خواص دارویی و گیاهی
Copy Right By 2016 – 1395
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
ترتیب بر اساس:
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
واژه: پا
نقش دستوری: اسم
كلمه پا به عربي
آواشناسی: pA
الگوی تکیه: S
شمارگان هجا: ۱
بادآورد را بخوانید.بادآورده را بخوانید.بادآهنگ را بخوانید.
این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خف , ساق , قدم , وتد
خف، ساق، قدم، وتد
من میتوانم آن را روشن کنم و روی زمین پرتش کنم و محکم با پا لگدش کنم.
أستطيع تشغيلها و رميها على الأرض و أحاول حقاً أن أضع قدمي عليها.
جورابهای تنگی به پا داشتم تا جلوی لخته شدن خون را بگیرد.
كنت مرتدية جوارب ضيقة في رجلّي للحماية من الجلطات الدموية.
بشرط آنکه او روی يك پا بايستد و تمام تعاليم يهود را از بر بخواند.كلمه پا به عربي
تلاوة التعليم اليهودي الكامل بينما هو يقف على ساق واحدة.
Tools
درباره
در تماس باشید
معمولاً این پاها هستند که شخص را هنگامی که قصد موعظه به دیگران را دارد، به حرکت میاندازند.
انها الاقدام التي تنقل عادةً الشخص وهو ذاهب ليكرز للآخرين.
چند ویژگی مهم سوسمار آبی را در مورد بازسازی دست یا پا همین آلان نشان میدهم.
سأعرض عليكم الآن بعض الخصائص المهمة عن إعادة توليد الأطراف خلال لحظات
Tools
كلمه پا به عربي
درباره
در تماس باشید
معنی و ترجمه کلمه پا از فارسی به عربی دیکشنری معادل از سایت جوابگو دریافت کنید.
جواب : خف، ساق، قدم، وتد.
این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا محتوای مطلب شما را حذف کنیم.
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
به دنبال تسخیر ایران توسط اعراب مسلمان که حدود دو قرن به طول انجامید به تدریج زبان عربی جایگزین زبان پهلوی شد. پس از آنکه کتابهای پهلوی توسط ایرانیان مسلمان شده به عربی ترجمه شد به تدریج زبان عربی به زبان اهل قلم، نویسندگان، شاعران و فیلسوفان تبدیل شد و علاوه بر این کاتبان و میرزاها نیز زبان عربی را برای انجام کارهای خود برگزیدند. در این دوره به تدریج حجم بزرگی از واژههای عربی وارد زبان فارسی شد و برخی واژههای فارسی نیز به زبان عربی راه یافت. با این وجود ورود واژههای عربی به فارسی باعث نشد که ساختار دستوری زبان فارسی تغییر کند. در قرون اخیر تلاشهای مقطعی برای پالودن زبان فارسی از واژههای عربی صورت گرفته و به خصوص در دوران پهلوی تلاشهای سازمان یافتهای در این زمینه صورت گرفت.
یعقوب لیث صفاری سرایندگان دربار خود را به فارسی سرودن به جای عربی سرایی واداشت.[۱][۲][۳] ابوعلی بلعمی وزیر دانشمند سامانی بود که با ترجمه تاریخ طبری (تاریخ بلعمی) و برانگیختن، زمینهسازی و همکاری در نخستین ترجمه فارسی قرآن با ترجمه تفسیر طبری این روال را پاس داشت و گسترانید. پس از وی فردوسی در شاهنامه این روند را به اوج رسانید. در این راه با رویکرد برابرسازی و واژه سازی، تلاشها در زمینه پیراستن زبان پارسی از واژگان عربی به دست دانشمندانی مانند ابن سینا (در دانشنامه علایی/رساله ای در شناخت نبض/رساله ای در ماهیت نفس/ظفرنامه)، ابوریحان بیرونی (کتاب دوزبانه التفهیم فی صناعه التنجیم) روی داد[۴] و شاگردان ابن سینا همچون مترجم گمنام رساله حی بن یقظان، ابوعبید جوزجانی (دنباله دانشنامه علایی) و دیگران پس از وی مانند ناصرخسرو (زاد المسافرین، جامع الحکمتین، وجه دین، گشایش و رهایش)، بابا افضل کاشانی (مدارج الکمال، ره انجامنامه، ساز و پیرایهٔ شاهان پرمایه ، …) غزالی (کیمیای سعادت)، خواجه نصیر توسی (اخلاق ناصری) آن را دنبال کردند.[۵][۶][۷]
برابر برخی آمارهای نیازمند بررسی، در گفتگوهای روزانه ۱۰–۱۵٪ واژهها خاستگاه عربی دارند. در زبان نوشتاری این نرخ وامواژههای عربی به ۲۵٪ میرسد و در واژهنامهها این بسامد نزدیک به ۴۰٪[۸][۹] از واژگان زبان فارسی را دربرمیگیرد؛ گرچه بسیاری از آنها خود ریشه در پارسی میانه و گاه اوستایی داشته و پیشتر در زمان ساسانیان (گاهی به میانجی زبان آرامی) و سپس در دوران نویسندگان ایرانی آغاز دوران اسلامی با دگرگونیهایی به زبان فارسی راه پیدا کردهاند.[۱۰][۱۱] شمار فراوانی از آنها نیز که در واژهنامههایی همچون لغتنامه دهخدا یا برهان قاطع آمدهاند، سالهاست کاربرد خود را از دست دادهاند. در این میان، بسیاری واژهها نیز تنها در چند کتاب انگشت شمار کهن از نوشتههای سخت و پیچیده روزگار گذشته[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] (نثر مصنوع و مزیّن یا فنی و متکلف) مانند مرزبان نامه، یکی از ترجمههای کلیله و دمنه نوشته نصرالله منشی یا نوشتههای تازه تری مانند جهانگشای نادری و درّه نادره نوشته میرزا مهدی منشی استرآبادی آمده و با آنکه دورافتاده و کم کاربرد بودهاند، در واژهنامههایی همچون لغتنامه دهخدا و برهان قاطع فهرست شدهاند، ولی در زمان خود نیز کاربرد چندانی نداشتهاند.[۱۶]
پس از آنکه عربهای مسلمان بر ایران دست یافتند، سرانجام در زمان خلافت اموی، نخستین بار با فرمان حجاج بن یوسف ثقفی فرماندار عراق و سپس همه نیمه شرقی خلافت اسلامی اموی در زمان عبدالملک بن مروان، در سال ۶۹۷ میلادی، زبان نوشتاری پهلوی از دیوان (فهرست باج و جزیه) زدوده و عربی جایگزین آن شد تا دامنه گسترش زبان و فرهنگ عربی دیوانسالاری را نیز دربرگیرد.[۱۷] بدین گونه دبیران و دیوانسالاران عراق، ناگزیر[۱۸] عربی را برای نگهداری آمار باج و خراج برگزیدند؛ گرچه در خراسان بزرگ که فرایند پذیرش جزیه (مالیات اهل کتاب) و خراج (مالیات زمین) به گونه آشتی جویانه روی داده و به اندازه پایدار سالانه ای مرزبندی شده بود، از آنجا که گردآورندگان آن بومی بوده و با پیشوایان دینی زرتشتی _که همچنان به پهلوی مینوشتند_ همکاری میکردند، چنین نکردند و این روند تا پایان خلافت اموی رخ نداد؛ حتی تلاشهای نصر بن سیار نیز در این زمینه ناکام ماند.[۱۹] با آنکه زبان گفتاری مردمان ایران همچنان فارسی ماند، پس از آنکه برای پاسداری از فرهنگ ایرانی کتابهای پهلوی بهدست ایرانیان مسلمانشده[۲۰] به عربی ترجمهشد، کمکم زبان عربی به زبان نوشتاری نویسندگان، شاعران[۲۱] و فیلسوفان تبدیل شد. در این دوره اندک اندک بسیاری از واژههای عربی وارد زبان فارسی شد و برخی واژههای فارسی نیز به زبان عربی راه یافت؛ دسته ای از واژگان فارسی نیز با دگرگونیهایی به سان واژه سازی عربی دوباره به نوشتههای فارسی راه گشودند.
كلمه پا به عربي
بالای صفحه – آ الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی
تشویش = نگرانی، دلواپسی، پریشانی، دلهره، دلشوره، تنش
خیل = انبوه
خاستگاه، سرچشمه، گام نخست، پله یکم، خشت نخست
توجه داشته باشید واژه بانگهی به اشتباه وانگهی نوشته میشود اما ریشه اصلی کلمه از بانگ به معنی ولی آمده است
0