معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

خواص دارویی و گیاهی

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست
معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

Copy Right By 2016 – 1395

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ



[113–3] (مشاهده آیه در سوره)

و از شرّ شب تار هنگامی که (از پی آزار) در آید (و حشرات موذی و جنایتکاران و فتنه انگیران را به کمک ظلمتش به ظلم و جور و ستم بر انگیزد).معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

و از زیان شب هنگامی که با تاریکی اش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین اند]


و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،


و از شر شب چون درآيد،

و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود؛





قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

بگو: پناه مى‌برم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريده‌هايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسون‌گرانى كه در گره‌ها مى‌دمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:

«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‌» «2»

مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى‌آورد. چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‌ غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»

شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى‌هاى معنوى را به همراه خود مى‌آورد و گسترش مى‌دهد.

از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى‌كنند، لذا به خدا پناه مى‌بريم از شرورى كه در شب واقع مى‌شود.

«1». انعام، 96.

«2». انعام، 95.

«3». اسراء، 78.

جلد 10 – صفحه 645

«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.

در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.

در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت‌هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى‌ها وجود حفره‌ها و نقطه ضعف‌ها آرى دشمن به دنبال تاريكى‌ها و حفره‌ها و نقاط ضعف است.

تبليغات سوء، جوسازى‌ها، سخن چينى‌ها، جاسوسى‌ها و شايعه‌پراكنى‌ها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مى‌دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى‌كنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»

با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى‌شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»

«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.

پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمى‌شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مى‌ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى‌فرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن‌ «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.

زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى‌فرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال‌

«1». بقره، 102.

«2». سجده، 7.

«3». انسان، 10.

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

«4». انسان، 11.

جلد 10 – صفحه 646

جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟

مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»

شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى‌شوند و زاويه‌اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى‌گويد:

زهر مار، آن مار را باشد حيات‌

ليك آن، آدمى را شد ممات‌

پس بَد مطلق نباشد در جهان‌

بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان‌

بعضى از سختى‌ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى‌گويد:

گندمى را زير خاك انداختند

پس ز خاكش خوشه‌ها برساختند

بار ديگر كوفتندش ز آسيا

قيمتش افزون و نان شد جان فزا

باز نان را زير دندان كوفتند

گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان، چون كه محو عشق گشت‌

يُعجب الزّراع آمد بعد كشت‌

قرآن سفارش مى‌كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مى‌شود.

بسيار از تلخى‌ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى‌كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى‌دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى‌سازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»

شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»

سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى‌هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.

پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.

«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.

«2». نساء، 19.

«3». اعراف، 94.

«4». آل عمران، 113.

جلد 10 – صفحه 647

در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:

– شرور پنهان و در تاريكى‌ها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»

– شرور زبان‌هاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

– شرور حسادت‌ها و رقابت‌هاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى‌توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.

يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.

با اينكه‌ «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مى‌شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ‌- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مى‌كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.

در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى‌بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ‌ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى‌شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ‌ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مى‌بريم.)

بحثى درباره حسادت‌

تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مى‌خوانيم: حسادت ايمان را مى‌خورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»

«1». نحل، 98.

«2». كافى، ج 2، ص 306.

جلد 10 – صفحه 648

آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى‌فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى‌ورزند، مگر نمى‌دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.

حسادت در ميان تمام شرور، برجسته‌ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه‌ها مى‌كشد و حيله‌ها مى‌كند و مرتكب انواع شرور مى‌شود تا به هدف برسد.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى‌رود.

حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى‌گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.

حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى‌كند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مى‌كند.

قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى‌گفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟

حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى‌دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى‌شود.

حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مى‌كند ولى در باطن كينه و بغض دارد.

منشأحسادت چيست؟

«1». نهج‌البلاغه، حكمت 493.

«2». كافى، ج 8، ص 7.

«3». تغابن، 6.

«4». غررالحكم.

جلد 10 – صفحه 649

گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى‌انگيزد.

گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى‌پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى‌ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت‌ها را بدانند آرام مى‌شوند.

حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.

دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى‌شود و مى‌خواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»

روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى‌خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك …

براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:

دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.

ما نيز نعمت‌هايى داريم كه ديگران ندارند.

نعمت‌ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.

آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.

بدانيم كه حسادت ما بى‌نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده‌ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى‌كند و فقط خودمان را رنج مى‌دهيم.

1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»

2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»

3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ‌

«1». بقره، 109.

«2». ص، 35.

جلد 10 – صفحه 650

أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى‌زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل‌ها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»

5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمى‌گيرد.)

6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه‌هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌ … شَرِّ النَّفَّاثاتِ‌ … شَرِّ حاسِدٍ

7- دشمن آنقدر مى‌دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)

8- با وسوسه‌ها عقايد سست مى‌شود و حرف اثر مى‌كند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ … إِذا حَسَدَ

10- زمينه‌ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 – صفحه 652


وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3»

وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌: و از بدى شرّ شب تاريك، إِذا وَقَبَ‌: چون درآيد تاريكى آن در هر چيزى و به همه آنها فرا رسد. تخصيص شب به جهت كثرت مضار است در آن. چه فساق اكثر در شب اقدام به فسق مى‌نمايند و هوام و سباع بيشتر در شب اذيت رسانند. نزد بعضى مراد به غاسق آفتاب است. يعنى از شر آفتاب، وقتى فرو رود. و نزد جمعى مراد قمر است يعنى از شرّ قمر وقتى منخسف گردد. يا مراد هر چيزى است كه هجوم كند به ضرر در هر وقتى.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

ترجمه‌

بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح‌

از شرّ آنچه آفريده است‌

و از شرّ شب تاريك چون در آيد

و از شرّ دمندگان در گره‌ها

و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.

تفسير

خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خوانده‌اند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّق‌ترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفته‌اند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّه‌اى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيه‌اى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرموده‌اند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى‌

جلد 5 صفحه 456

شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گره‌ها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نموده‌اند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفته‌اند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پست‌ترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.

جلد 5 صفحه 457


وَ مِن‌ شَرِّ غاسِق‌ٍ إِذا وَقَب‌َ «3»

غاسق‌ تاريكي‌ و ظلمت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: أَقِم‌ِ الصَّلاةَ لِدُلُوك‌ِ الشَّمس‌ِ إِلي‌ غَسَق‌ِ اللَّيل‌ِ بني‌ اسرائيل‌ ‌آيه‌ 78 ‌که‌ دلوك‌ شمس‌ اول‌ ظهر ‌است‌ و غسق‌ ليل‌ تاريكي‌ شب‌ ‌است‌ ‌که‌ وقت‌ نماز عشاء ‌است‌. و ظلمت‌ اقسامي‌ دارد ظلمت‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ ‌که‌ نور ايمان‌ ‌در‌ ‌او‌ تابش‌ نكرده‌ ظلمت‌ جهل‌ ‌که‌ نور علم‌ ‌در‌ ‌او‌ قذف‌ نشده‌، ظلمت‌ معاصي‌ ‌که‌ نور عبادت‌ قلب‌ ‌را‌ روشن‌ نكرده‌، و ظلمت‌ شب‌ ‌که‌ نور چراغ‌ ‌ يا ‌ نور نهار ‌آن‌ ‌را‌ برطرف‌ نكرده‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ كفار ميفرمايد: ذَهَب‌َ اللّه‌ُ بِنُورِهِم‌ وَ تَرَكَهُم‌ فِي‌ ظُلُمات‌ٍ لا يُبصِرُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 17، ‌در‌ حق‌ جهال‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌:

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

‌در‌ حق‌ معاصي‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌: ‌که‌ ‌هر‌ معصيتي‌ يك‌ خال‌ سياه‌ ‌در‌ قلب‌ احداث‌ ميكند و بكثرت‌ معاصي‌ سياهي‌ زياد ميشود ‌تا‌ صفحه‌ قلب‌ تمام‌ سياه‌ شود ‌که‌ ميفرمايد:

‌لا‌ يرجي‌ بخير

، و ‌در‌ حديث‌ ديگر ميفرمايد:

صار قلبه‌ منكوسا

، و چون‌ روز قيامت‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ ‌با‌ صورت‌ سياه‌ وارد محشر ميشوند و ‌در‌ ظلمات‌ محشر و ظلمات‌ جهنم‌ گرفتار ‌حتي‌ ‌از‌ مؤمنين‌ تقاضا ميكنند ‌که‌ ميفرمايد: يَوم‌َ يَقُول‌ُ المُنافِقُون‌َ وَ المُنافِقات‌ُ لِلَّذِين‌َ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس‌ مِن‌ نُورِكُم‌ قِيل‌َ ارجِعُوا وَراءَكُم‌ فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِب‌َ بَينَهُم‌ بِسُورٍ لَه‌ُ باب‌ٌ باطِنُه‌ُ فِيه‌ِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُه‌ُ مِن‌ قِبَلِه‌ِ العَذاب‌ُ حديد ‌آيه‌ 13، و آيات‌ و اخبار

جلد 18 – صفحه 271

‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ بسيار داريم‌ بايد پناه‌ برد بخداي‌ متعال‌ ‌از‌ شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ظلمت‌ كفر و جهل‌ و معاصي‌ و ظلمات‌ دنيوي‌ مخصوصا ‌از‌ ظلمت‌ ظلم‌ ‌که‌ ميفرمايد:

الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيامة.

چه‌ ظلم‌ بدين‌ ‌باشد‌ و چه‌ ظلم‌ بغير و چه‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ميفرمايد: بِئس‌َ لِلظّالِمِين‌َ بَدَلًا كهف‌ ‌آيه‌ 50، و وقب‌ فرو رفتن‌ ‌است‌ و فرا گرفتن‌ ‌که‌ ظلمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فرا ميگيرد و ‌آنها‌ ‌در‌ ظلمت‌ فرو ميروند و بايد ‌از‌ ‌اينکه‌ ظلمتها بيرون‌ آمد و بنور منور شد ‌که‌ خطاب‌ رسيد بموسي‌: أَن‌ أَخرِج‌ قَومَك‌َ مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَي‌ النُّورِ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 5. و خروج‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ بايمان‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ ضلالت‌ بهدايت‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ معاصي‌ بتوبه‌ و اطاعت‌ ‌است‌ و شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ‌که‌ بايد پناه‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و استعاذه‌ كرد ‌هر‌ كدام‌ مناسب‌ ‌خود‌ ‌او‌ ‌است‌، شر ظلمت‌ شب‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ سارقين‌ و فساق‌ ‌در‌ شب‌ سرقت‌ ميكنند، و اهل‌ معاصي‌ چون‌ ‌در‌ روز اشتغالاتي‌ دارند خوب‌ و بد ‌در‌ شب‌ ‌که‌ فراغت‌ پيدا ميكنند ‌در‌ تفريح‌گاه‌ها و تماشاخانه‌ها و سينماها و ‌در‌ خانه‌ها ‌که‌ ساز راديو و تلويزيون‌ ‌را‌ كوك‌ ميكنند و ‌هر‌ گونه‌ فسقي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بتوانند صادر ميشود، و دشمنها ‌در‌ شب‌ و تاريكي‌ و خلوت‌ دشمني‌ ‌خود‌ ‌را‌ عملي‌ ميكنند، و حيوانات‌ موذيه‌ ‌در‌ شب‌ راه‌ ميافتند، و سباع‌ ‌در‌ شب‌ بيرون‌ ميآيند و هكذا.

و اما شر ظلمات‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ خلود ‌در‌ عذاب‌ ‌است‌ و بليات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و اما شر ظلمات‌ معاصي‌ بسيار ‌است‌ دنيوي‌ و اخروي‌ كوتاهي‌ عمر نزول‌ بلا سلب‌ نعم‌ سياهي‌ قلب‌ ضعف‌ ايمان‌ سلب‌ توفيق‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ سوء حساب‌ سياهي‌ نامه عمل‌ خفت‌ ميزان‌ لغزش‌ ‌بر‌ صراط رنجش‌ قلوب‌ مطهره‌ پيغمبر و ائمه‌ هدي‌ و ‌غير‌ اينها.

]

(آیه 3)- سپس در توضیح و تفسیر این مطلب می‌افزاید: «و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود» (و من شر غاسق اذا وقب).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ



[113–3] (مشاهده آیه در سوره)

و از شرّ شب تار هنگامی که (از پی آزار) در آید (و حشرات موذی و جنایتکاران و فتنه انگیران را به کمک ظلمتش به ظلم و جور و ستم بر انگیزد).معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

و از زیان شب هنگامی که با تاریکی اش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین اند]


و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،


و از شر شب چون درآيد،

و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود؛





قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

بگو: پناه مى‌برم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريده‌هايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسون‌گرانى كه در گره‌ها مى‌دمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:

«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‌» «2»

مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى‌آورد. چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‌ غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»

شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى‌هاى معنوى را به همراه خود مى‌آورد و گسترش مى‌دهد.

از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى‌كنند، لذا به خدا پناه مى‌بريم از شرورى كه در شب واقع مى‌شود.

«1». انعام، 96.

«2». انعام، 95.

«3». اسراء، 78.

جلد 10 – صفحه 645

«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.

در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.

در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت‌هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى‌ها وجود حفره‌ها و نقطه ضعف‌ها آرى دشمن به دنبال تاريكى‌ها و حفره‌ها و نقاط ضعف است.

تبليغات سوء، جوسازى‌ها، سخن چينى‌ها، جاسوسى‌ها و شايعه‌پراكنى‌ها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مى‌دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى‌كنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»

با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى‌شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»

«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.

پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمى‌شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مى‌ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى‌فرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن‌ «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.

زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى‌فرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال‌

«1». بقره، 102.

«2». سجده، 7.

«3». انسان، 10.

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

«4». انسان، 11.

جلد 10 – صفحه 646

جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟

مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»

شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى‌شوند و زاويه‌اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى‌گويد:

زهر مار، آن مار را باشد حيات‌

ليك آن، آدمى را شد ممات‌

پس بَد مطلق نباشد در جهان‌

بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان‌

بعضى از سختى‌ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى‌گويد:

گندمى را زير خاك انداختند

پس ز خاكش خوشه‌ها برساختند

بار ديگر كوفتندش ز آسيا

قيمتش افزون و نان شد جان فزا

باز نان را زير دندان كوفتند

گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان، چون كه محو عشق گشت‌

يُعجب الزّراع آمد بعد كشت‌

قرآن سفارش مى‌كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مى‌شود.

بسيار از تلخى‌ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى‌كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى‌دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى‌سازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»

شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»

سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى‌هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.

پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.

«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.

«2». نساء، 19.

«3». اعراف، 94.

«4». آل عمران، 113.

جلد 10 – صفحه 647

در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:

– شرور پنهان و در تاريكى‌ها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»

– شرور زبان‌هاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

– شرور حسادت‌ها و رقابت‌هاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى‌توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.

يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.

با اينكه‌ «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مى‌شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ‌- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مى‌كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.

در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى‌بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ‌ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى‌شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ‌ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مى‌بريم.)

بحثى درباره حسادت‌

تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مى‌خوانيم: حسادت ايمان را مى‌خورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»

«1». نحل، 98.

«2». كافى، ج 2، ص 306.

جلد 10 – صفحه 648

آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى‌فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى‌ورزند، مگر نمى‌دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.

حسادت در ميان تمام شرور، برجسته‌ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه‌ها مى‌كشد و حيله‌ها مى‌كند و مرتكب انواع شرور مى‌شود تا به هدف برسد.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى‌رود.

حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى‌گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.

حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى‌كند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مى‌كند.

قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى‌گفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟

حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى‌دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى‌شود.

حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مى‌كند ولى در باطن كينه و بغض دارد.

منشأحسادت چيست؟

«1». نهج‌البلاغه، حكمت 493.

«2». كافى، ج 8، ص 7.

«3». تغابن، 6.

«4». غررالحكم.

جلد 10 – صفحه 649

گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى‌انگيزد.

گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى‌پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى‌ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت‌ها را بدانند آرام مى‌شوند.

حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.

دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى‌شود و مى‌خواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»

روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى‌خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك …

براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:

دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.

ما نيز نعمت‌هايى داريم كه ديگران ندارند.

نعمت‌ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.

آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.

بدانيم كه حسادت ما بى‌نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده‌ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى‌كند و فقط خودمان را رنج مى‌دهيم.

1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»

2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»

3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ‌

«1». بقره، 109.

«2». ص، 35.

جلد 10 – صفحه 650

أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى‌زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل‌ها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»

5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمى‌گيرد.)

6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه‌هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌ … شَرِّ النَّفَّاثاتِ‌ … شَرِّ حاسِدٍ

7- دشمن آنقدر مى‌دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)

8- با وسوسه‌ها عقايد سست مى‌شود و حرف اثر مى‌كند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ … إِذا حَسَدَ

10- زمينه‌ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 – صفحه 652


وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3»

وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌: و از بدى شرّ شب تاريك، إِذا وَقَبَ‌: چون درآيد تاريكى آن در هر چيزى و به همه آنها فرا رسد. تخصيص شب به جهت كثرت مضار است در آن. چه فساق اكثر در شب اقدام به فسق مى‌نمايند و هوام و سباع بيشتر در شب اذيت رسانند. نزد بعضى مراد به غاسق آفتاب است. يعنى از شر آفتاب، وقتى فرو رود. و نزد جمعى مراد قمر است يعنى از شرّ قمر وقتى منخسف گردد. يا مراد هر چيزى است كه هجوم كند به ضرر در هر وقتى.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

ترجمه‌

بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح‌

از شرّ آنچه آفريده است‌

و از شرّ شب تاريك چون در آيد

و از شرّ دمندگان در گره‌ها

و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.

تفسير

خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خوانده‌اند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّق‌ترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفته‌اند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّه‌اى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيه‌اى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرموده‌اند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى‌

جلد 5 صفحه 456

شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گره‌ها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نموده‌اند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفته‌اند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پست‌ترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.

جلد 5 صفحه 457


وَ مِن‌ شَرِّ غاسِق‌ٍ إِذا وَقَب‌َ «3»

غاسق‌ تاريكي‌ و ظلمت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: أَقِم‌ِ الصَّلاةَ لِدُلُوك‌ِ الشَّمس‌ِ إِلي‌ غَسَق‌ِ اللَّيل‌ِ بني‌ اسرائيل‌ ‌آيه‌ 78 ‌که‌ دلوك‌ شمس‌ اول‌ ظهر ‌است‌ و غسق‌ ليل‌ تاريكي‌ شب‌ ‌است‌ ‌که‌ وقت‌ نماز عشاء ‌است‌. و ظلمت‌ اقسامي‌ دارد ظلمت‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ ‌که‌ نور ايمان‌ ‌در‌ ‌او‌ تابش‌ نكرده‌ ظلمت‌ جهل‌ ‌که‌ نور علم‌ ‌در‌ ‌او‌ قذف‌ نشده‌، ظلمت‌ معاصي‌ ‌که‌ نور عبادت‌ قلب‌ ‌را‌ روشن‌ نكرده‌، و ظلمت‌ شب‌ ‌که‌ نور چراغ‌ ‌ يا ‌ نور نهار ‌آن‌ ‌را‌ برطرف‌ نكرده‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ كفار ميفرمايد: ذَهَب‌َ اللّه‌ُ بِنُورِهِم‌ وَ تَرَكَهُم‌ فِي‌ ظُلُمات‌ٍ لا يُبصِرُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 17، ‌در‌ حق‌ جهال‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌:

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

‌در‌ حق‌ معاصي‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌: ‌که‌ ‌هر‌ معصيتي‌ يك‌ خال‌ سياه‌ ‌در‌ قلب‌ احداث‌ ميكند و بكثرت‌ معاصي‌ سياهي‌ زياد ميشود ‌تا‌ صفحه‌ قلب‌ تمام‌ سياه‌ شود ‌که‌ ميفرمايد:

‌لا‌ يرجي‌ بخير

، و ‌در‌ حديث‌ ديگر ميفرمايد:

صار قلبه‌ منكوسا

، و چون‌ روز قيامت‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ ‌با‌ صورت‌ سياه‌ وارد محشر ميشوند و ‌در‌ ظلمات‌ محشر و ظلمات‌ جهنم‌ گرفتار ‌حتي‌ ‌از‌ مؤمنين‌ تقاضا ميكنند ‌که‌ ميفرمايد: يَوم‌َ يَقُول‌ُ المُنافِقُون‌َ وَ المُنافِقات‌ُ لِلَّذِين‌َ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس‌ مِن‌ نُورِكُم‌ قِيل‌َ ارجِعُوا وَراءَكُم‌ فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِب‌َ بَينَهُم‌ بِسُورٍ لَه‌ُ باب‌ٌ باطِنُه‌ُ فِيه‌ِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُه‌ُ مِن‌ قِبَلِه‌ِ العَذاب‌ُ حديد ‌آيه‌ 13، و آيات‌ و اخبار

جلد 18 – صفحه 271

‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ بسيار داريم‌ بايد پناه‌ برد بخداي‌ متعال‌ ‌از‌ شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ظلمت‌ كفر و جهل‌ و معاصي‌ و ظلمات‌ دنيوي‌ مخصوصا ‌از‌ ظلمت‌ ظلم‌ ‌که‌ ميفرمايد:

الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيامة.

چه‌ ظلم‌ بدين‌ ‌باشد‌ و چه‌ ظلم‌ بغير و چه‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ميفرمايد: بِئس‌َ لِلظّالِمِين‌َ بَدَلًا كهف‌ ‌آيه‌ 50، و وقب‌ فرو رفتن‌ ‌است‌ و فرا گرفتن‌ ‌که‌ ظلمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فرا ميگيرد و ‌آنها‌ ‌در‌ ظلمت‌ فرو ميروند و بايد ‌از‌ ‌اينکه‌ ظلمتها بيرون‌ آمد و بنور منور شد ‌که‌ خطاب‌ رسيد بموسي‌: أَن‌ أَخرِج‌ قَومَك‌َ مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَي‌ النُّورِ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 5. و خروج‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ بايمان‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ ضلالت‌ بهدايت‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ معاصي‌ بتوبه‌ و اطاعت‌ ‌است‌ و شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ‌که‌ بايد پناه‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و استعاذه‌ كرد ‌هر‌ كدام‌ مناسب‌ ‌خود‌ ‌او‌ ‌است‌، شر ظلمت‌ شب‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ سارقين‌ و فساق‌ ‌در‌ شب‌ سرقت‌ ميكنند، و اهل‌ معاصي‌ چون‌ ‌در‌ روز اشتغالاتي‌ دارند خوب‌ و بد ‌در‌ شب‌ ‌که‌ فراغت‌ پيدا ميكنند ‌در‌ تفريح‌گاه‌ها و تماشاخانه‌ها و سينماها و ‌در‌ خانه‌ها ‌که‌ ساز راديو و تلويزيون‌ ‌را‌ كوك‌ ميكنند و ‌هر‌ گونه‌ فسقي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بتوانند صادر ميشود، و دشمنها ‌در‌ شب‌ و تاريكي‌ و خلوت‌ دشمني‌ ‌خود‌ ‌را‌ عملي‌ ميكنند، و حيوانات‌ موذيه‌ ‌در‌ شب‌ راه‌ ميافتند، و سباع‌ ‌در‌ شب‌ بيرون‌ ميآيند و هكذا.

و اما شر ظلمات‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ خلود ‌در‌ عذاب‌ ‌است‌ و بليات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و اما شر ظلمات‌ معاصي‌ بسيار ‌است‌ دنيوي‌ و اخروي‌ كوتاهي‌ عمر نزول‌ بلا سلب‌ نعم‌ سياهي‌ قلب‌ ضعف‌ ايمان‌ سلب‌ توفيق‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ سوء حساب‌ سياهي‌ نامه عمل‌ خفت‌ ميزان‌ لغزش‌ ‌بر‌ صراط رنجش‌ قلوب‌ مطهره‌ پيغمبر و ائمه‌ هدي‌ و ‌غير‌ اينها.

]

(آیه 3)- سپس در توضیح و تفسیر این مطلب می‌افزاید: «و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود» (و من شر غاسق اذا وقب).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ



[113–3] (مشاهده آیه در سوره)

و از شرّ شب تار هنگامی که (از پی آزار) در آید (و حشرات موذی و جنایتکاران و فتنه انگیران را به کمک ظلمتش به ظلم و جور و ستم بر انگیزد).معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

و از زیان شب هنگامی که با تاریکی اش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین اند]


و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،


و از شر شب چون درآيد،

و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود؛





قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

بگو: پناه مى‌برم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريده‌هايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسون‌گرانى كه در گره‌ها مى‌دمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:

«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‌» «2»

مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى‌آورد. چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‌ غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»

شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى‌هاى معنوى را به همراه خود مى‌آورد و گسترش مى‌دهد.

از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى‌كنند، لذا به خدا پناه مى‌بريم از شرورى كه در شب واقع مى‌شود.

«1». انعام، 96.

«2». انعام، 95.

«3». اسراء، 78.

جلد 10 – صفحه 645

«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.

در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.

در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت‌هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى‌ها وجود حفره‌ها و نقطه ضعف‌ها آرى دشمن به دنبال تاريكى‌ها و حفره‌ها و نقاط ضعف است.

تبليغات سوء، جوسازى‌ها، سخن چينى‌ها، جاسوسى‌ها و شايعه‌پراكنى‌ها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مى‌دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى‌كنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»

با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى‌شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»

«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.

پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمى‌شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مى‌ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى‌فرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن‌ «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.

زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى‌فرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال‌

«1». بقره، 102.

«2». سجده، 7.

«3». انسان، 10.

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

«4». انسان، 11.

جلد 10 – صفحه 646

جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟

مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»

شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى‌شوند و زاويه‌اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى‌گويد:

زهر مار، آن مار را باشد حيات‌

ليك آن، آدمى را شد ممات‌

پس بَد مطلق نباشد در جهان‌

بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان‌

بعضى از سختى‌ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى‌گويد:

گندمى را زير خاك انداختند

پس ز خاكش خوشه‌ها برساختند

بار ديگر كوفتندش ز آسيا

قيمتش افزون و نان شد جان فزا

باز نان را زير دندان كوفتند

گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان، چون كه محو عشق گشت‌

يُعجب الزّراع آمد بعد كشت‌

قرآن سفارش مى‌كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مى‌شود.

بسيار از تلخى‌ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى‌كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى‌دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى‌سازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»

شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»

سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى‌هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.

پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.

«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.

«2». نساء، 19.

«3». اعراف، 94.

«4». آل عمران، 113.

جلد 10 – صفحه 647

در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:

– شرور پنهان و در تاريكى‌ها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»

– شرور زبان‌هاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

– شرور حسادت‌ها و رقابت‌هاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى‌توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.

يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.

با اينكه‌ «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مى‌شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ‌- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مى‌كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.

در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى‌بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ‌ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى‌شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ‌ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مى‌بريم.)

بحثى درباره حسادت‌

تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مى‌خوانيم: حسادت ايمان را مى‌خورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»

«1». نحل، 98.

«2». كافى، ج 2، ص 306.

جلد 10 – صفحه 648

آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى‌فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى‌ورزند، مگر نمى‌دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.

حسادت در ميان تمام شرور، برجسته‌ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه‌ها مى‌كشد و حيله‌ها مى‌كند و مرتكب انواع شرور مى‌شود تا به هدف برسد.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى‌رود.

حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى‌گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.

حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى‌كند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مى‌كند.

قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى‌گفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟

حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى‌دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى‌شود.

حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مى‌كند ولى در باطن كينه و بغض دارد.

منشأحسادت چيست؟

«1». نهج‌البلاغه، حكمت 493.

«2». كافى، ج 8، ص 7.

«3». تغابن، 6.

«4». غررالحكم.

جلد 10 – صفحه 649

گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى‌انگيزد.

گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى‌پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى‌ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت‌ها را بدانند آرام مى‌شوند.

حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.

دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى‌شود و مى‌خواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»

روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى‌خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك …

براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:

دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.

ما نيز نعمت‌هايى داريم كه ديگران ندارند.

نعمت‌ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.

آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.

بدانيم كه حسادت ما بى‌نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده‌ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى‌كند و فقط خودمان را رنج مى‌دهيم.

1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»

2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»

3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ‌

«1». بقره، 109.

«2». ص، 35.

جلد 10 – صفحه 650

أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى‌زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل‌ها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»

5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمى‌گيرد.)

6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه‌هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌ … شَرِّ النَّفَّاثاتِ‌ … شَرِّ حاسِدٍ

7- دشمن آنقدر مى‌دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)

8- با وسوسه‌ها عقايد سست مى‌شود و حرف اثر مى‌كند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ … إِذا حَسَدَ

10- زمينه‌ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 – صفحه 652


وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3»

وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌: و از بدى شرّ شب تاريك، إِذا وَقَبَ‌: چون درآيد تاريكى آن در هر چيزى و به همه آنها فرا رسد. تخصيص شب به جهت كثرت مضار است در آن. چه فساق اكثر در شب اقدام به فسق مى‌نمايند و هوام و سباع بيشتر در شب اذيت رسانند. نزد بعضى مراد به غاسق آفتاب است. يعنى از شر آفتاب، وقتى فرو رود. و نزد جمعى مراد قمر است يعنى از شرّ قمر وقتى منخسف گردد. يا مراد هر چيزى است كه هجوم كند به ضرر در هر وقتى.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

ترجمه‌

بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح‌

از شرّ آنچه آفريده است‌

و از شرّ شب تاريك چون در آيد

و از شرّ دمندگان در گره‌ها

و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.

تفسير

خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خوانده‌اند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّق‌ترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفته‌اند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّه‌اى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيه‌اى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرموده‌اند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى‌

جلد 5 صفحه 456

شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گره‌ها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نموده‌اند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفته‌اند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پست‌ترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.

جلد 5 صفحه 457


وَ مِن‌ شَرِّ غاسِق‌ٍ إِذا وَقَب‌َ «3»

غاسق‌ تاريكي‌ و ظلمت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: أَقِم‌ِ الصَّلاةَ لِدُلُوك‌ِ الشَّمس‌ِ إِلي‌ غَسَق‌ِ اللَّيل‌ِ بني‌ اسرائيل‌ ‌آيه‌ 78 ‌که‌ دلوك‌ شمس‌ اول‌ ظهر ‌است‌ و غسق‌ ليل‌ تاريكي‌ شب‌ ‌است‌ ‌که‌ وقت‌ نماز عشاء ‌است‌. و ظلمت‌ اقسامي‌ دارد ظلمت‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ ‌که‌ نور ايمان‌ ‌در‌ ‌او‌ تابش‌ نكرده‌ ظلمت‌ جهل‌ ‌که‌ نور علم‌ ‌در‌ ‌او‌ قذف‌ نشده‌، ظلمت‌ معاصي‌ ‌که‌ نور عبادت‌ قلب‌ ‌را‌ روشن‌ نكرده‌، و ظلمت‌ شب‌ ‌که‌ نور چراغ‌ ‌ يا ‌ نور نهار ‌آن‌ ‌را‌ برطرف‌ نكرده‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ كفار ميفرمايد: ذَهَب‌َ اللّه‌ُ بِنُورِهِم‌ وَ تَرَكَهُم‌ فِي‌ ظُلُمات‌ٍ لا يُبصِرُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 17، ‌در‌ حق‌ جهال‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌:

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

‌در‌ حق‌ معاصي‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌: ‌که‌ ‌هر‌ معصيتي‌ يك‌ خال‌ سياه‌ ‌در‌ قلب‌ احداث‌ ميكند و بكثرت‌ معاصي‌ سياهي‌ زياد ميشود ‌تا‌ صفحه‌ قلب‌ تمام‌ سياه‌ شود ‌که‌ ميفرمايد:

‌لا‌ يرجي‌ بخير

، و ‌در‌ حديث‌ ديگر ميفرمايد:

صار قلبه‌ منكوسا

، و چون‌ روز قيامت‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ ‌با‌ صورت‌ سياه‌ وارد محشر ميشوند و ‌در‌ ظلمات‌ محشر و ظلمات‌ جهنم‌ گرفتار ‌حتي‌ ‌از‌ مؤمنين‌ تقاضا ميكنند ‌که‌ ميفرمايد: يَوم‌َ يَقُول‌ُ المُنافِقُون‌َ وَ المُنافِقات‌ُ لِلَّذِين‌َ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس‌ مِن‌ نُورِكُم‌ قِيل‌َ ارجِعُوا وَراءَكُم‌ فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِب‌َ بَينَهُم‌ بِسُورٍ لَه‌ُ باب‌ٌ باطِنُه‌ُ فِيه‌ِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُه‌ُ مِن‌ قِبَلِه‌ِ العَذاب‌ُ حديد ‌آيه‌ 13، و آيات‌ و اخبار

جلد 18 – صفحه 271

‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ بسيار داريم‌ بايد پناه‌ برد بخداي‌ متعال‌ ‌از‌ شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ظلمت‌ كفر و جهل‌ و معاصي‌ و ظلمات‌ دنيوي‌ مخصوصا ‌از‌ ظلمت‌ ظلم‌ ‌که‌ ميفرمايد:

الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيامة.

چه‌ ظلم‌ بدين‌ ‌باشد‌ و چه‌ ظلم‌ بغير و چه‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ميفرمايد: بِئس‌َ لِلظّالِمِين‌َ بَدَلًا كهف‌ ‌آيه‌ 50، و وقب‌ فرو رفتن‌ ‌است‌ و فرا گرفتن‌ ‌که‌ ظلمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فرا ميگيرد و ‌آنها‌ ‌در‌ ظلمت‌ فرو ميروند و بايد ‌از‌ ‌اينکه‌ ظلمتها بيرون‌ آمد و بنور منور شد ‌که‌ خطاب‌ رسيد بموسي‌: أَن‌ أَخرِج‌ قَومَك‌َ مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَي‌ النُّورِ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 5. و خروج‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ بايمان‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ ضلالت‌ بهدايت‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ معاصي‌ بتوبه‌ و اطاعت‌ ‌است‌ و شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ‌که‌ بايد پناه‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و استعاذه‌ كرد ‌هر‌ كدام‌ مناسب‌ ‌خود‌ ‌او‌ ‌است‌، شر ظلمت‌ شب‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ سارقين‌ و فساق‌ ‌در‌ شب‌ سرقت‌ ميكنند، و اهل‌ معاصي‌ چون‌ ‌در‌ روز اشتغالاتي‌ دارند خوب‌ و بد ‌در‌ شب‌ ‌که‌ فراغت‌ پيدا ميكنند ‌در‌ تفريح‌گاه‌ها و تماشاخانه‌ها و سينماها و ‌در‌ خانه‌ها ‌که‌ ساز راديو و تلويزيون‌ ‌را‌ كوك‌ ميكنند و ‌هر‌ گونه‌ فسقي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بتوانند صادر ميشود، و دشمنها ‌در‌ شب‌ و تاريكي‌ و خلوت‌ دشمني‌ ‌خود‌ ‌را‌ عملي‌ ميكنند، و حيوانات‌ موذيه‌ ‌در‌ شب‌ راه‌ ميافتند، و سباع‌ ‌در‌ شب‌ بيرون‌ ميآيند و هكذا.

و اما شر ظلمات‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ خلود ‌در‌ عذاب‌ ‌است‌ و بليات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و اما شر ظلمات‌ معاصي‌ بسيار ‌است‌ دنيوي‌ و اخروي‌ كوتاهي‌ عمر نزول‌ بلا سلب‌ نعم‌ سياهي‌ قلب‌ ضعف‌ ايمان‌ سلب‌ توفيق‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ سوء حساب‌ سياهي‌ نامه عمل‌ خفت‌ ميزان‌ لغزش‌ ‌بر‌ صراط رنجش‌ قلوب‌ مطهره‌ پيغمبر و ائمه‌ هدي‌ و ‌غير‌ اينها.

]

(آیه 3)- سپس در توضیح و تفسیر این مطلب می‌افزاید: «و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود» (و من شر غاسق اذا وقب).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ



[113–3] (مشاهده آیه در سوره)

و از شرّ شب تار هنگامی که (از پی آزار) در آید (و حشرات موذی و جنایتکاران و فتنه انگیران را به کمک ظلمتش به ظلم و جور و ستم بر انگیزد).معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

و از زیان شب هنگامی که با تاریکی اش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین اند]


و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،


و از شر شب چون درآيد،

و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود؛





قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

بگو: پناه مى‌برم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريده‌هايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسون‌گرانى كه در گره‌ها مى‌دمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:

«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‌» «2»

مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى‌آورد. چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‌ غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»

شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى‌هاى معنوى را به همراه خود مى‌آورد و گسترش مى‌دهد.

از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى‌كنند، لذا به خدا پناه مى‌بريم از شرورى كه در شب واقع مى‌شود.

«1». انعام، 96.

«2». انعام، 95.

«3». اسراء، 78.

جلد 10 – صفحه 645

«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.

در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.

در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت‌هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى‌ها وجود حفره‌ها و نقطه ضعف‌ها آرى دشمن به دنبال تاريكى‌ها و حفره‌ها و نقاط ضعف است.

تبليغات سوء، جوسازى‌ها، سخن چينى‌ها، جاسوسى‌ها و شايعه‌پراكنى‌ها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مى‌دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى‌كنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»

با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى‌شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»

«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.

پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمى‌شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مى‌ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى‌فرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن‌ «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.

زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى‌فرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال‌

«1». بقره، 102.

«2». سجده، 7.

«3». انسان، 10.

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

«4». انسان، 11.

جلد 10 – صفحه 646

جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟

مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»

شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى‌شوند و زاويه‌اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى‌گويد:

زهر مار، آن مار را باشد حيات‌

ليك آن، آدمى را شد ممات‌

پس بَد مطلق نباشد در جهان‌

بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان‌

بعضى از سختى‌ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى‌گويد:

گندمى را زير خاك انداختند

پس ز خاكش خوشه‌ها برساختند

بار ديگر كوفتندش ز آسيا

قيمتش افزون و نان شد جان فزا

باز نان را زير دندان كوفتند

گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان، چون كه محو عشق گشت‌

يُعجب الزّراع آمد بعد كشت‌

قرآن سفارش مى‌كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مى‌شود.

بسيار از تلخى‌ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى‌كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى‌دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى‌سازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»

شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»

سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى‌هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.

پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.

«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.

«2». نساء، 19.

«3». اعراف، 94.

«4». آل عمران، 113.

جلد 10 – صفحه 647

در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:

– شرور پنهان و در تاريكى‌ها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»

– شرور زبان‌هاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

– شرور حسادت‌ها و رقابت‌هاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى‌توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.

يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.

با اينكه‌ «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مى‌شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ‌- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مى‌كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.

در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى‌بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ‌ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى‌شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ‌ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مى‌بريم.)

بحثى درباره حسادت‌

تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مى‌خوانيم: حسادت ايمان را مى‌خورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»

«1». نحل، 98.

«2». كافى، ج 2، ص 306.

جلد 10 – صفحه 648

آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى‌فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى‌ورزند، مگر نمى‌دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.

حسادت در ميان تمام شرور، برجسته‌ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه‌ها مى‌كشد و حيله‌ها مى‌كند و مرتكب انواع شرور مى‌شود تا به هدف برسد.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى‌رود.

حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى‌گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.

حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى‌كند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مى‌كند.

قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى‌گفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟

حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى‌دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى‌شود.

حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مى‌كند ولى در باطن كينه و بغض دارد.

منشأحسادت چيست؟

«1». نهج‌البلاغه، حكمت 493.

«2». كافى، ج 8، ص 7.

«3». تغابن، 6.

«4». غررالحكم.

جلد 10 – صفحه 649

گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى‌انگيزد.

گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى‌پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى‌ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت‌ها را بدانند آرام مى‌شوند.

حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.

دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى‌شود و مى‌خواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»

روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى‌خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك …

براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:

دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.

ما نيز نعمت‌هايى داريم كه ديگران ندارند.

نعمت‌ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.

آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.

بدانيم كه حسادت ما بى‌نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده‌ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى‌كند و فقط خودمان را رنج مى‌دهيم.

1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»

2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»

3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ‌

«1». بقره، 109.

«2». ص، 35.

جلد 10 – صفحه 650

أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى‌زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل‌ها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»

5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمى‌گيرد.)

6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه‌هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌ … شَرِّ النَّفَّاثاتِ‌ … شَرِّ حاسِدٍ

7- دشمن آنقدر مى‌دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)

8- با وسوسه‌ها عقايد سست مى‌شود و حرف اثر مى‌كند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ … إِذا حَسَدَ

10- زمينه‌ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 – صفحه 652


وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3»

وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌: و از بدى شرّ شب تاريك، إِذا وَقَبَ‌: چون درآيد تاريكى آن در هر چيزى و به همه آنها فرا رسد. تخصيص شب به جهت كثرت مضار است در آن. چه فساق اكثر در شب اقدام به فسق مى‌نمايند و هوام و سباع بيشتر در شب اذيت رسانند. نزد بعضى مراد به غاسق آفتاب است. يعنى از شر آفتاب، وقتى فرو رود. و نزد جمعى مراد قمر است يعنى از شرّ قمر وقتى منخسف گردد. يا مراد هر چيزى است كه هجوم كند به ضرر در هر وقتى.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

ترجمه‌

بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح‌

از شرّ آنچه آفريده است‌

و از شرّ شب تاريك چون در آيد

و از شرّ دمندگان در گره‌ها

و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.

تفسير

خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خوانده‌اند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّق‌ترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفته‌اند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّه‌اى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيه‌اى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرموده‌اند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى‌

جلد 5 صفحه 456

شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گره‌ها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نموده‌اند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفته‌اند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پست‌ترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.

جلد 5 صفحه 457


وَ مِن‌ شَرِّ غاسِق‌ٍ إِذا وَقَب‌َ «3»

غاسق‌ تاريكي‌ و ظلمت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: أَقِم‌ِ الصَّلاةَ لِدُلُوك‌ِ الشَّمس‌ِ إِلي‌ غَسَق‌ِ اللَّيل‌ِ بني‌ اسرائيل‌ ‌آيه‌ 78 ‌که‌ دلوك‌ شمس‌ اول‌ ظهر ‌است‌ و غسق‌ ليل‌ تاريكي‌ شب‌ ‌است‌ ‌که‌ وقت‌ نماز عشاء ‌است‌. و ظلمت‌ اقسامي‌ دارد ظلمت‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ ‌که‌ نور ايمان‌ ‌در‌ ‌او‌ تابش‌ نكرده‌ ظلمت‌ جهل‌ ‌که‌ نور علم‌ ‌در‌ ‌او‌ قذف‌ نشده‌، ظلمت‌ معاصي‌ ‌که‌ نور عبادت‌ قلب‌ ‌را‌ روشن‌ نكرده‌، و ظلمت‌ شب‌ ‌که‌ نور چراغ‌ ‌ يا ‌ نور نهار ‌آن‌ ‌را‌ برطرف‌ نكرده‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ كفار ميفرمايد: ذَهَب‌َ اللّه‌ُ بِنُورِهِم‌ وَ تَرَكَهُم‌ فِي‌ ظُلُمات‌ٍ لا يُبصِرُون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 17، ‌در‌ حق‌ جهال‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌:

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

‌در‌ حق‌ معاصي‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌: ‌که‌ ‌هر‌ معصيتي‌ يك‌ خال‌ سياه‌ ‌در‌ قلب‌ احداث‌ ميكند و بكثرت‌ معاصي‌ سياهي‌ زياد ميشود ‌تا‌ صفحه‌ قلب‌ تمام‌ سياه‌ شود ‌که‌ ميفرمايد:

‌لا‌ يرجي‌ بخير

، و ‌در‌ حديث‌ ديگر ميفرمايد:

صار قلبه‌ منكوسا

، و چون‌ روز قيامت‌ يوم تبلي‌ السرائر ‌است‌ ‌با‌ صورت‌ سياه‌ وارد محشر ميشوند و ‌در‌ ظلمات‌ محشر و ظلمات‌ جهنم‌ گرفتار ‌حتي‌ ‌از‌ مؤمنين‌ تقاضا ميكنند ‌که‌ ميفرمايد: يَوم‌َ يَقُول‌ُ المُنافِقُون‌َ وَ المُنافِقات‌ُ لِلَّذِين‌َ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس‌ مِن‌ نُورِكُم‌ قِيل‌َ ارجِعُوا وَراءَكُم‌ فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِب‌َ بَينَهُم‌ بِسُورٍ لَه‌ُ باب‌ٌ باطِنُه‌ُ فِيه‌ِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُه‌ُ مِن‌ قِبَلِه‌ِ العَذاب‌ُ حديد ‌آيه‌ 13، و آيات‌ و اخبار

جلد 18 – صفحه 271

‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ بسيار داريم‌ بايد پناه‌ برد بخداي‌ متعال‌ ‌از‌ شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ظلمت‌ كفر و جهل‌ و معاصي‌ و ظلمات‌ دنيوي‌ مخصوصا ‌از‌ ظلمت‌ ظلم‌ ‌که‌ ميفرمايد:

الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيامة.

چه‌ ظلم‌ بدين‌ ‌باشد‌ و چه‌ ظلم‌ بغير و چه‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ميفرمايد: بِئس‌َ لِلظّالِمِين‌َ بَدَلًا كهف‌ ‌آيه‌ 50، و وقب‌ فرو رفتن‌ ‌است‌ و فرا گرفتن‌ ‌که‌ ظلمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فرا ميگيرد و ‌آنها‌ ‌در‌ ظلمت‌ فرو ميروند و بايد ‌از‌ ‌اينکه‌ ظلمتها بيرون‌ آمد و بنور منور شد ‌که‌ خطاب‌ رسيد بموسي‌: أَن‌ أَخرِج‌ قَومَك‌َ مِن‌َ الظُّلُمات‌ِ إِلَي‌ النُّورِ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 5. و خروج‌ ‌از‌ كفر و شرك‌ بايمان‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ ضلالت‌ بهدايت‌ ‌است‌، و خروج‌ ‌از‌ معاصي‌ بتوبه‌ و اطاعت‌ ‌است‌ و شر ‌اينکه‌ ظلمات‌ ‌که‌ بايد پناه‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و استعاذه‌ كرد ‌هر‌ كدام‌ مناسب‌ ‌خود‌ ‌او‌ ‌است‌، شر ظلمت‌ شب‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ سارقين‌ و فساق‌ ‌در‌ شب‌ سرقت‌ ميكنند، و اهل‌ معاصي‌ چون‌ ‌در‌ روز اشتغالاتي‌ دارند خوب‌ و بد ‌در‌ شب‌ ‌که‌ فراغت‌ پيدا ميكنند ‌در‌ تفريح‌گاه‌ها و تماشاخانه‌ها و سينماها و ‌در‌ خانه‌ها ‌که‌ ساز راديو و تلويزيون‌ ‌را‌ كوك‌ ميكنند و ‌هر‌ گونه‌ فسقي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بتوانند صادر ميشود، و دشمنها ‌در‌ شب‌ و تاريكي‌ و خلوت‌ دشمني‌ ‌خود‌ ‌را‌ عملي‌ ميكنند، و حيوانات‌ موذيه‌ ‌در‌ شب‌ راه‌ ميافتند، و سباع‌ ‌در‌ شب‌ بيرون‌ ميآيند و هكذا.

و اما شر ظلمات‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ خلود ‌در‌ عذاب‌ ‌است‌ و بليات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و اما شر ظلمات‌ معاصي‌ بسيار ‌است‌ دنيوي‌ و اخروي‌ كوتاهي‌ عمر نزول‌ بلا سلب‌ نعم‌ سياهي‌ قلب‌ ضعف‌ ايمان‌ سلب‌ توفيق‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ سوء حساب‌ سياهي‌ نامه عمل‌ خفت‌ ميزان‌ لغزش‌ ‌بر‌ صراط رنجش‌ قلوب‌ مطهره‌ پيغمبر و ائمه‌ هدي‌ و ‌غير‌ اينها.

]

(آیه 3)- سپس در توضیح و تفسیر این مطلب می‌افزاید: «و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود» (و من شر غاسق اذا وقب).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

فهرست سوره‌های قرآن

«سوره فلق» صد و سیزدهمین سوره از قرآن مجید است و دارای ۵ آیه می باشد.

بیشتر مفسّرین گفته‌ اند سوره «فلق» مدنی و بعضى هم گفته‌اند مکی است. این سوره در ترتیب مصحف، صد و سیزدهمین سوره و در ترتیب نزول، بیستمین سوره قرآن کریم است که پیش از آن سوره فیل و پس از آن سوره ناس نازل شده است.

خدای متعال در این سوره به رسول گرامى خود دستور می دهد که از هر شرّ و از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد.[۱]

در حدیث ابى بن کعب است که هر کس «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را بخواند، پس مانند آن است که تمام کتابهایى را که خدا نازل کرده بر پیامبران خوانده است.
معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

و از عقبه بن عامر روایت شده که گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بر من آیاتى نازل شده که مانند آن نازل نشده و آن «معوّذتین» است و این روایت را هم صحیح مسلم نقل کرده است، و از همین عقبه است از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله که فرمود: اى عقبه آیا به تو بیاموزم دو سوره را که آنها افضل قرآن باشد، گفتم آرى یا رسول اللَّه، پس مرا «معوّذتین» آموخت، سپس آن را در نماز صبح خواند و به من فرمود آن را بخوان هر وقت که برخاستى و خوابیدى.

ابوعبیده حذاء از امام باقر علیه السلام روایت نموده که فرمود هر کس در نماز وتر شبش «معوّذتین» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، به او گفته می شود بشارت و مژدگانى باد بر تو اى بنده خدا که مسلّما خدا «وتر» تو را (نماز شب تو را) قبول فرمود.

سوره فلق/متن و ترجمه

۱۱۲.الإخلاص

۱۱۴.الناس

۱.سوره فاتحه ۲.سوره بقره ۳.سوره آل عمران ۴.سوره نساء ۵.سوره مائده ۶.سوره انعام ۷.سوره اعراف ۸.سوره انفال ۹.سوره توبه ۱۰.سوره یونس ۱۱.سوره هود ۱۲.سوره یوسف ۱۳.سوره رعد ۱۴.سوره ابراهیم ۱۵.سوره حجر ۱۶.سوره نحل ۱۷.سوره اسراء ۱۸.سوره کهف ۱۹.سوره مریم ۲۰.سوره طه ۲۱.سوره انبیاء ۲۲.سوره حج ۲۳.سوره مومنون ۲۴.سوره نور ۲۵.سوره فرقان ۲۶.سوره شعراء ۲۷.سوره نمل ۲۸.سوره قصص ۲۹.سوره عنکبوت ۳۰.سوره روم ۳۱.سوره لقمان ۳۲.سوره سجده ۳۳.سوره احزاب ۳۴.سوره سبأ ۳۵.سوره فاطر ۳۶.سوره یس ۳۷.سوره صافات ۳۸.سوره ص ۳۹.سوره زمر ۴۰.سوره غافر ۴۱.سوره فصلت ۴۲.سوره شوری ۴۳.سوره زخرف ۴۴.سوره دخان ۴۵.سوره جاثیه ۴۶.سوره احقاف ۴۷.سوره محمد ۴۸.سوره فتح ۴۹.سوره حجرات ۵۰.سوره ق ۵۱.سوره ذاریات ۵۲.سوره طور ۵۳.سوره نجم ۵۴.سوره قمر ۵۵.سوره الرحمن ۵۶.سوره واقعه ۵۷.سوره حدید ۵۸.سوره مجادله ۵۹.سوره حشر ۶۰.سوره ممتحنه ۶۱.سوره صف ۶۲.سوره جمعه ۶۳.سوره منافقون ۶۴.سوره تغابن ۶۵.سوره طلاق ۶۶.سوره تحریم ۶۷.سوره ملک ۶۸.سوره قلم ۶۹.سوره الحاقه ۷۰.سوره معارج ۷۱.سوره نوح ۷۲.سوره جن ۷۳.سوره مزمل ۷۴.سوره مدثر ۷۵.سوره قیامه ۷۶.سوره انسان ۷۷.سوره مرسلات ۷۸.سوره نبأ ۷۹.سوره نازعات ۸۰.سوره عبس ۸۱.سوره تکویر ۸۲.سوره انفطار ۸۳.سوره مطففین ۸۴.سوره انشقاق ۸۵.سوره بروج ۸۶.سوره طارق ۸۷.سوره اعلی ۸۸.سوره غاشیه ۸۹.سوره فجر ۹۰.سوره بلد ۹۱.سوره شمس ۹۲.سوره لیل ۹۳.سوره ضحی ۹۴.سوره انشراح ۹۵.سوره تین ۹۶.سوره علق ۹۷.سوره قدر ۹۸.سوره بینه ۹۹.سوره زلزال ۱۰۰.سوره عادیات ۱۰۱.سوره قارعه ۱۰۲.سوره تکاثر ۱۰۳.سوره عصر ۱۰۴.سوره همزه ۱۰۵.سوره فیل ۱۰۶.سوره قریش ۱۰۷.سوره ماعون ۱۰۸.سوره کوثر ۱۰۹.سوره کافرون ۱۱۰.سوره نصر ۱۱۱.سوره مسد ۱۱۲.سوره اخلاص ۱۱۳.سوره فلق ۱۱۴.سوره ناس



آيات 1 تا 5

 بسم الله الرحمن الرحيم

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

 قل اعوذ برب الفلق (1)

 من شر ما خلق (2)

 و من شر غاسق اذا وقب (3)

 و من شر النفاثات فى العقد (4)

 و من شر حاسد اذا حسد (5)

ترجمه آيات

به نام الله كه بخشنده به همه و مهربان به خواص از بندگان است. بگو پناه مى برم به پروردگار صبحدم (1).

از شر هر چه كه او خلق كرده و داراى شر است (2).

و از شر شب وقتى كه با ظلمتش فرا مى رسد (3).

و از شر زنان جادوگر كه به گره ها مى دمند و افسون مى كنند (4).

و از شر حسودى كه بخواهد زهر حسد خود را بريزد (و عليه من دست بكار توطئه شود) (5).

بيان آيات

در اين سوره به رسول گرامى خود دستور مى دهد كه از هر شر و از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد، و اين سوره به طورى كه از روايات وارده در شان نزولش بر مى آيد در مدينه نازل شده است.

معنى (فلق) در (قل اعوذ برب الفلق) و مفاد (و من شر ما خلق)

قل اعوذ برب الفلق

مصدر (عوذ) كه كلمه (اعوذ) متكلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ كردن خويش و پرهيز دادن از شر از راه پناه بردن به كسى است كه مى تواند آن شر را دفع كند، و كلمه (فلق ) – به فتحه اول و سكون دوم – به معناى شكافتن و جدا كردن است، و اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد صفت مشبهه اى به معناى مفعول خواهد بود، نظير (قصص ) به دو فتحه (چون قصص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است )، كه به معناى مقصوص يعنى حكايت شده، و يا نقل شده است، و غالبا اين كلمه بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و فلق يعنى آن لحظه اى كه نور گريبان ظلمت را مى شكافد و سر بر مى آورد.

و بنا بر اين، معناى آيه چنين مى شود: بگو من پناه مى برم به پروردگار صبح، پروردگارى كه آن را فلق مى كند و مى شكافد، و مناسب اين تعبير با مساله پناه بردن از شر، كه خود ساتر خير و مانع آن است، بر كسى پوشيده نيست.

ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه (فلق ) هر چيزى است كه از كتم عدم به وسيله خلقت سر بر آورد، براى اينكه خلقت و ايجاد در حقيقت شكافتن عدم، و بيرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتيجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است.

بعضى ديگر گفته اند: كلمه (فلق ) نام چاهى است در جهنم.

مؤيد اين قول بعضى از رواياتى است كه در تفسير اين سوره وارد شده.

 

من شر ما خلق

يعنى از شر هر مخلوقى، چه انسان و چه جن و چه حيوانات و چه هر مخلوق ديگرى كه شرى همراه خود دارد، پس، از عبارت (ما خلق ) نبايد تو هم كرد كه تمامى مخلوقات شرند و يا شرى با خود دارند، زيرا مطلق آمدن اين عبارت دليل بر استغراق و كليت نيست.

 

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

و من شر غاسق اذا وقب

در صحاح مى گويد: كلمه (غسق ) به معناى اولين مرحله از ظلمت شب است، وقتى گفته مى شود (قد غسق الليل ) معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و عاسق شب، آن ساعتى است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود.

و كلمه (وقوب ) كه مصدر فعل ماضى (وقب ) است، به معناى داخل شدن است.

در نتيجه معناى آيه اين مى شود: و از شر شب وقتى كه با ظلمتش داخل مى شود. و اگر در آيه شريفه شر را به شب نسبت داده، به خاطر اين بوده كه شب با تاريكيش شرير را در رساندن شر كمك مى كند، و به همين جهت مى بينيم شرورى كه در شب واقع مى شود بيشتر از شرور واقع در روز است. علاوه بر اين، انسان كه مورد حمله شرور است، در شب ناتوان تر از روز است.

ولى بعضى گفته اند: مراد از كلمه (غاسق ) خصوص شب نيست، بلكه هر شرى است كه به آدمى هجوم بياورد، هر چه مى خواهد باشد.

ذكر خصوص شر شبانگاه، شر ساحران و شر حاسد بعد از ذكر (من شر ما خلق) از باب اهتمام به اين سه شرط است

در آيه اول مطلق شر را ذكر كرد، و در آيه دوم خصوص (شر غاسق ) را ياد آور شد، و اين خود از باب ذكر خاص بعد از عام است، تا اهتمام بيشتر نسبت به خاص را برساند، و در اين سوره بعد از ذكر شر عام، به خصوص سه شر اهتمام شده است : يكى شر شب وقتى داخل مى شود. و دوم شر ساحران. و سوم شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى آورند.

 

و من شر النفاثات فى العقد

يعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را جادو مى كنند. و اگر از ميان جادوگران، خصوص زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان بيشتر است تا مردان، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله تصديق دارد، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد: (فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله )، و نيز نظير آن، آيه اى است كه سخن از ساحران فرعون دارد.

ولى بعضى از مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن زنانى است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست دارند، پس مراد از كلمه عقد – كه جمع (عقده ) است – راى، و مراد از (نفث در عقد) به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است. ولى اين معنايى به دور از ذهن است.

 

و من شر حاسد اذا حسد

يعنى از شر حسود وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد.

بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده، با همان نگاه، زهر خود را مى ريزد.

بحث روايتى

چند روايت حاكى از نزول (معوذتين) بعد از بيمار شدن پيامير (صلى الله عليه و آله) بر اثر سحر يك يهودى

در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت : مردى يهودى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را جادو كرد، و در نتيجه آن حضرت بيمار شد، جبرئيل بر او نازل گشته دو سوره معوذتين را آورد و گفت : مردى يهودى تو را سحر كرده و سحر مذكور در فلان چاه است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) على (عليه السلام) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گره هاى آن را باز نموده، براى هر گره يك آيه بخواند، على (عليه السلام) هر گرهى را باز مى كرد يك آيه را مى خواند، به محضى كه گرهها باز و اين دو سوره تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) برخاست، گويا پاى بندى از پايش باز شده باشد.

مؤلف: و از كتاب (طب الائمه ) نقل شده كه به سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام صادق (عليه السلام) نظير اين معنا را روايت كرده. و در اين معنا روايات بسيارى از طرق اهل سنت با مختصر اختلافى وارد شده، و در بسيارى از آنها آمده كه زبير و عمار را هم با على (عليه السلام) فرستاد، و در آن كتاب رواياتى ديگر نيز از طرق ائمه اهل بيت (عليهم السلم) نقل شده.

و به اين دسته روايات اشكالى كرده اند، و آن اين است كه اين روايات با مصونيت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از تاثير سحر نمى سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب موثر مى شده با اينكه قرآن كريم مسحور شدن آن جناب را انكار نموده، فرموده : (و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا). ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اينكه منظور مشركين از اينكه آنجناب را مسحور بخوانند، اين بوده كه آن جناب بى عقل و ديوانه است، آيه شريفه هم اين معنا را رد مى كند، و اما تاثير سحر در اينكه مرضى در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن را داشته باشد، هيچ دليلى بر مصونيت آن جناب از چنين تاثيرى در دست نيست.

و در مجمع البيان است كه : از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه بسيار مى شد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حسن و حسين را با اين دو سوره تعويذ مى كرد.

و نيز در همان كتاب از عقبه بن عامر روايت شده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آياتى بر من نازل شده كه نظيرش نازل نشده، و آن دو سوره (قل اعوذ) است، اين حديث را در صحيح آورده.

مؤلف: در الدر المنثور اين حديث را به ترمذى و نسائى و غير آن دو نيز نسبت داده، و نيز روايتى در اين معنا از كتاب (اوسط) طبرانى از ابن مسعود نقل كرده.

و بعيد نيست كه مراد آن جناب از نازل نشدن مثل اين دو سوره اين باشد كه تنها اين دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده، و هيچ سوره اى ديگر اين خاصيت را ندارد.

نظر ابن مسعود دائر بر اينكه (معوذتين) جزء قرآن نيست، رد اين نظر و بيان اينكه تواتر قطعى بر اينكه اين دو سوره جزء قرآنند وجود دارد

و در الدر المنثور است كه احمد، بزار، طبرانى، و ابن مردويه از طرق صحيح از ابن عباس و ابن مسعود روايت كرده اند كه ابن مسعود دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن ها پاك مى كرد و مى تراشيد و مى گفت : قرآن را به چيزى كه جز و قرآن نيست مخلوط مكنيد، اين دو سوره جز و قرآن نيست، بلكه تنها به اين منظور نازل شد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خود را به آن دو حرز كند. و ابن مسعود هيچ وقت اين دو سوره را به عنوان قرآن نمى خواند.

مؤلف: سيوطى بعد از نقل اين حديث مى گويد: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در اين سخن پيروى نكردند، و چگونه مى توانستند پيروى كنند، با اينكه به طرق صحيح از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه در نماز اين دو سوره را مى خواند، و علاوه بر اين در قرآن كريم ثبت شده است.

و در تفسير قمى به سند خود از ابو بكر حضرمى روايت كرده كه گفت : خدمت ابى جعفر (عليه السلام) عرضه داشتم : ابن مسعود چرا دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن پاك مى كرده ؟ فرمود: پدرم در اين باره مى فرمود: اين كار را به راى خود مى كرده و گر نه آن دو از قرآن است.

مؤلف: و در اين معنا روايات بسيارى از طرق شيعه و سنى رسيده، علاوه بر اين، جزو بودن اين دو سوره براى قرآن، مورد تواتر قطعى تمامى كسانى است كه متدين به دين اسلامند، و لذا مى بينيم در پاسخ بعضى از منكرين اعجاز قرآن كه گفته اند: اگر قرآن معجزه بود نبايد در جزئيت اين دو سوره براى قرآن اختلاف شود، گفته اند تواتر قطعى هست بر اينكه اين دو سوره جزو قرآن است، و اين تواتر كافى است در اينكه به اختلاف مذكور اعتنايى نشود، علاوه بر اين آنها هم كه گفته اند: اين دو سوره جزو قرآن نيست، نگفته اند كه ساخته خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و از ناحيه خداى تعالى نازل نشده، و نيز نگفته اند كه مشتمل بر اعجاز در بلاغت نيست، بلكه تنها گفته اند جزو قرآن نيست، كه آن هم گفتيم قابل اعتناء نيست، چون تواتر عليه آن قائم است.

چند روايت درباره مراد از (فلق) و درباره آثار حسد 

و در الدر المنثور است كه ابن جرير، از ابو هريره از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده كه فرمود: (فلق) نام چاهى رو پوشيده است در جهنم.

مؤلف: در معناى اين روايت روايات بسيارى ديگر هست كه در بعضى از آنها آمده : فلق نام درى است در جهنم كه وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، اين روايت را عقبه بن عامر نقل كرده. و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ كه وقتى بخواهند دوزخ را شعله ور سازند از آنجا شعله ور مى كنند، ناقل اين روايت عمرو بن عنبسه است. و از اين قبيل رواياتى ديگر.

و در مجمع البيان مى گويد بعضى ها گفته اند: فلق چاهى در جهنم است كه اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مى گردند، ناقل اين حديث سدى است. و ابو حمزه ثمالى و على بن ابراهيم هم آن را در تفسير خود آورده اند.

و در تفسير قمى از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادق (عليه السلام) روايت آورده كه فرموده : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فقر با كفر فاصله چندانى ندارد، و حسد آن قدر موثر است كه گويى مى خواهد از قضا و قدر الهى هم جلو بزند.

مؤلف: اين روايت به همين عبارت از انس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده.

و در كتاب عيون به سند خود از سلطى از حضرت رضا از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامش از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند كه فرمود: نزديك است كه حسد از قضا و قدر الهى سبقت بگيرد. (اين تعبير كنايه است از شدت تاثير حسد، نه اينكه مى تواند سبقت بگيرد، چون تاثير حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است ).

و در الدر المنثور است كه : ابن ابى شيبه از انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: حسد حسنات آدمى را مى خورد، آنچنان كه آتش هيزم را. (لطفى كه در اين تشبيه بكار رفته از نظر خواننده مخفى نماند).



آيه و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

قل اءعوذ برب الفلق (1)
من شر ما خلق (2)
و من شر غاسق إ ذا وقب (3)
و من شر النفثت فى العقد (4)
و من شر حاسد إ ذا حسد (5)معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 – بگو پناه ميبرم به پروردگار سپيده صبح .
2 – از شر تمام آنچه آفريده است .
3 – و از شر هر موجود مزاحمى هنگامى كه وارد مى شود.
4 – و از شر آنها كه در گره ها مى دمند (و هر تصميمى را سست مى كنند).
5 – و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد.تفسير:پناه مى برم به پروردگار سپيده دم !
در نـخـسـتـين آيه به شخص پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عنوان يك الگو و پيشوا
دسـتـور مـى دهـد: بـگـو: پـنـاه مـى بـرم بـه پـروردگـار سـپـيـده صـبـح كـه دل سياهى شب را مى شكافد (قل اعوذ برب الفلق ).
از شر تمام آنچه آفريده است (من شر ما خلق ).
از شر همه موجودات شرور، انسانهاى شرور، جن و حيوانات و حوادث و پيشامدهاى شر و از شر نفس اءماره .(فـلق ) (بـر وزن شـفـق ) از مـاده فـلق (بـر وزن خـلق ) در اصـل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگر است ، و از آنجا كه به هنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مى شكافد، اين واژه به معنى طلوع صبح ، به كار رفته ، همانگونه كه (فجر) نيز به همين مناسبت بر طلوع صبح اطلاق مى شود.
بـعـضـى آن را به معنى همه مواليد و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه مى دانند، چرا كه تولد اين موجودات كه با شكافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گيرد از عجيب ترين مراحل وجود آنها است ، و در حقيقت هنگام تولد جهش عظيمى در آن موجود رخ مى دهد و از جهانى به جهان ديگرى گام مى نهد.
در آيـه 95 انـعـام مـى خـوانـيم : ان الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج المـيت من الحى (خداوند شكافنده دانه و هسته است ، زنده را از مرده خارج مى سازد، و مرده را از زنده ).
بـعـضـى نـيـز مـفـهـوم فـلق را از ايـن هم گسترده تر گرفته اند، و آن را به هر گونه آفـرينش و خلقت اطلاق كرده اند، چرا كه با آفرينش هر موجود پرده عدم شكافته مى شود و نور وجود آشكار مى گردد.
هـر يـك از ايـن مـعـانى سه گانه (طلوع صبح – تولد موجودات زنده – آفرينش هر موجود) پديده اى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر
آن است ، و توصيف خداوند به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است .
در بـعـضـى از احـاديـث نـيـز آمـده كـه (فـلق ) چـاه يـا زنـدانى در دوزخ است ، و همچون شكافى در دل جهنم خودنمائى مى كند.
ايـن روايـت مـمـكـن اسـت اشـاره بـه مصداقى از مصداقهاى آن باشد نه اينكه مفهوم گسترده (فلق ) را محدود كند.
تـعـبـير به (من شر ما خلق ) مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خود شرى دارد، چـرا كـه آفـريـنش همان ايجاد است ، و ايجاد و وجود خير محض است ، قرآن مى گويد: الذى احسن كل شى ء خلقه (همان خدائى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد) (الم سجده – 7).
بـلكـه شـر هـنگامى پيدا مى شود كه مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوند و از مسير تـعـيـيـن شـده جدا گردند، فى المثل نيش و دندان برنده حيوانات يك حربه دفاعى براى آنـهـا اسـت كـه در بـرابـر دشـمـنـانـشـان بـه كـار مـى بـرنـد هـمـانـنـد سـلاحى كه ما در مقابل دشمن از آن استفاده مى كنيم ، اگر اين سلاح به مورد به كار رود خير است ، اما اگر نابجا و در برابر دوست مصرف گردد شر است .
وانـگـهـى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مى كنيم ولى در باطن خير اسـت مـانـنـد حـوادث و بـلاهـاى بـيـدارگـر و هشدار دهنده كه انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مى كند اينها مسلما شر نيست .
سـپـس در توضيح و تفسير اين مطلب مى افزايد: (و از شر هر موجود مزاحمى هنگامى كه وارد مى شود) (و من شر غاسق اذا وقب ).(غـاسـق ) از مـاده (غـسـق )(بـر وزن شفق ) به گفته (راغب ) در (مفردات ) به مـعـنـى شـدت ظـلمـت شـب اسـت كـه در هـمـان نـيـمـه شـب حـاصـل مـى شود، و لذا قرآن مجيد به هنگام اشاره به پايان وقت نماز مغرب مى فرمايد: الى غسق
الليـل ، و ايـنكه در بعضى از كتب لغت غسق به معنى تاريكى آغاز شب تفسير شده ، بعيد بـه نـظـر مـى رسـد، بخصوص اينكه ريشه اصلى اين لغت به معنى امتلاء (پر شدن ) و سـيـلان است ، و مسلما تاريكى شب هنگامى پر و لبريز مى شود كه به نيمه رسد، يكى از مـفـاهـيـمـى كـه لازمـه ايـن مـعـنـى اسـت هـجـوم و حـمله ور گشتن است ، لذا در اين معنى نيز استعمال شده .
بـنـابـرايـن مـعـنى (غاسق ) در آيه مورد بحث يا (فرد مهاجم ) است ، يا هر (موجود شـرور) كـه از تـاريـكـى شـب بـراى حمله كردن استفاده مى كند، زيرا نه فقط حيوانات درنـده و گـزنـده شـب هـنـگـام از لانـه هـا بـيرون مى آيند و زيان مى رسانند، بلكه افراد شرور و ناپاك و پليد نيز غالبا از تاريكى شب براى مقاصد سوء خود استفاده مى كنند.(وقـب ) (بـر وزن شـفـق ) از مـاده (وقـب ) (بـر وزن نـقـب ) بـه مـعـنـى حـفـره و گـودال اسـت ، سـپـس فـعـل آن بـه معنى ورود در گودال به كار رفته ، گوئى موجودات شرور و زيان آور از تاريكى شب استفاده كرده ، و با ايجاد حفره هاى زيانبار براى تحقق بـخـشيدن به مقاصد پليد خود اقدام مى كنند، يا اينكه اين تعبير اشاره به (نفوذ كردن ) است .
بعد مى افزايد: (و از شر آنها كه در گره ها مى دمند) (و من شر النفاثات فى العقد).(نـفـاثـات ) از مـاده (نـفـث ) (بـر وزن حـبـس ) در اصـل بـه مـعنى ريختن مقدار كمى از آب دهان است ، و از آنجا كه اين كار با دميدن انجام مى گيرد، (نفث ) به معنى (نفخ ) (دميدن ) نيز آمده است .
ولى بسيارى از مفسران (نفاثات ) را به معنى (زنان ساحره ) تفسير
كـرده انـد (نـفـاثـات جمع مؤ نث است و مفرد آن (نفاثة ) صيغه مبالغه از نفث مى باشد) آنـهـا اورادى را مـى خـوانـدنـد و در گره هائى مى دميدند و به اين وسيله سحر مى كردند، ولى جـمعى آن را اشاره به زنان وسوسه گر مى دانند كه پى در پى در گوش مردان ، مـخـصـوصـا همسران خود، مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنين آنها را در انجام كارهاى مـثـبـت سـسـت كـنـنـد، و وسـوسـه هـاى ايـن گـونـه زنـان در طـول تـاريـخ چـه حـوادث مرگبارى كه بار نياورده ، و چه آتشها كه بر نيفروخته و چه عزمهاى استوارى را كه سست نساخته است .
فـخـر رازى مـى گـويـد زنـان بـه خـاطـر نـفـوذ مـحـبـتـهـايـشـان در قـلوب رجال ، در آنان تصرف مى كنند.
ايـن مـعـنـى در عـصـر و زمـان مـا از هـر وقـت ظـاهـرتـر اسـت زيـرا يـكـى از مـهـمـتـريـن وسـائل نـفـوذ جـاسـوسـهـا در سياستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است كه با اين نـفـاثـات فـي العـقـد قـفـلهـاى صـنـدوقـهـاى اسـرار را مـى گـشـايـنـد و از مـرمـوزتـريـن مسائل با خبر مى شوند و آن را در اختيار دشمن قرار مى دهند.
بـعـضى نيز نفاثات را به نفوس شريره ، و يا جماعتهاى وسوسه گر كه با تبليغات مستمر خود گره هاى تصميمها را سست مى سازند تفسير نموده اند.
بـعـيـد نـيـسـت كـه آيـه مـفـهـوم عـام و جـامـعـى داشـتـه بـاشـد كـه هـمـه ايـنـهـا را شامل شود حتى سخنان سخن چينها، و نمامان كه كانونهاى محبت را سست و ويران مى سازند.
البـتـه بـايـد تـوجـه داشـت كـه قـطـع نـظـر از شـاءن نـزول سـابق نشانه اى در آيه نيست كه منظور از آن خصوص سحر ساحران باشد، و به فـرض كـه آيـه را چـنـيـن تـفـسـيـر كـنـيـم دليـل بـر صـحـت آن شـاءن نزول نمى باشد، بلكه تنها دليل بر اين است
كـه پـيـغـمـبـر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) از شر ساحران به خدا پناه مى برد، درسـت مـثل اينكه افراد سالم از بيمارى سرطان به خدا پناه مى برند هر چند هرگز مبتلا به آن نشده باشند.
در آخرين آيه اين سوره مى فرمايد: و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد (و من شر حاسد اذا حسد).
ايـن آيـه نـشان مى دهد كه حسد از بدترين و زشت ترين صفات رذيله است ، چرا كه قرآن آن را در رديـف كـارهـاى حيوانات درنده و مارهاى گزنده ، و شياطين وسوسه گر قرار داده است .
نكته ها :
1 – مهمترين منابع شر و فساد
در آغـاز ايـن سـوره بـه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد كه از شـر تـمـام مخلوقات شرور به خدا پناه برد، سپس در توضيح آن اشاره به سه گونه شر مى كند شر مهاجمين تاريك دل كه از تاريكيها استفاده مى كنند و حمله ور مى شوند.
شر وسوسه گرانى كه با سخنان و تبليغات سوء خود اراده ها، ايمانها، عقيده ها محبتها و پيوندها را سست مى كنند.
و شر حسودان .
از ايـن اجـمـال و تفصيل چنين استفاده مى شود كه عمده شرور و آفات از همينجا سرچشمه مى گيرد و مهمترين منابع شر و فساد اين سه منبع است و
اين بسيار پر معنى و قابل تامل مى باشد.2 – تناسب آياتقـابـل تـوجـه ايـنـكه در نخستين آيه اين سوره به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دسـتـور مى دهد كه به پروردگار فلق پناه برد، از شر تمام موجودات ذى شر، انتخاب (رب فلق ) شايد به خاطر اين است كه موجودات شرور نور و روشنائى سلامت و هدايت را قطع مى كنند، ولى پروردگار فلق شكافنده ظلمتها و تاريكيها است .3 – تاثير سحردر جـلد اول ذيـل آيه 102 و 103 سوره بقره بحثهاى مفصلى در باره حقيقت سحر در زمانهاى گذشته و امروز، و حكم سحر از نظر اسلام .
و چـگـونـگـى تـاثـير آن بحثهاى مشروحى داشتيم ، و در آن مباحث تاثير سحر را به طور اجـمال پذيرفته ايم ، ولى نه به آن صورتى كه پندارگرايان و افراد خرافى از آن سخن مى گويند، براى توضيح بيشتر به همان بحث مراجعه فرمائيد.
امـا نـكـته اى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه اگر در آيات مورد بحث به پيغمبر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) دسـتـور مـى دهد كه از سحر ساحران يا مانند آن به خدا پـنـاه بـرد، مـفـهـومـش اين نيست كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مورد سحر آنها قـرار گرفته ، بلكه درست به اين ميماند كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از هـر گـونـه اشتباه و خطا و گناه نيز به خدا پناه مى برد، يعنى با استفاده از لطف خدا از ايـن خـطـرات مـصـون مى ماند و اگر لطف خدا نبود امكان تاثير سحر در حق او بود، اين از يكسو.
از سـوى ديـگـر سـابـقـا گـفـتـيـم دليـلى نـداريم كه منظور از (النفاثات فى العقد) ساحران باشد.4 – شر حسودان !(حـسـد) يـك خـوى زشـت شـيـطـانـى اسـت كـه بـر اثـر عـوامـل مـخـتـلف مـانـنـد ضـعـف ايـمـان و تـنـگ نـظـرى و بـخـل در وجـود انـسـان پـيـدا مـى شـود، و بـه مـعـنـى درخـواسـت و آرزوى زوال نعمت از ديگرى است .
حسد سرچشمه بسيارى از گناهان كبيره است .
حـسـد هـمـانـگـونـه كه در روايات وارد شده است ايمان انسان را مى خورد و از بين مى برد همانگونه كه آتش هيزم را!
هـمـانـگـونـه كـه امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) مـى فـرمـايـد: ان الحـسـد لياكل الايمان كما تاكل النار الحطب .
در حـديـث ديـگـرى از امـام صادق آمده است آفة الدين الحسد و العجب و الفخر: آفت دين حسد است و خود بزرگ بينى و تفاخر.
ايـن بـه خاطر آن است كه حسود در واقع معترض به حكمت خدا است كه كه چرا به افرادى نـعـمـت بـخـشـيـده ؟ و مـشـمـول عنايت خود قرار داده است ؟ همانگونه كه در آيه 54 نساء مى خوانيم : ام يحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله .
كـار حـسـد مـمـكـن اسـت بـه جـائى رسـد كـه حـتـى بـراى زوال نـعـمـت از شخص محسود خود را به آب و آتش زند و نابود كند، چنانكه نمونه اش در داستانها و تواريخ معروف است .
در نـكـوهـش حـسـد هـمـيـن بـس كـه نـخـسـتـيـن قـتـلى كـه در جـهـان واقـع شـد از نـاحـيـه قابيل نسبت به برادرش (هابيل ) بر اثر انگيزه (حسد) بود.(حسودان ) هميشه يكى از موانع راه انبيا و اوليا بوده اند، و لذا قرآن
مـجيد به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد كه از شر حاسدان به خدا و رب فلق پناه برد.
گـر چـه مـخـاطـب در ايـن سوره و سوره بعد شخص پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ولى مسلما منظور الگو و نمونه است و همه بايد از شر حسودان به خدا پناه برند.
خداوندا! ما نيز از شر حسودان به ذات مقدس تو پناه مى بريم .
پروردگارا! از تو مى خواهيم كه خود ما را نيز از حسد نسبت به ديگران حفظ نمائى .
بارالها ! ما را از شر نفاثات فى العقد و وسوسه گران در راه حق نيز محفوظ بدار.
آمين يا رب العالمين

سوره فلق در مکه نازل شده و دارای ۵ آیه است.

فَلَق یعنی آن لحظه‌ای که نور گریبان ظلمت را می‌شکافد و سر برمی‌آورد.[۱]

این سوره و سوره «ناس» را «معوذتین» هم می‌گویند؛ چون در آغاز هر دو سوره، مسئله تعویذ و پناه بردن به خدا مطرح شده‌است.

سوره «فلق» قبل از سوره «ناس» نازل شده‌است.

بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (۲) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (۳) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)
معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم، «۱» از زیان مخلوقاتی که [با انحرافشان از قوانین الهی به انسان] ضرر می‌رسانند، «۲» و از زیان شب هنگامی که با تاریکیاش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان‌های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین‌اند] «۳» و از زیان دمندگان [که افسون و جادو] در گره‌ها [می‌دمند و با این کار شیطانی در زندگی فرد ، خانواده و جامعه خسارت به بار می‌آورند] «۴» و از زیان حسود، زمانی که حسد می‌ورزد. «۵»

محتوای این سوره تعلیماتی است که خدا به محمد خصوصاً و به سایر مسلمانان عموماً در زمینه پناه بردن به او از شر همه آنچه قرآن شر می‌نامد می‌دهد.

به‌گزارش طبرسی، محدث شیعه، در تفسیر مجمع‌البیان، در یکی از احادیث اسلامی آمده که محمد «شدیداً بیمار شد، «جَبرَئیل» و «میکائیل» نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره فلق را تلاوت کرد، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس» را.»[۲][۳]

در روایت دیگری که در تفسیر مجمع‌البیان از محمد باقر نقل شده، آمده «هر کسی که در نماز وِتْر «معوذتین» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» را بخواند، به او گفته می‌شود: ای بندهٔ خدا! بشارت باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کرده!»[۴]

به‌گزارش طبرسی در مجمع‌البیان، از پیامبر اسلام روایت شده که هرکس دو سورهٔ فلق و ناس را بخواند، مثل این است که تمام کتاب‌های پیامبران الهی را خوانده باشد.[۵] در تفسیر کشاف از جارالله زمخشری، محدث سنی معتزلی، آمده که محمد این دو سوره را «محبوب‌ترین سوره‌ها» نزد خدا گفته و نیز این که هیچ سوره‌ای مثل این دو نازل نشده‌است.[۶]

در مجمع‌البیان آمده که ابی‌خدیجه از حسین بن علی نقل کرده که «جبرئیل در حالی که پیامبر اسلام، محمد، مشغول دادخواهی یا ناله بود، ارواح پلید را به‌وسیله قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس [سورهٔ ناس] و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق [سورهٔ فلق] و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد [سورهٔ توحید] دور کرد و سپس گفت: به نام خدا ارواح پلید را از او دور می‌سازم و خدا شفا می‌دهد تو را از هر دردی که تو را اذیت کند بگیر آن را که بر تو گوارا باشد».[الف][۷]

آمده که عبدالله بن مسعود در مصحف خود از آوردن سوره‌های معوذتین و فاتحه امتناع کرده و آن‌ها را جزء قرآن به‌حساب نیاورده[۸][۹][۱۰] و در این خصوص گفته‌است: «چرا چیزی که در کتاب خدا نیست را به آن می‌افزایید؟». وی اعتقاد داشت که این دو سوره نه به‌عنوان بخشی از قرآن، بلکه به‌عنوان وسیله‌ای برای حِرز پیامبر نازل شده‌اند.[۱۱] در الدر المنثور گفته شده که وی از خواندن این دو سوره به‌عنوان بخشی از قرآن هم امتناع کرده‌است.[۱۲] در کتب مختلف اسلامی، نقدهایی به این ادعا وارد شده‌است. در الدر المنثور از معاذ بن جبل، یکی از صحابهٔ محمد، نقل شده که وی خواندن این سوره توسط پیامبر اسلام در نماز را شنیده‌است.[۱۳] در تفسیر المیزان آمده که هنگامی که از محمد باقر دربارهٔ دلیل حذف این سوره‌ها توسط ابن مسعود پرسیده‌اند، وی به نقل از پدرش این کار را نظر شخصی ابن مسعود دانسته و این دو سوره را جزئی از قرآن به‌شمار آورده‌است.[۱۴]

سورهٔ فلق، در کنار کافرون، توحید و ناس، یکی از سوره‌های چهارقُل (چارقُل) است. عبارت چهارقل به چهار سوره از قرآن که با حرف امر «قُل» آغاز می‌شوند اشاره دارد.[۱۵]

در فرهنگ اسلامی، سوره‌های معوذتین به عنوان تَعویذ و حِرز شناخته شده‌اند.[۱۶] پیامبر اسلام هم خواندن این دو سوره را بهترین تعویذ دانسته‌است.[۱۷] به این دو سوره و دیگر آیات قرآن که به عنوان حرز و تعویذ استفاده می‌شوند، قَوارِع قرآن هم گفته می‌شود.[۱۸]

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

به نام خداوند بخشاینده مهربان

کلیدواژه‌ها

سوره ناس تفسیر قرآن جن و انس

ارسال به دوستان

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

لینک این صفحه را جهت بازدید دوستانتان، به پست الکترونیکی آنها ارسال نمایید.

نام دوست شما

پست الکترونیکی دوست شما

نام شما

پست الکترونیکی شما

پیغام شما برای دوست‌تان

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۞ بحث تفسیری درباره سوره مبارکه فلق « مدیر بحث: kabootare haram » ۞

سوره فَلَق صد و سیزدهمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن است که در جزء سی‌ام جای دارد. نام‌گذاری این سوره به نام فلق به معنای صبح و سپیده‌دم از آیه اول آن گرفته شده است. سوره فلق جزو سوره‌های چهارقل است. خداوند در این سوره به پیامبر(ص) دستور می‌دهد از هر شرّی به خدا پناه ببرد، مخصوصاً از شر تاریکی شب، زنان افسونگر و شر حسودان. برخی از مفسران اهل سنت گویند این سوره هنگامی نازل شد که مردی یهودی، پیامبر(ص) را سِحر کرد و پیامبر به سبب آن بیمار شد. پس از آمدن جبرئیل و نزول سوره فلق و ناس، آیاتی از آن بر پیامبر(ص) خوانده شد و او از بستر بیماری برخاست. برخی از عالمان شیعه به این سخن اشکال کرده‌اند و گفته‌اند سحر و جادو بر پیامبر(ص) اثر نمی‌کند.

سوره فلق و ناس را مُعَوِّذتین گویند؛ چراکه برای تعویذ خوانده می‌شوند. در فضیلت تلاوت سوره فلق نقل شده هر کس دو سوره ناس و فلق را بخواند، مانند آن است که همه کتاب‌های پیامبران الهی را قرائت کرده است. همچنین نقل شده پيامبر(ص) دو سوره فلق و ناس را محبوب‌ترينِ سوره‌ها نزد خداوند می‌دانست.

این سوره را فَلَق نامیده‌اند که از آیه اول آن گرفته شده است.[۱] فلق به معنای صبح و سپیده‌دم است.[۲] نام دیگر این سوره، «مُعَوِّذَة» (پناه بردن) است که از واژه «عوذ: پناه بردن» در آیه اول گرفته شده است.[۳] سوره فلق و سوره ناس را مُعَوِّذَتین گویند. این دو سوره را به دلیل اینکه آنها را در مواقع احساس خطر می‌خوانند، مُشَقشَقَتَین نیز گفته‌اند.[۴]

سوره فلق جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، بیستمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و سیزدهمین سوره است[۵] و در جزء سی‌ام قرآن جای دارد.

سوره فلق ۵ آیه، ۲۳ کلمه و ۷۳ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سوره‌های مُفصَّلات است. سوره فلق جزو چهار قل است، یعنی چهار سوره‌ای که با «قُل» آغاز می‌شوند.[۶]معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست

خداوند در سوره فلق به پیامبر(ص) دستور می‌دهد که از هر شرّی به خدا پناه ببرد، مخصوصاً از شر تاریکی شب، شر زنان افسونگر و شر حسودان. بنابر تفسیر المیزان مراد از «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» فقط زنان ساحر نیستند بلکه هر شخصی است که سحر و جادو انجام می‌دهد.[۷] به گفته تفسیر نمونه، سوره فلق به پیامبر و مسلمانان تعلیم می‌دهد در برابر هر شری به خدا پناه ببرند و خود را به او بسپارند.[۸]

درباره شأن نزول این سوره، روایتی در منابع اهل سنت نقل شده است که عالمان شیعه آن را نپذیرفته‌اند.[۱۰] در کتاب «الدر المَنثور» از کتاب‌های تفسیری اهل سنت آمده است مردى يهودى، پیامبر(ص) را سِحر كرد. جبرئیل نزد پيامبر(ص) آمد و مُعَوِّذتین (سوره فلق و ناس) را آورد و گفت مردى يهودى تو را سحر كرده و سحر او در فلان چاه است. پیامبر(ص) علی بن ابی‌طالب را فرستاد تا سِحر را بياورد؛ سپس دستور داد گره‌هاى آن را باز کند و براى هر گره، یک آيه از مُعَوِّذتين را بخواند. چون گره‌ها باز و اين دو سوره تمام شد، پيامبر اسلام(ص) سلامتى خود را باز يافت.[۱۱]

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد دلیلی وجود ندارد که پيامبر(ص) از نظر جسمی در برابر سِحر و جادو مقاوم باشد و جادو نتواند در بدن او مریضی ایجاد کند؛ بلکه آیات قرآن بر این دلالت دارند که دل و جان، و عقل و انديشه پيامبر(ص) از سحر و نفوذ شياطين در امان است.[۱۲]

سید رضی (درگذشته ۴۰۶ق) در تفسیر آیه چهارم سوره فلق (و از شرّ دمندگان افسون در گره‌ها) می‌نویسد: این [آیه] استعاره[۱۳] است و مراد از آن پناه بردن به خدا از شر زنانی است که تصمیم‌های راسخانه مردان را [که از شدت استواری به گره تشبیه شده است] با مکرشان از بین می‌برند و توان آنان را با نیرنگشان سست می‌کنند.[۱۴] برخی از مفسران اهل سنت[۱۵] نیز سحر و چشم زخم را نپذیرفته‌اند.[۱۶] در عین حال علامه طباطبایی می‌نویسد این آیه و آیه ۱۰۲ سوره بقره نشان می‌دهند قرآن واقعیت‌داشتن سحر و جادو را تصدیق کرده است.[۱۷]

از پیامبر(ص) نقل شده است هر کس دو سوره ناس و فلق را بخواند، مانند آن است که همه کتاب‌های پیامبران الهی را قرائت کرده است.[۱۸] از امام باقر(ع) نیز نقل شده است هر كسی در نماز شب خود، در نماز وَتْر سوره‌های مُعَوِّذَتین (ناس و فلق) و اخلاص را بخواند، به او خطاب شود كه ای بنده خدا مژده باد بر تو كه خداوند نماز وتر تو را قبول كرد.[۱۹] همچنین نقل شده است پيامبر(ص) دو سوره فلق و ناس را محبوب‌ترينِ سوره‌ها نزد خداوند می‌دانست.[۲۰] در نقلی دیگر از پیامبر(ص) آمده است هر کس سوره‌های توحید و ناس و فلق را هر شب ده مرتبه بخواند، مانند این است که تمام قرآن را قرائت کرده و از گناهانش خارج می‌شود، مانند روزی که از مادر متولد شده و اگر در آن روز یا شب بمیرد، به مرگ شهادت مرده است.[۲۱] در مورد خواص سوره فلق نقل شده است پیامبر(ص) با خواندن مُعَوِّذَتین، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) را تعویذ می‌کرده است.[۲۲]

سوره فلق

١.فاتحه
٢.بقره
٣.آل‌عمران
٤.نساء
٥.مائده
٦.انعام
٧.اعراف
٨.انفال
٩.توبه
١٠.یونس
١١.هود
١٢.یوسف
١٣.رعد
١٤.ابراهیم
١٥.حجر
١٦.نحل
١٧.اسراء
١٨.کهف
١٩.مریم
٢٠.طه
٢١.انبیاء
٢٢.حج
٢٣.مؤمنون
٢٤.نور
٢٥.فرقان
٢٦.شعراء
٢٧.نمل
٢٨.قصص
٢٩.عنکبوت
٣٠.روم
٣١.لقمان
٣٢.سجده
٣٣.احزاب
٣٤.سبأ
٣٥.فاطر
٣٦.یس
٣٧.صافات
٣٨.ص
٣٩.زمر
٤٠.غافر
٤١.فصلت
٤٢.شوری
٤٣.زخرف
٤٤.دخان
٤٥.جاثیه
٤٦.احقاف
٤٧.محمد
٤٨.فتح
٤٩.حجرات
٥٠.ق
٥١.ذاریات
٥٢.طور
٥٣.نجم
٥٤.قمر
٥٥.الرحمن
٥٦.واقعه
٥٧.حدید
٥٨.مجادله
٥٩.حشر
٦٠.ممتحنه
٦١.صف
٦٢.جمعه
٦٣.منافقون
٦٤.تغابن
٦٥.طلاق
٦٦.تحریم
٦٧.ملک
٦٨.قلم
٦٩.حاقه
٧٠.معارج
٧١.نوح
٧٢.جن
٧٣.مزمل
٧٤.مدثر
٧٥.قیامه
٧٦.انسان
٧٧.مرسلات
٧٨.نبأ
٧٩.نازعات
٨٠.عبس
٨١.تکویر
٨٢.انفطار
٨٣.مطففین
٨٤.انشقاق
٨٥.بروج
٨٦.طارق
٨٧.اعلی
٨٨.غاشیه
٨٩.فجر
٩٠.بلد
٩١.شمس
٩٢.لیل
٩٣.ضحی
٩٤.شرح
٩٥.تین
٩٦.علق
٩٧.قدر
٩٨.بینه
٩٩.زلزله
١٠٠.عادیات
١٠١.قارعه
١٠٢.تکاثر
١٠٣.عصر
١٠٤.همزه
١٠٥.فیل
١٠٦.قریش
١٠٧.ماعون
١٠٨.کوثر
١٠٩.کافرون
١١٠.نصر
١١١.مسد
١١٢.اخلاص
١١٣.فلق
١١٤.ناس

معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست
معنی کلمه فاسق در سوره فلق چیست
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *