خواص دارویی و گیاهی
Copy Right By 2016 – 1395
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: هنگ
نقش دستوری: اسم
معنی کلمه هنگ
آواشناسی: hang
الگوی تکیه: S
شمارگان هجا: ۱
توانگر را بخوانید.توانگری را بخوانید.توانی را بخوانید.
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنگ . [ هََ ] (اِ) سنگینی و تمکین و وقار. (برهان ). سنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ای زدوده سایه ٔ تو ز آینه ی ْ فرهنگ زنگ بر خرد سرهنگ و فخر عالم و فرهنگ هنگ .
کسائی .
فرخی .
فرخی .
منوچهری .
مسعودسعد.
سنایی .
فرخی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
فردوسی .
فرخی .
فردوسی .
فردوسی .
اسدی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
مولوی .
نظامی .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: هنگ
نقش دستوری: اسم
معنی کلمه هنگ
آواشناسی: hang
الگوی تکیه: S
شمارگان هجا: ۱
هزوانهوشهشومندهشوفسانیدن
شوریده مغز را بخوانید.شوریر را بخوانید.شوسه را بخوانید.
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
۱. واحدی در ارتش، مرکب از سه گُردان.۲. [قدیمی] سپاه.
۱. سپاه، فوک، لشکر ۲. رزانت، سنگینی، وقار ۳. توان، زور، قدرت، نیرو
regiment
[علوم نظامی] یگانی راهکنشی که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل میشود
۱. سپاه، فوک، لشکر ۲. رزانت، سنگینی، وقار ۳. توان، زور، قدرت، نیرو
هنگ . [ هََ ] (اِ) سنگینی و تمکین و وقار. (برهان ). سنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ای زدوده سایه ٔ تو ز آینه ی ْ فرهنگ زنگ بر خرد سرهنگ و فخر عالم و فرهنگ هنگ . کسائی .خداوندا ندیدم هیچ سالاری به سنگ تونه اندر کارها شاهی به آئین و به هنگ تو. فرخی .ش…
هنگ . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 44 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، شلغم و چغندر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
هنگ . [ هَِ ] (اِ) زحیر و پیچش شکم . (برهان ). || بختیاری و بهره مندی . || ساعات خجسته و مبارک . || فهم و فراست و هوش . || انغوزه . (ناظم الاطباء). به هندی صمغ درخت اشترغار است . (برهان ).
هنگ . [ هَُ ] (اِ) ذخیره . || توشه و قوت . || قدرت و توانایی . (ناظم الاطباء).
(هُ) (اِ.) ذخیره ، توشه .
(هَ) [ په . ] (اِ.) 1 – وقار، سنگینی . 2 – قصد، اراده . 3 – معرفت ، دانایی . 4 – از تقسیمات ارتش که مرکب از سه گردان است .
(هِ) (اِ.) پیچش شکم ، شکم روش .
(اسم) (نظامی) hang ۱. واحدی در ارتش، مرکب از سه گُردان.۲. [قدیمی] سپاه.
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: hang] [قدیمی] hang ۱. هوشیاری؛ دانایی: ◻︎ ای همه سیرت تو هنگ و ثبات / چه کنم بیثبات و بیهنگم (انوری: ۶۹۲).۲. سنگینی: ◻︎ ز هنگ سپهدار و چنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸).۳. [مجاز] وقار؛ شوکت.۴. زور؛ قدرت.۵. قصد…
جحفل
واحدی درارتش ایران
[ریاضی] ← هنگ کوژی
(هُ) (اِ.) ذخیره، توشه.
وقار، سنگینی، قصد، اراده، معرفت، دانایی، از تقسیمات ارتش که مرکب از سه گردان است. [خوانش: (هَ) [په.] (اِ.)]
(هِ) (اِ.) پیچش شکم، شکم روش.
دانلود عکس نوشته پروفایل امام هادی (ع) | عکس های کارت پستالی میلاد امام هادی (ع)
پیامک تبریک میلاد امام هادی (ع) | جدیدترین اس ام اس های تبریک تولد امام هادی (ع)
معنی کلمه هنگ
تاریخ دقیق ولادت امام هادی (ع) در تقویم سال 1400 چه روزی است ؟
پرمدال آورترین ورزشکار تاریخ المپیک چه کسی است ؟
نمره قابل قبول داور زن ایرانی سیمین رضایی در المپیک 2020 ژاپن
11 معمای بامزه برای سنجیدن هوش کودک همراه با جواب
تغذیه مناسب بعد از دریافت واکسن کرونا و زمان بروز عوارض واکسیناسیون
آمار کشته شدگان و مبتلایان به ویروس کرونا در ایران و جهان یکشنبه 3 مرداد 1400
دعای روز یکشنبه با صدای حاج مهدی سماواتی به همراه متن و ترجمه + ویدئو
درباره ذکر روز یکشنبه چه می دانید؟ | اعمال و دعای روز یکشنبه با معنی
معرفی افراد مشهور متولد مرداد ماه در حل جدول
گفتگوی اختصاصی با سارا مقربی بازیگر سریال زندگی زیباست
ساعت شروع و پایان طرح ترافیک یکشنبه 3 مرداد 1400 | وضعیت طرح ترافیک امروز
تقویم نجومی امروز دوشنبه 4 مرداد 1400
عوارض استفاده از ظروف استیل در آشپزی
هنگامی که در کف کاری یا پاسخ دادن به پرسشی یا حرفی و… می مانیم می گوییم که هنگ کردیم. مانند رایانه ها و گوشی ها که هنگامی که از کار می افتند و خشکشان می زند، می گوییم که هنگ کرده است و ما این واژه را برای خودمان یا دیگران به کار می بریم.
عدم توانایی در فکر کردن روی موضوع مد نظر
مواجه شدن با حجم زیادی از اطلاعات تازه و تعجب کردن بطوری که قادر به فکر کردن و تصمیم گرفتن نباشیم
معادل باکلاس دیگه نمی کشم،مخم تعطیله،شاس زدم،تو کلم فرو نمی ره…
معنی کلمه هنگ
یعنی مسخره کردن و دست انداختن کسی و سرکار گذاشن کسی
در فرهنگ لغات دهخدا به معنای وَر رفتن با چیزی یا کسی با انگشت معنی شده است و در فارسی شهری همان معنا را میدهد !!!
آماده کردن، ترتیب همه چیز را دادن، درست کردن. به معنی تعمیر کردن هم به کار می رود.
۱. هوشیاری؛ دانایی: ♦ ای همه سیرت تو هنگ و ثبات / چه کنم بیثبات و بیهنگم (انوری: ۶۹۲).۲. سنگینی: ♦ ز هنگ سپهدار و چنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸).۳. [مجاز] وقار؛ شوکت.۴. زور؛ قدرت.۵. قصد؛ آهنگ.
هنگ . [ هََ ] (اِ) سنگینی و تمکین و وقار. (برهان ). سنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ای
ذخیره ، توشه .
یگانی راهکنشی که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل میشود
قبيله و سپاه و يک قسمت از تقسيمات ارتش که مرکب از سه گردان است
معنی کلمه هنگ
1- سپاه، فوك، لشكر
2- رزانت، سنگيني، وقار
3- توان، زور، قدرت، نيرو
۱. واحدی در ارتش، مرکب از سه گُردان.۲. [قدیمی] سپاه.
تندی و تیزی؛ شتاب.
وقت؛ زمان؛ موقع؛ فصل؛ گاه.
۱. جمعیت مردم؛ معرکه.۲. فریاد و غوغا؛ هیاهو.۳. وقت؛ زمان.〈 هنگامه کردن: (مصدر لازم) غوغا کردن؛ فتنه و آشوب برپا کردن.
۱. جنگجو.۲. ماجراجو. * هنگامهطلب.
کسی که معرکه برپا کند؛ معرکهگیر.
هَنگ (به فارسی افغانستان: غُند) یکی از یگانهای راهکنشی است که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل میشود.[۱][۲]
هر هنگ معمولاً از ۲٬۰۰۰ تا ۴٬۰۰۰ سرباز تشکیل شدهاست. معمولاً ۲ تا ۴ گردان با هم یک هنگ و ۲ تا ۴ هنگ با هم یک تیپ تشکیل میدهند. فرمانده یک هنگ معمولاً درجهٔ سرهنگی دارد.
اصطلاح «هنگ» ظاهراً با روش پسینسازی از واژهٔ «سرهنگ» ساخته شده است، که آن در پارسی میانه «sarhang» و در پارسی باستان «-sara-θang*» بوده و همکردی از دو واژه: «-sara*» «سر» و «-θang√» «کشیدن، هنجیدن، آهیختن» لفظاً به معنای «پیشکشنده، پیشبرندهٔ لشکر» است[۳]. این واژه در زبانهای پارسی میانه و سغدی هم به معنای «سردار، سرور، فرمانده، سرهنگ» به کار میرفته است[۴]. چنانچه، در سپاه سامانیان و غزنویان سرهنگ سردار و فرمانده فوج را میگفتند. از این رو، از دیر باز «سرهنگ» را ساخته شده از دو واژه: «سر» (سردار) + «هنگ» («سپاه، لشکر»> پارسی میانه: hang «نیرو، زور») شمردهاند. چنانچه، فرهنگ «غیاثاللغات» به نقل از فرهنگ و واژهنامههای کهنتر «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «فرهنگ رشیدی»، «بحر عجم»، «سرهنگ» را چنین تعریف کرده است: «کوتوال و وجه تسمیه آن که سر به معنی سردار و امیر و هنگ به معنی سپاه»[۵]. «فرهنگ آنندراج» نیز در تعریف «سرهنگ» آورده است: «سردار و پیشرو لشکر و سپاه، چه هنگ به معنی سپاه نیز آمده»[۶].
اصطلاح «هنگ» را سال ۱۳۱۴ فرهنگستان زبان ایران با پیشنهاد انجمن واژهگزینی ارتش شاهنشاهی ایران، جایگزین اصطلاحات عربی «فوج» و فرانسوی «رژیمان» (از فرانسوی: régiment) کرد. همزمان واژهٔ «سرهنگ» نیز با پیشنهاد انجمن واژهگزینی ارتش به معنای «فرمانده هنگ» جایگزین درجهٔ «کلنل» (از فرانسوی: colonel) شد[۷].
هنگ همچون یگان رزمی نخستین بار در سپاه هخامنشیان (٥٥٠ – ٣٣٠ تا میلاد) پدید آمده و «هزاره» (پارسی باستان: -hazāra*) نامیده میشده و آن را «هزاربد» (پارسی باستان: -hazārapati*) فرماندهی میکرد[۸]. هزاره از ۱۰ سده (پارسی باستان: -θata*) تشکیل میشد و هزار سرباز را در بر میگرفت. هر هزاره یا هنگ برای خود درفش (پارسی باستان: -drafša) داشت[۹]. از این رو، در سپاه اشکانیان (۲۵۰ تا میلاد – ۲۲۴ میلادی)، که سازمان ردبندی دهدهی سپاه هخامنشیان را به کار گرفته بود[۱۰]، هزاره «درفش» (پارسی میانه: drafš) نام گرفته و سردار آن «درفشسالار» (پارتی: drafš-sālār) خوانده میشد[۱۱].
معنی کلمه هنگ
در سپاه ساسانیان (٢٢٤ – ٦٥١ میلادی) نیز همین ردهبندی و نامگذاری به کار میرفته، ولی هر درفش از دو وشت (پارسی میانه: «wašt») تشکیل میشد، که هر کدامی ۵۰۰ سرباز را در بر میگرفت[۱۲].
در پی شکست شاهنشاهی ساسانیان از مسلمانان و گسترش اسلام در ایرانزمین، عربها برخی از اصطلاحات نظامی ایرانی را وام گرفتند. چنانچه، «عسکر» از laškar، «جند» از gund و «فیج» از payg (پیاده) در پارسی میانه وام گرفته شدهاند[۱۳]، ولی اصطلاح «درفش» با اصطلاح عربی «فوج» جایگزین شد.
در دورهٔ قاجار فوج از یگانهای نظامی در همین معنی بهکار میرفت. افواج به سه رده تقسیم میشدند: فوج پیاده، فوج سواره و فوج توپخانه. در اواخر دورهٔ قاجار تقسیمبندی نظامی به این گونه بود: ارتش به ده تومان قسمت میشد که هر تومان شامل چهار تا یازده فوج میشد و فرمانده هر فوج مقام سرتیپ بود. هر فوج از ده رسد یا دسته تشکیل میشد و در رأس هر دسته یک سلطان و در زیر دست وی دو نایب، دو بیک زاده، چهار وکیل و چهار سرجوخه مشغول به خدمت بودند. در هر فوج یک مشرف یعنی ناظر خرج فوج و چهار منشی قرار داشتند.
در رأس هرم یک فوج مقام سرتیپ و سپس دیگر مناصب عالی نظامی قرار داشتند که به ترتیب عبارت بودند از: سرهنگ، سرشته دار، یاور، مشرف، آجودان، بیرق دار، تحویلدار، ماجور، سرکرده، وکیلباشی، وکیل بیرق یا بیدق، بیکزاده، نایب اول و نایب دوم که هر کدام وظایف خاص خود را انجام میدادند.
در ردیف بعد از صاحبمنصبان، دستهٔ موزیکانچی قرار داشت که تعداد نفرات آن از این قرار بود:
شیپورچی بین ۷ تا ۹ نفر، طبّال بین ۱۲ تا ۱۵ نفر، سنجزن ۲ نفر، نیزن بین ۱۲ تا ۱۵ نفر.
بعد از دستهٔ موزیکانچی رسد یا دسته بهادران قرارداشت که در رأس آن مقام سلطان قرار دارد. ارباب مناصب این دسته عبارت بودند از یک نفرنایب اول، یک نفر نایب دوم و پنج نفر وکیل. دسته فوق خود به چهار جوخه تقسیم میشد که در رأس هر جوخه یک سرجوخه قرار داشت که تعداد نفرات تحت فرماندهی وی بین ۲۰ الی ۲۵ نفر بود.
بعد از دسته بهادران به ترتیب دستههای اول تا ششم قرار داشتند. تعداد نفرات هر دسته به ۸۰ الی ۹۰ نفر میرسید. در رأس هر دسته به مانند دسته بهادران مقام سلطان قرار داشت. ارباب مناصب هر دسته بعد از مقام سلطان به ترتیب ۲ مقام نایب و ۵ نفر مقام وکیل داشت. هر دسته بعد از ارباب مناصبش چهار جوخه داشت که سرجوخه فرماندهی نفرات ۲۰ الی ۲۵ نفری را برعهده داشت. نهایتاً در ردیف آخر تشکیلات یک فوج، دستهٔ مخبران (واحد مخابراتی) قرار داشت که چارت پرسنلی آن هم به ماننددیگر دستهها بود. (آرشیو اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره ۹۲۹۰۶) (نمودارشماره ۱ پیوست) در هر فوج سمتها و مشاغل دیگری هم وجود داشت که در کنار سربازان مشغول به خدمت بودند که نام و خلاصه شرح وظایف آنها به شرح ذیل بود:
قَراوُل: مأمورین حفاظت از طرق و شوارع و پلها و انتظام دادن به افواج (استرآبادی، ۱۳۴۱، ص۵۷۲).
یَساوُل: کسانی بودند که اوامر شاه را به اشخاص و دستههای نظامی میرساندند (تکمیل همایون، ج۱، ص۸۶).
نَسَقچی: به هنگام جنگ در پشت سرپیادهها قرار داشتند و از فرار سربازان جلوگیری میکردند و همچنین مسئولیت نظم قشون و حفاظت اموال و تأمین امنیت معابر نیز از دیگر وظایف آنها بود (سردادور، ص۲۸۰).
نظام سربازگیری در سیستم پیادهنظام و سواره نظام با یکدیگر متفاوت بود. نظام سربازگیری در بخش پیادهنظام «بنیچه» نام داشت. بر این اساس، هر روستا یا طایفه متعّهد بود که متناسب با برآورد درآمد خود، سربازان مورد نیاز پیادهنظام را تأمین کند (فرهنگ معین، ذیل واژه). این قانون درسراسر ایران اعمال میشد ولی اراضی سلطنتی و مناطقی که درآنجا مالیات برزمین وضع نشده بود؛ بهطور عمده از دادن سرباز معاف بودند.
سربازانی که مطابق نظام بنیچه مشمول بهشمار میرفتند و نامشان برای خدمت نظام ثبت میشد جیرهٔ خانوادگی سالانه موسوم به «خانواره» دریافت میکردند که بهطور غیرمستقیم توسط روستاییان، یعنی در واقع از طریق مالیاتهای ارضی که به دولت میپرداختند، تأمین میشد. سربازانی که در حین خدمت متوفی میشدند یا فرار مینمودند، اهالی روستای آنها میبایست شخص دیگری را جایگزین وی مینمودند (از طوسی، تاریخ معاصر، ۱۳۶۹، ص۸۹).
«هنگ / Regiment». ویکیپدیا انگلیسی.
با استفاده از کادر جستجوی بالای تمامی صفحات، می توانید کلمه، عبارت و یا اصطلاح فارسی مورد نظر خود را وارد کرده و ترجمه و معنی آن را به انگلیسی مشاهده کنید.
بطور کلی زمانیکه می خواهید متن یا عبارتی را از فارسی به انگلیسی ترجمه و معنی کنید نکات ذیل را حتماً مدنظر خود قرار دهید.
– تلفظ انگلیسی:
تلفظ در زبان انگلیسی یکی از اولین نکاتی است که توجه شما را جلب می کند. بر خلاف فارسی در انگلیسی کلمات الزاما به آن صورتی که گفته می شوند نوشته نمی شوند و این سبب اشتباهاتی خصوصا برای زبان آموزان مبتدی می شود.
به این نوع از کلمات با تلفظ یکسان و املای متفاوت در زبان انگلیسی، Similar Words گفته می شود.
معنی کلمه هنگ
در واقع انگلیسی ساختار یکپارچه ای برای تلفظ واژه ها ندارد. به همین دلیل باید تلفظ واژه ها را به صورت جداگانه حفظ کنید. این موضوع در طول یادگیری لیست واژه های ضروری زبان انگلیسی بسیار با اهمیت است.
– زمان ها:
بیشتر زمان ها یا tenses در زبان انگلیسی تقریبا فاقد معادل و ترجمه فارسی هستند. یعنی مثلا زمان حال ساده را نمی تواند با با هیچ یک از زمان ها در فارسی معادل کرد.
این موضوع برای زمان هایی مثل زمان حال کامل به مراتب بیشتر به چشم می آید. یادگیری معنای دقیق این زمان ها از طریق تمرین ممکن خواهد بود.
– برخی کلمات معادل فارسی ندارند:
معادل، ترجمه و معنی مناسب فارسی برای برخی از کلمات انگلیسی گاهاً وجود ندارد یا هنوز برای آن کلمه ای ساخته نشده است. سعی نکنید آنها را حتماً ترجمه کنید. به عنوان مثال چنانچه متنی مربوط به علم کامپیوتر را ترجمه میکنید، حتما می دانید که واژهٔ “windows” نیازی به معادل فارسی ندارد.
در واقع بیان معادل فارسی “پنجرهها” برای این کلمه در این متن، اشتباه است. این نکته را میتوانید با کسب آشنایی از واژگان هر حوزه علمی رعایت کنید.
مجموعه بینظیر لغات
آزمون تافل به فارسی
مجموعه بینظیر لغات
آزمون آیلتس به فارسی
مجموعه بینظیر لغات
آزمون اس ای تی به فارسی
مجموعه بینظیر لغات
آزمون جی آر ای به فارسی
کسب درآمد دلاری از گوگل با حسام عالمیان
© کپی رایت 2017 – 2021, کلیه حقوق محفوظ است | طراحی شده توسط حسام عالمیان0