خواص دارویی و گیاهی
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: بدیهی
نقش دستوری: صفت
معنی واژه ی بدیهی
آواشناسی: badihi
الگوی تکیه: WWS
شمارگان هجا: ۳
برابر ابجد: ۳۱
الحق را بخوانید.الحکم للـه را بخوانید.الحمد را بخوانید.
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
(بَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 – روشن ، آشکار. 2 – آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: بدیهی
نقش دستوری: صفت
معنی واژه ی بدیهی
آواشناسی: badihi
الگوی تکیه: WWS
شمارگان هجا: ۳
برابر ابجد: ۳۱
والیبال را بخوانید.والیدن را بخوانید.وام را بخوانید.
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدیهی . [ ب َ هی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بدیهة. ناگهانی . (ناظم الاطباء). مرتجل . (فرهنگ فارسی معین ). || بدون فکر و یادآوری و تأمل و اندیشه . (ناظم الاطباء). || آشکار و پیدا و ظاهر و هویدا. (ناظم الاطباء). روشن . آشکار. واضح . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح منطق ) چیزی که بخودی خود ظاهر و هویدا باشد. (از ناظم الاطباء). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج بتفکر نباشد. تصدیق بدیهی چون کل اعظم از جزء است . یا دو نقیض نه اجتماع می کنند و نه ارتفاع . مقابل نظری . (یادداشت مؤلف ). چیزی که علم آن موقوف بتفکر نباشد چنانکه واحدنصف اثنین است . (از غیاث اللغات ). ضروری مقابل نظری . مقدمات اولیه ، و آن چیزی است که تصور دو طرف آن کافی است و نسبت در جزم عقل به اوست . بعبارت دیگر آنچه را که عقل مقتضی بداند در موقع تصور دو طرف و نسبت هم محتاج به استعانت غیر نباشد و این معنی از معنی قبل اخص است بواسطه ٔ آنکه شامل تصور نیست و نیز بواسطه آن که شامل حسیات و تجربیات و غیر آن نیست . آنچه عقل به مجرد توجه به آن بدون استعانت بحس خواه تصور وخواه تصدیق اثبات کند و این معنی نیز از معنی قبل اخص است زیرا شامل تصور و تصدیق هم هست . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنچه نزد عقل در بادی نظر مورد قبول باشد. تصور یا تصدیقی که حصول آنها متوقف بر کسب و استدلال نباشد بدیهیات بر شش قسمند: اولیات . فطریات . مشاهدات . متواترات . حدسیات . تجربیات . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مبانی فلسفه ٔ تألیف سیاسی 260 شود.
روشن، آشکار، آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد. [خوانش: (بَ) [ع.] (ص نسب.)]
موضوع و ماجرای سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) + عکس بازیگران
ویدئویی تازه منتشر شده از پشت صحنه سریال آقازاده
جدولیاب پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹
تقویم نجومی امروز پنجشنبه ۹ مرداد ۹۹ | ۹ ذی الحجده ۱۴۴۱معنی واژه ی بدیهی
خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی تردید (هرجایی) + عکس
خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان
خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی زن (کادین) + عکس
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی کادین (زن) + جزئیات داستان
خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تصادف (برخورد) + جزئیات داستان
خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال ترکی بچه + عکس
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بچه + جزئیات قسمت ها
عکس نوشته مخصوص پروفایل روز عرفه / دانلود کارت پستال روز عرفه
1 – روشن ، آشکار. 2 – آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد.
بدیهی . [ ب َ هی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به بدیهة. ناگهانی . (ناظم الاطباء). مرتجل . (فرهنگ فارسی
۱. واضح؛ آشکار.۲. (فلسفه) ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد.
آشکار – روشن – هویدا
ناگهاني،آشکار،واضح
معنی واژه ی بدیهی
جِ بدیهه . 1 – امور بدیهی ، چیزهای کاملاً آشکار و واضح . 2 – وقایع غیرمنتظره .
مقاله
نویسنده: علیزاده طوسی، زبانشناس
در مکالمات روزمره میتوان با بیدقتی از کلمههای مترادف بهجای یکدیگر استفاده کرد ولی با فراتر رفتن نیازها انتخاب کلمههای مناسب لازم میشود.
یکی از مهمترین چیزها برای هر نویسنده یا مترجم شناختن معنیهای متفاوت کلمهها و جای کاربرد آنهاست. در زبان رادیویی که زبان گفتاری است، به اندازه نوشتن موضوعهای فلسفی، ادبی، علمی و مانند اینها دقت در انتخاب کلمهها لازم نمیشود، اما اهل هر زبانی همین که در بیان فکر از حد نیازهای عادی روزمره فراتر رفت، وارد حیطه کلمههایی میشود که بیان کننده مفهومهایی فراتر از نیازهای طبیعی در رابطههای فرد با دیگران در جامعه است. در این حیـطه است کـه فرد به دقت بیـشتر در انتـخاب کلمههـا برای بیـان معنیهای دقیق نیاز پیدا میکند، و باز در همین حیطه است که کلمههایی که مترادف شناخته میشود، به اعتبار معنای دقیق خود و تفاوت خود با مترادفها در معنی، استقلال پیدا میکند و از نویسنده یا مترجم میخواهد که متوجه این استقلال باشد و فکر نکند که مترادف بودن، عین یکدیگر بودن است.معنی واژه ی بدیهی
حالا یک مثال میآورم تا موضوع روشنتر شود. کسی که جمله “Taleban commanders say casualties” را در ترجمه فارسی خود بنویسد: “خسارت کمی به آنها وارد شده است”، بدیهی است که نه معنی دقیق “خسارت” را میداند، نه معنی دقیق “casualty” را. “خسارت” در موردی به کار میرود که عملی یا حادثهای موجب زیانی مالی شده باشد، نه زیان جانی، و “casualty” در انگلیسی به معنی “تلف شده” به کار میرود، هم در معنی کشته یا زخمی شدن نظامی و غیر نظامی در جنگ، هم در معنی خراب شدن یا نابود شدن چیزها، و در مورد جمله بالا مقصود همان به اصطلاح پیکارجویان گروه طالبان است. بنابراین در فارسی باید گفت: “فرماندهان طالبان میگویند که تلفات آنها کم (سبک) بوده است”.
من نمیگویم که همه نویسندگان رسانههای گروهی انگلیسی یا اهل زبانهای دیگر حداکثر دقت لازم را در انتخاب کلمهها به کار میبرند، و این را هم اضافه میکنم که بعضی از نویسندگان یا مترجمان فارسی زبان فقط در ترجمه نیست که دقت در انتخاب کلمهها را رعایت نمیکنند، بلکه در حرف زدن و نوشتن مستقیم به فارسی هم دچار این کوتاهی میشوند. رسانههای گروهی برای شنوندگان در حکم یک مدرسه نهانی آموزش زبان هستند و میتوانند زبان ملتی را بیمار و آشفته کنند یا به آن قدرت و سلامت و غنا ببخشند.
در اینجا به سه کلمه توجه میکنیم که در ذهن بسیاری از نویسندگان و مترجمان امروز حالت مترادف دارد، یعنی کلمههای “بیانیه”، “اعلامیه”، “اطلاعیه”، اما این سه کلمه که از زبان عربی گرفته شده است، و لابد هر یک را در ابتدا اختصاصاٌ برای مفهومی معین گـرفته بودند، و اگـر میشـد که عـیناً هـر یک از آنهـا را در هـر موردی به جای آن دوتای دیگر به کار برد، ضرورت نمیداشت که برای یک مفهوم سه کلمه از زبان عربی به وام بگیرند. ببینیم در لغتنامههای فارسی معتبر با این سه کلمه چه برخوردی شده است.
بیانیه
اعلامیه
اطلاعیه
میبینیم که فقط در “فرهنگ بزرگ سخن” در مورد تعریف اعلامیه، تا حدی به کاربرد اختصاصی کلمه “اعلامیه” توجه شده است و این توجه در دو مثال “اعلامیه استقلال” و “اعلامیه حقوق بشر” ملاحظه میشود. در “لغتنامه دهخدا” و “فرهنگ فارسی معین” اعتنایی به معنای متداول “بیانیه” نشده است و تعریفی هم که برای دو کلمه دیگر آمده است، با هم فقط تفاوت لفظی دارد، نه تفاوت معنایی. چنین به نظر میرسد که توجه به معنای دقیق کلمهها هنوز کاری اساسی و جدی نشده است.
برای آگاهی از وضعیت کاربرد این سه کلمه در نوشتههای خبری و رسمی امروز به گوگل فارسی مراجعه کردم. در برابر کلمه “اطلاعیه” ۴۴۹۰۰۰ مورد آمده است از آن جمله “اطلاعیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت کریم امامی”، “اطلاعیه دفتر سیاسی حزب دموکرات ایران در رابطه با برگزاری نهمین پلنوم کمیته مرکزی”، “اطلاعیه هشتمین کنفرانس آمار”.
در اطلاعیه، شخصی، نهادی، یا سازمانی بازرگانی، اقتصادی، علمی، سیاسی، خبری و مانند اینها، میخواهد موضوعی را که به فعالیت، هدف یا موجودیتش مربوط میشود، به اطلاع مردم برساند و ارزش اطلاعی آن به همین آگاهی مردم از موضوع در آن زمان محدود میشود. در این معنی در زبان انگلیسی چند کلمه به اصطلاح مترادف هست که معمولترین آنها از این قرار است:
Statement, announcement, communiqué, press release, bulletin, report, hand-out…
این کلمهها با اینکه در موردهای متفاوت به کار میرود، در ماهیت معنی با هم تفاوت چندانی ندارد. همین که مردم از موضوع آنها اطلاع پیدا کردند، اعتبار خبری آنها تمام میشود، چه اطلاعیهای پزشکی درباره موقعیت یک بیمار در جریان درمان باشد، چه اطلاعیهای سیاسی درباره نظر یک شخصیت سیاسی یا مقام دولتی درباره یک موضـوع محـلی، منطقهای یا جهـانی، و چـه اطـلاعـیهای سازمانی درباره تشکیل یک کنفرانس باشد. اما بسیاری از همان کسانی که درباره این موضوعها “اطلاعیه” صادر میکنند، گاهی هم، بدون هیچ دلیلی درباره همان موضوعها “اعلامیه” یا “بیانیه” صادر میکنند، چنانکه گویی این سه کلمه در ذهن آنها هیچ تفاوت معنایی ندارد.
در گوگل فارسی در برابر کلمه “اعلامیه” ۱۱۳۰۰۰ و در برابر کلمه “بیانیه” ۲۴۱۰۰۰ مورد کاربرد آمده است، که اگر در آنها دقت کنیم، میبینیم که در بیشتر موردها به همان معنی “اطلاعیه” به کار رفته است. مثلاً “کانون نویسندگان ایران” که مرگ کریم امامی را با “اطلاعیه” به مردم خبر میدهد، دستگیری یوسف عزیزی بنی طرف را با “بیانیه” به اطلاع مردم میرساند، و در بعضی از سایتهای اینترتی به “بیانیه”ها و “اطلاعیه”های کانون نویسندگان با کلمه “اعلامیه” اشاره میشود.
کلمه “اعلامیه” در زبان فارسی، تا چند دهه پیش، وقتی که در حیطه مفهومهای سیاسی و اجتماعی با دقت بیشتری به کار میرفت، در یکی از معنیهای اصلی کلمه “declaration” بود، مثل “اعلامیه استقلال امریکا”، “اعلامیه جهانی حقوق بشر” و در موردهایی مثل “declaration of war” در فارسی به جای “اعلامیه جنگ” معمولاً “اعلان جنگ” به کار میبردهایم. در آن معنای خاص در انگلیسی به این صورت تعریف شده است: “اعلامیه گفتاری است که اندیشهای معین را بیان یا اعلام میکند. در اعلامیهها میکوشند استدلال کنند که موضوعی درست و مطابق با حقیقت است. به بعضی از متنهای مکتوب اعلامیه گفته میشود، مثل اعلامیه استقلال امریکا یا اعلامیه یکجانبه پیشنهادی استقلال کبک “Quebec”.
کلمه “بیانیه” هم در زبان فارسی، تا چند دهه پیش، وقتی که در حیطه مفهومهای سیاسی و اجتماعی و ادبی و هنری با دقت بیشتری به کار میرفت، با معنیهای “manifesto” در انگلیسی همسانی داشـت، با این تعــریفها: “اعـلام عـمومی نیتها و برنامـههـا، چنـانکه به وسیله یک حزب سیاسی یا یک دولت صادر میشود. بیانیه یک اعلام عمومی است درباره اصول و نیتهای معین که غالباً ماهیت سیاسی دارد. در هنر اعلام یا توضیحی مکتوب است برای آگاهی عمومی درباره نظریهها و هدفهای یک جنبش یا نهضت هنری و ادبی. بیانیههایی که هنرمندان منفرد یا گروهای هنرمندانِ در نیمه اول قرن بیستم صادر کردند که بیان کننده انگیزه و هدف اصلی آنها بود”.
در بحث از توجه به معنی دقیق کلمهها سه کلمه اطلاعیه، اعلامیه، و بیانیه را نمونه آوردم و نشان دادم که این کلمهها با هم تفاوت معنی دارد، و میگویم که تفاوت معنای اینها به هیچوجه در حد تفاوت معنای “خسارت” و “تلفات” نیست، و به همین دلیل بسیاری از نویسندگان و مترجمان آنها را در حالت مترادف یکدیگر به کار میبرند. اما در موردهایی بیدقتی در انتخاب کلمه برای معنایی که در نظر داریم، نه فقط نوشته را از صحت و صراحت و بلاغت دور میکند، بلکه گاهی برای شنونده یا خواننده باعث اشتباه دریافت میشود. در اینجا چند نمونه میآورم که در آنها برای یک کلمه معین انگلیسی نظیر فارسی درست و دقیقی انتخاب نشده است:
کلمه “strict” معنایی متفاوت با “خشک” دارد. سختگیرانه یا جزمی به معنای کلمه انگلیسی نزدیکتر است.
کلمه “wary” در اینجا به معنی “دچار تردید بودن” نیست، و بیشتر معنی بیمناک بودن یا نگران بودن میدهد: بسیاری از مردم نسبت به رژیم جدید بیمناکند، احساس خطر میکنند، بدگمانند. صفت “wary” در موردهایی معنی “محتاط” و “مواظب” دارد.
کلمه “profusely” قیدی است که فقط معنای زیاد یا فراوان دارد و از معنای “با تمام وجود” دور است. نخست وزیر دانمارک مقامی است که با لحن و شیوهای رسمی از نویسندهای از بابت خطایی عذرخواهی میکند، و قید “با تمام وجود” اصلاً مناسب عذرخواهی رسمی او نیست.
امروزه بسیاری از نویسندگان و مترجمان به جای ترکیبهای “به سبب”، “به علت”، “به دلیل”، “از بابت”، “به منظور” و مانند اینها ترکیب “به خاطرِ” به کار میبرند که تقریباً برابر با ترکیب انگلیسی “for the sake of” است. معمولاً انسانها هستند که “خاطر” دارند و کسی میتواند “به خاطر” کس دیگر کاری انجام بدهد. جمله بالا را نویسنده یا مترجم باید به این صورت مینوشت: “گفت گناهی نکرده است که از بابت آن عذرخواهی کند”. در گوگل فارسی برای کاربرد ترکیب “به خاطر” بیش از یک میلیون وهفتصد هزار نمونه آمده است که من با ملاحظ صد تا از آنها فقط به سه مورد برخوردم که درست به کار رفته است. به چند نمونه از موردهای دیگر نگاه میکنیم:
برای کلمه “خاطر” در لغتنامهها این معنیها آمده است: آنچه در دل گذرد، فکر، اندیشه، ادراک، خیال، قریحه، یاد، مکان اندیشه، دل، حافظه، یاد، میل، آرزو، خواهش، عشق، محبت، شوق… نویسنده یا مترجم میتواند از خود بپرسد که “عدم افزایش حقوق”، “چاپ کاریکاتور”، “تـوزیع رایگان”، “گنـاه پدران”، “زیر پا نهادن حقوق بشر”، “اهمیت درس انشاء” و هزاران “چیز” دیگر از این قبیل چه “خاطر”ی دارد که برای آن خاطر کاری باید کرد؟ در لغتنامه دهخدا، بعد از دادن همه معنیها و نمونههای کاربرد آنها در ادبیات، به نقل از فرهنگ “ناظم الاطباء” معنیهای جهت، علت، بابت، و برای داده شده است، آن هم با این نمونه از شاعری به نام علی ترکمان: “از من که شهرهام به غم، افسانه گوش کن / یک حرف هم به خاطر دیوانه گوش کن”، و ملاحظه میکنید که “به خاطر دیوانه” معنی “برای دیوانه” میتواند داشته باشد، اما با “علت” و مترادفهای آن ارتباطی ندارد. بیاییم این “غلط رایج” را برای خاطر خدا از خاطر خود بیندازیم!
البتـه نویسنده یا مترجم وقتی میتواند با دقـت خود در انتخاب کلمهها به نتیجه دلخواه برسد که بداند برای چه معنایی احتیاج به کلمه دارد. اگر “معنی” برای خود او روشن و مشخص نباشد، بدیهی است که دقت او در انتخاب کلمه مناسب کاری عبث خواهد بود. مثلاً کسی که تفاوت معنای “اخراج”، “عزل” و “برکناری” برایش روشن نباشد، هر سه کلمه در ذهن او معنای مشابه دارد و بنابراین وقتی که نخست وزیری منتخب با رأی دادگاه یا فرمان رئیس جمهوری از مقام خود “بر کنار” شده باشد، کلمه “اخراج” یا “عزل” را به کارمیبرد، بدون آنکه بداند که “اخراج” در برابر “استخدام” میآید و “عزل” در برابر “انتصاب”، و نخست وزیر نه استخدام شده است که او را اخراج کنند، نه منتصب شده است که عزلش کنند. این بحث را با گفتار “دقت در ترجمه کلمهها” ادامه میدهم.
لطفا صبر کنید تا ببینیم آیا به شبکه داخلی بیبیسی وصل هستید
متاسفانه نتوانستیم اتصال شما را پیدا کنیم
اتصال شما به شبکه باموفقیت تایید شد
0