی فساد مسئولین اجرای برنامه و سوء استفادههای مالی آنان اجرای این پروژه به تعلیق درآمد. مدیر قبرسی برنامه، بنون سیوان، ابتدا از کار برکنار شد و سپس از سازمان ملل استعفا داد پاول ولکر در یک گزارش انتشار یافته توسط سازمان ملل interim progress report اعلام کرد که وی خود به سوء استفاده و همکاری با دولت وقت عراق اذعان نموده و پیشنهاد داد برای محاکمه وی، مصونیت قضایی وی را با کنار گذاشتنش از سازمان ملل باطل کنند.[۲۶]
تحت نظارت سازمان ملل ۶۰ میلیارد دلار نفت عراق به بازار جهانی عرضه شد و رسماً ۴۶ میلیارد دلار صرف برنامه شد باقی این مبلغ هم صرف جبران خسارات جنگ خلیج فارس و نیز تأمین بودجه سازمان ملل ۲/۲ درصد و مأموریت (کمیسیون ویژه سازمان ملل بررسی بازرسی تسلیحاتی در عراق گردید (۸/۰درصد).
پسر کوفی عنان، کوجو عنان نیز در این رسوایی دست داشت و متهم شد که در قرار دادهای مربوط به نفع شرکت سوئیسی کوتکنا وارد عمل شدهاست وزیر امور خارجه هند ناتوار سینگ نیز بخاطر دخالت در این سوء استفاده از کار برکنار شد.
دولت استرالیا در نوامبر ۲۰۰۵ نیز به بررسیهای گستردهای پرداخت تا مشخص سازد که هیئت گندم استرالیا (AWB) نیز در این فساد دست داشته یا خیر. در نتیجه معلوم شد که این هیئت جهت انعقاد قرار داد با شرکت واسطه موسوم به آلیا مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار به صدام رشوه دادهاست. نخستوزیر استرالیا جان هووارد، معاون نخستوزیر مارک وایل و وزیر امور خارجه الکساندر داونر هر گونه اطلاع از ماجرای سوء استفاده را تکذیب کردند و بازجوییها از پذیرش اتهامات سر باز زدند. بعدها مقرر شد تا سازمان ملل با اعمال فشار بیشتر بر دولت استرالیا آنها را وادار به تحقیقات گستردهتر نمایند. قرار بودهاست در ۲۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ نتیجه تحقیقات اعلام شود.
سازمان ملل و آژانسهای آن در کشورهای عملیات مصونیت حقوقی دارند و تمام امور کاری و استخدامی و روزهای تعطیل و طرحهای پرسنلی و بیمه سلامت و عمر حقوق و هزینه کردها و شرایط گوناگون حرفهای ایشان درچارچوب قوانین سازمان ملل و مقررات مربوط اداره میشوند. چنین استقلالی به آژانسهای سازمان ملل امکان میدهد سیاستهای منابع انسانی خود را عملی سازد اگر چه با قوانین کشور میزبان یا کشور عضو سازمان ملل مغایرت داشته باشد مثلاً کسی که مشمول مقررات استخدامی کشور سوئیس است نمیتواند به استخدام سازمان بینالمللی کار (ILO) درآید مگر اینکه از اتباع کشورهای عضو ILO باشد.
در مدارس سراسر دنیا آموزش درسی به نام الگوی سازمان ملل رو به عمومی شدن نهادهاست. الگوی سازمان ملل دانش آموزان را با الگوی شبیهسازی شده یک نهاد خاص سازمان ملل آشنا میسازد. برای مثال با شورای اقتصادی و اجتماعی کمیته اقتصادی و مالی مجمع عمومی یا کمیته اجرایی یونیسف، بدین ترتیب سعی میشود آنان را با مهارتهای عمومی و دیپلماسی آشنا کنند.
مفهوم سازمان ملل به عنوان یک سازمان دولتی جهانی، ایدههای بسیاری را در مورد دولت جهانی و دموکراسی جهانی مطرح ساختهاست. همچنین سازمان ملل سوژه مهمی در مورد تئوریهای توطئه میباشد.
علاوه بر شش رکن اصلی، سازمان ملل متحد نهادها و برنامههای دیگری را نیز پوشش میدهد. از شناخته شدهترین این نهادها یونسکو، یونیسف و کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان است.
در پروژههای خواهر میتوانید در مورد سازمان ملل اطلاعات بیشتری بیابید.
اپک (APEC)
اتحادیه اروپا (EU)
جنگها و درگیریها
پیشزمینه:
عواقب:
مقالات دربارهٔ ملیگرایی:
Ex-Yugoslav republics:
Unrecognized entities:
United Nations protectorate:
ارتشها:
Military formations and volunteers:
External factors:
سیاستمداران:
فرماندهان نظامی رده بالا:
Other notable commanders:
چهرههای خارجی کلیدی:
* Commons
اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع یا اتحادیه کشورهای همسود (به انگلیسی: Commonwealth of Nations) مجموعهای از ۵۳ کشور مستقل است که همه آنها به جز موزامبیک و کامرون قبلاً مستعمره امپراتوری بریتانیا بودهاند. این کشورها روی هم حدود ۳۰٪ جمعیت کره زمین و ۳۰٪ سطح خشکیهای زمین را میپوشانند. چهارچوب همکاری کشورهای این ارگان بر اساس اعلامیه سنگاپور مصوب سال ۱۹۷۱ حول توسعه ارزشهای مشترک مانند حقوق بشر، حکومت قانون، آزادیهای فردی، برابری، دموکراسی، تجارت آزاد، صلح جهانی و همکاریهای چند جانبه است.
درحال حاضر ملکه الیزابت دوم نماد همبستگی میان تمامی ۵۳ عضو ارگان کشورهای مشترکالمنافع است. عضویت در این ارگان به عنوان اتحاد سیاسی تلقی نمیشود و پذیرش ملکه الیزابت دوم به عنوان نماد ارگان به معنای پیروی سیاسی کشورهای عضو از بریتانیا نیست.
به جز بریتانیا که الیزابت دوم خود در آن حضور دارد، در کشورهای دیگر عضو این اتحادیه «فرماندار کل» که معمولاً به پیشنهاد نخستوزیر آن کشور و دستور الیزابت دوم انتخاب میشود، وظایف رئیس کشور را ایفا میکند. کشورهای عضو قلمروهای مشترکالمنافع زیرمجموعهٔ اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع هستند.[۱]
بالاترین مقام تشریفاتی دربار بریتانیای کبیر (ملکه الیزابت دوم) عنوان «ریاست کشور» را در ۱۶ عضو کشورهای مشترکالمنافع دارا است. این کشورها به اصطلاح «قلمروهای مشترکالمنافع بریتانیا» خوانده میشوند. مقام ریاست کشور مقامی تشریفاتی است و در عمل کارهای روزمره کشورهای قلمرو از طریق دولت انتخابی به ریاست نخستوزیر انجام میشود. این کشورها شامل استرالیا، نیوزیلند، پاپوآ گینه نو، جزایر سلیمان، تووالو (در اقیانوسیه)، کانادا (در آمریکای شمالی)، بلیز (در آمریکای جنوبی)، و آنتیگوا و باربودا، باهاما، باربادوس، گرنادا، جامایکا، سنت کیتس و نویس، سنت لوسیا، سنت وینسنت و گرنادین (در هند غربی و جزایر کارائیب) هستند.
هر چهار سال یکبار المپیک کشورهای مشترکالمنافع در یکی از شهرهای اعضا برگزار میشود. ایده برگزاری این بازیها در سال ۱۸۹۱ میلادی مطرح شد، در سال ۱۹۱۱ میلادی به بهانه تاجگذاری «جُرج پنجم» پادشاه بریتانیا، بین تیمهای استرالیا، آفریقای جنوبی، کانادا و بریتانیا انجام گرفت و از سال ۱۹۳۰ میلادی به همه اعضای کشورهای مشترکالمنافع تعمیم یافت.
به انگلیسی زبان
در دهه اخیر شهرهای کوالا لامپور در مالزی (۱۹۹۸)، منچستر در بریتانیا (۲۰۰۲)، ملبورن در استرالیا (۲۰۰۶)، دهلی نو در هند (۲۰۱۰)، گلاسگو در اسکاتلند (۲۰۱۴) و گلد کوست در استرالیا (۲۰۱۸) میزبان این بازیها بودهاند. میزبان بازیهای سال ۲۰۲۲ شهر بیرمنگام در بریتانیا خواهد بود.
در تمامی کشورهای مشترکالمنافع، به استثنای کانادا، رانندگی از سمت چپ جاده انجام میشود و اتومبیلها فرمان راست هستند. کامرون، نیجریه و غنا، بعدها جهت رانندگی خود را به راست تغییر دادند.
۵۳ عضو اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع روی هم ۱٫۹ میلیارد نفر جمعیت دارند که تقریباً معادل ۳۰٪ جمعیت کره زمین است. تولید ناخالص ملی این گروه معادل ۷٫۸ ترلیون دلار معادل ۱۶ درصد اقتصاد جهانی است. مساحت کل کشورهای مشترکالمنافع ۳۱٬۵ میلیون کیلومتر مربع معادل یک سوم خشکیهای زمین است. پهناورترین کشورهای عضو ارگان همسود کانادا (۹٫۸ میلیون کیلومتر مربع)، استرالیا (۷٫۷ میلیون کیلومتر مربع) و هند (۳٫۱ میلیون کیلومتر مربع) هستند.
اپک (APEC)
اتحادیه اروپا (EU)
الفبای لاتین که الفبای رومی نیز خوانده میشود، پر استفادهترین خط الفبایی در دنیا میباشد. سرچشمهٔ این خط بنا به باور پژوهندگان، به خط اقوام اتروسک که ساکنان اولیه ایتالیا بودند، مربوط میشود. این خط از گونههای غربی الفبای یونانی برگرفته شد و نخستین بار در روم باستان برای نوشتن زبان لاتین به کار رفت. پس از سدهٔ یکم پس از میلاد در الفبای لاتین قواعد زیباییشناسی ویژهای پدیدار گشت. این امر نخست در کتیبهها و سپس با تغییرات جزئی در کتب تحقق پیدا کرد.
شابلون الفبای لاتین
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
به انگلیسی زبان
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
در سایت چی میگن صد ها نفر به شما
در ترجمه جملات یا
اصطلاحات فارسی به انگلیسی و
ترجمه فارسی اصطلاحات
تکنیکی انگلیسی کمک میکنند .
app chiMigan اپ چی میگن
app chiMigan اپ چی میگن
31,167 پرسش
51,561 پاسخ
45,594 نظر
9,892 کاربر
هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در
تبدیل جملات فارسی
به انگلیسی، تبدیل اصطلاح
های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی
چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی،
آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن
معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی
انگلیسی است.
من می دانم شما به چه فکر می کنید.
فکر می کنید من راهم را گم کرده ام
و الان کسی روی سن می آید و
من را محترمانه به سر جایم هدابت خواهد کرد.
(تشویق حضار)
همیشه در دوبی همین برخورد را می بینم.
“اینجا تعطیلات اومدی، عزیزم؟”
(خنده)
“اومدی بچهها رو ببینی؟
چقدر می خوای بمونی؟”
خب، راستش دلم می خواهد یک مدت بیشتری بمانم.
من بیشتر سی سال است که در خلیج فارس زندگی و تدریس می کنم.
من بیشتر سی سال است که در خلیج فارس زندگی و تدریس می کنم.
(تشویق حضار)
و در این مدت، تغییرات زیادی مشاهده کرده ام.
اکنون آمار کاملا تکان دهنده است.
اکنون آمار کاملا تکان دهنده است.
و من امروز می خواهم در بارهی از بین رفتن زبانها
و من امروز می خواهم در بارهی از بین رفتن زبانها
و جهانی شدنِ زبان انگلیسی صحبت کنم.
می خواهم دربارهی یکی از دوستانم تعریف کنم
که در ابوظبی به بزرگسالان انگلیسی آموزش می داد.
و یک روز خوب
او تصمیم گرفت آنها را به فضای سبز ببرد
و به آنها کمی لغات از طبیعت یاد بدهد.
ولی عاقبت او بود که داشت لغات عربی
برای گیاهان بومی را یاد می گرفت.
همینطور کاربرد آنها:
کاربردهای دارویی، آرایشی،
خوراکی و نوشیدنی.
آن دانشجوها این اطلاعات را از کجا به دست آورده اند؟
مسلماً از پدربزرگها و مادربزرگهایشان
و حتی از جدهایشان.
لازم نیست به شما یادآوری کنم که چقدر مهم است
توانایی ارتباط میان نسلها.
توانایی ارتباط میان نسلها.
ولی متاسفانه، امروزه،
زبانها با یک سرعت بی سابقهای در حال نابودیاند.
زبانها با یک سرعت بی سابقهای در حال نابودیاند.
هر 14 روز یک زبان می میرد.
در همین حال، امروزه
انگلیسی زبان بین المللی بلامنازع است.
آیا ارتباطی میان این دو وجود دارد؟
خب، من نمی دانم.
آنچه که می دانم این است که تغییرات بسیار زیادی دیده ام.
من اول که به خلیج فارس آمدم، به کویت رفتم.
در روزگاری که کار در آنجا آنچنان ساده نبود.
در واقع، نه اینقدر قدیم.
این خیلی قدیمی تر است.
ولی به هر حال،
من توسط کنسول بریتانیا استخدام شدم
به همراه حدوداً 25 معلم دیگر
و ما اولین غیرمسلمانهایی بودیم که
در مدارس دولتی کویت تدریس می کردیم.
ما برای آموزش انگلیسی آورده شده بودیم
چون دولت می خواست کشور را مدرنیزه کند
و توانایی مردمش را با آموزش افزایش دهد.
و البته انگلستان از ثروت زیبای نفت
مقداری سود برد.
خب.
این آن تغییر بزرگی است که من دیده ام:
اینکه چگونه آموزش انگلیسی آرام آرام
از یک عمل با مزایای دوطرفه
به یک تجارت عظیم بین المللی
به صورتی که امروز هست، تبدیل شده است.
دیگر فقط یک زبان خارجی در برنامهی تحصیلی مدرسه نیست.
و دیگر در انحصار سرزمین اصلی، انگلستان نیست.
و دیگر در انحصار سرزمین اصلی، انگلستان نیست.
بلکه تبدیل به موجی شده است
برای همه ی کشورهای انگلیسی زبان دنیا.
و چرا که نه؟
به هر حال، بهترین آموزشها
طبق آخرین رده بندی های جهانی
در دانشگاه های انگلستان و آمریکا ارائه می شوند.
در دانشگاه های انگلستان و آمریکا ارائه می شوند.
پس طبیعتاً همه می خواهند به زبان انگلیسی آموزش ببینند.
ولی اگر زبان مادری شما انگلیسی نیست،
شما باید یک آزمون را بگذرانید.
با این حساب آیا درست است
که یک دانشجو فقط بر اساس
توانایی زبانیش رد شود؟
فرض کنید یک دانشمند کامپیوتر داریم
که نابغه است.
آیا او به همان زبانی نیاز دارد که یک وکیل نیاز دارد؟
خب من اینطور فکر نمی کنم.
ما معلمهای انگلیسی همواره آنها را رد می کنیم.
ما یک علامت “ایست” می گذاریم،
و آنها را در مسیرشان متوقف می کنیم.
آنها دیگر نمی توانند رویای خود را دنبال کنند،
تا زمانی که انگلیسی را فرا بگیرند.
بگذارید مساله را اینجوری مطرح کنم،
اگر من یک آلمانی زبان تک زبانه را ببینم
که درمان سرطان را دارد
آیا جلوی ورود او به دانشگاه بریتانیایی خود را می گیرم؟
فکر نمی کنم.
ولی مسلماً این کاری است که ما الان می کنیم.
ما مدرسان انگلیسی دربان هستیم.
و شما باید اول ما را راضی کنید
که انگلیسیتان به اندازهی کافی خوب است.
این می تواند خطرناک باشد
که این همه قدرت را
به یک قشر محدود جامعه داده شود.
شاید این مانع بیش از حد ابعاد جهانی داشته باشد.
به انگلیسی زبان
خب.
می شنوم که می گویید: “اما، تحقیق چی؟ اون که همه اش به انگلیسی است.”
می شنوم که می گویید: “اما، تحقیق چی؟ اون که همه اش به انگلیسی است.”
می شنوم که می گویید: “اما، تحقیق چی؟ اون که همه اش به انگلیسی است.”
خب، کتابها به انگلیسی هستند،
مجلات به انگلیسی چاپ می شوند،
ولی این یک پیشگویی از پیش درست است.
که بر نیاز به انگلیسی تاکید می کند.
و بر همین منوال پیش خواهد رفت.
من از شما می پرسم، چه بر سر ترجمه آمده؟
اگر به دوران طلایی اسلامی نگاه کنید،
آن زمان ترجمه های بیشماری انجام شد.
کتابها از لاتین و یونانی
به عربی و فارسی ترجمه شدند،
و پس از آن به زبانهای
اروپایی ژرمن
و رومن ترجمه شدند.
و اینگونه بر دوران تاریک اروپا نور تابید.
اشتباه برداشت نکنید؛
ای معلمهای انگلیسی
من مخالف آموزش انگلیسی نیستم.
من این را که ما یک زبان بین المللی داریم دوست دارم.
امروزه بیش از گذشته به آن نیاز داریم.
ولی من مخالف استفاده از آن به عنوان یک مانع هستم.
ولی من مخالف استفاده از آن به عنوان یک مانع هستم.
آیا واقعا ما می خواهیم فقط 600 زبان برایمان بماند
و انگلیسی یا چینی زبانهای اصلی باشند؟
ما چیزی بیشتر از این لازم داریم. این خط را کجا باید بکشیم؟
سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند.
سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند.
سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند.
که کاملاً مستبدانه است.
(تشویق حضار)
و می خواهم به شما یادآوری کنم که
آن غولهایی که روشنفکران امروزی روی شانهی آنها ایستاده اند
آن غولهایی که روشنفکران امروزی روی شانهی آنها ایستاده اند
مجبور نبودند انگلیسی بلد باشند،
مجبور نبودند آزمون انگلیسی بگذرانند.
برای مثال، اینشتین.
راستی، او، در مدرسه کودن حساب می شد
چون او در واقع، خوانش پریش بود.
ولی از خوش بختی جهان،
او مجبور نبود آزمون انگلیسی بگذراند.
چون این کار از سال 1964 با تافل شروع شد،
چون این کار از سال 1964 با تافل شروع شد،
آزمون آمریکایی برای زبان انگلیسی.
امروزه به حد انفجار رسیده است.
آزمونهای انگلیسی بسیار زیادی وجود دارد.
و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند.
و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند.
حالا ممکن است که ما فکر کنیم که
هزینهی آزمونها بد نیست، مناسب است.
ولی این شهریهها مانع میلیونها داوطلب فقیر میشود.
ولی این شهریهها مانع میلیونها داوطلب فقیر میشود.
پس ما بلافاصله آنها را رد می کنیم.
(تشویق حضار)
این مرا یاد یک تیتر می اندازد که به تازگی دیده ام:
“آموزش: جدا ساز بزرگ.”
الان آن را درک می کنم،
الان می فهمم چرا مردم روی زبان انگلیسی تمرکز می کنند.
آنها می خواهند بهترین فرصتها را برای فرزندانشان فراهم کنند.
و برای انجام آن، به آموزش غربی نیاز دارند.
چون مسلماً، بهترین مشاغل
به فارغ التحصیلهای دانشگاههای غربی داده می شود،
که قبلاً به آن اشاره کردم.
این یک چرخه است.
خب.
بگذارید یک داستان درباره ی دو دانشمند برایتان تعریف کنم،
دو دانشمند انگلیسی.
آنها داشتند آزمایشی انجام می دادند
در بارهی ژنتیک
و “پاهای جلو” و “پاهای عقب” حیوانات.
ولی آنها به نتایجی که می خواستند نمی رسیدند.
آنها واقعاً مانده بودند که چه کار کنند،
تا اینکه یک دانشمند آلمانی آمد
که متوجه شد آنها برای “پای جلو” و “پای عقب”
از دو کلمهی جدا استفاده می کنند،
درحالی که ژنتیک فرقی بین پاها نمی گذارد
همینطور زبان آلمانی.
بینگو،
مشکل حل شد.
اگر فکری به ذهنت نمی رسد،
گیر می کنی.
ولی اگر زبان دیگری می تواند به آن فکر کند،
آنوقت، با همکاری،
می توانیم بسیار بیشتر یاد بگیریم و به دست بیاوریم.
دختر من،
از کویت به انگلستان آمد.
او علوم و ریاضی را به عربی خوانده بود.
در یک مدرسهی متوسط عربی.
اون باید آنها را در مدرسه ی گرامر خود به انگلیسی ترجمه می کرد.
و او در آن موضوع ها درکلاس خود بهترین بود.
و او در آن موضوع ها درکلاس خود بهترین بود.
که به ما نشان می دهد
که وقتی دانشجویی از خارج پیش ما می آید،
شاید ما به آنها برای آنچه می دانند، اعتبار کافی نمی دهیم.
شاید ما به آنها برای آنچه می دانند، اعتبار کافی نمی دهیم.
و آنها آن را به زبان مادری خود بلد هستند.
وقتی یک زبان می میرد،
ما نمی دانیم چه چیزی را به همراه آن زبان از دست داده ایم.
نمی دانم این زا تازگی از CNN دیده اید یا نه
آنها به این چوپان جوان کنیایی
جایزهی “قهرمانان” را دادند
او نمی توانست شبها در روستای خود درس بخواند
مثل همهی بچه های روستا،
چون چراغ نفتی،
دود دارد و به چشمهای او آسیب رسانده بود.
به هر حال، آنجا هیچوقت نفت کافی نبود،
چون با یک دلار در روز مگر چه می شود خرید؟
پس او یک چراغ خورشیدی
کم هزینه اختراع کرد.
و الان بچه های روستایش
همان نمره هایی را می آورند
که بچه هایی که در خانه برق دارند می آورند.
(تشویق حضار)
وقتی او جایزه اش را گرفت،
او این کلمات زیبا را گفت:
“کودکان می توانند آفریقا را از آنچه امروز هست،
یک قاره ی تاریک،
به سوی یک قارهی روشن هدایت کنند.
یک ایده ی ساده،
که می تواند چنین عواقب گستردهای داشته باشد.
مردمی که نور ندارند،
چه به صورت فیزیکی، و چه استعاری،
نمی توانند آزمونهای ما را بگذرانند،
و ما هرگز نخواهیم دانست آنها چه می دانند.
نگذارید که ما خودمان و آنها را
در تاریکی نگه داریم.
بیایید گوناگونی را ارج نهیم.
مواظب زبانتان باشید.
از آن برای گسترش ایده های بزرگ استفاده کنید.
(تشویق حضار)
از شما بسیار متشکرم.
(تشویق حضار)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
من می دانم شما به چه فکر می کنید.
فکر می کنید من راهم را گم کرده ام
و الان کسی روی سن می آید و
من را محترمانه به سر جایم هدابت خواهد کرد.
(تشویق حضار)
همیشه در دوبی همین برخورد را می بینم.
“اینجا تعطیلات اومدی، عزیزم؟”
(خنده)
“اومدی بچهها رو ببینی؟
چقدر می خوای بمونی؟”
خب، راستش دلم می خواهد یک مدت بیشتری بمانم.
من بیشتر سی سال است که در خلیج فارس زندگی و تدریس می کنم.
من بیشتر سی سال است که در خلیج فارس زندگی و تدریس می کنم.
(تشویق حضار)
و در این مدت، تغییرات زیادی مشاهده کرده ام.
اکنون آمار کاملا تکان دهنده است.
اکنون آمار کاملا تکان دهنده است.
و من امروز می خواهم در بارهی از بین رفتن زبانها
و من امروز می خواهم در بارهی از بین رفتن زبانها
و جهانی شدنِ زبان انگلیسی صحبت کنم.
می خواهم دربارهی یکی از دوستانم تعریف کنم
که در ابوظبی به بزرگسالان انگلیسی آموزش می داد.
و یک روز خوب
او تصمیم گرفت آنها را به فضای سبز ببرد
و به آنها کمی لغات از طبیعت یاد بدهد.
ولی عاقبت او بود که داشت لغات عربی
برای گیاهان بومی را یاد می گرفت.
همینطور کاربرد آنها:
کاربردهای دارویی، آرایشی،
خوراکی و نوشیدنی.
آن دانشجوها این اطلاعات را از کجا به دست آورده اند؟
مسلماً از پدربزرگها و مادربزرگهایشان
و حتی از جدهایشان.
لازم نیست به شما یادآوری کنم که چقدر مهم است
توانایی ارتباط میان نسلها.
توانایی ارتباط میان نسلها.
ولی متاسفانه، امروزه،
زبانها با یک سرعت بی سابقهای در حال نابودیاند.
زبانها با یک سرعت بی سابقهای در حال نابودیاند.
هر 14 روز یک زبان می میرد.
در همین حال، امروزه
انگلیسی زبان بین المللی بلامنازع است.
آیا ارتباطی میان این دو وجود دارد؟
خب، من نمی دانم.
آنچه که می دانم این است که تغییرات بسیار زیادی دیده ام.
من اول که به خلیج فارس آمدم، به کویت رفتم.
در روزگاری که کار در آنجا آنچنان ساده نبود.
در واقع، نه اینقدر قدیم.
این خیلی قدیمی تر است.
ولی به هر حال،
من توسط کنسول بریتانیا استخدام شدم
به همراه حدوداً 25 معلم دیگر
و ما اولین غیرمسلمانهایی بودیم که
در مدارس دولتی کویت تدریس می کردیم.
ما برای آموزش انگلیسی آورده شده بودیم
چون دولت می خواست کشور را مدرنیزه کند
و توانایی مردمش را با آموزش افزایش دهد.
و البته انگلستان از ثروت زیبای نفت
مقداری سود برد.
خب.
این آن تغییر بزرگی است که من دیده ام:
اینکه چگونه آموزش انگلیسی آرام آرام
از یک عمل با مزایای دوطرفه
به یک تجارت عظیم بین المللی
به صورتی که امروز هست، تبدیل شده است.
دیگر فقط یک زبان خارجی در برنامهی تحصیلی مدرسه نیست.
و دیگر در انحصار سرزمین اصلی، انگلستان نیست.
و دیگر در انحصار سرزمین اصلی، انگلستان نیست.
بلکه تبدیل به موجی شده است
برای همه ی کشورهای انگلیسی زبان دنیا.
و چرا که نه؟
به هر حال، بهترین آموزشها
طبق آخرین رده بندی های جهانی
در دانشگاه های انگلستان و آمریکا ارائه می شوند.
در دانشگاه های انگلستان و آمریکا ارائه می شوند.
پس طبیعتاً همه می خواهند به زبان انگلیسی آموزش ببینند.
ولی اگر زبان مادری شما انگلیسی نیست،
شما باید یک آزمون را بگذرانید.
با این حساب آیا درست است
که یک دانشجو فقط بر اساس
توانایی زبانیش رد شود؟
فرض کنید یک دانشمند کامپیوتر داریم
که نابغه است.
آیا او به همان زبانی نیاز دارد که یک وکیل نیاز دارد؟
خب من اینطور فکر نمی کنم.
ما معلمهای انگلیسی همواره آنها را رد می کنیم.
ما یک علامت “ایست” می گذاریم،
و آنها را در مسیرشان متوقف می کنیم.
آنها دیگر نمی توانند رویای خود را دنبال کنند،
تا زمانی که انگلیسی را فرا بگیرند.
بگذارید مساله را اینجوری مطرح کنم،
اگر من یک آلمانی زبان تک زبانه را ببینم
که درمان سرطان را دارد
آیا جلوی ورود او به دانشگاه بریتانیایی خود را می گیرم؟
فکر نمی کنم.
ولی مسلماً این کاری است که ما الان می کنیم.
ما مدرسان انگلیسی دربان هستیم.
و شما باید اول ما را راضی کنید
که انگلیسیتان به اندازهی کافی خوب است.
این می تواند خطرناک باشد
که این همه قدرت را
به یک قشر محدود جامعه داده شود.
شاید این مانع بیش از حد ابعاد جهانی داشته باشد.
به انگلیسی زبان
خب.
می شنوم که می گویید: “اما، تحقیق چی؟ اون که همه اش به انگلیسی است.”
می شنوم که می گویید: “اما، تحقیق چی؟ اون که همه اش به انگلیسی است.”
می شنوم که می گویید: “اما، تحقیق چی؟ اون که همه اش به انگلیسی است.”
خب، کتابها به انگلیسی هستند،
مجلات به انگلیسی چاپ می شوند،
ولی این یک پیشگویی از پیش درست است.
که بر نیاز به انگلیسی تاکید می کند.
و بر همین منوال پیش خواهد رفت.
من از شما می پرسم، چه بر سر ترجمه آمده؟
اگر به دوران طلایی اسلامی نگاه کنید،
آن زمان ترجمه های بیشماری انجام شد.
کتابها از لاتین و یونانی
به عربی و فارسی ترجمه شدند،
و پس از آن به زبانهای
اروپایی ژرمن
و رومن ترجمه شدند.
و اینگونه بر دوران تاریک اروپا نور تابید.
اشتباه برداشت نکنید؛
ای معلمهای انگلیسی
من مخالف آموزش انگلیسی نیستم.
من این را که ما یک زبان بین المللی داریم دوست دارم.
امروزه بیش از گذشته به آن نیاز داریم.
ولی من مخالف استفاده از آن به عنوان یک مانع هستم.
ولی من مخالف استفاده از آن به عنوان یک مانع هستم.
آیا واقعا ما می خواهیم فقط 600 زبان برایمان بماند
و انگلیسی یا چینی زبانهای اصلی باشند؟
ما چیزی بیشتر از این لازم داریم. این خط را کجا باید بکشیم؟
سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند.
سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند.
سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند.
که کاملاً مستبدانه است.
(تشویق حضار)
و می خواهم به شما یادآوری کنم که
آن غولهایی که روشنفکران امروزی روی شانهی آنها ایستاده اند
آن غولهایی که روشنفکران امروزی روی شانهی آنها ایستاده اند
مجبور نبودند انگلیسی بلد باشند،
مجبور نبودند آزمون انگلیسی بگذرانند.
برای مثال، اینشتین.
راستی، او، در مدرسه کودن حساب می شد
چون او در واقع، خوانش پریش بود.
ولی از خوش بختی جهان،
او مجبور نبود آزمون انگلیسی بگذراند.
چون این کار از سال 1964 با تافل شروع شد،
چون این کار از سال 1964 با تافل شروع شد،
آزمون آمریکایی برای زبان انگلیسی.
امروزه به حد انفجار رسیده است.
آزمونهای انگلیسی بسیار زیادی وجود دارد.
و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند.
و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند.
حالا ممکن است که ما فکر کنیم که
هزینهی آزمونها بد نیست، مناسب است.
ولی این شهریهها مانع میلیونها داوطلب فقیر میشود.
ولی این شهریهها مانع میلیونها داوطلب فقیر میشود.
پس ما بلافاصله آنها را رد می کنیم.
(تشویق حضار)
این مرا یاد یک تیتر می اندازد که به تازگی دیده ام:
“آموزش: جدا ساز بزرگ.”
الان آن را درک می کنم،
الان می فهمم چرا مردم روی زبان انگلیسی تمرکز می کنند.
آنها می خواهند بهترین فرصتها را برای فرزندانشان فراهم کنند.
و برای انجام آن، به آموزش غربی نیاز دارند.
چون مسلماً، بهترین مشاغل
به فارغ التحصیلهای دانشگاههای غربی داده می شود،
که قبلاً به آن اشاره کردم.
این یک چرخه است.
خب.
بگذارید یک داستان درباره ی دو دانشمند برایتان تعریف کنم،
دو دانشمند انگلیسی.
آنها داشتند آزمایشی انجام می دادند
در بارهی ژنتیک
و “پاهای جلو” و “پاهای عقب” حیوانات.
ولی آنها به نتایجی که می خواستند نمی رسیدند.
آنها واقعاً مانده بودند که چه کار کنند،
تا اینکه یک دانشمند آلمانی آمد
که متوجه شد آنها برای “پای جلو” و “پای عقب”
از دو کلمهی جدا استفاده می کنند،
درحالی که ژنتیک فرقی بین پاها نمی گذارد
همینطور زبان آلمانی.
بینگو،
مشکل حل شد.
اگر فکری به ذهنت نمی رسد،
گیر می کنی.
ولی اگر زبان دیگری می تواند به آن فکر کند،
آنوقت، با همکاری،
می توانیم بسیار بیشتر یاد بگیریم و به دست بیاوریم.
دختر من،
از کویت به انگلستان آمد.
او علوم و ریاضی را به عربی خوانده بود.
در یک مدرسهی متوسط عربی.
اون باید آنها را در مدرسه ی گرامر خود به انگلیسی ترجمه می کرد.
و او در آن موضوع ها درکلاس خود بهترین بود.
و او در آن موضوع ها درکلاس خود بهترین بود.
که به ما نشان می دهد
که وقتی دانشجویی از خارج پیش ما می آید،
شاید ما به آنها برای آنچه می دانند، اعتبار کافی نمی دهیم.
شاید ما به آنها برای آنچه می دانند، اعتبار کافی نمی دهیم.
و آنها آن را به زبان مادری خود بلد هستند.
وقتی یک زبان می میرد،
ما نمی دانیم چه چیزی را به همراه آن زبان از دست داده ایم.
نمی دانم این زا تازگی از CNN دیده اید یا نه
آنها به این چوپان جوان کنیایی
جایزهی “قهرمانان” را دادند
او نمی توانست شبها در روستای خود درس بخواند
مثل همهی بچه های روستا،
چون چراغ نفتی،
دود دارد و به چشمهای او آسیب رسانده بود.
به هر حال، آنجا هیچوقت نفت کافی نبود،
چون با یک دلار در روز مگر چه می شود خرید؟
پس او یک چراغ خورشیدی
کم هزینه اختراع کرد.
و الان بچه های روستایش
همان نمره هایی را می آورند
که بچه هایی که در خانه برق دارند می آورند.
(تشویق حضار)
وقتی او جایزه اش را گرفت،
او این کلمات زیبا را گفت:
“کودکان می توانند آفریقا را از آنچه امروز هست،
یک قاره ی تاریک،
به سوی یک قارهی روشن هدایت کنند.
یک ایده ی ساده،
که می تواند چنین عواقب گستردهای داشته باشد.
مردمی که نور ندارند،
چه به صورت فیزیکی، و چه استعاری،
نمی توانند آزمونهای ما را بگذرانند،
و ما هرگز نخواهیم دانست آنها چه می دانند.
نگذارید که ما خودمان و آنها را
در تاریکی نگه داریم.
بیایید گوناگونی را ارج نهیم.
مواظب زبانتان باشید.
از آن برای گسترش ایده های بزرگ استفاده کنید.
(تشویق حضار)
از شما بسیار متشکرم.
(تشویق حضار)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی “زبان نفهم” عبارت است از who is not amenable to reason.
عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت فارسی “زبان نفهم” هستند و یا کلمات این عبارت را دارند نیز در ذیل به همراه معادل انگلیسی آنها، برای شما آورده شده است:
English
who is not amenable to reason
brutish , fatuous , witless
به انگلیسی زبان
barbarous
language , tongue , speech
tone language
Gothic
Persian
Persian-speaking
Francophone
stutter
– نکته مهمی که در ترجمه فارسی به انگلیسی “زبان نفهم” باید به آن نیز توجه نمائید این است که این ترجمه در چه متن و یا محیطی قرار است استفاده شود. مثلاً آیا عبارت فارسی “زبان نفهم” یک عبارت و اصطلاح فارسی عامیانه است و یا رسمی و یا تخصصی است. این موضوع در انتخاب معادل انگلیسی “زبان نفهم” نقش تعیین کننده ای دارد.
– زمانی که قرار است متن فارسی را به انگلیسی ترجمه کنید، حتما لازم نیست همیشه عین ترجمه فارسی “زبان نفهم” به انگلیسی منعکس شود.
زیرا یک متن مخصوصاً متن تخصصی می تواند به صور مختلف ترجمه شود. مثلا
1- ترجمه تحت الفظی عبارت فارسی. مثلاً اینکه تک تک کلمات عبارت “زبان نفهم” را به انگلیسی تبدیل کنیم که به این کار ترجمه تحت الفظی عبارت “زبان نفهم” می گویند.
2- و ترجمه محتوایی عبارت “زبان نفهم” به انگلیسی که از نظر محتوی هیچ فرقی با متن اصلی ندارد و مفهوم را به دقت و به درستی ترجمه می کند و تازه در نوشته های تخصصی بیشتر کاربرد دارد.
– در فارسی بدلیل عدم اعراب گذاری روی حروف در کلمات ممکن است در نوشته یکی باشند ولی در تلفظ و معنی یکسان نباشد. مثلاً “پر” در یک نوشته می تواند به معنی ” پَر پرنده ” باشد و یا ” پُر “. (حتی همین عبارت “زبان نفهم” نیز ممکن است جور دیگری تلفظ شود که معنای متفاوتی داشته باشد.) پس در انتخاب معادل انگلیسی “زبان نفهم” دقت کنید که در متن مبدا و اصلی معنی واژه ها به چه صورت است تا در ترجمه انگلیسی آن دچار اشتباه نشوید.
– ترجمه فارسی به انگلیسی در متون تخصصی ظرافت خاصی را می طلبد: مثلاً “پیش پرداخت” را می توان به صورت “prepayment” و همچنین “advnace payment” ترجمه نمود. در نوشته های انگلیسی ترجمه دوم شایع و رساست.
جستجو در متون تخصصی خارجی موضوع را روشن می کند و مفهوم نگارش ما را در ذهن خواننده انگلیسی زبان بهتر منتقل می کند. در خصوص ترجمه انگلیسی کلمه یا اصطلاح “زبان نفهم” هم آیا این موضوع صدق می کند؟
پس بهترین راه در ترجمه کردن معنی از فارسی به انگلیسی خصوصاً در مباحث تخصصی، چک کردن معنای دقیق انگلیسی به انگلیسی کلمات خصوصاً در دیکشنری تخصصی آن موضوع می باشد.
بطور کلی زمانیکه می خواهید متن یا عبارتی را از فارسی به انگلیسی ترجمه و معنی کنید نکات ذیل را حتماً مدنظر خود قرار دهید.
– معنی متناسب با متن را پیدا کنید:
همانطور که می دانید اکثر کلمات انگلیسی، دارای معانی متعددی هستند. گاهی، این معانی با هم در تناقضند. مثلا کلمهٔ oath که هر دو معنی “قسم” و “فحش” را میدهد. در برخی موارد نیز، معانی یک کلمه تاحدی به هم نزدیک است که انتخاب معنی درست و متناسب با متن، برای مترجم سخت و پیچیده میشود.
این مهارت با تمرین ترجمه، به آسانی حاصل میشود. به عبارت دیگر، انتخاب معنی درست و مقتضی متن، در ترجمههای بعدی آسانتر خواهد بود. آیا این موضوع در خصوص ترجمه انگلیسی who is not amenable to reason برای عبارت فارسی “زبان نفهم” صدق می کند؟
– انگلیسی مدرن صرف فعل ندارد و بیشتر به واسطه استفاده از فعل های کمکی و تغییر ساختار جمله عبارات و معانی پیچیده را می رساند.
گذشته از اختلافات کوچک در تلفظ، نکات کوچک گرامری و انتخاب واژه های تا حدی متفاوت زبان انگلیسی در مناطق مختلف جهان به یک شکل صحبت می شود و انگلیسی زبان های جهان به سادگی میتوانند از طریق این زبان با هم ارتباط برقرار کنند.
– انگلیسی جنسیت ندارد:
در زبان انگلیسی اسامی جنسیت ندارند. برخلاف نزدیکترین زبان ها به این زبان یعنی آلمانی و فرانسه که هر دو دارای جنسیت برای اسامی هستند در انگلیسی چنین قاعده ای نداریم. جنسیت اسامی تنها محدود به زبان های آلمانی و فرانسه نیست.
بخش بزرگی از زبان ها مانند تمام زبان های شرق اروپا (روسی و بیشتر زبان های اسلوایی)، زبان عربی و زبان های نزدیک به آن، زبان اسپانیایی و زبان های نزدیک به آن دارای جنسیت برای اسامی هستند.
پس در ترجمه فارسی به انگلیسی “زبان نفهم” از این منظر کار شما بسیار ساده می شود.
به انگلیسی زبان
– در زبان انگلیسی افعال صرف نمی شوند:
در زبان انگلیسی افعال تقریبا صرف نمی شوند. این موضوع هم برخلاف بخش بزرگی از زبان ها از جمله آلمانی، فرانسه، روسی، عربی، اسپانیایی و حتی فارسی است.
صرف نشدن فعل ها، استفاده از آنها را در جمله بسیار ساده می کند؛ که این موضوع در ترجمه انگلیسی “زبان نفهم” سبب می شود کار شما ساده گردد.
– تلفظ انگلیسی:
تلفظ در زبان انگلیسی یکی از اولین نکاتی است که توجه شما را جلب می کند. بر خلاف فارسی در انگلیسی کلمات الزاما به آن صورتی که گفته می شوند نوشته نمی شوند و این سبب اشتباهاتی خصوصا برای زبان آموزان مبتدی می شود.
به این نوع از کلمات با تلفظ یکسان و املای متفاوت در زبان انگلیسی، Similar Words گفته می شود.
در واقع انگلیسی ساختار یکپارچه ای برای تلفظ واژه ها ندارد. به همین دلیل باید تلفظ واژه ها را به صورت جداگانه حفظ کنید. این موضوع در طول یادگیری لیست واژه های ضروری زبان انگلیسی بسیار با اهمیت است.
– زمان ها:
بیشتر زمان ها یا tenses در زبان انگلیسی تقریبا فاقد معادل و ترجمه فارسی هستند. یعنی مثلا زمان حال ساده را نمی تواند با با هیچ یک از زمان ها در فارسی معادل کرد.
این موضوع برای زمان هایی مثل زمان حال کامل به مراتب بیشتر به چشم می آید. یادگیری معنای دقیق این زمان ها از طریق تمرین ممکن خواهد بود.
– افعال عبارتی:
افعال عبارتی یا phrasal verbs که اصطلاحاً به آن ها افعال دوکلمه ای نیز گفته می شود، افعالی هستند که از ترکیب حرف اضافه با یک فعل ساخته می شوند و معنایی کاملا متفاوت نسبت به فعل اصلی دارند. این افعال در فارسی معادل ندارند و در ابتدا برای فارسی زبان ها گیج کننده به نظر می رسند. لیست مهمترین افعال عبارتی (دوکلمه ای) Phrasal Verbs زبان انگلیسی را می توانید در EnglishVocabulary.ir مشاهده نمائید.
– ریشه کلمات، پسوندها و پیشوندهای زبان انگلیسی
معمولاً دانستن ریشه کلمات انگلیسی، دانستن لیست پسوندهای انگلیسی و لیست پیشوندهای انگلیسی کمک بزرگی به یادگیری زبان انگلیسی می کند و به طور فزاینده ای سبب افزایش دامنه واژگان زبان انگلیسی در فرد می شود.
– انواع ضمایر:
در زبان انگلیسی برای حالت فاعلی، مفعولی و ملکی ضمایر شخصی متفاوتی داریم که معادل فارسی ندارند. البته یادگیری این ضمایر معمولا خیلی سخت نیست و با کمی تمرین می توانید به آنها مسلط شوید.
– برخی کلمات معادل فارسی ندارند:
معادل، ترجمه و معنی مناسب فارسی برای برخی از کلمات انگلیسی گاهاً وجود ندارد یا هنوز برای آن کلمه ای ساخته نشده است. سعی نکنید آنها را حتماً ترجمه کنید. به عنوان مثال چنانچه متنی مربوط به علم کامپیوتر را ترجمه میکنید، حتما می دانید که واژهٔ “windows” نیازی به معادل فارسی ندارد.
در واقع بیان معادل فارسی “پنجرهها” برای این کلمه در این متن، اشتباه است. این نکته را میتوانید با کسب آشنایی از واژگان هر حوزه علمی رعایت کنید.
– آیا می توان به این راحتی یک متن تخصصی فارسی (مثل مقاله فارسی، پایان نامه فارسی، کتاب تخصصی فارسی و …) را به متن انگلیسی تبدیل کرد؟
آیا با دانش زبانی دست و پا شکسته می توان دل به دریای متون تخصصی زد؟ بله، تبدیل متن انگلیسی به فارسی راحت تر است، اما اگر قرار است متن، ترجمه فارسی به انگلیسی شود، آنجاست که توان علمی، میزان آشنایی به زبان انگلیسی و دقت نظر مترجم اهمیت زیادی پیدا می کند.
– حروف تعریف:
در زبان فارسی ما برای حالت معرفه حرف تعریف نداریم. در حالی که در انگلیسی حرف تعریف the نشان دهنده معرفه بودن یک اسم است. این تفاوت باعث ناآگاهی بسیاری از فارسی زبانان از نحوه استفاده از حرف تعریف the در زبان انگلیسی می شود.
استفاده نابه جا این حرف تعریف در بین زبان آموزان و مترجمین مبتدی بسیار رایج است. با گذشت زمان به استفاده درست از حرف تعریف عادت می کنید.
– حروف اضافه:
ساختار استفاده از حروف اضافه در فارسی و انگلیسی تا حد زیادی متفاوت است. در واقع حروف اضافه بین این دو زبان قابل معادل سازی نیستند.
گاهی در یک جمله فارسی از حرف اضافه استفاده می کنیم در حالی که در معادل انگلیسی همین جمله هیچ حرف اضافه ای وجود ندارد (برعکس این موضوع هم زیاد اتفاق می افتد.).
– همواره سعی کنید در مکالمه و یا ترجمه فارسی به انگلیسی، از ساختار و کلماتی استفاده نمائید که خود افراد انگلیسی زبان (نیتیو) آن ساختار و کلمات را بکار می برند.
طبیعی است که برای این هدف لازم است شخص ترجمه کننده آنقدر متن انگلیسی خوانده باشد و نسبت به کالوکیشن ها و همایندهای زبان انگلیسی آشنا باشد تا بتواند به مانند انگلیسی زبان های نیتیو، مفهوم را منتقل کند.
مجدداً تاکید میکنیم که صرفاً با ابتکار و خلاقیت های شخصی، بدون تسلط به کالوکیشن های زبان انگلیسی به هیچ وجه این امر میسر نخواهد بود.
– امروزه با پیشرفت دانش و تکنولوژی، استفاده از ترجمه ماشینی فارسی به انگلیسی “زبان نفهم” نظیر ترجمه عبارت و متن با گوگل ترنسلیت Google Translate توسط عده ای، زیاد به چشم میخورد.
همچنین بروز و ظهور نرم افزارهای ترجمه انگلیسی “زبان نفهم” و اخیراً نیز اپلیکیشن های اندروید و اپلیکیشن های ios برای ترجمه فارسی به انگلیسی عبارت “زبان نفهم” بوجود آمده اند.
شاید بتوان برای استفاده روزمره در محاوره های انگلیسی و یا در زمان آموزش از این ابزارها استفاده نمود و به آن ها بسنده کرد، ولی در ترجمه هایی که قرار است در محیط ها رسمی نظیر جلسات کاری، پرزنت و ارائه در سمینارها و نمایشگاه ها، بستن قراردادهای تجاری، ترجمه و سابمیت مقالات علمی و تخصصی در مجلات و نشریات خارجی، ترجمه کتاب های تخصصی و پایان نامه ها و … ارائه شود، به هیچ عنوان استفاده صرف از این ابزارهای نوین برای ترجمه انگلیسی “زبان نفهم” پیشنهاد نمی شود.
{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “1”,”visibility”: “visible”
}]
}]
}{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “0”,”visibility”: “hidden”
}]
}]
} کلیه حقوق این وب سایت متعلق به EnglishVocabulary.ir میباشد.0