واژه های فارسی به انگلیسی

خواص دارویی و گیاهی

واژه های فارسی به انگلیسی
واژه های فارسی به انگلیسی


فارسی یا پارسی یکی از زبان های هندواروپایی در شاخهٔ زبان های ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن می گویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار پشتو) است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود. فا، fa: نماد زبان فارسی. زبان فارسی را پارسی نیز می گویند. زبان فارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شده است. در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان شناسان اروپایی در برلین، زبان های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار می آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.

زبان انگلیسی یکی از زبان های هندواروپایی از شاخهٔ ژرمنی است. خود شاخهٔ ژرمنی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود و انگلیسی به ژرمنی غربی تعلق دارد. این زبان در انگلستان و جنوب شرقی اسکاتلند تکامل یافته است. از دیگر زبان های شاخه ژرمنی می توان به آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی اشاره کرد. امروزه نزدیک به نیمی از مجموعه واژگان و دستور زبان انگلیسی از ریشهٔ ژرمنی است و نیم دیگر را وام واژه ها تشکیل می دهد. بیشتر این وام واژه ها از زبان های لاتین، فرانسوی، بخشی از یونانی و دیگر زبان ها وارد انگلیسی شده اند. زبان انگلیسی باستان شباهت بسیار زیادی به زبان آلمانی باستان داشته است چون انگلیسی زبان ها عمدتاً اقوام ژرمنی بودند که از آلمان وارد بریتانیا شدند و به نوعی زبان آلمانی را می توان مادر زبان انگلیسی دانست.
انگلیسی، زبان مادری نزدیک به ۳۷۵ میلیون نفر در دنیا است. پس از زبان چینی ماندارین و اسپانیایی، انگلیسی سومین زبان دنیا از نظر تعداد سخنوران است. اما اگر تعداد کسانی که زبان مادری آن ها انگلیسی است و کسانی که تنها به این زبان سخن می گویند را با هم بشماریم، آنگاه می توان گفت که انگلیسی پرکاربردترین زبان در سطح جهان است. البته اگر با مجموعهٔ زبان های چینی مقایسه شود ممکن است که در جایگاه دوم قرار گیرد.

دیکشنری (Dictionary) که گاهی اوقات به عنوان یک واژه نامه، فرهنگ لغت، لغت نامه یا فرهنگنامه شناخته می شود، مجموعه ای از کلمات در یک یا چند زبان خاص است، که اغلب بر اساس حروف الفبا مرتب سازی می شود، و ممکن است شامل اطلاعاتی در مورد تعاریف، کاربردها، ریشه شناسی، تلفظ، ترجمه، و غیره باشد. واژه نامه کتابی است که معانی لغات یک زبان در آن توضیح داده شده باشد. واژه ها به صورت الفبایی مرتب شده اند و معمولاً املا و تلفظ و معنای هر کلمه یاد شده است. فرهنگ لغات در یک رشته خاص، معمولاً حاوی معانی هر واژه است. اگرچه تصور می شود که دیکشنری فقط با واژه ها سر و کار دارد ولی دامنه پوشش آن اغلب می تواند از این هم فراتر برود.

دیکشنری آنلاین (Online Dictionary) وب سایت و یا اپلیکیشنی است که به صورت اینترنتی خدماتی مربوط به دیکشنری ها و فرهنگنامه ها را ارائه می دهد. مانند سایت دیکشنری آبادیس. در دیکشنری آنلاین شما با وارد کردن هر واژه ای در بخش مشخص شده و زدن دکمه جستجو، به سرعت معنی و توضیحات مربوطه را می توانید مشاهده کنید.

واژه های فارسی به انگلیسی

تلفظ (Pronunciation) از مباحث ویژه دانش زبان شناسی است که در آن به روند و نحوه ادای هجاها و واج ها میان اهل زبان پرداخته می شود. یک واژه به گونه های متفاوتی تلفظ می گردد. چگونگی تلفظ یک واژه که از واج ها و هجا تشکیل شده ممکن است تحت تاثیر عواملی مانند سن و سال، طبقه اجتماعی، قومیت، سواد، جنسیت و مخاطب متفاوت باشد.

به وقت سال ۲۰۱۶میلادی در میان سیل کلماتی که هر روز از زبان های خارجی به زبان فارسی راه پیدا می کنند این بار به سراغ کلماتی رفتیم که از زبان فارسی به زبان های دیگر صادر شده اند.

مجله مهر:«نان داغ،شکلات داغ»آخرین عبارتی  بود که فرهنگستان زبان و ادب فارسی آن را جایگزینی برای «نوتلا بار»در نظرگرفت که سر و صدای زیادی را هم به پا کرد و واکنش های زیادی را به دنبال خودش داشت. عده ای همیشه معتقدند در مقابل هجمه زیاد کلمات خارجی برای محافظت از زبان فارسی حتما باید به فکر کلمات معادل بود و از طرفی گروهی هم هستند که با معادلسازی این واژه ها آن هم به این شکل و شمایل مخالف اند. اما نکته مهم اینجاست که برخلاف تصور بیشتر ما این مبادلات  بین زبانی همیشه یک جریان یک طرفه نیست و در کنار کلمات وارداتی از زبان های مختلف کلماتی هم که از زبان فارسی به  زبان های دیگر صادر شده اند کم نیستند. در گزارش زیر به سراغ کلماتی در زبان انگلیسی رفتیم که ریشه ای فارسی دارند کلماتی که از اینجا به آن سوی مرزها رفته اند و برگشته اند و حالا خودمان هم باور نمی کنیم که خاستگاه شان روزی از همین زبان فارسی خودمان بوده است.

Sugar/شکر

خود واژه شکر در زبان فارسی از زبان سنسکریت ریشه گرفته بعدها از زبان فارسی به عربی با عنوان«سکر»  و از عربی به اروپا و بعد به زبان انگلیسی راه پیدا کرده است.

Orange/نارنگ

واژه های فارسی به انگلیسی

این کلمه در زبان انگلیسی که معنی پرتقال و رنگ نارنجی می دهد قبل از اینکه به این زبان راه پیدا کند از کلمه نارنج در عربی و نارنگ یا همان نارنگی خودمان در فارسی گرفته شده است که ریشه آن در زبان سنسکریت است.

Candy/قند

تلفظ کلمه candyیا همان شکلات انگلیسی  را اگر در نظر بگیرید آن هم با احتساب اینکه در زبان انگلیسی تلفظ حرف قاف کار چندان راحتی به نظر نمی آید از کَندی گفتن هم می شود به نزدیکی تلفظ آن با اصل کلمه «قندی»در فارسی که معنای چیزهای شیرین را می دهد پی برد.

Lemon/لیمو

این میوه از قرن ۱۵میلادی به انگلستان وارد شده اما قبل از آن،کلمه لیمو در زبان های دیگری مثل ایتالیایی، فرانسوی ،اسپانیایی هم ورود کرده، طبق اطلاعات موجود  ریشه آن از زبان فارسی گرفته شده است و از آنجا به جاهای دیگر راه پیدا کرده است. برای همین از این به بعد  وقتی کافی شاپ می رویم  و می خواهیم به جای سفارش دادن شربت آبلیمو با لهجه غلیظ لیموناد سفارش دهیم زیاد هوای خارجی بودن برمان ندارد چون این واژه از بن  یک واژه خودمانی است.

Sandal/صندل

خیلی هایمان وقتی می خواهیم از جایگزین صندل به جای واژه دمپایی استفاه کنیم تا بلکه با این جایگزینی شکل وشمایل و شخصیت بیشتری به پاپوشمان ببخشیم تصورمان این است که صندل یکی از همان واژه های فرنگی است که از کشورهای دور و بر به زبانمان ورود پیدا کرده است. خواستیم بگوییم در حین استفاده از این واژه اصلا خودتان را برای استفاده از یک واژه خارجی  سرزنش نکنید چون صندل یک واژه کاملا پارسی است که بعد از صدور به یک زبان خارجی هنوز هم اصالت آریایی خودش را حفظ کرده است.

Kiosk/کوشک

کیوسک یا دکه جفتش برای ما فرقی نمی کند  هر دو فارسی اند. چون کیوسک جزو کلمه هایی است که ریشه ایرانی دارد و از کلمه«کوشک»در زبان فارسی  یا در فارسی میانه از «گوشه»گرفته شده است.کلمه کوشک در معماری ایرانی به اتاقک هایی گفته می شده است که در مکان های عمومی قرار می گرفتند و  فروشنده کالا یا ارائه دهنده اطلاعات در آن قرار می گرفته و مشغول خدمات رسانی می شده است. کوشک کلمه ای است که از زبان فارسی به اروپا رفته و بعد از گشت و گذار و تغییرات صورت گرفته مجددا با تلفظ«کیوسک»به آغوش وطن بازگشته است.

Bazaar/بازار

این کلمه هم دیگر ساختار و تلفظش به گونه ای است که  احتیاجی به  معرفی یا شرح و بسط ندارد. این کلمه از زبان پهلوی گرفته شده. علاوه بر ایران در مناطقی همچون بخش هایی از خاورمیانه،آفریقا و اروپا از کلمه بازار در زبانشان استفاده می کنند.که اصل تلفظ خود بازار«وازار» در زبان فارسی میانه و«واچار» در فارسی باستان بوده است.

Pajamas/پا جامه

حکایت این کلمه هم مثل صندل است اینکه خیلی موقع ها برای شخصیت دادن به شلوارهای راحتی در منزلمان  به جای استفاده از کلمه زیر شلواری از پیژامه استفاده می کنیم و باز خیال می کنیم که از یک واژه انگلیسی استفاده کرده ایم  در حالی که از اساس کلمه پیژامه یک واژه فارسی است.ماجرای این کلمه به این شکل است که واژه«پا جامه»بعد از اینکه از زبان ما به زبان انگلیسی و فرانسوی راه پیدا کرد تلفظش از«پاجامه» به «پیژامه»تغیر پیدا کرد و مجددا با همین تلفظ جدید به زبان فارسی برگشت.

Jungle/جنگل

کلمه جنگل جزو کلمه هایی است که  ریشه آن از  زبان سنسکریت که زبان قدیم آریاییان بوده گرفته و  نسل به نسل منتقل و از آن به زبان های دیگر صادر شده است.

Chemical/کیمیا

این واژه هم از کلمه کیمیا در زبان فارسی گرفته شده است. با اینکه خاستگاه کلمه کیمیا از بین النهرین و هند بوده  و حتی برخی ریشه آن را متعلق به یونان باستان هم می دانند اما چیزی که درباره کیمیا وجود دارد اینجاست که دانش کیمیا از ایران برخاسته و بعد از آن و از راه سرزمین های عربی به اروپا راه پیدا کرده  و  حتی علاوه بر زبان انگلیسی، کلمه شیمی در فارسی را فرانسوی شده خود واژه کیمیا می دانند.

Devil/دیو

Devilدر انگلیسی یا همان شیطان به زبان خودمان طبق گفته برخی از کارشناسان ریشه در زبان اوستایی دارد و از واژه دیو در زبان فارسی باستان گرفته شده است.

Caravansary/caravan/کاروانسرا

سراپای این دوکلمه هم کاملا داد می زنند که واژه هایی وطنی هستند که هر دو کلمه کاروان و کاروانسرا کلماتی اند که از زبان پهلوی برگرفته شده اند.

Saffron/زعفران

کلمه زعفران هم یکی دیگر از همین کلمه های صادراتی است که با توجه به سابقه ایران در کشت زعفران از زمان های قدیم،  استفاده نشدنش در زبان های دیگر جای تعجب داشت.

All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.

فارسی و انگلیسی به عنوان دو زبان هندواروپایی واژگان بسیاری از زبان نیاهندواروپایی به ارث برده‌اند. بسیاری از این واژگانِ همانند شکل مشابهی نیز دارند. اما موضوع این مقاله فقط وام‌واژه‌هایی است که از فارسی به انگلیسی وارد شده‌اند. چه به‌طور مستقیم و چه از طریق یک یا چند زبان واسط.

بسیاری از واژه‌های با ریشهٔ فارسی از مسیرهای متفاوتی به انگلیسی راه پیدا کرده‌اند. برخی از آن‌ها مانند پردیس (paradise) در دوران روابط فرهنگی میان ایرانیان و یونیان و رومیان باستان به زبان‌های یونانی و لاتین راه یافته و راه خود را تا انگلیسی ادامه داده‌اند. فارسی به عنوان زبان دوم جهان اسلام بسیاری از زبان‌های دنیای مسلمان‌نشین را تحت تأثیر خود قرار داده و واژه‌های آن وارد جهان اسلام شده‌اند.

ایران تا سدهٔ نوزدهم تا حد زیادی برای جهانگردان انگلیسی‌زبان کشف نشده باقی‌مانده بود. جاده‌های زمینی تجاری‌ای که ایران و اروپا را بهم متصل می‌کرد از سرزمین‌هایی نامهربان با بیگانگان می‌گذشت و این موضوع ایران را را از اروپا جدا نگاه می‌داشت. همچنین تجارت در بندرهای ایرانی شاخاب پارس نیز در اختیار محلی‌ها بود. در مقابل فعالیت تجار متهور انگلیسی در بنادر شرق مدیترانه موجب شد تا برخی واژه‌های مرتبط با فرهنگ عثمانی راه خود را به زبان انگلیسی باز کنند. از همین رو بسیاری از واژه‌های این فهرست هرچند در اصل از فارسی‌اند اما از طریق زبان واسط ترکی عثمانی به انگلیسی وارد شده‌اند.

بسیاری از واژه‌های فارسی-عربی هم به واسطهٔ زبان اردو در دوران استعمار بریتانیا در هند وارد انگلیسی شدند. زیرا فارسی زبان بین‌المللی هندوستان (پاکستان امروزین و شمال غربی هند امروزین) پیش از حکومت انگلیسی‌ها بود.

برخی واژه‌های فارسی نیز در دوران روابط فرهنگی مورها و مسیحیان در شبه‌جزیره ایبری در سده‌های میانه وارد زبان‌های اروپایی (و در بعضی موارد زبان انگلیسی) شدند و به همین دلیل از زبان عربی به عنوان زبان واسط عبور کرده‌اند.

واژه های فارسی به انگلیسی

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

Babouche

ریشه‌شناسی: از فارسی «پاپوش».

Babul

ریشه‌شناسی: فارسی گیاه «بابُل»، هم‌ریشه با سنسکریت babbula, babbla (درخت صمغ عربی). این درخت احتمالاً بومی سودان است اما از شمال آفریقا تا آسیا و هند گسترده شده.

Badian

ریشه‌شناسی: فرانسوی badiane، از فارسی گیاه «بادیان».

Baghdad

از فارسی میانه «بغداد»Bhagadad به معنای “هدیهٔ خداً.

Bakhtiar

ریشه‌شناسی: فارسی «بختیار» Bakhtyr، شاید از «بخت یار» به معنای «خوشبخت». عضوی از مردم بختیاری.

Baksheesh

از فارسی «بخشش» از فعل «بخشیدن». در انگلیسی به معنای انعام.

Balaghat

ریشه‌شناسی: شاید از هندی، از فارسی «بالاً (از فارسی میانه) + هندی gaht» گذشتن”. فلات برفراز کوه‌ها.

Baluchi

ریشه‌شناسی: فارسی «بلوچ»، «بلوچی». از اقوام هندوایرانی که در ناحیهٔ بلوچستان زندگی می‌کنند.

Baluchistan

ریشه‌شناسی: ناحیه‌ای در آسیای غربی، از فارسی «بلوچستان». قالیچه‌ای با رنگ‌های تیره که توسط چادرنشینان بلوچی و سیستانی بافته می‌شود.

Ban (title)

فرماندار کرواسی، از صربو-کرواتی. «ارباب، فرماندار، حکمران»، از فارسی «بان».

Barbican

ممکن است از فارسی «خانه» یا «برج و بارو» باشد.

Barsom

ریشه‌شناسی: فارسی «بَرسم»، از فارسی میانه bursam، از اوستایی barsman. چوبی مقدس در آیین زرتشتی.

Bas

ریشه‌شناسی: هندی bas، از فارسی «بس» به معنای «کافی و اندازه».

Bazaar

از فارسی «بازار»، از فارسی میانه bahâ-zâr به معنای «جای قیمت».

Bazigar

ریشه‌شناسی: هندی bazigar، از فارسی «بازیگر». برای نامیدن چادرنشینان دوره گرد مسلمان در هند به کار می‌رود.

Bedeguar

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانه bedegard، از فارسی «باداورد». نوعی گیاه.

Begar

واژه های فارسی به انگلیسی

ریشه‌شناسی: هندی begaar، از فارسی «بیکار».

Begari

بنگرید به بالا.

Beige

ریشه‌شناسی: فرانسوی، شاید از ایتالیایی پنبه bambagia، از لاتین میانه bambac-,bambax، از یونانی میانه bambak-,bambax، احتمالاً از واژه‌ای ترکی که اکنون پنبه pamuk می‌خوانند و احتمالاً با منشأ فارسی «پنبه». پارچه ساخته شده با پنبه با رنگ قهوه‌ای مایل به زرد خاکستری.
این واژه شاید هم از cam byses گرفته شده باشد (یونانی byssos لباس فاخر، bysses یا byses به نخ درجه یک می‌گفتند که لباس شاهزادگان پارسی بود) فارسی «کمبوجیه»، بابلی kam buzi، نام شاه ایران که به لباسش تعمیم داده شده.

Belleric

ریشه‌شناسی: فرانسوی، از عربی «بَلیلَج»، از فارسی گیاه «بَلیله». میوه‌ای از خانوادهٔ بادام هندی.

Bellum

ریشه‌شناسی: از فارسی «بَلَم»، قایق هشت‌نفره.

Benami

ریشه‌شناسی: هندی benaam، از فارسی «به نام» + «ـ ی».

Bezoar

از «پادزهر». که بیشتر در پزشکی و رنگ‌سازی شرقی کاربرد دارد.

Bheesty

ریشه‌شناسی: از فارسی «بهشتی». در هند: حمل‌کنندهٔ مخصوص آب برای خانه یا هنگ.

Bhumidar

ریشه‌شناسی: هندی bhumidar، از «بوم» زمین (از سنسکریت و ایرانی Bumi و فارسی باستان Bum) + «دار» (پسوند فارسی). در هند: زمیندار بزرگ.

Bibi
ریشه‌شناسی: هندی bibi، از فارسی.

Bildar

ریشه‌شناسی: هندی beldar، از فارسی «بیل دار». در کاربرد حفار و حفرکننده.

Biryani

ریشه‌شناسی: هندی و اردو biryaan، از فارسی «بِریان». غذایی هندی مخلوطی از:گوشت یا ماهی، سبزیجات، برنج همراه با زعفران و زردچوبه.

Bobachee

ریشه‌شناسی: هندی babarchi، از فارسی «باورچی» آشپز مرد.

Bombast

ریشه‌شناسی:از فرانسوی میانه bombace، از لاتین میانه bombac-، از لاتین bombyc-، ابریشم و کرم ابریشم، از یونانی bombyk-، ابریشم و جامهٔ ابریشمین؛ احتمالاً از ریشهٔ فارسی «پنبه».

Borax

ریشه‌شناسی: از فارسی «بوره».sodium borate.

Bostanji

ترکی bostanci، به معنای باغبان. از bostan از فارسی «بوستان»: «بو» عطر + «ستان» جایگاه. شغلی درباری در باغ‌های سلطنتی عثمانی.

Bronze

ریشه‌شناسی: شاید از فارسی فلز «برنج».

Brinjal

ریشه‌شناسی: از فارسی «بادنجان»، احتمالاً از سنسکریت vaatingana.

Buckshee

ریشه‌شناسی: هندی bakhsis، از فارسی «بخشش».

Budmash

ریشه‌شناسی: فارسی «بدمعاش»، «بد» (از فارسی میانه vat) + معاش (عربی). در هند به شخص بدسیرت و هرزه گویند.

Bukshi

ریشه‌شناسی: فارسی «بخشی» (بخشنده). در هند: مأمور پرداخت.

Bulbul

ریشه‌شناسی: از ریشهٔ ایرانی و گرفته‌شده از عربی. فارسی «بلبل».

Bund

ریشه‌شناسی: هندی band، از فارسی «بند». درهند: سدی برای جلوگیری از نفوذ آب.

Bunder Boat

ریشه‌شناسی: هندی bandar، از فارسی «بندر». قایق ساحلی در خاور دور.

Bundobust

ریشه‌شناسی: هندی band-o-bast، از فارسی «بند و بست». در هند: مرتب یا تسویه کردن جزییات.

Burka

ریشه‌شناسی: روسی، احتمالاً از buryi «قهوه‌ای تیره» (اسب). احتمالاً از ریشهٔ ترکی burقرمز روباهی؛ این واژه احتمالاً از فارسی گرفته شده «بور» (قهوه‌ای مایل به سرخ).

Burkundaz

ریشه‌شناسی: هندی barqandz، از فارسی «برق انداز». «برق» (عربی) + «انداز». نیروهای مسلح یا پلیس هند در سدهٔ ۱۸ و ۱۹ میلادی.

Buzkashi

از فارسی «بز کشی».

Caftan

ریشه‌شناسی: روسی kaftan، از ترکی، از فارسی «خفتان». ردایی نظامی، تا قوزک پا و آستین‌های بسیار بلند و پرشده از پنبه یا ابریشم و یراق کمربندی رایج در سده‌های میانی اسلام.

Calabash

احتمالاً از فارسی «خربزه».

Calean

ریشه‌شناسی: از فارسی «قلیان».

Calender

ریشه‌شناسی: فارسی «قلندر»، از عربی، از فارسی kalandar(کلندر؟) انسان ژولیده، یکی از فرقه‌های صوفیه که درویشانه زندگی می‌کردند.

Camaca

ریشه‌شناسی: انگلیسی میانه، از فرانسوی میانه camocas یا لاتین میانه camoca، از عربی «کمخا، از فارسی» کَمخا پارچه‌ای منقش از ابریشم یا موی شتر.

Cambodia

فارسی باستان Kabujia. فارسی «کمبوجیه». نام کشور کامبوج بنگرید به Kamboh.

Candy

از عربی «قندی»، از فارسی «قند».

Carafe

از عربی «قرافه»، «پاشیدن»، از فارسی «قرابه».

Caravan

ریشه‌شناسی: ایتالیایی caravana, carovana، از فارسی «کاروان».

Caravansary

ریشه‌شناسی: فارسی “کاروانسراً.

Carcass

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانهcarcasse، از فرانسوی باستان carcois، شاید از carquois, carquais به معنای ترکش، از تغییر tarquais، از لاتین میانه tarcasius، از عربی «ترکَش»، از فارسی «ترکش». از تیر (از فارسی باستان tigra «نوک‌تیز») + -کش (از «کشیدن»، از اوستایی karsh-).

Carcoon

ریشه‌شناسی: هندی kaarkun، از فارسی «کارکُن». در هند: دفتردار، منشی.

Cash

ریشه‌شناسی: از سنسکریت karsa، واحدی در وزن طلا و نقره، هم‌ریشه با فارسی باستان karsha-، واحد پولی ایران هخامنشی.

Cassock

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانه casaque، از فارسی «کژاکند» (قزاگند). «کژ» (کج) ابریشم کم بها + «آگند» (از آکندن: پر کردن). لباسی که درون آن را با ابریشم و پنبه پر می‌کردند.

Caviar

از فرانسوی caviar، از ایتالیایی یا ترکی وارد انگلیسی شده، از فارسی «چاو-دار» به معنی «تکه‌ای از قدرت». به دلیل اینکه ایرانیان باستان کاملاً از خواص مفید و نیروبخش آن آگاه بوده‌اند.[۱]

Ceterach

لاتین میانه ceterah، از «شیطرگ»، فارسی «شاه تره». گیاهی از خانوادهٔ سرخس.

Chador

هندی caddar، از فارسی «چادر». پوشش رایج میان بانوان مسلمان و هندو، به ویژه در ایران و هند.

Chakar

هندی chakor، از فارسی «چاکِر». در هند: خادم و نوکر خانه و دفتر.

Chakari

«چاکری». در هند: خادم خانگی و عمومی.

Chakdar

از پنجابی chakdar، از chak(«حق تصدی» از سنسکریت cakra) + «دار». در هند: مالک دارای زمین‌های اجاره‌ای و برزگران.

Chalaza

اسلاوی باستان zledica «باران منجمد»، فارسی «ژاله» (در معنای تگرگ).

Chappow

فارسی «چپاو» یا «چپاول».
Charka

هندی carkha، از فارسی «چرخه». چرخ (از فارسی میانه chark، اوستایی chaxra-، سنسکریت cakra). دستگاهی که در هند برای ریسیدن پنبه استفاده می‌کنند.

Charpoy

از فارسی «چارپای». رختخواب طنابی در هند.

Chawbuck

هندی cabuk، از فارسی «چابک». در هند: تازیانهٔ بزرگ.

chemical

از فارسی «کیمیا»

Cheque

از فارسی «چِک». ایرانیان برای نخستین بار چک را اختراع کردند. بانک‌ها در امپراتوری ساسانی در سده نخست پ. م اوراق بهاداری را به کار می‌بردند به نام «چک». که پایهٔ چک‌های امروزی است.

Check

از فرانسوی باستان eschequier «جلوگیری کردن» (در شطرنج)، از eschec، از لاتین میانه scaccus، از فارسی «شاه» (در شطرنج). در سدهٔ هفده این کلمه معنای عمومی «ممانعت کردن از دزدی» را گرفت و سرانجام در ۱۷۹۸ نام نخستین چک‌های بانکی را به خود گرفت.

Checkmate

از فرانسوی میانه eschec mat، از فارسی «شاه‌مات» (شاه نمی‌تواند بگریزد)، شطرنج.

Chess

از روسی shach، از فارسی «شاه»، مختصر «شاه‌مات»، شطرنج.

Cheyney

ریشه‌شناسی: احتمالاً از فارسی «چینی». پارچه‌ای پشمی در سده‌های ۱۷ و ۱۸.

Chick

هندیciq، از فارسی chiq. پرده و محافظی برای ورودی ساختمان در هند و آسیای شرقی.

Chillum

ریشه‌شناسی:هندیcilam، از فارسی «چَلَم».

Chilamchi

ریشه‌شناسی:هندیcilamci، از فارسی «چَلَمچی». در هند:ظرف فلزی شستشو.

China

از فارسی «(ظرف) چینی»، از چینی.

Chinar

هندی chinar، از فارسی «چنار». گونه‌ای درخت آسیایی.

Chobdar

هندی cobdar، از فارسی «چوبدار». «چوب» (از فارسی میانه chup) + «دار».

Cinnabar

احتمالاً از عربی «زنجَفر»، از فارسی «شنگرف».

Coomb

انگلیسی میانه combe، از انگلیسی باستان cumb، واحد اندازه‌گیری مایعات؛ وابسته با آلمانی میانهٔ جنوبی kump قدح، کاسه و آلمانی میانهٔ شمالی kumpf، فارسی «گنبد».

Culgee

ریشه‌شناسی: هندیkalg، از فارسی «کلگی» پر تزیینی. پری که هندیان بر دستار سرخود ی زدند.

Cummerbund

هندی kamarband، از فارسی «کمربند».

Cushy

هندی khush، از فارسی «خوش».

Daeva

Daeva, deva از اوستایی daevo؛ فارسی «دیو». روح شیطانی در آیین زرتشتی.

dafadar

از فارسی «دفعه دار». «دفعه» (عربی)+ «دار».

Daftar

هندی daftar، از فارسی «دفتر»، از عربی «دِفتر»، از یونانی diphtheria(چرم، پارچه نوشتنی).

Daftardar

ریشه‌شناسی: هندی daftardar، از فارسی «دفتردار».

Dakhma

ریشه‌شناسی: فارسی «دخمه»، از فارسی میانه dakhmak، از اوستایی daxma-(مکان جنازه).

Daroga

ریشه‌شناسی:هندی daroga، از فارسی «داروغه». در هند: رئیس افسران.

Darvesh

از فارسی «درویش».

Darzi

هندی darzi، از فارسی «درزی». خیاط یا صنف خیاطان هندو در هند.

Das

سنسکریت dassa دشمن، بنده، احتمالاً وابسته با فارسی «داه» غلام، اوستایی dahyn-, dainhu-, danghu- سرزمین، فارسی باستان dahyn- سرزمین، ایالت، سنسکریت dasyu بیگانه. خادم هندویی در هند.

Dastur

هندی dastur سنت، از فارسی «دستور». هزینهٔ عمومی.

Dastur

از فارسی «دستور». موبد موبدان در کیش زرتشتیان هند.

Dasturi

هندی dasturi، از فارسی «دستور». پاداش.

Defterdar

ترکی، از فارسی «دفتردار». در ترکیه: مأمور حساب‌های مالی.

Dehwar

فارسی «دِه وَر». ارباب دارای بنده و غلام.

Del

فارسی «دل».

Dervish

از فارسی «درویش»، از فارسی میانه darweesh.

Dewan

ریشه‌شناسی: هندی diwan، از فارسی «دیوان». کتاب محاسبات.

Demitasse

از فرانسوی «نیم فنجان» demi+tasse. فرانسوی باستان وام گرفته از عربی «تسَه» از فارسی «تشت».

Div

از فارسی «دیو».

Divan

از فارسی «دیوان»، از فارسی باستانdipi («نوشته»)+ vahanam(«خانه»).

Doab

ریشه‌شناسی: فارسی «دوآب». سرزمینی در میان دو رودخانه.

Dogana

ریشه‌شناسی: از فارسی «دوگانه»، دیوان محاسبه. گمرگ ایتالیایی.

Douane

ریشه‌شناسی: از فارسی «دیوان». گمرک.

Dubber

ریشه‌شناسی: از فارسی «دبه». بطری چرمی در هند برای نگهداری روغن و مایعات.

Duftery

ریشه‌شناسی: از «دفتر» + «ـ ی». پسر پادو در ادارات و دفاتر.

Dumba

ریشه‌شناسی: فارسی «دُمب». گوسفند دُم‌پهن بخارایی و قرقیزی.

Durbar

ریشه‌شناسی: از فارسی «دربار». حضار در برابر شاه.

Durwan

ریشه‌شناسی: از فارسی «دربان». «در» (از فارسی میانهdar، از فارسی باستان duvar-)+ «بان».

Dustuck

ریشه‌شناسی: هندی dastak، از فارسی «دستک/دسته». (دستگیره)

Emblic

لاتین نوemblica، از عربی «اَملَج»، از فارسی «آمُله». درختی از خانوادهٔ Phyllanthus emblica.

Enamdar

هندی in’aamdaar، از فارسی «انعام دار».

Euphrates

از فارسی باستان Ufratu «شایسته برای عبور».

Farsakh

عربی «فرسخ»، از فارسی «فرسنگ». واح اندازه‌گیری در حدود ۱۰ کیلومتر.

Farsi

نامی برای زبان فارسی در عربی. در عربی «پ» وجود ندارد و این نام پس از حملهٔ اعراب به ایران به جای «پارسی» در ایران رایج شد.[نیازمند منبع]

Faujdar

هندی fawjdaar، از فارسی «فوج دار». «فوج» (عربی)+ «دار». افسر جزء در هند.

Faujdari

از فارسی «فوج‌داری». دادگاه جنایی در هند.
Ferghan

از فارسی «فرغانه». منطقه‌ای در آسیای مرکزی. نوعی قالیچهٔ ایرانی که با پنبه بافته می‌شود. با زمینهٔ آبی یا قرمز تیره و با گل حنا رنگ آمیزی می‌شود و بسیار نفیس است.

Feringhee

از فارسی «فرنگی»، از فرانسوی. Frankish. شخص اروپایی. زیرا اولین برخورد مسلمانان با اروپاییان بخصوص اروپاییان غربی در زمان «شارلمانی» پادشاه فرانک‌ها رخ داد. عربی «فرنجی» و در عثمانی با تلفظ feringhee.

Fers

انگلیس میانه، از فرانسوی میانه fierce، از عربی «فَرزَن»، از فارسی «فرزین». وزیر شطرنج.

Fida’i

عربی «فِداء + ـ ی». فداییان و پیروان اسماعیلیه و حَشّاشین.

Firman

از فارسی «فرمان»، از فارسی باستان framânâ.

Gatch

از فارسی «گچ».

Ghee

از فارسی «گَردان». آمیختن.

Galingale

از فارسی «خَلَنجان». گونه‌ای گیاه.

Gherkin

احتمالاً از فارسی میانه angArah «هندوانه». خیار ریز هندی که در خیارترشی استفاده می‌شود.

Ghorkhar

از فارسی «گوره خر». در هند :خرهای وحشی در شمال هند.

Giaour

از فارسی «گَئُر/گَبر». (آتش‌پرست).

Gigerium

از لاتین gigeria امحا پرنده، شاید از فارسی «جگر».

Gizzard

نزدیک یهgysard، تحول یافته یgysar، از انگلیسی میانه giser, gyser، از فرانسوی باستان شمالی guisier «جگر» (مخصوصا برای پرندگان)، از لاتین gigeria، شاید از فارسی که با «جگر» پیوند دارد.

Gul

ریشه‌شناسی: فارسی «گل». گل سرخ.

Gulhinnai

ریشه‌شناسی: «گل» +”حِنّاء (عربی). نوعی قالیچهٔ ایرانی.

Gulmohar

ریشه‌شناسی: هندی gulmohur، از فارسی «گُل‌مُهر». سکهٔ طلا.

Gunge

ریشه‌شناسی: هندی gãj، از ریشهٔ ایرانی. فارسی «گنج».

Gymkhana

ریشه‌شناسی: احتمالاً تغییریافتهٔ (متأثر در واژهٔ gymnasium) هندی gend-khana «جای شلوغ». از فارسی «خانه».

Halalcor

هندیhalalkhor، از فارسی «حلال خور».

Havildar

هندی hawaldar، «حواله» (عربی)+ «دار». افسر وظیفه و مأمور اجرایی در ارتش هند.

Hyleg

از فارسی «هیلاج». وضعیت ستارگان در نجوم برای تخمین زمان تولد.

Hindi

از فارسی «هندی». زبانی بومی در مناطق شمالی هند و رسمی در سراسر هند.

Hindu

از فارسی میانه «هندو»، از اوستایی hendava، از سنسکریت saindhava «هندی».

Hindustan

هندی Hindustan، از فارسی «هندوستان» (سرزمین هندوها).
Hindustan is Persian, in Hindu language, the country is called Bharat.

Hircarrah

فارسی «هرکاره». «هر» (از فارسی باستان haruva-)+ «کار» (از فارسی میانه، از فارسی باستان kar-)

Homa

hom از فارسی «هوم»، از اوستایی haoma. درختی مقدس برای زرتشتیان و در میانرودان درخت زندگی بود.

India

از فارسی «هند».

Iran

از فارسی میانه Iran = Aryan

Ispaghol

گیاه «اسبغول». در لغت به معنای «گوشِ اسب». asp(فارسی میانه:اسب)+ «غول»(:گوش).

Jolt

از فارسی دری و لهجهٔ مشهدی به معنای تکان خوردن می‌باشد. در لهجه مشهدی جل جل کردن رواج بسیار دارد.

Jackal

از فارسی «شَغال»، گونه‌ای سگسان از خانوادهٔ سگ‌سانان در آفریقا و آسیای جنوبی.

Jagir

از فارسی «جاگیر». عوارض مالیاتی شخصی در شمال هند و پاکستان برای ادارهٔ بخش.

Jama

از فارسی «جامه». لباس بلندی که هندی‌ها و پاکستانی‌ها می‌پوشند.

Jasmine

از فارسی «یاسمن». گونه‌ای یاس بالا روندهٔ خوشبو.

Jemadar

هندی jama’dar/jam’dar. «جمع/جمعیت» (عربی)+ «دار». ستوان در ارتش هند.

Jezail

فارسی «جزایر/جزایل». نوعی تفنگ بزرگ پایه دار.

Jujube

یونانی zizyphon، از فارسی «زیزفون». گونه‌ای گیاه.

Julep

از فارسی «گل آب». شربت طبی. امروزه در آمریکا به آن ویسکی یا ودکا با نعنا گفته می‌شود از فرهنگ معاصر هزاره

Jungle

از فارسی «جنگل»

Kabob

احتمالاً از فارسیِ «کباب»، یا از عربی‌شده یا اردوشدهٔ نام فارسی آن.

Kabuli

فارسی «کابُلی»، وابسته به کابل.

Kaftan

از فارسی «خفتان».

Kajawah

از فارسی «کجاوه». نشیمنی بر دو شتر برای حمل و نقل در هند.

Kala-Azar

از هندی kala(سیاه)+ «آزار». بیماری واگیردار عفونی سخت آسیایی ناشی از کمخونی.

Kamarband

In English it refers to the wide belt made of a wide band of silk or shiny cloth worn by men around the waiste as part of a Black Tie suit. It entered the English language in India from the colonial times. But it is a Persian word, Kamar = waiste and Band = band, binder meaning Belt.

Kamboh

ریشه‌شناسی: در فرهنگ وبستر: «اعضای طبقهٔ پایین در پنجاب که بخصوص در کشاورزی گماشته شده‌اند». این تعریف در فرهنگ وبستر از ریشهٔ عنوانی فارسی آمده که ظاهراً در حال به افراد شرور افغانی و کشمیری می‌گویند. این عنوان کاربردی بسیار عمومی دارد که در دورهٔ پادشاهی مغولان در هند مخصوصاً اکبر و جهانگیر رایج شد.
بنابر دانشنامهٔ بریتانیکا سیدها (منظور گدایان است) و کامبوها افراد پستی بودند که در زمان حکومت اسلامی در هند زندگی می‌کردند.
این واژه صورت کنونی واژهٔ Kambojas است. خاندان معروف جنگاور هندوایرانی؛ که در نوشته‌های سنسکریت و پالی در زمان امپراتوری آشوکا ثبت شده؛ و با نام کامبیز/کمبوجیه در فارسی باستان وابستگی دارد.
بنابر متون ودایی مانند مهابهاراتا از کشاترا (جنگاور)های اصیل بودند. این‌ها مانند سکاها و پهلوها جنگاورانی اصیل و خارجی بودند (هندی نبودند) و چون با آیین هندو و برهمنی مخالفت داشتند و بیشتر بودایی بودند به‌مرور در هند به زوال کشانده شدند. البته کامبوها یا کامبُجاها در بنگال، سریلانکا و کامبوج نیز حکومت می‌کردند.

Karez

ریشه‌شناسی:فارسی «کاریز». قنات.

Kemancha

ریشه‌شناسی: از فارسی «کمانچه». رایج در خاورمیانه، قفقاز و آسیای میانه.

Kerana

ریشه‌شناسی:از فارسی «کَرنای».

Kenaf

ریشه‌شناسی:فارسی «کنف». گیاهی از خانوادهٔ Hibiscus cannabinus.

Khaki

فارسی «خاکی».

Khakhsar

ریشه‌شناسی:هندیkhâksâr، از فارسی «خاکسار». گروهی مسلمان ناسیونالیست در هند.

Khan

عربی «خان»، از فارسی (نباید با واژهٔ آلتایی «خان» اشتباه گرفت). کاروانسرا در برخی کشورهای آسیایی.

Khankah

ریشه‌شناسی:هندی khânaqâh، از فارسی «خانقاه». «خانه» + «گاه».

Khidmatgar

«خدمﺔ» (عربی)+ «گر». در هند: نوکر.

Khoja

ریشه‌شناسی:از فارسی «خواجه». عنوانی احترام آمیز.

Khuskhus

ریشه‌شناسی:هندی khaskhas، از فارسی «خس‌خس». گیاه معطر هندی.

Kincob

ریشه‌شناسی:هندیkimkhab, kamkhwab، از فارسی «کم خاب». پارچی زربفت.

Kiosk

از فارسی «کوشک»، یا از فارسی میانه gōšak «گوشه».

Koftgari

هندیkoftgar، از فارسی «کوفتگر». زرکار/فلزکار هندی.

Koh-i-noor

از فارسی «کوه نور». الماسی معروف که در سال ۱۸۴۹ به دست انگلیس افتاد.

Kotwal

هندیkotwal، از فارسی «کوتوال». رئیس پلیس در هند.

Kotwalee

هندیkotwalee، از فارسی «کوتوالی». ادارهی پلیس در هند.

Kran

فارسی «قِران». سکهٔ نقره واحد پولی ایران از ۱۸۲۶ تا ۱۹۳۲، سکهٔ نقره.

Kurta

هندی و اردوkurta، از فارسی «کُرته». پیراهن بی یقهٔ نازک.

Kusti

فارسی «کُستی/کُشنی»، از فارسی میانه kust, kustak «کمر». ریسمانی مقدس که زرتشتیان به کمر می‌بندند.

Lac

هندیlakh، از فارسی «لاک». مانند لاک انگشت.

Lamasery

فرانسوی lamaserie، از lama+serie(از فارسی “سَراً)

Larin

ریشه‌شناسی:فارسی «لاری». نوعی پول نقره در بخش‌هایی از آسیا.

Lascar

اردو lashkarī، از فارسی «لشکری». توپخانه در هند و انگلیس.

Lasque

ریشه‌شناسی: احتمالاً از فارسی «لَشک/لاشک» (قطعه). قطعه الماس نامرغوب در هند.

Leucothoe

شاهزادهٔ افسانه‌ای ایرانی که گمان می‌رود آپولو را به توت‌فرنگی شیرین مسخ کرد. گونهٔ این گیاه در آسیا و آمریکا.

Lemon

از انگلیسی میانه limon، از فرانسوی باستان limon، از ایتالیایی limone، از لاتین میانه līmōnium، از عربی «لَیمون»، از فارسی «لیمون/لیمو». این میوه در سده ۱۵ م. به انگلستان برده شد.

Lilac

از فارسی «لیلکی»، از «نیلک» (نیلی).

Lungī

هندیlungī، از فارسی «لُنگی». لنگی که در هند، پاکستان و برمه مردان استفاده می‌کنند.

Laari

ریشه‌شناسی: احتمالاً از دیوهی (زبان مالدیو)، از «لاری». پول مالدیو.

Magic

انگلیسی میانهmagik، از فرانسوی میانه magique، از لاتینmagicus، از یونانیmagikos، ازmagos, magus جادوگر (از ریشهٔ ایرانی، فارسی باستان magu- «مغ»).

Magus, magi

از magus، از فارسی باستان magu- «شخص مقتدر»، فارسی «مغ». روحانی زرتشتی. در عهدجدید از سه مغ نام برده شده که از شرق می‌آیند و بشارت میلاد عیسی را می‌دهند.

Malguzar

هندیmalguzar، از «مال» (عربی)+ «گذار». در هند:مالک.

Manichean

لاتینManichaeus مانوی، از یونانی Manichaios، فارسی «مانوی». پیرو آیین مانی در سده ۳ م.

Manticore

از فارسی باستان «آدمخوار». martiya-(آدم)+ khvar-(خوردن). موجودی افسانه‌ای با سر انسان و شاخ، بدن شیر و دم اژدها یا عقرب.

Markhor

فارسی «مارخور» (خورندهٔ گاو). بزی کوهی در افغانستان و هند.

Mazdak

فارسی «مزدک». اصلاحگر زرتشتی در دوران ساسانی در سده ۵ م. از Mazda.

Mazdakite

فارسی «مزدکی». پیرو اصلاحات مزدک.

Mazdoor

هندیmazdur، از فارسی «مُزدور». کارگر هندی.

Mehmandar

فارسی «مهماندار».

Mehtar

فارسی «مهتر». «مه» (از فارسی میانهmeh, mas)+ «تر» (از فارسی میانه، از فارسی باستان-tara-)

Mesua

لاتین نو، از نام دانشمند ایرانی مسیحی و طبیعت‌شناس یوحنا ابن مساویه (Johannes Mesue) متوفی به سال ۲۳۶ هـ. ش نوعی درخت آسیایی.

Mezereon

انگلیسی میانه mezerion، از لاتین میانه mezereon، از عربی «مازریون»، از فارسی. گیاه مازریون.

Mirza

فارسی «میرزا».

Mithra

ایزد ایرانی «میترا».

Mithraeum

ایزد ایرانی «میترا».

Mithraism

آیین «مهرپرستی». ایزد ایرانی «میترا».

Mobed

فارسی «موبد». روحانی زرتشتی.

Mogul

فارسی «مغول».

Mohur

هندی muhur/muhr، از فارسی «مُهر». سکهٔ طلا در زمان حکومت مغولان بر هند، تبت و نپال.

Mummy

انگلیسی میانه mummi، از فرانسوی میانه momie، از لاتین میانه mumia، از عربی «مومیاء» (مومیایی)، از فارسی «موم».

Murra

ریشه‌شناسی: لاتین، احتمالاً از ریشهٔ ایرانی مانند یونانی morrhia/murra؛ وابسته با فارسی «مُر/مور» گلوله شیشه‌ای کوچک. مادهٔ پرسلین برای ساختن ظروف چینی در روم.

Musk

از فارسی میانه musk، از سنسکریت muska «تخم» کوچک‌شدهٔ mus «موش». مُشک.

Musth

هندی mast، از فارسی «مست». هم‌ریشه با سنسکریت madati «او خوشی می‌کند». ماده‌ای بدبو که فیل در زمان جفت گیری در حالت شهوانی از بالای گوش‌های خود تراوش می‌کند.

Mussulman

از فارسی «مسلمان». «مسلم» (عربی)+ «- ان».

Nakhuda

ریشه‌شناسی:فارسی «ناخدا» ناو «+» خدا (از فارسی میانه khutāi).

Namaz

ریشه‌شناسی:فارسی «نماز». هم‌ریشه با سنسکریت namas «کرنش و احترام».

Naphtha

از لاتین، از یونانی، از منشأ ایرانی. اوستایی napta «نمناک»، فارسی «نفت». شاید هم‌ریشه با یونانی nephos «تاریک».

Nargil

ترکی nargile، فارسی «نارگیلِه» از «نارگیل».

Nauruz

فارسی «نوروز».

Nay

ریشه‌شناسی:فارسی «نای». آلتی موسیقی.

Neftgil

ریشه‌شناسی:آلمانی، از فارسی «نفتاگِل».

Numdah

ریشه‌شناسی: هندی namda، از فارسی «نَمَد»، از فارسی میانه namat، اوستایی namata. زیراندازی که در هند و ایران با پوست بز درست می‌شود.

Naan

ریشه‌شناسی:هندی و اردو nan، از فارسی «نان»، بلوچی nayan، سغدی nyny. نان هندی.

Nuristani

ریشه‌شناسی:فارسی «نورستانی». «نور» + «-ستان». ناحیه‌ای در شمال افغانستان.

orange

از میلانی narans، از عربی «نارنج»، از فارسی «نارنگ»، از سنسکریت nāraṅga، از زبان‌های دراویدی مانند تامیلی و مالایالام.

Padishah

از فارسی «پادشاه»، از فارسی میانه pādishah، از فارسی باستان pati+xshay-. شاه در ایران، سلطان در ترکیه و حاکم انگلیسی در هند.

Pahlavi

ریشه‌شناسی:فارسی میانه «پهلوی». زبان فارسی در زمان ساسانیان.

Pajama

از هندیpaajaama، از فارسی «پای جامه».

Paneer

هندی/اردوpanir، از فارسی «پنیر». پنیر نرم هندی.

Papoosh

از papouch، از فرانسوی، از فارسی «پاپوش». بنگرید به babouche.

Para

ریشه‌شناسی: ترکی، از فارسی «پاره». واحد پولی در ترکیه.

Paradise

از یونانی paradeisos(باغ چینه بسته)، از فارسی باستان paradaida «دورتادور دیواربندی شده».

Parasang

لاتین parasanga، از یونانی parasanges، از ریشهٔ ایرانی، فارسی «فرسنگ». واحدی به درازای ۶ ک‌م.

Pargana

ریشه‌شناسی: هندی pargana، از فارسی (پرکاله؟). مجموعه شهرک‌های اجرایی در هند.

Parsee

ریشه‌شناسی: از فارسی باستان parsi «پارسی». زرتشتیان هند که در سدهٔ ۷ م پس از هجوم اعراب به ایران، به هند مهاجرت کردند.

Parthia

از لاتین، از فارسی باستان parthava- «پارت». در ریشه با «پارس» هم‌معنی است.

Parthian

بنگرید به Parthia.

Parting Shot

از Parthian Shot، تاکتیک پارتیان برای پرتاب تیرهای آتشین به سوی دشمن حتی هنگام عقب‌نشینی.

Pasar

مالایی، از فارسی «بازار». بازار عمومی در اندونزی.

Pasha

ترکی paşa، احتمالاً از فارسی «پادشاه».

Pashm

ریشه‌شناسی: از فارسی «پشم»؛ پشمینه در کشمیر و پنجاب برای بافت قالیچه و شال که از محصولات صادراتی این مناطق است.

Pashmina

از فارسی «پشمینه». پارچهٔ پشمی محصول شمال هند.

Pashto

فارسی «پشتو»، از افغانی. بنا بر نظر Morgenstein این نام با پارت و پهلو هم‌ریشه است.

Peach

از واژهٔ لاتین Persicum «پارسی»، هلو در روم به نام‌های malum Persicum(سیب پارسی)، prunum Persicum(آلوی پارسی) یا مختصراً persicum, persici نامیده می‌شد.

Percale

فارسی «پرگال/پرگاله». پارچهٔ چیت در صنایع پارچه بافی، ملافه و غیره کاربرد دارد.

Percaline

فرانسوی، از فارسی «پرگاله».

Peri

فارسی «پری»، از فارسی میانهٔ parik.

Persepolis

از فارسی باستان pârsa+ یونانی polis «شهر».

Persia

از فارسی باستان pârsa.

Persis

از فارسی باستان pârsa.

Peshwa

هندی و مرآتی pesva، از فارسی “پیشواً. نخست وزیر شاهزادهٔ Maratha.

Pilaf

ترکیpilâv، از فارسی «پلو». غذایی در خاور میانه که از برنج، روغن و گوشت درست می‌شود.

Pir

ریشه‌شناسی: فارسی «پیر». آموزگار در آیین‌های عرفانی.

Pistachio

از لاتینpistâcium، از یونانی (pistàkion) πιστάκιον، از فارسی «پسته».

Posteen

فارسی «پوستین». پوشش پوستین.

Popinjay

از فرانسوی باستان papegai، از اسپانیایی papagayo، از عربی «بَبَغاء»، از فارسی “ببغاً) طوطی).

Prophet Flower

برگردان واژهٔ فارسی «گلِ پیغمبر». گلی در هند شرقی با گلبرگ‌های زرد و پنج خال که پس از ساعتی پژمرده می‌شود.

Punjab

از هندی Panjab، از فارسی «پنج آب» (پنجاب).

Purwannah

هندی parvana، از فارسی «پروانه». اجازهٔ ثبت و نوشتن.

Pyke

هندیpâyik, pâyak، از فارسی «پیک» فرستاده.

roc

از فارسی «رُخ» (پرنده‌ای افسانه‌ای).

rook

از انگلیسی میانهrok، از فرانسوی میانهroc، از عربی «رخّ»، از فارسی «رخ».

rose

از لاتینrosa، احتمالاً از یونانی باستان rhodon، از فارسی باستانvarda-. فارسی «وَرد».

roxanne

نامی زنانه، از فرانسوی، از لاتینRoxane، از یونانیRhoxane، از ریشه ایرانی، اوستایی raoxšna- «روشن، درخشان».

sun=ریشه‌شناسی فارسی به معنی خورشید

Sabzi

ریشه‌شناسی:هندیsabz، از فارسی «سبزی» (سبزیجات خوردنی).

Saffian

ریشه‌شناسی: روسی saf’yan، از ترکی sahtiyan، از فارسی «سختیان» پوست بز دباغی شده.

Samosa

ریشه‌شناسی:هندیsamosa، از فارسی «سمبوسه».

Sandal

عربی «صندل»، از فارسی «صندل»، درخت صندل/چندل.

Saoshyat

ریشه‌شناسی: «سوشیانت» نجات دهنده (از اوستایی). بنا بر آیین زرتشتی، یکی از سه ناجی که در ۳۰۰۰ سال پایان دنیا هر کدام در هر هزار سال ظهور می‌کنند و جهان را از بدی پاک می‌کنند.

Sapindales

از فارسی «اسپند».

Sarangousty

ریشه‌شناسی: فارسی «سر انگشتی». گچ ضدآب و ضد رطوبت.

Sard

از فارسی «زرد».

Sarod

ریشه‌شناسی: هندی sarod، از فارسی.

Sarwan

ریشه‌شناسی: فارسی «ساربان».

Satrap

از لاتین satrapes، از یونانی satrapes، از فارسی باستان xshathrapavan- «شهربان».

scarlet

از فارسی «سقرلات/سقرلاطون». پارچه و جامه‌ای به رنگ سرخ کبود.

Scimtar

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانه cimeterre، از ایتالیایی باستان scimitarra، شاید از فارسی «شمشیر».

Sebesten

ریشه‌شناسی: انگلیسی میانه، از عربی «سبستن»، از فارسی «سپستان» گیاه سپستان.

Seer

ریشه‌شناسی: هندیser، شاید از فارسی «سیر». واحدی در وزن.

Seerpaw

ریشه‌شناسی: فارسی “سر، پاً. سر به پا.

Seersucker

از هندیsirsakar «پارچه راه راه»، از فارسی «شیر و شکر».

Sepoy

ریشه‌شناسی:از پرتغالیsipai, sipaio، از هندیsipah، از فارسی «سپاه». فردی هندی که برای نیروی ارتش انگلیس استخدام می‌شد.

Serai

ریشه‌شناسی: از فارسی «سَرای».

Seraglio

از فارسی «سَرای».

Serang

ریشه‌شناسی: از فارسی «سرهنگ». ناخدای لنج در هند.

Serdab

فارسی «سرد آب». اتاقی خنک و تابستانی در خانه‌های خاورمیانه.

Serendipity

از افسانهٔ پریان فارسی The Three Princes of Serendip «سه شاهزادهٔ سراندیپی». از فارسی «سراندیپ» (سریلانکا).

Sesban

ریشه‌شناسی: فرانسوی، از فارسی sisabaan. گیاه سِس.

Setwall

ریشه‌شناسی:از فارسی «زادوَر».

Shabundar/Shabandar

ریشه‌شناسی: از فارسی «شاه بندر».

Shah

ریشه‌شناسی: فارسی «شاه»، از فارسی باستان χšāyaþiya «شاه». اسم فعل به معنای «حکومت کردن».

Shahi

ریشه‌شناسی: فارسی «شاهی». واحدی در ایران به اندازهٔ ۲۰/۱ قران نقره.

Shahidi

ریشه‌شناسی: «شهید» (عربی)+ «-ی» (پسوند فارسی).

Shahin

ریشه‌شناسی: فارسی «شاهین». شاهین هندی.

Shahzada

ریشه‌شناسی: هندی shah-zada، از فارسی «شاهزاده».

Shamiana

ریشه‌شناسی: هندی shamiyana، از فارسی shamyanah. پارچهٔ سایبان.

Shawl

ریشه‌شناسی: از فارسی «شال».

Sherristar

ریشه‌شناسی:از هندیsarrishtadr، از فارسی «سررشته دار». ثبت‌کننده.

Sherry

بنابر نظریهٔ پروفسور ت.ب. ایروینگ: از اسپانیایی Jerez، از فارسی «شیراز» در زمان امپراتور رستمیان در اسپانیا.

Sherryvallies

ریشه‌شناسی: از لهستانی szarawary، از روسی sharavary، از یونانی sarabara شلوار آزاد، احتمالاً از ریشهٔ ایرانی؛ فارسی «شلوار». شلواری برای اسب سواری.

Shikar

ریشه‌شناسی: هندی sikar، از فارسی «شکار»، فارسی میانه shkaar.

Shikargah

ریشه‌شناسی: هندی sikaargaah، از فارسی «شکارگاه».

Shikari

ریشه‌شناسی:از فارسی «شکاری». حیوان شکاری.

Shikasta

ریشه‌شناسی: فارسی «شکسته».

Shikra

ریشه‌شناسی: از فارسی «شکاره» پرندهٔ شکاری. شاهین شکاری کوچک هندی.

Simurgh

ریشه‌شناسی: از فارسی «سیمرغ»، از پهلوی sinmurgh (شاهین+ پرنده)، اوستایی saeno merego «شاهین»، سکایی syenah «شاهین»، ارمنی cin «غلیواج».

Sipahis

بنگرید به Sepoy.

Sircar

ریشه‌شناسی: هندی sarkaar، از فارسی «سرکار». استاندار در دورهٔ امپراتوری مغول در هند.

Sitar

ریشه‌شناسی: هندی sitar، از فارسی «ستار». «سه» (فارسی باستان thri-)+ «تار». عود هندوایرانی که در ایران، افغانستان و شبه قاره به کار می‌رود.

Softa

ریشه‌شناسی: ترکی، از فارسی «سوخته»، برافروخته (با عشق یا دانش).

Sogdian

ریشه‌شناسی: لاتین sogdianus، از فارسی باستان Sughudha، فارسی «سغد».

Soorki

ریشه‌شناسی: هندیsurkh، از فارسی «سرخ»، از فارسی میانه sukhr، اوستایی suXra- «درخشان»، سنسکریت sukra.

Sowar

ریشه‌شناسی:فارسی «سوار»، از فارسی میانه asbar, aspwar، از فارسی باستان asabra-.

Spahi

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانه spahi، از ترکی sipahi، از فارسی «سپاه»، از پهلوی spāh، از فارسی باستان taxma spāda، از اوستایی spādha. سپاهی الجزایری در ارتش فرانسه و سپاهی ینی چری در ارتش ترکیه.

Spinach

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانه espinache, espionage، از اسپانیایی باستان espinaca، از عربی «اسفناج/اسبناخ»، از فارسی «اَسپَناخ».[۲][۳]

Squinch

ریشه‌شناسی: از فارسی «سکنج» (=سه + کنج) معادل سکنج یا گوشه یا گوشواره یا فیلگوش در معماری.

-Stan

به معنای «جایگاه»، در نام‌های افغانستان، پاکستان و… از فارسی «-ستان»، از هندو ایرانی stanam «جایگاه»، «جای نشیمن».

Subahdar

ریشه‌شناسی: «صوب» (عربی: ناحیه)+ «دار». کاپیتان و والی در ارتش بریتانیایی هند.

Sugar

ریشه‌شناسی: واژه‌ای از سنسکریت از شاخهٔ هندوایرانی از زبان هندوآریایی؛ اما فارسی نقش پراکنده کردن آن را بازی کرد. انگلیسی میانه sugre, sucre، از آنگلو-فرانس sucre، از لاتین میانه saccharum، از ایتالیایی باستانzucchero، از عربی «سُکر»، از پهلوی shakar، سرانجام از سنسکریت sarkara.

Suclat

ریشه‌شناسی: هندی suqlaa، از فارسی «سقلات/سقلاطون». بنگرید به Scarlet.

Surma

ریشه‌شناسی:فارسی «سرمه». در هند و ایران استفاده می‌شود.

Surnay

ریشه‌شناسی: فارسی «سورنای». قره نی آسیای مرکزی و خاورمیانه.

syagush

فارسی «سیاه گوش».

Samosa

ریشه‌شناسی: هندی samos و اردو samosa, sambas از فارسی «سمبوسه».

Tabasheer

ریشه‌شناسی: هندی tabshr، از فارسی «تباشیر». خیزران هندی که در پزشکی کاربرد دارد.

Tabor

ریشه‌شناسی: انگلیسی میانه tabur، از فرانسوی باستان، از «تنبور». بنگرید به tambour.

Taffeta

ریشه‌شناسی: از فارسی «تافته».

Tahsildar

ریشه‌شناسی: هندی tahsildar، از فارسی «تحصیلدار». «تحصیل» (عربی)+ «دار». مأمور درآمدی در هند.

Taj

ریشه‌شناسی:عربی «تاج»، از فارسی «تاج». کلاه در کشورهای مسلمان. مخصوصاً کلاه مخروطی درویشان.

Taj Mahal

از فارسی «تاج محل». «تاج» + «محل» (عربی).

Tajikistan

تاجیک+ -ستان (جایگاه). به معنای «سرزمین تاجیکان».
takht
به معنای تخت پادشاهی که ریشه پارسی دارد
Talc

از فارسی «تلک» (طلق).

Tambour

ریشه‌شناسی: فرانسوی، از فرانسوی میانه، از عربی «تنبور»، از فارسی «تبیره».

Tambourine

بنگرید به Tambour.

Tanbur

بنگرید به Tambour.

Tangi

ریشه‌شناسی:فارسی «تنگی». گلوگاه تنگ.

Tandoori

فارسی «تنوری».

Tapestry

احتمالاً از ریشه‌ای ایرانی (فارسی «تافتن/تابیدن»).

Tar

ریشه‌شناسی: فارسی «تار». عود شرقی.

Tarazet

از فارسی «شاهینِ ترازو».

Tass

ریشه‌شناسی: فرانسوی میانه tasse، از عربی «طاس»، از فارسی «تشت».

Team

«تیم» لغت فارسی اصیل (موجود در لغت‌نامهٔ اوستایی)

Tebbad

ریشه‌شناسی: شاید از فارسی «تب» + «باد» (از فارسی میانه vat، اوستایی vata-، سنسکریت vata)

Temacha

ریشه‌شناسی: فارسی «تَماخَره» شوخی و مسخره. نمایش خنده‌دار دوره‌گردان ایرانی.

Thanadar

ریشه‌شناسی: هندی thandar، از than+ «دار». رئیس پلیس خان‌ها.

Tiara

از لاتین tiara، از فارسی «تارَه»(tara).

Timar

ریشه‌شناسی: ترکی timar، از فارسی «تیمار». نظامی ترک تیماردار.

Tiger

یونانی tigris، از ریشهٔ ایرانی. فارسی «تیز».

Tigris

از فارسی میانه Tigr «تیر»، از فارسی باستان Tigra «تیز نوک».

Toque

از فارسی باستان taqبه معنای «چادر، شال».

Trabant

ریشه‌شناسی: آلمانی trabant, drabant، از چکی drabant، از فارسی «دربان».

Tranky

ریشه‌شناسی: فارسی tranki. عرشهٔ کشتی که در خلیج فارس استفاده می‌شود.

Trehala

ریشه‌شناسی: احتمالاً از فرانسوی tréhala، از ترکی tgala، از فارسی «تیغال».

Tulip

ریشه‌شناسی: از فرانسوی tulipe، از فارسی «دُلبند/دولبند». (دولابند؟)

Turan

از فارسی «توران».

Turanian

ریشه‌شناسی: فارسی «توران» (ترکستان، سرزمینی در شمال سیحون)+ ian- (پسوند نسبت در انگلیسی). اقوام سکایی که آریایی‌های کوچ‌نشین بودند و بعداً سرزمینشان ترک‌نشین شد.

Turanite

ریشه‌شناسی: از فارسی «توران» + -it’/-ite (روسی). نام ماده‌ای شیمیایی از ترکیبات مس و وانادیوم.

Turanose

ریشه‌شناسی: آلمانی turanos، از فارسی «توران» +-os/-ose (آلمانی)؛ نام ماده‌ای شیمیایی.

Turban

از فارسی «دُلبند/دولبند». (دولابند؟).

Turkmenistan

ترکمن + -ستان (جایگاه). به معنای «سرزمین ترکمنان».

Uzbekistan

ازبک + -ستان (جایگاه). به معنای «سرزمین ازبکان».

Vispered

اوستایی vispa ratavo «همهٔ اربابان». فارسی «ویسپرد»، بخشی از اوستا.

vizier

ریشه‌شناسی: برخی گویند از عربی «وزیر»(:کسی که حمل می‌کند) از «وَزَرَ» (:حمل کردن)، اما به احتمال زیاد از عربی «وزیر»، که از فارسی میانه vichir، از اوستایی vicira (:میانجی، قاضی).

Xerxes

یونانی از فارسی باستان Khshayarshan- «پهلوانی در میان شاهان».khshaya- (شاه) + arshan (پهلوان).

Yarak

ریشه‌شناسی: از فارسی «یارِگی» (:نیرو داشتن). اصطلاحی در شکار با پرندگان شکاری.

Yasht

فارسی نو «یشت» از اوستایی yashtay «ستودن». بخشی از اوستا که به ستایش ایزدان می‌پردازد.

Yuft

ریشه‌شناسی: روسی yuft’, yukht’، شاید از فارسی «جفت».

Zamindar

ریشه‌شناسی:هندی zamindar، از فارسی «زمیندار». حاکم مالیات جمع کن در زمان حکومت اسلامی هند.

Zamindari

ریشه‌شناسی: از فارسی «زمینداری».

Zanza

ریشه‌شناسی: از فارسی «سنج». آلت موسیقایی.

Zarathushtra or Zarathustra

فارسی پیامبر «زرتشت»

Zedoary

ریشه‌شناسی: انگلیسی میانه zeduarie، از لاتین میانه zeduria، از عربی «زادور»، از فارسی «زادُور». داروی تهییج‌کننده در هند شرقی.

Zenana

ریشه‌شناسی: از فارسی «زنانه». قسمتی از خانه که زن خانواده در آن گوشه‌نشینی می‌کند. در هندوایرانی.

Zena

جنس زن از فارسی «زن».

Zerda

ریشه‌شناسی: عربی «زِرداو»، از ریشهٔ ایرانی. گیاه رازیانه.

Zircon

از فارسی «زرگون» (به رنگ طلا).

Zirconate

Zircon + ate (پسوندی انگلیسی از لاتین –atus)

Zirconia

Zircon + ia (پسوندی از لاتین نو)

Zirconium

Zircon + -ium(پسوندی از لاتین نو)

Zoroaster

از اوستایی zarathushtra، فارسی «زرتشت».

Zoroastrianism

آیین و دین «زرتشتی»

Zumbooruk

از فارسی «زنبوره».

 بسیار خوش آمدید!از شما دعوت می‌شود که از بخشهای آموزشی و مطالب مفید و نکته‌های ارزشمند بیان شده در سایت انگلیسی مثل آب خوردن دیدن و استفاده فرمایید.

1-Nav- ناو: واژه ایرانی به معنی کشتی است وازهمین ریشه ناوبان – ناوخدای (ناخدا) مشتق می شود. درانگلیسی Navigate (کشتی رانی) وNavigable (قابل کشتی رانی) Navigator (ملاح) Navy blue (آبی سیر) و Naval (وابسته به نیروی دریانی) ازهمین ریشه آمده اند. 2- Caravan – کاوران. 3- Arch- قوس: درانگلیسی به مفهوم قوس می باشد. درفارسی “ارک” اراک واریکه داریم که به مفاهیم مرکز قلب وحتا قوس به کار رفته اند . چه ارگ شهرغالبا توس مانند ساخته می شده است. واژه اراک ایرانشهر به معنی دل ایرانشهر ومرکز ایرانشهر بوده است. ازهمین ریشه کلمات Archreologg (قوس شناسی وسپس معماری ) وarcae لاتینی (قوس ) گرفته شده است. 4- King- پادشاه : این واژه انگلیسی وKonig آلمانی وواژه های مشابه درسوئدی دانمارکی نروژی فنلاندی وایسلندی ازریشه Kay پهلوی وKavi اوستایی است. درزبان پشتو خنتما (نجیب زاده وبزرگوار) ودرزبان ترکی خان به احتمال زیاد با این ریشه ها قرابت دارند. توجه کنید کی – کیان Kikg- Kigam KONIG- خان – خنتما – کان. 5- dikar- دینار: پول عربی که ریشه ایرانی اوستایی دارد. Draik نام پول زمان هخامنشیان که درکتاب مقدس تورات وانجیل یاد شده است. مدتی هم یونانیان مسکوک خود را به صورت دریک به کارمی برده اند. هردو ریشه ایرانی دارند ریشه Darik بعدا به صورت Dram ودراخما Drachma یونانی وانگلیسی درآمده است. 6- Plateau- فلات : اصل این کلمه هرچه باشد ازمشرق زمین گرفته شده است Jranian به فلات ایران گفته می شود. 7- Pepper: این واژه ازفلفل ایرانی گرفته شده است. این واژه به گونه Piper درلاتین Poivre درفرانسه peppe ایتالیایی ببر درترکی وپیری دریونانی است. بعضی معتقدند اصل کلمه آرامی است که بازهم زبان بخش بزرگی ازایران بوده ودردوران هخامنشی یکی اززبانهای رسمی ایران محسوب می شده است. 8- Spinach- اسفناج: این واژه ایرانی درزبان های دیگربه صورت گوناگون یافت می شود ازجمله درفنلاند Pikatia پیناتیا درانگلیسی وفرانسه Spinach ودرزبانهای دیگراروپای کم وبیش تغییراتی کاربرد دارد. جالب این است که بدانیم اسفناج خود معرب سپا ناج فارسی است ودرفرهنگ های کهن عربی چون “البلغد” ابو یعقوب کردی نیشابوری و “السامی فی السامی” میدانی نیشابوری به همین صورت آمده است. 9- Candy: کلمه قند واژه ای است پارسی همان طور که شکرواژه ای است ایرانی. پس ازساخته شدن شکردرایران که به اعتراف عمومی ریشه آن ایرانی وفارسی است کلمه قند به همین نام به وجود آمد کم وبیش ریشه های مشابهی مثل کندو را درزبان فارسی می یابیم. یکیا زواژههای انگلیسی که ریشه مشابهی با قند دارد عبارتست از: Candy (شیرینی ). زیرا شیرینی ولذت دراین واژه با کلمه قند سنجیده شده است. به گفته محمودی بختیاری کاندیدای وکالت درزمان قدم لباس سفید رنگ شکری می پوشیده وبه همین ترتیب خود را نامزد انتخابات می کرده وبدین رو واژه Candidate (کاندیدا نامزد) ساخته شد. 10- Cau liflower- kale : به معنی کلم است با توجه به شباهت این ریشه ها امکان دارد این واژه ها هم ریشه ایرانی داشته باشد. 11- Nuphar- نیلوفر زرد Nenophar- نیلوفر زرد: نام گل زیبای نیلوفر است که درزبان های دیگراروپا ازجمله فرانسه – یونانی وترکی دیده می شود. 12- Orange: نارنج وترنج درپارسی کهن به نارنج وپرتقال اطلاق می شده اند درفرانسه Orang درژاپنی Orenzi ودرزبان های ترکی کردی آسوری وبسیاری اززبانهای دیگر دنیا ریشه دوانیده است. 13- Rhubarb- ریواس : اصل این واژه راوند وریواس (ریواس) است . واژه های مشابه درزبان های دیگر ازجمله ایتالیایی فرانسه انگلیسی وترکی دیده می شود. 14- Ginger- زنجبیل: درزبان انگلیسی Zenzero ایتالیایی. 15- Lemon: لیمو: ریشه لیمو درغالب زبان های دنیا ازجمله ترکی فرانسه اسپانیولیایتالیایی زبان های اسکاندیناوی وروسی به کارمی رود نیز کلمه Limonade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon آب نبات ترش Lemon juice آب لیمو وغیره . 16- کلمه بوته که ریشه ای پارسی واصیل است درزبان های اروپایی به گونه Botanic (علم گیاه شناسی) ریشه دوانده است. وبه نظر می آید که لفظ Pon فنلاندی نیز کوتاه شده اآن باشد. درزبان ترکی نیز واژه بوته را داریم. واژه Botanic تقریبا بین المللی است ودرتمام زبان های اروپایی سوئدی نروژی فرانسه وآلمانی وروسی به کارمی رود. 17- Silk – ابریشم: این واژه انگلیسی وSoie (سویه) فرانسه سیرا عربی سیراج حبشی ازواژه های فارسی سره گرفته شده اند. به خوبی می دانیم که ایران یکی از مراکز مهم پروش کرم ابریشم بوده است. واگر چه چین هم مرکز عمده تولید ابریشم به شمار می آمده اما این واژه از راه ایران به اروپا رخنه کرده است. 18- Saffron- زعفران : نیز واژه بین المللی گردیده اودرتمام اروپا کاربرد دارد. 19- Garden- باغ: این ریشه ایرانی است. زیرا درروستاهای ایران واژه کرت که درحقیقت باغچه های مخصوص مو و سایر درختان می باشد به کارمی رود. درگویش کرمانی گارت به جویهایی که درآنها درخت خرما کاشته می شود وصورت باغ کوچکی را می یابد اطلاق می گردد. ازهمین ریشه Garten آلمانی و Jarten ژاردن فرانسه را باید به خاطر سپرد. 20- مقایسه واژه های Tree انگلیسی درروسی ودارو درخت فارسی نشان می دهد این ریشه ها نیزهمانندی دارند اما به نظر می رسد که این کلمه پایه باشد. نام جانوران و حشرات توجه به نام‌های حیوانات و حشرات نشان می‌دهد که در این زمینه هم انگلیسی از زبان‌های ایران و به ویژه پارسی متاثر بوده است. Elephent_فیل : دگرگون شدة الفیل عربی است که ریشة آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشة‌های فیل و پیل هر دو دیده می‌شود . Sponge ـ اسفنج : جانوری دریایی است، ضمناً این نام به اسفنج مصنوعی هم اطلاق می‌شود که مصارف صنعتی و پزشکی دارد. ریشة اسفنج در زبان‌های اروپایی به گونه Sponge انگلیسی ، Espange فرانسه و در زبان ژاپنی به صورت Suponji به کار می‌رود. Carcass ـ لاشه و مردار : جابه‌جا شده کرکس است که پرنده‌ای مردارخوار می‌باشد. شاید در دوران رواج آیین زرتشتی که جنازه‌ها را در معرض هوای آزاد در کوه‌ها قرار می‌دادند و عملاً هر جنازه خوراک کرکس می‌شد، این واژه با لاشه و مردار مترادف شد. Bees ـ زنبور : در برهان قاطع ، Booz به زنبور سیاهی که روی گل می‌نشیند اطلاق می‌گردد. اما آیا ریشة اولیه مشترک است یا از زبان فارسی به انگلیسی راه یافته جای تحقیق دارد. Cow ـ گاو: اگرچه در مقایسة واژه‌های Cow انگلیسی ، گاو فارسی و Ceush اوستایی به نظر می‌رسد این واژه از کلمات اولیه و پایة زبان‌های هند و اروپایی باشد. از آن‌جا که در زبان لاتین ریشه‌ای شبیه Cow وجود ندارد و در زبان سومری گاو را gu و gud می‌گویند ، احتمال زیادی وجود دارد که ریشة این کلمه سومری یا سومری اوستایی باشد. Colt ـ کره‌اسب : واژة Colt با کره خیلی شبیه به نظر می‌رسد. به علاوه نام کوله که نوعی اسب بوده است در پارسی، ترکی و مغولی دیده می‌شود که با کلمة کره بی‌شباهت نیست. برخی دیگر از واژ‌ه‌های انگلیسی که شباهت آشکار به فارسی دارند ، عبارتند از : Duck با اردک فارسی، ترکی، کردی و لری Goose با غاز فارسی، اوز عربی، عاز ترکی و کردی Dog با سگ Mouse با موش فارسی ( موگ ارمنی) Camel شتر و Camelot ـ شتر کوچک از جمل عربی گرفته شده‌است. Giraffe همان ریشه زرافة فارسی است. Canary قناری Jackal شغال Bavri سگ آبی که اوستایی است و ریشة مسترک با Beaver انگلیسی دارد.

راهنما و روشهای تهیه مجموعه‌ها:

چطور مجموعه  برای من ارسال می شود؟

چطور می توانم هزینه را پرداخت کنم؟

واژه های فارسی به انگلیسی

روشهای تهیه برای دوستان خارج از ایران

تماس الکترونیکی و ایمیل به ما

تماس تلفنی با ما

پاسخ به پرسش های متداول

تنها از سایت های داراینماد اعتماد الکترونیکیبا اطمینان خرید کنید.

 بسیار خوش آمدید!از شما دعوت می‌شود که از بخشهای آموزشی و مطالب مفید و نکته‌های ارزشمند بیان شده در سایت انگلیسی مثل آب خوردن دیدن و استفاده فرمایید.

ليست 4000 پراستفاده ترين لغات در انگليسي همراه با معني فارسي1

1-       the

2-       be بودن

3-       and و

واژه های فارسی به انگلیسی

4-       of از

5-       a

6-       in به

7-       to به

8-       have داشتن

9-       it آن

10-    I من

11-    that که

12-    for براي

13-    you شما

14-    he او

15-    with با

16-    on بر

17-    do انجام دادن

18-    say گفتن

19-    this اين

20-    they آنها

21-    at در

22-    but اما

23-    we ما

24-    his او

25-    from از

26-    not نه

27-    by توسط

28-    she او

29-    or يا

30-    as مانند

31-    what چه

32-    go رفتن

33-    their شان

34-    can مي تواند

35-    who که

36-    get رسيدن

37-    if اگر

38-    would خواهد بود

واژه های فارسی به انگلیسی

39-    her او

40-    all تمام

41-    my من

42-    make ساخت

43-    about در باره

44-    know دانستن

45-    will اراده

46-    up بالا

47-    one يک

48-    time زمان

49-    there آنجا

50-    year سال

51-    so پس

52-    think فکر کردن

53-    when وقتي که

54-    which که

55-    them آنها

56-    some برخي از

57-    me به من

58-    people مردم

59-    take گرفتن

60-    out خارج

61-    into به

62-    just فقط

63-    see ديدن

64-    him او را

65-    your خود را

66-    come رسيدن

67-    could ميتوانست

68-    now اکنون

69-    than نسبت به

70-    like مانند

71-    other ديگر

72-    how چگونه

73-    then سپس

74-    its آن

75-    our ما

76-    two دو

77-    more بيشتر

78-    these اينها

79-    want خواست

80-    way راه

81-    look نگاه

82-    first اولين

83-    also همچنين

84-    new جديد

85-    because زيرا

86-    day روز

87-    use استفاده

88-    no هيچ

89-    man مرد

90-    find پيدا کردن

91-    here اينجا

92-    thing چيز

93-    give دادن

94-    many بسياري

95-    well خوب

96-    only فقط

97-    those کساني که

98-    tell گفتن

99-    very بسيار

100-  even حتي

101-  back پشت

102-  any هر

103-  good خوب

104-  woman زن

105-  through از طريق

106-  us ما

107-  life زندگي

108-  child کودک

109-  work کار

110-  down پايين

111-  may ممکن است

112-  after پس از

113-  should بايد

114-  call صدا

115-  world جهان

116-  over روي

117-  school مدرسه

118-  still هنوز

119-  try امتحان

120-  last آخر

121-  ask پرسيدن

122-  need نياز

123-  too هم

124-  feel احساس

125-  three سه

126-  state دولت

127-  never هرگز

128-  become شدن

129-  between ميان

130-  high زياد

131-  really واقعا

132-  something چيزي

133-  most بيشترين

134-  another ديگر

135-  much بسيار

136-  family خانواده

137-  own خود

138-  leave مرخصي

139-  put قرار دادن

140-  old قديمي

141-  while در حين

142-  mean متوسط

143-  keep نگاه داشتن

144-  student دانشجو

145-  why چرا

146-  let اجازه

147-  great بزرگ

148-  same همان

149-  big بزرگ

150-  group گروه

151-  begin شروع

152-  seem به نظر مي رسد

153-  country کشور

154-  help کمک

155-  talk صحبت

156-  where جايي که

157-  turn نوبت

158-  problem مشکل

159-  every هر

160-  start شروع

161-  hand دست

162-  might قدرت

163-  American امريکايي

164-  show نشان

165-  part بخش

166-  against در برابر

167-  place محل

168-  such چنين

169-  again دوباره

170-  few کمي از

171-  case مورد

172-  week هفته

173-  company شرکت

174-  system سيستم

175-  each هر

176-  right راست

177-  program برنامه

178-  hear شنيدن

179-  question سوال

180-  during در طي

181-  play بازي

182-  government دولت

183-  run دويدن

184-  small کوچک

185-  number شماره

186-  off خاموش

187-  always هميشه

188-  move حرکت

189-  night شب

190-  live زنده

191-  Mr آقاي

192-  point نقطه

193-  believe باور

194-  hold نگه داشتن

195-  today امروز

196-  bring را

197-  happen اتفاق مي افتد

198-  next بعد

199-  without بدون

200-  before قبل از

201-  large بزرگ

202-  million ميليون

203-  must بايد

204-  home خانه

205-  under تحت

206-  water اب

207-  room اتاق

208-  write نوشتن

209-  mother مادر

210-  area منطقه

211-  national ملي

212-  money پول

213-  story داستان

214-  young جوان

215-  fact حقيقت

216-  month ماه

217-  different مختلف

218-  lot خيلي

219-  study مطالعه

220-  book کتاب

221-  eye چشم

222-  job کار

223-  word کلمه

224-  though اگر چه

225-  business تجارت

226-  issue موضوع

227-  side سمت

228-  kind نوع

229-  four چهار

230-  head سر

231-  far دور از

232-  black سياه

233-  long طولاني

234-  both هر دو

235-  little کوچک

236-  house خانه

237-  yes بله

238-  since پس از

239-  provide ارائه

240-  service سرويس

241-  around در اطراف

242-  friend دوست

243-  important مهم

244-  father پدر

245-  sit نشستن

246-  away دور

247-  until تا

248-  power قدرت

249-  hour ساعت

250-  game بازي

251-  often غالبا

252-  yet هنوز

253-  line خط

254-  political سياسي

255-  end پايان

256-  among در ميان

257-  ever هميشه

258-  stand ايستادن

259-  bad بد

260-  lose از دست دادن

261-  however اما

262-  member عضو

263-  pay پرداخت

264-  law قانون

265-  meet ملاقات

266-  car اتومبيل

267-  city شهرستان

268-  almost تقريبا

269-  include عبارتند از

270-  continue ادامه

271-  set مجموعه

272-  later بعد

273-  community انجمن

274-  name نام

275-  five پنج

276-  once يک بار

277-  white سفيد

278-  least کمترين

279-  president رئيس جمهور

280-  learn ياد بگيرند

281-  real واقعي

282-  change تغيير

283-  team تيم

284-  minute دقيقه

285-  best بهترين

286-  several چند

287-  idea فکر

288-  kid بچه

289-  body بدن

290-  information اطلاعات

291-  nothing هيچ

292-  ago پيش

293-  lead رهبري

294-  social اجتماعي

295-  understand فهميدن

296-  whether چه

297-  watch ساعت

298-  together با هم

299-  follow دنبال کردن

300-  parent پدر يا مادر

301-  stop توقف

302-  face صورت

303-  anything هر چيزي

304-  create ساختن

305-  public عمومي

306-  already قبلا

307-  speak صحبت کردن

308-  others ديگران

309-  read خواندن

310-  level سطح

311-  allow اجازه دادن

312-  add اضافه کردن

313-  office دفتر

314-  spend خرج کردن

315-  door درب

316-  health سلامت

317-  person شخص

318-  art هنر

319-  sure مطمئن

320-  war جنگ

321-  history تاريخ

322-  party حزب

323-  within در داخل

324-  grow رشد

325-  result نتيجه

326-  open باز

327-  morning صبح

328-  walk راه رفتن

329-  reason دليل

330-  low کم

331-  win پيروزي

332-  research پژوهش

333-  girl دختر

334-  guy مرد

335-  early در اوايل

336-  food غذا

337-  moment لحظه

338-  himself خود

339-  air هوا

340-  teacher معلم

341-  force مجبور

342-  offer ارائه

343-  enough کافي

344-  education آموزش و پرورش

345-  across در ميان

346-  although اگر چه

347-  remember به ياد داشته باشيد

348-  foot پا

349-  second دوم

350-  boy پسر

351-  maybe شايد

352-  toward نسبت به

353-  able قادر

354-  age سن

355-  policy سياست

356-  everything همه چيز

357-  love عشق

358-  process روند

359-  music موسيقي

360-  including از جمله

361-  consider در نظر

362-  appear به نظر مي رسد

363-  actually در حقيقت

364-  buy خريد

365-  probably شايد

366-  human انساني

367-  wait صبر کردن

368-  serve خدمت

369-  market بازار

370-  die مردن

371-  send ارسال

372-  expect انتظار

373-  sense حس

374-  build ساختن

375-  stay ماندن

376-  fall سقوط

377-  oh اوه

378-  nation ملت

379-  plan طرح

380-  cut قطع

381-  college کالج

382-  interest علاقه

383-  death مرگ

384-  course دوره

385-  someone کسي

386-  experience تجربه

387-  behind پشت سر

388-  reach رسيدن به

389-  local محلي

390-  kill کشتن

391-  six شش

392-  remain ماندن

393-  effect اثر

394-  yeah آره

395-  suggest نشان مي دهد

396-  class کلاس

397-  control کنترل

398-  raise بالا بردن

399-  care مراقبت

400-  perhaps شايد

401-  late دير

402-  hard سخت

403-  field رشته

404-  else ديگر

405-  pass عبور

406-  former سابق

407-  sell فروختن

408-  major عمده

409-  sometimes گاهي

410-  require نياز

411-  along همراه

412-  development توسعه

413-  themselves خودشان

414-  report گزارش

415-  role نقش

416-  better بهتر

417-  economic اقتصادي

418-  effort تلاش

419-  decide تصميم گيري

420-  rate نرخ

421-  strong قوي

422-  possible ممکن

423-  heart قلب

424-  drug دارو

425-  leader رهبر

426-  light نور

427-  voice صدا

428-  wife زن

429-  whole تمام

430-  police پليس

431-  mind ذهن

432-  finally سرانجام

433-  pull کشيدن

434-  return برگشت

435-  free رايگان

436-  military نظامي

437-  price قيمت

438-  less کمتر

439-  according مطابق

440-  decision تصميم

441-  explain توضيح

442-  son پسر

443-  hope اميد

444-  develop توسعه

445-  view نظر

446-  relationship ارتباط

447-  carry بردن

448-  town شهر

449-  road جاده

450-  drive راندن

451-  arm بازو

452-  TRUE TRUE

453-  federal فدرال

454-  break شکستن

455-  difference تفاوت

456-  thank تشکر

457-  receive گرفتن

458-  value ارزش

459-  international بين المللي

460-  building ساختمان

461-  action اقدام

462-  full کامل

463-  model مدل

464-  join پيوستن

465-  season فصل

466-  society جامعه

467-  tax ماليات

468-  director مدير

469-  position موقعيت

470-  player نوازنده

471-  agree موافقت

472-  especially به خصوص

473-  record رکورد

474-  pick کلنگ

475-  wear پوشيدن

476-  paper مقاله

477-  special ويژه

478-  space فضا

479-  ground زمين

480-  form فرم

481-  support پشتيباني

482-  event واقعه

483-  official رسمي

484-  whose که

485-  matter ماده

486-  everyone هر کس

487-  center مرکز

488-  couple زن و شوهر

489-  site محل

490-  project پروژه

491-  hit اصابت

492-  base پايه

493-  activity فعاليت

494-  star ستاره

495-  table جدول

496-  court دادگاه

497-  produce محصول

498-  eat خوردن

499-  teach آموزش

500-  oil نفت

501-  half نيم

502-  situation وضعيت

503-  easy ساده

504-  cost هزينه

505-  industry صنعت

506-  figure شکل

507-  street خيابان

508-  image تصوير

509-  itself خود

510-  phone تلفن

511-  either هر دو

512-  data اطلاعات

513-  cover پوشش

514-  quite کاملا

515-  picture عکس

516-  clear روشن

517-  practice عمل

518-  piece قطعه

519-  land زمين

520-  recent اخير

521-  describe توصيف

522-  product محصول

523-  doctor دکتر

524-  wall ديوار

525-  patient بيمار

526-  worker کارگر

527-  news اخبار

528-  test آزمون

529-  movie سينما

530-  certain معين

531-  north شمال

532-  personal شخصي

533-  simply بسادگي

534-  third سوم

535-  technology تکنولوژي

536-  catch گرفتن

537-  step گام

538-  baby کودک

539-  computer کامپيوتر

540-  type نوع

541-  attention توجه

542-  draw قرعه کشي

543-  film فيلم

544-  Republican جمهوري

545-  tree درخت

546-  source منبع

547-  red قرمز

548-  nearly تقريبا

549-  organization سازمان

550-  choose را انتخاب کنيد

551-  cause علت

552-  hair مو

553-  century قرن

554-  evidence مدرک

555-  window پنجره

556-  difficult دشوار

557-  listen گوش دادن

558-  soon بزودي

559-  culture فرهنگ

560-  billion بيليون

561-  chance شانس

562-  brother برادر

563-  energy انرژي

564-  period دوره

565-  summer تابستان

566-  realize تحقق بخشيدن

567-  hundred صد

568-  available موجود

569-  plant گياه

570-  likely احتمالا

571-  opportunity فرصت

572-  term مدت

573-  short کوتاه

574-  letter نامه

575-  condition شرط

576-  choice انتخاب

577-  single تک

578-  rule رد

579-  daughter دختر

580-  administration حکومت

581-  south جنوب

582-  husband شوهر

583-  Congress کنگره

584-  floor طبقه

585-  campaign کمپين

586-  material ماده

587-  population جمعيت

588-  economy اقتصاد

589-  medical پزشکي

590-  hospital بيمارستان

591-  church کليسا

592-  close نزديک

593-  thousand هزار

594-  risk خطر

595-  current جريان

596-  fire آتش

597-  future بعدي

598-  wrong اشتباه

599-  involve شامل

600-  defense دفاع

601-  anyone هر کس

602-  increase افزايش

603-  security امنيت

604-  bank بانک

605-  myself خودم

606-  certainly قطعا

607-  west غرب

608-  sport ورزش

609-  board تخته

610-  seek به دنبال

611-  per در هر

612-  subject موضوع

613-  officer افسر

614-  private خصوصي

615-  rest استراحت

616-  behavior رفتار

617-  deal برخورد

618-  performance کارايي

619-  fight جنگ

620-  throw پرتاب

621-  top بالا

622-  quickly سريعا

623-  past گذشته

624-  goal هدف

625-  bed بستر

626-  order نظم

627-  author نويسنده

628-  fill پر کردن

629-  represent نشان دادن

630-  focus کانون

631-  foreign خارجي

632-  drop رها کردن

633-  blood خون

634-  upon بر

635-  agency نمايندگي

636-  push فشار

637-  nature طبيعت

638-  color رنگ

639-  recently تازه

640-  store ذخيره

641-  reduce کاستن

642-  sound صدا

643-  note يادداشت

644-  fine خوب

645-  near نزديک

646-  movement جنبش

647-  page صفحه

648-  enter وارد شدن

649-  share سهم

650-  common مشترک

651-  poor فقير

652-  natural طبيعي

653-  race نژاد

654-  concern علاقه

655-  series سلسله

656-  significant قابل توجه

657-  similar مشابه

658-  hot داغ

659-  language زبان

660-  usually معمولا

661-  response پاسخ

662-  dead مرده

663-  rise بالا رفتن

664-  animal حيواني

665-  factor عامل

666-  decade دهه

667-  article مقاله

668-  shoot شليک

669-  east شرق

670-  save صرفه جويي

671-  seven هفت

672-  artist هنرمند

673-  scene صحنه

674-  stock موجودي

675-  career حرفه اي

676-  despite با وجود

677-  central مرکزي

678-  eight هشت

679-  thus بنابر اين

680-  treatment درمان

681-  beyond خارج از

682-  happy خوشحال

683-  exactly کاملا

684-  protect محافظت

685-  approach روش

686-  lie دروغ

687-  size اندازه

688-  dog سگ

689-  fund صندوق

690-  serious جدي

691-  occur رخ مي دهد

692-  media رسانه ها

693-  ready اماده

694-  sign امضاء

695-  thought فکر

696-  list فهرست

697-  individual فرد

698-  simple ساده

699-  quality کيفيت

700-  pressure فشار

701-  accept پذيرفتن

702-  answer پاسخ

703-  resource منابع

704-  identify شناسايي

705-  left سمت چپ

706-  meeting جلسه

707-  determine مشخص کردن

708-  prepare آماده

709-  disease مرض

710-  whatever هر چه

711-  success موفقيت

712-  argue استدلال

713-  cup فنجان

714-  particularly ويژه

715-  amount مقدار

716-  ability توانايي

717-  staff کارکنان

718-  recognize شناختن

719-  indicate نشان دادن

720-  character شخصيت

721-  growth رشد

722-  loss فقدان

723-  degree درجه

724-  wonder تعجب

725-  attack حمله

726-  herself خودش

727-  region منطقه

728-  television تلويزيون

729-  box جعبه

730-  TV تلويزيون

731-  training پرورش

732-  pretty قشنگ

733-  trade تجارت

734-  election انتخاب

735-  everybody هر کس

736-  physical فيزيکي

737-  lay غير روحاني

738-  general عمومي

739-  feeling احساس

740-  standard استاندارد

741-  bill لايحه

742-  message پيام

743-  fail شکست

744-  outside خارج از

745-  arrive رسيدن

746-  analysis تحليل

747-  benefit سود

748-  sex جنسي

749-  forward به جلو

750-  lawyer وکيل دادگستري

751-  present ارائه

752-  section بخش

753-  environmental محيطي

754-  glass شيشه

755-  skill مهارت

756-  sister خواهر

757-  PM PM

758-  professor استاد

759-  operation عمل

760-  financial مالي

761-  crime جرم

762-  stage مرحله

763-  ok خوب

764-  compare مقايسه

765-  authority قدرت

766-  miss از دست

767-  design طرح

768-  sort نوع

769-  act عمل

770-  ten ده

771-  knowledge دانش

772-  gun تفنگ

773-  station ايستگاه

774-  blue ابي

775-  strategy استراتژي

776-  clearly به وضوح

777-  discuss مورد بحث

778-  indeed در واقع

779-  truth حقيقت

780-  song ترانه

781-  example مثال

782-  democratic دموکراتيک

783-  check چک

784-  environment محيط

785-  leg پا

786-  dark تاريک

787-  various مختلف

788-  rather بلکه

789-  laugh خنديدن

790-  guess حدس

791-  executive اجرايي

792-  prove ثابت کردن

793-  hang چسبيدن به

794-  entire تمام

795-  rock سنگ

796-  forget فراموش کردن

797-  claim ادعا

798-  remove برداشتن

799-  manager مدير

800-  enjoy لذت بردن

801-  network شبکه

802-  legal حقوقي

803-  religious مذهبي

804-  cold سرد

805-  final نهايي

806-  main اصلي

807-  science علم

808-  green سبز

809-  memory حافظه

810-  card کارت

811-  above در بالا

812-  seat صندلي

813-  cell سلول

814-  establish ايجاد

815-  nice خوب

816-  trial محاکمه

817-  expert متخصص

818-  spring بهار

819-  firm شرکت

820-  Democrat عضو حزب دموکرات

821-  radio راديو

822-  visit بازديد

823-  management اداره

824-  avoid جلوگيري از

825-  imagine تصور کنيد

826-  tonight امشب

827-  huge کلان

828-  ball توپ

829-  finish پايان

830-  yourself خودت

831-  theory نظريه

832-  impact ضربه

833-  respond پاسخ

834-  statement بيانيه

835-  maintain نگه داشتن

836-  charge اتهام

837-  popular محبوب

838-  traditional مرسوم

839-  onto بر روي

840-  reveal فاش کردن

841-  direction جهت

842-  weapon سلاح

843-  employee کارمند

844-  cultural فرهنگي

845-  contain شامل

846-  peace صلح

847-  pain درد

848-  apply اعمال مي شود

849-  measure اندازه

850-  wide وسيع

851-  shake تکان دادن

852-  fly پرواز

853-  interview مصاحبه

854-  manage اداره کردن

855-  chair صندلي

856-  fish ماهي

857-  particular خاص

858-  camera دوربين

859-  structure ساختار

860-  politics سياست

861-  perform انجام دادن

862-  bit ذره

863-  weight وزن

864-  suddenly ناگهان

865-  discover پيدا کردن

866-  candidate نامزد

867-  production توليد

868-  treat درمان

869-  trip سفر

870-  evening شب

871-  affect اثر

872-  inside داخل

873-  conference کنفرانس

874-  unit واحد

875-  style سبک

876-  adult بالغ

877-  worry نگراني

878-  range محدوده

879-  mention ذکر

880-  deep عميق

881-  edge لبه

882-  specific خاص

883-  writer نويسنده

884-  trouble زحمت

885-  necessary لازم

886-  throughout سراسر

887-  challenge چالش

888-  fear ترس

889-  shoulder شانه

890-  institution نهاد

891-  middle وسط

892-  sea دريا

893-  dream خواب

894-  bar بار

895-  beautiful زيبا

896-  property خاصيت

897-  instead در عوض

898-  improve بهبود

899-  stuff چيز

900-  detail جزئيات

901-  method روش

902-  somebody کسي

903-  magazine مجله

904-  hotel هتل

905-  soldier سرباز

906-  reflect منعکس کردن

907-  heavy سنگين

908-  sexual جنسي

909-  bag کيسه

910-  heat گرما

911-  marriage ازدواج

912-  tough سخت

913-  sing خواندن

914-  surface سطح

915-  purpose هدف

916-  exist وجود داشته باشد

917-  pattern الگو

918-  whom چه کسي

919-  skin پوست

920-  agent عامل

921-  owner دارنده

922-  machine ماشين

923-  gas گاز

924-  ahead پيش

925-  generation نسل

926-  commercial تجاري

927-  address ادرس

928-  cancer سرطان

929-  item بخش

930-  reality واقعيت

931-  coach مربي

932-  Mrs خانم

933-  yard حياط

934-  beat ضرب

935-  violence خشونت

936-  total کل

937-  tend تمايل

938-  investment سرمايه گذاري

939-  discussion گفتگو

940-  finger انگشت

941-  garden باغ

942-  notice توجه

943-  collection مجموعه

944-  modern مدرن

945-  task کار

946-  partner شريک

947-  positive مثبت

948-  civil مدني

949-  kitchen اشپزخانه

950-  consumer مصرف کننده

951-  shot عکس

952-  budget بودجه

953-  wish دلخواه

954-  painting نقاشي

955-  scientist دانشمند

956-  safe ايمن

957-  agreement موافقت

958-  capital سرمايه

959-  mouth دهان

960-  nor نه

961-  victim قرباني

962-  newspaper روزنامه

963-  threat تهديد

964-  responsibility مسئوليت

965-  smile لبخند

966-  attorney وکيل

967-  score نمره

968-  account حساب

969-  interesting جالب

970-  audience حضار

971-  rich غني

972-  dinner شام

973-  vote راي

974-  western غربي

975-  relate ارتباط

976-  travel سفر

977-  debate مناظره

978-  prevent جلوگيري از

979-  citizen شهروند

980-  majority اکثريت

981-  none هيچ يک

982-  front جلو

983-  born متولد

984-  admit پذيرفتن

985-  senior ارشد

986-  assume گرفتن

987-  wind باد

988-  key کليد

989-  professional حرفه اي

990-  mission ماموريت

991-  fast سريع

992-  alone تنها

993-  customer مشتري

994-  suffer رنج مي برند

995-  speech سخنراني

996-  successful موفق

997-  option انتخاب

998-  participant شرکت کننده

999-  southern جنوبي

1000-       fresh تازه

1001-       eventually سرانجام

1002-       forest جنگل

1003-       video تصويري

1004-       global جهاني

1005-       Senate مجلس سنا

1006-       reform اصلاحات

1007-       access دسترسي

1008-       restaurant رستوران

1009-       judge قاضي

1010-       publish چاپ

1011-       relation ارتباط

1012-       release آزاد

1013-       bird پرنده

1014-       opinion نظر

1015-       credit اعتبار

1016-       critical بحراني

1017-       corner گوشه

1018-       concerned علاقمند

1019-       recall ياد

1020-       version نسخه

1021-       stare از روي تعجب و يا ترس نگاه کردن

1022-       safety ايمني

1023-       effective موثر

1024-       neighborhood همسايگي

1025-       original اصلي

1026-       troop دسته

1027-       income درامد

1028-       directly مستقيما

1029-       hurt صدمه

1030-       species گونه

1031-       immediately بلافاصله

1032-       track مسير

1033-       basic اساسي

1034-       strike اعتصاب

1035-       sky آسمان

1036-       freedom ازادي

1037-       absolutely کاملا

1038-       plane هواپيما

1039-       nobody هيچ کس

1040-       achieve رسيدن

1041-       object هدف

1042-       attitude گرايش

1043-       labor کار

1044-       refer اشاره

1045-       concept مفهوم

1046-       client مشتري

1047-       powerful قوي

1048-       perfect کامل

1049-       nine نه نفر

1050-       therefore از اين رو

1051-       conduct رفتار

1052-       announce اعلام

1053-       conversation گفتگو

1054-       examine بررسي

1055-       touch لمس

1056-       please لطفا

1057-       attend حضور

1058-       completely به طور کامل

1059-       variety تنوع

1060-       sleep خواب

1061-       involved گرفتار

1062-       investigation تحقيق

1063-       nuclear اتمي

1064-       researcher پژوهشگر

1065-       press فشار

1066-       conflict تضاد

1067-       spirit روح

1068-       replace جايگزين کردن

1069-       British انگليسي

1070-       encourage تشويق

1071-       argument استدلال

1072-       camp اردوگاه

1073-       brain مغز

1074-       feature خصيصه

1075-       afternoon بعد از ظهر

1076-       AM AM

1077-       weekend اخر هفته

1078-       dozen دوجين

1079-       possibility احتمال

1080-       insurance بيمه

1081-       department بخش

1082-       battle نبرد

1083-       beginning شروع

1084-       date تاريخ

1085-       generally عموما

1086-       African افريقايي

1087-       sorry متاسف

1088-       crisis بحران

1089-       complete کامل

1090-       fan پنکه

1091-       stick چوب

1092-       define تعريف

1093-       easily به آساني

1094-       hole سوراخ

1095-       element عنصر

1096-       vision ديد

1097-       status وضعيت

1098-       normal طبيعي

1099-       Chinese چيني

1100-       ship کشتي

1101-       solution راه حل

1102-       stone سنگ

1103-       slowly به آرامي

1104-       scale مقياس

1105-       university دانشگاه

1106-       introduce معرفي

1107-       driver راننده

1108-       attempt کوشش

1109-       park پارک

1110-       spot نقطه

1111-       lack عدم

1112-       ice يخ

1113-       boat قايق

1114-       drink نوشيدن

1115-       sun خورشيد

1116-       distance فاصله

1117-       wood چوب

1118-       handle دسته

1119-       truck کاميون

1120-       mountain کوه

1121-       survey بررسي

1122-       supposed مفروض

1123-       tradition سنت

1124-       winter زمستان

1125-       village دهکده

1126-       Soviet شوروي

1127-       refuse رد کردن

1128-       sales فروش

1129-       roll چرخش

1130-       communication ارتباط

1131-       screen پرده

1132-       gain سود

1133-       resident اقامت

1134-       hide پنهان کردن

1135-       gold طلا

1136-       club باشگاه

1137-       farm مزرعه

1138-       potential پتانسيل

1139-       European اروپايي

1140-       presence حضور

1141-       independent مستقل

1142-       district ناحيه

1143-       shape شکل

1144-       reader خواننده

1145-       Ms خانم

1146-       contract قرارداد

1147-       crowd جمعيت

1148-       Christian مسيحي

1149-       express سريع السير

1150-       apartment اپارتمان

1151-       willing حاضر

1152-       strength استحکام

1153-       previous قبلي

1154-       band باند

1155-       obviously بديهي است

1156-       horse اسب

1157-       interested علاقمند

1158-       target هدف

1159-       prison زندان

1160-       ride سوار شدن

1161-       guard نگهبان

1162-       terms قوانين و مقررات

1163-       demand تقاضا

1164-       reporter خبرنگار

1165-       deliver ارائه

1166-       text متن

1167-       tool ابزار

1168-       wild وحشي

1169-       vehicle وسيله نقليه

1170-       observe مشاهده

1171-       flight پرواز

1172-       facility امکان

1173-       understanding درک

1174-       average متوسط

1175-       emerge پديدار شدن

1176-       advantage مزيت

1177-       quick سريع

1178-       leadership رهبري

1179-       earn کسب درآمد

1180-       pound پوند

1181-       basis اساس

1182-       bright روشن

1183-       operate عمل

1184-       guest مهمان

1185-       sample نمونه

1186-       contribute کمک

1187-       tiny کوچک

1188-       block مسدود کردن

1189-       protection حفاظت

1190-       settle واريز

1191-       feed خوراک

1192-       collect جمع کردن

1193-       additional اضافي

1194-       highly خيلي

1195-       identity هويت

1196-       title عنوان

1197-       mostly غالبا

1198-       lesson درس

1199-       faith ايمان

1200-       river رودخانه

1201-       promote ترويج

1202-       living زندگي

1203-       count شمار

1204-       unless مگر

1205-       marry ازدواج کردن

1206-       tomorrow فردا

1207-       technique تکنيک

1208-       path مسير

1209-       ear گوش

1210-       shop فروشگاه

1211-       folk مردم

1212-       principle اصل

1213-       survive زنده ماندن

1214-       lift بلند کردن

1215-       border مرز

1216-       competition رقابت

1217-       jump پرش

1218-       gather جمع کردن

1219-       limit محدود کردن

1220-       fit مناسب

1221-       cry گريه

1222-       equipment تجهيزات

1223-       worth با ارزش

1224-       associate وابسته

1225-       critic نقاد

1226-       warm گرم

1227-       aspect منظر

1228-       insist اصرار

1229-       failure شکست

1230-       annual ساليانه

1231-       French زبان فرانسه

1232-       Christmas کريسمس

1233-       comment توضيح

1234-       responsible مسئوليت

1235-       affair امر

1236-       procedure روش

1237-       regular منظم

1238-       spread گسترش

1239-       chairman رئيس

1240-       baseball بازي بيس بال

1241-       soft نرم

1242-       ignore چشم پوشي از

1243-       egg تخم مرغ

1244-       belief باور

1245-       demonstrate نشان دادن

1246-       anybody کسي

1247-       murder قتل

1248-       gift هديه

1249-       religion دين

1250-       review اين فايل نقد مي نويسيد:

1251-       editor ويرايشگر

1252-       engage تعامل با

1253-       coffee قهوه

1254-       document سند

1255-       speed سرعت

1256-       cross صليب

1257-       influence نفوذ

1258-       anyway در هر صورت

1259-       threaten تهديد

1260-       commit ارتکاب

1261-       female زن

1262-       youth جوانان

1263-       wave موج

1264-       afraid ترسيده

1265-       quarter ربع

1266-       background زمينه

1267-       native محلي

1268-       broad پهن

1269-       wonderful شگفت انگيز

1270-       deny رد کردن

1271-       apparently ظاهرا

1272-       slightly کمي

1273-       reaction واکنش

1274-       twice دو برابر

1275-       suit دادخواست

1276-       perspective چشم انداز

1277-       growing در حال رشد

1278-       blow فوت

1279-       construction ساخت

1280-       intelligence هوش

1281-       destroy از بين بردن

1282-       cook پختن

1283-       connection ارتباط

1284-       burn سوختگي

1285-       shoe کفش

1286-       grade درجه

1287-       context زمينه

1288-       committee کميسيون

1289-       hey هي

1290-       mistake اشتباه

1291-       location محل

1292-       clothes لباس

1293-       Indian هندي

1294-       quiet ساکت

1295-       dress لباس

1296-       promise وعده

1297-       aware مطلع

1298-       neighbor همسايه

1299-       function تابع

1300-       bone استخوان

1301-       active فعال

1302-       extend گسترش

1303-       chief رئيس

1304-       combine ترکيب کردن

1305-       wine شراب

1306-       below در زير

1307-       cool سرد

1308-       voter راي دهنده

1309-       learning يادگيري

1310-       bus اتوبوس

1311-       hell جهنم

1312-       dangerous خطر ناک

1313-       remind يادآوري

1314-       moral اخلاقي

1315-       United متحد

1316-       category رده

1317-       relatively نسبتا

1318-       victory پيروزي

1319-       academic دانشگاهي

1320-       Internet اينترنت

1321-       healthy سالم

1322-       negative منفي

1323-       following متعاقب

1324-       historical تاريخي

1325-       medicine پزشکي

1326-       tour سفر

1327-       depend بستگي دارد

1328-       photo عکس

1329-       finding کشف

1330-       grab گرفتن

1331-       direct مستقيم

1332-       classroom کلاس درس

1333-       contact تماس

1334-       justice عدالت

1335-       participate شرکت کردن

1336-       daily روزانه

1337-       fair منصفانه

1338-       pair جفت

1339-       famous معروف

1340-       exercise ورزش

1341-       knee زانو

1342-       flower گل

1343-       tape نوار

1344-       hire اجاره

1345-       familiar مانوس

1346-       appropriate مناسب

1347-       supply عرضه

1348-       fully کاملا

1349-       actor بازيگر

1350-       birth تولد

1351-       search جستجو

1352-       tie کراوات

1353-       democracy دموکراسي

1354-       eastern شرقي

1355-       primary اوليه

1356-       yesterday ديروز

1357-       circle دايره

1358-       device دستگاه

1359-       progress پيشرفت

1360-       bottom پايين

1361-       island جزيره

1362-       exchange مبادله

1363-       clean تميز کردن

1364-       studio کارگاه

1365-       train قطار

1366-       lady خانم

1367-       colleague همکار

1368-       application کاربرد

1369-       neck گردن

1370-       lean خم

1371-       damage خسارت

1372-       plastic پلاستيک

1373-       tall بلند

1374-       plate صفحه

1375-       hate نفرت

1376-       otherwise وگرنه

1377-       writing نوشته

1378-       male مردانه

1379-       alive زنده

1380-       expression بيان

1381-       football فوتبال

1382-       intend قصد

1383-       chicken جوجه

1384-       army ارتش

1385-       abuse سوء استفاده

1386-       theater تئاتر

1387-       shut بسته

1388-       map نقشه

1389-       extra اضافي

1390-       session جلسه

1391-       danger خطر

1392-       welcome خوش آمد

1393-       domestic خانگي

1394-       lots بسيار

1395-       literature ادبيات

1396-       rain باران

1397-       desire ميل

1398-       assessment ارزيابي

1399-       injury صدمه

1400-       respect احترام

1401-       northern شمالي

1402-       nod سرتکان دادن

1403-       paint رنگ

1404-       fuel سوخت

1405-       leaf برگ

1406-       dry خشک

1407-       Russian روسي

1408-       instruction دستور العمل

1409-       pool استخر

1410-       climb بالا رفتن

1411-       sweet شيرين

1412-       engine موتور

1413-       fourth چهارم

1414-       salt نمک

1415-       expand گسترش

1416-       importance اهميت

1417-       metal فلز

1418-       fat چربي

1419-       ticket بليط

1420-       software نرمافزار

1421-       disappear ناپديد شدن

1422-       corporate شرکت ها

1423-       strange عجيب

1424-       lip لب

1425-       reading مطالعه

1426-       urban شهري

1427-       mental رواني

1428-       increasingly به طور فزاينده

1429-       lunch ناهار

1430-       educational آموزشي

1431-       somewhere يک جايي

1432-       farmer کشاورز

1433-       sugar قند

1434-       planet سياره

1435-       favorite محبوب

1436-       explore اکتشاف کردن

1437-       obtain گرفتن

1438-       enemy دشمن

1439-       greatest بزرگترين

1440-       complex پيچيده

1441-       surround احاطه

1442-       athlete ورزشکار

1443-       invite دعوت کردن

1444-       repeat تکرار

1445-       carefully بدقت

1446-       soul روح

1447-       scientific علمي

1448-       impossible غير ممکن

1449-       panel تابلو

1450-       meaning معني

1451-       mom مادر

1452-       married متاهل

1453-       instrument سند

1454-       predict پيش بيني

1455-       weather هوا

1456-       presidential رياست جمهوري

1457-       emotional عاطفي

1458-       commitment تعهد

1459-       Supreme عالي

1460-       bear تحمل

1461-       pocket جيب

1462-       thin نازک

1463-       temperature درجه حرارت

1464-       surprise تعجب

1465-       poll راي

1466-       proposal پيشنهاد

1467-       consequence نتيجه

1468-       breath نفس

1469-       sight نظر

1470-       balance تعادل

1471-       adopt اتخاذ

1472-       minority اقليت

1473-       straight مستقيم

1474-       connect اتصال

1475-       works کار مي کند

1476-       teaching آموزش

1477-       belong تعلق

1478-       aid کمک

1479-       advice نصيحت

1480-       okay خوب

1481-       photograph عکس

1482-       empty خالي

1483-       regional منطقهاي

1484-       trail دنباله

1485-       novel رمان

1486-       code قانون

1487-       somehow بطريقي

1488-       organize سازمان دادن

1489-       jury هيئت منصفه

1490-       breast پستان

1491-       Iraqi عراقي

1492-       acknowledge اذعان

1493-       theme موضوع

1494-       storm طوفان

1495-       union اتحاديه

1496-       desk ميز

1497-       thanks تشکر

1498-       fruit ميوه

1499-       expensive گران

1500-       yellow زرد

1501-       conclusion نتيجه

1502-       prime نخست

1503-       shadow سايه

1504-       struggle مبارزه

1505-       conclude نتيجه گيري

1506-       analyst روانکاو

1507-       dance رقص

1508-       regulation تنظيم

1509-       being وجود

1510-       ring حلقه

1511-       largely تا حد زيادي

1512-       shift تغيير

1513-       revenue درامد

1514-       mark علامت

1515-       locate قرار دادن

1516-       county شهرستان

1517-       appearance ظاهر

1518-       package بسته

1519-       difficulty مشکل

1520-       bridge پل

1521-       recommend توصيه

1522-       obvious واضح

1523-       basically بطور اساسي

1524-       e-mail ايميل

1525-       generate توليد

1526-       anymore ديگر

1527-       propose پيشنهاد

1528-       thinking تفکر

1529-       possibly احتمالا

1530-       trend گرايش

1531-       visitor مهمان

1532-       loan وام

1533-       currently در حال حاضر

1534-       comfortable راحت

1535-       investor سرمايه گذار

1536-       profit سود

1537-       angry خشمگين

1538-       crew خدمه

1539-       accident تصادف

1540-       meal غذا

1541-       hearing شنوايي

1542-       traffic ترافيک

1543-       muscle عضله

1544-       notion مفهوم

1545-       capture گرفتن

1546-       prefer ترجيح مي دهم

1547-       truly صادقانه

1548-       earth زمين

1549-       Japanese ژاپني

1550-       chest قفسه سينه

1551-       thick ضخيم

1552-       cash پول نقد

1553-       museum موزه

1554-       beauty زيبايي

1555-       emergency اورژانس

1556-       unique منحصر به فرد

1557-       internal داخلي

1558-       ethnic قومي

1559-       link پيوند

1560-       stress فشار

1561-       content مقدار

1562-       select را انتخاب کنيد

1563-       root ريشه

1564-       nose بيني

1565-       declare اعلام

1566-       appreciate قدرداني

1567-       actual واقعي

1568-       bottle بطري

1569-       hardly به سختي

1570-       setting زمينه

1571-       launch انداختن

1572-       file پرونده

1573-       sick بيمار

1574-       outcome نتيجه

1575-       ad آگهي

1576-       defend دفاع

1577-       duty وظيفه

1578-       sheet ورق

1579-       ought بايد

1580-       ensure اطمينان از

1581-       Catholic کاتوليک

1582-       extremely خيلي

1583-       extent حد

1584-       component جزء

1585-       mix مخلوط

1586-       long-term دراز مدت

1587-       slow کند

1588-       contrast کنتراست

1589-       zone منطقه

1590-       wake بيداري

1591-       airport فرودگاه

1592-       brown قهوهاي

1593-       shirt پيراهن

1594-       pilot خلبان

1595-       warn هشدار دادن

1596-       ultimately در نهايت

1597-       cat گربه

1598-       contribution سهم

1599-       capacity ظرفيت

1600-       ourselves خودمان

1601-       estate املاک

1602-       guide راهنمايي

1603-       circumstance چگونگي

1604-       snow برف

1605-       English انگليسي

1606-       politician سياستمدار

1607-       steal سرقت

1608-       pursue دنبال کردن

1609-       slip لغزش

1610-       percentage در صد

1611-       meat گوشت

1612-       funny خنده دار

1613-       neither هيچ يک

1614-       soil خاک

1615-       surgery عمل جراحي

1616-       correct اصلاح

1617-       Jewish يهودي

1618-       blame سرزنش

1619-       estimate تخمين

1620-       due ناشي از

1621-       basketball بازي بسکتبال

1622-       golf گلف

1623-       investigate بررسي

1624-       crazy ديوانه

1625-       significantly به طور قابل توجهي

1626-       chain زنجير

1627-       branch شاخه

1628-       combination ترکيب

1629-       frequently غالبا

1630-       governor فرماندار

1631-       relief تسکين

1632-       user کاربر

1633-       dad پدر

1634-       kick پا زدن

1635-       manner روش

1636-       ancient کهن

1637-       silence سکوت

1638-       rating رتبه

1639-       golden طلايي

1640-       motion حرکت

1641-       German آلماني

1642-       gender جنس

1643-       solve حل کردن

1644-       fee پرداخت

1645-       landscape چشم انداز

1646-       used مورد استفاده قرار

1647-       bowl کاسه

1648-       equal برابر

1649-       forth جلو

1650-       frame قاب

1651-       typical نوعي

1652-       except جز

1653-       conservative محافظه کار

1654-       eliminate حذف

1655-       host ميزبان

1656-       hall سالن

1657-       trust اعتماد

1658-       ocean اقيانوس

1659-       row رديف

1660-       producer توليد کننده

1661-       afford استطاعت

1662-       meanwhile در ضمن

1663-       regime رژيم

1664-       division تقسيم

1665-       confirm تاييد

1666-       fix تعمير

1667-       appeal استيناف

1668-       mirror اينه

1669-       tooth دندان

1670-       smart زرنگ

1671-       length طول

1672-       entirely کاملا

1673-       rely تکيه

1674-       topic موضوع

1675-       complain شکايت

1676-       variable متغير

1677-       telephone تلفن

1678-       perception ادراک

1679-       attract جذب

1680-       confidence اعتماد

1681-       bedroom اطاق خواب

1682-       secret مخفي

1683-       debt بدهي

1684-       rare نادر

1685-       tank مخزن

1686-       nurse پرستار

1687-       coverage پوشش

1688-       opposition مخالفت

1689-       aside گذشته از

1690-       anywhere هر جا

1691-       bond اوراق قرضه

1692-       pleasure لذت

1693-       master استاد

1694-       era عصر

1695-       requirement نياز

1696-       fun سرگرمي

1697-       expectation انتظار

1698-       wing بال

1699-       separate جداگانه

1700-       somewhat قدري

1701-       pour ريختن

1702-       stir بهم زدن

1703-       judgment داوري

1704-       beer آبجو

1705-       reference ارجاع

1706-       tear پارگي

1707-       doubt شک

1708-       grant اعطاي

1709-       seriously به طور جدي

1710-       minister وزير

1711-       totally کاملا

1712-       hero قهرمان

1713-       industrial صنعتي

1714-       cloud ابر

1715-       stretch بسط

1716-       winner برنده

1717-       volume حجم

1718-       seed دانه

1719-       surprised متعجب

1720-       fashion روش

1721-       pepper فلفل

1722-       busy مشغول

1723-       intervention مداخله

1724-       copy کپي

1725-       tip نوک

1726-       cheap ارزان

1727-       aim هدف

1728-       cite گفتن

1729-       welfare رفاه

1730-       vegetable سبزي

1731-       gray خاکستري

1732-       dish ظرف

1733-       beach ساحل

1734-       improvement بهبود

1735-       everywhere در همه جا

1736-       opening افتتاح

1737-       overall به طور کلي

1738-       divide تقسيم کردن

1739-       initial اول

1740-       terrible وحشتناک

1741-       oppose مخالفت

1742-       contemporary معاصر

1743-       route مسير

1744-       multiple چندگانه

1745-       essential ضروري

1746-       league اتحاديه

1747-       criminal جنايي

1748-       careful دقيق

1749-       core هسته

1750-       upper بالا

1751-       rush حمله

1752-       necessarily لزوما

1753-       specifically به طور خاص

1754-       tired خسته

1755-       employ شغل

1756-       holiday روز تعطيل

1757-       vast وسيع

1758-       resolution حل

1759-       household خانواده

1760-       fewer کمتر

1761-       abortion سقط جنين

1762-       apart جدا

1763-       witness شاهد

1764-       match مسابقه

1765-       barely به سختي

1766-       sector بخش

1767-       representative نماينده

1768-       beneath در زير

1769-       beside در کنار

1770-       incident حادثه

1771-       limited محدود

1772-       proud مغرور

1773-       flow جريان

1774-       faculty اعضاي هيات علمي

1775-       increased افزايش يافته است

1776-       waste اتلاف

1777-       merely تنها

1778-       mass جرم

1779-       emphasize تاکيد

1780-       experiment تجربه

1781-       definitely قطعا

1782-       bomb بمب

1783-       enormous عظيم

1784-       tone لحن

1785-       liberal ليبرال

1786-       massive عظيم

1787-       engineer مهندس

1788-       wheel چرخ

1789-       decline کاهش

1790-       invest سرمايه گذاري

1791-       cable کابل

1792-       towards طرف

1793-       expose افشاي

1794-       rural روستايي

1795-       AIDS ايدز

1796-       Jew يهودي

1797-       narrow باريک

1798-       cream کرم

1799-       secretary دبير

1800-       gate دروازه

1801-       solid جامد

1802-       hill تپه

1803-       typically به طور معمول

1804-       noise سر و صدا

1805-       grass چمن

1806-       unfortunately متاسفانه

1807-       hat کلاه

1808-       legislation قانون

1809-       succeed موفق شدن

1810-       celebrate جشن گرفتن

1811-       achievement موفقيت

1812-       fishing ماهيگيري

1813-       accuse متهم کردن

1814-       useful مفيد

1815-       reject رد کردن

1816-       talent استعداد

1817-       taste طعم

1818-       characteristic مشخصه

1819-       milk شير

1820-       escape فرار

1821-       cast قالب

1822-       sentence جمله

1823-       unusual غير عادي

1824-       closely نزديک

1825-       convince متقاعد کردن

1826-       height ارتفاع

1827-       physician پزشک

1828-       assess ارزيابي

1829-       plenty فراوان

1830-       virtually تقريبا

1831-       addition اضافه

1832-       sharp تيز

1833-       creative خالق

1834-       lower کاهش

1835-       approve تاييد

1836-       explanation توضيح

1837-       gay همجنسگرا

1838-       campus دانشگاه

1839-       proper مناسب

1840-       guilty گناهکار

1841-       acquire دست آوردن

1842-       compete رقابت کردن

1843-       technical فني

1844-       plus بعلاوه

1845-       immigrant مهاجر

1846-       weak ضعيف

1847-       illegal غير قانوني

1848-       hi سلام

1849-       alternative ديگر

1850-       interaction فعل و انفعال

1851-       column ستون

1852-       personality شخصيت

1853-       signal سيگنال

1854-       curriculum برنامه تحصيلي

1855-       honor افتخار

1856-       passenger مسافر

1857-       assistance کمک

1858-       forever براي هميشه

1859-       regard نظر

1860-       Israeli اسرائيل

1861-       association انجمن

1862-       twenty بيست

1863-       knock بد گويي کردن از

1864-       wrap بسته بندي

1865-       lab ازمايشگاه

1866-       display نمايش

1867-       criticism انتقاد

1868-       asset دارايي

1869-       depression افسردگي

1870-       spiritual روحاني

1871-       musical موسيقي

1872-       journalist روزنامه نگار

1873-       prayer نماز

1874-       suspect مشکوک

1875-       scholar محقق

1876-       warning هشدار

1877-       climate اقليم

1878-       cheese پنير

1879-       observation مشاهده

1880-       childhood کودکي

1881-       payment پرداخت

1882-       sir آقا

1883-       permit اجازه

1884-       cigarette سيگار

1885-       definition تعريف

1886-       priority اولويت

1887-       bread نان

1888-       creation ايجاد

1889-       graduate فارغ التحصيل

1890-       request درخواست

1891-       emotion هيجاني

1892-       scream فرياد

1893-       dramatic نمايشي

1894-       universe جهان

1895-       gap شکاف

1896-       excellent عالي

1897-       deeply عميقا

1898-       prosecutor مدعي

1899-       lucky خوش شانس

1900-       drag کشيدن

1901-       airline شرکت هواپيمايي

1902-       library کتابخانه

1903-       agenda دستور کار

1904-       recover بهبود يافتن

1905-       factory کارخانه

1906-       selection انتخاب

1907-       primarily در درجه اول

1908-       roof سقف

1909-       unable ناتوان

1910-       expense هزينه

1911-       initiative ابتکار

1912-       diet غذا

1913-       arrest بازداشت

1914-       funding بودجه

1915-       therapy درمان

1916-       wash شستن

1917-       schedule برنامه

1918-       sad غمگين

1919-       brief مختصر

1920-       housing مسکن

1921-       post پست

1922-       purchase خريد

1923-       existing موجود

1924-       steel فولاد

1925-       regarding راجع به

1926-       shout فرياد

1927-       remaining باقي مانده

1928-       visual بصري

1929-       fairly منصفانه

1930-       chip تراشه

1931-       violent شديد

1932-       silent خاموش

1933-       suppose فرض کنيد

1934-       self خود

1935-       bike دوچرخه

1936-       tea چاي

1937-       perceive درک کردن

1938-       comparison مقايسه

1939-       settlement توافق

1940-       layer لايه

1941-       planning برنامه ريزي

1942-       description تعريف

1943-       slide لغزش

1944-       widely به طور گسترده اي

1945-       wedding عروسي

1946-       inform اطلاع دادن

1947-       portion بخش

1948-       territory قلمرو

1949-       immediate فوري

1950-       opponent حريف

1951-       abandon رها کردن

1952-       lake درياچه

1953-       transform تبديل کردن

1954-       tension تنش

1955-       leading برجسته

1956-       bother زحمت دادن

1957-       consist شامل

1958-       alcohol الکل

1959-       enable قادر ساختن

1960-       bend خم

1961-       saving پس انداز

1962-       desert بيابان

1963-       shall بايد

1964-       error خطا

1965-       cop پليس

1966-       Arab عرب

1967-       double دو برابر

1968-       sand شن

1969-       Spanish اسپانيايي

1970-       print چاپ

1971-       preserve شکارگاه

1972-       passage عبور

1973-       formal رسمي

1974-       transition انتقال

1975-       existence وجود

1976-       album البوم

1977-       participation مشارکت

1978-       arrange ترتيب دادن

1979-       atmosphere جو

1980-       joint مشترک

1981-       reply پاسخ

1982-       cycle چرخه

1983-       opposite مقابل

1984-       lock قفل

1985-       deserve سزاوار

1986-       consistent استوار

1987-       resistance مقاومت

1988-       discovery کشف

1989-       exposure ارائه

1990-       pose ژست گرفتن

1991-       stream جريان

1992-       sale فروش

1993-       pot گلدان

1994-       grand بزرگ

1995-       mine مال من

1996-       hello سلام

1997-       coalition ائتلاف

1998-       tale داستان

1999-       knife چاقو

2000-       resolve تصميم

راهنما و روشهای تهیه مجموعه‌ها:

چطور مجموعه  برای من ارسال می شود؟

چطور می توانم هزینه را پرداخت کنم؟

روشهای تهیه برای دوستان خارج از ایران

تماس الکترونیکی و ایمیل به ما

تماس تلفنی با ما

پاسخ به پرسش های متداول

تنها از سایت های داراینماد اعتماد الکترونیکیبا اطمینان خرید کنید.

WebansichtMobile-Ansicht

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ක්‍රියා කරමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

واژه های فارسی به انگلیسی

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ක්‍රියා කරමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظکتاب اول درس 8 -ما در حال ساخت آموزشهای مختلف هستیم نظر شما برای ساخت آموزشهای بهتر ضروری میباشد لطفا” پیشنهاد و انتقاد خود را با ما در میان بگذاریدبرای آموزش های بیشتر به سایت ما بروید ابتدا صفحه اصلی شرکت هرات نرم افزار را لایک کنید یعنی روی شرکت هرات نرم افزار کلیک کنید تا وارد صفحه اصلی ما شوید صفحه اصلی را لایک کنید چون هر روز ما یک چیزی جدید برای شما داریم به سایت ما هم بروید شاید چیزی دیگری هم که لازم دارید در آنجا باشد کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظاز فهرست استفاده کنید چون ممکن فردا نتوانید از آن بهره ببرید لینک دانلودhttps://www.facebook.com/heratsoftware/https://www.heratsoftware.com/https://www.youtube.com/channel/UCWMx…https://twitter.com/heratsoftwareplease subscribe my channel if you want learn moreکلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ ما در حال ساخت آموزشهای مختلف هستیم نظر شما برای ساخت آموزشهای بهتر ضروری میباشد لطفا” پیشنهاد و انتقاد خود را با ما در میان بگذاریدبرای آموزش های بیشتر به سایت ما بروید mobile :00937948054800093703253741کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ක්‍රියා කරමින්…

ධාවන ලැයිස්තු ප්‍රවේශනය කරමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ක්‍රියා කරමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

واژه های فارسی به انگلیسی

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ක්‍රියා කරමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظکتاب اول درس 8 -ما در حال ساخت آموزشهای مختلف هستیم نظر شما برای ساخت آموزشهای بهتر ضروری میباشد لطفا” پیشنهاد و انتقاد خود را با ما در میان بگذاریدبرای آموزش های بیشتر به سایت ما بروید ابتدا صفحه اصلی شرکت هرات نرم افزار را لایک کنید یعنی روی شرکت هرات نرم افزار کلیک کنید تا وارد صفحه اصلی ما شوید صفحه اصلی را لایک کنید چون هر روز ما یک چیزی جدید برای شما داریم به سایت ما هم بروید شاید چیزی دیگری هم که لازم دارید در آنجا باشد کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظاز فهرست استفاده کنید چون ممکن فردا نتوانید از آن بهره ببرید لینک دانلودhttps://www.facebook.com/heratsoftware/https://www.heratsoftware.com/https://www.youtube.com/channel/UCWMx…https://twitter.com/heratsoftwareplease subscribe my channel if you want learn moreکلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ ما در حال ساخت آموزشهای مختلف هستیم نظر شما برای ساخت آموزشهای بهتر ضروری میباشد لطفا” پیشنهاد و انتقاد خود را با ما در میان بگذاریدبرای آموزش های بیشتر به سایت ما بروید mobile :00937948054800093703253741کلمات انگلیسی با معنی فارسی با تلفظ

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ප්‍රවේශනය වෙමින්…

ක්‍රියා කරමින්…

ධාවන ලැයිස්තු ප්‍රවේශනය කරමින්…

خانه » بلاگ » آموزش آسان زبان انگلیسی » جملات و لغات مهم انگلیسی » لیست ۵۰۰ کلمه مهم و پرکاربرد زبان انگلیسی با معنی فارسی

در این پست حدود ۵۰۰ کلمه پرکاربرد و روزمره زبان انگلیسی را بهمراه معنای فارسی به شما معرفی می کنیم. این کلمات شامل صفت های پرکاربرد، افعال و اسم های رایج در زبان انگلیسی هستند.

این جزوه که توسط نگارنده و چندین زبان آموز با تجربه بیش از ۵ سال تدوین شده است شامل کاربردی ترین و پر تکرارترین کلمات زبان انگلیسی در آزمون های مختلف و در مکالمات است که پیشنهاد می کنیم دانلود نمایید:

≡  دانلود جزوه پی دی اف

≡   دانلود اپلیکیشن موبایل ۵۰۴ واژه + تلفظ (اندروید)

واژه های فارسی به انگلیسی

≡   دانلود اپلیکیشن موبایل ۵۰۴ واژه + تلفظ (آیفون و آیپد)

قبل از شروع، ویدیوی زیر که صفات پایه ای و اصلی در زبان انگلیسی را آموزش می دهد ببینید (سطح مقدماتی):

همانگونه که قبلا هم گفتیم، ۴ نکته مهم قبل از خرید مجموعه آموزش نصرت را مطالعه کنید و سپس ببینید، بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی برای شما کدام است؟

این پست جالب را مطالعه کنید: ۵ تا از بهترین کتاب های آموزش زبان انگلیسی کدامند؟

 

سلام لطفا لینک دانلود کلیپ صفت رو بزارید.
ممنون از سایت بسیار خوبتون

لطفا یه برنامه اندروید برای این کلمات معرفی کنید

۵۰۴

سلام لطفا لینک های دانلود رابیشتر کنید ممنون

حالا واقعا این کلمه ها فارسی هستن که در زبان انگلیس رایج شده

custom میشه سفارسی ترجمه اشتباه چرا درج میکنی

بسیار خوب است و من از شما راضی هستم

اقا سام حرص نخور
معنی رسمم میده 😐

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال دیدگاه

تماس با ما

تهران-خیابان انقلاب  تلفن تماس ۰۹۱۹۳۲۲۶۳۲۶ تلفن ثابت ۲۸۴۲۶۹۲۹ -۰۲۱

ایمیل maxer.ir@gmail.com

شرکت لوتوس

با بیش از ۱۵ سال سابقه درخشان در امر آموزش و فروش محصولات آموزشی، تنها به کیفیت و رضایت مشتری می اندیشیم !

© استفاده از مطالب چرب زبان تنها با کسب اجازه از مدیریت امکان پذیر می باشد. سلامتی-زیبایی

واژه های فارسی به انگلیسی
واژه های فارسی به انگلیسی
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *