معنی کلمه ی word به فارسی

خواص دارویی و گیاهی

معنی کلمه ی word به فارسی
معنی کلمه ی word به فارسی


مترادف:  
expression
term

1.
Some words are more difficult to spell than others.

1. هجی کردن بعضی از کلمات از دیگر کلمات سخت تر است.

2.
What’s the word for goat in French?


2. کلمه بز به فرانسوی چیست؟

معنی کلمه ی word به فارسی

3.
Your essay should be no more than two thousand words long.

3. انشای شما نباید بیشتر از دو هزار کلمه باشد.


1.
Can I have a word with you?


1. می‎توانم با تو صحبت کنم؟

2.
Don’t say a word about this to anyone.

2. درباره این موضوع با هیچکس حرف نزن.


1.
She gave me her word that she wouldn’t tell anyone.

1. او به من قول داد به کسی چیزی نگوید.

مترادف:  
the Word
the Word of God

به فارسی Word ترجمه و معنی

ترجمه انگلیسی به فارسی کلمه Word

واژه، لغت، کلمه یک کلمه از حرف هایش را باور ندارم . حرف، کلام، سخن خبر، آگهداد، پیام، اطلاع شایعه، زبانزد حکم، دستور، فرمان قول، پیمان W( -7 بزرگ – با the) کلام الله، کتاب مقدس، انجیل (the Word of God هم می گویند) رجوع شود به password (جمع) متن (در برابر مثلا موسیقی)، مطلب 0 (جمع) مشاجره، محاجه، دعوای لفظی، بگومگو، حرف ناخوشایند 1 (قدیمی) ضرب المثل، گفته 2 (کامپیوتر) واژ، واژه 3 (قدیمی) حرف زدن، سخن گفتن 4 (با واژه) بیان کردن، در قالب لغت ریختن، به لفظ درآوردن Word-for-word کلمه به کلمه، دقیق، جز به جز، تحت اللفظی، لغت به لغت Code word رمزواژه (واژه یا اسمی که برای گمراه کردن به جای واژه ی دیگری به کار رود) Counter word (زبان شناسی) هرز واژه (واژه ای که بدون در نظر گرفتن معنی اصلی آن برای بیان چیزهای خوب یا بد و مثبت و منفی به کار می رود:مثلا lousy که معنی اصلی آن ((شپشو)) است ولی معمولا به معنی ((بسیار بد)) به کار می رود) Dirty word حرف زشت، حرف رکیک، ناپسند، دژ سخن Echo word (زبانشناسی) واژه ی پژواکی، پژواک واژ (که از تقلید صدای واژه ها یا پدیده های دیگر به وجود آمده است) Function word (دستور زبان) واژه ی نخش نما، کلمه ی دستوری (واژه ای که به تنهایی معنی ندارد ولی روابط نحوی را نشان می دهد مانند: the) Ghost word واژه ی من در آوردی، واژه ای که در اثر ترجمه ی غلط یا اشتباه در قرائت و غیره وارد زبان می گردد ولی بعدا مهجور می شود Guide word واژه ی راهنما (که در فرهنگ ها و واژه نامه ها و غیره در بالای هر ستون یا صفحه با حروف بزرگتر چاپ می شود و اولین یا آخرین واژه ی ستون یا صفحه است) Household word (واژه یا نام یا چیزی که در افواه شایع است) رواواژه، حرف سر زبان ها 1

ترجمه و معنی انگلیسی به انگلیسی Word

جمله، مثال و اصطلاحات کاربردی با کلمه Word

معنی کلمه ی word به فارسی

پانویس

معنی و مفهوم لغت Word در دیکشنری آنلاین و رایگان انگلیسی به فارسی | ترجمه تخصصی Word به فارسی | کاربرد واژه Word | اصطلاحات تخصصی و روزمره انگلیسی با کلمه Word | هم خانواده های کلمه انگلیسی Word | مترادف کلمه Word | متصاد کلمه | ترجمه تخصصی عبارت Word | دیکشنری آنلاین Word | دیکشنری، فرهنگ لغت، فرهنگ لغات، انگلیسی به فارسی، دیکشنري، دیکشنری آنلاین، فرهنگ لغت آنلاین، واژه نامه | واژه نامه آموزشی | معنی و ترجمه واژه Word در واژه نامه انگلیسی به فارسی به همراه مثال و تلفظ انلاین | معانی دیگر Word و مشابه کلمه.

{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “1”,”visibility”: “visible”
}]
}]
}{“duration”: “400ms”,”fill”: “both”,”iterations”: “1”,”direction”: “alternate”,”animations”: [{“selector”: “#scrollToTopButton”,”keyframes”: [{“opacity”: “0”,”visibility”: “hidden”
}]
}]
} کلیه حقوق این وب سایت متعلق به EnglishVocabulary.ir میباشد.

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: ورد

نقش دستوری: بن حال

معنی کلمه ی word به فارسی

آواشناسی: vard

الگوی تکیه: S

شمارگان هجا: ۱

برابر ابجد: ۲۱۰

پی رس را بخوانید.پیرسر را بخوانید.پیرکفتار را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


ورد. [ وَ ] (ع اِ) گل . (مهذب الاسماء). گل هر درخت و غالب گل سرخ را گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وردة یکی آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ورد هر درخت شکوفه ٔ سپید آن است یا آن درخت گل خاردار است که گلها و شکوفه هایی سرخ و سفید و زرد دارد. و خوشبو است و از آنها گلاب و عطر گیرند قسمی دیگر از این گلها بی بو است و به نام فرنگی نامیده می شود. (اقرب الموارد). اسم جنس گلهای اشجار و از مطلق او مراد ورد احمر بستانی است چه اقسام آن سفید و زرد و سرخ میباشد و هر یک از آنها بری وبستانی است و هر یک را نامی است مخصوص : نیست در موکب جهان مردی نیست در گلبن فلک وردی .

خاقانی .

سعدی .

فردوسی .

مولوی .

مولوی .

مولوی .

منوچهری .

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

barsadictionary@gmail.com

Telegram:

@Barsadic

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معنی کلمه ی word به فارسی
معنی کلمه ی word به فارسی
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *