معنی واژه شهروند

خواص دارویی و گیاهی

معنی واژه شهروند
معنی واژه شهروند

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: شهروند

نقش دستوری: اسم

معنی واژه شهروند

آواشناسی: Sahrvand

الگوی تکیه: WS

شمارگان هجا: ۲

برابر ابجد: ۵۶۵

گسستگی را بخوانید.گسستن را بخوانید.گسستنی را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


(شَ وَ) (اِ.) 1 – کسی که در شهر زندگی می کند. 2 – اهل یک شهر یا یک کشور.




پیشگفتار

یکی از درخواست‌های همیشگی کاربران و مخاطبان بخش سیاست ، چه در مشاوره‌ها و چه در نظرات، ایجاد بخشی برای تبیین و توضیح اصطلاحات مهم سیاسی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی بوده است. یکی از مهم‌ترین مشکلات امروز جامعه ما این است که اگر چه مردم علاقه زیادی به سیاست دارند و درباره مسائل مختلف آن به گفتگو و تحلیل می‌نشینند، اما به علت عدم آگاهی از بنیان‌های علمی سیاست و دانش واژه‌های آن، هرگز به تبیین همه جانبه دست نمی‌یابند. اگر چه واژه‌هایی مانند قدرت، سیاست، مشروعیت، احزاب، ولایت فقیه و… هر روز به گوش ما می‌خورد و حتی از طرف ما هم به کار می‌رود اما متأسفانه به علّت عدم وجود این زیرساخت‌های نظری این مباحث چندان کارایی ندارند. لذا بر آن شدیم که به صورت تدریجی و به زبان ساده مهم‌ترین اصطلاحات و دانش واژه‌های سیاسی را برای کاربران عزیز معرفی نموده و تبیین نماییم. درس نامه های آموزش سیاسی با هدف معرفی و تحلیل سیاست به صورت علمی به کاربران عزیز تبیانی تقدیم می‌شود.

معنی واژه شهروند


واژه شهروندی، ریشه ها و تاریخ:

واژه شهروندی ترجمه واژه citizenship است که از واژه لاتین civis مشتق شده است. Civis در لاتین و polis در یونانی به معنای شهر می باشد. امروزه شهروندی به معنای سیستمی از حقوق برابر توصیف می شود که ضد امتیازات موروثی است که به خاطر تولد در طبقه، نژاد و یا گروهی خاص به فرد اعطا می گردد.

مفهوم شهروندی به معنای مدرن ریشه در انقلاب کبیر فرانسه دارد که در سال 1789 به سرانجام رسید. با توسعه لیبرالیسم و سرمایه داری در جهان غرب، ایده شهروندی به عنوان یک فرد دارای شکل نهایی خاص خود شد. برمبنای شهروندی مدرن افراد دارای حقوق مساوی هستند و نژاد، مذهب، قومیت، جنسیت و طبقه افراد در داشتن حقوق شهروندی مساوی تأثیری ندارد.

اما سوال اصلی این جا است که وقتی سخنی از شهروندی بر زبان آوریم مقصود ما از این واژه چیست؟ کما بیش بین دانشمندان علوم سیاسی و حقوق این توافق وجود دارد که شهروندی به جایگاه حقوقی و رسمی گفته می شود که باعث داشتن تابعیت، گذرنامه و فراتر از آن دارا بودن حقوق تضمین شده توسط قانون اساسی و وظایف متقابل می شود. نظریه شهروندی به هر حال از چارچوب قانونی / حقوقی که شهروندی را به معنای بنیادین عضویت در یک اجتماع سیاسی است ، فراتر می رود. برخی صاحب نظران شهروندی را به معنای ” عضویت کامل و برابر در اجتماع سیاسی” تعریف می کنند. این تعریف متضمن برابری و ادغام در جامعه سیاسی است.  البته باید توجه داشت اگرچه مفهوم شهروندی با شرط آرمانی “برابری” تعریف می شود اما جوامع عملا گرفتار سلسله مراتب طبقه، قومیت، نژاد و یا جنسیت هستند. لذا بنابر نظر برخی محققان عناصر بنیادین تشکیل دهنده شهروندی نه تنها نامعین هستند بلکه می توانندحتی در تعارض با واقعیت ها قرار گیرند. به نظر می رسد مراحل تکمیل مفهوم شهروندی طی چهارمرحله انجام شده است:

الف) دوران کلاسیک و باستان:

جمهوری یونانی و دولت – شهرهای یونان باستان مانند آتن و اسپارت نمایندگان نهادهای کلاسیک شهروندی هستند. اگرچه اسپارت دارای اقتدار گرایی نظامی سفت و سختی بود و آتن در مقابل،  نماد دموکراسی بود،  اما هر دو دولت شهر از اصول کلاسیک شهروندی یعنی خدمات عمومی و وظایف مدنی پیروی می کردند. اگر آتن نیازمند تعهد شهروندانش برای مشارکت فعالانه و امور حکومتی و قضایی بود، برای اسپارت وظایف مدنی شامل اختصاص ایثارگرانه فرد در راه فعالیت های نظامی دولتشهر بود.

واژه شهروندی ترجمه واژه citizenship است که از واژه لاتین civis مشتق شده است. Civis در لاتین و polis در یونانی به معنای شهر می باشد. امروزه شهروندی به معنای سیستمی از حقوق برابر توصیف می شود که ضد امتیازات موروثی است که به خاطر تولد در طبقه، نژاد و یا گروهی خاص به فرد اعطا می گردد.

عنصر مهم شهروندی در یونان باستان آزادی برای مشارکت در زندگی مدنی و عمومی بود. اما باید توجه داشت به خلاف دموکراسی های معاصر، در یونان باستان شهروندی به تمام افراد تعلق نمی گرفت و فقط به “مردان بومی آزاد به دنیا آمده” تعلق می گرفت و به زنان، بردگان ، خارجیان و مهاجران تعلق نداشت. نهایتاً باید نتیجه گرفت که مفهوم شهروندی در این دوره برپایه ایده ی مشارکت در عمل حکومت کردن و فعالیت های عمومی به عنوان اصلی ترین رکن شکل گرفت.

ب) در ابتدای دوران مدرن:

در حدود قرن 16 میلادی، تصور از شهروندی به عنوان یک جایگاه حقوقی درحال تسلط یافتن بود. در این دوران، دولت های مطلقه در چارچوب دولت – ملت در حال شکل گیری بودند. هدف دولت های مطلقه در این برهه تحمیل اقتدار خود برمردمان ناهمگون تحت حاکمیت خود بود. لذا در این چارچوب شهروند توسط ژان بدن “به عنوان کسی که از آزادی مشابه و حمایت بوسیله ی اقتدار مشابه بهره مند است” تعریف شد. در این نگاه، برخلاف شهروند دولت شهر یونانی، که خود منبع اقتدار به شمار می آمد، در تداوم سنت روم باستان شهروند به کسی اطلاق شد که تحت حمایت دولت است. در این برهه شهروندی مفهومی منفعلانه بود. مفهوم شهروندی در این برهه برپایه مسئولیت مشترک و عمومی نبود. بلکه این تصور در حال تعمیق بود که مفهوم شهروندی شامل امنیت و یا حفاظتی بود که توسط صاحبان اقتدار به مردم اعطاء می شد. لذا با مفهوم و تصور منفی و یا منفعلانه شهروندی روبرو هستیم. در واقع آثار فلاسفه سیاسی این دوره مانند توماس هابز (با تاکید بر تأمین امنیت شهروندان توسط دولت) و جان لاک ( با تاکید بر تأمین حق مالکیت شهروندان و حفظ آزادی آنان) نشان دهنده غلبه  وجه منفعلانه مفهوم  شهروندی در این عصر  است.

 

قرن 19 و 20 و مفهوم جدید شهروندی:

انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 در واقع انقلابی علیه شهروندی منفعلانه اوایل دوران مدرن بود. این انقلاب کوشید اندیشه ها و آرمان های جمهوری خواهانه مبنی بر حق مشارکت شهر وندان را برخلاف ادعاهای شاهان و دولت های مطلقه احیا کند. در واقع تصور شهروندی در قرن 19و20 تا حدود زیادی مدیون انقلاب کبیر فرانسه است که در انتهای قرن 18 رخ داد. مهمترین مسأله ای از انقلاب فرانسه در زمینه شهروندی حاصل شد معرفی سیستم افقی (برابر) حقوق در مقابل سیستم سلسله مراتبی امتیازات (فئودالی) بود که ریشه در دکترین اصلی این انقلاب داشت. انقلاب فرانسه و “اعلامیه و حقوق انسان و شهروندان” باعث ارتقاء تصورها از شهروند به عنوان افراد آزاد و مستقل شد. با توسعه سرمایه داری و تأثیر روز افزون لیبرالیسم در قرن 19 ترکیب دو سنت جمهوری خواهی مدنی و فردگرایی لیبرال نشان دادند که در حال تبدیل به محتوای اصلی شهروندی مدرن هستند. در واقع جمهوری خواهی مدنی با ویژگی هایی چون “خیر جمعی، روح عمومی، مشارکت سیاسی و فضایل مدنی” گره خورده است و فرد گرایی لیبرال دارای ویژگی هایی چون حقوق فردی و تکیه برمنافع شخصی شهروندان است در این چارچوب شهروندان آرام آرام به عنوان اعضای آزاد و برای یک اجتماع سیاسی که دارای حقوق و وظایف براساس قوانین اساسی هستند تعریف می شوند.

انتقادها به مفهوم شهروندی:

تصور “برابری” به عنوان یک رکن در نظریه شهروندی لیبرال را می توان هم به عنوان پایه دستاوردهای آن دانست و هم به عنوان منبع اصلی محدودیت هایش ملاحظه کرد. برپایه این دکترین تمامی افراد بدون در نظر گرفتن طبقه، جنسیت، نژاد، به عنوان شهروند دارای برابری در برابر قانون و آزادی ها هستند و در واقع یک عام گرایی و در کل ساختار سیاسی اتفاق افتاده است. این ادعا با انتقادهای جدی مارکسیست ها، فمنیست ها و طرفداران چند فرهنگی روبرو شده است.مارکس به عنوان یک منتقد جدی نظریه شهروندی براین باور است که ادعای شهروندی لیبرال برای برابری و آزادی با سرمایه داری غیر ممکن است. هم چنین مارکس براین باور است که “حقوق انسان” مانند مذهب مالکیت “برابری” آزادی که در اعلامیه های انقلاب فرانسه و استقلال آمریکا نهفته است فراتر از انسان  “خودخواه” نمی رود و این فرد از جامعه خود منتزع شده است. برپایه نظرات وی هیچ کدام از این حقوق بیانگر دغدغه های جمعی و مسائل واقعی اجتماعی نیست.

تصور “برابری” به عنوان یک رکن در نظریه شهروندی لیبرال رای توان مهم به عنوان پایه دستاوردهای آن دانست و هم به عنوان منبع اصلی محدودیت هایش ملاحظه کرد. برپایه این دکترین تمامی افراد بدون در نظر گرفتن طبقه، جنسیت، نژاد، به عنوان شهروند دارای برابری در برابر قانون و آزادی ها هستند و در واقع یک عام گرایی و در کل ساختار سیاسی اتفاق افتاده است

از سوی دیگر فمنیست ها انتقاداتی را بر دکترین لیبرال شهروندی وارد کنند. از نگاه آنان شهروندی نسبت به مفهوم جنسیت چشمان خود را بسته است. با نگاه برابرجویانه ساده انگارانه، شهروندی لیبرال به این نکته توجه نمی کند که جوامع مدرن هم در سنت های پدر سالارانه غوطه ور هستند این مسأله باعث می شود با وجود برابری رسمی اما مردان هم چنان دارای امتیازات غیررسمی در سیاست گذاری ها و فرایند های سیاسی باشند.

جهانی شدن و مسأله شهروندی:

پدیده جهانی شدن که با کم رنگ شدن مرزهای دولت/ ملتها – که به عنوان واحدهای سیاسی نظم پساوستفالیایی شناخته می شوند – باعث جریان یافتن آزادی اطلاعات، کالاها، ایده ها ، سرمایه انسان ها شد. با کاهش تدریجی نقش دولت ملت به عنوان اجتماع سیاسی بنیادین مورد اشاره شهروندی ، این سوال پدید آمد که آینده مفهوم شهروندی در جهان در حال دگرگونی فعلی چیست؟ برخی از متفکران براین باورند که به مرور با از میان رفتن رابطه میان شهروندی و دولت – ملت این رابطه میان شهروند و جامعه جهانی برقرار خواهد شد که این رابطه براساس حقوق بشر خواهد بود. براین پایه با شکل گیری اجتماعات انسانی فراملیتی براساس هویت های فرهنگی اقتصادی و اجتماعی مشترک دولت –ملت ها جای خود را به نهادهای فراملی خواهند داد. البته این نگاه با انتقادهای جدی روبرو شده است. و ایدئالیزم آن مورد نقد قرار گرفته است . لذا به نظر نمی رسد در کوتاه مدت دولت – ملت ها ناپدید شوند. اما آن چیزی که در حال حاضر در حال مشاهده است ایجاد استاندارد های بین المللی برای حقوق شهروندان جوامع مختلف است.                         

سید حسین زرهانی
بخش سیاست تبیان


کسی که در شهر زندگی می کند، اهل یک شهر یا یک کشور. [خوانش: (شَ وَ) (اِ.)]

جملات انگیزشی مثبت و روحیه بخش همراه با عکس نوشته مناسب دانلود

آیا ضرر میلیاردی و مهاجرت دائمی محسن یگانه صحت دارد ؟

زندگینامه کامل سارا رسول زاده بازیگر تئاتر و تلویزیون + اینستاگرام

گزارش تصویری از حضور بازیگران و سلبریتی ها در جشن منتقدین سینما

معنی واژه شهروند

بیماری های کبدی کدامند و باعث بروز چه عوارضی می شوند؟

زندگینامه کامل اوتسا مشفق نویسنده جوان ایرانی‌ تبار آمریکایی

مکالمات خصوصی مرزنگ و همسرش

دوربین مخفی خارجی که واکنش عابران دیدنی است

دوربین مخفی از آیدین زواری – کتک حسابی خورد

استندآپ کمدی عرفان صادقی در مورد شهاب حسینی

دوربین مخفی – ببین چه دعوایی راه انداختیم دیشب با فاطی بودیی؟؟

کلیپ شاد و طنز شیرازی

روميان قديم به دو دسته تقسيم مي‌شدند؛ 1. شهروندان؛ يعني روميان اصيل كه از حقوق و امتيازهاي بيشتري برخوردار بودند و 2. رعايا؛ يعني اقوام و ملل ديگري كه زير سلطه حكومت روميان بودند.2 يونانيان قديم نيز به دو درجه تقسيم مي‌شدند؛ شهروندان درجه يك، كه ساكنان اصلي يونان بودند و درجه دو، كه بردگان و غير يونانيان بودند.
در فرهنگهاي معين و عميد، اين اصطلاح تعريف نشده است. واژه شهروند در فرهنگ دهخدا، اين‌گونه تعريف شده است: «اهل يك شهر يا يك كشور.» همچنين آمده است كه «وندِ» موجود در اين واژه در گذشته «بند» و در واقع، اين واژه «شهربند» بوده است، به معناي كسي كه به شهري بند است.
بر اثر گذشت زمان، اين بند به «وند» تبديل شده است. «ي» موجود در شهروندي؛ يعني هر چيز مربوط به شهروند.3 در فرهنگ معاصر گفته شده است شهروند كسي است كه اهل شهر يا كشوري باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار شود.4 در يكي از فرهنگهاي علوم سياسي، شهروند چنين تعريف شده است: «كسي كه از حقوق مدني يا امتيازات مندرج در قانون اساسي يك كشور برخوردار است. واژه «سيتي زن»، كه ريشه رومي دارد، در فارسي به شهروند، تبعه، همشهري، هم‌وطن، شهرتاش و انسان عضو اجتماع معني شده است».5
در زبان فرانسه، كلمه شهروند (Citoyen) از شهر (Cite) ميآيد و (سيته) از واژه لاتيني سيويتاس (Civitas) گرفته شده است. سيويتاس در زبان لاتيني، تقريباً معادل كلمه (Polis) در زبان يوناني است كه همان شهر است كه تنها مجتمعي از ساكنان نيست، بلكه واحدي سياسي و مستقل است. شهروند فقط به ساكن شهر گفته نميشود. در رم، همانند آتن، همه ساكنان خصلت شهروندي نداشتند. كسي شهروند بود كه براي مشاركت در اداره امور عمومي شهر شرايط لازم را داشته باشد. در زبان فرانسه، غالباً شهروند در نقطه مقابل رعيت به كار ميرود. رفته‌رفته، دولت ـ كشور جاي دولت ـ شهر را گرفت و مفهوم شهروند به مفهوم دولت ـ كشور وابسته شد.6 در ايران تا پيش از مشروطيت، به جاي اين واژه از كلمه رعيت و رعايا استفاده ميشد.7

رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه‌اي ـ دامت بركاته ـ در حكم انتصاب آقاي دكتر علي لاريجاني به سمت رياست سازمان صدا و سيما (در تاريخ 24/11/1372) بر ضرورت همكاري «متين و سنجيده» صدا و سيما با حوزه‌هاي علميه براي رسيدن به «كيفيت، عمق و والايي» لازم در طرح مباحث اسلامي تأكيد كرده و فرمودند …
ادامه

1 – کسی که در شهر زندگی می کند. 2 – اهل یک شهر یا یک کشور.

اهالي، اهل، تبعه

شهروَند. الف. کسی که در شهر زندگی می کند. ب. اهل یک شهر یا یک کشور. (منبع: فرهنگ فارسی معین)رجوع شود به واژۀ

شهروندی (معادل واژه «سیتیزن شیپ» (انگلیسی: Citizenship)) را قالب پیشرفتهٔ «شهرنشینی» می‌دانند. به باور برخی از کارشناسان، شهرنشینان هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیت‌های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل نمایند به «شهروند» ارتقاء یافته‌اند.
شهروندی تا پیش از این در حوزهٔ اجتماعی شهری بررسی می‌شد اما پس از آن شهروندی مفاهیم خود را به ایالت و کشور گسترش داده‌است، اگرچه امروزه بسیاری به شهروندی جهانی نیز می‌اندیشند.
شهروندی امروزه کاربردها و معانی مختلفی یافته‌است.

شهروندی در زبان فارسی از مشتقات شهر (city) است.

یک شهروند یک عضو رسمی یک شهر، ایالت یا کشور است. این دیدگاه، حقوق و مسئولیت‌هایی را به شهروند یادآور می‌شود که در قانون پیش‌بینی و تدوین شده‌است. از نظر حقوقی، جامعه نیازمند وجود مقرراتی است که روابط تجاری، اموال، مالکیت، شهرسازی، سیاسی و حتی مسائل خانوادگی را در نظر گرفته و سامان دهد. از این رو از دید شهری موضوع حقوق شهروندی، روابط مردم شهر، حقوق و تکالیف آنان در برابر یکدیگر و اصول و هدف‌ها و وظایف و روش انجام آن است. همچنین نحوه اداره امور شهر و کیفیت نظارت بر رشد هماهنگ شهر است که می‌توان به عنوان مهم‌ترین اصولی بدانیم که منشعب از حقوق اساسی کشور است.[۱]

در واقع حقوق شهروندی آمیخته‌ای است از وظایف و مسئولیت‌های شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تأمین آن حقوق بر عهدهٔ مدیران شهری (شهرداری)، دولت یا به‌طور کلی قوای حاکم می‌باشد.
به مجموعه این حقوق و مسئولیت‌ها، «حقوق شهروندی» اطلاق می‌شود.

شهروندی اشاره به زندگی روزمره، فعالیت‌های فردی و کسب و کار افراد اجتماع و همچنین فعالیت‌های اجتماعی ایشان دارد و بطور کلی مجموعه‌ای از رفتار و اعمال افراد در برابر مکان زندگی است. شهروندی پویا یا شهروندی فعال در واقع از این نگرش برخاسته‌است.

معنی واژه شهروند

شهروندی از این منظر، مجموعه گسترده‌ای از فعالیت‌های فردی و اجتماعی است. فعالیت‌هایی که اگرچه فردی باشند اما برآیند آن‌ها به پیشرفت وضعیت اجتماعی کمک خواهد کرد. همچنین است مشارکتهای اقتصادی، خدمات عمومی، فعالیت‌های داوطلبانه و دیگر فعالیت‌های اجتماعی که در بهبود وضعیت زندگی همه شهروندان مؤثر خواهد افتاد. در واقع این نگاه ضمن اشاره به حقوق شهروندی مدون و قانونی در نگاه کلی‌تر به رفتارهای اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد که اجتماع از شهروندان خود انتظار دارد. دریافت این مفاهیم شهروندی نیازمند فضایی مناسب برای گفتگو و مشارکت مردم با نقطه نظرات متفاوت و نظارت عمومی است.[۲]

آموزش شهروندی بطور غیررسمی در خانه یا محل کار یا کارگاه‌های آموزشی یا بطور رسمی به صورت سرفصل درسی مجزا در مدارس و حتی مدارس ابتدایی یا به صورت رشته تحصیلی دانشگاهی در واقع به شهروندان می‌آموزد که چگونه یک شهروند فعال، آگاه و مسئولیت پذیر باشند. در واقع مبنای این آموزش‌ها پرورش یک شهروند نمونه یا شهروند خوب یا ارائه یک الگوی شهروندی نیست بلکه به آنان می‌آموزد که چگونه تصمیمات خود را با توجه به مسئولیت‌هایشان در قبال اجتماع و زندگی فردی خود اتخاذ نمایند.[۲]

تربیت شهروندی، یکی از فروع شهروندی است که باتوجه به تحولات سریع اجتماعی، فناوری و سیاسی دوران معاصر، ازجمله دلمشغولی‌های برنامه‌ریزان و سیاستگذاران تعلیم و تربیت کشورهای جهان به‌شمار می‌آید.[۳] در کشورهای توسعه یافته مفاهیم شهروندی از دوران کودکی تا نوجوانی آموزش داده می‌شود و دولت نیز آموزش‌های لازم را در اختیار والدین و معلمان قرار می‌دهد.[۴]
در انگلیس از سال ۲۰۰۲ میلادی، آموزش شهروندی و آشنایی با آن بطور رسمی در برنامه درسی مدارس از سنین ۱۱ تا ۱۶ سالگی قرار گرفت. اهداف این آموزش‌ها عموماً موارد ذیل است:

امروزه به دلیل تنوع نیازها و تخصصی شدن مشاغل، افراد یک خانواده برای تأمین حداقل مایحتاج مصرفی خود نیازمند استفاده از کالاها و خدمات عرضه شده توسط دیگران هستند. از اینرو نیاز به کالاهای مصرفی و خدمات یک نیاز ضروری و اجتناب ناپذیر است که هرگونه اختلال در تولید و توزیع آن‌ها می‌تواند جامعه و مدیریت آن را به چالش بکشاند و علاوه بر زیان‌های مادی صدمات و زیان‌های معنوی را نیز متوجه مصرف‌کننده نماید.[۱]

مفهوم حقوق بشر اغلب در کنار دو مفهوم «حقوق اساسی» و «حقوق شهروندی» مطرح می‌شود. این سه مفهوم، گاه مترادف جانشین یکدیگر به کار می‌روند اما در تفکیک مفهومی مرزهای ظریفی میان این مفاهیم سه‌گانه و دلالت موضوعی وجود دارد.می‌توان گفت حقوق شهروندی آن بخش از حقوق اساسی است که در قانون اساسی هر کشوری شکل «ملی» به خود می‌گیرد و فقط شامل حال شهروندان همان کشور خاص می‌شود (مانند حق مشارکت سیاسی که ملهم از حقوق بشر در شکل نسبی آن است)[۶]

بسیاری بر این عقیده‌اند که قوانین موضوعه هر کشوری تأثیر مستقیم از مفهوم شهروندی و حقوق شهروندی می‌پذیرد.[۷]
بعضی شهروندی را در ابعاد اجتماعی، سیاسی و مدنی تقسیم‌بندی می‌کنند اما به نظر می‌رسد در دسته‌بندی کلی می‌توان شهروندی را در مسئولیت‌های فردی و اجتماعی شهروندان و همچنین مسئولیت‌های دولت در قبال شهروندان بررسی کرد. با نگاهی کلی در جوامع مختلف می‌توان بخشی از این مفاهیم مشترک را عنوان و تکمیل کرد.

شهروندان به‌طور داوطلبانه امکانات خود را جهت کمک به پیشرفت و بهبود شهر به کار می‌گیرند. شهروندان فعال با توجه به تخصص و استعداد خود در سازمان‌ها و کمیته‌های محلی گوناگون نظیر انجمن اولیا و مربیان و سازمان‌های غیردولتی عضویت داشته و فعالیت می‌کنند. شرکت در نشست‌ها و اجتماعات شهری، حضور در محکمه‌های عمومی، هیئت منصفه یا هیئت‌های حل اختلاف، مشارکت در پروژه‌های اجتماعی برای پیشرفت جامعه و همچنین یافتن مشکلات و راه‌حل آن‌ها بسیار سودمند خواهد بود.[۸] صاحبنظران بر این عقیده‌اند که اجتماعات محلی، و نهادهای مردم محور می‌توانند با ارائه رفتارهای جدید و نهادینه ساختن آن‌ها در جوامع، نقش مؤثری در ایجاد و بازتولید مفهوم شهروندی ایفا نمایند.[۹]

قبل از هر رای‌گیری، اطلاعات مربوط به موضوع یا نامزدها باید به صورت شفاف به اطلاع شهروندان برسد.

در بعضی ایالات یا مناطق محلی، ممکن است به افرادی فرمان داده شود تا در دستگیری مجرمین یا برای برقراری صلح و امنیت یا اجرای یک فرمان به کلانتر کمک کنند.

هر شهروندی می‌بایست به حقوق دیگران احترام بگذارد.

از جمله مسئولیت‌های دولت، خرج نمودن مالیات و عوارض دریافتی توسط بخش‌های دولتی جهت ارائه خدمات زیر، به شهروندان است:

تا قبل از این در ایران، شهروندی تنها از منظر شهر و شهرنشینی مطرح می‌گردید و شهروندی رابطه متقابل یک شهرنشین با شهر و مدیران شهری و شهرداری دیده می‌شد و حقوق شهروندی را در گرو تصویب نقشه جامع شهر می‌دیدند.
اما استفاده از واژه شهروند و شهروندی یا حقوق شهروندی در سال‌های اخیر در میان حقوقدانان و مجامع قانونی و حقوقی دید جامعتری یافت. در سال ۸۳ قانونی با عنوان «احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی» به تصویب مجلس رسید و به نام «بخشنامه حقوق شهروندی» در قوه قضائیه، دستورکار واحدها گردید. رئوس مهم این قانون دربارهٔ نحوه بازداشت و بازجویی و منع شکنجه و رفتار با متهمان توسط ضابطین و مجریان قضایی بود.[۱۲] هر چند در سال‌های اخیر واژهٔ شهروند به جای تبعه در ایران به سرعت فراگیر شده و کاربرد عمومی پیدا کرده‌است اما برخی از صاحب نظران در امور مسائل حقوقی و زبانی هنوز هم به این عقیده‌اند که در جوامع چون ایران، تاجکستان و افغانستان که تا هنوز اختلاف سطح توسعه در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میان شهر و روستا خیلی بزرگ است، کاربرد این واژه به جای تبعه درحقیقت تبعیض در مقابل روستاییان به‌شمار خواهد رفت. زیرا به آن‌ها شاید این تصور داده شود که آن‌ها مانند شهر نشینان اتباع متساوی الحقوق کشور به‌شمار نمی‌روند.

در ایران به کودکانی که یکی از والدین آن‌ها شهروند کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان باشد با مشکل شهروندی روبرو هستند. سالانه ۱۲ هزار دختر ایرانی با اتباع بیگانه ازدواج می‌کنند. به استناد آمارهای منتشرشده ۳۳ هزار فرزند حاصل از ازدواج دختران مشهد با اتباع بیگانه بدون شناسنامه هستند.[۱۳]

قواعد تابعیت در قانون مدنی ایران آورده شده‌اند. جلد دوم قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳ با اصلاحات بعدی، در شماری از مواد خود به شرایط کسب تابعیت ایرانی، سلب تابعیت و بازگشت به تابعیت اختصاص پیدا کرده‌است. ماده ۹۷۶ قانون مدنی کسانی را که ایرانی هستند برشمرده و ماده ۹۷۹ شرایطی را که بیگانگان می‌توانند به تابعیت ایرانی درآیند مقرر نموده‌است.
ماده ۹۷۹ اعلام می‌دارد:
«اشخاصی که دارای شرایط ذیل باشند می‌توانند تابعیت ایران را تحصیل کنند.

در قانون اساسی افغانستان از واژه تبعه استفاده شده‌است. از مهم‌ترین عوامل اخلال در روند شهروندی در افغانستان معاصر، جنگ‌سالاری، و نژادپرستی و قوم‌گرایی) نام برده می‌شود. جنگ‌سالاری در ۲۵۰ سال اخیر تاریخ افغانستان مبنای جامعه بوده‌است و هر گروهی که قدرت نظامی بیشتر داشته‌است از قدرت سیاسی برخوردار می‌شده‌است. [۱۴]

حقوق شهروندی و آزادی مردم ایالات متحده آمریکا در منشور حقوق ایالات متحده آمریکا که در سال ۱۷۹۱ (میلادی) به قانون اساسی آن کشور الحاق گردید، مشخص و حراست شده‌است.[۱۵] مهم‌ترین حقوق شهروندی در ایالات متحده آمریکا بر اساس این منشور عبارتند از:

متم یازدهم: رعایت حقوق حرف زدن در چهار چوب قوانین مدنی

1
general::
private citizen

شبکه مترجمین ایران

مسعود جهانگیری‪-‬ واژه شهروند معادل واژه polites _ یونانی civitas _ لاتین_ citizen_ انگلیس است. برای اولین بار این واژه توسط زنده‌یاد حمید عنایت در ترجمه کتاب ارسطو در سال 1339عنوان شد.ایشان این واژه را معادل واژه همشهری که از ترجمه لفظی مواطن عربی گرفته شده است، ترجمه کرده‌اند. هر چند که مقصود مورد نظر ارسطو از polites اصولا وضع فرد از لحاظ ارتباطش با شهر است نه با همانندانش.تفاوت بسیاری در واژه شهر polis در زبان یونان باستان با مفهوم شهری به معنای امروزی آن وجود دارد. شهر در واقع به معنای جایگاه زیست مردمان را در یونانی asty است اما polis به مفهوم جامعه منظم سیاسی است. آن‌چه امروزه متاسفانه در ادبیات رایج عموم جاری است از واژه شهروند معنای هم شهری، هم وطن، شهروندنشین در مقابل روستا و روستانشین را درک کرده‌اند که این به معنای واقعی آن هیچ ارتباطی ندارد.

هر چند بتوان با توجه به این‌که در گذشته ایران را(ایران شهر)می‌نامیدند، زیاد هم بی‌مسما نباشد اما امروز دیگر به کشور شهر نمی‌گوییم و در معنای فارسی آن، شهر عبارت است از مجموعه ای از ساختمانها و ساکنین آن‌ها) شهرنشینان(مفهوم شهروندی مفهومی تاریخی و اجتماعی است که در دوره ای گذار و در بسترهای مختلف تاریخی و اجتماعی، شبکه‌های مفهومی و رویکردهای نظری، دستخوش تغییر معنایی و مفهومی شده و همواره از پویایی برخوردار است. زمان تولد این واژه را می‌توان هم زمان با تولد دموکراسی در دولت شهرهای یونان دانست. شهروند در معنای یونانی خود از مفهوم یونانی- رومی، خودگردانی- خودمختاری(اداره امور اجتماع سیاسی به دست خویش)است. این مفهوم در معنای باستانی دلالت بر برابری حقوق و وظایف در برابر قانون و مشارکت سیاسی است. شهر وند بودن به مفهوم توانایی افراد جامعه(اجتماع سیاسی) برای حکومت کردن و حکومت شدن است.اما مارشال لک لوهان شهروندی را این‌گونه تعریف می‌کند: «شهروند وضعیتی است که ناشی از عضویت کامل یک فرد در اجتماع است و کسانی‌که در این وضعیت قرار می‌گیرند، حقوق و وظایف یکسان و برابری دارند. آن‌چه در این تعریف مهم است حقوق یکسان و برابری همه افراد در آن موقعیت است. بنا به این تعاریف شهروندی رابطه‌ای است دوسویه مابین فرد ودولت که بیانگر حقوق و وظایف متقابلی است که هر کدام از طرفین نسبت به هم مقید و ملزم خواهند شد. لذا شهروند فردی است که برای مشارکت در اداره عمومی، جامعه در چار چوبه قوانین کشور شرایط لازم را دارد. گاهی می‌توان شهروند را در نقطه مقابل (رعیت)به‌کار گرفت. شهروندان به اشکال گوناگون و از طریق فعالیت‌های مدنی و اجتماعات سیاسی در اداره امور جامعه مشارکت مستقیم و تاثیر گزار دارند در حالی‌که رعیت فقط از قانون اطاعت می کند وآن را تحمل می‌کند. بیشتر به مفهوم پویایی شهر اشاره شده است. اساسا پویایی و متغیر بودن این مفهوم ما را در شناخت مساله با دو سوال اساسی روبه‌رو خواهد کرد.اول آن‌که علل و پویایی این مفهوم و زمینه‌های شکل‌گیری آن چیست؟ دوم این‌که آیا این پویایی و استمرار به این معنی است که هیچ عنصر و مولفه ثابت و یکسان که در همه تعاریف مشترک باشند، وجود ندارد؟ در پاسخ به پرسش اول باید گفت: تفاوت‌های معنایی شهروندی ناشی از آن تفاوت بین «آن‌چه هست» و«آنچه باید باشد» و به بیان دیگر بین واقعیت و توصیف و تجویز وجود دارد. بدین جهت بسیاری از الگوها و مفاهیم ارایه شده از شهروندی جنبه تجویز ی و هنجاری دارند. دلیل دیگری که برای پویایی مفهوم شهروندی می‌توان متصور شد تغیر شرایط اقتصادی اجتماعی وخیمی است که کاملا بی‌محتوا(حقوق وظایف) کارکرد شهروندی را دچار تغییر و تحول اساسی می‌کند.نظریه دیگر از اندیشه‌های کیث فالکس سر چشمه می‌گیرد، او معتقداست: «پویایی مفهوم شهروندی را در چهار بعد می‌توان بررسی کرد؛ بستر، گستره، محتوا و عمق. منظور از بستر شهروندی نوع اجتماعی است که شهروندی در آن ظهور می‌یاید. هر بستراجتماعی _سیاسی_ با الگوی خاص از شهروندی ملازمت دارد تا شهروندی در آن تحقق پیدا کند. بنابراین ارائه الگویی واحد و غفلت از نحوه توزیع و منابع و ساختارهای قدرتی که در یک بستر اجتماعی خاص وجود دارد ، مانعی به پاسخ چرایی تغییر معنای شهروندی خواهد شد. آن‌چه واقعیت دارد اینست که حتی ساختارهای اجتماعی جامعه در دوره‌های مختلف مثلا پیشامدرن، مدرن و یا در حال گذار _ بر نوع شهر وندی تاثیرگذار است. از دیدگاهی دیگر، ریشه اختلاف در مفهوم شهروندی را میتوان در مفاهیمی همچون 1.آزادی _برابری 2.فرد_-جماعت 3_ حقوق _ وظایف 4 مشارکت _ عدم مشارکت جستجو کرد.آن‌چه امروزه از منظر اندیشمندان حوزه جامعه‌شناسی سیاسی مورد بحث است، این است که آیا آزادی باید اولویت قرار گیرد یا برابری شهروندان؟ در محور دوم فرد بیشتر مورد توجه می‌بایست قرار گیرد و یا جماعت؟ در محور سوم در تعریف شهروند باید بر حق تاکید شود یا تکالیف ؟ ودر نهایت اینکه برای تعریف مفهوم شهروندی باید بر مشارکت همه شهروندان در تصمیم‌گیر یها تاکید کرد یا بر انفعال شدن و دادن امورات شهروندان بدست نخبگان؟ یکی دیگر از مباحث مورد نظر اندیشمندان،اختلاف در باب مفهوم شهروندی در تعاریف والگوهای آن است. جمعی از آنان شهروندی را مفهومی با ماهیتی سیاسی می‌دانند و جمعی دیگر آن را مفهومی فرهنگی؛ در دیدگاه اول جامعه را صرفا از مفهوم سیاسی تلقی می‌کند وتاکید بر همبستگی اجتماعی دارد و شهروندی را مفهومی سیاسی می ‌پندارد. در این تعریف شهروندی سیاسی به دنبال دستیابی به حقیقت همگانی و یک مصلحت وخیر خواهی عمومی نیست، بلکه در مقابل به دنبال ایجاد روابطی میان شهروندان گوناگون باعقاید متکثر است. عامل مهم دیگر نیز در اختلاف تعریف شهروندی از طرز تلقی است که آیا اساسا شهروندی به عنوان یک حق مطرح است یا یک موقعیت؟ هرگاه شهروندی را به مجموعه ای از حقوق اعم از مدنی، سیاسی، فرهنگی واجتماعی نگاه کنیم که به فرد به دلیل حضورش در یک اجتماع سیاسی تعلق می‌گیرد، شهروندی دیگر یک حق است. اما هر گاه شهروندی بنا برمعیارهایی مانند تولد در سرزمین یا فرهنگی خاص ویا بنابر معیارهای قانونی به فرد داده می‌شود، موقعیتی است که فرد با قرار گرفتن در آن، از آن برخوردار می‌شود. نکته‌ای که دراین‌جا باید اشاره کرد این است، استلزامات و پیامدهای خاصی را به دنبال خواهد داشت والگویی متفاوت از دیگری را ارائه خواهد کرد.حاکمیت قانون در جهت پایان‌بخشیدن به هرگونه خودکامگی است. آن‌چه موجب تحقق این فرآیند می‌شود اعتقاد به توانائی در عقلانیت و خرد جمعی انسان‌ها است که در مهار وکنترل شرایط محیط اجتماعی خویش و توانائی مشارکت در زندگی اجتماعی به ویژه سیاسی است. عقلانیت انسانی تا حدود زیادی خود مولود شرایط تاریخی است و با تغیر این شرایط عقلانیت خاص آن دوره نیز تغیر می‌یابد و در نتیجه مفهوم شهروندی هم دچار تغیر می‌شود. لازم است در این‌جا از وجود نطام های همچون حقوق و مسئولیت افزون بر قدرت بخشی به عنوان موئلفه‌هایی از شهروند یاد کرد که در همه الگوها و انواع آن وجود دارد . برای ایجاد شهروندی افزون بر اصول، عناصر و موئلفه‌های تشکیل‌دهنده آن نیاز به شرایط و زمینه‌هایی دارد. در جوامعه مدرن امروزی شهروندی مبتنی بر وجود دو شرط است: اول آن‌که دستگاه سیاسی حاکم باید پلورالیست(کثرت‌گرا ) یا دموکراتیک (مردم‌گرا ) باشد زیرا دولت‌های سیاسی دیکتاتوری و خودکامه فاقد شهروند هستند. آنان شهروند را رعیت یا تبعه می‌دانند.دوم آن‌که جامعه باز، آزاد و فعال داشته باشند. برای شکوفائی و تعالی شهروندی به دستگاه سیاسی حاکم(دولت ) نباید اجازه داد تا جامعه مدنی را منقبض و در خود جذب کند. در عوض دولت باید به مثابه تنها ضامن معتبر و غائی حقوق و وظایف شهروندان باید محفوظ بماند. شهروندان از آن جهت که خود نویسندگان حقوق و وظایف شهروندی هستند، لذا همواره از قوانین و مقررات پیروی می‌کنند. بر این اساس شهروندان هم حکمران و هم تبعه سیاسی محسوب می‌شوند. عینیت بخشیدن به مفهوم شهروندی مستلزم ایجاد زمینه‌هایی است. این زمینه‌ها عبارتند از وجود جامعه مدنی، نظام سیاسی یا دموکراتیک، حکومت قانون و فرهنگ سیاسی مدنی. این عناصر و زمینه‌ها گرچه در تحلیل از یکدیگر تفکیک می‌شوند، اما در نهایت تمامی آن‌ها وجوه مختلف یک مفهوم واحد یعنی شهروندی‌اند.

منبع: همدلی

مقاله خود را منتشر کنید ارسال مقاله

معنی واژه شهروند

شورای سازمان های جامعه مدنی رمز بقاء، قدرت یابی و نفوذ خود (و البته همه سازمان های مدنی) را در پایبندی به اصول و ارزش هایی می داند که بر مبنای آن ایجاد شده است. لذا پذیرش و رعایت اصول و ارزش ها شرط حضور و مشارکت در شورا محسوب می شود.  … ادامه مطلب

با ارسال ایمیل خود در خبر نامه عضو شوید


 ایمیل رسمی شورا :  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
document.getElementById(‘cloak7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1’).innerHTML = ”;
var prefix = ‘ma’ + ‘il’ + ‘to’;
var path = ‘hr’ + ‘ef’ + ‘=’;
var addy7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1 = ‘irancsoc’ + ‘@’;
addy7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1 = addy7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1 + ‘gmail’ + ‘.’ + ‘com’;
var addy_text7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1 = ‘irancsoc’ + ‘@’ + ‘gmail’ + ‘.’ + ‘com’;document.getElementById(‘cloak7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1’).innerHTML += ‘‘+addy_text7c39fd7d3364236b6a84a621092e40d1+’‘;

معنی واژه شهروند
معنی واژه شهروند
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *