معنی کلمه ی خیر خواهی

خواص دارویی و گیاهی

معنی کلمه ی خیر خواهی
معنی کلمه ی خیر خواهی

Copy Right By 2016 – 1395

خیراندیشی، مصلحت‌اندیشی، نیک‌خواهی،
(متضاد) بدخواهی

از بین بردن پشه ها با روش های خانگی

حکم اسراف در مصرف آب و برق از نظر مراجع تقلید

پنج شنبه و دلتنگی و یاد عزیزان از دست رفته | عکس نوشته های مخصوص پنجشنبه

اسامی بازیگران فیلم دینامیت در حل جدول

معنی کلمه ی خیر خواهی

شخصیت شناسی از روی حیوان مورد علاقه / کدام حیوان مورد پسند شماست؟

کارهای ممنوعه هنگام استفاده از آسانسور / رسم و رسوم آسانسور سواری

طعم دهنده ای بدبو اما پرخاصیت مخصوصا برای آقایان

آمار کشته شدگان و مبتلایان به ویروس کرونا در ایران و جهان پنجشنبه 7 مرداد 1400

همه چیز درباره تلسکوپ هابل و نحوه کارکرد آن

تندخوانی (تحدیر ) سوره انعام + متن و ترجمه همراه با فضیلت سوره انعام

راهنمای حرف آ در جدول | فهرست کلماتی که با حرف آ شروع می شود در حل جدول

متن های زیبای تبریک عید غدیر | جدیدترین تبریک های عید ولایت

11 معمای بامزه برای سنجیدن هوش کودک همراه با جواب

ضرب المثل های با حرف ک در زبان فارسی همراه با معنی

معرفی پولدارترین بازیگران و سلبریتی های ترکیه + عکس و میزان دارایی

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: خیرخواهی

نقش دستوری: اسم

معنی کلمه ی خیر خواهی

آواشناسی: xeyrxAhi

الگوی تکیه: WWS

شمارگان هجا: ۳

خروار را بخوانید.خروب را بخوانید.خروپف را بخوانید.

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

فرهنگ حاضر تألیف فرج‌الله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


خیراندیشی، مصلحتاندیشی، نیکخواهی ≠ بدخواهی

خیرخواهی یعنی خواستن خیر و خوبی برای دیگران در فرهنگ انسان ساز اسلام از منزلتى والا برخوردار است. «خيرخواهى» گاهی با «نصيحت» هم معناست و نصيحت يعنى درخواست عمل يا سخنى كه مصلحتِ كننده آن كار و گوينده آن سخن را در پى داشته باشد يا دعوت به آنچه كه صلاح مخاطب در آن باشد و نهى از چيزى كه تباهى و فساد در پى دارد.[۱] بنابراين، ناصح و خيرخواه كسى است كه به كردار و گفتار نيك راهنمايى كند.

انسان مسلمان باید خود را در غم و شادی دیگران شریک بداند؛ یعنی آنچه را برای خود می خواهد، برای دیگران نیز خواهان باشد و آنچه را برای خود آرزو می کند، برای دیگران نیز آرزومند باشد. در این حال، اگر موفقیت و کمالی نصیب دیگران شود، لذت می برد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: اَحْبَبَ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ. آنچه برای خود می پسندی، برای دیگران نیز بخواه.

یکی دیگر از جنبه های خیرخواهی مسلمان آن است که همواره انديشه صائب و تجربيات اندوخته خويش را بدون كم‌ترين شائبه در اختيار همنوعان خود گذارند و این کار را صرفاً از روی دلسوزی و خیرخواهی انجام دهد. اميرمؤمنان صلوات اللّه عليه، اجتماعى را که فاقد «نصيحت گر» و «نصيحت‌پذير» باشد، فاقد خير و نيكى می داند: «لاخَيْرَ فى‌ قَوْمٍ لَيْسُوا بِناصِحينَ وَلايُحِبُّونَ النَّاصِحينَ»[۲] در مردمى كه ناصح نباشد و ناصحان را دوست نداشته باشند، خيرى نيست.

اهمیت این نحوه از خیرخواهی به حدی است که در روایات تاکید شده دانشمندان و آگاهان اگر از خيرخواهى امتناع ورزند و ديگران را راهنمايى نكنند، خيانت پيشه كرده‌‌اند.

امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: «الْعُلَماءُ فى‌ انْفُسِهِمْ خانَةٌ انْ كَتَمُوا النَّصيحَةَ»؛[۳] دانشمندان اگر نصيحت را پنهان دارند، خود خائنند.
معنی کلمه ی خیر خواهی

بر اين اساس، بر آگاهان و مجرّبان فرض است كه نسبت به جامعه‌ خيرخواهى كنند. امام باقر علیه السلام می فرمایند: «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصيحَةُ»[۴] خيرخواهى مؤمن بر مؤمن، واجب است.

با توجه به مطالب ياد شده، خيرخواهى در فرهنگ انسان ساز اسلام از منزلتى والا برخوردار شده، در رديف اصول اخلاق اجتماعى جاى مى‌گيرد و نصيحت گر مقامى بس رفيع مى‌يابد.

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: دين يعنى خيرخواهى. پرسيدند: براى چه كسى؟ فرمود: براى خدا، پيامبرش، پيشوايان دين و انبوه مسلمانان.[۵] و در سخنى ديگر انسان كوشا در اطاعت و نصيحت گر را در برخى مقامات، همراه خويش دانسته، مى‌فرمايد: «ما نَظَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الى‌ وَلِىّ لَهُ يَجْهَدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ لِامامِهِ وَالنَّصيحَةِ الَّا كانَ مَعَنا فِى الرَّفيقِ الْاعْلى‌».[۶]

خداوند به دوستدار خود – كه خويشتن را در پيروى از پيشوايش و خيرخواهى (براى او) به زحمت افكنده باشد – نظر نمى‌كند مگر آن كه وى (در اثر نظر لطف الهى) در جايگاه برتر (بهشت) با ما خواهد بود.

از اين رو اميرمؤمنان عليه السلام مى‌فرمايد: «اصحابى كه بيش از ديگران، مسلمانان را نصيحت مى‌كردند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله جايگاه برترى داشتند.[۷]

امام صادق عليه السلام فرمود: «عَلَيْكَ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ فِى خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقاهُ بِعَمَلٍ افْضَلَ مِنْهُ»[۸] بر تو باد كه به خاطر خدا در ميان خلق او خيرخواهى كنى (يا خيرخواهِ خلق خدا باشى) كه او را با كردارى بهتر از نصيحت ملاقات نخواهى كرد.
آنچه ياد شد، نمونه‌اى از ارج گذارى اسلام و پيشوايان معصوم به موضوع خيرخواهى نسبت به رهبرى و آحاد جامعه اسلامى است.

نصيحت و خيرخواهى- به معناى واقعى كلمه – از اصول اديان الهى به شمار مى‌رود و همه پيامبران، بدان متصف بودند و با تمام وجود تلاش‌ مى‌كردند مردم را به راه خير و صلاح، رهنمون شوند و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نداشتند.

خداوند، از خيرخواهى و دلسوزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله چنين ياد مى‌كند: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ الَّا يَكُونُوا مُؤْمِنينَ».[۹] گويا از شدت اندوهِ اين كه آنها ايمان نمى‌آورند، مى‌خواهى جانت را از دست بدهى!

اين آيه و آيه ششم سوره كهف، تصريح دارند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله جان خويش را در راه نصيحت و هدايت مردم در طبق اخلاص نهاده بود و بدون هيچ گونه چشمداشتى، آنان را به خير و صلاح دعوت مى‌كرد.

انسان مسلمان هم باید خود را در غم و شادی دیگران شریک بداند؛ یعنی آنچه را برای خود می خواهد، برای دیگران نیز خواهان است و آنچه را برای خود آرزو می کند، برای دیگران نیز آرزومند است. در این حال، اگر موفقیت و کمالی نصیب دیگران شود، لذت می برد و این اوج خیرخواهی است. مسلمانان عضو خانواده ی بزرگ اسلامی اند و باید در غم و شادی یکدیگر شریک باشند. پس بکوشیم به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله جامه ی عمل بپوشانیم و چنین احساسی را در خویشتن خویش پدید آوریم، آنجا که می فرمایند: اَحْبَبَ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ. آنچه برای خود می پسندی، برای دیگران نیز بخواه.

ديگر پيامبران الهى نيز اين ويژگى را در حد اعلا دارا بودند كه قرآن مجيد به عنوان نمونه، از چهار نفر آنان ياد كرده است:

هر كس مى‌خواهد به چنين كار شريفى دست يازد بايد شرايط آن را نيز در خويشتن فراهم آورد و آن را با آداب مخصوصى به جاى آورد تا اثر مطلوب را در پى داشته باشد، در اينجا به برخى از آن آداب و شرايط به طور فشرده اشاره مى‌كنيم:

نيت خالص‌

هدف نهايى ناصح، بايستى قرب به خدا باشد و بندگانش را براى رهپويى به سوى او نصيحت كند زيرا منبع خير و بركت جز او نيست و هر كار نيكى به سوى او مى‌رود و به او مى‌پيوندد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله نامه هايى را تنظيم كرد تا براى سران كشورهاى جهان ارسال دارد، پيك‌هاى آن حضرت به خدمت رسيدند، پيامبر ضمن ابلاغ مأموريتشان، فرمود: «انْصَحُوا لِلَّهِ فى‌ عِبادِهِ فَانَّهُ مَنِ اسْتَرْعى‌ شَيْئاً مِنْ امُورِ النَّاسِ ثُمَ‌ لَمْ يَنْصَحْ لَهُمْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ».[۱۴] (تنها) به خاطر خدا در ميان بندگانش خيرخواهى كنيد زيرا اگر كسى مسئوليت بخشى از امور مردم را به عهده گيرد و برايشان خيرخواهى نكند، خداوند بهشت را بر او حرام مي كند. خاصيت قصد قربت اين است كه ناصح هرگز به بندگان خدا خيانت نكند و آنچه را كه صلاح است با آنان در ميان گذارد.

آزادگى و تديّن‌

نصيحت گر بايد از حرّيت و ديانت برخوردار باشد تا خيرخواهى او امضاى‌ شرعى داشته باشد و از شائبه بزدلى و سازشكارى مصون باشد. امام صادق عليه السلام در اين‌باره مى‌فرمايد: «…الثَّانِيَةُ انْ يَكُونَ حُرّاً مُتَدَيّناً… وَ اذا كانَ حُرّاً مُتَدَيِّناً اجْهَدَ نَفْسَهُ فِى النَّصيحَةِ لَكَ…».[۱۵] دومين شرط اين است كه ناصح، آزاده و ديندار باشد. اگر چنين بود خود را در خيرخواهى تو به تلاش و كوشش وامى‌دارد.

پاكى درون‌

ناصح بايد خود از آلودگى‌ها پاك باشد، شيطان را از خويش دور سازد، طوق بندگى خدا را بر گردن نهد و پس از منزه شدن از شرّ و زشتى، به خيرخواهى ديگران همت‌ گمارد؛ اميرمؤمنان صلوات الله عليه با شگفتى مى‌پرسد: «كَيْفَ يَنْصَحُ غَيْرَهُ مَنْ يَغُشَّ نَفْسَهُ» [۱۶]

كسى كه به خويشتن خيانت كند، چگونه خيرخواه ديگران مى‌شود؟! امام صادق عليه السلام نيز خيرخواهى از انسان‌هاى آلوده را بس بعيد مى‌داند و حتى برخى رذايل را مانع اصلى خيرخواهى معرفى كرده، مى‌فرمايد: «النَّصيحَةُ مِنَ الْحاسِدِ مُحالٌ»؛[۱۷] خيرخواهى از حسود محال است.

عكس آن نيز صحيح است، يعنى كسى كه بيشتر به صفاى درون خويش بپردازد و خيرخواه خود باشد براى مردم هم بهتر خيرخواهى مى‌كند؛ امام على عليه السلام فرمود: «انَّ انْصَحَ النَّاسِ انْصَحُهُمْ لِنَفْسِهِ وَاطْوَعُهُمْ لِرَبّهِ».[۱۸] خيرخواه‌ترين مردم كسى است كه براى خودش خيرخواه‌تر و براى پروردگارش مطيع‌تر باشد.

آداب ديگر

همچنين نصيحت گر بايد موقعيت نصيحت‌پذير را در نظر بگيرد و با عقل و تدبير پيش رود، با زبان خوش و نرمخويى به نصيحت بپردازد، مخاطب را به جاى خويش فرض كند و هر چه براى خود مى‌خواهد براى او هم بپسندد و…

اگر انسان‌هاى شايسته با آداب و شرايط لازم به خيرخواهى مردم بپردازند و آنها هم بدون شائبه، نصيحت خيرخواهان را بكار بندند، خير و سلامت جامعه را فرامى‌گيرد و شرّ و پليدى از آن رخت برمى‌بندد؛ كاستى‌ها به تكامل، فقر به غنا، وحشت به امنيت، كينه‌توزى به محبت، ضعف به قدرت تبديل مى‌شود و نارسايى‌ها جبران مى‌گردد و استعدادهاى خفته شكوفا مى‌شود.

در روايات اسلامى ‌به برخى از آثار گرانقدر خيرخواهى اشاره شده است، از ميان آنها به سه روايت از امام على عليه السلام بسنده مى‌كنيم:

خيرانديشي، مصلحت انديشي، نيك خواهي

بدخواهي خيرانديشي، مصلحت انديشي، نيك خواهي

بدخواهي خيرانديشي، مصلحت انديشي، نيك خواهي

بدخواهي

      

واژه «نصح» و «نصیحت» در زبان روزمرّه فارسی معمولاً به معنای اندرز به کار می‌رود؛ ولی در لغت عرب چنین نیست و مفهوم وسیع و گسترده‌ای دارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود: «اَلدِّینُ النَّصِیحَهُ قُلْنا لِمَنْ قالَ لِلّهِ وَلِکِتابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَئِمَّهِ الْمُسْلِمِینَ وَعامَّتِهِمْ؛ دین، نصیحت و خیرخواهی است. اصحاب می‌گویند: پرسیدیم: خیرخواهی برای چه کسی؟ فرمود: برای خدا و کتابش و برای رسول خدا و پیشوایان مسلمین و تمام مسلمانان.» (1) روشن است که نصیحت به معنای اندرز در مورد خدا و رسول او صلی الله علیه و آله معنی ندارد و معلوم می‌شود مراد از آن خیرخواهی است.

راغب می‌گوید: «نصح و نصیحت، هر کار یا هر سخنی است که در آن مصلحت صاحب عمل و سخن باشد… و این واژه یا در اصل به معنای “خلوص و اخلاص” است؛ لذا به عمل خالص «ناصح» می‌گویند و یا به معنای “اصلاح نمودن و محکم کاری” است لذا به کار خیاط که «نُصح» می‌گویند به خاطر اصلاح و محکم کاری است که بر روی پارچه انجام می‌دهد و توبه نصوح هم یا به معنای توبه خالص است و یا توبه محکم و پایدار.(2) از آنجا که شخص خیرخواه از روی خلوص و اخلاص در کار دیگران می‌کوشد و یا دنبال اصلاح و محکم کاری در امور دیگران است، واژه نصح و نصیحت درباره او به کار می‌رود.

در قاموس آمده: «نَصْح (بر وزن فَلس) به معنى خالص شدن و خالص كردن است: «نَصَحَ الشّى  ءَ نَصْحاً». ایضاً گویند: «نَصَحَ العَسلُ»، یعنى عسل را صاف و خالص كرد. در نهایه گوید: نَصح در لغت به معنى خلوص است. نُصح (به ضمّ ن) به معنى اخلاص استمعنی کلمه ی خیر خواهی

قاموس به نقل از اقرب المواردمی گوید: «نَصَحَهُ نُصْحاً و نَصحاً»، یعنى او را پند داد و دوستى را بر وى خالص كرد. پند دادن را از آن جهت نصح و نصیحت گویند كه از روى خلوص نیّت و خیر خواهى محض است.» (3)

 بنابراین پند و اندرز تنها می‌تواند مصداقی از مصداق‌های نصیحت به شمار رود؛ نه همه معنای آن.  ضمن آنکه پند و اندرز هم همیشه مصداق نصیحت نیست و تنها آنگاه نصیحت است که از روی خیرخواهی باشد. چه بسا موعظه‌هایی که از روی خیرخواهی نیست و مثلاً به قصد سرزنش صورت می‌گیرد. چنین اندرزهایی نیز نصیحت نامیده نمی‌شود.

آیت الله مکارم شیرازی می فرماید: نُصح در اخلاق یعنی خیرخواهی و اینکه انسان نه تنها خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد، بلکه خواهان بقای نعمت و فزونی آن برای همگان باشد و خلاصه هر آنچه از خیر و خوبی و سعادت برای خود می‌خواهد، برای دیگران نیز بخواهد. (4)

خیرخواهی در قرآن

قرآن کریم در آیات متعددی از سوره اعراف، ضمن تبیین تاریخ زندگی برخی از پیامبران بزرگ خدا، آنان را ناصح امت معرفی کرده است. در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

خیرخواهی حضرت نوح علیه السلام

قرآن کریم از زبان حضرت نوح علیه السلام  چنین نقل می‌کند: «أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (5) رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می‌کنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

علامه در المیزان میفرماید: [نوح (ع)می گوید] من خيرخواه شمايم، و با شما نصيحت‏هايى دارم كه شما را به خداوند و اطاعت او نزديك و از استنكاف از پرستش او دور مى‏سازد. آن گاه مى‏فرمايد: و من چيزهايى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد، و مقصودش از آن چيزها معارفى است كه خداوند از سنن جارى در عالم و از آغاز و انجام عالم به وى آموخته است، مانند وقايع قيامت، جزئيات مساله ثواب و عقاب، اطاعت و معصيت بندگان، رضا و غضب و نعمت و عذابش. (6)

علّامه مجلسي در حيوة القلوب می فرماید: از خیرخواهی نوح علیه السلام بود که در مرحله اوّل سیصد سال مردم را به خیر و نیکی دعوت کرد و کسی از مردم دعوت او را اجابت نکرد. حضرت نوح علیه السلام به آنها سیصد سال دیگر مهلت داد و در این مدّت باز آنها را به خیر و صلاح دعوت نمود و آنها باز اجابت نکردند. می‌خواست نفرین کند، ولی باز هم از سر خیرخواهی سیصد سال دیگر به آنها مهلت داد که مجموعا نهصد سال شد و در این مدّت طولانی فقط هشتاد نفر ایمان آوردند و خداوند به نوح علیه السلام خبر داد که: «از قوم تو هرگز ایمان نمی‌آورند مگر همانهایی که ایمان آورده‌اند.پس غمگین مباش به آنچه ایشان می‌کنند.(7)

سرانجام حضرت نوح علیه السلام مجبور شد که نفرین کند و خداوند به او امر کرد که درخت خرما بکارد. مردم و قوم او از کنارش رد می‌شدند و او را استهزاء می‌کردند که بعد از پیری و بعد از اینکه نهصد سال از عمرش گذشته، تازه درخت خرما می‌کارد و گاه حضرت را سنگباران می‌کردند. با این حال، پنجاه سال دیگر نیز به آنها مهلت داد.(8)

خیرخواهی حضرت هود علیه السلام

قرآن از زبان حضرت هود علیه السلام نیز نقل می‌کند: «أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ»(9) علامه در المیزان میفرماید: يعنى من از جهت اينكه فرستاده‏اى هستم به سوى شما، كارى جز تبليغ پيام‏هاى پروردگارم ندارم، و از آنچه شما در باره‏ام مى‏پنداريد، بكلى منزه هستم. آرى، من در آنچه شما را به سوى آن مى‏خوانم حيله‏گر نبوده، نسبت به آن دين حقى كه به آن مبعوث شده‏ام، خائن نيستم، و چيزى از آن را زير و رو نكرده، جز تدين شما را به دين توحيد يعنى دينى كه نفع و خير شما در آن است چيز ديگرى نمى‏خواهم. و در برابر اينكه آنان او را دروغگو شمردند، خود را” امين” ناميد.(10)

علامه مجلسی در حيوة القلوب می فرماید: حضرت هود علیه السلام وقتی مبعوث شد مردم خویش را نصیحت و هدایت کرد؛ ولی آنها از سخنان هود علیه السلام به خشم آمدند و به او حمله کردند و گلوی او را آن قدر فشردند که نزدیک بود جان دهد و تا یک شبانه روز بیهوش افتاده بود. با این حال، خدا به او خطاب فرمود که مبادا از هدایت و خیرخواهی مردم ملول و خسته شوی و باید به کار خویش ادامه دهی.(11)

آن حضرت هفتصد و شصت سال مردم را دعوت به حق نمود و به دنبال خیرخواهی و نصیحت آنان بود تا آنجا که خداوند اراده کرد با ریگهای بیابان احقاف و سنگهای آن، مردم را هلاک نماید. هود علیه السلام از سر خیرخواهی به آنان فرمود: «می‌ترسم که این تلها [ی ریگ و سنگ] مأمور به عذاب شما گردند؛ ولی با این وجود، مردم اجابت نکردند.

خداوند برای تنبیه مردم هفت سال خشکسالی را بر آنان مسلّط نمود. با دعای حضرت خشکسالی برطرف شد و نعمتها فراوان گردید؛ ولی باز هم هدایت نشدند و بر لجاجت خویش افزودند. سرانجام خداوند آنان را با باد بسیار سرد به هلاکت رساند.(12)

خیرخواهی حضرت صالح علیه السلامحضرت صالح علیه السلام نیز به قوم خود فرمود: «يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ(13) نکته‌ای که از این آیه استفاده می‌شود، این است که خیرخواهی آن گاه اثر می‌گذارد که انسان به خیرخواهان ارادت و محبّت داشته باشد.

حضرت صالح علیه السلام در شانزده سالگی برای تبلیغ دین خدا مبعوث شد و مردم را به خیر و صلاح دعوت نمود تا اینکه سنش به ۱۲۰ سالگی رسید ولی آنان اجابت نکردند و بعد از مجادله زیاد از صالح علیه السلام خواستند که شتری از دل کوه بیرون آورد. به فرمان خداوند چنین کاری انجام گرفت و از هفتاد نفری که صحنه را دیدند، جز شش نفر ایمان نیاوردند وششمی ازآنها نیز دچار تردید و شک شد و پنج نفر باقی ماندند.(14)

خیرخواهی حضرت شعیب علیه السلام در قرآن کریم از زبان حضرت شعیب علیه السلام نیز می‌خوانیم: «يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ»(15) حضرت شعیب علیه السلام دویست و چهل و دو سال عمر کرد و قوم خود را نصیحت کرد تا پیر شد.مدّتی از قوم خود غایب گردیدو دوباره به صورت جوان برگشت و قوم خویش را به نیکی دعوت نمود؛ امّا آنها گفتند: آن گاه که پیر بودی،سخن تو را باور نداشتیم،چگونه امروز که جوانی باور کنیم؟(16)مدعیان خیرخواهی در قرآننمونه بارزمدعی خیرخواهی، جریان شیطان در برابر حضرت آدم علیه السلام و حوا علیها السلام می‌باشد.

فَوَسْوَسَ لهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِىَ لهُمَا مَا وُرِىَ عَنهمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَ قَالَ مَا نهَئكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَينْ‏ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخالِدِين.

سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده، مگر به خاطر اینکه [اگر از آن بخورید،] فرشته خواهید شد یا جاودانه [در بهشت] خواهید ماند.»(17) و برای اینکه حرف خود را به باور آن دو برساند، به قسم و اینکه خیرخواه شما هستم، متوسل شد: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ»؛( (18)و در ادامه این آیات آمده «و به این ترتیب آنها را با فریب فرود آورد.

 این نکته بسیار مهمی است که دشمن برای نفوذ با زبان نصحیت وارد می شود. امروزه نیز استعمارگران برای نفوذ در جوامع بشری، از همین زبان خیرخواهی وارد می شوند. در حالی که تلاش می کنند عقیده و اخلاق را فاسد کرده و انسان را از مسیر اصلی منحرف سازند که این شیوه استعمار جدید است و از این جهت باید بسیار مراقب بود.

نمونه دیگر از مدعیان خیرخواهی، برادران یوسف علیه السلام هستند که از درِ خیرخواهی وارد شدند و یوسف علیه السلام را به چاه انداختند. «قَالُوا یَـآأَبَانَا مَا لَکَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَی یُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَنَـاصِحُونَ »؛ «[برادران یوسف علیه السلام ] گفتند: پدرجان! چرا درباره یوسف به ما اطمینان نمی‌کنی؛ در حالی که ما خیرخواه او هستیم. امروزه نیز ظاهر صلاحان و برادر نمایانی وجود دارند که جامعه و افراد را به درّه بیچارگی و چاه بدبختی سوق می‌دهند.(19) علی علیه السلام فرمود: «وَرُبَّما نَصَحَ غَیْرُ النّاصِحِ وَغَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ؛ چه بسا آن کس که اهل اندرز و خیرخواهی نیست، و خیرخواهی کند و آن کس که درخواست نصیحت از او شده است، خیانت ورزد».(20)

خیرخواهی در روایات    ۱ – محبوب‌ترین عمل   

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «قالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اَحَبُّ ما تَعَبَّدَ لِی بِهِ عَبْدِی النُّصْحُ لِی؛  خداوند عزّ وجل فرمود: محبوب‌ترین چیزی که بنده من به آن مرا عبادت می‌کند، خیرخواهی برای من [و در راه رضایت من] است.‌»(21) در واقع، با خیرخواهی گستره بندگی خداوند بیش‌تر می‌شود و این تنها ناصح نیست که بندگی می‌کند؛ بلکه نصیحت پذیرها نیز در مسیر بندگی قرار می‌گیرند.

۲ – بالاترین منزلت                                                                                                               

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ یوْمَ الْقِیامَةِ اَمْشاهُمْ فِی اَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ؛  به راستی بلندمرتبه‌ترین مردم در پیشگاه خداوند در قیامت کسی است که از همه بیش‌تر تلاش در خیرخواهی مردم کرده است.»(22)

۳ – برترین عمل 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «عَلَیکُمْ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ فِی خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقاهُ بِعَمَلٍ اَفْضَلَ مِنْهُ؛  بر شما لازم است که خیرخواه خلق خدا برای [رضای] خدا باشید؛ چرا که هرگز با عملی که با فضیلت‌تر از خیرخواهی باشد خدا را [در روز قیامت] ملاقات نخواهید کرد.»(23)

۴ – عملی ضروری و فراگیر 

نُصح و خیرخواهی فقط یک توصیه اخلاقی نیست؛ بلکه یک وظیفه دینی و اسلامی است و بر همگان لازم است در هر حال خیرخواه برادران مؤمن خویش باشند.

امام علی (علیه السلام) فرمود:  اِمْحَضْ اَخاکَ النَّصِیحَةَ حَسَنَةً کانَتْ اَوْ قَبِیحَةً؛  برادرت را خالصانه نصیحت و خیرخواهی کن؛ خواه اندرز و خیرخواهی تو در نظر او نیک باشد یا زشت.(24)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: یجِبْ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ النَّصِیحَةُ لَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَالْمَغِیبِ؛  بر مؤمن واجب است که خیرخواه برادر مؤمن [خود] باشد؛ چه در پشت سر و چه در حضور او.(25) وامام صادق(عليه‌السلام) در کلامی دیگر فرمود:  يَجِبُ لِلمؤمِنِ علَي المُؤمنِ أنْ يُناصِحَه. بر مؤمنان واجب است که همواره خيرخواه و پنددهندة يکديگر باشند.(26)

5- خیرخواهی از ویژگیهای انسانهای کریم         

امام علی (علیه السلام) فرمود: النَّصيحةُ مِن اَخلاقِ الكِرام  کار نصيحت و خيرخواهي، روش مردمان بزرگوار و کريم‌النَّفس است.(27)

6- برقراری صلح وآشتی بین انسانها از بهترین مصادیق خیرخواهی است.معنی کلمه ی خیر خواهی

امام علی (علیه السلام) فرمود: مِن افضل النصح الاشاره بالصلح.(28)

5- عالی ترین جلوه های خیرخواهی بین انسان و ولی خداست                                                            

امام صادق(عليه‌السلام)به نقل از رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «النصیحة لائمة المسلمین»(29) یعنی آحاد مسلمانان و مومنین با تمام وجود نسبت به مرکز امامت و ولایت خیرخواه بوده و ولیّ را در اجرای احکام الهی یاری کنند.

نشانه انسان خیرخواه

1-رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:اَمَّا عَلامَةُ النَّاصِحِ فَأَرْبَعَةٌ یقْضِی بِالْحَقِّ وَیعْطِی الْحَقَّ مِنْ نَفْسِهِ وَیرضی لِلنَّاسِ ما یرضاهُ لِنَفْسِهِ وَلا یعْتَدِی عَلی اَحَدٍ؛(30) امّا نشانه ناصح [و خیرخواه] چهار چیز است:

الف- به حق داوری و حکم می‌کند؛

ب- خود نیز حق را مراعات می‌کند [و به حق رفتار می‌کند] ؛

ج- آنچه برای خود می‌پسندد، برای مردم نیز می‌پسندد؛

د- بر هیچ کس تعدّی [و تجاوز] روا نمی‌دارد.»

2- نهی از آنچه برای خود نمی‌پسندد

امام علی (علیه السلام) فرمود: «حَسَبُ الْمَرْءِ… مِنْ نُصْحِهِ نَهْیهُ عَمَّا لا یرْضاهُ لِنَفْسِهِ؛  از خیرخواهی مرد همین بس که… از آنچه برای خود نمی‌پسندد، [دیگران را] نهی نماید.»(31)

3- فرمانبرداری از خدا

حضرت علی (علیه السلام)فرمود: اِنَّ اَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَاِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصاهُمْ لِرَبِّهِ؛همانا مطیع‌ترین مردم برای خدا ناصح‌ترین آنان به خود می‌باشد و نافرمان‌ترین مردم نسبت به خداوند فریبکارترین نسبت به خود می‌باشد.(32)

پيامبر صلى الله عليه و آله : فرمود: أنسَكُ النّاسِ نُسُكا أنصَحُهُم جَيباً و أسلَمُهُم قَلبا لجَميعِ المُسلِمينَعابدترين مردم، بى غَلّ و غش ترين و پاكدل ترين آنها نسبت به همه مسلمانان است.(33)

4- حسود نباشد

امام صادق علیه السلام فرمود:  اَلنَّصِیحَةُ مِنَ الْحاسِدِ مُحالٌ؛  خیرخواهی از انسان حسود نسبت به دیگران محال است.‌(34)

5- از منافع دیگران به اندازه منافع خویش دفاع کند

امام محمدباقر (علیه السلام) فرمود:  لینصح الرجل منکم اخاه کنصیحته لنفسه  باید هر کدام از شما نسبت به برادر مؤمن خود خیرخواه باشد به همان اندازه که نسبت به خویش خیرخواه است. (35)

آثار خیرخواهی

1.انسان خیرخواه هر روز از نظر روحی رشد پیدا نموده، به خداوند نزدیک‌تر می‌شود.

تا آنجا که بالاترین مقام در نزد خداوند مخصوص خیرخواهان است:.»إنَّ اَعْظَمُ النَّاسِ مَنْزِلَةً عندالله یوم القیامه اَمْشاهُمْ فی ارضه بِالنَّصِیحَة لخلقهِ‌»(36)

راوی می‌گوید: نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نشسته بودم، آن حضرت فرمود: «اکنون شخصی بر شما وارد می‌شود که از اهل بهشت است.‌» پس مردی از انصار در حالی که آب وضو از محاسنش می‌چکید وارد شد و سلام کرد و مشغول نماز شد. فردای آن روز نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آن سخن را تکرار فرمود. باز همان مرد انصاری وارد شد و روز سوم نیز همین داستان تکرار شد. بعد از خارج شدن آن حضرت از مجلس، یکی از یاران به دنبال آن مرد انصاری رفت و سه شب در نزد او به سر برد؛ ولی از شب بیداری و عبادت [فراوان] چیزی ندید، جز اینکه هنگام رفتن به رختخواب ذکر خدا را می‌گفت و بعد می‌خوابید و برای نماز صبح بیدار می‌شد.

بعد از سه شب آن صحابی گفت: من از پیغمبر خداصلی الله علیه وآله درباره تو چنین سخنی شنیدم، خواستم بفهمم که چه اعمال و عباداتی انجام می‌دهی که باعث شده پیامبرصلی الله علیه وآله تو را بهشتی بخواند؟ مرد انصاری در جواب گفت: غیر از آنچه دیدی از من بندگی [بیشتری] سر نمی زند، جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشّ و خیانتی نمی‌بینم و بر خیر و خوبی که خدای تعالی به او عنایت کرده، حسدی نمی‌ورزم [و در یک کلام خیرخواه مردم هستم] . آن صحابی گفت: این حالت است که تو را به این مرتبه [عالی] رسانده و این صفتی است که تحصیل آن از ما [و از هر کسی] برنمی آید.‌»(37)

2- خیرخواهی عامل جلب رحمت الهی است

حضرت علی( علیه السلام) فرمود: ابلغ ما تستدر به الرحمه ان تضمر لجمیع الناس الرحمه» رساترین و مهم ترین عاملی که سبب بهره مندی از رحمت ایزدی می شود این است که در باطن خیرخواه همه مردم باشی.(38)

3-خیرخواهی دوستی ومحبت مردم را به دنبال می آورد

امام على عليه السلام : النُّصحُ يُثمِرُ المَحَبَّةَ خيرخواهى محبّت به بار مى آورد. (39)

امام على عليه السلام :  النَّصيحَةُ تُثمِرُ الوُدَّ خيرخواهى دوستى به بار مى نشاند.(40)

 “غش ” رذیله مقابل نصح و خیرخواهی

در لسان العرب  ج2 صفحه 615 آمده”النصح نقیض الغِشّ”  و صاحب مجمع البحرین  نیز آن را خلاف غشّ دانسته است(41) لذا نقطه مقابل نصح وخیرخواهی “غش” است

استاد شهید، مرتضی مطهری در تشریح سبک دعوت انبیاء به لزوم «بلاغ مبین» یعنی رسا و گویا بودن پیام اشاره می‌کند؛ سپس می‌افزاید:« مساله دوم که قرآن مجید در مساله تبلیغ روی آن تکیه می‌کند، چیزی است که از آن به نُصح تعبیر می‌نماید. ما معمولاً نصح را به خیرخواهی ترجمه می‌کنیم. البته این معنا درست است ولی ظاهراً خیر‌خواهی عین معنی نصح نیست، لازمه معنی نصح است. نصح ظاهراً در مقابل غِشّ است. شما اگر بخواهید به کسی شیر بفروشید، ممکن است شیر خالص به او بدهید و ممکن است خدای ناخواسته شیری که داخلش آب کرده‌اید بدهید. یا اگر می‌خواهید سکه طلایی را به کسی بدهید، ممکن است آن را به صورت خالص بدهید؛ در حد عیارهای معمولی. و ممکن است به صورت مغشوش بدهید، یعنی در آن غش باشد. نصح در مقابل غش است. ناصح واقعی آن کسی است که خلوص کامل داشته باشد…. یعنی در گفتن خودش هیچ هدف و غرضی جز رساندن پیام که خیر آن طرف است نداشته باشد.(42)

امام سجاد علیه السلام در دعای معروف «مکارم الاخلاق» این دو واژه را در مقابل هم قرار داده و از پروردگار خویش چنین درخواست می‌کند:«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْح»(43) خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست، و مرا ثابت قدم کن تا بتوانم در مقابل افرادی که با من فریبکارانه سخن می‌گویند، ناصحانه رفتار کنم.

و نیز می فرماید: « نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِیَ عَلَى غِشِّ أَحَدٍ»(44) پناه می بریم به خداوند از اینکه بدخواهی نسبت به دیگران را در وجود خود پنهان کنیم تا در شرایط لازم به او ضربه بزنیم. غش نوعی بد اندیشی و بدخواهی برای دیگران است که با قسمی از خدعه و نیرنگ همراه می شود.

 غش در روح وجان انسان اثر وضعی و عوارض سوء بسیاری خواهد داشت.                                        

شخص غاش و بدخواه، در تصویر خیالی خود می خواهد به دیگران ضربه بزند، اما در واقع این خصلت نورانیت و طهارت فطری خودش را از بین می برد.

– در اثر بدخواهی ، قطع رحم معنوی اتفاق می افتد. چون «انما المومنون الاخوة» اما غش، قطع رحم است که به قطع عقد اخوت بین مومنین می انجامد وطبق فرموده حضرت امیرالمومنین (ع) کسی که کینه مومن و دوستدارِ اهل بیت علیهم السلام را در دل خود می پروراند و درصدد ضربه زدن به اوست، از ما نیست.

– پیغمبر اکرم (ص) سه بار فرمودند «ألا و من غش اخاه المسلم نزع الله بركه رزقه و أفسد عليه معيشه و وكله الي نفسه ؛ هر كس به برادر ديني خويش خيانت نمايد خداوند بركت را از روزيش برمي دارد و زندگيش را ويران مي سازد و او را به خودش وا مي گذارد و شفاعتي از او نخواهد شد.»(45)

درمان غشّ

برای معالجه بدخواهیِ نسبت دیگران، انسان باید به خودش مراجعه کند و اگر کوچکترین ناخالصی بین خودش و برادر و خواهر مومن احساس کرد، آن را دست کم نگیرد. توجه کند که بیماری های جوانحی به مراتب خطر بیشتری از بیماری های جوارحی دارد. پس انسان بایدنسبت به اینگونه رذائل اخلاقی وآثار سوء آن شناخت و معرفت پیدا کند و در درمان آن عمل به خلاف این رذیله نماید یعنی پشت سر برادر مومن خود دعای خیر کند و عملی و زبانی خیرخواه او باشد تا شیطان را به زانو در آورد و در این مسیر از اولیای خدا کمک بگیرد زیرا اتصال به سیره اولیا و توسل به آنان در این زمینه بسیار کمک کننده است. (46)

فهرست منابع

1.فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط – القديمة)، جلد2، انتشارات رضى – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش، ص424

2. سید جواد حسینی، خیرخواهی در قرآن،https://library.tebyan.net

3. http://www.alketab.org

4. تربتی، حسین، اخلاق آمران به معروف، https://library.tebyan.net

5. اعراف/۶۲

6. مرکز تخصصی قرآنی

http://www.ayat-asemany.blogfa.com

7. هود/ ۳۶

8. نصیحت و خیرخواهی از منظر قرآن کریم، پایگاه تخصصی قرآن کریم، http://fa.the-koran.org/content

9. اعراف/۶۸

10. نصیحت و خیرخواهی از منظر قرآن کریم، پایگاه تخصصی قرآن کریم، http://fa.thekoran.org/content 

11. همان

12. همان

13. اعراف/۷۹

14. نصیحت و خیرخواهی از منظر قرآن کریم، همان

15. اعراف/۹۳

16. نصیحت و خیرخواهی از منظر قرآن کریم، همان

17. اعراف/ ۲۰

18.همان/21

19. پژوهشکده امر به معروف و نهی از منکر  http://wiki.fmaroof.ir

20. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، جامعه مدرسين – قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق، ص80

21. پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، 1جلد، دنياى دانش – تهران، چاپ: چهارم، 1382ش، ص594

22. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط – الإسلامية)، ج2، دار الكتب الإسلامية – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق،ص208

23. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي ج3، همان، ص531

24. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، همان،ص81

25. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، جلد2، همان، ص208

26. همان

27. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، دفتر تبليغات – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش،ص225

28. همان، ص225

29. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسين، شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج1، دانشگاه تهران – تهران، چاپ: چهارم، 1366ش، ص342

30. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، همان، ص20

31. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط – بيروت)، ج75، دار إحياء التراث العربي – بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ص80

32. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، ج1، همان،ص45

33. همان،ص418

34. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج4، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم – قم، چاپ: دوم، 1413 ق، ص58

35. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، ج2، همان، ص208

36. همان

37. مجله مبلغان مهر و آبان 1386، شماره 96، نصیحت و خیرخواهی، https://hawzah.net

38. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم ،همان، ص216

39. ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث – قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص32

40. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، مؤسسة آل البيت عليهم السلام – قم، چاپ: اول، 1408ق، ص430

41. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج2، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع – دار صادر – بيروت، چاپ: سوم، 1414ق، ص615

42. مجموعه آثار شهید مطهری، ج17، واژه نصح، https://hawzah.net

43. على بن الحسين عليه السلام، امام چهارم، الصحيفة السجادية، 1جلد، دفتر نشر الهادى – قم، چاپ: اول، 1376ش، ص94

44. همان، ص56

45. ابن بابويه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشريف الرضي للنشر – قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ص286                                                                               

46. سازمان تبلیغات اسلامی، http://ido.ir/news

 

عالی بود

فرم در حال بارگذاری …

این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.

  فید نظر برای این مطلب


[تماس ]
[ورود]  [آرشیوها]

1
general::
Benevolence


transnet.ir

معنی کلمه ی خیر خواهی
معنی کلمه ی خیر خواهی
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *