معنی لغات پزشکی

خواص دارویی و گیاهی

معنی لغات پزشکی
معنی لغات پزشکی

هر کسی که در ترجمه متون پزشکی برای اولین بار با واژگان پزشکی (مثلا در حوزه قلب یا ارتوپدی و موارد دیگر …) مواجه می‌شود، خواه دانشجو باشد یا خیر، احتمالاً با مشکلات زیادی در درک آن‌ها مواجه خواهد شد. بر اساس تجربه‌ای که به‌عنوان معلم زبان انگلیسی تخصصی دانشجویان پرستاری داشته‌ام، متوجه شده‌ام که آنها معمولاً سعی می‌کنند معنای اصطلاحی پزشکی را به صورت کلی درک کنند، زیرا نمی‌دانند که می‌توان این کلمات را به چند بخش تقسیم کرد، و اینکه یادگیری این بخش‌ها به صورت جداگانه بسیار آسان‌‌تر است.

با این حال، دانشجوها با به‌کارگیری این روش اغلب مشکلاتی را برای خودشان ایجاد می‌کنند، زیرا وقتی با اصطلاحات دستور زبان از قبیل پسوند، پیشوند و ریشه‌ها مواجه می‌شوند غالباً حسی از ترس آن‌ها را فرا می‌گیرد. اما اگر واقعا می‌خواهند این جنبه از مطالعات پزشکی را درک کنند باید بر این «چالش» فایق آیند.

هدف اصلی مقالۀ فعلی این است که نشان دهد این مشکلات آن چنان که دانشجوها فکر می‌کنند بزرگ نیستند. اولین کار توضیح نحوۀ تشخیص ریشه‌ها، پیشوندها و پسوندهاست، و سپس باید چگونگی ترکیب این موارد و شکل‌گیری اصطلاحات پزشکی را نشان داد. برای درک کامل این روش مثال‌هایی به زبان‌های فارسی و انگلیسی ارائه خواهند شد. هدف آسان کردن درک و ترجمه اصطلاحات پزشکی انگلیسی است.

اکثر اصطلاحات پزشکی که در حال حاضر به کار می‌روند از منابع مختلفی سرچشمه می‌گیرند، و اصلی‌ترین آن‌ها کلمات لاتین و یونانی هستند. این اصطلاحات اغلب از اِپونیم (نام‌بخش) نیز مشتق می‌شوند؛ اپونیم در واقع نام پزشک یا جراحی‌ست که روش، عمل و یا بیماری را کشف کرده است. گاهی از نام‌های شخصیت‌های اساطیری نیز استفاده می‌شود. این منابع به‌عنوان پسوند، پیشوند و ریشۀ کلمات به کار می‌روند. برای شناخت و ترجمه اصطلاحات پزشکی به فارسی بهتر است با این موارد آشنایی پیدا کنیم.

معنی لغات پزشکی

البته، لازم است پیش از هر اقدامی توضیح داد که پسوند، پیشوند و ریشه دقیقا به چه چیزهایی گفته می‌شود. مهم‌ترین بخش یک کلمه ریشۀ آن است، که معنی بنیادین کلمه را در بر می‌گیرد. یکی از کلمات رایج در زبان فارسی کلمۀ غیرطبیعی است که ریشۀ آن کلمۀ طبیعی است. به همین ترتیب کلمۀ player در انگلیسی از کلمۀ play مشتق شده است.

پیشوند بخشی از کلمه است که پیش از شروع آن کلمه قرار می‌‎گیرد و معنی آن را تغییر می‌دهد. بنابراین a- در کلمۀ anormal پیشوند بوده و به معنی «por encima de» (بالا) است، در نتیجه anormal یعنی «por encima de lo normal» (بالای نرمال). در کلمۀ replay، re- پیشوند بوده و معنی آن «تکرار» است، کلمۀ replay یعنی «بازی مجدد.»

بخشی از کلمه که در انتهای آن قرار می‌گیرد و معنی آن را نیز تغییر می‌دهد پسوند نامیده می‌شود. به عنوان مثال، normalidad دارای پسوند -idad به معنی «condición o calidad» (شرط یا کیفیت) و normalidad به معنی «condición o calidad de normal» (شرط یا کیفیت نرمال) است. در انگلیسی، کلمۀ player از play و -er تشکیل شده است که -er پسوندی به معنای «شغل» است. بنابراین player یعنی «کسی که بازی می‌کند.»

حالا که معنی ریشه، پسوند و پیشوند را در کاربرد متداول‌شان درک کردیم، باید این دانش را در واژگان پزشکی به کار بریم. برای مثال، کلمۀ hypertension را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: در این اصطلاح، tension ریشۀ کلمه (wr) و hyper- پیشوند (p) است. بنابراین می‌توان نوشت:

(P)        (wr) hyper- / tensión

کلمۀ gastritis مثال دیگریست که در آن gastr- ریشۀ کلمه (wr) و -itis پسوند (s) آن است. بنابراین می‌توان نوشت:

(wr)     (s) gastr- / -itis

اصطلاحات پزشکی دیگری نیز وجود دارند که از بیش از یک ریشه، و بیش از یک پسوند یا بیش از یک پیشوند تشکیل شده‌اند. در اینصورت، معنی این دسته از اصطلاحات پزشکی دشوارتر خواهد بود. برای مثال به اصطلاح otorhynolaryngology توجه کنید:

wr  cv    s      cv   wr         cv   s ot-/-o /rhyn-/-o / laryng- / -o /-logy

همانطور که مشاهده می‌شود، این کلمه از سه ریشۀ کلمه (wr)، سه حرف صدادار ترکیبی (cv) و پسوند (s) تشکیل شده است. از حروف صدادار ترکیبی (که معمولا حرف o است) برای تسهیل تلفظ استفاده می‌شود. این حرف بین دو ریشۀ کلمه، یا هنگامی‌که پسوند با حرفی بی‌صدا شروع می‌شود، میان ریشۀ کلمه و پسوند قرار می‌گیرد.

با این حال، برای درک اصطلاحات پزشکی نه تنها باید آنها را به بخش‌های جداگانه تقسیم کرد، بلکه باید از معنای هر کدام از این بخش‌ها اطلاع داشت. بنابراین، کلمۀ hypertension از پیشوند (p) hyper- به معنی «بالا» یا «بیش از اندازه» و ریشۀ کلمۀ (wr) tension به معنی «فشار خون» تشکیل شده است. بنابراین، معنی کلی hypertension یعنی «فشار خون بالا (بیش از اندازه)» است.

به همین ترتیب، مثال‌های قبلی را می‌توان به صورت زیر نوشت:

برای درک راحت‌تر معنی واژگان و اصطلاحات رشته پزشکی باید منشا آنها را بدانیم، زیرا گاهی ممکن است با ریشه‌ها، پسوندها و پیشوندهایی مواجه شویم که هم در یونانی و هم در لاتین به‌کار می‌روند. مثلاً در مورد اصطلاحاتی که به بخش یکسانی از بدن مربوط هستند.

ممکن است حروف اضافه‌ای پیدا شود که در هر دو زبان یونانی و لاتین وجود داشته باشند.

بسیاری از صفاتی که از یونانی یا لاتین مشتق می‌شوند معنای مشابهی دارند.

حال که چنین اطلاعاتی داریم، نه تنها می‌توانیم همۀ اصطلاحات پزشکی در بیمارستان را با استفاده از روش ذکرشده درک کنیم، بلکه قادر به ساخت آنها نیز هستیم. این کار را می‌توان با توجه به تعاریف و بخشْ کلمات انجام داد. می‌توانیم از جدول زیر استفاده کنیم.

برای مثال، هنگامی‌که می‌خواهیم کلمه‌ای بسازیم که معنی «التهاب کبد» داشته باشد، باید با استفاده از این جدول بخشْ کلمه‌هایی را که معنای «کبد» و پسوند یا پیشوند «التهاب» را می‌دهند پیدا کنیم، و در صورت نیاز، از حرف صدادار ترکیبی استفاده کنیم. بنابراین، کلمه به این صورت خواهد بود: hepat-/-itis، از کلمات hepat– به معنی «کبد» و پسوند –itis به معنی «التهاب».

یا یک مثال دیگر، «مربوط به درون ورید» که مطابق ترکیب زیر intravenous خواهد بود:

p      wr      s intra /ven / ous

اکثر اپونیم‌ها از نام خانودگی پزشکانی مشتق شده‌اند که چیزی را در حیطۀ پزشکی در بیمارستان کشف یا ایجاد کرده‌اند. گاهی از نام‌های مسیحی، و گاهی نیز از نام فرد بیماری استفاده می‌شود که ابتلایش به اختلالی منجر به نوشتن نخستین شرح از آن اختلال بوده است.

با این حال، باید درنظر داشت که ممکن است اپونیم‌ها بین کشورها یا نواحی مختلف متفاوت باشند. مشکل دیگر این است که تعداد اپونیم‌ها روز به روز افزایش می‌یابد و همگام ساختن خود با این تغییرات بسیار دشوار است.

برخی از شناخته‌شده‌ترین مثال‌های مربوط به اپونیم‌ها در جدول زیر ذکر شده است:

ای. آلزایمر (روانپزشک و متخصص اعصاب آلمانی)

دی. اچ. آندرسن (متخصص اطفال و آسیب‌شناس آمریکایی)

اسطوره‌‌ها یکی دیگر از منابع اصطلاحات پزشکی هستند. در این رابطه شخصیت‌های زیادی وجود دارند که اکثر آنها از نام خدایان اقتباس شده و در واژگان پزشکی به کار رفته‌اند.

چند مثال در جدول زیر ذکر شده‌ است:

این بخش فقط برای تشخیص موثر بودن روش مذکور ارائه شده است. ابتدا، به پرسش‌ها پاسخ دهید و سپس پاسخ‌ها را با کلید ارائه‌شده در انتهای مقاله مقایسه کنید.

الف) ریشه                                                                       1) بخشی از کلمه که در ابتدا می‌آید

ب) پیشوند                                                                      2) معنی کلمه را تغییر می‌دهد

پ) پسوند                                                                        3) بخشی از کلمه که در انتها می‌آید

۴) معنی اصلی کلمه را در خود دارد

الف) S                            ب) WR                         پ) CV                          ت) P

معنی لغات پزشکی

الف) rhin/o                                          1) دهان

ب) dermat/o                                      2) سر

پ) ot/o                                               3) پوست

ت) stomat/o                                       4) بینی

ث) cephal/o                                        5) مقعد

ج) cost/o                                             6) گوش

چ) ear                                                  7) دنده

الف) costochondritis

ب) tracheostomy

پ) pseudohypoparathyroidism

الف) encephaloma                               1) مطالعۀ روان یا رفتار

ب) stomatitis                                      2) درد معده

پ) psychology                                    3) تومور مغز

ت) gastrodynia                                   4) التهاب دهان

ب-wr cv s trache / o / stomy

پ-wr cv wr cv p wr s pseud / o / hyp / o / para /thyroid /ism

منابع

نویسنده: مرسدس انریکه د سالامانکا؛ دانشگاه کاستیلا لا مانکا

برای ترجمه متون پزشکی لازم است با نحوه ساخت و شناخت اصطلاحات پزشکی آشنا شویم. برای انجام ترجمه دو راه داریم: یا اینکه به سراغ مترجم‌های آنلاین و رایگان متون برویم که در این صورت معمولاً برای متون تخصصی نتیجه نامطلوب است. راه بهتر استفاده از سایت‌های حرفه‌ای ترجمه است. پیشنهاد می‌کنیم در این مورد حتما به سایت شبکه مترجمین ایران که با جمعی از مترجمان حرفه‌ای رشته پزشکی همکاری دارد، مراجعه و سفارش خود را ثبت کنید تا از قیمت‌ها و زمان تحویل مطلع شوید.

عموماً اصطلاحات انگليسي پيشوندها و پسوندهايی دارند. با دانستن معني اين ساختارها و معني ريشه‌ی واژه مي‌توان ترجمه‌ی خوبی ارائه داد.

ريشه‌ی اصطلاحات پزشكی معمولاً منشأ لاتين يا يونانی دارد كه معني بنيادی آن را تشكيل مي‌دهد.

وظيفه‌ی مترجمان پزشكی ترجمه‌ی نسخه، اطلاعات مكتوب بيمار، دستورالعمل‌های دارويی، و بروشورهای بيمارستان به زبان ديگر است.

طبق گزارش سازمان آمار كار، به دو دليل مهاجرت و جهانی شدن پيش‌بينی می شود در سال‌هاي ۲۰۲۶-۲۰۱۶ با رشد ۱۷ درصدي به مترجمان شفاهي و مكتوب زيادي نياز خواهد شد.

با سلام ضمن تشکر از مطلبی که فراهم کرده اید: خواهشمند است درباره اصطلاحات بیماری‌های قلبی هم توضیح بدین

کاربر گرامی سعی می کنیم مطلب مستقلی در اینباره ارائه کنیم.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه

نام

ایمیل

وب‌سایت

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

barsadictionary@gmail.com

Telegram:

@Barsadic

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

 بسیار خوش آمدید!از شما دعوت می‌شود که از بخشهای آموزشی و مطالب مفید و نکته‌های ارزشمند بیان شده در سایت انگلیسی مثل آب خوردن دیدن و استفاده فرمایید.

لغات مربوط به(دور از جون شما) بيماري و پزشکي همراه با معني شونillnessبيماري

headache سردرد

backache پشت درد

amnesiaبيماري فراموشي

معنی لغات پزشکی

anemiaکم خوني

bloodshed خونريزي

brain sicknessنقص عقل

bladder stone سنگ مثانه

cancer سرطان

tooth ache دندان درد

chicken pox آبله مرغان

sore thoat گلو درد

constipate يبوست

depressionافسردگي

ear ache گوش درد

eye soreچشم درد

fluآنفلو آنزا

fever تب

heart ache قلب درد

heat stroke گرما زدگي

hypertension فشار خون

hysteria تشنج عصبي

infectionعفونت

leprosy جذام

madnessجنون

plagueطاعون

measlesسرخک

pearl white آب مرواريد

vomiting تهوع

راهنما و روشهای تهیه مجموعه‌ها:

چطور مجموعه  برای من ارسال می شود؟

چطور می توانم هزینه را پرداخت کنم؟

روشهای تهیه برای دوستان خارج از ایران

تماس الکترونیکی و ایمیل به ما

تماس تلفنی با ما

پاسخ به پرسش های متداول

تنها از سایت های داراینماد اعتماد الکترونیکیبا اطمینان خرید کنید.

%PDF-1.5
%
1 0 obj
>
endobj
2 0 obj
>
endobj
3 0 obj
>/XObject>/ProcSet[/PDF/Text/ImageB/ImageC/ImageI] >>/MediaBox[ 0 0 595.32 836.4] /Contents 4 0 R/Group>/Tabs/S>>
endobj
4 0 obj
>
stream
xWMk9 Xg فLaIސQwX]T$Τ(~GTpcT)%mw~ߝLVi’39K;ζLxC#wq|Fڎ;:)tsiN*s}”
Uf/9%L`wӊRJl`6*^%COY3!
tUX_sɆD*;cttMs:g|#a

w)˫oӘ͵sP̋8je vYXw1蚈$ـ#r9A
uVIU>F؀6P7Xyi޶FLNeXc=kžJ-i?L2+Cjݲ֙pN
[3{!F9q])”

آگوست 19, 2016

لیستی از لغات و اصطلاحات پزشکی به انگلیسی:

Allergy 

حساسیت

معنی لغات پزشکی

Allergic 

دارای حساسیت، حساس به

Ambulance 

آمبولانس

Amputate 

(عضو) قطع کردن

Amputation 

قطع (عضو)

Antibiotics

آنتی بیو تیک

Anti-depressant 

داروی ضد افسردگی

Appointment

وقت قبلی

Arthritis

التهاب مفاصل

Asthma

(بیماری) آسم

Bandage

نوار زخم بندی، باند

Band-aid

چسپ زخم

Bedsore

زخم بستر

Benign

(تومور) خوش خیم

Biopsy

بافت برداری

Blood donor

اهدا کننده خون

Bruise

کبودی، کبود شدگی

Caesarean

سزارین

Critical condition

معنی لغات پزشکی

شرایط بحرانی

Crutch

عصا

Cyst

کیست

Dehydration

از دست رفتن آب بدن

Disease

بیماری

Doctor

دکتر

Family history

سابقه خانوادگی

First aid kit

جعبه کمک های اولیه

ICU => Intensive Care Unit

آی سی یو، بخش مراقبت های ویژه

Ill

بیمار

Illness

بیماری

Immune system

سیستم دفاعی بدن، سیستم ایمنی بدن

Injury

آسیب، صدمه

Malignant

بدخیم

Newborn

نوزاد

Nurse

پرستار

OR => Operating room

اتاق عمل

Pain

درد

Pain killer (Pain reliever)

(دارو) مسکن

Patient

بیمار، مریض

drugstore (Pharmacy)

داروخانه

Pill

قرص

Poisonous

سمی

Prescription

نسخه

Scalpel

چاقوی جراحی

Side effects

(دارو) عوارض

Specialist

متخصص

Stethoscope

(پزشکی) گوشی

Stress

استرس، فشار روحی

Stretcher

برانکار، تخت روان

Symptoms

علائم (بیماری)

Syringe (shot)

آمپول

Thermometer

دماسنج، حرارت سنج

Transplant

عمل پیوند

Ultrasound

سونوگرافی

Urine sample

آزمایش ادرار

Visiting hours

ساعات ملاقات

Wheelchair

صندلی چرخ دار

x-ray

اشعه ایکس

اعضای بدن به انگلیسی

بیماری ها به زبان انگلیسی

تخصص های پزشکی به انگلیسی

واژگان انگلیسی مربوط به اعضای بدن

با روزی کمتر از ۲۰ دقیقه زبان یاد بگیرید

با فیلم‌ها و داستان‌های جذاب، انگلیسی را اصولی و حرفه‌ای یاد بگیرید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

لغات تخصصی پزشکی ویژه امتحان علوم پایه پزشکی – بخش B , C

برای مشاهده بخش های دیگر اصطلاحات تخصصی پزشکی کلیک کنید

 

Damage                                      زیان -خسارت

Dark- pigmented                       پیگمانتاسیون سیاهرنگ با ماده سیاه رنگ شده

معنی لغات پزشکی

Deadly                                        مهلک- کشنده

Deal                                            سرو کار داشتن

Debilitated                                 ناتوان کردن

Debility                                      ضعیف وناتوانی

Debris                                        خرده- باقی مانده

Decade                                       دهه دوره دهساله

Decay                                         فاسد شدن- پوسیدگی

Decide                                        تصمیم گرفتن

Declare                                      اعلام کردن- اظهار کردن

Decline                                       تنزل کردن

Decompose                                تجزیه کردن- فاسد شدن

Decorate                                    پیراستن- تزئین کردن

Decrease                                    کاهش نقصان یافتن

Decrepit                                     سالخورده- ضعیف وناتوان

Deduce                                       استتاج کردن -استنباط کردن

Deem                                          پنداشتن- فرض کردن

Deer                                           اهو

Defect                                        نقص

Defence                                      دفاع کردن

Deficiency                                  کمبود

Definition                                   تعریف- معنی

Definitive                                   قطعی

Deformity                                   تغییرشکل

Defunct                                      مرده- متوفی- مرحوم

Degenerative                             فاسد کننده

Dehydration                               از دست دادن اب

Delay                                          به تاخیر انداختن

Deletion                                     حذف

Deliberate                                  عمدی انجام دادن

Delicate                                      ظریف- حساس

Delirium                                     (دیوانگی) هذیان

Demand                                      تقاضا  -خواستار شدن مطالبه کردن

Demented                                  شخصی دارای بیماری فراموشی

Dementia                                   دیوانگی جنون

demolish                                     خراب شدن- ویران کردن

معنی لغات پزشکی

Demonstrate                              اثبات کردن

Deervate                                    بی عصب کردن

Denote                                       معنی دادن -علامت بودن

Denture                                      دندان مصنوعی

Dependence                               وابستگی

Depict                                         کشیدن- ترسیم کردن شرح دادن- تعریف کردن

Deplete                                      تهی کردن- خالی کردن

Deposit                                       ته نشینی

Depress                                      افسرده- کسل شدن

Deprive                                      محروم کردن بی بهره کردن

Derange                                     بر هم زده- بی ترتیب کردن

Derivative                                  مشتق

Deion                                توصیف کردن

Deserve                                     سزاوار بودن- شایسته بودن- لایق بودن

Designated                                 نامزد کردن- معرفی کردن

Desire                                        میل داشتن

Despite                                       با وجود اینکه- علی رغم

Destroy                                      نابود کردن- خراب کردن

Destruction                                تخریب

Detail                                         جزئیات- شرح دادن تفصیل

Detect                                        کشف- پیدا کردن

Deterioration                             بدتر شدگی- فساد زوال

Detergent                                   پاک کننده

Determine                                  تعیین کردن- تصمیم گرفتن

Detoxification                            از بین بردن خواص سمی یک ماده که از اعمال کبد است

Determent                                  زیان- ضرر

Detrimental                                زیان اور- مضر درد ناک

Develop                                      توسعه دادن- بسط دادن

Devert                                        منحرف کردن

Devise                                        درست کردن -اختراع کردن

Devote                                       وقف کردن- اختصاص دادن

Diagnose                                    تشخیص دادن

diagnosis                                    تشخیص

Diagnostic                                  تشخیصی

Diphoresis                                  عرق مفرط- عرق زیاد

Diarrhea                                     اسهال

Diathermy                                  درمان با حرارت

Diet                                            رژیم غذایی -جیره غذایی

Dietary                                       مربوط به رژیم غذایی

Different                                    متفاوت- متمایز

Definite                                      روشن صریح

Digestive                                    گوارشی- هضم کننده

Dilate                                         گشاد کردن- اتساع دادن

Dilute                                         رقیق کردن

Diminish                                     کم شدن- تقلیل یافتن

Diminiution                                کاهش یا از دست دادن در اندازه ومواد

Diplomacy                                  سیاست

Diplopia                                      دوبینی

Disablement                               ناتوانی -عاجز بودن

Disadvantage                             اشکال- زیان

Disapproved                              تصویب نکردن

Disasterous                                مصیبت امیز

Discharge                                   مرخص شدن- ترشح

Disciplines                                 انضباط -ریاضت- تحت انضباط در اوردن

Discopathy                                 بیماری دیسک

Discover                                     کشف کردن

Discoveries                                کشفیات

Discreet                                     با احتیاط- بصیر با خرد

Discriminate                              مشخص کردن- تبعیض قائل شدن

Discuss                                       بحث کردن -مطرح کردن

Disequilibrium                           عدم موازنه

Disgraceful                                ننگین- رسوایی اور

Disguise                                     تغییر قیافه دادن- پنهان کردن

Disinfectant                               داروی ضد غفونی

Dislocated                                  جابه جا شده -از مفصل در امده

Dismiss                                      مرخص کردن

Disorders                                   اختلالات

Disorganize                                مختل کردن- بی نظم کردن

Disparate                                   غیر قابل مقایسه- ناجور مختلف

Dispensaries                              پزشک خانه- داروخانه

Disposal                                     در معرض گذرای دسترس

Dispose                                      ترتیب دادن

Disregard                                   نادیده گرفتن

Disrupt                                       شکسته- ترکیده

Dissecting                                  تشریح کردن- موشکافی کردن

disseminate                                منتشر کردن- افشاندن

Dissemination                            انتشار -پخش- اشاعه

Distal                                          دور از مرکز- دور از مبدا

Distance                                     موفقیت- کامیابی

Distended                                   بسط دادن- باد کردن بزرگ شدن

Distillation                                 تقطیر

Distinct                                       واضح- مشخص

Distinction                                  فرق امتیاز ترجیح تشخیص

Distinctive                                  مشخص- متمایز

Distinguish                                 تشخیص دادن

Distintegrate                              تجزیه شده- فاسد شده

Distress                                      پریشانی- دلتنگی

Distribute                                   تعمیم دادن  -توزیع کردن

Disturb                                       برهم زدن -مضطرب ساختن

Disturbance                               ناراحتی- مزاحمت

Division                                      طبقه بندی

Doctrine                                     تعلیم عقیده

Domain                                       ملک- زمین- حفره -دایره

Dominant                                   غالب- برجسته -عمده

Dosing                                        مقدار دارو- دوا دادن

Dot                                       نقطه- ذره خال

Dotage                                 کودنی در اثر پیری

Doubtful                               مشکوک

Drain                                    تخلیه درناژ

Dramatic                               مهیج- نمایشی

Draw                                    عقب پریدن

Dream                                  رویا

Drench sweat                        خیس عرق بودن

Dress                                    پانسمان کردن

Dressing                               اتاق بانداژ زخم بندی

Drill                                      کندن- سوراخ کردن

Drive                                    محرک

Droneh                                 خیساندن

Droplets                               ذرات کوچک معلق- قطرات کوچک

Drying or wiping                   خشک کردن وپاک کردن

Dual                                     دوتایی- دوجنبه ای

Ductless                                بدون مجرا

Ductless gland                       غده درونی- مترشح داخلی

Due                                      درست- کاملا

Due to                                  بعلت- بسبب

Dull                                      تیره مات- غیر واضح

Durable                                بادوام

Dust storm                            طوفان- غباری

Duty                                     وظیفه

Dyspnea                               تنگی نفس

East                                      شرق

Economic                             اقتصادی

Edema                                  ادم خیز

Edge                                     لبه- کناره

Edible                                   خوردنی

Education                             تحصیلات

Effective                               موثر- کارائی

Efficiency                              کارائی- فعالیت مفید

Efficient                                موثر- کار امد

Effort                                    کوشش

Ego                                      ضمیر- خود

Elaborate                              استادانه درست شده- پر کار

Elbow                                   ارنج

Electric lamp                         لامپ الکتریکی

Electrically                            بطور الکتریکی

Electrophoresis                     الکتروفورز

Element                                عامل- عنصر

Elicit                                     استنباط کردن- استخراج کردن

Eligible                                  قابل انتخاب- واجد شرائط

Eliminate                               حذف کردن- محو کردن

Elongated                             کشیدگی -باریک شدگی

Elusive                                  اغفال کننده

Elucidate                               روشن کردن- توضیح دادن

Emaciate                               لاغر کردن- تحلیل رفتن

Emaciation                            لاغری

Embolish                               حرکت لخته خون

Embryo                                جنینی- رویان

Emergence                            برو-ز ظهور

Emotion                                احساس هیجان انگیز- اضطراب

Emotional                             احساسات- هیجانات روح

Emphasis                              تاکید

Emphasize                            نیرو دادن- اهمیت دادن

Emphysema                          امفیزم

Employ                                 استعمال کردن

Employer                              کارفرما- استخدام کننده

Empower                              صاحب اختیار وقدرت کردن قدرت دادن

Enclose                                 درمیان گذاشتن- قرار دادن

Encounter                             روبرو شدن- تصادف برخورد

Encyclopedia                        دایره المعارف

Endemic                               اندمیک- بیماری منطقه ای

Endless                                 بی پایان

Endurance                            تحمل- پایداری

Endure                                  تحمل کردن

Enentuate                              منجر شدن- نتیجه دادن

Energetic                              کاری- فعال -دارای انرژی

Enfeeble                               سست کردن- ضعیف کردن

Engage                                 استخدام کردن

Enhance                                زیاد کردن- بر شدت چیزی افزودن

Enlarge                                 بزرگ کردن- وسیع شدن

Enlargement                          بزرگی

Enough                                 کافی بسنده

Enrolled                                عضویت داشته- نام نویسی کرده

Ensue                                   از پس امده- از دنبال امدن

Ensure                                  مطمئن شدن-  مراقبت کردن در

Entensive                              پهناور

Enterance                             ورود

entirely                                  تماما- بکلی- کلا

Entritis                                  التهاب روده

Enumerate                            شمردن- محسوب داشتن

Environment                          محیط- اطراف

Epidemic                              همه جا گی-ر شبیه اپی درم

Epidermoid                           مربوط به روپوست- پوست بیرونی

Epilepsy                                صرع

Epinephrine                           اپی نفرین ادرنالین

Epithelium                             اپی تلیوم لایه پوشاننده سطحی

Equal                                    مناسب- یکسان

Equilibrium                            ارامش- توازن

Equip                                    اماده کردن- مجهز کردن

Equipment                            اسباب- لوازم

Equivalent                             معادل

Eradicate                              از ریشه کندن- قطع وقمع کردن

ergot                                     مرض چاودار

Eroded                                 سائیده شده

Erroneous                             نادرست- اشتباه

Error                                    اشتباه خطا

Erysipelas                             باد سرخ بیماری حاد عفونی در اثر استرپتوکوک چرکزا التهاب در نسج پوستی وزیر جلدی گسترش می یابد

Erythema                              سرخی- قرمزی

Erythroblastosis fetalis           اریتروبلاستوز جنینی انمی همولتیک نوزادان

Erythropoiesis                       گویچه سرخ سازی- خو ن سازی

Escape                                 رهائی یافتن

Escherichia coli                     اشریشیا کولی از باکتری های میله ای شکل گرم منفی محرک یا غیر متحرک ومعمولا بیماری زا

Esistence                              هستی

Esophagitis                           التهاب مری از وففاژیت

Essential                               لازم- ضروری

Establish                               بنا نهادن- سوختن

Established infections            عفونتهای بنا شده- استقرار یافته

Estimate                                براورد کردن- تخمین

Estrogen                               هورمون جنسی زنانه

Estrus                                   مرحله تحریک جنسی زنان

Etiology                                علت شناسی

Euthyroid                              داشتن تیروئئد سالم

Evaluate                                ارزیابی کردن

Event                                    واقعه- رویداد- اتفاق

Evenyually                            سر انجام- اتفاق

Evidence                               گواهی دادن به- اشکار ساختن مدرک

Evident                                 معلوم- اشکا ر -واضح

Evolve                                  بار کردن- گشاد کردن بیرون دادن در اوردن

Exact                                    درست- عینا

Exaggeration                         اغراق- مبالغه

Examination                          ازمایش

Exanthem                              جوش

Excellent                               عالی- شگرف

Exception                             استثنا

Excretion                              دفع مدفوع

Excess                                  زیادی- افزونی- اضافه

Excessive                              مفرط بیش از اندازه

Exchanger                             تبادل کننده- مبادله کننده

Excision                                قطع- شکافتن معمولا خارج کردن جراحی یک عضو کامل بدن

Excite                                   برانگیختن

Excitement                            هیجان -تحریک -انگیزش

Exclude                                مستثنی کردن- بیرون نگه داشتن

Excrete                                 دفع کردن

Exemplification                      نمونه اوری- مثال اوری

Exemplify                              با مثال فهماندن

Exemption                            معافیت

Exert                                    بکار بردن نشان دادن

Exfoliate                               ترااشیدن- پوسته پوسته شدن

Exhaustion                            خمش- فرسودگی کاهش یا فقدان قدرت حیاتی

Exhaust                                 اگزوس -خروج بخار وگاز

Exhaustion                            تحلیل رفتگی- خستگی

Expand                                 باز شدن- متسع شدن

Expect                                  انتظار داشتن

Expectancy                           احتمال- امید

Expenditure                          هزینه -مخارج

Expense                                مصرف کردن

Experiment                           ازمایش

Expert                                  ماهر- کارشناس

Expertise                              استادانه قضاوت کردن- اظهار نظر فنی کردن

Explicate                               تفسیر کردن- توضیح دادن روشن کردن

Exponent                              تعریف کننده- شرح دهنده- نماینده

Expose                                 در معرض گذاشتن

Exposure                              در معرض قرار گرفتن

Exposuremucosal                  تماس مخاطی

Extend                                  دراز کردن

Extensive                              وسیع- جامع- زیاد

Extent                                   وسعت

Extracorporeal                      مربوط به خارج بدن

Extract                                  شیره- عصاره- بیرون کشیدن

Extraordinary:n,.adj.              فق العاده- غیر عادی

Extremely                             بی نهایت -خیلی زیاد- به شدت

Eye ball                                کره چشم

eye sight                               نور چشم

Eyelid                                   پلک چشم

آدرس دفتر مرکزی : خیابان 13 آبان ، روبروی پژوهشکده تعلیم و تربیت

تلفن دفتر مرکزی : 66396881-021

پشتیبانی تلفنی : 43 10 623 0936

پشتیبانی تلگرام : 6162 177 0937

;!(function(w,d){‘use strict’;d.write(‘

‘);d.write(”);})(this,document);

در این مطلب برای شما مترجمان محترم تعدادی از اصطلاحات رایج رشته پزشکی را تهیه کرده ایم . اصطلاحات در مطالب بعدی بزودی تکمیل می گردد

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آدرس دفتر مرکزی : خیابان 13 آبان ، روبروی پژوهشکده تعلیم و تربیت

معنی لغات پزشکی

تلفن دفتر مرکزی : 66396881-021

پشتیبانی تلفنی : 43 10 623 0936

پشتیبانی تلگرام : 6162 177 0937

;!(function(w,d){‘use strict’;d.write(‘

‘);d.write(”);})(this,document);

معنی لغات پزشکی
معنی لغات پزشکی
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *