معنای کلمه خوان چیست

خواص دارویی و گیاهی

معنای کلمه خوان چیست
معنای کلمه خوان چیست

Copy Right By 2016 – 1395

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: خوان

نقش دستوری: اسم

معنای کلمه خوان چیست

آواشناسی: xAn

الگوی تکیه: S

شمارگان هجا: ۱

برابر ابجد: ۶۵۷

سله را بخوانید.سله را بخوانید.سلیب را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


خوان . [ خوا / خا ] (اِ) طبق بزرگی را گویند که از چوب ساخته باشند چه طبق کوچک را خوانچه گویند. (برهان قاطع). سفره ٔ فراخ و گشاده . (ناظم الاطباء). سماط. ابوجامع : همی از آرزوی … خواجه را گه خوان بجز رونج نباشد خورش بخوانش بر.

معروفی .

ابوشکور بلخی .

ابوالعباس .

دقیقی .

منجیک .

فردوسی .

فردوسی .

فرخی .

فرخی .

منوچهری .

سنایی .

انوری .

انوری .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

نظامی .

کمال اسماعیل (از آنندراج ).

مولوی .

مولوی .

اوحدی (از آنندراج ).

ناصرخسرو.

خاقانی .

ظهوری (آنندراج ).

سعدی (گلستان ).

معنای کلمه خوان چیست

ظهوری .

ابن یمین .

فردوسی .

نظامی .

خاقانی .

سیف اسفرنگی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

ظهوری (از آنندراج ).

خاقانی .

ظهوری (از آنندراج ).

خاقانی (از آنندراج ).

خاقانی .

خاقانی .

نظامی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

سعدی .

سعدی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

خاقانی .

فردوسی .

فردوسی (از آنندراج ).

خاقانی .

سعدی (بوستان ).

خاقانی .

فردوسی .

نظامی .

ابوشکور بلخی (از لغت فرس ).

ناصرخسرو.

نظامی .

فردوسی .

فرخی .

خاقانی .

سعدی (بوستان ).

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 334).

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: خوان

نقش دستوری: اسم

معنای کلمه خوان چیست

آواشناسی: xAn

الگوی تکیه: S

شمارگان هجا: ۱

برابر ابجد: ۶۵۷

دورنگی را بخوانید.دورنما را بخوانید.دورو را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

فرهنگ حاضر تألیف فرج‌الله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


۱. ادیم، بساط، سفره، سماط ۲. مهمانی، پذیرایی ۳. رباط، کاروانسرا ۴. مائده، طعام، غذا، خوراک ۵. طبق، طبق مائده ۶. خار، علف هرزه، گیاه

1 – خار و خلاشه . 2 – گیاه خودرو، علف هرزه . 1 – خار و خلاشه . 2 – گیاه خودرو، علف هرزه . 1 – خار و خلاشه . 2 – گیاه خودرو، علف هرزه .

خوان . [ خوا / خا ] (اِ)

۱. سفره یا طبقی برای گذاشتن غذا روی آن.۲. [قدیمی، مجاز] غذا.۳. [قدیمی، مجاز] ضیافت؛ مهمانی.〈 خوان‌ یغما: [قدیمی] سفره‌ای که برای همگان می‌گستردند و همه بر

طبق، مائده ، سفره خيانت کننده

بسیار خیانت کار

معنای کلمه خوان چیست

1- اديم، بساط، سفره، سماط
 2- مهماني، پذيرايي
 3- رباط، كاروانسرا
 4- مائده، طعام، غذا، خوراك
 5- طبق، طبق مائده
 6- خار، علف هرزه، گياه

چالش و نبرد

1 – هفت دشواری و کار سخت برای رستم به هنگام نجات کیکاوس وقتی که در مازندران دربند بود. 2 – هفت دشواری و کار سخت برای

قایل به تثلیت ، مسیحی .

سفره و دستار – خوان ، پیش انداز، دستارخوان .

1 – سفره . 2 – طبق بزرگ چوبین . 3 – خوردنی .

1 – ریشة «خواندن ». 2 – (ص فا.) در ترکیب به معنی «خواننده » آید: تعزیه – خوان ، روضه خوان و مانند آن .

نک پری افسا.

خار و خلاشه، گیاه خودرو، علف هرزه. [خوانش: (~.) (اِ.)]

ریشه «خواندن »، (ص فا.) در ترکیب به معنی «خواننده » آید: تعزیه – خوان، روضه خوان و مانند آن. [خوانش: (~.)]

سفره، طبق بزرگ چوبین، خوردنی. [خوانش: (خا) [په.] (اِ.)]

موجودات عجیبی که با ۲ قلب زندگی می کنند

طریقه خواندن نماز حاجت در روز جمعه چگونه است؟ نماز حاجت امام زمان

معنای کلمه خوان چیست

تعبیر خواب سوره جمعه | خواندن سوره الجمعه در خواب نشانه چیست؟

اعمال مستحب و دعاهای مخصوص شب جمعه

بهترین دعا و اعمال عصر جمعه کدامند؟

با دعای روز جمعه آشنا شوید | اعمال و ذکر روز جمعه با معنی

چه علت هایی سبب بروز تنبلی مغز در آدمی می شود؟

ورزش ذهن چه تاثیری بر فعالیت های مغزی دارد؟

کوچکترین کشورهای جهان را بشناسید

چند معمای جذاب که برای مغز شما مفید است

20 ترفند پیشگیری از آلزایمر که تا حالا نشنیده اید

کشورهایی که دارای دو پایتخت می باشند کدامند؟

کدام روش ها سبب تقویت حافظه بلندمدت آدمی می شوند؟

ورزش مغز با حل چند معمّای ساده

سرگرمی های تقویت کننده هوش کدامند و به چه علت ؟

خُوان، خِوان، سفره، میز غذاخوری (این کلمه در فارسی با واو معدوله است امّا چون در عربی وارد شود واو آن ملفوظ می گردد) (جمع:خُون، اَخاوِین، اَخْوِنَه)،

موجودات عجیبی که با ۲ قلب زندگی می کنند

طریقه خواندن نماز حاجت در روز جمعه چگونه است؟ نماز حاجت امام زمان

تعبیر خواب سوره جمعه | خواندن سوره الجمعه در خواب نشانه چیست؟

اعمال مستحب و دعاهای مخصوص شب جمعه

معنای کلمه خوان چیست

بهترین دعا و اعمال عصر جمعه کدامند؟

با دعای روز جمعه آشنا شوید | اعمال و ذکر روز جمعه با معنی

چه علت هایی سبب بروز تنبلی مغز در آدمی می شود؟

ورزش ذهن چه تاثیری بر فعالیت های مغزی دارد؟

کوچکترین کشورهای جهان را بشناسید

چند معمای جذاب که برای مغز شما مفید است

20 ترفند پیشگیری از آلزایمر که تا حالا نشنیده اید

کشورهایی که دارای دو پایتخت می باشند کدامند؟

کدام روش ها سبب تقویت حافظه بلندمدت آدمی می شوند؟

ورزش مغز با حل چند معمّای ساده

سرگرمی های تقویت کننده هوش کدامند و به چه علت ؟

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

معنای کلمه خوان چیست

معنی کلمه خوان چیست

پخشیده را بخوانید.پخل را بخوانید.پخلوچه را بخوانید.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.

خوان . [ خوا / خا ] (اِ) طبق بزرگی را گویند که از چوب ساخته باشند چه طبق کوچک را خوانچه گویند. (برهان قاطع). سفره ٔ فراخ و گشاده . (ناظم الاطباء). سماط. ابوجامع : همی از آرزوی … خواجه را گه خوان بجز رونج نباشد خورش بخوانش بر.

معنای کلمه خوان چیست

معنی کلمه خوان چیست

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

معنی کلمه خوان چیست

تزیدن را بخوانید.تزین را بخوانید.تزیید را بخوانید.

فرهنگ حاضر تألیف فرج‌الله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.

۱. ادیم، بساط، سفره، سماط ۲. مهمانی، پذیرایی ۳. رباط، کاروانسرا ۴. مائده، طعام، غذا، خوراک ۵. طبق، طبق مائده ۶. خار، علف هرزه، گیاه

خُوان، خِوان، سفره، میز غذاخوری (این کلمه در فارسی با واو معدوله است امّا چون در عربی وارد شود واو آن ملفوظ می گردد) (جمع:خُون، اَخاوِین، اَخْوِنَه)،

عکس نوشته تبریک روز مهندس برای دانلود پروفایل | متن های ویژه روز مهندسی

تاریخ دقیق روز مهندس در تقویم سال 99 چه روزی است ؟

معنی کلمه خوان چیست

معمای حدس تصویر مکان های دیدنی به شکل نزدیک همراه با جواب

معرفی و تاریخچه بازی منچ / قوانین بازی منچ چیست؟

جابجایی یک خانه 139 ساله در سانفرانسیسکو امریکا به طور کامل و سالم

آمار کشته شدگان و مبتلایان به ویروس کرونا در ایران و جهان دوشنبه 4 اسفند 1399

تمام مناسبت های ماه تیر در سال ۱۴۰۰ / کاملترین مناسبتهای ایران و جهان در تقویم ۱۴۰۰

تاریخ دقیق میلاد حضرت علی اصغر (ع) در تقویم سال ۹۹ چه روزی است؟

عکس لو رفته از مهران مدیری در فیلم سینمایی خائن کشی

خار و خلاشه، گیاه خودرو، علف هرزه. [خوانش: (~.) (اِ.)]

ریشه «خواندن »، (ص فا.) در ترکیب به معنی «خواننده » آید: تعزیه – خوان، روضه خوان و مانند آن. [خوانش: (~.)]

سفره، طبق بزرگ چوبین، خوردنی. [خوانش: (خا) [په.] (اِ.)]

عکس نوشته تبریک روز مهندس برای دانلود پروفایل | متن های ویژه روز مهندسیمعنی کلمه خوان چیست

تاریخ دقیق روز مهندس در تقویم سال 99 چه روزی است ؟

معمای حدس تصویر مکان های دیدنی به شکل نزدیک همراه با جواب

معرفی و تاریخچه بازی منچ / قوانین بازی منچ چیست؟

جابجایی یک خانه 139 ساله در سانفرانسیسکو امریکا به طور کامل و سالم

آمار کشته شدگان و مبتلایان به ویروس کرونا در ایران و جهان دوشنبه 4 اسفند 1399

تمام مناسبت های ماه تیر در سال ۱۴۰۰ / کاملترین مناسبتهای ایران و جهان در تقویم ۱۴۰۰

تاریخ دقیق میلاد حضرت علی اصغر (ع) در تقویم سال ۹۹ چه روزی است؟

عکس لو رفته از مهران مدیری در فیلم سینمایی خائن کشی

1
general::
self study

میرجلال‌الدین کزازی درباره این‌که نگارش «هفت خوان» درست است یا «هفت خان» توضیحی ارائه کرد.

میرجلال‌الدین کزازی درباره این‌که نگارش «هفت خوان» درست است یا «هفت خان» توضیحی ارائه کرد.

این شاهنامه‌پژوه و استاد زبان و ادبیات فارسی در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات ایسنا،‌ در پاسخ به این سوال که در این ترکیب، آیا واژه «خان» درست است یا «خوان»، اظهار کرد: پاسخ من به این پرسش این است که هر دو این واژه‌ها می‌تواند درست بود. از دو دید؛ یکی آن است که خان با واژه خانه هم‌ریشه است، زیرا جایی است که پهلوان چندی در آن به سر می‌برد و کار بزرگ پهلوانی خود را به انجام می‌رساند؛ پس باید با الف نوشته شود. اما اگر خان را با واو هم بنویسیم بی‌راه نیست، زیرا در متن‌های کهن خان با واو نوشته شده است.

معنی کلمه خوان چیست

کزازی افزود: نه تنها نویسندگان و سرایندگان آن را با واو نوشته‌اند، بلکه بر پایه این ریخت به آفرینش‌های زبان‌شناختی در واژه هم دست زده‌اند. من نمونه‌ای از خاقانی می‌آورم. خاقانی در چامه ترسایی گفته «به یک لفظ آن سه خوان را از چه شک، به صحرای یقین آرم همانا». در این‌جا ایهامی در واژه سه خوان است. یک معنا معنای نزدیک یعنی سه کار بزرگ و دشوار است که باید از آن گذشت، اما معنای دیگر که از آن می‌توان گرفت این است که سخن خاقانی درباره ترسایان است و سه خوان را می‌توان سه خواننده هم دانست؛ به معنی ترسایی که خدا را سه‌گانه می‌خواند. یعنی ترسایی پیرو سه خدا را از چاه شک بیرون می‌آورم. اگر ما در این بیت مصرع خوان را با الف بنویسیم این معنای نغز و هنری از میان خواهد رفت.

او در پاسخ به این‌که نظر خود شما درباره این واژه چیست و کدام درست است، گفت: می‌انگارم چون در پیشینه ادب پارسی این واژه را با واو نوشته‌اند آن را با واو هم می‌توان نوشت. هرچند این نگارش می‌تواند بی‌پایه باشد زیرا در فرهنگ‌ها نوشته‌اند که چون پهلوان در هر جا خوانی می‌گسترده است یعنی سفره‌ای می‌گسترده است‌، که چندان پایه‌ای ندارد.

با سلام
نکته پاياني دکتر کزازي استاد و دوست بنده نشان مي دهد صحيح آن بدون واو است و گواه آن جملات پاياني است
“مي‌انگارم چون در پيشينه ادب پارسي اين واژه را با واو نوشته‌اند آن را با واو هم مي‌توان نوشت. هرچند اين نگارش مي‌تواند بي‌پايه باشد زيرا در فرهنگ‌ها نوشته‌اند که چون پهلوان در هر جا خواني مي‌گسترده است يعني سفره‌اي مي‌گسترده است‌، که چندان پايه‌اي ندارد.”

مشکل که یکی دو تا نیست؛ سه تا ست. مشکل بزرگ همه‌ی ما این است که رسم‌الخط فارسی به آشفته‌بازار کشورِ دوست و متحد، چین می‌ماند. همه جور جنسی از اصل و قلابی و درجه‌‌ی یک و درجه‌ی چهل‌وسه در آن یافت می‌شود. مشکل بعضی‌ از ما هم این است که می‌بینیم در همین بازار آشفته، بعضی‌ دیگر دوست دارند کلاً فاتحه‌ی «واو معدوله» را بخوانند و اصرار دارند به جای خواب و خواهر و خویش و خواندن و خواهش و خواستن، بنویسند خاب و خاهر و خیش و خاندن و خاهش و خاستن. البته اگر خیال کرده‌اید می‌خواهم به این بعضی‌ها گیر بدهم، زهی خیال باطل! پس می‌ماند مشکل سوم که مایه‌ی حیرتِ خیلی از آن بعضی‌های اول است: این‌که «پیشخان» را که درست‌ترش همین پیشخان است، به صورت پیشخوان بنویسیم و بر آن اصرار هم بورزیم.

پیشخان (و در محاوره، پیشخون) یعنی سطح بلندی به صورت میز، قفسه‌ای شیشه‌ای، یا دیواره‌های کوتاه در فروشگاه‌ها، کتابفروشی‌ها، کافه‌ها و رستوران‌ها، بانک‌ها، هتل‌ها، و مانند آن‌ها که از پشت آن کالا یا خدمات به مشتری عرضه می‌شود. معنای امروزیِ دیگرش هم فضای سرپوشیده‌ای ست که محل ورود به فضای مسکونی ست که به صورت پیشخانه هم گفته و نوشته می‌شود. در مقابل، «پیش‌خوان» مثلاً به کسی که گفته می‌شود که پیش از وعظ و روضه‌خوانی، مجلس را با روضه خواندن آماده می‌کند، یا همان «پامنبریِ» معروف.

البته در برخی نمونه‌های کمیابِ کهن، خان به معنای خانه را به صورتِ «خوان» هم نوشته‌اند. ماجرای ابهام در معنای دقیق هفت‌خوان رستم هم جایش در این یادداشت فشرده نیست. اما این چند نکته شاید تکلیف را کمی روشن‌تر کند:

ـ نخست این‌که وقتی بر سرِ استفاده از واو معدوله در بین علما دعوا ست، مرض داریم مگر که کلمه‌ی پیشخان را هم بی‌خود و بی‌جهت واردِ دعوای خاب و خاهر و خاهش کنیم؟
ـ دوم آن‌که وقتی کلمه‌ی «پیش‌خوان» خودش معنای مستقلی از «پیشخان» داشته و دارد، مرضِ اضافه داریم مگر که به تشابهِ املایی دردسرساز واژه‌ها دامن بزنیم؟
ـ سه دیگر آن‌که در فرهنگ‌های معتبر، پیشخان به همین صورت ثبت و ضبط شده و صورتِ پیشخوان را اغلب به «پیشخان» ارجاع داده‌اند. و اتفاقاً، فرهنگ درست‌نویسی «سخن» هم به طور مستقل بر درست بودن این املا تأکید کرده است.

ـ و چهارم آن‌که فرهنگستان زبان هم که با همه‌ی کاستی‌ها در برخی زمینه‌ها تنها نقطه‌ی اتکای ما در یکسان‌سازی رسم‌الخط است، در واژه‌های مربوط به گردشگری، واژه‌‌ی «پیشخان» با همین املا را در معنای قسمتی که به پذیرش و ترخیص مهمانان می‏پردازد، مصوب کرده است.معنی کلمه خوان چیست

پس «خوان» چی؟ با مفهوم اصلی «خوان» همه آشناییم؛ همان سفره‌ی فراخ و گشاده که ترکیبات بسیاری هم با آن داریم. از خوان‌سالار به معنای رئیس آشپزخانه بگیر تا خوانچه که برای عروس می‌برند و در محاوره به آن خونچه می‌گویند، تا خوانِ یغما که در قدیم به سفره‌ای می‌گفتند که کریمان برای عموم مردم می‌گستراندند ولی کم‌کم معنای مجازیِ غارت و چپاول گرفت. یک جور خوان هم داریم که به آن می‌گویند خوانِ نصیحت؛ سفره‌ای پر از نصیحت و پند که شاید برخی از شما همین الان به اشتباه احساس می‌کنید بر سر آن نشسته‌اید و تهِ دل‌تان می‌گویید:
برو ناصح، بچین خوانِ نصیحت / که گوشم امتلای پند دارد
(که خودمانی‌اش می‌شود: برو جمع کن بابا، رودل کردیم از این همه نصیحت!)

این‌ها نه نصیحت است نه پند؛ فقط نکته‌هایی ساده است برای درک ذره‌ای از شیرینی زبان پارسی و آگاه شدن از چند و چون معنا و املای برخی واژه‌ها. وگرنه مثلاً برای جماعتِ کتاب‌نخوان، چه فرقی می‌کند که پیشخانِ کتاب باشد یا پیشخوان کتاب؛ در هر دو حالت کتاب‌نخوان اند!

سلام
من همیشه با این دو کلمه مشکل داشتم و آخرسر با اتکا به این سایت فرض رو به درستى پیشخوان گذاشتم، لغت نامه دهخدا ندارم و همیشه توی این سایت جست و جو مى کنم، حالا تکلیف چیه؟https://www.vajehyab.com

تکلیف چی چیست؟ اگر منظورتان همین پیشخان است که در متن نوشته‌ام.
در باره‌ی واژه‌یاب هم متأسفانه باید بگویم که بخش «معین» این فرهنگ آن‌لاین معتبر نیست و از روی یک نسخه‌ی مختصر نامعتبر پیاده شده است.

درود.به عنوان مخاطب جدی و حرفه ای ادبیات(که به خودی خود برتری محسوب نمی شود) پس از خواندن این مقاله به ذهنم امد که تا کی؟تا کی تفرقه های نوشتاری و ایراد های رسم الخط.شاید من زیادی بد بینم اما فرجام این وضعیت به دید من بحرانی،به حاشیه کشانذه شدن بیشتر و زبانم لال محتضر شدن زبانی است که کیان هویت ملی و … مان است.یاد دوران دبستان افتادم که معلم ها یک جور می نوشتند و کتاب های درسی به یک گونه و روزنامه ها به سبکی دیگر(از لحاظ املا و رسم الخط)
و اما بعد،نگارنده ی محترم؛ گر چه کشف بیماری خود زمینه ی موفقیت است اما تکمیل نشود تا درمان نشود!راه درمان چیست؟ من درمانی در متن ندیدم.
چه کنیم؟؟با امثال من جوانی که در شبکه هاب اجتماعی عاقا و خاب و قطعن و … را مثل ریگ بیابان می بیند چه باید کرد؟وقتی برخی از بزرگان و نویسندگان معاصر و گذشته و هم تن به این نادرستی ها( بی یا با اراده)داده اند چه؟
شاید زبان شیرین فارسی باید کمی منعطف تر شود…یا پوست بیاندازد!
به راستی ما چرا چنین شده ایم؟
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/سخن نوآر که نو را حلاوتی است دگر فرخی
با احترام و پوزش بابت گزافه ها

خب همین روند هم خودش بخشی از این پوست‌انداختن است. زبان چیزی نیست که با این چیزها از بین برود. تا بوده، این بحث‌ها و این آشفتگی‌ها بوده و هست و باز هم خواهد بود. مهم فقط توجه دادن به آن است.

سلام آقای خوابگرد. امسال وقتی در کتاب فارسی ششم دبستان دیدم هفت خوان رو هفت خان نوشتند خیلی تعجب کردم. حقیقتش یک مقداری هم تحقیق و مطالعه کردم ولی به نتیجه روشنی نرسیدم. کاش هر موقع فرصتی شد در موردش برامون بنویسید.

این دو کلمه در این سایت از بخش عمید و دهخدا هستند. و درست برعکس تعریف شما در متن بالا. و برای کلمه پیشخان فقط نوشته نام دهى است با توضیحاتش. و در فرهنگ عمید هم من نگاه کردم پیشخوان رو میز جلوى دکان تعریف کرده و البته پیش خواننده. براى همین عرض کردم تکلیف چیه.

اگر اهل مراجعه به فرهنگ‌ها هستید، که گویا هستید، سعی کنید فقط یک مدخل را نگاه نکنید. مثلاً در همین مورد، به مدخل‌های «پیش خان» و «خان» و «پیش خوان» هم در فرهنگ دهخدا نگاه کنید.

ممنون از توجه شما. مطلب پیشخان یا پیشخوان هم هیچ وفت به نقطه تفاهم نرسیده. اما یک نکته که خیلی مهم است و شما در یاداشت به آن بی توجه بودید. پیشخوان کتاب با پیشخان آشپزخانه مثلا فرق دارد. پیشخوان کتاب به عنوان لیستی از کتاب است نه جایی برای گذاشتن و نمایش فیزیکی کتاب.

این تعریف شما ست و به نظر من اخص از مفهوم عام پیشخان در کتابفروشی‌ها. یعنی همان پیشخان است اما با کاربردی نزدیک به کاربرد قبل. پیشخان پیشخان است. چه جایی باشد که لیست کتاب را بگذارند یا خود کتاب را. چه معنای مجازی آن در نظر باشد چه واقعی آن. با همه‌ی این احوال، موافق ام با این که تفاهم کاملی در این باره، به‌خصوص با گسترش رسمی این واژه در سا‌ل‌های اخیر، وجود ندارد.

این اسامی را بخوانید…
١-غلامحسین شکوهی.از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸
٢-محمدعلی رجایی.از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹
٣-محمدجواد باهنر. از ۱۹ مرداد ۱۳۵۹ تا ۱۹ مرداد ۱۳۶۰
۴-علی اکبر پرورش.از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴
۵-کاظم اکرمی.از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷
۶-محمدعلی نجفی.از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶
٧-حسین مظفر.از سال‌ ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰
٨-مرتضی حاجی. از سال‌ ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴
٩-محمود فرشیدی. از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶
١٠-علیرضا علی احمدی.از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸
١١-حمید رضا حاجی بابایی.از سال‌ ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲
١٢-علی اصغر فانی.از سال ۱۳۹۲تا اکنون…
در طول ٣٧ سال گذشته اینا وزرای آموزش و پرورش مملکت بوده اند که امروز نقطه مشترک همه اجزای این نظام از راس تا قاعده دچار غلط نویسی املائی و گرامری شده است و تاپ‌ترین آثار ادبی نوکیسه‌های فرهنگی و لمپن‌های روشنفکر این نظام در حد انشاء هم نیست.
اینچنین است که به قول« فرید قدمی»کتابی که حداقل ۷۰۰ تا غلط گرامری دارد،از سوی زبان‌شناس و نشانه‌شناس ایرانی،« فرزان سجودی» یک شاهکار زبانشناسی تلقی می شود!
اینچنین است که به قول« فرید قدمی»کتابی که «را»ی مفعولی در آن حتی یک جا به‌طور تصادفی هم درست ننشسته است،ازسوی لی‌لی گلستان به عنوان بهترین رمان سال انتخاب می‌شود.
اینچنین است که به قول« فرید قدمی» وقتی رإس امور «بخوان آموزش و پرورش»یک دولت بنجل باشد تا پایین همه چیز بنجل می‌شود.
اینچنین است که آقای ناصر نیرمحمدی بالای پیشخانش تابلو زده «شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی»ولی در متن آقای بی گناهی که منحرف شد نوشته:(قطار که تاوقف می کند می بینیم) تاوقف یا توقف ؟
بنابراین جسارت نباشد باید بگویمتان: مشکل «پیشخان» و « پیشخوان» نیست و کسی هم اصرار ندارد به جای خواب و خواهر و خویش بنویسد،خاب و خاهر و خیش،مگر اینکه دانش آموخته نظامی باشد که خانه اش از بنیاد ویرانست!

فرصتی است تا چیزی را که سالهاست آزارم می دهد بگویم: از وقتی در نظام آپارتمان سازی ایرانی آشپزخانه باز (open) رسم شد، گویندگان سردرگم اند سطح رویین دیوارک آن را چه بنامند. در انگلیسی counter است که درواقع محل شمارش پول در بانک ها و … بوده. اما چون این سبک معماری غیر ایرانی است، طبعاً ما برایش واژه نداشتیم. سبک را آوردیم اما واژه اش را نه، و حتما شما هم مانند من بسیار شنیده اید که مردم به آن می گویند آوپن! مثلا می گویند فلان چیز روی اوپن است! و من می خواهم به بیابان فرار کنم از شنیدنش! این سطح دقیقاً پیشخان نام دارد. فرهنگستان اگر با روش نوگزینش این واژه را تصویب میکرد شاید کمکی بود. به نظرم جایش در نوشته شما هم خالی است.

با این جور معادل‌ها که از دل زبان مردم برمی‌آید، خیلی نمی‌توان جنگید.
جدا از این، این مجموعه‌یادداشت‌ها را من برای روزنامه می‌نویسم و چاره‌ای ندارم جز این‌که در ۵۰۰ کلمه به همه‌ی نکات مهم اشاره کنم.

سلام،
جالب است که در هر دو فرهنگ «پویا» و «هزاره، مقابل counter نوشته شده است «پیشخوان».
راستی یک مثال دیگر برای «خوان»، «دسترخوان» است که البته در فارسی ایرانی رایج نیست، ولی کلمهٔ خوش‌اهنگی است.

دسترخوان که خیلی زیبا ست، ولی حیف که برخلاف فارسی‌زبانان افغانستان و نیز تاجیکان، در فارسی ایرانی مهجور شده. البته در دسترخوان، «خوان» دقیقاً معنای سفره دارد و اصلش با همین واو است.

با سلام
راستش را بخواهید من از آن دسته آدما هستم که علاقه به واو معدوله اش از کف رفته و بیشتر از آن دلش از این همه تنوین عربی خون. واژه های عربی پرشمار به کار رفته در نوشته های همین دوستان مناظره کننده اینجا بلکه بیشتر

هر چه که می خواهیم پیش از بقیه خوانده یا دیده شود را در پیشخوان می گذاریم: پیش+خوان
از همین جنس داریم: پیش+گو ، پیش+بین

کلمات دیگری هم هستند که درست و به جامورد استفاده قرار نگرفته اند. چه در سطح عامه چه بین خواص

املای فارسی کمی سخت و عجیب هست. ولی ممنون از نگارش جالب و دوستانتون واقعا تحسین بر انگیزه

سلام.فارغ از بحث پیشخان و … من نمی دونستم درست “خنچه”،”خوانچه”س.(البته سالهای خیلی قبل)
تا فیلم “سوته دلان” رو دیدم و دیدم روی شیشه ی مغازه خوانچه نوشته شده.
هنوزم روی شیشه ی خیلی از مغازه ها این غلط(خنچه)،نوشته میشه
منظورم اینه که خیلی ها نمی دونن و آموزش این کار که به عهده ی آموزش و پرورش بوده،درست انجام نشده و برای جایگزین کردن درست این کلمات عالمی دیگر بباید ساخت،وز نو آدمی

سلام
.
من از گوگل اتفاقی اومدم اما جالبه برام ۳۰ دقیقست اینجا دارم
.
با اجازتون اینجا برای دوستم تو واتس اپ فرستادم
.
ممنون

خب میشه گفت پیشخوان به معنی محل به پیش فرا خواندن!

اول باید بر سر معنی به توافق برسیم بعد برلی رسم الخط تصمیم بگیریم

قبلاً در این مورد توافق حاصل شده، نیازی به حصول توافق جدید نیست.

برای کلمۀ Dashboard یا Panel هم اغلب برگردان “پیشخوان” مورد استفاده قرار می‌گیره. بعضی اوقات هم از برگردان “میزکار” استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، اگه افزونۀ پارسی همین سیستم مدیریت محتوایی که شما استفاده می‌کنید رو نصب می‌کردید، در بخش مدیریت با واژۀ “پیشخوان” مواجه می‌شدید.

با مطالعۀ این نوشته متوجه شدم واژۀ “پیشخوان” به طور کلی معنی دیگه‌ای داره و استفاده از اون به عنوان میزکار یا Dashboard نمی‌تونه صحیح باشه. سؤال من اینه که آیا “پیشخان” برگردان صحیحی از Dashboard یا Panel هست؟ یا می‌بایست از معادل دیگه‌ای استفاده بشه؟

استفاده از پیشخوان برای این معنا رایج شده، ولی پیشنهاد من اینه که در این مورد هم از همون پیشخان استفاده بشه، نه پیشخوان.

معنی کلمه خوان چیست

«در پیرنگ می‌خوانیم، می‌نویسیم، که نمرده‌ایم ما، زنده‌ایم ما.»

محمدرضا اصلانی در كتابی با عنوان «بهرام صادقی» به زندگی اين نويسنده‌ی پيشرو پرداخته و این یادداشت مروری است بر اين كتاب.

زندگی و هنر محمدرضا لطفی در گفت‌وگو با همسرش ربکا جلیلی

هم دین و هم معرفت دینی نه‌تنها در کنار معارف بشری رشد میکنند بلکه در کنار قدرت هم رشد میکنند.

یادداشت خواندنی احسان راطبی در پاسخ به پرسش «اصفهان کجاست؟»

فهرست برنامه‌ها که از ۱۵ تا ۲۳ آذر به‌طور آنلاین برگزار می‌شود و همه می‌توانند استفاده کنند

از ساعدی در فرانسه تا بیضایی در آمریکا و عالیه عطایی در ایران

یکی از شناخته‌شده‌ترین کارهای سیا ارمجانی، مجسمه‌ساز ایرانی‌الاصل ساکن مینه‌سوتا که چند روز پیش از دنیا رفت، پل هوایی Irene Hixon Whitney‌ است.

دانلودِ‌ رایگانِ کتابی از کاوه لاجوردی که، به‌دلیل ایرادهای ممیزی ارشاد، آن را در وب‌سایتش منتشر کرده است.

هر وقت پی‌گیر ماجرا می‌شدیم، ما را در انتشارات جدید اذیت می‌کردند. پروانه نمی‌دادند و یا کتاب‌های ما را با ضرر قیمت‌‌گذاری می‌کردند و…

روان راهنما |
پیوند موی طبیعی |
پیوند ابرو |
پیوند مژه |
درمان ریزش مو |
فروش مواد پلی پروپیلن |
فروش مواد پایپ گرید |
فروش مواد پلی اتیلن |
فروش مواد اولیه پلاستیک |
گلونی |
کاشت مو |
خرید آنتی ویروس |
لوازم خانگی |

معنی کلمه خوان چیست0

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

©
2021 (کامل متن)

با نیروی وردپرس

[خوا / خا] (اِ)( 1) طبق بزرگي را گويند که از چوب ساخته باشند چه طبق کوچک را خوانچه گويند (برهان قاطع) سفرهء فراخ و گشاده (ناظم الاطباء) سماط ابوجامع : همي از آرزوي خواجه را گه خوان بجز رونج نباشد خورش بخوانش بر معروفي نهادند خوان و بخنديد شاه که ناهاربودي همانا براهابوشکور بلخي خواني نهاده بر وي چون سيم پاک ميده با برّگان و حلوا شفتالوي کفيدهابوالعباس بر خوان وي اندر ميان خانه هم نان تنک بود و هم ونانهدقيقي چو خوان نهاد نهاري فرونهد پيشت چو طبع خويش بخامي چو يشمه بي چربو منجيک نبيد آر و رامشگران را بخوان بپيماي جام و بياراي خوانفردوسي نهادند خوان گرد باغ اندرون خورش ساختند از گمانها فزونفردوسي همانا که بي نعمت او بگيتي در اين سالها کس نياراست خوانيفرخي بزرگيي چه بود بيش از اين قدرخان را که با تو همچو نديمان تو نشست بخوان فرخي من مي نخورم تا نبود بر دو کفم جام يا ساتگني بر سر خوانم ننهي سه منوچهري خوردن را خواني نهادند سخت نيکوي با تکلف بسيار و نديمانش بيامدند (تاريخ بيهقي) و در اين صفه خواني نهاده بودند سخت بزرگ (تاريخ بيهقي) آداب طعام خوردن دويم آنک سفره نهد بر خوان که رسول عليه السّلام چنين کرده است که سفره از سفر ياد دهد و نيز بتواضع نزديکتر بود پس اگر بر خوان خورد روا بود که از اين نهي نيامده است (کيمياي سعادت) گرچه بر خوانند هر دو ليک نتوان از محل بر فراز خوان مگس را همچو اخوان داشتن سنايي مرا بريش همي پرسد اي مسلمانان هزار بار بخوان من آمده بي ريشانوري شمشير تو خواني نهد از بهر دد و دام کز کاسه سر کاسه بود سفرهء خوان را انوري افزار ز پس کنند در ديگ حلوا ز پس آورند بر خوانخاقاني چرخ آن دو قرص زرد و سفيد اندر آستين آمد بر آستانش و بر خوان او نشست خاقاني خواني است جهان و زهر لقمه خوابي است حيات و مرگ تعبيرخاقاني گرم نيست روزي ز خوان کسان خدايست رزاق و روزي رساننظامي مرا که چون بسخن خوان نظم آرايم بود نوالهء او جدي و سفره ريزه جدي کمال اسماعيل (از آنندراج) منقطع شد خوان و نان از آسمان ماند رنج زرع و بيل و داسمانمولوي باز عيسي چون شفاعت کرد حق خوان فرستاد و غنيمت بر طبقمولوي -امثال: او خوان نهاد و ديگري دعوت خورد به آن زودي که دست از خوان بدهان رسد به من رس، نظير: آب اگر در دست داري زمين بگذار و پيش من بيا بر خوان نانهاده آفرين واجب نشود، نظير: کار ناکرده تحسين ندارد بخور نان خود بر سر خوان خويش خوان بزرگان اگرچه لذيذ است خردهء انبان خود لذيذتر، نظير: نان خود خوردن بهتر از حلواي ديگران خوردنست خوان خود خوردن و حليم حاجي رمضان هم زدن، نظير: نان خود خوردن و حليم حاجي رمضان هم زدن اين مثل دربارهء کسي بکار مي رود که بدون داشتن منفعتي از سر و جان براي ديگري مي کوشد خوان درويش بشيريني و چربي بخورند خوان نيامده ولي از بويش پيداست که چيست؛ دربارهء اموري بکار مي رود که مقدمهء آن از نتيجه خبر مي دهد – بر خوان نشستن؛ بر سفره نشستن (ناظم الاطباء) – بر خوان نهادن؛ به روي سفره نهادن : بر خوان سينه از دل بريان نهاده ايم اوحدي (از آنندراج) – تنگ خوان؛ بدسفره کنايه از خسيس : جهانا مرا خيره مهمان چه خواني که بد ميزباني و بس تنگ خواني ناصرخسرو – خوان آسمان؛ کنايه از آسمان : خاک در تو بادا از خوان آسمان به صدر تو عرض رفعت جنت صف نعالش خاقاني – خوان افکندن؛ خوان فکندن سفره گستردن : مگر افکند عشق خوان کرم که کردند هم کاسه لا و نعم ظهوري (آنندراج) – خوان الوان؛ سفرهء رنگين : دريغا که بر خوان الوان عمر دمي چند خورديم و گفتند بس سعدي (گلستان) – خوان انداختن؛ سفره پهن کردن : اي از تو بر اهل تخت اکليل سبيل گر ذکر جميل است وگر قدر جليل لطف تو بمهماني ارباب خرد انداخته خوان از سخن خوان جليل ظهوري – خوان انعام؛ سفرهء بخشش سفره اي که براي انعام و بخشش مي گسترانند : پس ترا منت ز مهمان داشت بايد بهر آنک مي خورد بر خوان انعام تو نان خويشتن ابن يمين – خوان برآراستن؛ کنايه از سفره انداختن (ناظم الاطباء) : برآراست خوان از خورش يکسره فردوسي – خوان تهي؛ سفرهء خالي : آنچه در اين مائدهء خرگهي است کاسهء آلوده و خوان تهي استنظامي – خوان احسان؛ خوان کرم (يادداشت مؤلف) – خوان اخوان الصفا؛ سفرهء برادران کنايه از سفره اي است که در آن همرنگي و عدم تکلف باشد کنايه از عدم تکلف : گه از سوز جگر در سور سرّ دلبران بودن گه از راه صفت بر خوان اخوان الصفا رفتن خاقاني – خوان جود؛ سفرهء سخا سفرهء کرم : هرکه آيد در وجود از خوان جودت نان خورَد آز غايب بود از آن شد آيت من غاب خاب سيف اسفرنگي – خوان جهان؛ سفرهء جهان کنايه از عالم : قوتم از خوان جهان خون دل است زلهء همت از اين خوان چه کنم؟خاقاني خيز خاقانيا ز خوان جهان که جهان ميزبان خرم نيستخاقاني بر سر خوان جهان خرمگسانند طفيل پر طاوس مگس ران بخراسان يابمخاقاني – خوان چيدن؛ مقابل خوان گستردن : برو ناصح بچين خوان نصيحت که گوشم امتلاي پند دارد ظهوري (از آنندراج ||) – سفره آراستن – خوان دل؛ کعبه خانهء کعبه (ناظم الاطباء) ||- ضمير سفرهء دل : خوان آگاه دلش را از صفا خانقاه از چرخ اعلي ديده امخاقاني – خوان در هم چيدن؛ مقابل پهن کردن : خوان تعريف بهار وصل در هم چيده ام در تموز هجر مغز استخوان آورده ام ظهوري (از آنندراج) – خوان ساختن؛ سفره گستردن : درع حکمت پوشم و بي ترس گويم کالقتال خوان بخشش سازم و بي بخل گويم کال ّ ص لا خاقاني (از آنندراج) – خوان سخا؛ خوان بخشش سفرهء کرم : چون خوان سخا نهد سليمان عيسيش طفيل خوان ببينمخاقاني – خوان سخن؛ سخن پردازي ميدان سخن : اين چو مگس ميکند خوان سخن را عفن وآن چو ملخ مي برد کشتهء دين را نما خاقاني – خوان سلطان؛ سفرهء پادشاه سفره اي که بر آن سلطان و حواشي مي نشينند : رسول را بياوردند و بر خوان سلطان بنشاندند (تاريخ بيهقي) – خوان شرم؛ سفرهء شرم : چو مستي خوان شرم از پيش برداشت خرد راه وثاق خويش برداشتنظامي – خوان فلک؛ سفرهء فلک ميدان فلک سفرهء آسمان : چيست از سرد و گرم خوان فلک جز دو نان اين سپيد و آن زرديخاقاني بر خوان فلک جز اين دو نان نيست آتش خور اين دو نان چه باشي؟خاقاني – خوان فکندن؛ سفره انداختن سفره کشيدن : خواجه چون خوان صبحدم فکند زود پيش از صباح بفرستدخاقاني – خوان کرم؛ سفرهء بخشش سفره اي که براي انعام اندازند : يوسف دلها تويي کآيت تست از سخن پيش گرسنه دلان خوان کرم ساختن خاقاني مصطفي پيش خلايق فکند خوان کرم که مگس ران وي از شهپر عنقا بيند خاقاني چنان پهن خوان کرم گسترد که سيمرغ در قاف قسمت خوردسعدي – خوان کشيدن؛ سفره انداختن : بخلق و فريبش گريبان کشيد بخانه درآوردش و خوان کشيدسعدي – خوان گستردن؛ سفره انداختن – خوان گيتي؛ سفرهء عالم : بتلخ و ترش رضا ده بخوان گيتي بر که نيشتر خوري ار بيشتر خوري حلوا خاقاني بر بي نمکيّ خوان گيتي اين چشم نمک فشان مرا بسخاقاني – خوان مسيح؛ سفره اي که مسيح با حواريان خود داشت : با صف حواريان صفه بر خوان مسيح نان شکستمخاقاني – خوان معني؛ معني دايرهء معني : خاقاني از ثنايت نو ساخت خوان معني کو ميزبان نطق است وين ديگران عيالش خاقاني – خوان مملکت؛ سفرهء کشور : دشمنش بس دور ماند از تاج و تخت خرمگس گم شد ز خوان مملکتخاقاني – خوان مي؛ سفرهء شراب بساطي که براي شراب خوردن گسترند : چو خوانِ مي آراستي مي گسار فرستاده را خواستي شهريارفردوسي – خوان نعمت؛ سفرهء نعمت : خوان نعمت بيدريغش همه جا کشيده (گلستان) خوان نعمت نهاد و صلاي کرم درداد (گلستان) – خوان نهادن (بنهادن)؛ سفره انداختن : بروز چهارم که بنهاد خوان خورش داد از پشت گاو جوان فردوسي (از آنندراج) – خوان همت؛ سفرهء همت : قطران ز بحر خاطر من قطره اي نبود فضلون ز خوان همت تو فضله اي نداشت خاقاني – خوان يغما؛ خوان و سفره اي که مردمان کريم بگسترانند و صلاي عام دردهند (ناظم الاطباء) : اديم زمين سفرهء عام اوست بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست سعدي (بوستان) – ريزهء خوان؛ باقيماندهء سفره : بادخورنده چو خاک جرعهء جام تو جم بادبرنده چو مور ريزهء خوان تو خان خاقاني – سالار خوان؛ سفره دار : بسالار خوان گفت پيش آر خوان جوانان و آزادگان را بخوانفردوسي – همخوان؛ هم سفره : چو همخوان خضري بر اين طرف جوي بهفتادوهفت آب لب را بشوينظامي || ميز( 2) (ناظم الاطباء) (يادداشت بخط مؤلف) مطلق ميز که ممکنست براي نهادن طعام بکار آيد يا چيز ديگر || گياه خودروي در ميان زراعت و ناکاره (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) گياهي که در ميان کشت پديد آيد آنرا برکنند تا کشت نيکو رويد (صحاح الفرس) : از بيخ بکند او و مرا خوار بينداخت مانندهء خار خسک و خار چو خوانا ابوشکور بلخي (از لغت فرس ||) خانه سرا خان (يادداشت مؤلف) : بخوان کسان اندري پست بنشين مدان خانهء خويش خوان کسان را ناصرخسرو – خوان عسل؛ خان عسل خانهء زنبور که عسل در آن مي گذارد : صحبت نيکان ز جهان دور گشت خوان عسل خانهء زنبور گشتنظامي || ايوان (يادداشت مؤلف) : تو خفته به آرام در خوان خويش چه ديدي بگو تا چه آمدْت پيشفردوسي اين فلانان همه زوار تو باشند شها که ترا خالي زينسان نبود خانه و خوان فرخي امير بگرمابه رفت از ميدان و از گرمابه به خوان رفت (تاريخ بيهقي) نماز عيد بکردند و امير بدان خانهء بهاري که بر راست صفه اي است بخوان بنشست (تاريخ بيهقي) با در و دشت ساز خاقاني خانه و خوان ناسزا منگرخاقاني – پيش خوان؛ سکومانندي که در جلو دکانها سازند و در کنار آن صاحب دکان نشيند و معامله کنند سکو || کاروانسراي خان (يادداشت مؤلف) : پل و برکه و خوان و مهمانسراي سعدي (بوستان) – هفت خوان؛ هر يک از هفت دستبرد اسفنديار که مجموع آنرا فردوسي هفتخوان گويد || – هفت آسمان هفت زمين : جاه او در يک دو ساعت بر سه بعد و چارطبع پنج نوبت ميزند در شش سوي اين هفت خوان خاقاني (ديوان چ ،xvan افغاني ،xan طبق، سيني)، کردي ) xvan 1) – در حاشيهء برهان قاطع چ معين آمده: پهلوي ) ( عبدالرسولي ص 334 طعام هم معني مي دهد « خوان ميز » سيني، بشقاب) ( 2) – در پاره اي از ابيات که براي معني قبل نقل کرديم )v an بلوچي.

کلمات مشابه

معنی ( خوان گستردن ) در لغت نامه دهخدا

[ ج َ ] (ص، اِ) برنا. هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد. (آنندراج ). شاب ّ. مقابل پیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : شدم پیر بدین سان تو هم خود نه جوانی مرا سینه پرانجوخ و تو چون خفته کمانی .رودکی . …

[ اِ ] (اِ) ایوان . (ناظم الاطباء). ایوان و کوشک . صفه ٔ بزرگ . (آنندراج ). نیم گنبد. (مهذب الاسماء). ج، اُون . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).

[ ب ُ ] (ع اِ) ستون پیشین خیمه . ج، اَبْوِنَة، بون، بُوَن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

[ گ ُ ت َ ] (نف، ق ) در حال گستردن . گستراننده . رجوع به گستردن شود.

معنای کلمه خوان چیست

[ خ ِ ] (ع اِ) خَتْنَه .(از منتهی الارب ) عمل ختنه کننده . (از متن اللغة). ◄ (اِ) موضع قطع از شرم مرد یا زن . (از منتهی الارب ) (متن اللغة). ◄ دعوت برای ختان . (از متن اللغة). ◄ آنچه در ختنه ببرند از …

[ خوا / خا ] (اِ) طبق بزرگی را گویند که از چوب ساخته باشند چه طبق کوچک را خوانچه گویند. (برهان قاطع). سفره ٔ فراخ و گشاده . (ناظم الاطباء). سماط. ابوجامع : همی از آرزوی … خواجه را گه خوان بجز رونج ن …

[ ب ِ ت ُ دَ ] (مص ) محو کردن و پاک ساختن باشد. (برهان ). بمعنی ستردن یعنی پاک کردن و تراشیدن و «با» زایده است چون به باء بسیار مستعمل شود. «با» آورده شد. سترد؛ یعنی پاک کند، سترده ؛ یعنی پاک کرده . ا …

[ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) گستردن . منتشر کردن . پراکنده کردن : چو نزدیک شهر بخارا رسیدهمه دشت نخشب سپه گسترید.فردوسی .ز دستور و گنجور بستد کلیدهمه کاخ و میدان درم گسترید.فردوسی .که لشکر بنزدیک جیحون رسیدهم …

[ خ ِ ] (ع مص ) درنوشتن جامه و دوختن آن تا کوتاه شود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج العروس ) (از البستان ) (از لسان العرب ). تو گذاشتن پارچه . لاگذاشتن پا …

[ اُ ت ُ دَ ] (مص ) ستردن . پاک کردن . (جهانگیری ). پاک ساختن . (برهان ). محوساختن . (جهانگیری ). محو کردن . (برهان ) : از جا نبرد چیزی آنرا که تو جا دادی غم نسترد آن دل را کو را ز غم استردی .مولوی .◄ …

[ س ِ / س ُ ت ُ دَ ] (مص ) (از: ستر+ دن، پسوند مصدری ) رجوع کنید به ستوردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). محو. (مجمل اللغة)(تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (دهار). محو کردن . نابود کردن . (ناظم …

[ خ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه خواص ادویات را یک یک وانماید. (آنندراج ).

[ ن َ ت َ دَ ] (اِ) به معنی نستر است که گل نسترن باشد. (از برهان قاطع). نسترن . (صحاح الفرس ) (از ناظم الاطباء) (اوبهی ). گل نسرین . (از ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نسترون است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ م …

[ ب ِ خا ] (اِخ ) دهی از بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس است که 312 تن سکنه دارد. محصول آن خرما و غلات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8).

[ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) (از: گستر + دن، پسوند مصدری ) گستر، قیاس شود با بستر. هندی باستانی ستر + وی (پهن کردن )، پهلوی وسترتن (پهن کردن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پهن کردن .(برهان ) (غیاث ) (آنندرا …

[ گ ُ ت َ دَ / د ] (ن مف ) پهن کرده . منبسط. (تفلیسی ). پهن شده : من ایران نخواهم نه خاور نه چین نه شاهی نه گسترده روی زمین .فردوسی .بهر جای گسترده بد کار دیوبریده دل از ترس کیهان خدیو.فردوسی .از بسی …

معنای کلمه خوان چیست
معنای کلمه خوان چیست
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *