خواص دارویی و گیاهی
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
barsadictionary@gmail.com
Telegram:
@Barsadic
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
Tehran’s (State) Prisons Organization / Head office / Headquarters
State Welfare Organization of Tehran
1+
با احترام به جناب بزرگمهر
در مورد دوم بهتر نیست اینطور بگیم:Tehran welfare department
ترجمه اداره کل به انگلیسی
با سلام خدمت جنابعالی
این ” اداره کل” چی می شه؟! مثلاً اداره کل روابط عمومی و بازاریابی
سلام بر شما یار عزیز – بنده در موارد مختلف اینها رو برای اداره کل دیده بودم که استفاده می شدند :
The administration / department of ………
The General Directorate of ………….
The …………….. head office
General Directorate مدیر کل نمیشه؟
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
با زبان دانان ایران زمین آشنا شوید
@chiMigan ارتباط با ادمین های چی میگن در تلگرام
در سایت چی میگن صد ها نفر به شما
در ترجمه جملات یا
اصطلاحات فارسی به انگلیسی و
ترجمه فارسی اصطلاحات
تکنیکی انگلیسی کمک میکنند .
app chiMigan اپ چی میگن
app chiMigan اپ چی میگن
31,135 پرسش
51,513 پاسخ
45,557 نظر
9,872 کاربر
هدف اصلی سایت چی میگن کمک به شما در
تبدیل جملات فارسی
به انگلیسی، تبدیل اصطلاح
های فارسی به اصطلاحات انگلیسی، آموزش انگلیسی
چه در کاربرد چه در استفاده روز مره انگلیسی،
آشنایی با کاربرد اصطلاحات انگلیسی و همینطور برعکس، پیدا کردن
معادل فارسی اصطلاحات تکنیکی
انگلیسی است.
موسسه آموزش عالی آزاد آسیا | طراحی سایت و برنامه نویسی
مترادف:
main office
1.
The company’s headquarters are in Amsterdam.
1. اداره کل [مرکزی] آن شرکت در آمستردام است.
به فارسی Office ترجمه و معنی
ترجمه انگلیسی به فارسی کلمه Office
دستور، نیت، همت اداره، دفتر، مطب، باجه، دیوان (در خانه) اتاق کار، اتاق مطالعه (امریکا) اداره ی کل (کوچکتر از وزارت) (انگلیس) وزارت (کلیسا) رسم (مراسم)، نیایش، (رجوع شود به Divine Office) شغل، مقام، منصب، کار، عمل، وظیفه، مسند (محل یا ساختمان) اداره وابسته به اداره، اداری، دفتری 0 (انگلیس – خانه های اعیانی) محل مستخدم ها Block قطعه ی دارای سطوح صاف (از چوب یا سنگ یا سیمان و غیره)، کنده، تکه، بلوک، قالب به صورت قطعه یا بلوک درآوردن، تکه تکه کردن بالشتک چوبی زیر ساطور یا شمشیر و غیره (پیشخوانی که حراجگر اجناس حراجی را روی آن قرار می دهد) میز حراج قالب، قالب کلاه سازی، شکل و قالبگیری کلاه،قالبگیری کردن، داپو بندآوردن، مسدود کردن، گرفتن (مجرا)، جلوگیری کردن، سد کردن، سد راه کردن، هر چیزی که مجرا یامعبری را سد کند گرفتگی، انسداد، بازداری، گیر، تکه، بندال، بندآور، بندآر (روان شناسی) دچار بازداری ذهنی شدن، وقفه ی فکری قطعه یا محله ی مربع شکلی از شهر، هریک از خیابان های متقاطع و شبکه وار و ساختمان هایی که بین آنها قرار دارد، فاصله ی دوخیابان 0 هر چیز محکم به عنوان حایل یا شمع یا پشتبند به کار رود، با پشتبند (و غیره) محکم کردن 1 (انگلیس) ساختمان بزرگ، دستگاه ساختمان 2 گروه، همبست، بلوک، دسته، یک جا، قلمبه (block هم می نویسند) 3 (مکانیک) بدنه ی موتور که سیلندرها در آن قرار می گیرند (engine block هم می گویند)، قرقره ی طنابخور، توپی چرخ 4 (خودمانی) سر، کله 5 (کامپیوتر) یک گروه واژه، حروف و ارقام به عنوان یک واحد اطلاعات 6 (پزشکی) وقفه در کار اندام، گرفتگی یا انسداد عضو،اختلال در ارسال انگیزه های عصبی به محلی از بدن 7 (چاپ) قطعه ی چوب یا پلاستیک (و غیره) که روی آن نقشی حک شده باشد 8 (برخی ورزش ها به ویژه فوتبال امریکایی وبسکتبال و غیره) جلو حرکت یا بازی حریف را گرفتن، سد کردن راه حریف، (مسابقات دو – جمع) خط (یا تخته ی) شروع مسابقه 9 (تجارت و بانکداری) گرفتگی ایجاد کردن (در انتقال پول یا تبدیل آن به ارزهای دیگر یا برداشت آن)، مسدود کردن 0 (معمولا با out) کروکی کشیدن، تصویر کلی ترسیم کردن، توی عکسی را پر کردن 1 (تئاتر) حرکات هنر پیشگان را روی صحنه طرح و کارگردانی کردن 2 (در ماشین کردن مراسلات) آدرس و متن نامه را بدون بریدگی (انقطاع) تایپ کردن Box office باجه ی فروش بلیط (در سینما و غیره) (عامیانه) محبوبیت هنرپیشه و توانایی او در جلب مشتری، نمایش (از نظر جلب مشتری) Business office اداره ی حسابداری (در موسسات و ادارات بزرگ) Divine Office مراسم ربانی (سرودها و ادعیه و قرائت هایی که در ساعات ویژه انجام می شود) Foreign office (انگلیس) وزارت امور خارجه (در امریکا می گویند: department of state) Front office (در شرکت های بزرگ و غیره) مدیران، فرمداران، ادارات مدیران Holy Office (واتیکان – سابقا) اداره ی بررسی عقاید ارتداد آمیز Home Office (انگلیس) وزارت کشور Land office (امریکا) اداره ی ثبت املاک 1
ترجمه و معنی انگلیسی به انگلیسی Office
جمله، مثال و اصطلاحات کاربردی با کلمه Office
ترجمه اداره کل به انگلیسی
پانویس
معنی و مفهوم لغت Office در دیکشنری آنلاین و رایگان انگلیسی به فارسی | ترجمه تخصصی Office به فارسی | کاربرد واژه Office | اصطلاحات تخصصی و روزمره انگلیسی با کلمه Office | هم خانواده های کلمه انگلیسی Office | مترادف کلمه Office | متصاد کلمه | ترجمه تخصصی عبارت Office | دیکشنری آنلاین Office | دیکشنری، فرهنگ لغت، فرهنگ لغات، انگلیسی به فارسی، دیکشنري، دیکشنری آنلاین، فرهنگ لغت آنلاین، واژه نامه | واژه نامه آموزشی | معنی و ترجمه واژه Office در واژه نامه انگلیسی به فارسی به همراه مثال و تلفظ انلاین | معانی دیگر Office و مشابه کلمه.
{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “1”,”visibility”: “visible”
}]
}]
}{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “0”,”visibility”: “hidden”
}]
}]
} کلیه حقوق این وب سایت متعلق به EnglishVocabulary.ir میباشد.
گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟
توسط
مدیرکل انجمن، 14 فروردین 1396 در فرهنگهای حقوقی
برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید
برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !
دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید
ترجمه اداره کل به انگلیسی
طراحی و پشتیبانی
طرح و گرافیک ماهان
0