معني كلمه care به فارسي

خواص دارویی و گیاهی

معني كلمه care به فارسي
معني كلمه care به فارسي

Copy Right By 2016 – 1395

دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان
آموزان زبان های
انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده. در طراحی این دیکشنری گذشته از استاندارد بودن محتوا، توجه
ویژه ای
به المان های آموزشی شده است.

دیکشنری
انگلیسی

دیکشنری
آلمانی

دیکشنری
فرانسه

دیکشنری
ترکی استانبولی
معني كلمه care به فارسي

دیکشنری
اسپانیایی

دیکشنری
عربی

خانه

وبسایت آموزشی

درباره ما

تماس با ما

آموزش
زبان ترکی

آموزش
زبان انگلیسی

آموزش
زبان فرانسه

آموزش
زبان آلمانی

دیکشنری
انگلیسی

دیکشنری
آلمانی

دیکشنری
فرانسه

دیکشنری
ترکی استانبولی

دیکشنری
اسپانیایی

دیکشنری
عربی

خانه

وبسایت آموزشی

درباره ما

تماس با ما

آموزش
زبان ترکی

آموزش
زبان انگلیسی

آموزش
زبان فرانسه

آموزش
زبان آلمانی

– care of

– (در آدرس پستی) توسطِ

– have a care

– (قدیمی) مواظب بودن، مراقب بودن

– take care of

معني كلمه care به فارسي

– (محاوره) به عهده گرفتن، انجام دادن، مواظبت کردن

این وبسایت جهت ارائه تجربه بهتر و بارگذاری سریعتر از کوکی استفاده می‌کند. (بیشتر بخوانید)

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: care

علقم را بخوانید.علقه را بخوانید.علقه را بخوانید.معني كلمه care به فارسي

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


اهميت دادن، مراقبت، توجه، سرپرستی، مواظبت، پرستاری، تیمار، غم، پروا، بیم، دلواپسی غم، غم خوردن، سرپرستی کردن

1
عمومی::
توسط‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

1
عمومی::
مرکز خدمات مشتریان

Please contact customer care.

Sorry, this type of RBT can not be copied.Please contact customer care.

Sorry,the area does not exit.Please contact customer care.

Sorry,the current operation has failed.Please contact customer care.

Sorry,the tone [{0}:{1}] could not be downloaded.For more information contact customer care

واژگان شبکه مترجمین ایران

(Noun) دقت، توجه، مراقبت، مواظبت، پرستاری، نگاه‌داری – take care – مواظب بودن، مراقب بودن، دقت کردن – care of – (در آدرس پستی) توسطِ – take care of – (محاوره) به عهده گرفتن، انجام دادن، مواظبت کردن – have a care – (قدیمی) مواظب بودن، مراقب بودن (Noun) حمایت، سر پرستی، مسئولیت – in the care of somebody – تحت مراقبت کسی، تحت مسئولیت کسی، زیر نظر کسی – Child Care officer – مددکار کودکان – take into care – (کودک) به مددکار سپردن – be under the care of somebody – تحت نظر کسی بودن، زیر نظر کسی بودن – in care – (در بریتانیا) (کودکان) تحت سرپرستی (Noun) ناراحتی، غم و غصه، پریشانی، دغدغه، نگرانی، ترس، دلهره (Noun) (در جمع) (cares) ناملایمات، مسائل، مصائب (Verb – intransitive) ناراحت بودن، نگران بودن، اهمیت دادن – for aught / all one / somebody cares – اما / گرچه برای کسی اصلا مهم نبودن – no care less – (محاوره) اصلا اهمیت ندادن، اصلا برای کسی مهم نبودن – care about – ناراحت بودن برای، اهمیت دادن به، به فکر کسی/چیزی بودن – care for – به فکر کسی / چیزی بودن، اهمیت دادن به، برای کسی مهم بودن، مراقب

معني كلمه care به فارسي

برای استفاده از امکانات سایت عضو شوید.

برای مشاهده عکس های کلمه Care روی لینک زیر کلیک کنید:

در اینجا مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک
گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

مرتبط = care and handling

مرتبط = care killed the cat

معني كلمه care به فارسي

مشابه = coronary care unit, CCU

He care a pet in the yard!

We must care of father and mother.

Loyal boy cares his elderly parents!

Be carful about your classmate,the father told his son!

Care yourselves in a cold weather in winter!

All family cared their sick father lovely but he passed away finally!

he has too many cares او نگرانی‌های زیادی دارد. to drive with care با دقت رانندگی کردن on the box of lamps it was written, “fragile- handle with care” روی جعبه‌ی لامپ‌ها نوشته بود: ((شکستنی – با دقت جابه‌جا کنید.)) he shows no care for others او ملاحظه‌ی دیگران را نمی‌کند. the parents went on a trip and left the children in a neighbor’s care والدین به سفر رفتند و بچه‌ها را به همسایه سپردند. she needs medical care او نیاز به مراقبت پزشکی دارد.

physician and nurse has a care of a patient in hospital and home

He is careing his parents with a nice loyalty!

due care = مراقبت کافی

the provision of what is necessary for the health, welfare, maintenance, and protection of someone or something. “the care of the elderly”

serious attention or consideration applied to doing something correctly or to avoid damage or risk. “he planned his departure with great care”

feel concern or interest; attach importance to something. “they don’t care about human life”

care-worn = فرسوده ازغم

day-care center = مهد کودک

dont care a rap = هيچ پروا نداشته باشيد، ذره اى باک نداشته باشيد


دیکشنری تخصصی ترجمیک، به کمک مترجمان متخصص ترجمیک تکمیل و اصلاح می‌شود. به همین دلیل شما می‌توانید به روز ترین کلمات مد نظر خود را از این طریق دریافت نمایید
و معنی آن را در مقالات و کتاب‌های خود به خوبی به کار برید. یک دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی برای استفاده شما آماده است!

دیکشنری یکی از اصلی‌ترین نیازهای مترجمان و کسانی است که با زبان خارجی و متون خارجی سر و کار دارند. دیکشنری عمومی ترجمیک
با استفاده از منابع معتبر آنلاین و مکتوب تهیه شده و برای استفاده در اختیار عموم علاقه مندان قرار گرفته است. لطفا پیشنهادات و انتقادات خود را با
ما در میان بگذارید: تماس با ما.

موسسه فرهنگی هنری آوای هوشمند سخن (ترجمیک) با مجوز شماره 98/1/27515 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می‌نماید.

ترجمیک، جامع‌ترین پلتفرم ارائه خدمات ترجمه و سایر خدمات زبانی در ایران است.
ترجمیک مستقر در مرکز رشد فناوری‌های پیشرفته دانشگاه شریف می‌باشد.
مترجمان ایرانی و خارجی ما در زمینه فعالیت خود بسیار ماهر و با تجربه هستند. ما در ترجمیک، خدمات ترجمه تخصصی متون، ترجمه مقاله، ترجمه کتاب، ترجمه همزمان و ترجمه رسمی مدارک ارائه می‌کنیم.

معني كلمه care به فارسي
معني كلمه care به فارسي
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *