معنی کلمه ی زهراب

خواص دارویی و گیاهی

معنی کلمه ی زهراب
معنی کلمه ی زهراب

Copy Right By 2016 – 1395

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: زهرآب

نمک لاخ را بخوانید.نمک نشناس را بخوانید.نمکی را بخوانید.

معنی کلمه ی زهراب

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


زهرآب . [ زَ ] (اِ مرکب ) زهراب . زهرابه . آب زهرآلوده . (فرهنگ فارسی معین ). آبی که در آن زهر تعبیه بود. (شرفنامه ٔ منیری ). آب زهرآلود. (ناظم الاطباء). آبی ممزوج با زهر. آب آمیخته به زهر. زهر مایع. آب به سم آمیخته . آب مسموم ، که به لب شمشیر و جزآن دادندی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به زهراب شمشیر در بزمگاه به کوشش توانمش کردن تباه .

فردوسی .

ناصرخسرو.

خاقانی .

مولوی .

نظامی .

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: زهراب

نقش دستوری: اسم

معنی کلمه ی زهراب

آواشناسی: zahrAb

الگوی تکیه: WS

شمارگان هجا: ۲

گراد را بخوانید.گراز را بخوانید.گراز را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


(زَ) (اِمر.) 1 – آب زهرآلود. 2 – مایه ای که شیر را پنیر کند.

۱. [عامیانه] شاش؛ پیشاب.۲. [قدیمی] آب زهرآلود. ۱. [عامیانه] شاش؛ پیشاب.۲. [قدیمی] آب زهرآلود. ۱. [عامیانه] شاش؛ پیشاب.۲. [قدیمی] آب زهرآلود.

1 – آب زهرآلود. 2 – مایه ای که شیر را پنیر کند.

ادرار، پيشاب، شاش

۱. (زیست‌شناسی) مادۀ سمی که بعضی از باکتری‌ها می‌سازند و از آن‌ها ترشح می‌شود؛ توکسین.۲. [قدیمی] آب آلوده به‌زهر؛ آب زهردار.

1 – آب زهرآلود. 2 – مایه ای که شیر را پنیر کند. 1 – آب زهرآلود. 2 – مایه ای که شیر را پنیر کند. 1 – آب زهرآلود. 2 – مایه ای که شیر را پنیر کند.

۱. [عامیانه] شاش؛ پیشاب.۲. [قدیمی] آب زهرآلود.

ادرار، پيشاب، شاش

سمی که از میکرب ها ترشح شود.

هیراب(هی+راب)کلماتی که اولشان هی دارنند.تورکی اند.مثل هیران(گردنه حیران اردبیل)هیلان(داغ آغین تی سی.رانش زمین)هیاهو.هیوان(حیوان)هیراد.هیرادفر++کلماتی که راب دارنند.تورکی اند.مثل داراب.سراب.سهراب.شهراب.مهراب.خراب.جوراب.اهراب.فاراب.زهراب(ظهراب)کهراب.تیراب.سیراب…….هیراب یک کلمه ی تورکی است

معنی کلمه ی زهراب
معنی کلمه ی زهراب
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *