خواص دارویی و گیاهی
ترجمه و معنی انگلیسی کلمه و یا عبارت یا اصطلاح فارسی “جمع کل” عبارت است از gross , sum total , totality.
عبارت های فارسی دیگر که معادل یا مشابه عبارت فارسی “جمع کل” هستند و یا کلمات این عبارت را دارند نیز در ذیل به همراه معادل انگلیسی آنها، برای شما آورده شده است:
English
gross , sum total , totality
subtotal
معنی جمع کل به انگلیسی
all , total, chief , entirety , general , male , substance , supreme , whole
crowd, number, company, union, conjunction, addition, sum, total, plural, receipts, revenue, plural
grand
sum
governor general
caracul
totality
governor general
– نکته مهمی که در ترجمه فارسی به انگلیسی “جمع کل” باید به آن نیز توجه نمائید این است که این ترجمه در چه متن و یا محیطی قرار است استفاده شود. مثلاً آیا عبارت فارسی “جمع کل” یک عبارت و اصطلاح فارسی عامیانه است و یا رسمی و یا تخصصی است. این موضوع در انتخاب معادل انگلیسی “جمع کل” نقش تعیین کننده ای دارد.
– زمانی که قرار است متن فارسی را به انگلیسی ترجمه کنید، حتما لازم نیست همیشه عین ترجمه فارسی “جمع کل” به انگلیسی منعکس شود.
زیرا یک متن مخصوصاً متن تخصصی می تواند به صور مختلف ترجمه شود. مثلا
1- ترجمه تحت الفظی عبارت فارسی. مثلاً اینکه تک تک کلمات عبارت “جمع کل” را به انگلیسی تبدیل کنیم که به این کار ترجمه تحت الفظی عبارت “جمع کل” می گویند.
2- و ترجمه محتوایی عبارت “جمع کل” به انگلیسی که از نظر محتوی هیچ فرقی با متن اصلی ندارد و مفهوم را به دقت و به درستی ترجمه می کند و تازه در نوشته های تخصصی بیشتر کاربرد دارد.
– در فارسی بدلیل عدم اعراب گذاری روی حروف در کلمات ممکن است در نوشته یکی باشند ولی در تلفظ و معنی یکسان نباشد. مثلاً “پر” در یک نوشته می تواند به معنی ” پَر پرنده ” باشد و یا ” پُر “. (حتی همین عبارت “جمع کل” نیز ممکن است جور دیگری تلفظ شود که معنای متفاوتی داشته باشد.) پس در انتخاب معادل انگلیسی “جمع کل” دقت کنید که در متن مبدا و اصلی معنی واژه ها به چه صورت است تا در ترجمه انگلیسی آن دچار اشتباه نشوید.
– ترجمه فارسی به انگلیسی در متون تخصصی ظرافت خاصی را می طلبد: مثلاً “پیش پرداخت” را می توان به صورت “prepayment” و همچنین “advnace payment” ترجمه نمود. در نوشته های انگلیسی ترجمه دوم شایع و رساست.
جستجو در متون تخصصی خارجی موضوع را روشن می کند و مفهوم نگارش ما را در ذهن خواننده انگلیسی زبان بهتر منتقل می کند. در خصوص ترجمه انگلیسی کلمه یا اصطلاح “جمع کل” هم آیا این موضوع صدق می کند؟
پس بهترین راه در ترجمه کردن معنی از فارسی به انگلیسی خصوصاً در مباحث تخصصی، چک کردن معنای دقیق انگلیسی به انگلیسی کلمات خصوصاً در دیکشنری تخصصی آن موضوع می باشد.
بطور کلی زمانیکه می خواهید متن یا عبارتی را از فارسی به انگلیسی ترجمه و معنی کنید نکات ذیل را حتماً مدنظر خود قرار دهید.
– معنی متناسب با متن را پیدا کنید:
همانطور که می دانید اکثر کلمات انگلیسی، دارای معانی متعددی هستند. گاهی، این معانی با هم در تناقضند. مثلا کلمهٔ oath که هر دو معنی “قسم” و “فحش” را میدهد. در برخی موارد نیز، معانی یک کلمه تاحدی به هم نزدیک است که انتخاب معنی درست و متناسب با متن، برای مترجم سخت و پیچیده میشود.
این مهارت با تمرین ترجمه، به آسانی حاصل میشود. به عبارت دیگر، انتخاب معنی درست و مقتضی متن، در ترجمههای بعدی آسانتر خواهد بود. آیا این موضوع در خصوص ترجمه انگلیسی gross , sum total , totality برای عبارت فارسی “جمع کل” صدق می کند؟
– انگلیسی مدرن صرف فعل ندارد و بیشتر به واسطه استفاده از فعل های کمکی و تغییر ساختار جمله عبارات و معانی پیچیده را می رساند.
گذشته از اختلافات کوچک در تلفظ، نکات کوچک گرامری و انتخاب واژه های تا حدی متفاوت زبان انگلیسی در مناطق مختلف جهان به یک شکل صحبت می شود و انگلیسی زبان های جهان به سادگی میتوانند از طریق این زبان با هم ارتباط برقرار کنند.
– انگلیسی جنسیت ندارد:
در زبان انگلیسی اسامی جنسیت ندارند. برخلاف نزدیکترین زبان ها به این زبان یعنی آلمانی و فرانسه که هر دو دارای جنسیت برای اسامی هستند در انگلیسی چنین قاعده ای نداریم. جنسیت اسامی تنها محدود به زبان های آلمانی و فرانسه نیست.
بخش بزرگی از زبان ها مانند تمام زبان های شرق اروپا (روسی و بیشتر زبان های اسلوایی)، زبان عربی و زبان های نزدیک به آن، زبان اسپانیایی و زبان های نزدیک به آن دارای جنسیت برای اسامی هستند.
پس در ترجمه فارسی به انگلیسی “جمع کل” از این منظر کار شما بسیار ساده می شود.
معنی جمع کل به انگلیسی
– در زبان انگلیسی افعال صرف نمی شوند:
در زبان انگلیسی افعال تقریبا صرف نمی شوند. این موضوع هم برخلاف بخش بزرگی از زبان ها از جمله آلمانی، فرانسه، روسی، عربی، اسپانیایی و حتی فارسی است.
صرف نشدن فعل ها، استفاده از آنها را در جمله بسیار ساده می کند؛ که این موضوع در ترجمه انگلیسی “جمع کل” سبب می شود کار شما ساده گردد.
– تلفظ انگلیسی:
تلفظ در زبان انگلیسی یکی از اولین نکاتی است که توجه شما را جلب می کند. بر خلاف فارسی در انگلیسی کلمات الزاما به آن صورتی که گفته می شوند نوشته نمی شوند و این سبب اشتباهاتی خصوصا برای زبان آموزان مبتدی می شود.
به این نوع از کلمات با تلفظ یکسان و املای متفاوت در زبان انگلیسی، Similar Words گفته می شود.
در واقع انگلیسی ساختار یکپارچه ای برای تلفظ واژه ها ندارد. به همین دلیل باید تلفظ واژه ها را به صورت جداگانه حفظ کنید. این موضوع در طول یادگیری لیست واژه های ضروری زبان انگلیسی بسیار با اهمیت است.
– زمان ها:
بیشتر زمان ها یا tenses در زبان انگلیسی تقریبا فاقد معادل و ترجمه فارسی هستند. یعنی مثلا زمان حال ساده را نمی تواند با با هیچ یک از زمان ها در فارسی معادل کرد.
این موضوع برای زمان هایی مثل زمان حال کامل به مراتب بیشتر به چشم می آید. یادگیری معنای دقیق این زمان ها از طریق تمرین ممکن خواهد بود.
– افعال عبارتی:
افعال عبارتی یا phrasal verbs که اصطلاحاً به آن ها افعال دوکلمه ای نیز گفته می شود، افعالی هستند که از ترکیب حرف اضافه با یک فعل ساخته می شوند و معنایی کاملا متفاوت نسبت به فعل اصلی دارند. این افعال در فارسی معادل ندارند و در ابتدا برای فارسی زبان ها گیج کننده به نظر می رسند. لیست مهمترین افعال عبارتی (دوکلمه ای) Phrasal Verbs زبان انگلیسی را می توانید در EnglishVocabulary.ir مشاهده نمائید.
– ریشه کلمات، پسوندها و پیشوندهای زبان انگلیسی
معمولاً دانستن ریشه کلمات انگلیسی، دانستن لیست پسوندهای انگلیسی و لیست پیشوندهای انگلیسی کمک بزرگی به یادگیری زبان انگلیسی می کند و به طور فزاینده ای سبب افزایش دامنه واژگان زبان انگلیسی در فرد می شود.
– انواع ضمایر:
در زبان انگلیسی برای حالت فاعلی، مفعولی و ملکی ضمایر شخصی متفاوتی داریم که معادل فارسی ندارند. البته یادگیری این ضمایر معمولا خیلی سخت نیست و با کمی تمرین می توانید به آنها مسلط شوید.
– برخی کلمات معادل فارسی ندارند:
معادل، ترجمه و معنی مناسب فارسی برای برخی از کلمات انگلیسی گاهاً وجود ندارد یا هنوز برای آن کلمه ای ساخته نشده است. سعی نکنید آنها را حتماً ترجمه کنید. به عنوان مثال چنانچه متنی مربوط به علم کامپیوتر را ترجمه میکنید، حتما می دانید که واژهٔ “windows” نیازی به معادل فارسی ندارد.
در واقع بیان معادل فارسی “پنجرهها” برای این کلمه در این متن، اشتباه است. این نکته را میتوانید با کسب آشنایی از واژگان هر حوزه علمی رعایت کنید.
– آیا می توان به این راحتی یک متن تخصصی فارسی (مثل مقاله فارسی، پایان نامه فارسی، کتاب تخصصی فارسی و …) را به متن انگلیسی تبدیل کرد؟
آیا با دانش زبانی دست و پا شکسته می توان دل به دریای متون تخصصی زد؟ بله، تبدیل متن انگلیسی به فارسی راحت تر است، اما اگر قرار است متن، ترجمه فارسی به انگلیسی شود، آنجاست که توان علمی، میزان آشنایی به زبان انگلیسی و دقت نظر مترجم اهمیت زیادی پیدا می کند.
– حروف تعریف:
در زبان فارسی ما برای حالت معرفه حرف تعریف نداریم. در حالی که در انگلیسی حرف تعریف the نشان دهنده معرفه بودن یک اسم است. این تفاوت باعث ناآگاهی بسیاری از فارسی زبانان از نحوه استفاده از حرف تعریف the در زبان انگلیسی می شود.
استفاده نابه جا این حرف تعریف در بین زبان آموزان و مترجمین مبتدی بسیار رایج است. با گذشت زمان به استفاده درست از حرف تعریف عادت می کنید.
– حروف اضافه:
ساختار استفاده از حروف اضافه در فارسی و انگلیسی تا حد زیادی متفاوت است. در واقع حروف اضافه بین این دو زبان قابل معادل سازی نیستند.
گاهی در یک جمله فارسی از حرف اضافه استفاده می کنیم در حالی که در معادل انگلیسی همین جمله هیچ حرف اضافه ای وجود ندارد (برعکس این موضوع هم زیاد اتفاق می افتد.).
– همواره سعی کنید در مکالمه و یا ترجمه فارسی به انگلیسی، از ساختار و کلماتی استفاده نمائید که خود افراد انگلیسی زبان (نیتیو) آن ساختار و کلمات را بکار می برند.
طبیعی است که برای این هدف لازم است شخص ترجمه کننده آنقدر متن انگلیسی خوانده باشد و نسبت به کالوکیشن ها و همایندهای زبان انگلیسی آشنا باشد تا بتواند به مانند انگلیسی زبان های نیتیو، مفهوم را منتقل کند.
مجدداً تاکید میکنیم که صرفاً با ابتکار و خلاقیت های شخصی، بدون تسلط به کالوکیشن های زبان انگلیسی به هیچ وجه این امر میسر نخواهد بود.
– امروزه با پیشرفت دانش و تکنولوژی، استفاده از ترجمه ماشینی فارسی به انگلیسی “جمع کل” نظیر ترجمه عبارت و متن با گوگل ترنسلیت Google Translate توسط عده ای، زیاد به چشم میخورد.
همچنین بروز و ظهور نرم افزارهای ترجمه انگلیسی “جمع کل” و اخیراً نیز اپلیکیشن های اندروید و اپلیکیشن های ios برای ترجمه فارسی به انگلیسی عبارت “جمع کل” بوجود آمده اند.
شاید بتوان برای استفاده روزمره در محاوره های انگلیسی و یا در زمان آموزش از این ابزارها استفاده نمود و به آن ها بسنده کرد، ولی در ترجمه هایی که قرار است در محیط ها رسمی نظیر جلسات کاری، پرزنت و ارائه در سمینارها و نمایشگاه ها، بستن قراردادهای تجاری، ترجمه و سابمیت مقالات علمی و تخصصی در مجلات و نشریات خارجی، ترجمه کتاب های تخصصی و پایان نامه ها و … ارائه شود، به هیچ عنوان استفاده صرف از این ابزارهای نوین برای ترجمه انگلیسی “جمع کل” پیشنهاد نمی شود.
{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “1”,”visibility”: “visible”
}]
}]
}{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “0”,”visibility”: “hidden”
}]
}]
} کلیه حقوق این وب سایت متعلق به EnglishVocabulary.ir میباشد.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: جمع کل
برابر ابجد: ۱۶۳
معنی جمع کل به انگلیسی
انگارده را بخوانید.انگارش را بخوانید.انگارنده را بخوانید.
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
gross, sum total, totality
همانطور که میدانیم، هم در ترجمه فارسی به انگلیسی و هم در ترجمه انگلیسی به فارسی، مترجم میبایست برای کلیه کلمات، عبارات، و اصطلاحات معادل هایی شایسته در زبان مقصد پیدا کند که علاوه بر انتقال صحیح مطلب مخاطب پسند نیز باشد. به نظر میرسد این کار همانطور که در بالا گفته شد برای مترجم انگلیسی به فارسی آسانتر باشد، زیرا وی در اثر سالها زندگی در سرزمین مادری به صورت خودآگاه و ناخودآگاه با زبان و ادب فارسی آشنایی دارد و راحت تر می تواند منظور نویسنده را به زبان مقصد برگرداند.
اما ترجمه فارسی به انگلیسی دشواری های مخصوص به خود را دارد. مترجم فارسی به انگلیسی می بایست تلاش کند جملاتش تا حد امکان با ساختارهای زبان انگلیسی همخوانی داشته باشد، واژگانی که گزینش می کند معنای دقیق واژگان فارسی را منتقل کند، ترکیب هایی بسازد که زیبا و معمول باشند، برای تعبیرهای عامیانه (slangs) و ضربالمثلها (proverbs) برگردانهای صحیح بیابد، و در نهایت گزینش کلمات را با توجه به معانی ضمنی آن ها انجام دهد. تمام این ها، مخصوصا برای شخصی که در کشورهای انگلیسی زبان زندگی نکرده است چالش های بزرگی را در پی دارد. بنابراین می توان گفت ترجمه فارسی به انگلیسی کاری بسیار دشوار و نیازمند سالها تجربه و ممارست در انجام ترجمه است.
به عقیده بسیاری از اساتید فن، مترجم فارسی به انگلیسی، برای عبور از این موانع، در حین ترجمه باید خود را از قید و بند ساختار زبان فارسی برهاند و تلاش کند مفاهیم را با ساختار انگلیسی منتقل کند؛ به عبارتی دیگر، میبایست از دید یک انگلیسی زبان به متن نگاه کند.
برای انجام سفارش کافیست به صفحه ثبت سفارش ترجمه فارسی به انگلیسی مراجعه کنید. ترجمه فارسی به انگلیسی در شبکه مترجمین ایران با دو کیفیت نقرهای و طلایی انجام پذیر است.
سفارش ترجمه فارسی به انگلیسی
ضریب تاثیر یا Impact Factor نشان می دهد که مقالات یک ژورنال چه میزان توسط خواننده ها مطالعه می شود و چقدر در سایر مقالات به آنها ارجاع داده می شود. البته این نشان دهنده این مسئله نیست که چند بار به یک مقالۀ مشخص (مثلاً، مقاله شما) ارجاع داده شده است و معیاری است کلی از تمام مقالات آن ژورنال. زیرا همانطور که گفته شد، به مقالات تحلیلی ممکن است بارها ارجاع داده شود در حالی که برخی مقالات هیچگاه ذکر نمی شوند. در شبکه مترجمین ایران ترجمه فارسی به انگلیسی به سبک مقالات با ضریب تاثیر بالا انجام می شود.
معنی جمع کل به انگلیسی
مجموعه از معتبرترین نشریات در زمینه های تخصصی گوناگون
مجموعه از مهمترین کنفرانس ها و ژورنال های زمینه برق، کامپیوتر سخت افزار، نرم افزار
برگزار کننده کنفرانس در زمینه محاسبات
از جمله مشهورترین ژورنال های پزشکی جهان
در ترجمه فارسی به انگلیسی، تسلط اندک یا متوسط به زبان انگلیسی (زبان معیار مقالات بین المللی)، حتی با وجود آشنایی کامل با دایره کلمات تخصصی رشته، برای نوشتن مقاله ای بدون ایراد زبانی کافی نیست. توجه نکردن به این مسئله مهم می تواند باعث رد شدن مقاله تان شود، حتی اگر مطلبی کاملاً تازه ارائه کرده باشید. مقالات باید توسط کسانی ترجمه شوند که علاوه بر مسلط بودن به زبان انگلیسی به ادبیات مقاله نویسی نیز مسلط باشند.
در این جدول برخی از مقالات ترجمه شده از فارسی به انگلیسی به همراه نام کنفرانس یا ژورنال مشاهده می شود.
یکی از مهم ترین خدمات ارائه شده در شبکه مترجمین ایران ترجمه متون مختلف در زمینه های متنوع تخصصی از انگلیسی به فارسی است. اهمیت زبان انگلیسی امروزه بر کسی پوشیده نیست، چرا که انگلیسی دومین زبان پر تکلم و مهمترین زبان ثانوی جهان است. آمارها نشان می دهند که بیش از 330 میلیون نفر در دنیا به انگلیسی به عنوان زبان مادری صحبت می کنند و تعداد افرادی که زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم خود انتخاب کرده اند، به بیش از یک میلیارد نفر رسیده است. به علاوه، از اوایل قرن بیستم به بعد، انگلیسی در بین تمام کشورهای جهان به عنوان زبان بین المللی پذیرفته شده است و کلیه ارتباطات بین دو شخص حقیقی یا حقوقی از ملیت های گوناگون، از طریق زبان مشترک انگلیسی انجام می پذیرد. نیمی از مجموعه معارف جهان به زبان انگلیسی ارائه شده و بخش اعظم مطالب موجود در اینترنت به زبان انگلیسی نوشته شده اند. انگلیسی همچنین به عنوان زبان تجارت و آموزش بین المللی و زبان دیپلماسی شناخته شده است.
با توجه به اهمیت فوق العاده ترجمه انگلیسی به فارسی، ما راه حل انحصاری برای پوشش نیاز های ترجمه ای شما به شکل آنلاین ارائه می دهیم. کلیه مدارک و متون رسمی با ترجمه به انگلیسی می تواند در دنیای خارج از ایران ارزشمند و قابل پذیرش باشد. مقالات علمی پژوهشی یک محقق یا دانشجو برای ارائه و حضور در همایش ها و نشست های بینالمللی لازم است به زبان انگلیسی ترجمه شود. بیشتر متون علمی و دانشگاهی جهان، اعم از کتاب، مقاله یا مطالب سایت های گوناگون به زبان انگلیسی ارائه شده اند و با ترجمه آن متن ها به فارسی میتوان از مطالب عرضه شده در آن ها به نحو موثر تری استفاده کرد. هر فرد که قصد ایجاد یک کسب و کار بین المللی و تجارت با کشورهای دیگر را دارد، لازم است محصولات و خدمات را خود به انگلیسی معرفی کند.
سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران آمادگی دارد، هر گونه مدارک، متون و سایت ها را از انگلیسی به فارسی ترجمه نماید. ما با مسلطترین مترجمین انگلیسی به صورت آنلاین و مستمر در ارتباط هستیم و سفارشات شما را در سریع ترین زمان ترجمه کرده و تحویل می دهیم. توجه کنید که برای ایجاد یک ارتباط موثر، کیفیت ترجمه نقش اساسی دارد. مثلا یک ترجمه دقیق انگلیسی به فارسی می تواند مفاهیم مندرج در یک مقاله یا کتاب را به خواننده فارسی زبان انتقال دهد و گرنه برای درک عمق مطلب، باز هم لازم است به منبع اصلی مراجعه شود. شبکه مترجمین ایران با رعایت بالاترین نسبت کیفیت به قیمت، ترجمه ای روان و دقیق را از یک متن انگلیسی ارائه می نماید. سفارشات مشتریان ما می تواند یکی از موارد ذیل باشد:
علاوه بر موارد ذکر شده در بالا، شبکه مترجمین ایران میتواند سفارشات ترجمه انگلیسی خاص شما به سرعت و با کیفیت عالی و قیمت متناسب با بودجه مورد نظر انجام دهد.
برچسب ها: ترجمه فارسی به انگلیسی متن ترجمه فارسی به انگلیسی در قالب ژورنال ترجمه فارسی به انگلیسی تخصصی و حرفهای ترجمه فارسی به انگلیسی جهت ارائه به خارج از کشور ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه انگلیسی به فارسی متن ترجمه فارسي به انگليسي
عضو اتحادیه صنعت زبان اروپا
دارنده استاندارد ISO 17100
نماینده رسمی SDL Trados
عضو اتحادیه GALA
سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران فعالیت خود را از سال 1385 با رویکرد ترجمه انگلیسی، فارسی و سایر زبانها آغاز کردهاست. سفارش ترجمه در این سایت ترجمه به صورت کاملا آنلاین انجام میشود. ترجمه تخصصی مهارتی است که یک مترجم با سالها تجربه کار ترجمه به صورت حرفهای به دست میآورد. ما در این مجموعه با بهترین مترجمان خبره و متخصص همکاری میکنیم و به همین دلیل امکان ترجمه با سرعتهای فوری و نیمه فوری و ایجاد کیفیتهای ترجمه طلایی و نقرهای و برنز برای اولین بار در این سایت فراهم شده است. تحویل زودهنگام ترجمه، استفاده از جدیدترین ابزارهای ترجمه تخصصی، کنترل کیفی تمامی ترجمهها، سطحبندی مترجمان و ارائه سطوح کیفی و قیمتی ترجمه مطابق با نیاز کاربران ترجمه از خصوصیات سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است. همچنین برای بسیاری از پروژهها واژگان تخصصی برای ترجمه استخراج میشود و حافظه ترجمه به رایگان برای مشتریان تشکیل میشود. در این مجموعه برای ترجمه طلایی بازخوانی ترجمهها به رایگان انجام میشود.
1398 © transnet.ir تمامی حقوق نزد موسسه فرهنگی و هنری (ترجمه) شبکه مترجمین ایرانیان محفوظ است.
انگلیسی
مفاهیم ریاضی
🔊
bb1.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“addition”, “US English Female”);
}
};
addition
🔊
bb2.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“subtraction”, “US English Female”);
}
};
subtraction
🔊
bb3.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“multiplication”, “US English Female”);
}
};
multiplication
معنی جمع کل به انگلیسی
🔊
bb4.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“division”, “US English Female”);
}
};
division
🔊
bb5.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“to add”, “US English Female”);
}
};
to add
🔊
bb6.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“to subtract”, “US English Female”);
}
};
to subtract / 🔊
bb7.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“to take away”, “US English Female”);
}
};
to take away
🔊
bb8.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“to multiply”, “US English Female”);
}
};
to multiply
🔊
bb9.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“to divide”, “US English Female”);
}
};
to divide
🔊
bb10.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“to calculate”, “US English Female”);
}
};
to calculate
🔊
bb11.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“total”, “US English Female”);
}
};
total
🔊
bb12.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“arithmetic”, “US English Female”);
}
};
arithmetic
🔊
bb13.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“algebra”, “US English Female”);
}
};
algebra
🔊
bb14.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“geometry”, “US English Female”);
}
};
geometry
🔊
bb15.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“calculus”, “US English Female”);
}
};
calculus
🔊
bb16.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“statistics”, “US English Female”);
}
};
statistics
🔊
bb17.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“integer”, “US English Female”);
}
};
integer
🔊
bb18.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“even number”, “US English Female”);
}
};
even number
🔊
bb19.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“odd number”, “US English Female”);
}
};
odd number
🔊
bb20.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“prime number”, “US English Female”);
}
};
prime number
🔊
bb21.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“fraction”, “US English Female”);
}
};
fraction
🔊
bb22.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“decimal”, “US English Female”);
}
};
decimal
🔊
bb23.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“decimal point”, “US English Female”);
}
};
decimal point
🔊
bb24.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“percent”, “US English Female”);
}
};
percent
🔊
bb25.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“percentage “, “US English Female”);
}
};
percentage
🔊
bb26.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“theorem”, “US English Female”);
}
};
theorem
🔊
bb27.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“proof”, “US English Female”);
}
};
proof
🔊
bb28.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“problem”, “US English Female”);
}
};
problem
🔊
bb29.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“solution”, “US English Female”);
}
};
solution
🔊
bb30.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“formula”, “US English Female”);
}
};
formula
🔊
bb31.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“equation”, “US English Female”);
}
};
equation
🔊
bb32.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“graph”, “US English Female”);
}
};
graph
🔊
bb33.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“axis”, “US English Female”);
}
};
axis
🔊
bb34.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“average”, “US English Female”);
}
};
average
🔊
bb35.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“correlation”, “US English Female”);
}
};
correlation
🔊
bb36.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“probability”, “US English Female”);
}
};
probability
🔊
bb37.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“dimensions”, “US English Female”);
}
};
dimensions
🔊
bb38.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“area”, “US English Female”);
}
};
area
🔊
bb39.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“circumference “, “US English Female”);
}
};
circumference
معنی جمع کل به انگلیسی
🔊
bb40.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“diameter”, “US English Female”);
}
};
diameter
🔊
bb41.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“radius”, “US English Female”);
}
};
radius
🔊
bb42.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“length”, “US English Female”);
}
};
length
🔊
bb43.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“height”, “US English Female”);
}
};
height
🔊
bb44.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“width”, “US English Female”);
}
};
width
🔊
bb45.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“perimeter”, “US English Female”);
}
};
perimeter
🔊
bb46.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“angle”, “US English Female”);
}
};
angle
🔊
bb47.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“right angle”, “US English Female”);
}
};
right angle
🔊
bb48.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“line”, “US English Female”);
}
};
line
🔊
bb49.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“straight line”, “US English Female”);
}
};
straight line
🔊
bb50.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“curve”, “US English Female”);
}
};
curve
🔊
bb51.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“parallel”, “US English Female”);
}
};
parallel
🔊
bb52.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“tangent”, “US English Female”);
}
};
tangent
🔊
bb53.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“volume”, “US English Female”);
}
};
volume
شکل ها
🔊
bb54.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“circle”, “US English Female”);
}
};
circle
🔊
bb55.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“triangle”, “US English Female”);
}
};
triangle
🔊
bb56.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“square”, “US English Female”);
}
};
square
🔊
bb57.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“rectangle”, “US English Female”);
}
};
rectangle
🔊
bb58.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“pentagon”, “US English Female”);
}
};
pentagon
🔊
bb59.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“hexagon”, “US English Female”);
}
};
hexagon
🔊
bb60.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“octagon”, “US English Female”);
}
};
octagon
🔊
bb61.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“oval”, “US English Female”);
}
};
oval
🔊
bb62.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“star”, “US English Female”);
}
};
star
🔊
bb63.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“polygon”, “US English Female”);
}
};
polygon
🔊
bb64.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“cone”, “US English Female”);
}
};
cone
🔊
bb65.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“cube “, “US English Female”);
}
};
cube
🔊
bb66.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“cylinder”, “US English Female”);
}
};
cylinder
🔊
bb67.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“pyramid”, “US English Female”);
}
};
pyramid
🔊
bb68.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“sphere”, “US English Female”);
}
};
sphere
خواندن علائم ریاضی
🔊
bb69.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“plus”, “US English Female”);
}
};
plus
🔊
bb70.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“minus”, “US English Female”);
}
};
minus
🔊
bb71.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“times”, “US English Female”);
}
};
times / 🔊
bb72.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“multiplied by”, “US English Female”);
}
};
multiplied by
🔊
bb73.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“divided by”, “US English Female”);
}
};
divided by
🔊
bb74.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“squared”, “US English Female”);
}
};
squared
🔊
bb75.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“cubed”, “US English Female”);
}
};
cubed
🔊
bb76.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“square root”, “US English Female”);
}
};
square root
🔊
bb77.onclick = function(){
if(responsiveVoice.isPlaying()){
responsiveVoice.cancel();
}else{
responsiveVoice.speak(“equals”, “US English Female”);
}
};
equals
لغت دانی زبان انگلیسی
اصطلاحات رایج
اعداد
رنگ ها
زمان
100 اسم پرکاربرد
100 صفت پرکاربرد
100 قید پرکاربرد
100 فعل پرکاربرد
آب و هوا
خانواده و فامیل
ماه ها و فصل ها
روزهای هفته
تلفن
صفات متضاد
مدرسه و دانشگاه
توصیف افراد
زندگی کاری
مسافرت
شغل ها
کامپیوتر
خرید کردن
خانه
ریاضی
بسیار بسیار عالی برای یادگیری. من که خیلی حال کردم باهاش. واقعا مرسی
واقعا عالی و کاربردی
مخصوصا تلفظ هم داشت خیلی خوب
دمتون گرم
اولين بار شانسي زدم عالي بود لذت بردم
ولي اي كاش لهجه بريتانيايي هم مي بود
….،،،،
خیلی عالی
ممنون از زحمات مسئولین سایت
سلام. دوستانی که واقعا میخان زبان شروع کنن. قبل کلاس رفتن و استارت کار.مطالب سایتو چند روزی مطالعه کنید. خیلی موثره.
من هدف سایتو نمیدونم چیه. شاید آموزشگاه خصوصی، هر چی هست واقعا ممنونم. و زحمت کشیدید.
بسیار عالی لطفا ادامه بدید من این سایت عالی رو باید به همه معرفی کنم
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ارسال دیدگاه
وبسایت بیاموز، توسط مجموعه ای از کارشناسان زبان با هدف کمک به یادگیری زبان های مختلف برای فارسی زبانان طراحی شده است. تمام تلاش ما در طراحی این وبسایت ایجاد یک محیط کامل آموزشی برای یادگیری به ویژه برای نوآموزان بوده. محصولات گروه آموزشی بیاموز در حال حاضر شامل این وبسایت، اپلیکیشن و دیکشنری آموزشی بیاموز است.
از طریق معرفی ما به دوستان یا لینک کردن وبسایت ما، به ما در انتشار محتوای بهتر کمک کنید.
اپلیکیشن “زبان بیاموز” با هدف بهبود فضای یادگیری و دسترسی پذیری بهتر برای زبان آموزان توسط تیم بیاموز ایجاد شده است. این اپلیکیشن در حال حاضر شامل محتوای بسیار وسیعی برای زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه است. ما به صورت دائم در تلاش برای بهبود محتوا و امکانات این اپلیکیشن هستیم.
اپلیکیشن زبان بیاموز را می توانید از طریق این صفحه دانلود کنید.
تمام مطالب این وبسایت به وسیله نویسندگان وبسایت ترجمه، تالیف یا آماده سازی شده و هرگونه کپی برداری یا استفاده تجاری از آن ممنوع است.
حال، آیا کسی از شما تا کنون دنبال این کلمه گشته است؟
منظورم در لغتنامه است؟ (خنده) بله، همانطور که فکر میکردم.
این کلمه چطور؟
اینجا، به شما نشان میدهم:
فرهنگنویسی: عمل گردآوری کردن لغتنامهها.
توجه کنید — خیلی اختصاصی کار میکنیم. واژه «گردآوری.»
لغتنامه از یک سنگ گرانیتی و یا یک پاره سنگ
تراشیده نشده است. بلکه از بسیاری تکههای کوچک ساخته شده است.
تکههای گسسته —
اینگونه هجی میشود تکههای گ-س-س-ت-ه.
و آن تکهها واژه نام دارند.
حال یکی از افتخارات فرهنگنویس بودن —
علاوه بر راه پیدا کردن به TED — این است که میتوانید کلمههای جالبی بگویید،
مثل فرهنگنویسانه.
این واژه الگوی جالبی دارد —
که هجای دوگانه نامیده می شود. و با گفتن هجای دوگانه،
به آخرین درجه گیکی بودن رسیدهام.
اما «فرهنگ نویسانه» با «دن دن دی دی دانه» الگوی یکسانی دارد.
درست است؟ گفتن این کلمه سرگرم کننده است،
و من آن را زیاد تکرار میکنم.
حال یکی از معایب فرهنگنویس بودن
این است که افراد غالبا تصویر گرم و دوستانهای از لغتنامه در ذهنشان ندارند.
درست است؟ هیچکس لغتنامه خود را در آغوش نمیگیرد.
اما چیزی که اغلب افراد درباره فرهنگ لغت فکر میکنند، بیشتر اینگونه فکر میکنند.
فقط برای اینکه بدانید، من سوت فرهنگنویسی ندارم.
اما افراد تصور میکنند که کار من راه دادن کلمات خوب است
تا جای خود را در لغتنامه باز کنند،
و به کلمات بد اجازه ورود ندهم.
اما مسئله این است که من نمیخواهم پلیس راهنمایی باشم.
یکی به این دلیل که من اونیفرم ندارم.
و دیگر اینکه — تشخیص اینکه چه واژگانی خوب هستند
و چه واژگانی بد هستند اصلا کار آسانی نیست.
و زیاد هم جالب نیست. و وقتی که کارتان جالب و آسان نباشد،
دنبال بهانه میگردید که به نحوی آن را انجام ندهید.
پس اگر می خواستم شغلی را انتخاب کنم
که استعاره برای شغل من باشد، ترجیح میدادم که ماهیگیر باشم.
می خواهم تور بزرگم را درون اقیانوس آبی و عمیق زبان انگلیسی بیاندازم
و ببینم که چه موجودات خارقالعادهای را از کف آن بالا میآورم.
پس چرا از من میخواهند که عبور و مرور را کنترل کنم، وقتی که ترجیح میدهم ماهیگیری کنم؟
خوب، ملکه را سرزنش میکنم.
چرا ملکه را سرزنش میکنم؟
ملکه را سرزنش میکنم، اولا به این خاطر که خنده دار است.
و ثانیا ملکه را سرزنش میکنم چون
لغتنامه ها هیچ تغییر نکردهاند.
تصور ما از اینکه یک لغتنامه چیست از دوران سلطنت اوعوض نشده است.
تنها چیزی که ملکه ویکتوریا در لغتنامههای مدرن از آن خوشش نخواهد آمد
گنجاندن واژگان رکیک است، که این اتفاق
از سال ۱۹۶۵ در لغتنامههای آمریکایی افتاد.
خوب، این فرد را ببینید. عصر ویکتوریا.
جیمز موری، اولین ویراستار لغتنامه انگلیسی آکسفورد.
من کلاه او را ندارم. ای کاش آن کلاه را داشتم.
خب او مسئول بسیاری از چیزهایی است که
ما در لغت نامههای امروزی، نوین به حساب میآوریم.
وقتی شخصی شبیه این — با آن کلاه —
چهره مدرنیته است، مشکلساز است.
و امروز جیمز موری میتوانست دارای شغلی در هر لغتنامهای باشد.
و هیچ منحنی یادگیریی نیز وجود ندارد.
و البته برخی از ما میگویم: رایانهها!
رایانهها! رایانهها چی؟
مسئلهای که در مورد رایانهها وجود دارد اینست که — من عاشق رایانه هستم.
منظورم این است که دیوانه آن هستم. عاشق رایانهام.
حتی حاضرم برای اینکه جستجوی کتاب گوگل را از من نگیرید اعتصاب غذا کنم.
اما رایانهها کار خاصی به جز
سرعت بخشیدن به فرآیند گردآوری لغتنامهها نمیکنند.
نتیجه نهایی را تغییر نمیدهند.
چون یک لغتنامه،
طرحی ویکتوریایی با نفوذ ترکیبی مدرن است.
خیلی تخیلی است، ما اینجا یک دوچرخه الکتریکی داریم.
میبینید، طرحی داریم ویکتوریایی با یک موتور روی آن. همین!
طرح تغییر نکرده است.
معنی جمع کل به انگلیسی
و بله، پس لغتنامههای آنلاین چی؟ صحیح؟
لغتنامههای آنلاین بایستی متفاوت باشند.
این لغتنامه انگلیسی آکسفورد آنلاین است، یکی از بهترین لغتنامههای آنلاین.
در ضمن، این کلمه مورد علاقه من است:
Erinaceous: متعلق به خانواده خارپشت؛ ماهیت خارپشتی داشتن.
بسیار کلمه پرکاربردی است. حال به آن نگاه کنید.
لغتنامههای آنلاین در حال حاضر همان کاغذ هستند که روی صفحه نمایش آمدهاند.
خیلی ساده است. ببینید در یک مدخل چند پیوند وجود دارد: دو!
درست؟ آن کلیدهای کوچک —
همه آنها را به جز نمودار تاریخ باز کردهام.
پس اینجا زیاد اتفاق خاصی نیافتاده است.
جاهای زیادی برای کلیک کردن وجود ندارد.
در حقیقت لغتنامههای آنلاین دارای تمام
معایب نسخههای چاپی هستند به جز قابلیت جستجوی آنها.
و وقتی که قابلیت جستجوی آن را ارتقا دهیم،
در حقیقت به مزیتی برتر از نسخه چاپی دست یافتهایم، و آن دستیابی غیر مترقبه است.
دستیابی غیر مترقبه وقتی اتفاق میافتد که چیزی را پیدا میکنید که به دنبال آن نیستید
چون یافتن چیزی که به دنبال آن هستید بسیار دشوار است.
پس — (خنده) — حال، وقتی که به این مسئله فکر میکنید،
با مشکل Ham Butt (ته گوشت) مواجه میشویم.
آیا کسی میداند مشکل Ham Butt چیست؟
خانمها برای شام یک خانواده بزرگ گوشت درست میکنند.
آنگاه قسمت پایین گوشت را جدا میکنند و به دور میاندازند،
و به این تیکه گوشت جدا شده نگاهی میاندازند و میگویند:
«این یک تکه گوشت بسیار عالی است. چرا آن را دور می اندازم؟»
با خود فکر میکند: «خوب مادرم همیشه همین کار را میکرد.»
سپس به مادرش زنگ میزند و میگوید:
«مامان، چرا وقتی گوشت میپزی تهش را جدا میکنی؟»
مادرش میگوید: «نمیدانم، مادرم همیشه این کار را میکرد!»
در نتیجه به مادربزرگ زنگ میزنند و او پاسخ میدهد:
«ماهیتابهام خیلی کوچک بود!» (خنده)
پس مسئله این نیست که ما کلمات خوب یا کلمات بد داریم —
بلکه ماهیتابهای داریم که بسیار کوچک است!
میدانید که ته گوشت نیز لذیذ است! هیچ دلیلی وجود ندارد که آن را دور بیاندازید.
کلمات بد — میبینید، وقتی مردم در فکر جایی هستند
و آن مکان را روی نقشه نمییابند،
میگویند: «این نقشه مزخرف است!»
وقتی که کلوپ یا کافهای پیدا میکنند که در کتاب راهنما نیست،
می گویند: «اوه، اینجا باید خیلی جالب باشه! توی کتاب راهنما نیست.»
وقتی با کلمهای برخورد میکنند که در لغتنامه وجود ندارد با خود میگویند،
«حتما این کلمه بدی است.» چرا؟ بیشتر ممکن است آن لغتنامه بد باشد.
چرا به جای ماهیتابه، از گوشت ایراد میگیرید که بزرگ است؟
خوب میتوانید گوشتی کوچکتر انتخاب کنید.
زبان انگلیسی به همان بزرگی است که هست.
پس اگر مشکل ته گوشت دارید،
و دارید به مشکل ته گوشت فکر میکنید،
نتیجهای که به آن راه خواهی یافت بسیار نرمشناپذیر و غیر شهودی خواهد بود:
کاغذ دشمن واژگان است.
چطور ممکن است؟ منظورم این است که من عاشق کتابم. من واقعا عاشق کتابم.
بعضی از بهترین دوستان من کتاب هستند.
اما کتاب بهترین شکل یک لغتنامه نیست.
ممکن است با خود بگویند: «اوه، پسر.
اونا میخواند لغتنامههای قشنگ چاپی منو ازم بگیرند؟»
خیر. هنوز لغتنامههای چاپی وجود دارند.
وقتی اتومبیلدار شدیم — وقتی که اتومبیل تبدیل به غالبترین شکل حمل و نقل شد،
اسبها را یک جا جمع نکردیم که آنها را بکشیم.
میدانید، هنوز قرار هست که لغتنامههای چاپی وجود داشته باشند،
اما دیگر لغتنامه غالب نخواهند بود.
از این به بعد لغتنامه کتابی-شکل تنها شکلی نیست که
لغتنامهها دارند. همچنین قرار نیست
شکل الگو برای لغتنامههای آینده باشد.
پس اینگونه به مسئله نگاه کنید: اگر محدودیت مصنوعی داشته باشید،
محدودیتهای مصنوعی منجر میشوند به
تمایزات دلبخواهی و جهانبینی نامتوازن.
چه اتفاقی میافتاد اگر زیستشناسان تنها به مطالعه حیواناتی میپرداختند
که باعث میشد مردم بگویند، «اوووو.» صحیح؟
اگر به حیوانات از دیدگاه زیباشناسانه نگاه میکردیم چه اتفاقی میافتاد،
آنگاه فقط آنهایی که بامزه بودند مورد مطالعه قرار میگرفتند؟
در نتیجه درباره جانواران محبوب اطلاعات زیادی میداشتیم،
و راجع به دیگر حیوانات خیلی کم.
و به نظر من این یک مشکل است.
به نظر من باید همه واژگان را بررسی کنیم،
چون وقتی به کلمات میاندیشید، میتوانید اصطلاحات زیبایی بسازید
از اجزای بسیار بیارزش.
فرهنگنویسی بیشتر درباره علم مواد است.
مورد مطالعه ما مقاومت موادی است که
شما در ساختن ساختار اصطلاح خود استفاده میکنید:
کلام و نوشتار شما. و اغلب افراد به من میگویند،
«بسیار خوب، چگونه بفهمم که این واژه واقعی است؟»
آنها فکر میکنند، «اگر واژگان را ابزاری فرض کنیم
که در بیان افکارمان مورد استفاده قرار میگیرند،
چگونه میتوان گفت پیچگوشتی از چکش بهتر است؟
چگونه میتوان گفت که چکش آهنگری از چکش صنعتی بهتر است؟
هر کدام از آنها مناسب کار خود هستند.»
همه از من میپرسند: «از کجا بدانیم که کلمهای واقعیست؟»
ببینید، هر کس که کتابهای کودکان را خوانده باشد
میداند که عشق همه چیز را واقعی میکند.
اگر واژهای را دوست دارید، بکارش ببرید. و واژه واقعی میشود.
وجود واژه در لغتنامه تنها تمایزی مصنوعی است.
باعث نمیشود کلمه را واقعیتر از هر روش دیگر جلوه دهد.
اگر کلمه ای را دوست دارید، واقعی میشود.
پس اگر نگران هدایت عبور و مرور نباشیم،
اگر از کاغذ جلوتر رفتهایم، اگر نگرانی کمتری داریم
راجع به کنترل کردن و بیشتر درباره توضیحات،
آنگاه میتوانیم زبان انگلیسی را مثل
این متحرک زیبا فرض کنیم.
و هرگاه یکی از قسمتهای کوچک این متحرک تغییر کند،
لمس شود — هر گاه کلمهای را لمس کنید،
آن را در بافت جدیدی بکار بردهاید، معنای جدیدی به آن دادهاید،
آن را فعل میکنید — باعث حرکت متحرک میشوید.
آن را نشکستهاید؛ بلکه فقط در موقعیتی تازه است،
و این موقعیت تازه میتواند به همان اندازه زیبا باشد.
پس اگر دیگر پلیس راهنمایی نیستید —
مشکل پلیس راهنمایی بودن این است
تنها چند پلیس میتوانند در یک چهارراه باشند،
وگرنه اتومبیلها گیج میشوند.
ولی اگر هدف شما هدایت عبور و مرور نباشد،
مثلا شمردن اتومبیلها باشد، آنگاه هر چه چشم بیشتری باشد بهتر است.
میتوانید درخواست کمک کنید!
اگر درخواست کمک کنید، کار بیشتری انجام میشود. و واقعا ما نیازمند کمک هستیم.
کتابخانه مجلس: ۱۷ میلیون کتاب.
که نصف آنها به انگلیسی هستند.
اگر از ۱۰ کتاب تنها یکی
حاوی کلمهای خارج از لغتنامه باشد،
معادل با بیش از دو لغتنامه جامع خواهد بود.
و من کلمهای لغتنامهای نشده —
مثلا کلمه «لغتنامهای نشده» —
را تقریبا در هر کتابی که میخوانم میبینم. روزنامهها چطور؟
بایگانی روزنامهها به سال ۱۷۵۹ برمیگردد.
۵۸.۱ میلیون صفحه روزنامه. اگر از ۱۰۰ تا تنها یکی
از آن صفحات کلمهای لغتنامهای نشده داشته باشد،
یک فرهنگ آکسفورد کامل میشود.
یعنی پانصدهزار کلمه دیگر. پس آن بسیار زیاد است.
و من هنوز مجلات را به حساب نیاوردهام، وبلاگها را نیز حساب نکردهام —
و من در یک هفته نشریه بوینگبوینگ کلمات بیشتری میبینم
تا نیوزویک یا تایم.
اتفاقات زیادی درحال رخ دادن است.
و حتی تعدد معانی را هم در نظر نگرفتهام،
چون عادت حریصانه بعضی از واژگان است که
بیشتر از یک معنی را به خود میگیرند.
حال اگر کلمه «Set» را در نظر بگیرید — میتواند به معنی محل دستفروشی باشد،
میتواند چینچینهای یقه لباسهای دوره الیزابت باشد —
و معانی بسیار دیگری در لغتنامه انگلیسی آکسفورد هست.
لغتنامه آکسفورد ۳۳ شماره مجزا برای واژه «set» دارد.
این کلمه بسیار کوچک، ۳۳ معنی مختلف.
برچسب یکی از آنها اینگونه است: «معانی اختصاصی متفرقه.»
میدانید یاد چه چیزی میافتم؟
یاد عصر جمعه میافتم که کسی میخواهد به سمت یک کافه برود.
یک پلیس واژهها بیرون ایستاده،
و میگوید: «معانی اختصاصی متفرقه.»
پس ما همه این واژگان را داریم، و واقعا به کمک نیاز داریم!
و مسئله این است که میتوانیم تقاضای کمک کنیم —
کمک خواستن آنقدرها هم دشوار نیست.
یعنی که، فرهنگنویسی موشک هواکردن که نیست.
میبینید، من فقط یک سری کلمات و اعداد به شما دادم،
و این فراتر از توضیح بصری است.
اگر لغتنامه را نقشه زبان انگلیسی بدانیم،
چیزهایی که بلدیم این نقاط روشن هستند
و جاهایی که در تاریکی قرار داریم نقاط تیره هستند.
اگر این نقشه تمام کلمات انگلیسی آمریکایی بود، ما چیزی بلد نبودیم.
و حتی قالب زبان را نیز نمیدانیم که به چه شکل است.
اگر این لغتنامه بود — اگر این نقشه انگلیسی آمریکایی بود —
ببینید، ما تصوری قلنبه از فلوریدا داریم،
ولی کالیفرنیایی وجود ندارد!
جای کالیفرنیا در انگلیسی آمریکایی خالی است.
ما به قدر کافی نمیدانیم، و حتی نمیدانیم که جای کالیفرنیا خالی است.
حتی آن جای خالی را هم روی نقشه نمیبینیم.
پس دوباره، فرهنگنویسی موشک هواکردن نیست.
ولی حتی اگر به همان سختی هم بود، دانش موشکی امروزه در حال انجام است
توسط آماتورهای علاقمند. میدانید؟
پیدا کردن چند کلمه هم نمیتواند زیاد سخت باشد!
پس، تعداد کافی از دانشمندان در رشته های دیگر
واقعا از مردم میخواهند تا کمک کنند، و آنها دارند خوب کار میکنند.
به عنوان مثال: eBird را در نظر بگیرید، جاییکه علاقمندان به پرندگان میتوانند
اطلاعات خود را از مشاهده پرندهها آنجا بارگذاری کنند.
و آنگاه پرندهشناسان میتوانند با مراجعه به آن
به ردیابی جمعیتها، مهاجرتها و غیره کمک کنند.
این مایک اوتس است. مایک اوتس در پادشاهی متحده زندگی میکند.
او مدیر یک شرکت آبکاری الکتریکی است.
او بیش از ۱۴۰ ستاره دنبالهدار پیدا کرده است.
او ستارههای زیادی پیدا کرده، یکی از آنها را به اسم او نامگذاری کردهاند.
کمی بعد از مریخ است — یک پیادهروی.
فکر نمیکنم که به این زودی عکسش را در آنجا بگیرد.
اما او ۱۴۰ ستاره دنبالهدار را بدون تلسکوپ پیدا کرده است.
او اطلاعات را از ماهواره NASA SOHO دانلود کرده بود،
و بدین طریق آنها را پیدا کرد.
اگر میتوانیم بدون تلسکوپ ستاره پیدا کنیم،
نبایستی که بتوانیم واژهها را هم پیدا کنیم؟
اکنون همه شما میدانید که از اینها چه منظوری دارم.
چون من اینترنت میروم، که جایی است که همه میروند.
و اینترنت برای جمعآوری لغات عالی است،
چون اینترنت پر از گردآوردندگان است.
و این یکی از فناوریهای کمترشناخته شده اینترنت است،
البته اینترنت در حقیقت تشکیل شده است از واژگان و شور و شوق.
و واژگان و شور و شوق در حقیقت میتوانند
دستورکار فرهنگنویسی باشند. این عالی نیست؟
بنابراین در حال حاضر سایتهای خیلی خوب زیادی برای جمعآوری کلمات وجود دارند،
اما مشکل بعضی از آنها این است که زیاد علمی نیستند.
آنها کلمه را نشان میدهند، ولی زمینه آن را نشان نمیدهند:
از کجا آمده است؟ چه کسی آن را گفته است؟
در کدام روزنامه بوده است؟ چه کتابی؟
چون یک کلمه همانند یک اثر باستانشناسی است.
اگر زادگاه یا خاستگاه اثر را ندانید،
دیگر علم نیست — فقط یک شی زیبا برای دیدن است.
پس واژهٔ بدون ریشه مانند گلی بریده است.
همانطور که میدانید — برای مدتی دیدنی است، ولی زود پژمرده میشود.
بسیار سریع میمیرد.
پس همه این مدت میگفتم،
«لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه.»
نه «یک لغتنامه» یا «لغتنامهها.» و به این دلیل است که —
خوب، مردم لغتنامه را به منزلهٔ کل زبان میگیرند.
آن را به صورت جزئی از کل به کار میبرند.
و یکی از مشکلات دانستن واژهٔ «همدریافتی»
این است که شما دنبال بهانهای برای گفتن این واژه میگردید.
تمام سخنرانی من بهانهای بود تا به این نقطه برسم
که بتوانم جزئی را به عنوان یک کل به شما ارائه کنم.
پس واقعا متاسفم. ولی وقتی بخشی از چیزی را بکار میبرید —
مثل لغتنامه که بخشی از زبان است،
یا یک پرچم که نشانه کشور آمریکاست، نماد یک کشور —
شما آن را جزئی از کل در نظر گرفتهاید.
اما مسئله این است که ما میتوانیم لغتنامه را کل زبان فرض کنیم.
اگر ظرف بزرگتری داشته باشیم میتوانیم تمام لغات را درون آن بگذاریم.
میتوانیم تمام معانی را بگنجانیم.
آیا این نیست که همه معانی بیشتری در زندگی خود میخواهند؟
و ما میتوانیم لغتنامه را نه تنها به نماد یک زبان —
بلکه به کل زبان تبدیل کنیم.
میدونین، من بسیار امیدوارم که پسرم —
که این ماه ۷ ساله میشود — دوست دارم که چیزی را به یاد داشته باشد
که این زمانی شکل عمده لغتنامهها بوده است.
لغتنامهها زمانی این شکلی بودند.
من میخواهم که او اینطور لغتنامه را مثل نوار ۸-ترانهای در نظر بگیرد.
غالبی بود که بدلیل کارآمد نبودن از بین رفت.
واقعا چیزی نبود که مردم نیاز داشتند.
و مسئله این است که، اگر ما بتوانیم تمام لغات را بگنجانیم،
دیگر آن تمایز مصنوعی خوب و بد را ندارد،
و میتوانیم زبان را همچون دانشمندان تعریف کنیم.
میتوانیم نقدهای زیباشناختی را به عهده نویسندگان و سخنرانان بگذاریم.
اگر بتوانیم این کار انجام دهیم، پس من هم میتوانم تمام وقتم را ماهیگیری کنم
و دیگر مجبور نیستم پلیس ترافیک باشم.
از توجه شما بسیار سپاسگزارم.
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
حال، آیا کسی از شما تا کنون دنبال این کلمه گشته است؟
منظورم در لغتنامه است؟ (خنده) بله، همانطور که فکر میکردم.
این کلمه چطور؟
اینجا، به شما نشان میدهم:
فرهنگنویسی: عمل گردآوری کردن لغتنامهها.
توجه کنید — خیلی اختصاصی کار میکنیم. واژه «گردآوری.»
لغتنامه از یک سنگ گرانیتی و یا یک پاره سنگ
تراشیده نشده است. بلکه از بسیاری تکههای کوچک ساخته شده است.
تکههای گسسته —
اینگونه هجی میشود تکههای گ-س-س-ت-ه.
و آن تکهها واژه نام دارند.
حال یکی از افتخارات فرهنگنویس بودن —
علاوه بر راه پیدا کردن به TED — این است که میتوانید کلمههای جالبی بگویید،
مثل فرهنگنویسانه.
این واژه الگوی جالبی دارد —
که هجای دوگانه نامیده می شود. و با گفتن هجای دوگانه،
به آخرین درجه گیکی بودن رسیدهام.
اما «فرهنگ نویسانه» با «دن دن دی دی دانه» الگوی یکسانی دارد.
درست است؟ گفتن این کلمه سرگرم کننده است،
و من آن را زیاد تکرار میکنم.
حال یکی از معایب فرهنگنویس بودن
این است که افراد غالبا تصویر گرم و دوستانهای از لغتنامه در ذهنشان ندارند.
درست است؟ هیچکس لغتنامه خود را در آغوش نمیگیرد.
اما چیزی که اغلب افراد درباره فرهنگ لغت فکر میکنند، بیشتر اینگونه فکر میکنند.
فقط برای اینکه بدانید، من سوت فرهنگنویسی ندارم.
اما افراد تصور میکنند که کار من راه دادن کلمات خوب است
تا جای خود را در لغتنامه باز کنند،
و به کلمات بد اجازه ورود ندهم.
اما مسئله این است که من نمیخواهم پلیس راهنمایی باشم.
یکی به این دلیل که من اونیفرم ندارم.
و دیگر اینکه — تشخیص اینکه چه واژگانی خوب هستند
و چه واژگانی بد هستند اصلا کار آسانی نیست.
و زیاد هم جالب نیست. و وقتی که کارتان جالب و آسان نباشد،
دنبال بهانه میگردید که به نحوی آن را انجام ندهید.
پس اگر می خواستم شغلی را انتخاب کنم
که استعاره برای شغل من باشد، ترجیح میدادم که ماهیگیر باشم.
می خواهم تور بزرگم را درون اقیانوس آبی و عمیق زبان انگلیسی بیاندازم
و ببینم که چه موجودات خارقالعادهای را از کف آن بالا میآورم.
پس چرا از من میخواهند که عبور و مرور را کنترل کنم، وقتی که ترجیح میدهم ماهیگیری کنم؟
خوب، ملکه را سرزنش میکنم.
چرا ملکه را سرزنش میکنم؟
ملکه را سرزنش میکنم، اولا به این خاطر که خنده دار است.
و ثانیا ملکه را سرزنش میکنم چون
لغتنامه ها هیچ تغییر نکردهاند.
تصور ما از اینکه یک لغتنامه چیست از دوران سلطنت اوعوض نشده است.
تنها چیزی که ملکه ویکتوریا در لغتنامههای مدرن از آن خوشش نخواهد آمد
گنجاندن واژگان رکیک است، که این اتفاق
از سال ۱۹۶۵ در لغتنامههای آمریکایی افتاد.
خوب، این فرد را ببینید. عصر ویکتوریا.
جیمز موری، اولین ویراستار لغتنامه انگلیسی آکسفورد.
من کلاه او را ندارم. ای کاش آن کلاه را داشتم.
خب او مسئول بسیاری از چیزهایی است که
ما در لغت نامههای امروزی، نوین به حساب میآوریم.
وقتی شخصی شبیه این — با آن کلاه —
چهره مدرنیته است، مشکلساز است.
و امروز جیمز موری میتوانست دارای شغلی در هر لغتنامهای باشد.
و هیچ منحنی یادگیریی نیز وجود ندارد.
و البته برخی از ما میگویم: رایانهها!
رایانهها! رایانهها چی؟
مسئلهای که در مورد رایانهها وجود دارد اینست که — من عاشق رایانه هستم.
منظورم این است که دیوانه آن هستم. عاشق رایانهام.
حتی حاضرم برای اینکه جستجوی کتاب گوگل را از من نگیرید اعتصاب غذا کنم.
اما رایانهها کار خاصی به جز
سرعت بخشیدن به فرآیند گردآوری لغتنامهها نمیکنند.
نتیجه نهایی را تغییر نمیدهند.
چون یک لغتنامه،
طرحی ویکتوریایی با نفوذ ترکیبی مدرن است.
خیلی تخیلی است، ما اینجا یک دوچرخه الکتریکی داریم.
میبینید، طرحی داریم ویکتوریایی با یک موتور روی آن. همین!
طرح تغییر نکرده است.
معنی جمع کل به انگلیسی
و بله، پس لغتنامههای آنلاین چی؟ صحیح؟
لغتنامههای آنلاین بایستی متفاوت باشند.
این لغتنامه انگلیسی آکسفورد آنلاین است، یکی از بهترین لغتنامههای آنلاین.
در ضمن، این کلمه مورد علاقه من است:
Erinaceous: متعلق به خانواده خارپشت؛ ماهیت خارپشتی داشتن.
بسیار کلمه پرکاربردی است. حال به آن نگاه کنید.
لغتنامههای آنلاین در حال حاضر همان کاغذ هستند که روی صفحه نمایش آمدهاند.
خیلی ساده است. ببینید در یک مدخل چند پیوند وجود دارد: دو!
درست؟ آن کلیدهای کوچک —
همه آنها را به جز نمودار تاریخ باز کردهام.
پس اینجا زیاد اتفاق خاصی نیافتاده است.
جاهای زیادی برای کلیک کردن وجود ندارد.
در حقیقت لغتنامههای آنلاین دارای تمام
معایب نسخههای چاپی هستند به جز قابلیت جستجوی آنها.
و وقتی که قابلیت جستجوی آن را ارتقا دهیم،
در حقیقت به مزیتی برتر از نسخه چاپی دست یافتهایم، و آن دستیابی غیر مترقبه است.
دستیابی غیر مترقبه وقتی اتفاق میافتد که چیزی را پیدا میکنید که به دنبال آن نیستید
چون یافتن چیزی که به دنبال آن هستید بسیار دشوار است.
پس — (خنده) — حال، وقتی که به این مسئله فکر میکنید،
با مشکل Ham Butt (ته گوشت) مواجه میشویم.
آیا کسی میداند مشکل Ham Butt چیست؟
خانمها برای شام یک خانواده بزرگ گوشت درست میکنند.
آنگاه قسمت پایین گوشت را جدا میکنند و به دور میاندازند،
و به این تیکه گوشت جدا شده نگاهی میاندازند و میگویند:
«این یک تکه گوشت بسیار عالی است. چرا آن را دور می اندازم؟»
با خود فکر میکند: «خوب مادرم همیشه همین کار را میکرد.»
سپس به مادرش زنگ میزند و میگوید:
«مامان، چرا وقتی گوشت میپزی تهش را جدا میکنی؟»
مادرش میگوید: «نمیدانم، مادرم همیشه این کار را میکرد!»
در نتیجه به مادربزرگ زنگ میزنند و او پاسخ میدهد:
«ماهیتابهام خیلی کوچک بود!» (خنده)
پس مسئله این نیست که ما کلمات خوب یا کلمات بد داریم —
بلکه ماهیتابهای داریم که بسیار کوچک است!
میدانید که ته گوشت نیز لذیذ است! هیچ دلیلی وجود ندارد که آن را دور بیاندازید.
کلمات بد — میبینید، وقتی مردم در فکر جایی هستند
و آن مکان را روی نقشه نمییابند،
میگویند: «این نقشه مزخرف است!»
وقتی که کلوپ یا کافهای پیدا میکنند که در کتاب راهنما نیست،
می گویند: «اوه، اینجا باید خیلی جالب باشه! توی کتاب راهنما نیست.»
وقتی با کلمهای برخورد میکنند که در لغتنامه وجود ندارد با خود میگویند،
«حتما این کلمه بدی است.» چرا؟ بیشتر ممکن است آن لغتنامه بد باشد.
چرا به جای ماهیتابه، از گوشت ایراد میگیرید که بزرگ است؟
خوب میتوانید گوشتی کوچکتر انتخاب کنید.
زبان انگلیسی به همان بزرگی است که هست.
پس اگر مشکل ته گوشت دارید،
و دارید به مشکل ته گوشت فکر میکنید،
نتیجهای که به آن راه خواهی یافت بسیار نرمشناپذیر و غیر شهودی خواهد بود:
کاغذ دشمن واژگان است.
چطور ممکن است؟ منظورم این است که من عاشق کتابم. من واقعا عاشق کتابم.
بعضی از بهترین دوستان من کتاب هستند.
اما کتاب بهترین شکل یک لغتنامه نیست.
ممکن است با خود بگویند: «اوه، پسر.
اونا میخواند لغتنامههای قشنگ چاپی منو ازم بگیرند؟»
خیر. هنوز لغتنامههای چاپی وجود دارند.
وقتی اتومبیلدار شدیم — وقتی که اتومبیل تبدیل به غالبترین شکل حمل و نقل شد،
اسبها را یک جا جمع نکردیم که آنها را بکشیم.
میدانید، هنوز قرار هست که لغتنامههای چاپی وجود داشته باشند،
اما دیگر لغتنامه غالب نخواهند بود.
از این به بعد لغتنامه کتابی-شکل تنها شکلی نیست که
لغتنامهها دارند. همچنین قرار نیست
شکل الگو برای لغتنامههای آینده باشد.
پس اینگونه به مسئله نگاه کنید: اگر محدودیت مصنوعی داشته باشید،
محدودیتهای مصنوعی منجر میشوند به
تمایزات دلبخواهی و جهانبینی نامتوازن.
چه اتفاقی میافتاد اگر زیستشناسان تنها به مطالعه حیواناتی میپرداختند
که باعث میشد مردم بگویند، «اوووو.» صحیح؟
اگر به حیوانات از دیدگاه زیباشناسانه نگاه میکردیم چه اتفاقی میافتاد،
آنگاه فقط آنهایی که بامزه بودند مورد مطالعه قرار میگرفتند؟
در نتیجه درباره جانواران محبوب اطلاعات زیادی میداشتیم،
و راجع به دیگر حیوانات خیلی کم.
و به نظر من این یک مشکل است.
به نظر من باید همه واژگان را بررسی کنیم،
چون وقتی به کلمات میاندیشید، میتوانید اصطلاحات زیبایی بسازید
از اجزای بسیار بیارزش.
فرهنگنویسی بیشتر درباره علم مواد است.
مورد مطالعه ما مقاومت موادی است که
شما در ساختن ساختار اصطلاح خود استفاده میکنید:
کلام و نوشتار شما. و اغلب افراد به من میگویند،
«بسیار خوب، چگونه بفهمم که این واژه واقعی است؟»
آنها فکر میکنند، «اگر واژگان را ابزاری فرض کنیم
که در بیان افکارمان مورد استفاده قرار میگیرند،
چگونه میتوان گفت پیچگوشتی از چکش بهتر است؟
چگونه میتوان گفت که چکش آهنگری از چکش صنعتی بهتر است؟
هر کدام از آنها مناسب کار خود هستند.»
همه از من میپرسند: «از کجا بدانیم که کلمهای واقعیست؟»
ببینید، هر کس که کتابهای کودکان را خوانده باشد
میداند که عشق همه چیز را واقعی میکند.
اگر واژهای را دوست دارید، بکارش ببرید. و واژه واقعی میشود.
وجود واژه در لغتنامه تنها تمایزی مصنوعی است.
باعث نمیشود کلمه را واقعیتر از هر روش دیگر جلوه دهد.
اگر کلمه ای را دوست دارید، واقعی میشود.
پس اگر نگران هدایت عبور و مرور نباشیم،
اگر از کاغذ جلوتر رفتهایم، اگر نگرانی کمتری داریم
راجع به کنترل کردن و بیشتر درباره توضیحات،
آنگاه میتوانیم زبان انگلیسی را مثل
این متحرک زیبا فرض کنیم.
و هرگاه یکی از قسمتهای کوچک این متحرک تغییر کند،
لمس شود — هر گاه کلمهای را لمس کنید،
آن را در بافت جدیدی بکار بردهاید، معنای جدیدی به آن دادهاید،
آن را فعل میکنید — باعث حرکت متحرک میشوید.
آن را نشکستهاید؛ بلکه فقط در موقعیتی تازه است،
و این موقعیت تازه میتواند به همان اندازه زیبا باشد.
پس اگر دیگر پلیس راهنمایی نیستید —
مشکل پلیس راهنمایی بودن این است
تنها چند پلیس میتوانند در یک چهارراه باشند،
وگرنه اتومبیلها گیج میشوند.
ولی اگر هدف شما هدایت عبور و مرور نباشد،
مثلا شمردن اتومبیلها باشد، آنگاه هر چه چشم بیشتری باشد بهتر است.
میتوانید درخواست کمک کنید!
اگر درخواست کمک کنید، کار بیشتری انجام میشود. و واقعا ما نیازمند کمک هستیم.
کتابخانه مجلس: ۱۷ میلیون کتاب.
که نصف آنها به انگلیسی هستند.
اگر از ۱۰ کتاب تنها یکی
حاوی کلمهای خارج از لغتنامه باشد،
معادل با بیش از دو لغتنامه جامع خواهد بود.
و من کلمهای لغتنامهای نشده —
مثلا کلمه «لغتنامهای نشده» —
را تقریبا در هر کتابی که میخوانم میبینم. روزنامهها چطور؟
بایگانی روزنامهها به سال ۱۷۵۹ برمیگردد.
۵۸.۱ میلیون صفحه روزنامه. اگر از ۱۰۰ تا تنها یکی
از آن صفحات کلمهای لغتنامهای نشده داشته باشد،
یک فرهنگ آکسفورد کامل میشود.
یعنی پانصدهزار کلمه دیگر. پس آن بسیار زیاد است.
و من هنوز مجلات را به حساب نیاوردهام، وبلاگها را نیز حساب نکردهام —
و من در یک هفته نشریه بوینگبوینگ کلمات بیشتری میبینم
تا نیوزویک یا تایم.
اتفاقات زیادی درحال رخ دادن است.
و حتی تعدد معانی را هم در نظر نگرفتهام،
چون عادت حریصانه بعضی از واژگان است که
بیشتر از یک معنی را به خود میگیرند.
حال اگر کلمه «Set» را در نظر بگیرید — میتواند به معنی محل دستفروشی باشد،
میتواند چینچینهای یقه لباسهای دوره الیزابت باشد —
و معانی بسیار دیگری در لغتنامه انگلیسی آکسفورد هست.
لغتنامه آکسفورد ۳۳ شماره مجزا برای واژه «set» دارد.
این کلمه بسیار کوچک، ۳۳ معنی مختلف.
برچسب یکی از آنها اینگونه است: «معانی اختصاصی متفرقه.»
میدانید یاد چه چیزی میافتم؟
یاد عصر جمعه میافتم که کسی میخواهد به سمت یک کافه برود.
یک پلیس واژهها بیرون ایستاده،
و میگوید: «معانی اختصاصی متفرقه.»
پس ما همه این واژگان را داریم، و واقعا به کمک نیاز داریم!
و مسئله این است که میتوانیم تقاضای کمک کنیم —
کمک خواستن آنقدرها هم دشوار نیست.
یعنی که، فرهنگنویسی موشک هواکردن که نیست.
میبینید، من فقط یک سری کلمات و اعداد به شما دادم،
و این فراتر از توضیح بصری است.
اگر لغتنامه را نقشه زبان انگلیسی بدانیم،
چیزهایی که بلدیم این نقاط روشن هستند
و جاهایی که در تاریکی قرار داریم نقاط تیره هستند.
اگر این نقشه تمام کلمات انگلیسی آمریکایی بود، ما چیزی بلد نبودیم.
و حتی قالب زبان را نیز نمیدانیم که به چه شکل است.
اگر این لغتنامه بود — اگر این نقشه انگلیسی آمریکایی بود —
ببینید، ما تصوری قلنبه از فلوریدا داریم،
ولی کالیفرنیایی وجود ندارد!
جای کالیفرنیا در انگلیسی آمریکایی خالی است.
ما به قدر کافی نمیدانیم، و حتی نمیدانیم که جای کالیفرنیا خالی است.
حتی آن جای خالی را هم روی نقشه نمیبینیم.
پس دوباره، فرهنگنویسی موشک هواکردن نیست.
ولی حتی اگر به همان سختی هم بود، دانش موشکی امروزه در حال انجام است
توسط آماتورهای علاقمند. میدانید؟
پیدا کردن چند کلمه هم نمیتواند زیاد سخت باشد!
پس، تعداد کافی از دانشمندان در رشته های دیگر
واقعا از مردم میخواهند تا کمک کنند، و آنها دارند خوب کار میکنند.
به عنوان مثال: eBird را در نظر بگیرید، جاییکه علاقمندان به پرندگان میتوانند
اطلاعات خود را از مشاهده پرندهها آنجا بارگذاری کنند.
و آنگاه پرندهشناسان میتوانند با مراجعه به آن
به ردیابی جمعیتها، مهاجرتها و غیره کمک کنند.
این مایک اوتس است. مایک اوتس در پادشاهی متحده زندگی میکند.
او مدیر یک شرکت آبکاری الکتریکی است.
او بیش از ۱۴۰ ستاره دنبالهدار پیدا کرده است.
او ستارههای زیادی پیدا کرده، یکی از آنها را به اسم او نامگذاری کردهاند.
کمی بعد از مریخ است — یک پیادهروی.
فکر نمیکنم که به این زودی عکسش را در آنجا بگیرد.
اما او ۱۴۰ ستاره دنبالهدار را بدون تلسکوپ پیدا کرده است.
او اطلاعات را از ماهواره NASA SOHO دانلود کرده بود،
و بدین طریق آنها را پیدا کرد.
اگر میتوانیم بدون تلسکوپ ستاره پیدا کنیم،
نبایستی که بتوانیم واژهها را هم پیدا کنیم؟
اکنون همه شما میدانید که از اینها چه منظوری دارم.
چون من اینترنت میروم، که جایی است که همه میروند.
و اینترنت برای جمعآوری لغات عالی است،
چون اینترنت پر از گردآوردندگان است.
و این یکی از فناوریهای کمترشناخته شده اینترنت است،
البته اینترنت در حقیقت تشکیل شده است از واژگان و شور و شوق.
و واژگان و شور و شوق در حقیقت میتوانند
دستورکار فرهنگنویسی باشند. این عالی نیست؟
بنابراین در حال حاضر سایتهای خیلی خوب زیادی برای جمعآوری کلمات وجود دارند،
اما مشکل بعضی از آنها این است که زیاد علمی نیستند.
آنها کلمه را نشان میدهند، ولی زمینه آن را نشان نمیدهند:
از کجا آمده است؟ چه کسی آن را گفته است؟
در کدام روزنامه بوده است؟ چه کتابی؟
چون یک کلمه همانند یک اثر باستانشناسی است.
اگر زادگاه یا خاستگاه اثر را ندانید،
دیگر علم نیست — فقط یک شی زیبا برای دیدن است.
پس واژهٔ بدون ریشه مانند گلی بریده است.
همانطور که میدانید — برای مدتی دیدنی است، ولی زود پژمرده میشود.
بسیار سریع میمیرد.
پس همه این مدت میگفتم،
«لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه، لغتنامه.»
نه «یک لغتنامه» یا «لغتنامهها.» و به این دلیل است که —
خوب، مردم لغتنامه را به منزلهٔ کل زبان میگیرند.
آن را به صورت جزئی از کل به کار میبرند.
و یکی از مشکلات دانستن واژهٔ «همدریافتی»
این است که شما دنبال بهانهای برای گفتن این واژه میگردید.
تمام سخنرانی من بهانهای بود تا به این نقطه برسم
که بتوانم جزئی را به عنوان یک کل به شما ارائه کنم.
پس واقعا متاسفم. ولی وقتی بخشی از چیزی را بکار میبرید —
مثل لغتنامه که بخشی از زبان است،
یا یک پرچم که نشانه کشور آمریکاست، نماد یک کشور —
شما آن را جزئی از کل در نظر گرفتهاید.
اما مسئله این است که ما میتوانیم لغتنامه را کل زبان فرض کنیم.
اگر ظرف بزرگتری داشته باشیم میتوانیم تمام لغات را درون آن بگذاریم.
میتوانیم تمام معانی را بگنجانیم.
آیا این نیست که همه معانی بیشتری در زندگی خود میخواهند؟
و ما میتوانیم لغتنامه را نه تنها به نماد یک زبان —
بلکه به کل زبان تبدیل کنیم.
میدونین، من بسیار امیدوارم که پسرم —
که این ماه ۷ ساله میشود — دوست دارم که چیزی را به یاد داشته باشد
که این زمانی شکل عمده لغتنامهها بوده است.
لغتنامهها زمانی این شکلی بودند.
من میخواهم که او اینطور لغتنامه را مثل نوار ۸-ترانهای در نظر بگیرد.
غالبی بود که بدلیل کارآمد نبودن از بین رفت.
واقعا چیزی نبود که مردم نیاز داشتند.
و مسئله این است که، اگر ما بتوانیم تمام لغات را بگنجانیم،
دیگر آن تمایز مصنوعی خوب و بد را ندارد،
و میتوانیم زبان را همچون دانشمندان تعریف کنیم.
میتوانیم نقدهای زیباشناختی را به عهده نویسندگان و سخنرانان بگذاریم.
اگر بتوانیم این کار انجام دهیم، پس من هم میتوانم تمام وقتم را ماهیگیری کنم
و دیگر مجبور نیستم پلیس ترافیک باشم.
از توجه شما بسیار سپاسگزارم.
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
فارسی و انگلیسی به عنوان دو زبان هندواروپایی واژگان بسیاری از زبان نیاهندواروپایی به ارث بردهاند. بسیاری از این واژگانِ همانند شکل مشابهی نیز دارند. اما موضوع این مقاله فقط وامواژههایی است که از فارسی به انگلیسی وارد شدهاند. چه بهطور مستقیم و چه از طریق یک یا چند زبان واسط.
بسیاری از واژههای با ریشهٔ فارسی از مسیرهای متفاوتی به انگلیسی راه پیدا کردهاند. برخی از آنها مانند پردیس (paradise) در دوران روابط فرهنگی میان ایرانیان و یونیان و رومیان باستان به زبانهای یونانی و لاتین راه یافته و راه خود را تا انگلیسی ادامه دادهاند. فارسی به عنوان زبان دوم جهان اسلام بسیاری از زبانهای دنیای مسلماننشین را تحت تأثیر خود قرار داده و واژههای آن وارد جهان اسلام شدهاند.
ایران تا سدهٔ نوزدهم تا حد زیادی برای جهانگردان انگلیسیزبان کشف نشده باقیمانده بود. جادههای زمینی تجاریای که ایران و اروپا را بهم متصل میکرد از سرزمینهایی نامهربان با بیگانگان میگذشت و این موضوع ایران را را از اروپا جدا نگاه میداشت. همچنین تجارت در بندرهای ایرانی شاخاب پارس نیز در اختیار محلیها بود. در مقابل فعالیت تجار متهور انگلیسی در بنادر شرق مدیترانه موجب شد تا برخی واژههای مرتبط با فرهنگ عثمانی راه خود را به زبان انگلیسی باز کنند. از همین رو بسیاری از واژههای این فهرست هرچند در اصل از فارسیاند اما از طریق زبان واسط ترکی عثمانی به انگلیسی وارد شدهاند.
بسیاری از واژههای فارسی-عربی هم به واسطهٔ زبان اردو در دوران استعمار بریتانیا در هند وارد انگلیسی شدند. زیرا فارسی زبان بینالمللی هندوستان (پاکستان امروزین و شمال غربی هند امروزین) پیش از حکومت انگلیسیها بود.
برخی واژههای فارسی نیز در دوران روابط فرهنگی مورها و مسیحیان در شبهجزیره ایبری در سدههای میانه وارد زبانهای اروپایی (و در بعضی موارد زبان انگلیسی) شدند و به همین دلیل از زبان عربی به عنوان زبان واسط عبور کردهاند.
معنی جمع کل به انگلیسی
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
Babouche
ریشهشناسی: از فارسی «پاپوش».
Babul
ریشهشناسی: فارسی گیاه «بابُل»، همریشه با سنسکریت babbula, babbla (درخت صمغ عربی). این درخت احتمالاً بومی سودان است اما از شمال آفریقا تا آسیا و هند گسترده شده.
Badian
ریشهشناسی: فرانسوی badiane، از فارسی گیاه «بادیان».
Baghdad
از فارسی میانه «بغداد»Bhagadad به معنای “هدیهٔ خداً.
Bakhtiar
ریشهشناسی: فارسی «بختیار» Bakhtyr، شاید از «بخت یار» به معنای «خوشبخت». عضوی از مردم بختیاری.
Baksheesh
از فارسی «بخشش» از فعل «بخشیدن». در انگلیسی به معنای انعام.
Balaghat
ریشهشناسی: شاید از هندی، از فارسی «بالاً (از فارسی میانه) + هندی gaht» گذشتن”. فلات برفراز کوهها.
Baluchi
ریشهشناسی: فارسی «بلوچ»، «بلوچی». از اقوام هندوایرانی که در ناحیهٔ بلوچستان زندگی میکنند.
Baluchistan
ریشهشناسی: ناحیهای در آسیای غربی، از فارسی «بلوچستان». قالیچهای با رنگهای تیره که توسط چادرنشینان بلوچی و سیستانی بافته میشود.
Ban (title)
فرماندار کرواسی، از صربو-کرواتی. «ارباب، فرماندار، حکمران»، از فارسی «بان».
Barbican
ممکن است از فارسی «خانه» یا «برج و بارو» باشد.
Barsom
ریشهشناسی: فارسی «بَرسم»، از فارسی میانه bursam، از اوستایی barsman. چوبی مقدس در آیین زرتشتی.
Bas
ریشهشناسی: هندی bas، از فارسی «بس» به معنای «کافی و اندازه».
Bazaar
از فارسی «بازار»، از فارسی میانه bahâ-zâr به معنای «جای قیمت».
Bazigar
ریشهشناسی: هندی bazigar، از فارسی «بازیگر». برای نامیدن چادرنشینان دوره گرد مسلمان در هند به کار میرود.
Bedeguar
ریشهشناسی: فرانسوی میانه bedegard، از فارسی «باداورد». نوعی گیاه.
Begar
معنی جمع کل به انگلیسی
ریشهشناسی: هندی begaar، از فارسی «بیکار».
Begari
بنگرید به بالا.
Beige
ریشهشناسی: فرانسوی، شاید از ایتالیایی پنبه bambagia، از لاتین میانه bambac-,bambax، از یونانی میانه bambak-,bambax، احتمالاً از واژهای ترکی که اکنون پنبه pamuk میخوانند و احتمالاً با منشأ فارسی «پنبه». پارچه ساخته شده با پنبه با رنگ قهوهای مایل به زرد خاکستری.
این واژه شاید هم از cam byses گرفته شده باشد (یونانی byssos لباس فاخر، bysses یا byses به نخ درجه یک میگفتند که لباس شاهزادگان پارسی بود) فارسی «کمبوجیه»، بابلی kam buzi، نام شاه ایران که به لباسش تعمیم داده شده.
Belleric
ریشهشناسی: فرانسوی، از عربی «بَلیلَج»، از فارسی گیاه «بَلیله». میوهای از خانوادهٔ بادام هندی.
Bellum
ریشهشناسی: از فارسی «بَلَم»، قایق هشتنفره.
Benami
ریشهشناسی: هندی benaam، از فارسی «به نام» + «ـ ی».
Bezoar
از «پادزهر». که بیشتر در پزشکی و رنگسازی شرقی کاربرد دارد.
Bheesty
ریشهشناسی: از فارسی «بهشتی». در هند: حملکنندهٔ مخصوص آب برای خانه یا هنگ.
Bhumidar
ریشهشناسی: هندی bhumidar، از «بوم» زمین (از سنسکریت و ایرانی Bumi و فارسی باستان Bum) + «دار» (پسوند فارسی). در هند: زمیندار بزرگ.
Bibi
ریشهشناسی: هندی bibi، از فارسی.
Bildar
ریشهشناسی: هندی beldar، از فارسی «بیل دار». در کاربرد حفار و حفرکننده.
Biryani
ریشهشناسی: هندی و اردو biryaan، از فارسی «بِریان». غذایی هندی مخلوطی از:گوشت یا ماهی، سبزیجات، برنج همراه با زعفران و زردچوبه.
Bobachee
ریشهشناسی: هندی babarchi، از فارسی «باورچی» آشپز مرد.
Bombast
ریشهشناسی:از فرانسوی میانه bombace، از لاتین میانه bombac-، از لاتین bombyc-، ابریشم و کرم ابریشم، از یونانی bombyk-، ابریشم و جامهٔ ابریشمین؛ احتمالاً از ریشهٔ فارسی «پنبه».
Borax
ریشهشناسی: از فارسی «بوره».sodium borate.
Bostanji
ترکی bostanci، به معنای باغبان. از bostan از فارسی «بوستان»: «بو» عطر + «ستان» جایگاه. شغلی درباری در باغهای سلطنتی عثمانی.
Bronze
ریشهشناسی: شاید از فارسی فلز «برنج».
Brinjal
ریشهشناسی: از فارسی «بادنجان»، احتمالاً از سنسکریت vaatingana.
Buckshee
ریشهشناسی: هندی bakhsis، از فارسی «بخشش».
Budmash
ریشهشناسی: فارسی «بدمعاش»، «بد» (از فارسی میانه vat) + معاش (عربی). در هند به شخص بدسیرت و هرزه گویند.
Bukshi
ریشهشناسی: فارسی «بخشی» (بخشنده). در هند: مأمور پرداخت.
Bulbul
ریشهشناسی: از ریشهٔ ایرانی و گرفتهشده از عربی. فارسی «بلبل».
Bund
ریشهشناسی: هندی band، از فارسی «بند». درهند: سدی برای جلوگیری از نفوذ آب.
Bunder Boat
ریشهشناسی: هندی bandar، از فارسی «بندر». قایق ساحلی در خاور دور.
Bundobust
ریشهشناسی: هندی band-o-bast، از فارسی «بند و بست». در هند: مرتب یا تسویه کردن جزییات.
Burka
ریشهشناسی: روسی، احتمالاً از buryi «قهوهای تیره» (اسب). احتمالاً از ریشهٔ ترکی burقرمز روباهی؛ این واژه احتمالاً از فارسی گرفته شده «بور» (قهوهای مایل به سرخ).
Burkundaz
ریشهشناسی: هندی barqandz، از فارسی «برق انداز». «برق» (عربی) + «انداز». نیروهای مسلح یا پلیس هند در سدهٔ ۱۸ و ۱۹ میلادی.
Buzkashi
از فارسی «بز کشی».
Caftan
ریشهشناسی: روسی kaftan، از ترکی، از فارسی «خفتان». ردایی نظامی، تا قوزک پا و آستینهای بسیار بلند و پرشده از پنبه یا ابریشم و یراق کمربندی رایج در سدههای میانی اسلام.
Calabash
احتمالاً از فارسی «خربزه».
Calean
ریشهشناسی: از فارسی «قلیان».
Calender
ریشهشناسی: فارسی «قلندر»، از عربی، از فارسی kalandar(کلندر؟) انسان ژولیده، یکی از فرقههای صوفیه که درویشانه زندگی میکردند.
Camaca
ریشهشناسی: انگلیسی میانه، از فرانسوی میانه camocas یا لاتین میانه camoca، از عربی «کمخا، از فارسی» کَمخا پارچهای منقش از ابریشم یا موی شتر.
Cambodia
فارسی باستان Kabujia. فارسی «کمبوجیه». نام کشور کامبوج بنگرید به Kamboh.
Candy
از عربی «قندی»، از فارسی «قند».
Carafe
از عربی «قرافه»، «پاشیدن»، از فارسی «قرابه».
Caravan
ریشهشناسی: ایتالیایی caravana, carovana، از فارسی «کاروان».
Caravansary
ریشهشناسی: فارسی “کاروانسراً.
Carcass
ریشهشناسی: فرانسوی میانهcarcasse، از فرانسوی باستان carcois، شاید از carquois, carquais به معنای ترکش، از تغییر tarquais، از لاتین میانه tarcasius، از عربی «ترکَش»، از فارسی «ترکش». از تیر (از فارسی باستان tigra «نوکتیز») + -کش (از «کشیدن»، از اوستایی karsh-).
Carcoon
ریشهشناسی: هندی kaarkun، از فارسی «کارکُن». در هند: دفتردار، منشی.
Cash
ریشهشناسی: از سنسکریت karsa، واحدی در وزن طلا و نقره، همریشه با فارسی باستان karsha-، واحد پولی ایران هخامنشی.
Cassock
ریشهشناسی: فرانسوی میانه casaque، از فارسی «کژاکند» (قزاگند). «کژ» (کج) ابریشم کم بها + «آگند» (از آکندن: پر کردن). لباسی که درون آن را با ابریشم و پنبه پر میکردند.
Caviar
از فرانسوی caviar، از ایتالیایی یا ترکی وارد انگلیسی شده، از فارسی «چاو-دار» به معنی «تکهای از قدرت». به دلیل اینکه ایرانیان باستان کاملاً از خواص مفید و نیروبخش آن آگاه بودهاند.[۱]
Ceterach
لاتین میانه ceterah، از «شیطرگ»، فارسی «شاه تره». گیاهی از خانوادهٔ سرخس.
Chador
هندی caddar، از فارسی «چادر». پوشش رایج میان بانوان مسلمان و هندو، به ویژه در ایران و هند.
Chakar
هندی chakor، از فارسی «چاکِر». در هند: خادم و نوکر خانه و دفتر.
Chakari
«چاکری». در هند: خادم خانگی و عمومی.
Chakdar
از پنجابی chakdar، از chak(«حق تصدی» از سنسکریت cakra) + «دار». در هند: مالک دارای زمینهای اجارهای و برزگران.
Chalaza
اسلاوی باستان zledica «باران منجمد»، فارسی «ژاله» (در معنای تگرگ).
Chappow
فارسی «چپاو» یا «چپاول».
Charka
هندی carkha، از فارسی «چرخه». چرخ (از فارسی میانه chark، اوستایی chaxra-، سنسکریت cakra). دستگاهی که در هند برای ریسیدن پنبه استفاده میکنند.
Charpoy
از فارسی «چارپای». رختخواب طنابی در هند.
Chawbuck
هندی cabuk، از فارسی «چابک». در هند: تازیانهٔ بزرگ.
chemical
از فارسی «کیمیا»
Cheque
از فارسی «چِک». ایرانیان برای نخستین بار چک را اختراع کردند. بانکها در امپراتوری ساسانی در سده نخست پ. م اوراق بهاداری را به کار میبردند به نام «چک». که پایهٔ چکهای امروزی است.
Check
از فرانسوی باستان eschequier «جلوگیری کردن» (در شطرنج)، از eschec، از لاتین میانه scaccus، از فارسی «شاه» (در شطرنج). در سدهٔ هفده این کلمه معنای عمومی «ممانعت کردن از دزدی» را گرفت و سرانجام در ۱۷۹۸ نام نخستین چکهای بانکی را به خود گرفت.
Checkmate
از فرانسوی میانه eschec mat، از فارسی «شاهمات» (شاه نمیتواند بگریزد)، شطرنج.
Chess
از روسی shach، از فارسی «شاه»، مختصر «شاهمات»، شطرنج.
Cheyney
ریشهشناسی: احتمالاً از فارسی «چینی». پارچهای پشمی در سدههای ۱۷ و ۱۸.
Chick
هندیciq، از فارسی chiq. پرده و محافظی برای ورودی ساختمان در هند و آسیای شرقی.
Chillum
ریشهشناسی:هندیcilam، از فارسی «چَلَم».
Chilamchi
ریشهشناسی:هندیcilamci، از فارسی «چَلَمچی». در هند:ظرف فلزی شستشو.
China
از فارسی «(ظرف) چینی»، از چینی.
Chinar
هندی chinar، از فارسی «چنار». گونهای درخت آسیایی.
Chobdar
هندی cobdar، از فارسی «چوبدار». «چوب» (از فارسی میانه chup) + «دار».
Cinnabar
احتمالاً از عربی «زنجَفر»، از فارسی «شنگرف».
Coomb
انگلیسی میانه combe، از انگلیسی باستان cumb، واحد اندازهگیری مایعات؛ وابسته با آلمانی میانهٔ جنوبی kump قدح، کاسه و آلمانی میانهٔ شمالی kumpf، فارسی «گنبد».
Culgee
ریشهشناسی: هندیkalg، از فارسی «کلگی» پر تزیینی. پری که هندیان بر دستار سرخود ی زدند.
Cummerbund
هندی kamarband، از فارسی «کمربند».
Cushy
هندی khush، از فارسی «خوش».
Daeva
Daeva, deva از اوستایی daevo؛ فارسی «دیو». روح شیطانی در آیین زرتشتی.
dafadar
از فارسی «دفعه دار». «دفعه» (عربی)+ «دار».
Daftar
هندی daftar، از فارسی «دفتر»، از عربی «دِفتر»، از یونانی diphtheria(چرم، پارچه نوشتنی).
Daftardar
ریشهشناسی: هندی daftardar، از فارسی «دفتردار».
Dakhma
ریشهشناسی: فارسی «دخمه»، از فارسی میانه dakhmak، از اوستایی daxma-(مکان جنازه).
Daroga
ریشهشناسی:هندی daroga، از فارسی «داروغه». در هند: رئیس افسران.
Darvesh
از فارسی «درویش».
Darzi
هندی darzi، از فارسی «درزی». خیاط یا صنف خیاطان هندو در هند.
Das
سنسکریت dassa دشمن، بنده، احتمالاً وابسته با فارسی «داه» غلام، اوستایی dahyn-, dainhu-, danghu- سرزمین، فارسی باستان dahyn- سرزمین، ایالت، سنسکریت dasyu بیگانه. خادم هندویی در هند.
Dastur
هندی dastur سنت، از فارسی «دستور». هزینهٔ عمومی.
Dastur
از فارسی «دستور». موبد موبدان در کیش زرتشتیان هند.
Dasturi
هندی dasturi، از فارسی «دستور». پاداش.
Defterdar
ترکی، از فارسی «دفتردار». در ترکیه: مأمور حسابهای مالی.
Dehwar
فارسی «دِه وَر». ارباب دارای بنده و غلام.
Del
فارسی «دل».
Dervish
از فارسی «درویش»، از فارسی میانه darweesh.
Dewan
ریشهشناسی: هندی diwan، از فارسی «دیوان». کتاب محاسبات.
Demitasse
از فرانسوی «نیم فنجان» demi+tasse. فرانسوی باستان وام گرفته از عربی «تسَه» از فارسی «تشت».
Div
از فارسی «دیو».
Divan
از فارسی «دیوان»، از فارسی باستانdipi («نوشته»)+ vahanam(«خانه»).
Doab
ریشهشناسی: فارسی «دوآب». سرزمینی در میان دو رودخانه.
Dogana
ریشهشناسی: از فارسی «دوگانه»، دیوان محاسبه. گمرگ ایتالیایی.
Douane
ریشهشناسی: از فارسی «دیوان». گمرک.
Dubber
ریشهشناسی: از فارسی «دبه». بطری چرمی در هند برای نگهداری روغن و مایعات.
Duftery
ریشهشناسی: از «دفتر» + «ـ ی». پسر پادو در ادارات و دفاتر.
Dumba
ریشهشناسی: فارسی «دُمب». گوسفند دُمپهن بخارایی و قرقیزی.
Durbar
ریشهشناسی: از فارسی «دربار». حضار در برابر شاه.
Durwan
ریشهشناسی: از فارسی «دربان». «در» (از فارسی میانهdar، از فارسی باستان duvar-)+ «بان».
Dustuck
ریشهشناسی: هندی dastak، از فارسی «دستک/دسته». (دستگیره)
Emblic
لاتین نوemblica، از عربی «اَملَج»، از فارسی «آمُله». درختی از خانوادهٔ Phyllanthus emblica.
Enamdar
هندی in’aamdaar، از فارسی «انعام دار».
Euphrates
از فارسی باستان Ufratu «شایسته برای عبور».
Farsakh
عربی «فرسخ»، از فارسی «فرسنگ». واح اندازهگیری در حدود ۱۰ کیلومتر.
Farsi
نامی برای زبان فارسی در عربی. در عربی «پ» وجود ندارد و این نام پس از حملهٔ اعراب به ایران به جای «پارسی» در ایران رایج شد.[نیازمند منبع]
Faujdar
هندی fawjdaar، از فارسی «فوج دار». «فوج» (عربی)+ «دار». افسر جزء در هند.
Faujdari
از فارسی «فوجداری». دادگاه جنایی در هند.
Ferghan
از فارسی «فرغانه». منطقهای در آسیای مرکزی. نوعی قالیچهٔ ایرانی که با پنبه بافته میشود. با زمینهٔ آبی یا قرمز تیره و با گل حنا رنگ آمیزی میشود و بسیار نفیس است.
Feringhee
از فارسی «فرنگی»، از فرانسوی. Frankish. شخص اروپایی. زیرا اولین برخورد مسلمانان با اروپاییان بخصوص اروپاییان غربی در زمان «شارلمانی» پادشاه فرانکها رخ داد. عربی «فرنجی» و در عثمانی با تلفظ feringhee.
Fers
انگلیس میانه، از فرانسوی میانه fierce، از عربی «فَرزَن»، از فارسی «فرزین». وزیر شطرنج.
Fida’i
عربی «فِداء + ـ ی». فداییان و پیروان اسماعیلیه و حَشّاشین.
Firman
از فارسی «فرمان»، از فارسی باستان framânâ.
Gatch
از فارسی «گچ».
Ghee
از فارسی «گَردان». آمیختن.
Galingale
از فارسی «خَلَنجان». گونهای گیاه.
Gherkin
احتمالاً از فارسی میانه angArah «هندوانه». خیار ریز هندی که در خیارترشی استفاده میشود.
Ghorkhar
از فارسی «گوره خر». در هند :خرهای وحشی در شمال هند.
Giaour
از فارسی «گَئُر/گَبر». (آتشپرست).
Gigerium
از لاتین gigeria امحا پرنده، شاید از فارسی «جگر».
Gizzard
نزدیک یهgysard، تحول یافته یgysar، از انگلیسی میانه giser, gyser، از فرانسوی باستان شمالی guisier «جگر» (مخصوصا برای پرندگان)، از لاتین gigeria، شاید از فارسی که با «جگر» پیوند دارد.
Gul
ریشهشناسی: فارسی «گل». گل سرخ.
Gulhinnai
ریشهشناسی: «گل» +”حِنّاء (عربی). نوعی قالیچهٔ ایرانی.
Gulmohar
ریشهشناسی: هندی gulmohur، از فارسی «گُلمُهر». سکهٔ طلا.
Gunge
ریشهشناسی: هندی gãj، از ریشهٔ ایرانی. فارسی «گنج».
Gymkhana
ریشهشناسی: احتمالاً تغییریافتهٔ (متأثر در واژهٔ gymnasium) هندی gend-khana «جای شلوغ». از فارسی «خانه».
Halalcor
هندیhalalkhor، از فارسی «حلال خور».
Havildar
هندی hawaldar، «حواله» (عربی)+ «دار». افسر وظیفه و مأمور اجرایی در ارتش هند.
Hyleg
از فارسی «هیلاج». وضعیت ستارگان در نجوم برای تخمین زمان تولد.
Hindi
از فارسی «هندی». زبانی بومی در مناطق شمالی هند و رسمی در سراسر هند.
Hindu
از فارسی میانه «هندو»، از اوستایی hendava، از سنسکریت saindhava «هندی».
Hindustan
هندی Hindustan، از فارسی «هندوستان» (سرزمین هندوها).
Hindustan is Persian, in Hindu language, the country is called Bharat.
Hircarrah
فارسی «هرکاره». «هر» (از فارسی باستان haruva-)+ «کار» (از فارسی میانه، از فارسی باستان kar-)
Homa
hom از فارسی «هوم»، از اوستایی haoma. درختی مقدس برای زرتشتیان و در میانرودان درخت زندگی بود.
India
از فارسی «هند».
Iran
از فارسی میانه Iran = Aryan
Ispaghol
گیاه «اسبغول». در لغت به معنای «گوشِ اسب». asp(فارسی میانه:اسب)+ «غول»(:گوش).
Jolt
از فارسی دری و لهجهٔ مشهدی به معنای تکان خوردن میباشد. در لهجه مشهدی جل جل کردن رواج بسیار دارد.
Jackal
از فارسی «شَغال»، گونهای سگسان از خانوادهٔ سگسانان در آفریقا و آسیای جنوبی.
Jagir
از فارسی «جاگیر». عوارض مالیاتی شخصی در شمال هند و پاکستان برای ادارهٔ بخش.
Jama
از فارسی «جامه». لباس بلندی که هندیها و پاکستانیها میپوشند.
Jasmine
از فارسی «یاسمن». گونهای یاس بالا روندهٔ خوشبو.
Jemadar
هندی jama’dar/jam’dar. «جمع/جمعیت» (عربی)+ «دار». ستوان در ارتش هند.
Jezail
فارسی «جزایر/جزایل». نوعی تفنگ بزرگ پایه دار.
Jujube
یونانی zizyphon، از فارسی «زیزفون». گونهای گیاه.
Julep
از فارسی «گل آب». شربت طبی. امروزه در آمریکا به آن ویسکی یا ودکا با نعنا گفته میشود از فرهنگ معاصر هزاره
Jungle
از فارسی «جنگل»
Kabob
احتمالاً از فارسیِ «کباب»، یا از عربیشده یا اردوشدهٔ نام فارسی آن.
Kabuli
فارسی «کابُلی»، وابسته به کابل.
Kaftan
از فارسی «خفتان».
Kajawah
از فارسی «کجاوه». نشیمنی بر دو شتر برای حمل و نقل در هند.
Kala-Azar
از هندی kala(سیاه)+ «آزار». بیماری واگیردار عفونی سخت آسیایی ناشی از کمخونی.
Kamarband
In English it refers to the wide belt made of a wide band of silk or shiny cloth worn by men around the waiste as part of a Black Tie suit. It entered the English language in India from the colonial times. But it is a Persian word, Kamar = waiste and Band = band, binder meaning Belt.
Kamboh
ریشهشناسی: در فرهنگ وبستر: «اعضای طبقهٔ پایین در پنجاب که بخصوص در کشاورزی گماشته شدهاند». این تعریف در فرهنگ وبستر از ریشهٔ عنوانی فارسی آمده که ظاهراً در حال به افراد شرور افغانی و کشمیری میگویند. این عنوان کاربردی بسیار عمومی دارد که در دورهٔ پادشاهی مغولان در هند مخصوصاً اکبر و جهانگیر رایج شد.
بنابر دانشنامهٔ بریتانیکا سیدها (منظور گدایان است) و کامبوها افراد پستی بودند که در زمان حکومت اسلامی در هند زندگی میکردند.
این واژه صورت کنونی واژهٔ Kambojas است. خاندان معروف جنگاور هندوایرانی؛ که در نوشتههای سنسکریت و پالی در زمان امپراتوری آشوکا ثبت شده؛ و با نام کامبیز/کمبوجیه در فارسی باستان وابستگی دارد.
بنابر متون ودایی مانند مهابهاراتا از کشاترا (جنگاور)های اصیل بودند. اینها مانند سکاها و پهلوها جنگاورانی اصیل و خارجی بودند (هندی نبودند) و چون با آیین هندو و برهمنی مخالفت داشتند و بیشتر بودایی بودند بهمرور در هند به زوال کشانده شدند. البته کامبوها یا کامبُجاها در بنگال، سریلانکا و کامبوج نیز حکومت میکردند.
Karez
ریشهشناسی:فارسی «کاریز». قنات.
Kemancha
ریشهشناسی: از فارسی «کمانچه». رایج در خاورمیانه، قفقاز و آسیای میانه.
Kerana
ریشهشناسی:از فارسی «کَرنای».
Kenaf
ریشهشناسی:فارسی «کنف». گیاهی از خانوادهٔ Hibiscus cannabinus.
Khaki
فارسی «خاکی».
Khakhsar
ریشهشناسی:هندیkhâksâr، از فارسی «خاکسار». گروهی مسلمان ناسیونالیست در هند.
Khan
عربی «خان»، از فارسی (نباید با واژهٔ آلتایی «خان» اشتباه گرفت). کاروانسرا در برخی کشورهای آسیایی.
Khankah
ریشهشناسی:هندی khânaqâh، از فارسی «خانقاه». «خانه» + «گاه».
Khidmatgar
«خدمﺔ» (عربی)+ «گر». در هند: نوکر.
Khoja
ریشهشناسی:از فارسی «خواجه». عنوانی احترام آمیز.
Khuskhus
ریشهشناسی:هندی khaskhas، از فارسی «خسخس». گیاه معطر هندی.
Kincob
ریشهشناسی:هندیkimkhab, kamkhwab، از فارسی «کم خاب». پارچی زربفت.
Kiosk
از فارسی «کوشک»، یا از فارسی میانه gōšak «گوشه».
Koftgari
هندیkoftgar، از فارسی «کوفتگر». زرکار/فلزکار هندی.
Koh-i-noor
از فارسی «کوه نور». الماسی معروف که در سال ۱۸۴۹ به دست انگلیس افتاد.
Kotwal
هندیkotwal، از فارسی «کوتوال». رئیس پلیس در هند.
Kotwalee
هندیkotwalee، از فارسی «کوتوالی». ادارهی پلیس در هند.
Kran
فارسی «قِران». سکهٔ نقره واحد پولی ایران از ۱۸۲۶ تا ۱۹۳۲، سکهٔ نقره.
Kurta
هندی و اردوkurta، از فارسی «کُرته». پیراهن بی یقهٔ نازک.
Kusti
فارسی «کُستی/کُشنی»، از فارسی میانه kust, kustak «کمر». ریسمانی مقدس که زرتشتیان به کمر میبندند.
Lac
هندیlakh، از فارسی «لاک». مانند لاک انگشت.
Lamasery
فرانسوی lamaserie، از lama+serie(از فارسی “سَراً)
Larin
ریشهشناسی:فارسی «لاری». نوعی پول نقره در بخشهایی از آسیا.
Lascar
اردو lashkarī، از فارسی «لشکری». توپخانه در هند و انگلیس.
Lasque
ریشهشناسی: احتمالاً از فارسی «لَشک/لاشک» (قطعه). قطعه الماس نامرغوب در هند.
Leucothoe
شاهزادهٔ افسانهای ایرانی که گمان میرود آپولو را به توتفرنگی شیرین مسخ کرد. گونهٔ این گیاه در آسیا و آمریکا.
Lemon
از انگلیسی میانه limon، از فرانسوی باستان limon، از ایتالیایی limone، از لاتین میانه līmōnium، از عربی «لَیمون»، از فارسی «لیمون/لیمو». این میوه در سده ۱۵ م. به انگلستان برده شد.
Lilac
از فارسی «لیلکی»، از «نیلک» (نیلی).
Lungī
هندیlungī، از فارسی «لُنگی». لنگی که در هند، پاکستان و برمه مردان استفاده میکنند.
Laari
ریشهشناسی: احتمالاً از دیوهی (زبان مالدیو)، از «لاری». پول مالدیو.
Magic
انگلیسی میانهmagik، از فرانسوی میانه magique، از لاتینmagicus، از یونانیmagikos، ازmagos, magus جادوگر (از ریشهٔ ایرانی، فارسی باستان magu- «مغ»).
Magus, magi
از magus، از فارسی باستان magu- «شخص مقتدر»، فارسی «مغ». روحانی زرتشتی. در عهدجدید از سه مغ نام برده شده که از شرق میآیند و بشارت میلاد عیسی را میدهند.
Malguzar
هندیmalguzar، از «مال» (عربی)+ «گذار». در هند:مالک.
Manichean
لاتینManichaeus مانوی، از یونانی Manichaios، فارسی «مانوی». پیرو آیین مانی در سده ۳ م.
Manticore
از فارسی باستان «آدمخوار». martiya-(آدم)+ khvar-(خوردن). موجودی افسانهای با سر انسان و شاخ، بدن شیر و دم اژدها یا عقرب.
Markhor
فارسی «مارخور» (خورندهٔ گاو). بزی کوهی در افغانستان و هند.
Mazdak
فارسی «مزدک». اصلاحگر زرتشتی در دوران ساسانی در سده ۵ م. از Mazda.
Mazdakite
فارسی «مزدکی». پیرو اصلاحات مزدک.
Mazdoor
هندیmazdur، از فارسی «مُزدور». کارگر هندی.
Mehmandar
فارسی «مهماندار».
Mehtar
فارسی «مهتر». «مه» (از فارسی میانهmeh, mas)+ «تر» (از فارسی میانه، از فارسی باستان-tara-)
Mesua
لاتین نو، از نام دانشمند ایرانی مسیحی و طبیعتشناس یوحنا ابن مساویه (Johannes Mesue) متوفی به سال ۲۳۶ هـ. ش نوعی درخت آسیایی.
Mezereon
انگلیسی میانه mezerion، از لاتین میانه mezereon، از عربی «مازریون»، از فارسی. گیاه مازریون.
Mirza
فارسی «میرزا».
Mithra
ایزد ایرانی «میترا».
Mithraeum
ایزد ایرانی «میترا».
Mithraism
آیین «مهرپرستی». ایزد ایرانی «میترا».
Mobed
فارسی «موبد». روحانی زرتشتی.
Mogul
فارسی «مغول».
Mohur
هندی muhur/muhr، از فارسی «مُهر». سکهٔ طلا در زمان حکومت مغولان بر هند، تبت و نپال.
Mummy
انگلیسی میانه mummi، از فرانسوی میانه momie، از لاتین میانه mumia، از عربی «مومیاء» (مومیایی)، از فارسی «موم».
Murra
ریشهشناسی: لاتین، احتمالاً از ریشهٔ ایرانی مانند یونانی morrhia/murra؛ وابسته با فارسی «مُر/مور» گلوله شیشهای کوچک. مادهٔ پرسلین برای ساختن ظروف چینی در روم.
Musk
از فارسی میانه musk، از سنسکریت muska «تخم» کوچکشدهٔ mus «موش». مُشک.
Musth
هندی mast، از فارسی «مست». همریشه با سنسکریت madati «او خوشی میکند». مادهای بدبو که فیل در زمان جفت گیری در حالت شهوانی از بالای گوشهای خود تراوش میکند.
Mussulman
از فارسی «مسلمان». «مسلم» (عربی)+ «- ان».
Nakhuda
ریشهشناسی:فارسی «ناخدا» ناو «+» خدا (از فارسی میانه khutāi).
Namaz
ریشهشناسی:فارسی «نماز». همریشه با سنسکریت namas «کرنش و احترام».
Naphtha
از لاتین، از یونانی، از منشأ ایرانی. اوستایی napta «نمناک»، فارسی «نفت». شاید همریشه با یونانی nephos «تاریک».
Nargil
ترکی nargile، فارسی «نارگیلِه» از «نارگیل».
Nauruz
فارسی «نوروز».
Nay
ریشهشناسی:فارسی «نای». آلتی موسیقی.
Neftgil
ریشهشناسی:آلمانی، از فارسی «نفتاگِل».
Numdah
ریشهشناسی: هندی namda، از فارسی «نَمَد»، از فارسی میانه namat، اوستایی namata. زیراندازی که در هند و ایران با پوست بز درست میشود.
Naan
ریشهشناسی:هندی و اردو nan، از فارسی «نان»، بلوچی nayan، سغدی nyny. نان هندی.
Nuristani
ریشهشناسی:فارسی «نورستانی». «نور» + «-ستان». ناحیهای در شمال افغانستان.
orange
از میلانی narans، از عربی «نارنج»، از فارسی «نارنگ»، از سنسکریت nāraṅga، از زبانهای دراویدی مانند تامیلی و مالایالام.
Padishah
از فارسی «پادشاه»، از فارسی میانه pādishah، از فارسی باستان pati+xshay-. شاه در ایران، سلطان در ترکیه و حاکم انگلیسی در هند.
Pahlavi
ریشهشناسی:فارسی میانه «پهلوی». زبان فارسی در زمان ساسانیان.
Pajama
از هندیpaajaama، از فارسی «پای جامه».
Paneer
هندی/اردوpanir، از فارسی «پنیر». پنیر نرم هندی.
Papoosh
از papouch، از فرانسوی، از فارسی «پاپوش». بنگرید به babouche.
Para
ریشهشناسی: ترکی، از فارسی «پاره». واحد پولی در ترکیه.
Paradise
از یونانی paradeisos(باغ چینه بسته)، از فارسی باستان paradaida «دورتادور دیواربندی شده».
Parasang
لاتین parasanga، از یونانی parasanges، از ریشهٔ ایرانی، فارسی «فرسنگ». واحدی به درازای ۶ کم.
Pargana
ریشهشناسی: هندی pargana، از فارسی (پرکاله؟). مجموعه شهرکهای اجرایی در هند.
Parsee
ریشهشناسی: از فارسی باستان parsi «پارسی». زرتشتیان هند که در سدهٔ ۷ م پس از هجوم اعراب به ایران، به هند مهاجرت کردند.
Parthia
از لاتین، از فارسی باستان parthava- «پارت». در ریشه با «پارس» هممعنی است.
Parthian
بنگرید به Parthia.
Parting Shot
از Parthian Shot، تاکتیک پارتیان برای پرتاب تیرهای آتشین به سوی دشمن حتی هنگام عقبنشینی.
Pasar
مالایی، از فارسی «بازار». بازار عمومی در اندونزی.
Pasha
ترکی paşa، احتمالاً از فارسی «پادشاه».
Pashm
ریشهشناسی: از فارسی «پشم»؛ پشمینه در کشمیر و پنجاب برای بافت قالیچه و شال که از محصولات صادراتی این مناطق است.
Pashmina
از فارسی «پشمینه». پارچهٔ پشمی محصول شمال هند.
Pashto
فارسی «پشتو»، از افغانی. بنا بر نظر Morgenstein این نام با پارت و پهلو همریشه است.
Peach
از واژهٔ لاتین Persicum «پارسی»، هلو در روم به نامهای malum Persicum(سیب پارسی)، prunum Persicum(آلوی پارسی) یا مختصراً persicum, persici نامیده میشد.
Percale
فارسی «پرگال/پرگاله». پارچهٔ چیت در صنایع پارچه بافی، ملافه و غیره کاربرد دارد.
Percaline
فرانسوی، از فارسی «پرگاله».
Peri
فارسی «پری»، از فارسی میانهٔ parik.
Persepolis
از فارسی باستان pârsa+ یونانی polis «شهر».
Persia
از فارسی باستان pârsa.
Persis
از فارسی باستان pârsa.
Peshwa
هندی و مرآتی pesva، از فارسی “پیشواً. نخست وزیر شاهزادهٔ Maratha.
Pilaf
ترکیpilâv، از فارسی «پلو». غذایی در خاور میانه که از برنج، روغن و گوشت درست میشود.
Pir
ریشهشناسی: فارسی «پیر». آموزگار در آیینهای عرفانی.
Pistachio
از لاتینpistâcium، از یونانی (pistàkion) πιστάκιον، از فارسی «پسته».
Posteen
فارسی «پوستین». پوشش پوستین.
Popinjay
از فرانسوی باستان papegai، از اسپانیایی papagayo، از عربی «بَبَغاء»، از فارسی “ببغاً) طوطی).
Prophet Flower
برگردان واژهٔ فارسی «گلِ پیغمبر». گلی در هند شرقی با گلبرگهای زرد و پنج خال که پس از ساعتی پژمرده میشود.
Punjab
از هندی Panjab، از فارسی «پنج آب» (پنجاب).
Purwannah
هندی parvana، از فارسی «پروانه». اجازهٔ ثبت و نوشتن.
Pyke
هندیpâyik, pâyak، از فارسی «پیک» فرستاده.
roc
از فارسی «رُخ» (پرندهای افسانهای).
rook
از انگلیسی میانهrok، از فرانسوی میانهroc، از عربی «رخّ»، از فارسی «رخ».
rose
از لاتینrosa، احتمالاً از یونانی باستان rhodon، از فارسی باستانvarda-. فارسی «وَرد».
roxanne
نامی زنانه، از فرانسوی، از لاتینRoxane، از یونانیRhoxane، از ریشه ایرانی، اوستایی raoxšna- «روشن، درخشان».
sun=ریشهشناسی فارسی به معنی خورشید
Sabzi
ریشهشناسی:هندیsabz، از فارسی «سبزی» (سبزیجات خوردنی).
Saffian
ریشهشناسی: روسی saf’yan، از ترکی sahtiyan، از فارسی «سختیان» پوست بز دباغی شده.
Samosa
ریشهشناسی:هندیsamosa، از فارسی «سمبوسه».
Sandal
عربی «صندل»، از فارسی «صندل»، درخت صندل/چندل.
Saoshyat
ریشهشناسی: «سوشیانت» نجات دهنده (از اوستایی). بنا بر آیین زرتشتی، یکی از سه ناجی که در ۳۰۰۰ سال پایان دنیا هر کدام در هر هزار سال ظهور میکنند و جهان را از بدی پاک میکنند.
Sapindales
از فارسی «اسپند».
Sarangousty
ریشهشناسی: فارسی «سر انگشتی». گچ ضدآب و ضد رطوبت.
Sard
از فارسی «زرد».
Sarod
ریشهشناسی: هندی sarod، از فارسی.
Sarwan
ریشهشناسی: فارسی «ساربان».
Satrap
از لاتین satrapes، از یونانی satrapes، از فارسی باستان xshathrapavan- «شهربان».
scarlet
از فارسی «سقرلات/سقرلاطون». پارچه و جامهای به رنگ سرخ کبود.
Scimtar
ریشهشناسی: فرانسوی میانه cimeterre، از ایتالیایی باستان scimitarra، شاید از فارسی «شمشیر».
Sebesten
ریشهشناسی: انگلیسی میانه، از عربی «سبستن»، از فارسی «سپستان» گیاه سپستان.
Seer
ریشهشناسی: هندیser، شاید از فارسی «سیر». واحدی در وزن.
Seerpaw
ریشهشناسی: فارسی “سر، پاً. سر به پا.
Seersucker
از هندیsirsakar «پارچه راه راه»، از فارسی «شیر و شکر».
Sepoy
ریشهشناسی:از پرتغالیsipai, sipaio، از هندیsipah، از فارسی «سپاه». فردی هندی که برای نیروی ارتش انگلیس استخدام میشد.
Serai
ریشهشناسی: از فارسی «سَرای».
Seraglio
از فارسی «سَرای».
Serang
ریشهشناسی: از فارسی «سرهنگ». ناخدای لنج در هند.
Serdab
فارسی «سرد آب». اتاقی خنک و تابستانی در خانههای خاورمیانه.
Serendipity
از افسانهٔ پریان فارسی The Three Princes of Serendip «سه شاهزادهٔ سراندیپی». از فارسی «سراندیپ» (سریلانکا).
Sesban
ریشهشناسی: فرانسوی، از فارسی sisabaan. گیاه سِس.
Setwall
ریشهشناسی:از فارسی «زادوَر».
Shabundar/Shabandar
ریشهشناسی: از فارسی «شاه بندر».
Shah
ریشهشناسی: فارسی «شاه»، از فارسی باستان χšāyaþiya «شاه». اسم فعل به معنای «حکومت کردن».
Shahi
ریشهشناسی: فارسی «شاهی». واحدی در ایران به اندازهٔ ۲۰/۱ قران نقره.
Shahidi
ریشهشناسی: «شهید» (عربی)+ «-ی» (پسوند فارسی).
Shahin
ریشهشناسی: فارسی «شاهین». شاهین هندی.
Shahzada
ریشهشناسی: هندی shah-zada، از فارسی «شاهزاده».
Shamiana
ریشهشناسی: هندی shamiyana، از فارسی shamyanah. پارچهٔ سایبان.
Shawl
ریشهشناسی: از فارسی «شال».
Sherristar
ریشهشناسی:از هندیsarrishtadr، از فارسی «سررشته دار». ثبتکننده.
Sherry
بنابر نظریهٔ پروفسور ت.ب. ایروینگ: از اسپانیایی Jerez، از فارسی «شیراز» در زمان امپراتور رستمیان در اسپانیا.
Sherryvallies
ریشهشناسی: از لهستانی szarawary، از روسی sharavary، از یونانی sarabara شلوار آزاد، احتمالاً از ریشهٔ ایرانی؛ فارسی «شلوار». شلواری برای اسب سواری.
Shikar
ریشهشناسی: هندی sikar، از فارسی «شکار»، فارسی میانه shkaar.
Shikargah
ریشهشناسی: هندی sikaargaah، از فارسی «شکارگاه».
Shikari
ریشهشناسی:از فارسی «شکاری». حیوان شکاری.
Shikasta
ریشهشناسی: فارسی «شکسته».
Shikra
ریشهشناسی: از فارسی «شکاره» پرندهٔ شکاری. شاهین شکاری کوچک هندی.
Simurgh
ریشهشناسی: از فارسی «سیمرغ»، از پهلوی sinmurgh (شاهین+ پرنده)، اوستایی saeno merego «شاهین»، سکایی syenah «شاهین»، ارمنی cin «غلیواج».
Sipahis
بنگرید به Sepoy.
Sircar
ریشهشناسی: هندی sarkaar، از فارسی «سرکار». استاندار در دورهٔ امپراتوری مغول در هند.
Sitar
ریشهشناسی: هندی sitar، از فارسی «ستار». «سه» (فارسی باستان thri-)+ «تار». عود هندوایرانی که در ایران، افغانستان و شبه قاره به کار میرود.
Softa
ریشهشناسی: ترکی، از فارسی «سوخته»، برافروخته (با عشق یا دانش).
Sogdian
ریشهشناسی: لاتین sogdianus، از فارسی باستان Sughudha، فارسی «سغد».
Soorki
ریشهشناسی: هندیsurkh، از فارسی «سرخ»، از فارسی میانه sukhr، اوستایی suXra- «درخشان»، سنسکریت sukra.
Sowar
ریشهشناسی:فارسی «سوار»، از فارسی میانه asbar, aspwar، از فارسی باستان asabra-.
Spahi
ریشهشناسی: فرانسوی میانه spahi، از ترکی sipahi، از فارسی «سپاه»، از پهلوی spāh، از فارسی باستان taxma spāda، از اوستایی spādha. سپاهی الجزایری در ارتش فرانسه و سپاهی ینی چری در ارتش ترکیه.
Spinach
ریشهشناسی: فرانسوی میانه espinache, espionage، از اسپانیایی باستان espinaca، از عربی «اسفناج/اسبناخ»، از فارسی «اَسپَناخ».[۲][۳]
Squinch
ریشهشناسی: از فارسی «سکنج» (=سه + کنج) معادل سکنج یا گوشه یا گوشواره یا فیلگوش در معماری.
-Stan
به معنای «جایگاه»، در نامهای افغانستان، پاکستان و… از فارسی «-ستان»، از هندو ایرانی stanam «جایگاه»، «جای نشیمن».
Subahdar
ریشهشناسی: «صوب» (عربی: ناحیه)+ «دار». کاپیتان و والی در ارتش بریتانیایی هند.
Sugar
ریشهشناسی: واژهای از سنسکریت از شاخهٔ هندوایرانی از زبان هندوآریایی؛ اما فارسی نقش پراکنده کردن آن را بازی کرد. انگلیسی میانه sugre, sucre، از آنگلو-فرانس sucre، از لاتین میانه saccharum، از ایتالیایی باستانzucchero، از عربی «سُکر»، از پهلوی shakar، سرانجام از سنسکریت sarkara.
Suclat
ریشهشناسی: هندی suqlaa، از فارسی «سقلات/سقلاطون». بنگرید به Scarlet.
Surma
ریشهشناسی:فارسی «سرمه». در هند و ایران استفاده میشود.
Surnay
ریشهشناسی: فارسی «سورنای». قره نی آسیای مرکزی و خاورمیانه.
syagush
فارسی «سیاه گوش».
Samosa
ریشهشناسی: هندی samos و اردو samosa, sambas از فارسی «سمبوسه».
Tabasheer
ریشهشناسی: هندی tabshr، از فارسی «تباشیر». خیزران هندی که در پزشکی کاربرد دارد.
Tabor
ریشهشناسی: انگلیسی میانه tabur، از فرانسوی باستان، از «تنبور». بنگرید به tambour.
Taffeta
ریشهشناسی: از فارسی «تافته».
Tahsildar
ریشهشناسی: هندی tahsildar، از فارسی «تحصیلدار». «تحصیل» (عربی)+ «دار». مأمور درآمدی در هند.
Taj
ریشهشناسی:عربی «تاج»، از فارسی «تاج». کلاه در کشورهای مسلمان. مخصوصاً کلاه مخروطی درویشان.
Taj Mahal
از فارسی «تاج محل». «تاج» + «محل» (عربی).
Tajikistan
تاجیک+ -ستان (جایگاه). به معنای «سرزمین تاجیکان».
takht
به معنای تخت پادشاهی که ریشه پارسی دارد
Talc
از فارسی «تلک» (طلق).
Tambour
ریشهشناسی: فرانسوی، از فرانسوی میانه، از عربی «تنبور»، از فارسی «تبیره».
Tambourine
بنگرید به Tambour.
Tanbur
بنگرید به Tambour.
Tangi
ریشهشناسی:فارسی «تنگی». گلوگاه تنگ.
Tandoori
فارسی «تنوری».
Tapestry
احتمالاً از ریشهای ایرانی (فارسی «تافتن/تابیدن»).
Tar
ریشهشناسی: فارسی «تار». عود شرقی.
Tarazet
از فارسی «شاهینِ ترازو».
Tass
ریشهشناسی: فرانسوی میانه tasse، از عربی «طاس»، از فارسی «تشت».
Team
«تیم» لغت فارسی اصیل (موجود در لغتنامهٔ اوستایی)
Tebbad
ریشهشناسی: شاید از فارسی «تب» + «باد» (از فارسی میانه vat، اوستایی vata-، سنسکریت vata)
Temacha
ریشهشناسی: فارسی «تَماخَره» شوخی و مسخره. نمایش خندهدار دورهگردان ایرانی.
Thanadar
ریشهشناسی: هندی thandar، از than+ «دار». رئیس پلیس خانها.
Tiara
از لاتین tiara، از فارسی «تارَه»(tara).
Timar
ریشهشناسی: ترکی timar، از فارسی «تیمار». نظامی ترک تیماردار.
Tiger
یونانی tigris، از ریشهٔ ایرانی. فارسی «تیز».
Tigris
از فارسی میانه Tigr «تیر»، از فارسی باستان Tigra «تیز نوک».
Toque
از فارسی باستان taqبه معنای «چادر، شال».
Trabant
ریشهشناسی: آلمانی trabant, drabant، از چکی drabant، از فارسی «دربان».
Tranky
ریشهشناسی: فارسی tranki. عرشهٔ کشتی که در خلیج فارس استفاده میشود.
Trehala
ریشهشناسی: احتمالاً از فرانسوی tréhala، از ترکی tgala، از فارسی «تیغال».
Tulip
ریشهشناسی: از فرانسوی tulipe، از فارسی «دُلبند/دولبند». (دولابند؟)
Turan
از فارسی «توران».
Turanian
ریشهشناسی: فارسی «توران» (ترکستان، سرزمینی در شمال سیحون)+ ian- (پسوند نسبت در انگلیسی). اقوام سکایی که آریاییهای کوچنشین بودند و بعداً سرزمینشان ترکنشین شد.
Turanite
ریشهشناسی: از فارسی «توران» + -it’/-ite (روسی). نام مادهای شیمیایی از ترکیبات مس و وانادیوم.
Turanose
ریشهشناسی: آلمانی turanos، از فارسی «توران» +-os/-ose (آلمانی)؛ نام مادهای شیمیایی.
Turban
از فارسی «دُلبند/دولبند». (دولابند؟).
Turkmenistan
ترکمن + -ستان (جایگاه). به معنای «سرزمین ترکمنان».
Uzbekistan
ازبک + -ستان (جایگاه). به معنای «سرزمین ازبکان».
Vispered
اوستایی vispa ratavo «همهٔ اربابان». فارسی «ویسپرد»، بخشی از اوستا.
vizier
ریشهشناسی: برخی گویند از عربی «وزیر»(:کسی که حمل میکند) از «وَزَرَ» (:حمل کردن)، اما به احتمال زیاد از عربی «وزیر»، که از فارسی میانه vichir، از اوستایی vicira (:میانجی، قاضی).
Xerxes
یونانی از فارسی باستان Khshayarshan- «پهلوانی در میان شاهان».khshaya- (شاه) + arshan (پهلوان).
Yarak
ریشهشناسی: از فارسی «یارِگی» (:نیرو داشتن). اصطلاحی در شکار با پرندگان شکاری.
Yasht
فارسی نو «یشت» از اوستایی yashtay «ستودن». بخشی از اوستا که به ستایش ایزدان میپردازد.
Yuft
ریشهشناسی: روسی yuft’, yukht’، شاید از فارسی «جفت».
Zamindar
ریشهشناسی:هندی zamindar، از فارسی «زمیندار». حاکم مالیات جمع کن در زمان حکومت اسلامی هند.
Zamindari
ریشهشناسی: از فارسی «زمینداری».
Zanza
ریشهشناسی: از فارسی «سنج». آلت موسیقایی.
Zarathushtra or Zarathustra
فارسی پیامبر «زرتشت»
Zedoary
ریشهشناسی: انگلیسی میانه zeduarie، از لاتین میانه zeduria، از عربی «زادور»، از فارسی «زادُور». داروی تهییجکننده در هند شرقی.
Zenana
ریشهشناسی: از فارسی «زنانه». قسمتی از خانه که زن خانواده در آن گوشهنشینی میکند. در هندوایرانی.
Zena
جنس زن از فارسی «زن».
Zerda
ریشهشناسی: عربی «زِرداو»، از ریشهٔ ایرانی. گیاه رازیانه.
Zircon
از فارسی «زرگون» (به رنگ طلا).
Zirconate
Zircon + ate (پسوندی انگلیسی از لاتین –atus)
Zirconia
Zircon + ia (پسوندی از لاتین نو)
Zirconium
Zircon + -ium(پسوندی از لاتین نو)
Zoroaster
از اوستایی zarathushtra، فارسی «زرتشت».
Zoroastrianism
آیین و دین «زرتشتی»
Zumbooruk
از فارسی «زنبوره».
0