کلمات مترادف سختی

خواص دارویی و گیاهی

کلمات مترادف سختی
کلمات مترادف سختی

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: سختی

نقش دستوری: اسم

کلمات مترادف سختی

آواشناسی: saxti

الگوی تکیه: WS

شمارگان هجا: ۲

برابر ابجد: ۱۰۷۰

نقایص را بخوانید.نقب را بخوانید.نقبا را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

فرهنگ حاضر تألیف فرج‌الله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


۱. آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ≠ آسانی، سستی ۲. فقر، تنگدستی

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: سختی

نقش دستوری: اسم

کلمات مترادف سختی

آواشناسی: saxti

الگوی تکیه: WS

شمارگان هجا: ۲

برابر ابجد: ۱۰۷۰

جنگنده را بخوانید.جنگولک بازی را بخوانید.جنگی را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.

۱. رنج؛ زحمت.۲. محکمی.۳. دشواری.۴. [قدیمی، مجاز] فقر؛ تنگ‌دستی.۵. وجود نمک‌های قلیایی خاکی در آب.〈 سختی کشیدن: (مصدر لازم)۱. رنج بردن؛ زحمت کشیدن.۲. تحمل فقر و تنگ‌دستی کردن.

۱. آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ≠ آسانی، سستی ۲. فقر، تنگدستی

austerity, crisis, difficulty, discomfort, hardness, harshness, pinch, rigidity, rigidness, ruggedness, severeness, severity, solidity, starkness, steel, stiffness, strength, strenuousness, strictness, tenacity, toughness, trial, vigor, vigour

۱. آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت ≠ آسانی، سستی ۲. فقر، تنگدستی

(حاصل مصدر) saxti ۱. رنج؛ زحمت.۲. محکمی.۳. دشواری.۴. [قدیمی، مجاز] فقر؛ تنگ‌دستی.۵. وجود نمک‌های قلیایی خاکی در آب.〈 سختی کشیدن: (مصدر لازم)۱. رنج بردن؛ زحمت کشیدن.۲. تحمل فقر و تنگ‌دستی کردن.

سختی . [ س َ ] (حامص ) مقابل سستی . (آنندراج ) : زمین زراغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیا. بهرامی .در نرمی و سختی نصیحت باز نگیرم از او در هیچ جای . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316).همچو سنگ است تیرش از سختی دم او همچو دم ّ فلماخن . نجیبی .گروگان خ…

سختی . [ س ُ ] (اِ) سختو. (ناظم الاطباء). رجوع به سختو شود.

[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذایی‌ای که بافت آن محکم و سفت است

(سَ)(حامص .)1 – پایداری . 2 – مشکل ، دشواری . 3 – بخل . 4 – بی رحمی . 5 – زحمت . 6 – گرفتاری ،رنج . 7 – تهیدستی .8 – آسیب ، بلا.

austerity, crisis, difficulty, discomfort, hardness, harshness, pinch, rigidity, rigidness, ruggedness, severeness, severity, solidity, starkness, steel, stiffness, strength, strenuousness, strictness, tenacity, toughness, trial, vigor, vigour

اصرار , تاکيد , تقشف , صعوبة , صوان , عنف , قسوة , کثافة , ماء آسن , مدة , وسام

saxti 1. دشوارى؛ 2. تأکید بر انجام گرفتن کارى saxti kon jal biâ>:تأکید کن زودبیاید> .

سفارش

جان سختی .[ س َ ] (حامص مرکب ) دیرمیری . رجوع به جان سخت شود.

(صفت) saxtikešide ۱. کسی که رنج و زحمت بسیار دیده.۲. کسی که در فقر و تنگ‌دستی به سر برده.

سختی کشیدن . [ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ناراحتی دیدن . رنج بردن : چندانکه جیش و لشکر سختی نکشند.سعدی .

سختی تپه . [ س َ ت َ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در دوازده هزارگزی شوسه ٔ نقده بمهاباد. جلگه و باتلاقی ، هوای آنجا معتدل و مالاریائی است . دارای 30 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، …

آزار، اشکال، بلا، تعب، تعسر، تندی، تنگی، ثقل، خشونت، دشواری، رنج، زجر، زحمت، سختی، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاری، محکمی، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت،
(متضاد) آسانی، سستی، فقر، تنگ‌دستی

دلیل نامگذاری نماز جعفر طیار چیست؟

دلیل اصلی مجرد ماندن حضرت معصومه (س) چیست؟

چرا حضرت علی (ع) در زمان حیات حضرت زهرا (س) زن دیگری نگرفتند؟

چند داستان و حکایت کوتاه از حضرت رضا (ع)

کلمات مترادف سختی

دانلود جدیدترین و هیجانی ترین آهنگ های مخصوص ورزش در ۲۰۲۰

۳ مورد از علایق حضرت فاطمه (ع) چیست؟

شنبه ۷ دی ۱۳۹۸ به همراه فال صوتی

فال هفته از شنبه ۷ دی تا جمعه ۱۳ دی | فال آنلاین هفتگی

اطلاعات نجومی ۷ دی ۱۳۹۸ | آیا امروز قمر در عقرب است؟

تقویم نجومی امروز شنبه ۹۸/۱۰/۷

خواندن نماز بر روی تختخواب چه حکمی دارد؟ آیا مکروه است یا حرام؟

بیزینس کوچینگ به چه نوع کسب و کاری می گویند؟


1- آزار، اشكال، بلا، تعب، تعسر، تندي، تنگي، ثقل، خشونت، دشواري، رنج، زجر، زحمت، سختي، شدت، صعوبت، صلابت، ضراء، عذاب، عسرت، عنت، غلظت، فشار، گرفتاري، محكمي، محنت، مرارت، مشقت، مصيبت

آساني، سستي
 1- فقر، تنگ دستي

آزار، اضطراب، الم، اندوه، بلا، تعب، داء، درد، دشواري، زجر، زحمت، سختي، عذاب، غم، كد، گرفتاري، محنت، مرارت، مشقت، مصيبت، ملال، نكبت

رنج . [ رَ ] (اِ)

۱. حالت ناخوشایند در انسان یا حیوان بر اثر درد، خستگی، و مانند آن.۲. [قدیمی] بیماری؛ مرض.۳. [قدیمی] صدمه؛ ضربه؛ آسیب.۴. [قدیمی] زحمت؛ سختی و مشقت ناشی

1 – آزار، آزردگی . 2 – اندوه ، درد. 3 – تلاش ، کوشش .

به کسر ر و سکون ن. مشت. مانند یک مشت گندم. در گویش کازرونی(ع.ش)کلمات مترادف سختی

دردآور، دردانگيز، دردناك، رنج آميز، رنجبار، مشقت زا، مولم

دردانگيز، مشقت بار، مشقت زا، ملال آور

زحمت كش، كارگر

آزردگي، تاذي، دلتنگي، رنجيدگي، شكراب، كدورت، ملال، ملالت، ناراحتي، نقار

آزار، افگار، رنجور، زحمت، مزاحمت، ملول

آزرده، بستري، بيمار، رنجه، عليل، غمگين، مريض، ناتوان، ناسالم، نالان

کلمات مترادف سختی
کلمات مترادف سختی
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *