خواص دارویی و گیاهی
Copy Right By 2016 – 1395
We and third parties such as our customers, partners, and service providers use cookies and similar technologies (“cookies”) to provide and secure our Services, to understand and improve their performance, and to serve relevant ads (including job ads) on and off LinkedIn. For more information, see our Cookie Policy.
Select Accept cookies to consent to this use or Manage preferences to make your cookie choices. You can change your cookie choices and withdraw your consent in your settings at any time.
مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.
مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
فرآیند مدیریت استراتژیک در بر گیرنده سه مرحله می شود:
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
۱) تدوین استراتژی ها
۲) اجرای استراتژی ها
۳) ارزیابی استراتژی ها
مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود. شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا فرصت هایی را به وجود می آورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف های بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت.
اجرای استراتژی ها ایجاب می کند که سازمان هدف های سالانه در نظر بگیرد، سیاست ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد کند و منابع را به گونه ای تخصیص دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا در آید.
ارزیابی استراتژی ها بدان سبب باید استراتژیهای را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمی تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می شود، سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار تکبر شود محکوم به فنا خواهد بود.
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
مدیریت استراتژیک، ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما متفاوت از این ویژگی ها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است می توان بحث کرد.
۱) قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به متوجه آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است.
۲) معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این می اندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد.
۳) مدیریت استراتژیک سازمان ره به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمانها با محیطی که در آن قرار دارند در داخل هم بستگی و تعامل می باشند. در محیط هر تغییری صورت می گیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب می کند.
۴) مدیریت استراتژیک مدیران رده پایین را راهنمایی می کند: به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیتهایی را که مشخص می کند در داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای هر کس نقطه شروع حرکت را تعیین می کند.
تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط مناسب بین محیط یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکرد آن دارد. برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب فرآیندی رسمی به اجرا درآید. شرکت های کوچک، در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند. مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدم های بعدی را برنامه ریزی کنند.
مدیریت استراتژیک طی چهار مرحله تکامل می یابد:
مرحله ۱) برنامه ریزی مالی اساسی:
با هدف اهمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجه ها.
مرحه ۲) برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی :
با هدف برنامه ریزی مؤثرتر به منظور کمک به رشد سازمان از طریق تلاش برای پیش بینی آینده فراتر از سال بعد.
مرحله ۳) برنامه ریزی با تأکید بر محیط خارجی سازمان (برنامه ریزی استراتژیک):
با هدف تأمین خواسته ها، نیازها و سلایق بازارها و موفقیت در رقابت از طریق تلاش برای جا انداختن و اعمال تفکر استراتژیک.
مرحله ۴) مدیریت استراتژیک:
با هدف کسب مزیت رقابتی و آینده ای موفق از طریق مدیریت تمام منابع
به یکدیگر آگاهی هدیه کنیم ….
افشین مومنی پور09128490452
my weblog http://iceblastiran.blogfa.com
my telegram channel https://telegram.me/TheEagles
May 7, 2021
February 9, 2021
December 6, 2020
دفتر استراتژی شریف؛ ارائه دهنده خدمات مشاوره، برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی های سازمانی و ارائه دهنده دروس تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک راهکارها و تصمیم هایی که قرار است به ما و سازمان ما کمک کند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف حرکت کنیم یا در تعریف ساده تر کجا هستیم و قرار است به کجا برسیم. در این مسیر مدیریت استراتژیک ما را یاری خواهد کرد و موجب تعیین عملکرد بلندمدت یک شرکت است.
مدیریت استراتژیک ترکیبی است از هنر و علم تدوین، پیادهسازی و ارزیابی فعالیتهای یک سازمان در راستای توانمند سازی به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعریف شده.
همانطور که از تعریف بالا بر میآید،تمرکز مدیریت استراتژیک بر یکپارچه سازی فعالیتهای مدیریتی، بازاریابی، امور مالی / تامین اعتبار، تولید / عملیات، تحقیق و توسعه و سیستمهای اطلاعاتی در جهت دستیابی به موفقیت سازمانی است . واژه برنامه ریزی استراتژیک که در ادبیات کسب و کار معمولاً جایگزین واژه مدیریت استراتژیک میگردد.
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
امروزه به طور ساده، استراتژی راهی است که شرکتها توسط آن بتوانند به اهداف خود برسند. این کلمه، در گذشته در میدان جنگ توسط ارتشها استفاده می شد؛ ولی به تدریج برای استفاده در کسب و کار روزآمد شد. شرکتها نیز مانند جنگاوران ارتش، نیاز به تدبیر و استراتژی، از طریق استفاده از منابع برای موثر بودن فعالیتشان در موقعیتهای ویژه دارند. مدیریت استراتژیک در دهه ۱۹۳۰ توسط آلفرد اسلون، رئیس جمهور جنرال موتورز، وارد تجارت شد. او سیاست های استراتژی را نامگذاری کرد. در واقع مدیریت استراتژیک چیزی جز دستیابی به مزیت رقابتی نیست.
مدیریت استراتژیک پیشرفته فرایندی است که باعث میشود یک شرکت به هدف خود برسد، انتخابهای خود را تسهیل کند و عملیات خود را در یک محیط متغیر، هدایت کند. تعریف مدیریت استراتژیک به صورت پیشرفته توانمندیهای مدیر در اجرای سریع و درست یک هدف و برنامه است. مدیر موفق باید توانایی لازم در زمینه مدیریت زمان و همچنین راهنمایی درست افراد و کارمندان خود را داشته باشد. این امر سبب خواهد شد تا افراد به وظایف خود به درستی عمل نموده و در نتیجه به پیشرفت یک شرکت و سازمان کمک نمایند. در این زمینه همواره مدیران باید به این نکته توجه نمایند که نکات آموزشی مدیریتی بسیاری وجود دارد که باید به نسبت به یادگیری آنها اقدام نمایند تا بتوانند در این مسیر حرکتی موفقیتهای لازم را کسب کنند.
روند مدیریت استراتژیک چیزی بیش از وضع تعدادی قانون و سپس پیروی از آنها است. مدیریت استراتژیک روندی فلسفی برای مدیریت کسبوکار است. مدیران سطح بالا باید ابتدا به صورت استراتژیک بیندیشند و سپس این اندیشهها را طی روندی اجرایی کنند. روند مدیریت استراتژیک هنگامی به بهترین نحو اجرایی میشود که همهی افراد سازمان یا کسبوکار، استراتژیها را کاملا درک کرده باشند. هدف این مقاله بحث پیرامون المانهای اصلی روند مدیریت استراتژیک است. همچنین دربارهی هر کدام از گامهای اصلی در این روند، در کنار بینشها، مسائلی که باید بررسی شوند و پرسشهایی که باید پرسیده شوند نیز بحث میشود.
این المانها گامهایی هستند که در زمان ایجاد یک نقشهی روند مدیریت استراتژیک جدید به ترتیب انجام میشوند. کسبوکارهای موجود (که از قبل، یک نقشهی روند مدیریت استراتژیک به وجود آوردهاند) همانطور که نیازهایشان افزایش مییابد، این گامها را بازبینی میکنند تا تغییرات و بهبودهایی ایجاد کنند.
بررسی محیطی به فرایند جمعآوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیهوتحلیل میکند. پس از اجرای فرایند تجزیهوتحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند.
فرمولاسيون استراتژي فرايند تصميمگيري در خصوص بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجارتی و عملکردی را تعیین میکنند.
پیادهسازی استراتژی به معنای بهکارگیری استراتژی موردنظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است.
ارزیابی استراتژی مرحله نهایی فرایند مدیریت استراتژی است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در واقع، ریشههای استراتژیهای فعلی، عملکرد اندازهگیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.
این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام میشوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک، به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع میکنند و تغییرات ضروری را ایجاد میکنند.
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط مناسب بین محیط یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکرد آن دارد. برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب فرآیندی رسمی به اجرا درآید. شرکت های کوچک، در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند. مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدم های بعدی را برنامه ریزی کنند.
فعالیتهای مرتبط با تدوین, پیاده سازی و ارزیابی استراتژی در سازمانهای بزرگ در سه سطح (سلسله مراتب) به وقوع میپیوندند : ۱- مدیریت عالی (مدیریت ارشد) ۲- مدیریت میانی ۳- واحدهای کسب و کار (سطح اجرایی کسب و کار ) . به وسیله برقراری ارتباط و تعامل میان کارکنان و مدیران در سطوح مختلف در سازمان , مدیریت استراتژیک میتواند سازمان را به سمت دستیابی به مزیت رقابتی رهنمون سازد.
در ویرگول بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟
بسیاری از شرکت های در ابعاد و اندازههای کوچک(و البته بعضا بزرگ) تقسیم بندی مشخصی میان واحدهای مختلف سازمانی ندارند و به عنوان نمونه بخشی به نام مدیریت میانی در آنهای تعریف نشده است و سازمان از دوبخش در سطح شرکت( مدیریت ارشد ) و وظیفه ای تشکیل شده است . در هر سازمانی و با هر شکل سازمانی مدیران و کارمندان در سطوح مختلف باید به صورتت فعالانه در فعالیتهای مرتبط با مدیریت استراتژیک شرکت نمایند تا شانس موفقیت و دستیابی به چشم اندازهای تبیین شده در برنامه استراتژیک افزایش پیدا کند.
در اواخر دهه۷۰ و اوایل دهه ۸۰، پورتر دیدگاه سازمان صنعتی را در استراتژی کسب و کار معرفی کرد.(البته بعضی از متون این تئوری را به میسون نسبت می دهند). وی ادعا کرد که نیروهای خارجی صنعتی، فعالیتهای مدیران را تحت تاثیر قرار میدهد و کالاهای جایگزین، مشتریان و عرضهکنندگان و همینطور رقبای موجود و بالقوه انتخاب عمل را برای شرکت، تحت تاثیر قرار می دهند. این دیدگاه مطرح میکند که عوامل کلیدی موفقیت محیط کسب و کار، تعیینکننده عملکرد شرکت می باشد و سازمان باید خود را با شرایط محیط تطبیق دهد.
انتخاب نادرست این استراتژیها باعث کاهش سود شرکت و بهخطر افتادن موقعیت رقابتی آن میشود. او در سال ۱۹۸۵ با معرفی مدل زنجیره ارزش تلاشهای خود را توسعه داد و تلاش کرد که عوامل اصلی مزیت رقابتی را شناسایی کند. مدل وی بر اهمیت توجه به اجزای تشکیل دهنده سازمان در مدیریت استراتژیک تاکید می کند. همراه با پورتر مطالعات آکادمیک دیگری نیز در این تئوری انجام شد که بر مبنای چارچوب پورتر توسعه یافتند و هنوز توسط مدیران بهکارگرفته می شوند. در حال حاضر دیدگاه مبتنی بر منابع، این تئوری را مورد انتقاد قرار داده و با تاکید بر اینکه عوامل خارج سازمان هرگز نمی توانند منبع مزیت رقابتی پایدار باشند و این مزیت باید از طریق منابع داخلی سازمان بدست آید در مقابل این تئوری قرار گرفته اند.
همان طور که بیان شد رویکرد سازمان صنعتی بیان میکرد که فشارهای محیطی و توانایی پاسخ دادن به تهدیدها و فرصتهای آن عوامل اصلی تعیین کننده موفقیت سازمان هستند، اما دیدگاه مبتنی بر منابع اشاره به آن دارد که مجموعه منابع خاص شرکت است که تعیین می کند کدام شرکت بهتر رقابت می کند و عملکرد بالاتری دارد.
درحالی که رویکرد سازمان صنعتی عملکرد نسبی شرکت را در سطح صنعت با معیارهایی چون تفاوت قیمت و هزینه، کیفیت و تنوع محصولات توصیف می کند، دیدگاه مبتنی بر منابع بر ویژگیهای مهم عوامل مستقلی که منجر به تنوع محصولات یا کاهش قیمت شده اند(مانند منابع شرکت) تاکید می کند.
منابع استراتژیک شرکت منابعی هستند (شامل منابع فیزیکی، نیروی انسانی و منابع سازمانی – مانند توانمندیها، فرآیندهای سازمانی، دانش اطلاعاتی، شهرت سازمان- و … ) که ارزشمند وکمیاب بوده و جایگزینی و تقلید آن هزینه زا باشند. منابع استراتژیک ، خود، منشا مزیت رقابتی هستند و چالش مدیران در شناسایی و مدیریت این منابع است.
این بدان معنی نیست که رویکرد مبتنی بر منابع از توصیف و توجیه تفاوت عملکرد شرکتها بر حسب بازارهای محصولات آنها ناتوان است. این رویکرد تحلیل میکند که شرکتهای موفق منابعی دارند که ارزش مجموعه آنها بیشتر از رقباست. بهطور منطقی این موضوع به این معنی است که شرکتهایی که عملکرد پایینتری دارند نیز ممکن است دارای مزیت رقابتی باشند ولی با ارزشی کمتر از رقبای موفقتر آنها. این مفهوم تفاوت ارزش برای مزیت رقابتی در مقایسه با دیدگاه سازمان صنعتی ( که یک عامل را دال بر مزیت رقابتی می داند و آن حداکثر سوددهی است) ممکن است در جستجوی رهبران صنعت کمتر مفید باشد. اگرچه معیار مقایسه شرکتها در رویکرد مبتنی بر منابع (در مقایسه با رویکرد سازمان صنعتی) بجای عملکرد ، بهره برداری از منابع سازمان است، مزیت رقابتی باید بر حسب افزایش ارزش نسبی منابع و هزینه بر بودن تقلید آنها توسط رقبا تعیین شود.
در ادبیات منابع استراتژیک ویژگیهای مختلفی را به منابع استراتژیک نسبت میدهند. بعضی از نویسندگان مجموعه متنوع و کاملی از این ویژگیها را معرفی میکنند و عدهای نیز بر ویژگیهای مشخص و خاص آنها تمرکز می کنند. ما در این مقاله ویژگیهای معرفی شده توسط «بارنی» معرفی می کنیم:
منبع باید ایجاد ارزش کند به این معنی که یا هزینه ها را کاهش دهد یا قیمت کالا را افزایش دهد. «بارنی» اشاره میکند که منابع ارزشمند، سازمان را قادر می سازند که استراتژیهایی را اتخاذ و اجرا کنند که کارایی و اثربخشی شرکت را بهبود می بخشند. منابعی که با بکارگیری آنها می توان فرصتها را بکار گرفت یا تهدیدها را خنثی کرد، بر کاهش هزینه های شرکت یا افزایش درآمد آن تاثیر می گذارند. با این حال بعضی از نویسندگان بیان می کنند که برخی از منابع خاص با سازمانهای بخصوصی بهتر تطبیق می یابند و ارزشی که این منابع ایجاد می کند بسته به اینکه کدام سازمان بر آن منابع بیشتر سرمایهگذاری می کند متفاوت است. هر چه شرایط سازمان با منابع بهترتطبیق و تناسب داشته باشد، ارزش منابع بیشتر است.
بارنی دومین ویژگی منابع استراتژیک را کمیاب بودن آنها معرفی می کند. وی اشاره می کند که اگر منابع با ارزش را تعداد زیادی از رقبا داشته باشند تقلید استراتژی توسط رقبا بسیار آسان است، حتی اگر این ارزش بین آنها متفاوت باشد. معمولا منابع کمیاب نمی توانند توسط عرضه کنندگان به سرعت گسترش یابند و توزیع آن بستگی به کمیابی بازار عوامل و پایین بودن ارزش ادراکی آنها دارد.
منابع با ارزش و کمیاب، باید به سختی نیز قابل تقلید باشند. به منظور جلوگیری از تقلید رقبا و حفظ مزیت رقابتی منبع، باید موانعی وجود داشته باشد. یک منبع و بازده و خروجی آن وقتی قابل تقلید است که رقبا بتوانند همان منبع را ایجاد کرده یا بهدست آورند(نسخه برداری) یا بازده نهایی آن منبع را از طریق منابع دیگر تولید کنند (جایگزینی).
بارنی معیار تعیین قابل تقلید بودن منابع را هزینه نسخهبرداری رقبا معرفی میکند. این هزینه به سه عامل بستگی دارد:
شرایط تاریخی منحصر بفرد: آن دسته از شرایط زمانی و تاریخی مطلوب که شرکت منابع خود را تحت آن شرایط توسعه داده و بهدست آورده، خود یکی از عوامل دشوارکننده تقلید رقبا است. بدین معنا که رقبا باید برای بهدست آوردن همان منبع با همان مزیت هزینه بیشتری متحمل شوند. این امر احتمال موفقیت رقیب را در بدست آوردن مزیت رقابتی کاهش می دهد.
▪ ابهام علّی: در این حالت شرکت بهمنظور اجرای یک استراتژی، بهجای یک تصمیم بنیادی مجموعهای از تصمیمات متعدد ولی کوچک را اتخاذ می کند و توجه کمتری از رقبا را به خود جلب می کند. توالی و انسجام این تصمیمات کوچک، ابهامی را برای شناخت رابطه علّی این تصمیمات و تقلید از آن برای رقبا ایجاد می کند.
پیچیده بودن منابع: می توان گفت تقلید از منابعی غیرملموس و ضمنی که وابسته به عوامل متعاملی مانند افراد و سیستمهای کامپیوتری هستند، امکان ناپذیر است. زیرا تقلید کننده باید سیستم فعلی خود را از بین برده و دوباره با ترکیببندی جدید سیستم موفق رقیب را برای خود بازسازی کند.
«کلیس» با جدا کردن موانع تقلید پایدار و ناپایدار بیان می کند که عواملی مانند مقررات دولتی، محدودیتهای قانونی، حق اختراع، موقعیت جغرافیایی شرکت و نزدیکی به منابع اولیه به عنوان موانع تقلید از پایداری بیشتری برخوردارند در حالی که کوتاهی زمان عرضه محصول، تهدیدات مربوط به شهرت سازمان و ابهام علّی از پایداری کمتری نسبت به سایر عوامل برخوردارند.
مدیریت استراتژیک و نقش آن در موفقیت شرکت ها و سازمان ها موضوع تحقیق بسیاری از مطالعات بوده است. مدیریت استراتژیک در یک سازمان تضمین می کند که اهداف تعیین شده، مسائل اصلی مشخص شده، زمان و منابع چرخش داده شده، عملکرد ادغام شده، محیط داخلی برای رسیدن به اهداف تعیین شده، پیامدها و تطابق نتایج حاصل شده و سازمان همچنان نسبت به تغییرات خارجی انعطاف پذیر خواهد بود. به استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش هزینه ها، افزایش انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید ها به فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود کلی عملکرد یاری رسانی می کنند .
مدیریت استراتژیک در سطح شرکتی معمولا آماده سازی جهت بهره گیری از فرصت های آینده، و مواجهه با خطرات و روند بازار است. این باعث می شود که شرکت ها به تجزیه و تحلیل، بررسی , اجرا و پیاده سازی پرداخته به نحوی که احتمال بیشتری برای رسیدن به اهداف تعیین شده میسر گردد. به همین ترتیب، استراتژی یا برنامه ریزی باید به عنوان عامل تصمیم گیری در نظر گرفته شود.
منبع: مقاله مدیریت استراتژیک – سایت شریف استراتژی
دفتر استراتژی شریف؛ ارائه دهنده خدمات مشاوره، برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی های سازمانی و ارائه دهنده دروس تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
مطلبی دیگر از این نویسنده
مطلبی دیگر در همین موضوع
بر اساس علایق شما
در این مقاله قصد داریم به بیان دقیق تعریف مدیریت استراتژیک بپردازیم و بگوییم که مدیریت استراتژیک چیست و ضرورت بکارگیری تفکر، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک در سازمان ها چقدر است. سوالاتی که مدیریان برای پیاده سازی مفاهیم مدیریت استراتژیک به آن احتیاج دارند تا بتوانند برای کسب و کارشان مزیت رقابتی کسب نمایند. در ادامه با ما همراه باشید.
مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم سازمان می باشد و توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان ، به منظور کنترل منابع در محیط های خارج از سازمان گرفته می شود این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشم انداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامهها و سیاستهای سازمان که به همه فعالیت هایی که برای رسیدن به آن خواهد شد نیاز است.
تعریف دیگر ارایه شده در باب مدیریت استراتژیک راهکارها و تصمیم هایی که قرار است به ما و سازمان ما کمک کند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف حرکت کنیم یا در تعریف ساده تر کجا هستیم و قرار است به کجا برسیم. در این مسیر مدیریت استراتژیک ما را یاری خواهد کرد و موجب تعیین عملکرد بلندمدت یک شرکت است.
مدیریت استراتژیک شامل رصد محیطی (خارجی وداخلی)، تدوین اهداف بلندمدت، پیاده سازی، ارزیابی و کنترل استراتژی می باشد. بنابراین مطالعه مدیریت استراتژیک بر پایش و ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای خارجی در پرتو قوت ها و ضعیف های داخلی یک شرکت تأکید دارد. مدیریت استراتژیک در ابتدا سیاست کسب و کار خوانده میشد. موضوعاتی که در مدیریت استراتژیک مطرح می شود شامل برنامه ریزی استراتژیک، رصد محیطی و تجزیه و تحلیل صنعت میباشد.
از دیدگاه کارپنتر و ساندرز مدیریت استراتژیک فرآیندی است که در آن سازمان، تدوین و اجرای استراتژی را مدیریت می کند، درحالیکه رابینز و کولتر بر این عقیده اند که مدیریت استراتژیک عبارت است از آنچه مدیران برای توسعه استراتژی های یک سازمان انجام
می دهند. همچنین پیرس و رابینسون مدیریت استراتژیک را مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات که نتیجه تدوین و اجرای برنامه های طراحی شده برای رسیدن به اهداف شرکت است تعریف میکنند، و در حالیکه مالحی، فریناز، و فینلی مدیریت استراتژیک را حداقل به عنوان فرآیند تنظیم جهت گیری های طوالنی مدت برای سازمان تعریف می کنند.
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک برای مطابقت با شرایط دائمالتغییر بازار و ساختار رقابتی با سازمانهایی که به طور مداوم منابع، توانمندیها و صلاحیت های اصلی را توسعه می دهند، استفاده میشود.
هیت و همکاران، کارپنتر و ساندرز و رابینز و کولتر، فرآیند مدیریت استراتژیک را شامل یک مجموعه کامل از تعهدات، تصمیمات و اقدامات مورد نیاز برای یک سازمان برای رسیدن به رقابت استراتژیک و کسب بازده بالاتر از متوسط می دانند. معمولا ورودیهای استراتژیک از تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی مشتق شده اند، و برای شکلگیری و اجرای استراتژی موثر لازم هستند.
مراحل تکامل مدیریت استراتژیک بسیاری از مفاهیم و تکنیک های مرتبط با مدیریت استراتژیک، توسط شرکت های تجاری مختلف مانند جنرال الکتریک (GE) و گروه مشاور بوستون (BCG) توسعه یافته و با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته اند. در طول زمان نیز متخصصان فعالیت های تجاری و محققان دانشگاهی این مفاهیم را گسترش و بهبود داده اند. مدیریت استراتژیک شرکت های بزرگ فعال صنایع چندگانه (همچون شرکت های مادر تخصصی و هلدینگ های تجاری) مورد استفاده قرار میگرفت. از خطاها، اشتباهات پرهزینه و حتی بحران های اقتصادی دلایلی هستند که باعث شده اند امروزه مدیران حرفه ای در تمام سازمان ها به منظور رقابتی نگه داشتن سازمان خود در یک محیط پر رقابت، مدیریت استراتژیک را جدی بگیرند. همزمان با تلاش مدیران جهت تطبیق بهتر سازمان با شرایط در حال تغییر دنیا، یک سازمان می تواند از طریق طی مراحل چهارگانه مدیریت استراتژیک تکامل باید. این مراحل چهارگانه عبارت است از:
این بخش مرحله اول از مراحل چهارگانه تکامل مدیریت استراتژیک است، مديران زمانی با جدیت دست به کار برنامه ریزی می شوند که از آنها خواسته شود تا بودجه سال آینده را پیشنهاد و ارائه کنند. پروژه ها اغلب با توجه به اطلاعاتی که قسمت عمده آن از داخل تأمین شده و بر مبنای تجزیه و تحليل های بسیار ناچیز است، پیشنهاد می شوند. حتی نیروهای بکار گرفته شده در قسمت فروش هم اطلاعات محیطی کم تری فراهم میکند.
این روش، یک برنامه ریزی عملیاتی ساده است که نمی توان آن را در زمره مدیریت استراتژیک به حساب آورد و در عین حال کاملا وقت گیر می باشد. در این نوع برنامه ریزی فعالیت های عادی شرکت برای چند هفته معلق می ماند. حال آن که در طول این مدت مدیران همواره تلاش می کنند تا تعداد زیادی ایده را در بودجه پیشنهادی مطرح کنند. در این برنامه ریزی افق زمانی معمولا یک ساله است و بصورت بلند مدت به آن توجه نمیشود.
زمانی که بودجه های سالانه در راستای برنامه ریزی بلندمدت چندان مفید واقع نشوند، مدیران تلاش می کنند تا برنامه های مدیریت استراتژیک پنج ساله را پیشنهاد کنند. در این صورت آنها پروژه هایی را در نظر میگیرند که بیش از یک سال به طول می انجامد، علاوه بر اطلاعات داخلی، مدیران هرگونه داده های محیطی را به معمولا به صورت ویژه و موقتی جمع آوری کرده و براساس آن روند کنونی را برای پنج سال آینده امتداد می دهند. انجام این مرحله زمان بر می باشد، به طوری که دربرگیرنده یک ماه فعالیت مدیریتی کامل است تا از تناسب تمام بودجه های پیشنهادی با نحوه انجام آن اطمینان حاصل شود. در صورتی که مدیران بر سر کسب سهم بیشتری از منابع مالی با هم رقابت می کنند، این برنامه ریزی مدیریت استراتژیک به یک فرایند به شدت سیاسی تبدیل می شود و جلساتی طولانی جهت ارزیابی پیشنهادها و توجیه مفروضات تشکیل می شوند. افق زمانی اغلب سه به تا پنج سال در نظر گرفته میشود
مرحله سوم تکامل مدیریت استراتژیک با گرایش به محیط خارجی بیان میشود، برنامه های پنج ساله به خاطر سیاسی کاری های مدیران، خنثی و بی فایده شده بودند؛ بر این اساس برنامه ریزی مدیریت استراتژیک ، فرایند کنترل استراتژیک را در دست گرفت تا از این گونه مشکلات به دور باشد. شرکت به دنبال این است تا از طریق تفکر استراتژیک پاسخگویی خود به تغییرات محیطی و شرایط در حال تغییر، بازارها و رقابت ها را افزایش دهد.
برنامه ریزی به دور از دست های مدیران سطح پایین تر و به صورت متمرکز توسط ستاد برنامه ریزی انجام می شود که وظیفه آن طرح ریزی و توسعه برنامه های مدیریت استراتژیک برای کل شرکت است. مشاوران اغلب تکنیک های پیشرفته و نوآورانه ای ارائه می کنند که ستاد برنامه ریزی از آنها جهت گردآوری اطلاعات و پیش بینی روندهای آتی و آینده پژوهی استفاده می کنند.
مدیران سطح بالاتر سالی یک بار آخرین «بازبین» انجام شده، توسط اعضای کلیدی واحد برنامه ریزی را مورد بررسی قرار می دهند تا برنامه مدیریت استراتژیک کنونی ارزیابی و به روز شود. چنین برنامه ریزی بالا به پایین، بر تدوين استراتژی تأکید داشته و معمولا مباحث مربوط به اجرای استراتژی را به سطوح مدیریتی پایین تر محول می کند، مدیریت ارشد یک سازمان معمولا با کمک مشاوران و با حداقل اطلاعات از سطوح پایین، نسبت به تهیه و توسعه برنامه های پنج ساله اقدام می کند
مرحله چهارم: با پی بردن به این موضوع که حتی بهترین برنامه های استراتژیک هم بدون نظرات مدیران سطح پایین تر بی ارزش هستند میتوانیم موضوع مدیریت استراتژیک را بهتر درک کنیم و بدانیم مدیریت ارشد، گروه های برنامه ریزی متشکل از مدیران و کارکنان کلیدی بخش ها و گروه های کاری مختلف را تشکیل می دهد. این گروه های برنامه ریزی یک سری از برنامه های مدیریت استراتژیک را با هدف دستیابی به اهداف اساسی شرکت توسعه داده و یکپارچه میکنند. در حال حاضر برنامه های مدیریت استراتژیک جزئیات مربوط به اجرا، ارزیابی و کنترل را در بر میگیرد و به جای تلاش برای پیش بینی کامل آینده برنامه ها بر سناریوهای پیش رو تاکید دارند. برنامه استراتژیک پنج ساله پیچیده ای که در یک سال تهیه می شد، اکنون جای خود را به جاری سازی تفکر استراتژیک در تمام سطوح سازمان در سرتاسر طول سال داده است.
اطلاعات استراتژیکی که قبلا فقط در اختیار مدیریت ارشد قرار میگرفت، اکنون از طریق شبکه های محلی، شبکهای اجتماعی و بستر اینترنت در دسترس تمام افراد سازمان می باشد. به جای تشکیل یک ستاد عظیم و متمرکز برنامه ریزی، مشاوران برنامه ریزی داخلی و خارجی همواره در دسترس هستند تا بحث های مربوط به طرح ریزی استراتژی کمک کنند.
با وجود این ممکن است مدیریت ارشد، فرایند برنامه ریزی مدیریت استراتژیک را شروع کند، ولی استراتژی های انتخاب شده ممکن است از هر جای سازمان پیشنهاد و مطرح شده باشد. برنامه ریزی به طور معمول، تعاملی و بین چند سطح محدود از سازمان و تا حدودی بالا به پایین است. از همین رو، در پیاده سازی مدیریت استراتژیک تمامی افراد در تمام سطوح سازمان در این فرایند مشارکت دارند.
اولين بار يوناني ها از اين كلمه استفاده كردند به معناي تدوين برنامه جنگي توسط ژنرالها، صحيح عمل كردن در زمان و مكان مناسب و دست يافتن به نتايج مطلوب و مورد نظر استراتژي در حقيقت نقشه اي است براي حركت به عمل يا رسيدن به هدف. اگر ندانيم به كجا ميرويم ديگر فرقي نميكند كه چه راهي را پيش بگيريم؛ در واقع استراتژی يك برنامه جامع براي عمل است كه جهتگيري هاي عمده سازمان را معين ميكند و رهنمودهايي را براي تخصيص منابع در مسير كسب اهداف بلند مدت ارائه ميدهد.
استراتژی الگوي تصميمهايي است كه در سازمان اخذ ميشود و فعاليتها و نتايج را شكل ميدهد راهبردهاي خوب ابزار رقابتي محسوب ميشوند و راهبردهاي نامناسب ضعف هاي عمده سازمان مـحسوب ميشوند. الگويي بنيادي از اهداف فعلي و برنامه ريزي شده، بهره برداري و تخصيص منابع و تعامالت يك سازمان با بازارها، رقبا و ديگر عوامل محيطي است.
بیشتر بخوانید: استراتژی چیست؟
در اين تعريف از استراتژی مشخص ميشود كه يك استراتژی بايد مشخص كند، چه اهدافي بايد تحقق يابد، روي چه بازارها و صنايع و محصوالت بايد تمركز كرد. و چگونه براي بهرهبرداري از فرصت هاي محيطي و مواجهه با تهديدهاي محيطي به منظور كسب مزيت رقابتي منابع تخصيص يابد و چه فعاليت هايي بايد انجام گيرد. و چه راهی برای رسیدن سازمان به مزیت رقابتی پایدار و رسیدن سود وجود دارد.
برنامه ریزی استراتژیک به معنای فرآیند گسسته، جدا و مستقل از تجارت سازمان است. در حالیکه مدیریت استراتژیک برنامه ریزی، تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی را به هم مربوط می کند. فرآیند مدیریت استراتژیک را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد: ۱- تحلیل وضعیت و بررسی محیطی، ۲- تعیین و تدوین استراتژی، ۳- پیاده سازی و اجرای استراتژی، ۴- کنترل و ارزیابی استراتژی ها
بررسی محیطی (Initial Analysis) به فرایند جمع آوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیهوتحلیل میکند. پس از اجرای فرایند تجزیهوتحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند.
در تدوین استراتژی (Strategy Formulation) باید ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را لیست کرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلفی که در بحثهای مدیریت استراتژیک آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت که در مرحله اول آمده است استراتژی برتر را انتخاب میکنیم. در این مرحله باید مدیران میانی و حتی رده پائین سازمان را نیز مشارکت داد تا در آنها ایجاد انگیزش کند. فرمولاسيون استراتژي، فرايند تصميمگيري در خصوص بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجاری و عملکردی را تعیین میکنند.
پیادهسازی و اجرای استراتژی (Strategy Implementation) به معنای بهکارگیری استراتژی موردنظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است. ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان اجرای موفقیت آمیز استراتژی به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیاز دارد.
کنترل و ارزیابی استراتژی ها (strategy evaluation) مرحله نهایی فرآیند مدیریت استراتژیک است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در واقع، ریشههای استراتژیهای فعلی، عملکرد اندازهگیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد. انجام دادن اقدامات اصلاحی به منظور اطمینان یافتن از این که عملکردها با برنامههای پیش بینی شده مطابقت دارند. اطلاعاتی که از فرایند ارزیابی استراتژی به دست میآید باید به گونهای باشد که عملیات و اقدامات را تسهیل نماید و باید کسانی یا واحدهایی را معرفی نماید که نیاز به اصلاح دارند.
این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام میشوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع میکنند و تغییرات ضروری را ایجاد میکنند.
شرکت بزرگ جنرال الکتریک به عنوان یکی از پیشگامان برنامه ریزی استراتژیک، اولین شرکتی بود که در طول دهه ۱۹۸۰ با گذر از مرحله برنامه ریزی استراتژیک به مرحله مدیریت استراتژیک وارد شد. تا دهه ۱۹۹۰، اکثر شرکت ها در گوشه و کنار دنیا کار ورود به مرحله مدیریت استراتژیک را آغاز کرده بودند.
وضعیت شرکت می تاگ به عنوان تولید کننده عمده وسایل خانگی، تا سال ۱۹۷۸ به گونه ای بود که در مرحله اول مدیریت استراتژیک دسته بندی می شد. مدیرعامل شرکت می تاگ، دانیل كروم ” یک گروه ضربت” تشکیل داد تا به این سؤال پاسخ دهند: «اگر ما به انجام کارهای فعلی خود ادامه دهیم، شرکت می تانگ در پنج سال آینده در چه موقعیتی خواهد بود؟» پاسخ به این سؤال به صورت محرکی عمل کرد که باعث توسعه و گسترش آتی شرکت شد. این مساله حدی توسعه یافت که توانست خط کاملی از وسایل خانگی عمده به وجود آورده و با خرید شرکت هوور (Hoover) وارد بازار جهانی شود و سهم قابل توجهی از بازار لوازم خانگی، بواسطه داشتن برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک کسب نماید.
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک سازمانی این بوده است که به سازمان کمک میکند از مجرای استفاده نمودن از روش منظمتر، معقولتر و منطقیتر راهها یا گزینههای استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژیهای بهتری را تدوین نماید. تردیدی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان میدهد که این فرایند میتواند در مدیریت استراتژیک نقش مهمتری ایفا کنند.
مدیران و کارکنان از طریق درگیر شدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان مینمایند. یکی دیگر از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان میشود. یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک سازمانی این است که موجب فرصتی میشود تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب میشوند در فرایندهای تصمیمگیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را تمرین نمایند و بدین گونه اثر بخشی آنها افزایش خواهد یافت. در مجموع علاوه بر موارد فوق، میتوان مزایای دیگری برای مدیریت استراتژیک در سازمان نام برد:
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه ریزی مدیریت استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است.
پایههای مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضهکنندگان مواد اولیه، توزیعکنندگان، دولتها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیینکنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند مدیریت استراتژیک خواهد بود.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه از دو بخش تحلیل صنعت و تحلیل استراتژی تشکیل شده است. تحلیل صنعت معمولا اولین گام به شمار میآید، زیرا چشم انداز و ساختار صنعت تا حدود زیادی تعیین کننده سوددهی بنگاه است. تحلیل صنعت معمولا در چارچوب مدلی که از سوی پورتر در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ طراحی شد و تحلیل زنجیره ارزش نامیده میشود، صورت میپذیرد. در این چارچوب، یک صنعت به مثابه مجموعهای از رقبا در نظر گرفته میشود که بر سر کسب قدرت چانهزنی در مقابل مشتریان و تامینکنندگان، بایکدیگر رقابت و مبارزه میکنند و در عین حال با تهدیدهایی از جانب رقبای جدید و محصولات جانشین روبهرو هستند. تحلیل صنعت باید هم آینده صنعت مربوطه را پیشبینی کند و هم میزان رقابت بالفعل و بالقوهای که بنگاه با آن مواجه است.
مدیریت استراتژیک برای هر سازمان یا شرکتی، هر اندازهای که باشد، میتواند سودمند باشد زیرا همیشه فضایی برای رشد وجود دارد و هر سازمانی، نقاط قوت منحصربفرد و فرصتهایی دارد که میتوان آنها را به سرمایه تبدیل کرد. مدیریت استراتژیک باید یک روند مستمر باشد، نه اینکه فقط در یک زمان به عنوان ارزیابی انجام شود یا هر زمان که مشکلی پیش آمد، به عنوان یک راه چاره به کار آید.
با توجه به مزایای درازمدت سازمان ها، برنامه مدیریت استراتژیک آنها را به تمرکز بر محیط داخلی، از طریق تشویق و تنظیم چالش های کارکنان، کمک به آنها برای رسیدن به اهداف شخصی و همچنین سازمان ها می کند. در عین حال، همچنین اطمینان حاصل شده است که چالش های خارجی مورد توجه قرار گرفته و شرایط نامساعد حل می شود و تهدیدات مورد بررسی قرار می گیرد تا آنها را به فرصت های احتمالی تبدیل کنند.
مدیریت استراتژیک به سازمان اين امكان را ميدهد كه به شيوهاي خالق و نوآور عمل كند و براي شكل دادن به آينده خود انفعالي عمل نكند. اين شيوه مديريت باعث ميشود كه سازمان داراي ابتكار عمل بوده و فعاليتهايش به گونه اي باشد كه فقط واكنشي عمل نكند، بلكه اعمال نفوذ نمايد. بدين ترتيب سرنوشت خود را رقم زده و آينده را تحت كنترل در آورد؛ همچنین استفاده از مدیریت استراتژیک برای سازمانها پیامدهای مثبتی همچون موارد زیر را دارد:
سازمانها با استفاده از مزایای رقابتی، جایگاه بهتری نسبت به رقبای خود پیدا کرده و آن را حفظ میکنند. شرکتی که مزایای رقابتی دارد، نسبت به سایر شرکتها در صنعت مورد نظر، عملکرد مالی بسیار بهتری خواهد داشت. شاید بعضی از شرکتها، بدون مدیریت استراتژیک، به مزایای رقابتی دست پیدا کنند اما برای بیشتر شرکتها لازم است که مدیریت استراتژیک داشته باشند. البته تضمینی وجود ندارد که شرکتها با استفاده از مدیریت استراتژیک، حتما به سود رقابتی دست پیدا کنند اما این روند مستمر برای شرکتی که میخواهد بقاء خود را حفظ کند ضروری است.
این مولفه می تواند موفقیت یا عدم موفقیت یک تجارت را تعیین کند. فرهنگ عامل اصلی در نحوه تشریح اهداف، انجام وظایف و سازماندهی منابع است. مدیران در سیستم با فرهنگ سازمانی قوی در ایجاد انگیزه برای کارکنان موفق تر عمل می کنند. زمانی که کارمند احساس می کند نتیجه زحمت و تلاشش در سیستم دیده می شود، تلاش بیشتری برای پیشبرد استراتژی و اهداف سازمان می کند. علاوه بر این تطابق بین اهداف استراتژیک و فرهنگ سازمانی مهم است. اگر استراتژی خاص با فرهنگ سازمان تطابق نداشته باشد، مانع از دستیابی به نتیجه مطلوب خواهد شد.
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
هر دو عبارتِ مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک تقریبا یک معنی دارند، بعبارای مدیریت استراتژیک فرآیندی مدیریتی است برای رسیدن به استراتژیها و اهداف برنامه ریزی شده که در سند راهبردی هر سازمان قابل دسترس است. مدیریت استراتژیک عبارتی است که بیشتر در فضای آموزشی و دانشگاهی و برنامه ریزی استراتژیک، معمولا در دنیای کسب و کار استفاده میشود.
روشهای مختلفی برای رسیدن به هر هدف چه عملیاتی و کوتاه مدت، چه استراتژیک و بلند مدت وجود دارد. مثلا ما برای اینکه به ظرفیت مورد نظرمان برسیم میتوانیم تجهیزات، نیروی کار و… اضافه کنیم و مسیرها را برای رسیدن به به مزیت رقابتی ایجاد کنیم. یعنی استراتژی ها تعیین میکند ما چطور میتوانیم اون هدف رو در سازمان محقق کنیم.
استراتژیک یک صفت است که بعنوان پسوند استفاده میشود و از ریشه استراتژی نشأت میگیرد و میتواند به خیلی عبارت های مدیریتی اضافه میشود و بمعنای خلق آینده ای مطلوب و هدفمند است. یعنی وقتی شما از بازاریابی استراتژیک صحبت میکنید؛ میخواهید بازاریابی انجام بدید که نتایج مطلوبی را در آینده محقق خواهید کرد یا وقتی از مدیریت استراتژیک صحبت میکنید دارید در مورد نوعی از مدیریت صحبت میکنید که میخواهیدد آینده نگر باشد و بر مبنای پیش بینی آگاهانه بتواند مسیر و اقدامات مشخصی رو برای دستیابی به نتایج مورد نظر تعیین نماید.
گاهي برنامه ريزي بلندمدت و استراتژيک را به اشتباه بجاي يکديگر استفاده مـي کننـد، در حاليکه تفاوتهاي زير را ميتوان ميان اين دو قائل شد. يکـي از وجـوه تمـايز، از محـدوديت منـابع ناشـي مـيشـود. در مدیریت استراتژيک محــدوديت منـابع، عامـل تعيــين کننـده بــوده و رکــن اساســي برنامه ريزي بر تخصيص منابع محدود به فعاليتهاي کليدي استوار است.
در تحقيقي در مجله فورچون در ٢٧ دسامبر ١٩٨٢ مشخص شـد کـه از هـر ده شـرکت تنها يک شرکت توانسته استراتژي هـاي خـود را بـا موفقيـت بـه اجـرا گـذارد. در بررسي مشابهي نيز مشخص شد که ٧٢ درصد از مديران عامل شرکت هاي بزرگ بر ايـن باورند که اجراي استراتژي هاي منتخب، بسيار مشکل تر از تدوين اين استراتژي هـا بـوده ٢ است
برنامه ريزي اسـتراتژيک (بـا تـدوين اسـتراتژي هـا و اهـداف)، جزئـي از فراينـد مدیریت استراتژيک به شمار مي رود. در مدیریت استراتژيک ضرورت ايجـاد شـرايطي بـه منظـور پياده سازي استراتژي ها، ارزيابي اثربخشي آنها و انجام اقدامات اصلاحي وجود دارد. مدیریت استراتژيک زماني معنا مي يابد که استراتژيهاي تدوين شده به مرحلـه اجـرا در آيد، کنترل شود و بر اساس نتايج، اقـدام اصـلاحي صـورت گيـرد. در غيـر ايـن صـورت، استراتژي صرفاً در حد شعار باقي ميماند. بسياري از صاحب نظران نيز اجرا و کنترل استراتژيها را مهمتر از تدوين آن دانـسته انـد.
مدیریت استراتژیک مجموعه ای از تصمیم ها و اقدام های مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک شرکت را تعیین می کند. مدیریت استراتژیک شامل بررسی محیطی (هم خارجی و هم داخلی)، تدوین استراتژی (برنامه ریزی بلندمدت با استراتژیک)، اجرا و پیاده سازی برنامه استراتژیک، ارزیابی و کنترل آن است، بنابراین مطالعه مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه قوت ها و ضعف های داخلی تاکید دارد. در ابتدا به جای مدیریت استراتژیک عبارت سیاست کسب و کار (Business Policy) به کار برده می شد که موضوعاتی مانند برنامه ریزی بلندمدت و استراتژی را در بر می گرفت.
این در حالی که سیاست کسب و کار از جهت گیری کلان مدیریتی برخوردار است و نگاه به درون سازمان داشته و در نظر دارد تا بسیاری از فعالیت های اصلی و کارکردی سازمان را به طور مناسبی یکپارچه سازد. مدیریت استراتژیک به عنوان یک حوزه مطالعاتی، ضمن تاکید بیشتر بر موقعیت های استراتژیک و محیطی، ملاحظات یکپارچه ای از سیاست کسب و کار را در بر می گیرد. بر این اساس، این نوع از مدیریت به جای تعریف سیاست کسب و کار، به عنوان یک حوزه مطالعاتی ترجیح داده شد.
مدیریت استراتژیک ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما جدای از این ویژگی ها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است می توان بحث کرد. این ویژگی های خاص عبارتند از:
معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این می اندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد.
مدیریت استراتژیک مدیران رده پایین را راهنمایی می کند: به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیتهایی را که مشخص می کند در داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای هر کس نقطه شروع حرکت را تعیین می کند.
قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به متوجه آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است.
مدیریت استراتژیک سازمان ره به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمانها با محیطی که در آن قرار دارند در داخل هم بستگی و تعامل می باشند. در محیط هر تغییری صورت می گیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب می کند.
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک در سازمانها که این فرآیند را از بنیان و پای بست با مشکل مواجه میسازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمانها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیک از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
دورهی کارشناسى ارشد مدیریت کسب و کار گرایش مدیریت استراتژیک به منظور پرورش کادر مدیریت اجرایى بنگاه هاى تولیدى و خدماتى خصوصى، تعاونى و دولتى و نیز تأمین مدیر و استراتژیست براى طرح هاى بزرگ عمرانى، طراحى و ایجاد شده است. اما تحقق این امر در ابتدا وابسته به مهارت های جانبی و عملی دانش آموختگان دارد لذا همانطور که در سر لوحه این رشته نام اجرایی نهاده اند، لازم است دانشجویان نسبت به کسب تجربه و مهارتهای ارتباطی و کاری موثر من جمله زبان، ICDL ،Ms Project و … کوشا باشند و صرف مدرک فارغ التحصیلان این رشته را مجری نخواهد ساخت.
مجموعه مدیریت اجرایی و گرایش های آن، با هدف پرورش مدیرانی کارآمد و توانمند که قابلیت ارتقای مستمر بهرهوری سازمانی را داشته باشند، طرحریزی شده و در جمع گزینههای موجود برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد قرار گرفته است.
واحدهای درسی رشته مدیریت استراتژیک در دانشگاه ها عبارت است از:
تنظیم و تعیین اهداف با روش SMART (اهداف مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و به موقع) میتواند به شما کمک کند که بتوانید اهداف مدیریت استراتژیک مورد نظرتان را ارزیابی کنید. به این فکر کنید که آیا آنها واقعی هستند یا خیر. باید اهداف مورد نظر خود را در طرحی که برای اهداف استراتژیک سازمان تدوین میکنید بنویسید و همواره در صدد دنبال کردن آنها باشید؛ در هنگام تنظیم اهداف بهتر است موارد زیر را در نظر بگیرید:
اهداف نبايد مبهم و كلي باشند بلكه بايد بر يك موضوع خاص متمركز باشند . اين تمركز بايد به گونه اي باشد كه افراد بدانند در نهايت به چه چيـزي دست خواهنديافت . مثلا” بسادگي نمي توان به يك كارمنـد گفت من از شما مي خواهم پيشرفت كنيد مگراينكه روش و حوزه پيشرفت را بطور مشخص براي او تعيين كنيد .
قضاوت درمورد ميزان تحقق هدف در گرو قابليت اندازه گيري آنست. اين قابليت استانداردي را ارائه مي كند تا بتوانيم ميزان پيشرفت را اندازه گيري كنيم. به اين ترتيب است كه مي توانيم بفهميم تا چه حد به هدف نزديك شده ايم.
بررسی کنید که هدف شما چیزی است که وقت، پول و منابع مورد نیاز برای دستیابی به آن را دارید. قابل دستیابی بودن به اين معناست که بررسی کنید و دریابید که آیا هدف مورد نظرتان برای شما واقعا قابل دستیابی باشد. فعاليتها، عملكرد و ديگرعملياتي كه صورت مي گيرد درنهايت به يك نتيجه قابل استفاده بيانجامد كه بتوان چيزي را با آن خلق كرد، بهبود يا تغيير داد.
آیا هدفتان به شما مرتبط هست؟ شما میخواهید فرد معروف و مشهوری در سراسر جهان شوید، یا شرکتی چند ملیتی داشته باشید، و یا حتی شغلی پر مشغله داشته باشید؟ برای تصمیمی که گرفته اید خصوصیات فردی را در نظر گرفته اید، یا گروهتان به آن اندازه بزرگ هست و قابلیتهای گروهی رسیدن به آن هدف را دارد؟ اگر کمبود مهارتهای مشخصی را برای رسیدن به هدف دارید می توانید برای آموزش خود برنامه ریزی کنید. اگر در منابع مورد نیاز رسیدن به هدف کمبود دارید می توانید راهی برای تأمین آنها پیدا کنید.
منابع و امكانات بي نهايت نيستند و هر هدف داراي زمان و امكانات محدودي است. احتمال و ميزان تحقق هر هدف به درنظرگرفتن اين محدوديتها بستگي دارد. از طرفي شناخت محدوديت ها باعث ميشود تا با استفاده از روشها و ابزارهاي كنترل، انحراف هاي برنامه، شناسايي و اصلاح شوند.
هفت هدف بلندمدت متداول عبارتند از: سودآوری، بهره وری، جایگاه رقابتی، پرورش و تربیت کارکنان، روابط کارکنان، رهبری فناوری و مسوولیت عمومی. اینها، یا هر هدف بلندمدت دیگری، باید انعطافپذیر، قابل سنجش در طول زمان، برانگیزاننده، مناسب و قابلفهم باشند. استراتژیهای بزرگ رویکردهای جامعی هستند که راهنمای اقدامات عمده طراحی شده برای دستیابی به اهداف بلندمدت هستند. پانزده گزینه استراتژی بزرگ مورد بحث عبارتند از: رشد متمرکز، توسعه بازار، توسعه محصول، نوآوری، یکپارچگی افقی، یکپارچگی عمودی، تنوع همگون، تنوع ناهمگون، تغییر جهت، واگذاری، تصفیه، ورشکستگی، سرمایه گذاری مشترک، پیمانهای استراتژیک و ائتلاف.
مدیران استراتژیک به خوبی تشخیص میدهند که حداکثرسازی سود در کوتاه مدت به ندرت بهترین رویکرد برای دستیابی به رشد و سودآوری پایدار سازمانی است. یک پند بسیار تکرار شده اینگونه میگوید که اگر به افراد فقیر غذا بدهید، آن را میخورند و کماکان فقیر خواهند بود؛ ولی اگر به آنها بذر و ابزار کار بدهید و نحوه کشت غلات را به آنها بیاموزید، قادر خواهند بود شرایط خود را برای همیشه بهبود بخشند
تخصیص منابع، چیزی که در مورد هر شرکتی چه کوچک و چه بزرگ، روشن است این است که منابع محدود هستند. اهداف استراتژیک انتخاب میکنند که چه محصولات و خدمات و چه سهمی از بازار را در آینده خواهیم داشت و چه کاری نباید بکنیم! این نوع تصمیمات برای حصول اطمینان از این که منابع محدود در معرض بهترین فرصتها و دریافت بیشترین سودها هستند، حیاتی است.
مهارت ها و دانش، اگر بدانید که میخواهید کسب و کار خود را در طولانی مدت به کجا ببرید، در مورد قابلیتهایی که برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید ایده بسیار بهتری خواهید داشت. اهداف استراتژیک هنگام طراحی سازمانی، تصمیمگیریهای لازم را تعریف و هدایت میکنند. بنابراین با پیگیری پویشگرانه مهارتها و دانش، میتوانید سازمان را برای مراحل آتی آماده نموده و شانس موفقیت خود را افزایش دهید.
قدرت و ضعف، در نگاه اول این مورد خیلی واضح به نظر میرسد و شما به خودتان میگویید: “البته که ما نقاط قوت و ضعف خود را میشناسیم” . بله! هیچ کس کسب و کار شما را بهتر از خود شما نمیشناسد. اما آیا شما به نقاط قوت خود به عنوان مزیتهای رقابتی نگاه میکنید و آیا قصد دارید که گپهای موجود در سازمان (نقاط ضعف) را از بین ببرید؟ اهداف استراتژیک سطح بالایی از آگاهی ایجاد میکنند و تمرکز بیشتری بر فعالیت هایی که باعث موفقیت سازمان میشوند، ایجاد خواهند کرد.
بیشتر بخوانید: برون سپاری در کسب و کار های کوچک و متوسط چگونه انجام میشود؟
آنالیز محیطی، بسیاری از مدیران اجرایی زمان لازم را برای شناخت محیط خارج و اینکه چه تاثیرات مثبت یا منفی میتواند بر عملکرد داشته باشد، اختصاص نمیدهند. این به این معنی نیست که رهبران با مشتریان خود هماهنگ نیستند و یا از رقابتشان آگاهی ندارند. سوال این است که چگونه در این زمینه تجزیه و تحلیل انجام میدهند. آگاه بودن و آماده شدن برای تغییرات احتمالی در بازار یا صنعت، امکان اقدامات مناسب را پیش از وقوع تغییرات فراهم میکند.
برنامه ریزی، برای هر شرکتی ایجاد و ردیابی یک برنامه عملیاتی سالانه، یک ابزار مدیریتی ضروری محسوب میشود. اما آنچه که اغلب توجه کافی به آن نمیشود ارتباط این برنامه ها با آینده است. برنامه های عملیاتی سالانه، اغلب اوقات با دید به عقب ایجاد میشوند. سال گذشته چه اتفاقی افتاد و حال به کجا باید برویم؟ اینها مقاصد خوبی هستند. با این حال، نداشتن تصویری واضح در مورد آنچه که میخواهید در آینده به نظر برسید، باعث میشود بیشتر واکنش نشان دهید تا اینکه فعال باشید. بنابراین میبایست یک چشم انداز بلند مدت ۳ تا ۵ ساله، برای آگاهی در مورد برنامه عملیاتی سالانه موجود باشد.
سیاست یا خط مشی Business Policy ابزاری است که بدان وسیله می توان به هدفهای سالانه دست یافت. مقصود از سیاست، رهنمودها، مقررات و رویه هایی است که شرکت برای دستیابی به هدف های اعلان شده رعایت می کند. هنگام تصمیم گیری از سیاست ها به عنوان راهنما استفاده می شود و همچنین سیاست ها تعیین کننده شرایط و رفتار روزمره و تکراری شرکت می باشند.
خط مشی ها برای تصمیم گیرندگان، نقش خطوط راهنما جهت بیان ارتباط بین تدوین استراتژی و اجرای استراتژی را دارند. سازمانها، سیاست ها و خط مشی ها را بکار می گیرند تا از همسویی تصمیمات کارکنان با چشم انداز، اهداف و استراتژی ها مطمئن شوند.
پس از ایده پردازی و طراحی بوم مدل کسب و کار همچنین بررسی بازار و توجیه پذیری کسب و کار نوبت به تدوین رویا و چشم انداز و ارزشهای سازمانی می رسد که در مقاله ارکان مدیریت استراتژیک توضیح داده شدند. اما شاید در این مرحله مهمترین اقدام را تعیین راه و روش دستیابی به اهداف دانست. این مساله به معنی تعیین استراتژی های مناسب برای کسب و کار است. تهیه سند استراتژیک به معنی تهیه و تدوین چشم انداز و استراتژی های سازمانی با توجه به فرصتها و تهدیدات موجود و نیز نقاط قوت و ضعف یک سازمان است. در این راستا گروه مشاوران مدیرسان با کادری مجرب آماده تهیه سند استراتژیک سازمان یا کسب و کار و استارت آپ شماست تا به اهداف سازمانی خود نزدیک شوید.
برای تدوین استراتژی سازمان، بایستی بدانیم که روش ها و متدهای معمول به لحاظ رده بندی، چه جایگاهی داشته و در کدام مرحله می توان از هر یک از این متدها استفاده نمود. در بندهای زیر، به اختصار چهارچوب جامع تدوین استراتژی سازمانی تشریح گردیده که در ادامه، به هر یک از آنها خواهیم پرداخت.
شاخص های مدیریت استراتژیک شامل تجزیه و تحلیل، حیطه برنامه ریزی، انعطاف پذیری، افق زمانی و نگرش های کنترلی هستند که در ادامه به توضیح آنها می پردازیم.
افق مدیریت استراتژیک یک شرکت به طول دوره زمانی اشاره دارد که تصمیم گیرندگان در برنامه ریزی خود در نظر می گیرند. حیطه مدیریت استراتژیک به میزان مشارکت کارکنان در فعالیت های برنامه ریزی راهبردی شرکت اشاره دارد.
مشارکت بالای کارکنان در برنامه ریزی، نزدیک ترین افراد به مشتریان (و یا جریان های بیرونی) را در فرایند برنامه ریزی درگیر می کند که این امر می تواند به تشخیص فرصت ها کمک کند. افزون بر این، حیطه وسیع برنامه ریزی به مشارکت فعال مدیران عملیاتی و میانی در فرایند جاری سازی مدیریت استراتژیک مشروعیت می بخشد؛
انعطاف پذیری به قابلیت برنامه راهبردی شرکت برای ایجاد تغییرهای متناسب با فرصت ها / تهدیدهای محیطی اشاره دارد؛ به نحوی که شرکت ها در محیط های پیچیده، با استقرار نظام های برنامه ریزی منعطف، عملکرد خود را بهینه می کنند.
تجزیه و تحلیل به یادگیری درباره رویدادها و روندهای محیطی سازمان اشاره دارد و بیشتر یک فعالیت مدیریتی محسوب می شود. تجزیه و تحلیل، اطلاعات لازم درباره رویدادهای مربوط به محیط خارجی را تأمین کرده و نبود اطمینان را کاهش می دهد.
این گونه، ایده های خوب این مدیران، نادیده گرفته نمی شود. دلیل دیگر این که، حیطه وسیع برنامه ریزی تنوع نقطه نظرها را در تدوین برنامه راهبردی افزایش می دهد. کنترل: هدف نظام های کنترلی، اطمینان از دستیابی شرکت به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت از پیش تعیین شده است. کنترل های راهبردی بر دستیابی به راهبردها و اهداف شرکت تأکید می کند. این گونه کنترل ها خلاقیت را تشویق می کنند و فرصت لازم را با نوآوری فراهم می کنند.
.
مدیریت استراتژیک ابتدا با تحلیل مسائل پیرامون محیط داخلی و خارجی سازمان، شکل میگیرد و پس از پیشنهاد استراتژیها و راهبردهای ممکن و تحلیل آنها، یک یا چند راهبرد بهینه انتخاب میشود.
همیشه انتخاب، مسئله مهمی در مدیریت محسوب میشود. انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب تأمین کنندگان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخابهای مدیریت مستلزم، دانش کافی مدیر به محیط شرکت یا سازمان و تسلط وی بر روشهای انتخاب میباشد. اساس مبحث تصمیمگیریهای چند معیاره، بر انتخاب و روشهای انتخاب استوار است؛ و ابزارهای مدیریت استراتژیک نهایتاً به جدول انتخاب راهبردها یا QSPM ختم میشود؛ و مدیری که به ابزارهای مدیریت استراتژیک دسترسی دارد میتواند براحتی از آنها در حل مسائل تصمیمگیریهای چند معیاره کمک بگیرد.
یکی از ابزارهایی که میتواند در مباحث مدیریت استراتژیک و تصمیمگیریهای چند معیاره مورد استفاده قرار گیرد، ماتریس تصمیمگیری است. شاخصها در این ماتریس در ستونها و گزینهها در سطرها قرار میگیرند. البته این ماتریس، ابزاری پایهای در تصمیمگیریهای چند معیاره میباشد و در نهایت تصمیمگیری با روشهای دیگری انجام میشود. پس با این اوصاف ارتباط تنگاتنگ برنامهریزی استراتژیک در تصمیمگیریهای چند معیاره کاملاً واضح است. البته برخی از صاحب نظران این دو مقوله را از هم جدا فرض کرده و ابراز میکنند که مدیریت استراتژیک در سطح تعیین و مشخص نمودن راه و مسیر پیش روی سازمان یا شرکت بکار میرود در حالی که تصمیمگیری چند معیاره، برای اتخاذ تصمیم مناسب و بهینه از مسائل (اغلب) کوتاه مدت سازمان بکار میرود.
نرم افزار های مدیریت استراتژیک پیشرفته این قابلیت را دارند که فرآیند مدیریت استراتژیک را به چند فاز شکسته و فازها را در نرم افزار وارد کرده و آنها را زمانبندی نماید و در زمان های مشخص هر فاز را در سازمان به اجرا در آورد و پایش کند. به طور کلی فاز بندی نظام مدیریت استراتژیک می تواند به شکل زیر باشد (البته هیچ الزامی در آن نیست و سازمان می تواند خود فازبندی را تعریف کند):
تدوین یا بازنگری برنامه ریزی استراتژی: در این فاز سازمان برنامه ریزی استراتژی خود را تدوین یا بازنگری می کند.
جاری سازی استراتژی: بعد از تدوین یا بازنگری برنامه ریزی استراتژی، سازمان برنامه تدوین شده را به اهداف و اقدامات سازمانی خود خرد می کند.
برنامه ریزی عملیاتی: در این فاز اقدامات را به برنامه ها و فعالیت های اجرایی که افراد باید انجام دهند در بازه زمانی مشخص خرد می کند.
ارزیابی عملکرد: در این فاز میزان تحقق برنامه های عملیاتی و اهداف جاری سازی پایش می شوند. بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم همافزایی (Synergy) ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد، توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالشهای پیش روی سازمان و کسب بازخورد و اطلاع از میزان اجرای سیاستهای تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد یادشده بدون اندازهگیری و ارزیابی امکانپذیر نیست.
جهت جاری و ساری شدن نظام مدیریت استراتژیک در سازمان، ما باید فرآیندهای استراتژیک و جریان کاری که برای تعریف، تایید، تصویب و ابلاغ برنامه های استراتژی، جاری سازی و عملیاتی داریم و همچنین سطوح دسترسی و اختیارات لایه های مختلف سازمان را مشخص کنیم.
بیشتر بخوانید: حاکمیت شرکتی چیست؟
برای مثال آیا یک مدیر برای بخش خود میتواند برنامه ریزی عملیاتی کند یا اینکه معاون آن بخش باید تایید کند یا اینکه حتما همه ی تاییدیه ها تا بالاترین سطح سازمان باید انجام گیرد. که تمامی این موارد در این فاز مشخص می شود. این فاز از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا سازمان ها با توجه به سطح بلوغ، نوع کسب و کار، سبک رهبری، حساسیت استراتژی در برهه زمانی خاص برای آنها و نوع حکمرانی مدیریت استراتژیک آنها متفاوت خواهند بود.
در این نگرش، اقتصاددانها تمرکز کمتری بر محصول دارند. ادوارد چمبرلین (Edward Chamberlin) و کِنِت اندروز (Kenneth Andrews) از صاحبنظران اصلی این دیدگاه هستند. بر طبق این دیدگاه موفقیت یک کسبوکار همیشه درگرو کاهش قیمت نهایی محصول نیست، بلکه مدیران یک کسبوکار با ایجاد تمایز (Differentiation) میتوانند از فضای رقابتی فاصله بگیرند و بر رضایت مشتری تمرکز کنند. این دیدگاه، اقتصاد کسبوکار را فقط بر پایه عرضه و تقاضا و تولید انبوه نمیداند. دیدگاهی که در آن به سرمایههای ویژهای همچون دانش تخصصی، خوشنامی، هماهنگی محیط داخلی سازمان و شناخت مردم از برند توجه دارد. استراتژیستهای این حوزه عقیده دارند با شناخت بهتر منابع سازمانی و مدیریت بهینه منابع میتوان از فضای رقابتی فاصله گرفت و محصول بهتری ارائه کرد.
در این دیدگاه اقتصاددانها مفهوم تازهای از استراتژی ارائه کردند. نگرشی که در آن رقابت را جنگ نمیدیدند، بلکه آن را فرآیندی ارزشمند میدانستند که با افزایش کارایی بازار در بلندمدت سبب رشد کسبوکارهای مختلف خواهد شد. این دیدگاه، بازار را محیط عرضهوتقاضا میداند و بر افزایش حجم محصول تولیدی و کاهش قیمت آن تمرکز دارد.
قدیمیترین دیدگاه نسبت به مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی یک نگاه جنگی و نظامی بوده است. اگر ازنظر ریشهای هم به واژه استراتژی نگاه کنیم این واژه (strategy) از واژه یونانی strategus مشتق شده است. strategus خود از دو کلمه استراتوس (stratus) به معنای قشون و لشکر و آگاگوس (Agaugus) به معنای راهنما و فرمانده به وجود آمده است. امروزه استراتژی به معنای راهکار، طرح، ترفند و راهبرد است. جالب است که عمر این مفهوم غیرنظامی هنوز به دو قرن نرسیده است. در این دیدگاه، کسبوکار و بازار حکم مبارزه در میدان جنگ را دارد که در آن منابع انسانی و مالی همان ارتش و سلاح هستند و تبلیغات همان شیپور جنگی است. جنگی که علیه شرکتهای رقیب (دشمنان) با تاکتیکهای حمله و دفاع شکل میگیرد.
هلدینگ ها و سازمان های بزرگ بواسطه اهداف و استراتژی های متعدد و ساختار تشکیلاتی گسترده نیازمند هماهنگی و همسویی بین اجزای سازمانی در راستای تحقق اهداف می باشند . در ساختار هلدینگی شرکت مادر وظیفه هدایت و هماهنگی بین شرکتهای اقماری را برعهده دارد . در سازمان های بزرگ نیز دفتر مرکزی این وظیفه را برعهده داشته و واحدهای سازمان را راهبری می نماید . البته این امر نافی استقلال و مدیریت مستقل هریک از شرکت های اقماری و واحدهای تابعه نیست . به خصوص در ساختار سازمانی هر شرکت اقماری دارای شخصیت حقوقی مستقل و یکتایی است که هدایت و نحوع عمکرد آن بر عهده مدیریت آن است . هریک از این شرکت ها و واحدها می بایست با اعمال مدیریت استراتژیک بر کلیه فرایندها و پروژه های خود ، تحقق اهداف و انجام وظایف محوله را دنبال نمایند . بدین ترتیب کلیه اجزای سازمانی و فرایندها در راستای استراتژی و اهداف هماهنگ و همسو شده و تصمیم گیری ها در این راستا انجام می شود . به عبارت دیگر راهبری هر یک از آنها باید در سطح مدیریت ارشد و در درون مجموعه خود با دیدگاه مدیریت استراتژیک صورت پذیرد.
بیشتر بخوانید: هم افزایی و ارزش آفرینی در سازمان های هلدینگ چگونه ایجاد میشود؟
به نحو مشابه مدیریت استراتژیک در سازمان های هلدینگ و سازمان های بزرگ نیز نیازمند هماهنگی و همسویی شرکت های اقماری و واحدهای تابعه بوده و حتی ضرورت این هماهنگی و همسویی بیشتر نیز می باشد . چه بسا عدم هماهنگی در تقسیم وظایف و برنامه ها سبب شود که هر شزکت به تنهایی و مستقل از سایرین به اولویت بندی اهداف و برنامه ها اقدام ورزد که این امر ارزش آفرینی برای کل مجموعه را تهدید می نماید . به عنوان مثال در یک هلدینگ کشاورزی و دامپروری چنانچه شرکت متولی تأمین علوفه وظیفه خود را با اولویت به انجام رساند اما شرکت دامپروری در احداث دامپروری تأخیر نماید، عدم هماهنگی مانع از ایجاد ارزش افزوده این زنجیره برای هلدینگ شود.
جوهره مدیریت استراتژیک سنتی مبتنی بر اطلاعات از گذشته تاکنون بوده است و سعی دارد براساس روندها، آینده را پیشبینی کند اما پرواضح است که سرعت تحولات، فضای کسبوکار را دستخوش تغییرات زیادی کرده است و روش کهنه در تدوین استراتژی کارآمدی خود را از دست داده است، چرا که اگر تمام روندهای خطی، پایدار و غیر تعاملی بودند، امکان این وجود داشت که همیشه بتوان آینده را به درستی پیشبینی کرد. ولی نیک میدانیم روندها به سرعت تغییر میکنند و آینده با رویدادهایی به وقوع میپیوندد که نمیتوان آنها را پیشبینی کرد، این رویدادها را بیقاعدگی مینامیم چیزهایی که خطوط روند را تغییر میدهند. آنها نقاط تغییری هستند که سبب میشوند آینده از مسیر قبلی خود منحرف شود و در وضعیت غیرقابل پیشبینی قرار گیرد. به همین دلیل اگر سازمان در تدوین استراتژی درگیر ابتکار و نوآوری استراتژی نشود و با مفاهیم گذشته و سنتی بخواهد استراتژی خود را تدوین کند، قطعا با چالشهای جدی در آینده نزدیک روبهرو خواهد شد و چه بسا که سند استراتژی براساس تفکر سنتی، مسیر خروج از بازی رقابت را به شرکت تحمیل کند. پس لازمه ماندگاری هر کسبوکاری این است که توانایی شناسایی شرایط عدم اطمینان آینده را داشته باشد و مدلی از کسبوکار را در زمانهای مختلف به ذینفعمان معرفی کند که منجر به روش جدید بازی کردن در مسابقه شود و از طریق روش جدید بازی ارزشهای جدیدی برای سازمان به ارمغان آید. این کار نمود همان هوشمندی استراتژیک است.
مدیریت استراتژیک و نقش آن در موفقیت شرکت ها و سازمان ها موضوع تحقیق بسیاری از مطالعات بوده است. مدیریت استراتژیک در یک سازمان تضمین می کند که اهداف تعیین شده، مسائل اصلی مشخص شده، زمان و منابع چرخش داده شده، عملکرد ادغام شده، محیط داخلی برای رسیدن به اهداف تعیین شده، پیامدها و تطابق نتایج حاصل شده و سازمان همچنان نسبت به تغییرات خارجی انعطاف پذیر خواهد بود. به استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش هزینه ها، افزایش انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید ها به فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود کلی عملکرد یاری رسانی می کنند .
مدیریت استراتژیک در سطح شرکتی معمولا آماده سازی جهت بهره گیری از فرصت های آینده، و مواجهه با خطرات و روند بازار است. این باعث می شود که شرکت ها به تجزیه و تحلیل، بررسی , اجرا و پیاده سازی پرداخته به نحوی که احتمال بیشتری برای رسیدن به اهداف تعیین شده میسر گردد. به همین ترتیب، استراتژی یا برنامه ریزی باید به عنوان عامل تصمیم گیری در نظر گرفته شود.
امروزه سازمان ها بیشتر و بیشتر درک کرده اند که مدیریت استراتژیک الزام اساسی برای موفقیت بخصوص در شرایط ناگهانی می باشد،لذا آنان از داخل و یا خارج، شروع به مدیریت استراتژی از ابتدایی ترین سطوح اداری می کنند. در حقیقت، مدیریت استراتژیک جوهره یک برنامه مدیریت مطلوب است. برای سازمان های بزرگ، با ساختار سازمانی پیچیده استقرار قوی استراتژیک در هر سطحی تعبیه شده است. به استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش هزینه ها،افزایش انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید هابه فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود عملکرد کلی ؛ یاری رسانی می کند.
با توجه به مزایای درازمدت، مدیریت استراتژیک سازمان ها را به تمرکز بر محیط داخلی، از طریق تشویق و تنظیم چالش های کارکنان، کمک به آنها برای رسیدن به اهداف شخصی و همچنین سازمانی می کند. در عین حال، اطمینان داده شده است که چالش های خارجی مورد توجه قرار گرفته و شرایط نامساعد حل شده و تهدیدات مورد بررسی قرار می گیرد تا آنها را به فرصت های احتمالی تبدیل کنند.
روند مدیریت استراتژیک یک روند مستمر است. همانطور که نتایج یا خروجیهای عملکرد تحقق مییابند، در هر سطحی از سازمان، اعضای سازمان مفاهیم را ارزیابی میکنند و در صورت نیاز، استراتژیها را اصلاح و تعدیل میکنند. به علاوه، همانطور که شرکت رشد و تغییر میکند، استراتژیهای موجود نیز تغییر خواهند کرد و استراتژیهای جدید ایجاد خواهند شد. همهی اینها بخشی از روند مستمر توسعهی کسبوکار در تلاش برای موفقیت و دستیابی به اهداف شرکت است.
برای دسترسی سریع و آسان به کتابهای روز حوزه مدیریت استراتژیک کسب و کار میتوانید به صفحه کتابخانه شریف استراتژی مراجعه نمایید؛ ما در مجموعه شریف استراتژی سعی کرده ایم به روز ترین کتابها و مقالات معتبر حوزه مدیریت استراتژیک را به مخاطبان، بصورت رایگان عرضه نماییم تا علاقه مندان به این حوزه بتوانند به مفاهیم جدید در این حوزه دسترسی پیدا کنند. در صورتی که کتاب را برای خواندن پیشنهاد میکنید که در سایت ما قابلیت بارگذاری دارد، خوشحال میشویم شما آن را به ما پیشنهاد دهید.
کتاب مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار
کتاب مدیریت راهبردی چیست و درآمدی بر الگوهای شکلگیری راهبرد نوشته وینینگتون
Strategic Management and Business Policy
What is Strategic Management, and Why is it Important?
The Office of Strategy Management – Harvard Business Review
The Five Stages of the Strategic Management Process
Strategic Management: It’s Characteristics, Formulation, Types
بسیار زیبا
بسیار عالی
عالییییی مرسی
[…] در چند دهه اخیر بوده است که مدیریت استراتژیک شروع به اذعان و درک صريح تأثیری کرده است که عوامل و […]
[…] مقبول،چشمانداز دانشی سازمان ترسیم و بر مبنای آن برنامه استراتژیک دانشی مبتنی بر نقاط قوت و ضعف سازمان به لحاظ دانش مشخص […]
[…] مرتبط کردن اهداف کلی شرکت برای حداکثر ساختن ارزش با اهداف استراتژیک و عملیاتی است تا مطمئن شویم که تعقیب اهداف مالی، در عوضِ موقعیت […]
[…] پاورپوینت نیست. استراتژی خوب از برخی از ابزارهای مدیریت استراتژیک، ماتریس ها، جدول ها، مثلث ها با طرح های «چاهای خالی را […]
[…] مناسب و برنامه ریزی استراتژیک و استفاده از ابزارهای مدیریت استراتژیک نمی توانند در بازارهای داخل و خارج از کشور به موفقیت […]
[…] مفاهیم اولیه مدیریت استراتژیک […]
[…] حاضر رویکردهای متنوعی در مورد ماهیت همزیستی شرکت ها و مدیریت و تفکر استراتژیک با تاکید بر نگاه منبع محوری شرکت ها وجود دارد، […]
[…] نوآوری و تغییر تکنولوژیکی درون بنگاه ها با گروه های صنعتی مدیریت استراتژیک است. یکی از مسائل تئوری پویایی توانمندی های سطح بنگاه […]
[…] به طور خاص، این نظریه دو دستاورد بسیار با ارزش را برای مدیریت استراتژیک فراهم می […]
[…] در درون هر واحد فعالیت، بازاریابی برای رسیدن به اهداف مدیریت استراتژیک مساعدت لازم را به عمل می آورد. شرکت های هوشیار برای […]
[…] و تخصیص منابع را با جزئیات برای آینده برنامه ریزی کنند. برنامه ریزی استراتژیک برای ویکی لیکس (WikiLeaks) ، شرکت بانکی زیمباوه یا دزدان […]
[…] بازاریابی و فروش از نفوذ بیشتری بر تصمیم های مربوط به مدیریت استراتژیک و جهت گیری استراتژیک واحد فعاليت، توسعه فعالیت های […]
[…] نحو مناسبی انجام گیرد تا مانعی برای پیشبرد تصمیمات و مدیریت استراتژیک ایجاد نشود. از سوی دیگر بایستی خود مزیت ها و فرصت های […]
[…] حاکمیت شرکتی از یک فرایند متعارف به عنوان یک ضرورت در مدیریت استراتژیک کسب و کار در قرن بیست و یکم تبدیل شده است. در ادامه […]
[…] استراتژی های دوگانه” می نامد)، یکی از معضل های مهم مدیریت استراتژیک […]
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
دیدگاه
جهت مشاهده رویدادهای تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک صفحه رسمی شریف استراتژی در سایت ایوند مراجعه نمایید.
مقالات تخصصی مرتبط با حوزه مدیریت استراتژیک و استراتژی کسب و کار را در شریف استراتژی جستجو کنید
شریف استراتژی مفتخر است با گرد هم آوردن اساتید مطرح دانشگاهی و فارغ التحصیلان رشته مدیریت کسب و کار، خدمات مشاوره، برنامه ریزی، اجرا، کنترل و ارزیابی استراتژی را به عموم سازمان ها ارائه نماید. در شریف استراتژی همواره سعی میشود تا علم و دانش، در کنار تخصص و تجربه قرار گیرد و بدین سبب، از اساتید دانشگاهی مجرب و متخصص در حوزه مدیریت استراتژیک کسب و کار بهره گرفته ایم تا خدمات منحصر به فردی را ارائه نماییم.
مشاوره مدیریتی
تدوین استراتژی
اجرا و پیاده سازی استراتژی
کنترل و ارزیابی استراتژی
استراتژی بنگاه مادر (هلدینگ)
آموزش مدیریت استراتژیک
دفتر مرکزی: میدان جمهوری، خیابان خمسه، پلاک 9، طبقه پنجم (مرکز خدمات و نوآوری)
دفتر مطالعات و برنامه ریزی: تهران، خیابان آزادی، دانشگاه صنعتی شریف، مجتمع خدمات فناوری
تماس: 02166165856 – 02166678361
واتس اپ: 02166678361
1
general::
Strategic Management
transnet.ir
We and third parties such as our customers, partners, and service providers use cookies and similar technologies (“cookies”) to provide and secure our Services, to understand and improve their performance, and to serve relevant ads (including job ads) on and off LinkedIn. For more information, see our Cookie Policy.
Select Accept cookies to consent to this use or Manage preferences to make your cookie choices. You can change your cookie choices and withdraw your consent in your settings at any time.
مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.
مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک در بر گیرنده سه مرحله می شود:
مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود. شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا فرصت هایی را به وجود می آورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف های بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت.
اجرای استراتژی ها ایجاب می کند که سازمان هدف های سالانه در نظر بگیرد، سیاست ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد کند و منابع را به گونه ای تخصیص دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا در آید.
ارزیابی استراتژی ها بدان سبب باید استراتژیهای را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمی تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می شود، سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار تکبر شود محکوم به فنا خواهد بود.
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
مدیریت استراتژیک، ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما متفاوت از این ویژگی ها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است می توان بحث کرد.
۱) قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به متوجه آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است.
۲) معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این می اندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد.
۳) مدیریت استراتژیک سازمان ره به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمانها با محیطی که در آن قرار دارند در داخل هم بستگی و تعامل می باشند. در محیط هر تغییری صورت می گیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب می کند.
۴) مدیریت استراتژیک مدیران رده پایین را راهنمایی می کند: به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیتهایی را که مشخص می کند در داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای هر کس نقطه شروع حرکت را تعیین می کند.
تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط مناسب بین محیط یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکرد آن دارد. برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب فرآیندی رسمی به اجرا درآید. شرکت های کوچک، در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند. مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدم های بعدی را برنامه ریزی کنند.
با هدف اهمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجه ها.
با هدف برنامه ریزی مؤثرتر به منظور کمک به رشد سازمان از طریق تلاش برای پیش بینی آینده فراتر از سال بعد.
مرحله ۳) برنامه ریزی با تأکید بر محیط خارجی سازمان (برنامه ریزی استراتژیک):
با هدف تأمین خواسته ها، نیازها و سلایق بازارها و موفقیت در رقابت از طریق تلاش برای جا انداختن و اعمال تفکر استراتژیک.
با هدف کسب مزیت رقابتی و آینده ای موفق از طریق مدیریت تمام منابع
دفتر استراتژی شریف؛ ارائه دهنده خدمات مشاوره، برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی های سازمانی و ارائه دهنده دروس تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک راهکارها و تصمیم هایی که قرار است به ما و سازمان ما کمک کند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف حرکت کنیم یا در تعریف ساده تر کجا هستیم و قرار است به کجا برسیم. در این مسیر مدیریت استراتژیک ما را یاری خواهد کرد و موجب تعیین عملکرد بلندمدت یک شرکت است.
مدیریت استراتژیک ترکیبی است از هنر و علم تدوین، پیادهسازی و ارزیابی فعالیتهای یک سازمان در راستای توانمند سازی به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعریف شده.
همانطور که از تعریف بالا بر میآید،تمرکز مدیریت استراتژیک بر یکپارچه سازی فعالیتهای مدیریتی، بازاریابی، امور مالی / تامین اعتبار، تولید / عملیات، تحقیق و توسعه و سیستمهای اطلاعاتی در جهت دستیابی به موفقیت سازمانی است . واژه برنامه ریزی استراتژیک که در ادبیات کسب و کار معمولاً جایگزین واژه مدیریت استراتژیک میگردد.
امروزه به طور ساده، استراتژی راهی است که شرکتها توسط آن بتوانند به اهداف خود برسند. این کلمه، در گذشته در میدان جنگ توسط ارتشها استفاده می شد؛ ولی به تدریج برای استفاده در کسب و کار روزآمد شد. شرکتها نیز مانند جنگاوران ارتش، نیاز به تدبیر و استراتژی، از طریق استفاده از منابع برای موثر بودن فعالیتشان در موقعیتهای ویژه دارند. مدیریت استراتژیک در دهه ۱۹۳۰ توسط آلفرد اسلون، رئیس جمهور جنرال موتورز، وارد تجارت شد. او سیاست های استراتژی را نامگذاری کرد. در واقع مدیریت استراتژیک چیزی جز دستیابی به مزیت رقابتی نیست.
مدیریت استراتژیک پیشرفته فرایندی است که باعث میشود یک شرکت به هدف خود برسد، انتخابهای خود را تسهیل کند و عملیات خود را در یک محیط متغیر، هدایت کند. تعریف مدیریت استراتژیک به صورت پیشرفته توانمندیهای مدیر در اجرای سریع و درست یک هدف و برنامه است. مدیر موفق باید توانایی لازم در زمینه مدیریت زمان و همچنین راهنمایی درست افراد و کارمندان خود را داشته باشد. این امر سبب خواهد شد تا افراد به وظایف خود به درستی عمل نموده و در نتیجه به پیشرفت یک شرکت و سازمان کمک نمایند. در این زمینه همواره مدیران باید به این نکته توجه نمایند که نکات آموزشی مدیریتی بسیاری وجود دارد که باید به نسبت به یادگیری آنها اقدام نمایند تا بتوانند در این مسیر حرکتی موفقیتهای لازم را کسب کنند.
روند مدیریت استراتژیک چیزی بیش از وضع تعدادی قانون و سپس پیروی از آنها است. مدیریت استراتژیک روندی فلسفی برای مدیریت کسبوکار است. مدیران سطح بالا باید ابتدا به صورت استراتژیک بیندیشند و سپس این اندیشهها را طی روندی اجرایی کنند. روند مدیریت استراتژیک هنگامی به بهترین نحو اجرایی میشود که همهی افراد سازمان یا کسبوکار، استراتژیها را کاملا درک کرده باشند. هدف این مقاله بحث پیرامون المانهای اصلی روند مدیریت استراتژیک است. همچنین دربارهی هر کدام از گامهای اصلی در این روند، در کنار بینشها، مسائلی که باید بررسی شوند و پرسشهایی که باید پرسیده شوند نیز بحث میشود.
این المانها گامهایی هستند که در زمان ایجاد یک نقشهی روند مدیریت استراتژیک جدید به ترتیب انجام میشوند. کسبوکارهای موجود (که از قبل، یک نقشهی روند مدیریت استراتژیک به وجود آوردهاند) همانطور که نیازهایشان افزایش مییابد، این گامها را بازبینی میکنند تا تغییرات و بهبودهایی ایجاد کنند.
بررسی محیطی به فرایند جمعآوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیهوتحلیل میکند. پس از اجرای فرایند تجزیهوتحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند.
فرمولاسيون استراتژي فرايند تصميمگيري در خصوص بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجارتی و عملکردی را تعیین میکنند.
پیادهسازی استراتژی به معنای بهکارگیری استراتژی موردنظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است.
ارزیابی استراتژی مرحله نهایی فرایند مدیریت استراتژی است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در واقع، ریشههای استراتژیهای فعلی، عملکرد اندازهگیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.
این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام میشوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک، به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع میکنند و تغییرات ضروری را ایجاد میکنند.
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط مناسب بین محیط یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکرد آن دارد. برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب فرآیندی رسمی به اجرا درآید. شرکت های کوچک، در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند. مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدم های بعدی را برنامه ریزی کنند.
فعالیتهای مرتبط با تدوین, پیاده سازی و ارزیابی استراتژی در سازمانهای بزرگ در سه سطح (سلسله مراتب) به وقوع میپیوندند : ۱- مدیریت عالی (مدیریت ارشد) ۲- مدیریت میانی ۳- واحدهای کسب و کار (سطح اجرایی کسب و کار ) . به وسیله برقراری ارتباط و تعامل میان کارکنان و مدیران در سطوح مختلف در سازمان , مدیریت استراتژیک میتواند سازمان را به سمت دستیابی به مزیت رقابتی رهنمون سازد.
بسیاری از شرکت های در ابعاد و اندازههای کوچک(و البته بعضا بزرگ) تقسیم بندی مشخصی میان واحدهای مختلف سازمانی ندارند و به عنوان نمونه بخشی به نام مدیریت میانی در آنهای تعریف نشده است و سازمان از دوبخش در سطح شرکت( مدیریت ارشد ) و وظیفه ای تشکیل شده است . در هر سازمانی و با هر شکل سازمانی مدیران و کارمندان در سطوح مختلف باید به صورتت فعالانه در فعالیتهای مرتبط با مدیریت استراتژیک شرکت نمایند تا شانس موفقیت و دستیابی به چشم اندازهای تبیین شده در برنامه استراتژیک افزایش پیدا کند.
در اواخر دهه۷۰ و اوایل دهه ۸۰، پورتر دیدگاه سازمان صنعتی را در استراتژی کسب و کار معرفی کرد.(البته بعضی از متون این تئوری را به میسون نسبت می دهند). وی ادعا کرد که نیروهای خارجی صنعتی، فعالیتهای مدیران را تحت تاثیر قرار میدهد و کالاهای جایگزین، مشتریان و عرضهکنندگان و همینطور رقبای موجود و بالقوه انتخاب عمل را برای شرکت، تحت تاثیر قرار می دهند. این دیدگاه مطرح میکند که عوامل کلیدی موفقیت محیط کسب و کار، تعیینکننده عملکرد شرکت می باشد و سازمان باید خود را با شرایط محیط تطبیق دهد.
انتخاب نادرست این استراتژیها باعث کاهش سود شرکت و بهخطر افتادن موقعیت رقابتی آن میشود. او در سال ۱۹۸۵ با معرفی مدل زنجیره ارزش تلاشهای خود را توسعه داد و تلاش کرد که عوامل اصلی مزیت رقابتی را شناسایی کند. مدل وی بر اهمیت توجه به اجزای تشکیل دهنده سازمان در مدیریت استراتژیک تاکید می کند. همراه با پورتر مطالعات آکادمیک دیگری نیز در این تئوری انجام شد که بر مبنای چارچوب پورتر توسعه یافتند و هنوز توسط مدیران بهکارگرفته می شوند. در حال حاضر دیدگاه مبتنی بر منابع، این تئوری را مورد انتقاد قرار داده و با تاکید بر اینکه عوامل خارج سازمان هرگز نمی توانند منبع مزیت رقابتی پایدار باشند و این مزیت باید از طریق منابع داخلی سازمان بدست آید در مقابل این تئوری قرار گرفته اند.
همان طور که بیان شد رویکرد سازمان صنعتی بیان میکرد که فشارهای محیطی و توانایی پاسخ دادن به تهدیدها و فرصتهای آن عوامل اصلی تعیین کننده موفقیت سازمان هستند، اما دیدگاه مبتنی بر منابع اشاره به آن دارد که مجموعه منابع خاص شرکت است که تعیین می کند کدام شرکت بهتر رقابت می کند و عملکرد بالاتری دارد.
درحالی که رویکرد سازمان صنعتی عملکرد نسبی شرکت را در سطح صنعت با معیارهایی چون تفاوت قیمت و هزینه، کیفیت و تنوع محصولات توصیف می کند، دیدگاه مبتنی بر منابع بر ویژگیهای مهم عوامل مستقلی که منجر به تنوع محصولات یا کاهش قیمت شده اند(مانند منابع شرکت) تاکید می کند.
منابع استراتژیک شرکت منابعی هستند (شامل منابع فیزیکی، نیروی انسانی و منابع سازمانی – مانند توانمندیها، فرآیندهای سازمانی، دانش اطلاعاتی، شهرت سازمان- و … ) که ارزشمند وکمیاب بوده و جایگزینی و تقلید آن هزینه زا باشند. منابع استراتژیک ، خود، منشا مزیت رقابتی هستند و چالش مدیران در شناسایی و مدیریت این منابع است.
این بدان معنی نیست که رویکرد مبتنی بر منابع از توصیف و توجیه تفاوت عملکرد شرکتها بر حسب بازارهای محصولات آنها ناتوان است. این رویکرد تحلیل میکند که شرکتهای موفق منابعی دارند که ارزش مجموعه آنها بیشتر از رقباست. بهطور منطقی این موضوع به این معنی است که شرکتهایی که عملکرد پایینتری دارند نیز ممکن است دارای مزیت رقابتی باشند ولی با ارزشی کمتر از رقبای موفقتر آنها. این مفهوم تفاوت ارزش برای مزیت رقابتی در مقایسه با دیدگاه سازمان صنعتی ( که یک عامل را دال بر مزیت رقابتی می داند و آن حداکثر سوددهی است) ممکن است در جستجوی رهبران صنعت کمتر مفید باشد. اگرچه معیار مقایسه شرکتها در رویکرد مبتنی بر منابع (در مقایسه با رویکرد سازمان صنعتی) بجای عملکرد ، بهره برداری از منابع سازمان است، مزیت رقابتی باید بر حسب افزایش ارزش نسبی منابع و هزینه بر بودن تقلید آنها توسط رقبا تعیین شود.
در ادبیات منابع استراتژیک ویژگیهای مختلفی را به منابع استراتژیک نسبت میدهند. بعضی از نویسندگان مجموعه متنوع و کاملی از این ویژگیها را معرفی میکنند و عدهای نیز بر ویژگیهای مشخص و خاص آنها تمرکز می کنند. ما در این مقاله ویژگیهای معرفی شده توسط «بارنی» معرفی می کنیم:
منبع باید ایجاد ارزش کند به این معنی که یا هزینه ها را کاهش دهد یا قیمت کالا را افزایش دهد. «بارنی» اشاره میکند که منابع ارزشمند، سازمان را قادر می سازند که استراتژیهایی را اتخاذ و اجرا کنند که کارایی و اثربخشی شرکت را بهبود می بخشند. منابعی که با بکارگیری آنها می توان فرصتها را بکار گرفت یا تهدیدها را خنثی کرد، بر کاهش هزینه های شرکت یا افزایش درآمد آن تاثیر می گذارند. با این حال بعضی از نویسندگان بیان می کنند که برخی از منابع خاص با سازمانهای بخصوصی بهتر تطبیق می یابند و ارزشی که این منابع ایجاد می کند بسته به اینکه کدام سازمان بر آن منابع بیشتر سرمایهگذاری می کند متفاوت است. هر چه شرایط سازمان با منابع بهترتطبیق و تناسب داشته باشد، ارزش منابع بیشتر است.
بارنی دومین ویژگی منابع استراتژیک را کمیاب بودن آنها معرفی می کند. وی اشاره می کند که اگر منابع با ارزش را تعداد زیادی از رقبا داشته باشند تقلید استراتژی توسط رقبا بسیار آسان است، حتی اگر این ارزش بین آنها متفاوت باشد. معمولا منابع کمیاب نمی توانند توسط عرضه کنندگان به سرعت گسترش یابند و توزیع آن بستگی به کمیابی بازار عوامل و پایین بودن ارزش ادراکی آنها دارد.
منابع با ارزش و کمیاب، باید به سختی نیز قابل تقلید باشند. به منظور جلوگیری از تقلید رقبا و حفظ مزیت رقابتی منبع، باید موانعی وجود داشته باشد. یک منبع و بازده و خروجی آن وقتی قابل تقلید است که رقبا بتوانند همان منبع را ایجاد کرده یا بهدست آورند(نسخه برداری) یا بازده نهایی آن منبع را از طریق منابع دیگر تولید کنند (جایگزینی).
بارنی معیار تعیین قابل تقلید بودن منابع را هزینه نسخهبرداری رقبا معرفی میکند. این هزینه به سه عامل بستگی دارد:
شرایط تاریخی منحصر بفرد: آن دسته از شرایط زمانی و تاریخی مطلوب که شرکت منابع خود را تحت آن شرایط توسعه داده و بهدست آورده، خود یکی از عوامل دشوارکننده تقلید رقبا است. بدین معنا که رقبا باید برای بهدست آوردن همان منبع با همان مزیت هزینه بیشتری متحمل شوند. این امر احتمال موفقیت رقیب را در بدست آوردن مزیت رقابتی کاهش می دهد.
▪ ابهام علّی: در این حالت شرکت بهمنظور اجرای یک استراتژی، بهجای یک تصمیم بنیادی مجموعهای از تصمیمات متعدد ولی کوچک را اتخاذ می کند و توجه کمتری از رقبا را به خود جلب می کند. توالی و انسجام این تصمیمات کوچک، ابهامی را برای شناخت رابطه علّی این تصمیمات و تقلید از آن برای رقبا ایجاد می کند.
پیچیده بودن منابع: می توان گفت تقلید از منابعی غیرملموس و ضمنی که وابسته به عوامل متعاملی مانند افراد و سیستمهای کامپیوتری هستند، امکان ناپذیر است. زیرا تقلید کننده باید سیستم فعلی خود را از بین برده و دوباره با ترکیببندی جدید سیستم موفق رقیب را برای خود بازسازی کند.
«کلیس» با جدا کردن موانع تقلید پایدار و ناپایدار بیان می کند که عواملی مانند مقررات دولتی، محدودیتهای قانونی، حق اختراع، موقعیت جغرافیایی شرکت و نزدیکی به منابع اولیه به عنوان موانع تقلید از پایداری بیشتری برخوردارند در حالی که کوتاهی زمان عرضه محصول، تهدیدات مربوط به شهرت سازمان و ابهام علّی از پایداری کمتری نسبت به سایر عوامل برخوردارند.
مدیریت استراتژیک و نقش آن در موفقیت شرکت ها و سازمان ها موضوع تحقیق بسیاری از مطالعات بوده است. مدیریت استراتژیک در یک سازمان تضمین می کند که اهداف تعیین شده، مسائل اصلی مشخص شده، زمان و منابع چرخش داده شده، عملکرد ادغام شده، محیط داخلی برای رسیدن به اهداف تعیین شده، پیامدها و تطابق نتایج حاصل شده و سازمان همچنان نسبت به تغییرات خارجی انعطاف پذیر خواهد بود. به استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش هزینه ها، افزایش انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید ها به فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود کلی عملکرد یاری رسانی می کنند .
مدیریت استراتژیک در سطح شرکتی معمولا آماده سازی جهت بهره گیری از فرصت های آینده، و مواجهه با خطرات و روند بازار است. این باعث می شود که شرکت ها به تجزیه و تحلیل، بررسی , اجرا و پیاده سازی پرداخته به نحوی که احتمال بیشتری برای رسیدن به اهداف تعیین شده میسر گردد. به همین ترتیب، استراتژی یا برنامه ریزی باید به عنوان عامل تصمیم گیری در نظر گرفته شود.
منبع: مقاله مدیریت استراتژیک – سایت شریف استراتژی
دفتر استراتژی شریف؛ ارائه دهنده خدمات مشاوره، برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی های سازمانی و ارائه دهنده دروس تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
در این مقاله قصد داریم به بیان دقیق تعریف مدیریت استراتژیک بپردازیم و بگوییم که مدیریت استراتژیک چیست و ضرورت بکارگیری تفکر، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک در سازمان ها چقدر است. سوالاتی که مدیریان برای پیاده سازی مفاهیم مدیریت استراتژیک به آن احتیاج دارند تا بتوانند برای کسب و کارشان مزیت رقابتی کسب نمایند. در ادامه با ما همراه باشید.
مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم سازمان می باشد و توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان ، به منظور کنترل منابع در محیط های خارج از سازمان گرفته می شود این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشم انداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامهها و سیاستهای سازمان که به همه فعالیت هایی که برای رسیدن به آن خواهد شد نیاز است.
تعریف دیگر ارایه شده در باب مدیریت استراتژیک راهکارها و تصمیم هایی که قرار است به ما و سازمان ما کمک کند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف حرکت کنیم یا در تعریف ساده تر کجا هستیم و قرار است به کجا برسیم. در این مسیر مدیریت استراتژیک ما را یاری خواهد کرد و موجب تعیین عملکرد بلندمدت یک شرکت است.
مدیریت استراتژیک شامل رصد محیطی (خارجی وداخلی)، تدوین اهداف بلندمدت، پیاده سازی، ارزیابی و کنترل استراتژی می باشد. بنابراین مطالعه مدیریت استراتژیک بر پایش و ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای خارجی در پرتو قوت ها و ضعیف های داخلی یک شرکت تأکید دارد. مدیریت استراتژیک در ابتدا سیاست کسب و کار خوانده میشد. موضوعاتی که در مدیریت استراتژیک مطرح می شود شامل برنامه ریزی استراتژیک، رصد محیطی و تجزیه و تحلیل صنعت میباشد.
از دیدگاه کارپنتر و ساندرز مدیریت استراتژیک فرآیندی است که در آن سازمان، تدوین و اجرای استراتژی را مدیریت می کند، درحالیکه رابینز و کولتر بر این عقیده اند که مدیریت استراتژیک عبارت است از آنچه مدیران برای توسعه استراتژی های یک سازمان انجام
می دهند. همچنین پیرس و رابینسون مدیریت استراتژیک را مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات که نتیجه تدوین و اجرای برنامه های طراحی شده برای رسیدن به اهداف شرکت است تعریف میکنند، و در حالیکه مالحی، فریناز، و فینلی مدیریت استراتژیک را حداقل به عنوان فرآیند تنظیم جهت گیری های طوالنی مدت برای سازمان تعریف می کنند.
فرآیند مدیریت استراتژیک برای مطابقت با شرایط دائمالتغییر بازار و ساختار رقابتی با سازمانهایی که به طور مداوم منابع، توانمندیها و صلاحیت های اصلی را توسعه می دهند، استفاده میشود.
هیت و همکاران، کارپنتر و ساندرز و رابینز و کولتر، فرآیند مدیریت استراتژیک را شامل یک مجموعه کامل از تعهدات، تصمیمات و اقدامات مورد نیاز برای یک سازمان برای رسیدن به رقابت استراتژیک و کسب بازده بالاتر از متوسط می دانند. معمولا ورودیهای استراتژیک از تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی مشتق شده اند، و برای شکلگیری و اجرای استراتژی موثر لازم هستند.
مراحل تکامل مدیریت استراتژیک بسیاری از مفاهیم و تکنیک های مرتبط با مدیریت استراتژیک، توسط شرکت های تجاری مختلف مانند جنرال الکتریک (GE) و گروه مشاور بوستون (BCG) توسعه یافته و با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته اند. در طول زمان نیز متخصصان فعالیت های تجاری و محققان دانشگاهی این مفاهیم را گسترش و بهبود داده اند. مدیریت استراتژیک شرکت های بزرگ فعال صنایع چندگانه (همچون شرکت های مادر تخصصی و هلدینگ های تجاری) مورد استفاده قرار میگرفت. از خطاها، اشتباهات پرهزینه و حتی بحران های اقتصادی دلایلی هستند که باعث شده اند امروزه مدیران حرفه ای در تمام سازمان ها به منظور رقابتی نگه داشتن سازمان خود در یک محیط پر رقابت، مدیریت استراتژیک را جدی بگیرند. همزمان با تلاش مدیران جهت تطبیق بهتر سازمان با شرایط در حال تغییر دنیا، یک سازمان می تواند از طریق طی مراحل چهارگانه مدیریت استراتژیک تکامل باید. این مراحل چهارگانه عبارت است از:
این بخش مرحله اول از مراحل چهارگانه تکامل مدیریت استراتژیک است، مديران زمانی با جدیت دست به کار برنامه ریزی می شوند که از آنها خواسته شود تا بودجه سال آینده را پیشنهاد و ارائه کنند. پروژه ها اغلب با توجه به اطلاعاتی که قسمت عمده آن از داخل تأمین شده و بر مبنای تجزیه و تحليل های بسیار ناچیز است، پیشنهاد می شوند. حتی نیروهای بکار گرفته شده در قسمت فروش هم اطلاعات محیطی کم تری فراهم میکند.
این روش، یک برنامه ریزی عملیاتی ساده است که نمی توان آن را در زمره مدیریت استراتژیک به حساب آورد و در عین حال کاملا وقت گیر می باشد. در این نوع برنامه ریزی فعالیت های عادی شرکت برای چند هفته معلق می ماند. حال آن که در طول این مدت مدیران همواره تلاش می کنند تا تعداد زیادی ایده را در بودجه پیشنهادی مطرح کنند. در این برنامه ریزی افق زمانی معمولا یک ساله است و بصورت بلند مدت به آن توجه نمیشود.
زمانی که بودجه های سالانه در راستای برنامه ریزی بلندمدت چندان مفید واقع نشوند، مدیران تلاش می کنند تا برنامه های مدیریت استراتژیک پنج ساله را پیشنهاد کنند. در این صورت آنها پروژه هایی را در نظر میگیرند که بیش از یک سال به طول می انجامد، علاوه بر اطلاعات داخلی، مدیران هرگونه داده های محیطی را به معمولا به صورت ویژه و موقتی جمع آوری کرده و براساس آن روند کنونی را برای پنج سال آینده امتداد می دهند. انجام این مرحله زمان بر می باشد، به طوری که دربرگیرنده یک ماه فعالیت مدیریتی کامل است تا از تناسب تمام بودجه های پیشنهادی با نحوه انجام آن اطمینان حاصل شود. در صورتی که مدیران بر سر کسب سهم بیشتری از منابع مالی با هم رقابت می کنند، این برنامه ریزی مدیریت استراتژیک به یک فرایند به شدت سیاسی تبدیل می شود و جلساتی طولانی جهت ارزیابی پیشنهادها و توجیه مفروضات تشکیل می شوند. افق زمانی اغلب سه به تا پنج سال در نظر گرفته میشود
مرحله سوم تکامل مدیریت استراتژیک با گرایش به محیط خارجی بیان میشود، برنامه های پنج ساله به خاطر سیاسی کاری های مدیران، خنثی و بی فایده شده بودند؛ بر این اساس برنامه ریزی مدیریت استراتژیک ، فرایند کنترل استراتژیک را در دست گرفت تا از این گونه مشکلات به دور باشد. شرکت به دنبال این است تا از طریق تفکر استراتژیک پاسخگویی خود به تغییرات محیطی و شرایط در حال تغییر، بازارها و رقابت ها را افزایش دهد.
برنامه ریزی به دور از دست های مدیران سطح پایین تر و به صورت متمرکز توسط ستاد برنامه ریزی انجام می شود که وظیفه آن طرح ریزی و توسعه برنامه های مدیریت استراتژیک برای کل شرکت است. مشاوران اغلب تکنیک های پیشرفته و نوآورانه ای ارائه می کنند که ستاد برنامه ریزی از آنها جهت گردآوری اطلاعات و پیش بینی روندهای آتی و آینده پژوهی استفاده می کنند.
مدیران سطح بالاتر سالی یک بار آخرین «بازبین» انجام شده، توسط اعضای کلیدی واحد برنامه ریزی را مورد بررسی قرار می دهند تا برنامه مدیریت استراتژیک کنونی ارزیابی و به روز شود. چنین برنامه ریزی بالا به پایین، بر تدوين استراتژی تأکید داشته و معمولا مباحث مربوط به اجرای استراتژی را به سطوح مدیریتی پایین تر محول می کند، مدیریت ارشد یک سازمان معمولا با کمک مشاوران و با حداقل اطلاعات از سطوح پایین، نسبت به تهیه و توسعه برنامه های پنج ساله اقدام می کند
مرحله چهارم: با پی بردن به این موضوع که حتی بهترین برنامه های استراتژیک هم بدون نظرات مدیران سطح پایین تر بی ارزش هستند میتوانیم موضوع مدیریت استراتژیک را بهتر درک کنیم و بدانیم مدیریت ارشد، گروه های برنامه ریزی متشکل از مدیران و کارکنان کلیدی بخش ها و گروه های کاری مختلف را تشکیل می دهد. این گروه های برنامه ریزی یک سری از برنامه های مدیریت استراتژیک را با هدف دستیابی به اهداف اساسی شرکت توسعه داده و یکپارچه میکنند. در حال حاضر برنامه های مدیریت استراتژیک جزئیات مربوط به اجرا، ارزیابی و کنترل را در بر میگیرد و به جای تلاش برای پیش بینی کامل آینده برنامه ها بر سناریوهای پیش رو تاکید دارند. برنامه استراتژیک پنج ساله پیچیده ای که در یک سال تهیه می شد، اکنون جای خود را به جاری سازی تفکر استراتژیک در تمام سطوح سازمان در سرتاسر طول سال داده است.
اطلاعات استراتژیکی که قبلا فقط در اختیار مدیریت ارشد قرار میگرفت، اکنون از طریق شبکه های محلی، شبکهای اجتماعی و بستر اینترنت در دسترس تمام افراد سازمان می باشد. به جای تشکیل یک ستاد عظیم و متمرکز برنامه ریزی، مشاوران برنامه ریزی داخلی و خارجی همواره در دسترس هستند تا بحث های مربوط به طرح ریزی استراتژی کمک کنند.
با وجود این ممکن است مدیریت ارشد، فرایند برنامه ریزی مدیریت استراتژیک را شروع کند، ولی استراتژی های انتخاب شده ممکن است از هر جای سازمان پیشنهاد و مطرح شده باشد. برنامه ریزی به طور معمول، تعاملی و بین چند سطح محدود از سازمان و تا حدودی بالا به پایین است. از همین رو، در پیاده سازی مدیریت استراتژیک تمامی افراد در تمام سطوح سازمان در این فرایند مشارکت دارند.
اولين بار يوناني ها از اين كلمه استفاده كردند به معناي تدوين برنامه جنگي توسط ژنرالها، صحيح عمل كردن در زمان و مكان مناسب و دست يافتن به نتايج مطلوب و مورد نظر استراتژي در حقيقت نقشه اي است براي حركت به عمل يا رسيدن به هدف. اگر ندانيم به كجا ميرويم ديگر فرقي نميكند كه چه راهي را پيش بگيريم؛ در واقع استراتژی يك برنامه جامع براي عمل است كه جهتگيري هاي عمده سازمان را معين ميكند و رهنمودهايي را براي تخصيص منابع در مسير كسب اهداف بلند مدت ارائه ميدهد.
استراتژی الگوي تصميمهايي است كه در سازمان اخذ ميشود و فعاليتها و نتايج را شكل ميدهد راهبردهاي خوب ابزار رقابتي محسوب ميشوند و راهبردهاي نامناسب ضعف هاي عمده سازمان مـحسوب ميشوند. الگويي بنيادي از اهداف فعلي و برنامه ريزي شده، بهره برداري و تخصيص منابع و تعامالت يك سازمان با بازارها، رقبا و ديگر عوامل محيطي است.
در اين تعريف از استراتژی مشخص ميشود كه يك استراتژی بايد مشخص كند، چه اهدافي بايد تحقق يابد، روي چه بازارها و صنايع و محصوالت بايد تمركز كرد. و چگونه براي بهرهبرداري از فرصت هاي محيطي و مواجهه با تهديدهاي محيطي به منظور كسب مزيت رقابتي منابع تخصيص يابد و چه فعاليت هايي بايد انجام گيرد. و چه راهی برای رسیدن سازمان به مزیت رقابتی پایدار و رسیدن سود وجود دارد.
برنامه ریزی استراتژیک به معنای فرآیند گسسته، جدا و مستقل از تجارت سازمان است. در حالیکه مدیریت استراتژیک برنامه ریزی، تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژی را به هم مربوط می کند. فرآیند مدیریت استراتژیک را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد: ۱- تحلیل وضعیت و بررسی محیطی، ۲- تعیین و تدوین استراتژی، ۳- پیاده سازی و اجرای استراتژی، ۴- کنترل و ارزیابی استراتژی ها
بررسی محیطی (Initial Analysis) به فرایند جمع آوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیهوتحلیل میکند. پس از اجرای فرایند تجزیهوتحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند.
در تدوین استراتژی (Strategy Formulation) باید ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را لیست کرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلفی که در بحثهای مدیریت استراتژیک آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت که در مرحله اول آمده است استراتژی برتر را انتخاب میکنیم. در این مرحله باید مدیران میانی و حتی رده پائین سازمان را نیز مشارکت داد تا در آنها ایجاد انگیزش کند. فرمولاسيون استراتژي، فرايند تصميمگيري در خصوص بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجاری و عملکردی را تعیین میکنند.
پیادهسازی و اجرای استراتژی (Strategy Implementation) به معنای بهکارگیری استراتژی موردنظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است. ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان اجرای موفقیت آمیز استراتژی به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیاز دارد.
کنترل و ارزیابی استراتژی ها (strategy evaluation) مرحله نهایی فرآیند مدیریت استراتژیک است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در واقع، ریشههای استراتژیهای فعلی، عملکرد اندازهگیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد. انجام دادن اقدامات اصلاحی به منظور اطمینان یافتن از این که عملکردها با برنامههای پیش بینی شده مطابقت دارند. اطلاعاتی که از فرایند ارزیابی استراتژی به دست میآید باید به گونهای باشد که عملیات و اقدامات را تسهیل نماید و باید کسانی یا واحدهایی را معرفی نماید که نیاز به اصلاح دارند.
این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام میشوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع میکنند و تغییرات ضروری را ایجاد میکنند.
شرکت بزرگ جنرال الکتریک به عنوان یکی از پیشگامان برنامه ریزی استراتژیک، اولین شرکتی بود که در طول دهه ۱۹۸۰ با گذر از مرحله برنامه ریزی استراتژیک به مرحله مدیریت استراتژیک وارد شد. تا دهه ۱۹۹۰، اکثر شرکت ها در گوشه و کنار دنیا کار ورود به مرحله مدیریت استراتژیک را آغاز کرده بودند.
وضعیت شرکت می تاگ به عنوان تولید کننده عمده وسایل خانگی، تا سال ۱۹۷۸ به گونه ای بود که در مرحله اول مدیریت استراتژیک دسته بندی می شد. مدیرعامل شرکت می تاگ، دانیل كروم ” یک گروه ضربت” تشکیل داد تا به این سؤال پاسخ دهند: «اگر ما به انجام کارهای فعلی خود ادامه دهیم، شرکت می تانگ در پنج سال آینده در چه موقعیتی خواهد بود؟» پاسخ به این سؤال به صورت محرکی عمل کرد که باعث توسعه و گسترش آتی شرکت شد. این مساله حدی توسعه یافت که توانست خط کاملی از وسایل خانگی عمده به وجود آورده و با خرید شرکت هوور (Hoover) وارد بازار جهانی شود و سهم قابل توجهی از بازار لوازم خانگی، بواسطه داشتن برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک کسب نماید.
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک سازمانی این بوده است که به سازمان کمک میکند از مجرای استفاده نمودن از روش منظمتر، معقولتر و منطقیتر راهها یا گزینههای استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژیهای بهتری را تدوین نماید. تردیدی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان میدهد که این فرایند میتواند در مدیریت استراتژیک نقش مهمتری ایفا کنند.
مدیران و کارکنان از طریق درگیر شدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان مینمایند. یکی دیگر از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان میشود. یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک سازمانی این است که موجب فرصتی میشود تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب میشوند در فرایندهای تصمیمگیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را تمرین نمایند و بدین گونه اثر بخشی آنها افزایش خواهد یافت. در مجموع علاوه بر موارد فوق، میتوان مزایای دیگری برای مدیریت استراتژیک در سازمان نام برد:
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه ریزی مدیریت استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است.
پایههای مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضهکنندگان مواد اولیه، توزیعکنندگان، دولتها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیینکنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند مدیریت استراتژیک خواهد بود.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه از دو بخش تحلیل صنعت و تحلیل استراتژی تشکیل شده است. تحلیل صنعت معمولا اولین گام به شمار میآید، زیرا چشم انداز و ساختار صنعت تا حدود زیادی تعیین کننده سوددهی بنگاه است. تحلیل صنعت معمولا در چارچوب مدلی که از سوی پورتر در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ طراحی شد و تحلیل زنجیره ارزش نامیده میشود، صورت میپذیرد. در این چارچوب، یک صنعت به مثابه مجموعهای از رقبا در نظر گرفته میشود که بر سر کسب قدرت چانهزنی در مقابل مشتریان و تامینکنندگان، بایکدیگر رقابت و مبارزه میکنند و در عین حال با تهدیدهایی از جانب رقبای جدید و محصولات جانشین روبهرو هستند. تحلیل صنعت باید هم آینده صنعت مربوطه را پیشبینی کند و هم میزان رقابت بالفعل و بالقوهای که بنگاه با آن مواجه است.
مدیریت استراتژیک برای هر سازمان یا شرکتی، هر اندازهای که باشد، میتواند سودمند باشد زیرا همیشه فضایی برای رشد وجود دارد و هر سازمانی، نقاط قوت منحصربفرد و فرصتهایی دارد که میتوان آنها را به سرمایه تبدیل کرد. مدیریت استراتژیک باید یک روند مستمر باشد، نه اینکه فقط در یک زمان به عنوان ارزیابی انجام شود یا هر زمان که مشکلی پیش آمد، به عنوان یک راه چاره به کار آید.
با توجه به مزایای درازمدت سازمان ها، برنامه مدیریت استراتژیک آنها را به تمرکز بر محیط داخلی، از طریق تشویق و تنظیم چالش های کارکنان، کمک به آنها برای رسیدن به اهداف شخصی و همچنین سازمان ها می کند. در عین حال، همچنین اطمینان حاصل شده است که چالش های خارجی مورد توجه قرار گرفته و شرایط نامساعد حل می شود و تهدیدات مورد بررسی قرار می گیرد تا آنها را به فرصت های احتمالی تبدیل کنند.
مدیریت استراتژیک به سازمان اين امكان را ميدهد كه به شيوهاي خالق و نوآور عمل كند و براي شكل دادن به آينده خود انفعالي عمل نكند. اين شيوه مديريت باعث ميشود كه سازمان داراي ابتكار عمل بوده و فعاليتهايش به گونه اي باشد كه فقط واكنشي عمل نكند، بلكه اعمال نفوذ نمايد. بدين ترتيب سرنوشت خود را رقم زده و آينده را تحت كنترل در آورد؛ همچنین استفاده از مدیریت استراتژیک برای سازمانها پیامدهای مثبتی همچون موارد زیر را دارد:
سازمانها با استفاده از مزایای رقابتی، جایگاه بهتری نسبت به رقبای خود پیدا کرده و آن را حفظ میکنند. شرکتی که مزایای رقابتی دارد، نسبت به سایر شرکتها در صنعت مورد نظر، عملکرد مالی بسیار بهتری خواهد داشت. شاید بعضی از شرکتها، بدون مدیریت استراتژیک، به مزایای رقابتی دست پیدا کنند اما برای بیشتر شرکتها لازم است که مدیریت استراتژیک داشته باشند. البته تضمینی وجود ندارد که شرکتها با استفاده از مدیریت استراتژیک، حتما به سود رقابتی دست پیدا کنند اما این روند مستمر برای شرکتی که میخواهد بقاء خود را حفظ کند ضروری است.
این مولفه می تواند موفقیت یا عدم موفقیت یک تجارت را تعیین کند. فرهنگ عامل اصلی در نحوه تشریح اهداف، انجام وظایف و سازماندهی منابع است. مدیران در سیستم با فرهنگ سازمانی قوی در ایجاد انگیزه برای کارکنان موفق تر عمل می کنند. زمانی که کارمند احساس می کند نتیجه زحمت و تلاشش در سیستم دیده می شود، تلاش بیشتری برای پیشبرد استراتژی و اهداف سازمان می کند. علاوه بر این تطابق بین اهداف استراتژیک و فرهنگ سازمانی مهم است. اگر استراتژی خاص با فرهنگ سازمان تطابق نداشته باشد، مانع از دستیابی به نتیجه مطلوب خواهد شد.
هر دو عبارتِ مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک تقریبا یک معنی دارند، بعبارای مدیریت استراتژیک فرآیندی مدیریتی است برای رسیدن به استراتژیها و اهداف برنامه ریزی شده که در سند راهبردی هر سازمان قابل دسترس است. مدیریت استراتژیک عبارتی است که بیشتر در فضای آموزشی و دانشگاهی و برنامه ریزی استراتژیک، معمولا در دنیای کسب و کار استفاده میشود.
روشهای مختلفی برای رسیدن به هر هدف چه عملیاتی و کوتاه مدت، چه استراتژیک و بلند مدت وجود دارد. مثلا ما برای اینکه به ظرفیت مورد نظرمان برسیم میتوانیم تجهیزات، نیروی کار و… اضافه کنیم و مسیرها را برای رسیدن به به مزیت رقابتی ایجاد کنیم. یعنی استراتژی ها تعیین میکند ما چطور میتوانیم اون هدف رو در سازمان محقق کنیم.
استراتژیک یک صفت است که بعنوان پسوند استفاده میشود و از ریشه استراتژی نشأت میگیرد و میتواند به خیلی عبارت های مدیریتی اضافه میشود و بمعنای خلق آینده ای مطلوب و هدفمند است. یعنی وقتی شما از بازاریابی استراتژیک صحبت میکنید؛ میخواهید بازاریابی انجام بدید که نتایج مطلوبی را در آینده محقق خواهید کرد یا وقتی از مدیریت استراتژیک صحبت میکنید دارید در مورد نوعی از مدیریت صحبت میکنید که میخواهیدد آینده نگر باشد و بر مبنای پیش بینی آگاهانه بتواند مسیر و اقدامات مشخصی رو برای دستیابی به نتایج مورد نظر تعیین نماید.
گاهي برنامه ريزي بلندمدت و استراتژيک را به اشتباه بجاي يکديگر استفاده مـي کننـد، در حاليکه تفاوتهاي زير را ميتوان ميان اين دو قائل شد. يکـي از وجـوه تمـايز، از محـدوديت منـابع ناشـي مـيشـود. در مدیریت استراتژيک محــدوديت منـابع، عامـل تعيــين کننـده بــوده و رکــن اساســي برنامه ريزي بر تخصيص منابع محدود به فعاليتهاي کليدي استوار است.
در تحقيقي در مجله فورچون در ٢٧ دسامبر ١٩٨٢ مشخص شـد کـه از هـر ده شـرکت تنها يک شرکت توانسته استراتژي هـاي خـود را بـا موفقيـت بـه اجـرا گـذارد. در بررسي مشابهي نيز مشخص شد که ٧٢ درصد از مديران عامل شرکت هاي بزرگ بر ايـن باورند که اجراي استراتژي هاي منتخب، بسيار مشکل تر از تدوين اين استراتژي هـا بـوده ٢ است
برنامه ريزي اسـتراتژيک (بـا تـدوين اسـتراتژي هـا و اهـداف)، جزئـي از فراينـد مدیریت استراتژيک به شمار مي رود. در مدیریت استراتژيک ضرورت ايجـاد شـرايطي بـه منظـور پياده سازي استراتژي ها، ارزيابي اثربخشي آنها و انجام اقدامات اصلاحي وجود دارد. مدیریت استراتژيک زماني معنا مي يابد که استراتژيهاي تدوين شده به مرحلـه اجـرا در آيد، کنترل شود و بر اساس نتايج، اقـدام اصـلاحي صـورت گيـرد. در غيـر ايـن صـورت، استراتژي صرفاً در حد شعار باقي ميماند. بسياري از صاحب نظران نيز اجرا و کنترل استراتژيها را مهمتر از تدوين آن دانـسته انـد.
مدیریت استراتژیک مجموعه ای از تصمیم ها و اقدام های مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک شرکت را تعیین می کند. مدیریت استراتژیک شامل بررسی محیطی (هم خارجی و هم داخلی)، تدوین استراتژی (برنامه ریزی بلندمدت با استراتژیک)، اجرا و پیاده سازی برنامه استراتژیک، ارزیابی و کنترل آن است، بنابراین مطالعه مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه قوت ها و ضعف های داخلی تاکید دارد. در ابتدا به جای مدیریت استراتژیک عبارت سیاست کسب و کار (Business Policy) به کار برده می شد که موضوعاتی مانند برنامه ریزی بلندمدت و استراتژی را در بر می گرفت.
این در حالی که سیاست کسب و کار از جهت گیری کلان مدیریتی برخوردار است و نگاه به درون سازمان داشته و در نظر دارد تا بسیاری از فعالیت های اصلی و کارکردی سازمان را به طور مناسبی یکپارچه سازد. مدیریت استراتژیک به عنوان یک حوزه مطالعاتی، ضمن تاکید بیشتر بر موقعیت های استراتژیک و محیطی، ملاحظات یکپارچه ای از سیاست کسب و کار را در بر می گیرد. بر این اساس، این نوع از مدیریت به جای تعریف سیاست کسب و کار، به عنوان یک حوزه مطالعاتی ترجیح داده شد.
مدیریت استراتژیک ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما جدای از این ویژگی ها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است می توان بحث کرد. این ویژگی های خاص عبارتند از:
معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این می اندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد.
مدیریت استراتژیک مدیران رده پایین را راهنمایی می کند: به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیتهایی را که مشخص می کند در داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای هر کس نقطه شروع حرکت را تعیین می کند.
قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به متوجه آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است.
مدیریت استراتژیک سازمان ره به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمانها با محیطی که در آن قرار دارند در داخل هم بستگی و تعامل می باشند. در محیط هر تغییری صورت می گیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب می کند.
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک در سازمانها که این فرآیند را از بنیان و پای بست با مشکل مواجه میسازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمانها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیک از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
دورهی کارشناسى ارشد مدیریت کسب و کار گرایش مدیریت استراتژیک به منظور پرورش کادر مدیریت اجرایى بنگاه هاى تولیدى و خدماتى خصوصى، تعاونى و دولتى و نیز تأمین مدیر و استراتژیست براى طرح هاى بزرگ عمرانى، طراحى و ایجاد شده است. اما تحقق این امر در ابتدا وابسته به مهارت های جانبی و عملی دانش آموختگان دارد لذا همانطور که در سر لوحه این رشته نام اجرایی نهاده اند، لازم است دانشجویان نسبت به کسب تجربه و مهارتهای ارتباطی و کاری موثر من جمله زبان، ICDL ،Ms Project و … کوشا باشند و صرف مدرک فارغ التحصیلان این رشته را مجری نخواهد ساخت.
مجموعه مدیریت اجرایی و گرایش های آن، با هدف پرورش مدیرانی کارآمد و توانمند که قابلیت ارتقای مستمر بهرهوری سازمانی را داشته باشند، طرحریزی شده و در جمع گزینههای موجود برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد قرار گرفته است.
واحدهای درسی رشته مدیریت استراتژیک در دانشگاه ها عبارت است از:
تنظیم و تعیین اهداف با روش SMART (اهداف مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و به موقع) میتواند به شما کمک کند که بتوانید اهداف مدیریت استراتژیک مورد نظرتان را ارزیابی کنید. به این فکر کنید که آیا آنها واقعی هستند یا خیر. باید اهداف مورد نظر خود را در طرحی که برای اهداف استراتژیک سازمان تدوین میکنید بنویسید و همواره در صدد دنبال کردن آنها باشید؛ در هنگام تنظیم اهداف بهتر است موارد زیر را در نظر بگیرید:
اهداف نبايد مبهم و كلي باشند بلكه بايد بر يك موضوع خاص متمركز باشند . اين تمركز بايد به گونه اي باشد كه افراد بدانند در نهايت به چه چيـزي دست خواهنديافت . مثلا” بسادگي نمي توان به يك كارمنـد گفت من از شما مي خواهم پيشرفت كنيد مگراينكه روش و حوزه پيشرفت را بطور مشخص براي او تعيين كنيد .
قضاوت درمورد ميزان تحقق هدف در گرو قابليت اندازه گيري آنست. اين قابليت استانداردي را ارائه مي كند تا بتوانيم ميزان پيشرفت را اندازه گيري كنيم. به اين ترتيب است كه مي توانيم بفهميم تا چه حد به هدف نزديك شده ايم.
بررسی کنید که هدف شما چیزی است که وقت، پول و منابع مورد نیاز برای دستیابی به آن را دارید. قابل دستیابی بودن به اين معناست که بررسی کنید و دریابید که آیا هدف مورد نظرتان برای شما واقعا قابل دستیابی باشد. فعاليتها، عملكرد و ديگرعملياتي كه صورت مي گيرد درنهايت به يك نتيجه قابل استفاده بيانجامد كه بتوان چيزي را با آن خلق كرد، بهبود يا تغيير داد.
آیا هدفتان به شما مرتبط هست؟ شما میخواهید فرد معروف و مشهوری در سراسر جهان شوید، یا شرکتی چند ملیتی داشته باشید، و یا حتی شغلی پر مشغله داشته باشید؟ برای تصمیمی که گرفته اید خصوصیات فردی را در نظر گرفته اید، یا گروهتان به آن اندازه بزرگ هست و قابلیتهای گروهی رسیدن به آن هدف را دارد؟ اگر کمبود مهارتهای مشخصی را برای رسیدن به هدف دارید می توانید برای آموزش خود برنامه ریزی کنید. اگر در منابع مورد نیاز رسیدن به هدف کمبود دارید می توانید راهی برای تأمین آنها پیدا کنید.
منابع و امكانات بي نهايت نيستند و هر هدف داراي زمان و امكانات محدودي است. احتمال و ميزان تحقق هر هدف به درنظرگرفتن اين محدوديتها بستگي دارد. از طرفي شناخت محدوديت ها باعث ميشود تا با استفاده از روشها و ابزارهاي كنترل، انحراف هاي برنامه، شناسايي و اصلاح شوند.
هفت هدف بلندمدت متداول عبارتند از: سودآوری، بهره وری، جایگاه رقابتی، پرورش و تربیت کارکنان، روابط کارکنان، رهبری فناوری و مسوولیت عمومی. اینها، یا هر هدف بلندمدت دیگری، باید انعطافپذیر، قابل سنجش در طول زمان، برانگیزاننده، مناسب و قابلفهم باشند. استراتژیهای بزرگ رویکردهای جامعی هستند که راهنمای اقدامات عمده طراحی شده برای دستیابی به اهداف بلندمدت هستند. پانزده گزینه استراتژی بزرگ مورد بحث عبارتند از: رشد متمرکز، توسعه بازار، توسعه محصول، نوآوری، یکپارچگی افقی، یکپارچگی عمودی، تنوع همگون، تنوع ناهمگون، تغییر جهت، واگذاری، تصفیه، ورشکستگی، سرمایه گذاری مشترک، پیمانهای استراتژیک و ائتلاف.
مدیران استراتژیک به خوبی تشخیص میدهند که حداکثرسازی سود در کوتاه مدت به ندرت بهترین رویکرد برای دستیابی به رشد و سودآوری پایدار سازمانی است. یک پند بسیار تکرار شده اینگونه میگوید که اگر به افراد فقیر غذا بدهید، آن را میخورند و کماکان فقیر خواهند بود؛ ولی اگر به آنها بذر و ابزار کار بدهید و نحوه کشت غلات را به آنها بیاموزید، قادر خواهند بود شرایط خود را برای همیشه بهبود بخشند
تخصیص منابع، چیزی که در مورد هر شرکتی چه کوچک و چه بزرگ، روشن است این است که منابع محدود هستند. اهداف استراتژیک انتخاب میکنند که چه محصولات و خدمات و چه سهمی از بازار را در آینده خواهیم داشت و چه کاری نباید بکنیم! این نوع تصمیمات برای حصول اطمینان از این که منابع محدود در معرض بهترین فرصتها و دریافت بیشترین سودها هستند، حیاتی است.
مهارت ها و دانش، اگر بدانید که میخواهید کسب و کار خود را در طولانی مدت به کجا ببرید، در مورد قابلیتهایی که برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید ایده بسیار بهتری خواهید داشت. اهداف استراتژیک هنگام طراحی سازمانی، تصمیمگیریهای لازم را تعریف و هدایت میکنند. بنابراین با پیگیری پویشگرانه مهارتها و دانش، میتوانید سازمان را برای مراحل آتی آماده نموده و شانس موفقیت خود را افزایش دهید.
قدرت و ضعف، در نگاه اول این مورد خیلی واضح به نظر میرسد و شما به خودتان میگویید: “البته که ما نقاط قوت و ضعف خود را میشناسیم” . بله! هیچ کس کسب و کار شما را بهتر از خود شما نمیشناسد. اما آیا شما به نقاط قوت خود به عنوان مزیتهای رقابتی نگاه میکنید و آیا قصد دارید که گپهای موجود در سازمان (نقاط ضعف) را از بین ببرید؟ اهداف استراتژیک سطح بالایی از آگاهی ایجاد میکنند و تمرکز بیشتری بر فعالیت هایی که باعث موفقیت سازمان میشوند، ایجاد خواهند کرد.
بیشتر بخوانید: برون سپاری در کسب و کار های کوچک و متوسط چگونه انجام میشود؟
آنالیز محیطی، بسیاری از مدیران اجرایی زمان لازم را برای شناخت محیط خارج و اینکه چه تاثیرات مثبت یا منفی میتواند بر عملکرد داشته باشد، اختصاص نمیدهند. این به این معنی نیست که رهبران با مشتریان خود هماهنگ نیستند و یا از رقابتشان آگاهی ندارند. سوال این است که چگونه در این زمینه تجزیه و تحلیل انجام میدهند. آگاه بودن و آماده شدن برای تغییرات احتمالی در بازار یا صنعت، امکان اقدامات مناسب را پیش از وقوع تغییرات فراهم میکند.
برنامه ریزی، برای هر شرکتی ایجاد و ردیابی یک برنامه عملیاتی سالانه، یک ابزار مدیریتی ضروری محسوب میشود. اما آنچه که اغلب توجه کافی به آن نمیشود ارتباط این برنامه ها با آینده است. برنامه های عملیاتی سالانه، اغلب اوقات با دید به عقب ایجاد میشوند. سال گذشته چه اتفاقی افتاد و حال به کجا باید برویم؟ اینها مقاصد خوبی هستند. با این حال، نداشتن تصویری واضح در مورد آنچه که میخواهید در آینده به نظر برسید، باعث میشود بیشتر واکنش نشان دهید تا اینکه فعال باشید. بنابراین میبایست یک چشم انداز بلند مدت ۳ تا ۵ ساله، برای آگاهی در مورد برنامه عملیاتی سالانه موجود باشد.
سیاست یا خط مشی Business Policy ابزاری است که بدان وسیله می توان به هدفهای سالانه دست یافت. مقصود از سیاست، رهنمودها، مقررات و رویه هایی است که شرکت برای دستیابی به هدف های اعلان شده رعایت می کند. هنگام تصمیم گیری از سیاست ها به عنوان راهنما استفاده می شود و همچنین سیاست ها تعیین کننده شرایط و رفتار روزمره و تکراری شرکت می باشند.
خط مشی ها برای تصمیم گیرندگان، نقش خطوط راهنما جهت بیان ارتباط بین تدوین استراتژی و اجرای استراتژی را دارند. سازمانها، سیاست ها و خط مشی ها را بکار می گیرند تا از همسویی تصمیمات کارکنان با چشم انداز، اهداف و استراتژی ها مطمئن شوند.
پس از ایده پردازی و طراحی بوم مدل کسب و کار همچنین بررسی بازار و توجیه پذیری کسب و کار نوبت به تدوین رویا و چشم انداز و ارزشهای سازمانی می رسد که در مقاله ارکان مدیریت استراتژیک توضیح داده شدند. اما شاید در این مرحله مهمترین اقدام را تعیین راه و روش دستیابی به اهداف دانست. این مساله به معنی تعیین استراتژی های مناسب برای کسب و کار است. تهیه سند استراتژیک به معنی تهیه و تدوین چشم انداز و استراتژی های سازمانی با توجه به فرصتها و تهدیدات موجود و نیز نقاط قوت و ضعف یک سازمان است. در این راستا گروه مشاوران مدیرسان با کادری مجرب آماده تهیه سند استراتژیک سازمان یا کسب و کار و استارت آپ شماست تا به اهداف سازمانی خود نزدیک شوید.
برای تدوین استراتژی سازمان، بایستی بدانیم که روش ها و متدهای معمول به لحاظ رده بندی، چه جایگاهی داشته و در کدام مرحله می توان از هر یک از این متدها استفاده نمود. در بندهای زیر، به اختصار چهارچوب جامع تدوین استراتژی سازمانی تشریح گردیده که در ادامه، به هر یک از آنها خواهیم پرداخت.
شاخص های مدیریت استراتژیک شامل تجزیه و تحلیل، حیطه برنامه ریزی، انعطاف پذیری، افق زمانی و نگرش های کنترلی هستند که در ادامه به توضیح آنها می پردازیم.
افق مدیریت استراتژیک یک شرکت به طول دوره زمانی اشاره دارد که تصمیم گیرندگان در برنامه ریزی خود در نظر می گیرند. حیطه مدیریت استراتژیک به میزان مشارکت کارکنان در فعالیت های برنامه ریزی راهبردی شرکت اشاره دارد.
مشارکت بالای کارکنان در برنامه ریزی، نزدیک ترین افراد به مشتریان (و یا جریان های بیرونی) را در فرایند برنامه ریزی درگیر می کند که این امر می تواند به تشخیص فرصت ها کمک کند. افزون بر این، حیطه وسیع برنامه ریزی به مشارکت فعال مدیران عملیاتی و میانی در فرایند جاری سازی مدیریت استراتژیک مشروعیت می بخشد؛
انعطاف پذیری به قابلیت برنامه راهبردی شرکت برای ایجاد تغییرهای متناسب با فرصت ها / تهدیدهای محیطی اشاره دارد؛ به نحوی که شرکت ها در محیط های پیچیده، با استقرار نظام های برنامه ریزی منعطف، عملکرد خود را بهینه می کنند.
تجزیه و تحلیل به یادگیری درباره رویدادها و روندهای محیطی سازمان اشاره دارد و بیشتر یک فعالیت مدیریتی محسوب می شود. تجزیه و تحلیل، اطلاعات لازم درباره رویدادهای مربوط به محیط خارجی را تأمین کرده و نبود اطمینان را کاهش می دهد.
این گونه، ایده های خوب این مدیران، نادیده گرفته نمی شود. دلیل دیگر این که، حیطه وسیع برنامه ریزی تنوع نقطه نظرها را در تدوین برنامه راهبردی افزایش می دهد. کنترل: هدف نظام های کنترلی، اطمینان از دستیابی شرکت به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت از پیش تعیین شده است. کنترل های راهبردی بر دستیابی به راهبردها و اهداف شرکت تأکید می کند. این گونه کنترل ها خلاقیت را تشویق می کنند و فرصت لازم را با نوآوری فراهم می کنند.
مدیریت استراتژیک ابتدا با تحلیل مسائل پیرامون محیط داخلی و خارجی سازمان، شکل میگیرد و پس از پیشنهاد استراتژیها و راهبردهای ممکن و تحلیل آنها، یک یا چند راهبرد بهینه انتخاب میشود.
همیشه انتخاب، مسئله مهمی در مدیریت محسوب میشود. انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب تأمین کنندگان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخابهای مدیریت مستلزم، دانش کافی مدیر به محیط شرکت یا سازمان و تسلط وی بر روشهای انتخاب میباشد. اساس مبحث تصمیمگیریهای چند معیاره، بر انتخاب و روشهای انتخاب استوار است؛ و ابزارهای مدیریت استراتژیک نهایتاً به جدول انتخاب راهبردها یا QSPM ختم میشود؛ و مدیری که به ابزارهای مدیریت استراتژیک دسترسی دارد میتواند براحتی از آنها در حل مسائل تصمیمگیریهای چند معیاره کمک بگیرد.
یکی از ابزارهایی که میتواند در مباحث مدیریت استراتژیک و تصمیمگیریهای چند معیاره مورد استفاده قرار گیرد، ماتریس تصمیمگیری است. شاخصها در این ماتریس در ستونها و گزینهها در سطرها قرار میگیرند. البته این ماتریس، ابزاری پایهای در تصمیمگیریهای چند معیاره میباشد و در نهایت تصمیمگیری با روشهای دیگری انجام میشود. پس با این اوصاف ارتباط تنگاتنگ برنامهریزی استراتژیک در تصمیمگیریهای چند معیاره کاملاً واضح است. البته برخی از صاحب نظران این دو مقوله را از هم جدا فرض کرده و ابراز میکنند که مدیریت استراتژیک در سطح تعیین و مشخص نمودن راه و مسیر پیش روی سازمان یا شرکت بکار میرود در حالی که تصمیمگیری چند معیاره، برای اتخاذ تصمیم مناسب و بهینه از مسائل (اغلب) کوتاه مدت سازمان بکار میرود.
نرم افزار های مدیریت استراتژیک پیشرفته این قابلیت را دارند که فرآیند مدیریت استراتژیک را به چند فاز شکسته و فازها را در نرم افزار وارد کرده و آنها را زمانبندی نماید و در زمان های مشخص هر فاز را در سازمان به اجرا در آورد و پایش کند. به طور کلی فاز بندی نظام مدیریت استراتژیک می تواند به شکل زیر باشد (البته هیچ الزامی در آن نیست و سازمان می تواند خود فازبندی را تعریف کند):
تدوین یا بازنگری برنامه ریزی استراتژی: در این فاز سازمان برنامه ریزی استراتژی خود را تدوین یا بازنگری می کند.
جاری سازی استراتژی: بعد از تدوین یا بازنگری برنامه ریزی استراتژی، سازمان برنامه تدوین شده را به اهداف و اقدامات سازمانی خود خرد می کند.
برنامه ریزی عملیاتی: در این فاز اقدامات را به برنامه ها و فعالیت های اجرایی که افراد باید انجام دهند در بازه زمانی مشخص خرد می کند.
ارزیابی عملکرد: در این فاز میزان تحقق برنامه های عملیاتی و اهداف جاری سازی پایش می شوند. بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم همافزایی (Synergy) ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد، توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالشهای پیش روی سازمان و کسب بازخورد و اطلاع از میزان اجرای سیاستهای تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد یادشده بدون اندازهگیری و ارزیابی امکانپذیر نیست.
جهت جاری و ساری شدن نظام مدیریت استراتژیک در سازمان، ما باید فرآیندهای استراتژیک و جریان کاری که برای تعریف، تایید، تصویب و ابلاغ برنامه های استراتژی، جاری سازی و عملیاتی داریم و همچنین سطوح دسترسی و اختیارات لایه های مختلف سازمان را مشخص کنیم.
برای مثال آیا یک مدیر برای بخش خود میتواند برنامه ریزی عملیاتی کند یا اینکه معاون آن بخش باید تایید کند یا اینکه حتما همه ی تاییدیه ها تا بالاترین سطح سازمان باید انجام گیرد. که تمامی این موارد در این فاز مشخص می شود. این فاز از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا سازمان ها با توجه به سطح بلوغ، نوع کسب و کار، سبک رهبری، حساسیت استراتژی در برهه زمانی خاص برای آنها و نوع حکمرانی مدیریت استراتژیک آنها متفاوت خواهند بود.
در این نگرش، اقتصاددانها تمرکز کمتری بر محصول دارند. ادوارد چمبرلین (Edward Chamberlin) و کِنِت اندروز (Kenneth Andrews) از صاحبنظران اصلی این دیدگاه هستند. بر طبق این دیدگاه موفقیت یک کسبوکار همیشه درگرو کاهش قیمت نهایی محصول نیست، بلکه مدیران یک کسبوکار با ایجاد تمایز (Differentiation) میتوانند از فضای رقابتی فاصله بگیرند و بر رضایت مشتری تمرکز کنند. این دیدگاه، اقتصاد کسبوکار را فقط بر پایه عرضه و تقاضا و تولید انبوه نمیداند. دیدگاهی که در آن به سرمایههای ویژهای همچون دانش تخصصی، خوشنامی، هماهنگی محیط داخلی سازمان و شناخت مردم از برند توجه دارد. استراتژیستهای این حوزه عقیده دارند با شناخت بهتر منابع سازمانی و مدیریت بهینه منابع میتوان از فضای رقابتی فاصله گرفت و محصول بهتری ارائه کرد.
در این دیدگاه اقتصاددانها مفهوم تازهای از استراتژی ارائه کردند. نگرشی که در آن رقابت را جنگ نمیدیدند، بلکه آن را فرآیندی ارزشمند میدانستند که با افزایش کارایی بازار در بلندمدت سبب رشد کسبوکارهای مختلف خواهد شد. این دیدگاه، بازار را محیط عرضهوتقاضا میداند و بر افزایش حجم محصول تولیدی و کاهش قیمت آن تمرکز دارد.
قدیمیترین دیدگاه نسبت به مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی یک نگاه جنگی و نظامی بوده است. اگر ازنظر ریشهای هم به واژه استراتژی نگاه کنیم این واژه (strategy) از واژه یونانی strategus مشتق شده است. strategus خود از دو کلمه استراتوس (stratus) به معنای قشون و لشکر و آگاگوس (Agaugus) به معنای راهنما و فرمانده به وجود آمده است. امروزه استراتژی به معنای راهکار، طرح، ترفند و راهبرد است. جالب است که عمر این مفهوم غیرنظامی هنوز به دو قرن نرسیده است. در این دیدگاه، کسبوکار و بازار حکم مبارزه در میدان جنگ را دارد که در آن منابع انسانی و مالی همان ارتش و سلاح هستند و تبلیغات همان شیپور جنگی است. جنگی که علیه شرکتهای رقیب (دشمنان) با تاکتیکهای حمله و دفاع شکل میگیرد.
هلدینگ ها و سازمان های بزرگ بواسطه اهداف و استراتژی های متعدد و ساختار تشکیلاتی گسترده نیازمند هماهنگی و همسویی بین اجزای سازمانی در راستای تحقق اهداف می باشند . در ساختار هلدینگی شرکت مادر وظیفه هدایت و هماهنگی بین شرکتهای اقماری را برعهده دارد . در سازمان های بزرگ نیز دفتر مرکزی این وظیفه را برعهده داشته و واحدهای سازمان را راهبری می نماید . البته این امر نافی استقلال و مدیریت مستقل هریک از شرکت های اقماری و واحدهای تابعه نیست . به خصوص در ساختار سازمانی هر شرکت اقماری دارای شخصیت حقوقی مستقل و یکتایی است که هدایت و نحوع عمکرد آن بر عهده مدیریت آن است . هریک از این شرکت ها و واحدها می بایست با اعمال مدیریت استراتژیک بر کلیه فرایندها و پروژه های خود ، تحقق اهداف و انجام وظایف محوله را دنبال نمایند . بدین ترتیب کلیه اجزای سازمانی و فرایندها در راستای استراتژی و اهداف هماهنگ و همسو شده و تصمیم گیری ها در این راستا انجام می شود . به عبارت دیگر راهبری هر یک از آنها باید در سطح مدیریت ارشد و در درون مجموعه خود با دیدگاه مدیریت استراتژیک صورت پذیرد.
بیشتر بخوانید: هم افزایی و ارزش آفرینی در سازمان های هلدینگ چگونه ایجاد میشود؟
به نحو مشابه مدیریت استراتژیک در سازمان های هلدینگ و سازمان های بزرگ نیز نیازمند هماهنگی و همسویی شرکت های اقماری و واحدهای تابعه بوده و حتی ضرورت این هماهنگی و همسویی بیشتر نیز می باشد . چه بسا عدم هماهنگی در تقسیم وظایف و برنامه ها سبب شود که هر شزکت به تنهایی و مستقل از سایرین به اولویت بندی اهداف و برنامه ها اقدام ورزد که این امر ارزش آفرینی برای کل مجموعه را تهدید می نماید . به عنوان مثال در یک هلدینگ کشاورزی و دامپروری چنانچه شرکت متولی تأمین علوفه وظیفه خود را با اولویت به انجام رساند اما شرکت دامپروری در احداث دامپروری تأخیر نماید، عدم هماهنگی مانع از ایجاد ارزش افزوده این زنجیره برای هلدینگ شود.
جوهره مدیریت استراتژیک سنتی مبتنی بر اطلاعات از گذشته تاکنون بوده است و سعی دارد براساس روندها، آینده را پیشبینی کند اما پرواضح است که سرعت تحولات، فضای کسبوکار را دستخوش تغییرات زیادی کرده است و روش کهنه در تدوین استراتژی کارآمدی خود را از دست داده است، چرا که اگر تمام روندهای خطی، پایدار و غیر تعاملی بودند، امکان این وجود داشت که همیشه بتوان آینده را به درستی پیشبینی کرد. ولی نیک میدانیم روندها به سرعت تغییر میکنند و آینده با رویدادهایی به وقوع میپیوندد که نمیتوان آنها را پیشبینی کرد، این رویدادها را بیقاعدگی مینامیم چیزهایی که خطوط روند را تغییر میدهند. آنها نقاط تغییری هستند که سبب میشوند آینده از مسیر قبلی خود منحرف شود و در وضعیت غیرقابل پیشبینی قرار گیرد. به همین دلیل اگر سازمان در تدوین استراتژی درگیر ابتکار و نوآوری استراتژی نشود و با مفاهیم گذشته و سنتی بخواهد استراتژی خود را تدوین کند، قطعا با چالشهای جدی در آینده نزدیک روبهرو خواهد شد و چه بسا که سند استراتژی براساس تفکر سنتی، مسیر خروج از بازی رقابت را به شرکت تحمیل کند. پس لازمه ماندگاری هر کسبوکاری این است که توانایی شناسایی شرایط عدم اطمینان آینده را داشته باشد و مدلی از کسبوکار را در زمانهای مختلف به ذینفعمان معرفی کند که منجر به روش جدید بازی کردن در مسابقه شود و از طریق روش جدید بازی ارزشهای جدیدی برای سازمان به ارمغان آید. این کار نمود همان هوشمندی استراتژیک است.
مدیریت استراتژیک و نقش آن در موفقیت شرکت ها و سازمان ها موضوع تحقیق بسیاری از مطالعات بوده است. مدیریت استراتژیک در یک سازمان تضمین می کند که اهداف تعیین شده، مسائل اصلی مشخص شده، زمان و منابع چرخش داده شده، عملکرد ادغام شده، محیط داخلی برای رسیدن به اهداف تعیین شده، پیامدها و تطابق نتایج حاصل شده و سازمان همچنان نسبت به تغییرات خارجی انعطاف پذیر خواهد بود. به استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش هزینه ها، افزایش انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید ها به فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود کلی عملکرد یاری رسانی می کنند .
مدیریت استراتژیک در سطح شرکتی معمولا آماده سازی جهت بهره گیری از فرصت های آینده، و مواجهه با خطرات و روند بازار است. این باعث می شود که شرکت ها به تجزیه و تحلیل، بررسی , اجرا و پیاده سازی پرداخته به نحوی که احتمال بیشتری برای رسیدن به اهداف تعیین شده میسر گردد. به همین ترتیب، استراتژی یا برنامه ریزی باید به عنوان عامل تصمیم گیری در نظر گرفته شود.
امروزه سازمان ها بیشتر و بیشتر درک کرده اند که مدیریت استراتژیک الزام اساسی برای موفقیت بخصوص در شرایط ناگهانی می باشد،لذا آنان از داخل و یا خارج، شروع به مدیریت استراتژی از ابتدایی ترین سطوح اداری می کنند. در حقیقت، مدیریت استراتژیک جوهره یک برنامه مدیریت مطلوب است. برای سازمان های بزرگ، با ساختار سازمانی پیچیده استقرار قوی استراتژیک در هر سطحی تعبیه شده است. به استثنای تصمیم گیری های سریع و موثر، پیگیری فرصت ها و هدایت کار، مدیریت استراتژیک با کاهش هزینه ها،افزایش انگیزه کارکنان و لذت بردن از کار، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید هابه فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود عملکرد کلی ؛ یاری رسانی می کند.
با توجه به مزایای درازمدت، مدیریت استراتژیک سازمان ها را به تمرکز بر محیط داخلی، از طریق تشویق و تنظیم چالش های کارکنان، کمک به آنها برای رسیدن به اهداف شخصی و همچنین سازمانی می کند. در عین حال، اطمینان داده شده است که چالش های خارجی مورد توجه قرار گرفته و شرایط نامساعد حل شده و تهدیدات مورد بررسی قرار می گیرد تا آنها را به فرصت های احتمالی تبدیل کنند.
روند مدیریت استراتژیک یک روند مستمر است. همانطور که نتایج یا خروجیهای عملکرد تحقق مییابند، در هر سطحی از سازمان، اعضای سازمان مفاهیم را ارزیابی میکنند و در صورت نیاز، استراتژیها را اصلاح و تعدیل میکنند. به علاوه، همانطور که شرکت رشد و تغییر میکند، استراتژیهای موجود نیز تغییر خواهند کرد و استراتژیهای جدید ایجاد خواهند شد. همهی اینها بخشی از روند مستمر توسعهی کسبوکار در تلاش برای موفقیت و دستیابی به اهداف شرکت است.
برای دسترسی سریع و آسان به کتابهای روز حوزه مدیریت استراتژیک کسب و کار میتوانید به صفحه کتابخانه شریف استراتژی مراجعه نمایید؛ ما در مجموعه شریف استراتژی سعی کرده ایم به روز ترین کتابها و مقالات معتبر حوزه مدیریت استراتژیک را به مخاطبان، بصورت رایگان عرضه نماییم تا علاقه مندان به این حوزه بتوانند به مفاهیم جدید در این حوزه دسترسی پیدا کنند. در صورتی که کتاب را برای خواندن پیشنهاد میکنید که در سایت ما قابلیت بارگذاری دارد، خوشحال میشویم شما آن را به ما پیشنهاد دهید.
کتاب مدیریت راهبردی چیست و درآمدی بر الگوهای شکلگیری راهبرد نوشته وینینگتون
[…] در چند دهه اخیر بوده است که مدیریت استراتژیک شروع به اذعان و درک صريح تأثیری کرده است که عوامل و […]
[…] مقبول،چشمانداز دانشی سازمان ترسیم و بر مبنای آن برنامه استراتژیک دانشی مبتنی بر نقاط قوت و ضعف سازمان به لحاظ دانش مشخص […]
[…] مرتبط کردن اهداف کلی شرکت برای حداکثر ساختن ارزش با اهداف استراتژیک و عملیاتی است تا مطمئن شویم که تعقیب اهداف مالی، در عوضِ موقعیت […]
[…] پاورپوینت نیست. استراتژی خوب از برخی از ابزارهای مدیریت استراتژیک، ماتریس ها، جدول ها، مثلث ها با طرح های «چاهای خالی را […]
[…] مناسب و برنامه ریزی استراتژیک و استفاده از ابزارهای مدیریت استراتژیک نمی توانند در بازارهای داخل و خارج از کشور به موفقیت […]
[…] حاضر رویکردهای متنوعی در مورد ماهیت همزیستی شرکت ها و مدیریت و تفکر استراتژیک با تاکید بر نگاه منبع محوری شرکت ها وجود دارد، […]
[…] نوآوری و تغییر تکنولوژیکی درون بنگاه ها با گروه های صنعتی مدیریت استراتژیک است. یکی از مسائل تئوری پویایی توانمندی های سطح بنگاه […]
[…] به طور خاص، این نظریه دو دستاورد بسیار با ارزش را برای مدیریت استراتژیک فراهم می […]
[…] در درون هر واحد فعالیت، بازاریابی برای رسیدن به اهداف مدیریت استراتژیک مساعدت لازم را به عمل می آورد. شرکت های هوشیار برای […]
[…] و تخصیص منابع را با جزئیات برای آینده برنامه ریزی کنند. برنامه ریزی استراتژیک برای ویکی لیکس (WikiLeaks) ، شرکت بانکی زیمباوه یا دزدان […]
[…] بازاریابی و فروش از نفوذ بیشتری بر تصمیم های مربوط به مدیریت استراتژیک و جهت گیری استراتژیک واحد فعاليت، توسعه فعالیت های […]
[…] نحو مناسبی انجام گیرد تا مانعی برای پیشبرد تصمیمات و مدیریت استراتژیک ایجاد نشود. از سوی دیگر بایستی خود مزیت ها و فرصت های […]
[…] حاکمیت شرکتی از یک فرایند متعارف به عنوان یک ضرورت در مدیریت استراتژیک کسب و کار در قرن بیست و یکم تبدیل شده است. در ادامه […]
[…] استراتژی های دوگانه” می نامد)، یکی از معضل های مهم مدیریت استراتژیک […]
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
جهت مشاهده رویدادهای تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک صفحه رسمی شریف استراتژی در سایت ایوند مراجعه نمایید.
مقالات تخصصی مرتبط با حوزه مدیریت استراتژیک و استراتژی کسب و کار را در شریف استراتژی جستجو کنید
شریف استراتژی مفتخر است با گرد هم آوردن اساتید مطرح دانشگاهی و فارغ التحصیلان رشته مدیریت کسب و کار، خدمات مشاوره، برنامه ریزی، اجرا، کنترل و ارزیابی استراتژی را به عموم سازمان ها ارائه نماید. در شریف استراتژی همواره سعی میشود تا علم و دانش، در کنار تخصص و تجربه قرار گیرد و بدین سبب، از اساتید دانشگاهی مجرب و متخصص در حوزه مدیریت استراتژیک کسب و کار بهره گرفته ایم تا خدمات منحصر به فردی را ارائه نماییم.
دفتر مرکزی: میدان جمهوری، خیابان خمسه، پلاک 9، طبقه پنجم (مرکز خدمات و نوآوری)
دفتر مطالعات و برنامه ریزی: تهران، خیابان آزادی، دانشگاه صنعتی شریف، مجتمع خدمات فناوری
1
general::
Strategic Management
استراتژی و مدیریت استراتژیک از نخستین واژههایی هستند که هر تازه واردی به دنیای مدیریت، آنها را به هزار شکل و روایت میشنود.
اگر دانشجوی مدیریت و رشتههای وابسته باشید، به زودی متوجه میشوید که واژهی استراتژی (یا صفت استراتژیک) به سادگی، به اول و آخر بسیاری از کلمات مدیریتی اضافه میشود.
برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، استراتژی بازاریابی، انتخاب استراتژیک، منافع استراتژیک و منابع استراتژیک تنها نمونههایی از این واژهها هستند.
اگر هم مدیر یک سازمان باشید، دائماً وادار میشوید دربارهی استراتژی سازمان حرف بزنید. همچنین بارها و بارها مجبور (یا علاقمند) خواهید بود از تصمیمهای خود به عنوان تصمیمهای استراژیک دفاع کنید.
با این حال، به کار بردنِ فراوانِ واژهی استراتژی، به این معنا نیست که فعالیتها و اقدامها و تصمیمهای ما هم استراتژیک هستند.
برای اینکه درک عمیقتری از مفهوم استراتژی داشته باشیم، برخی از رایجترین تعریف های استراتژی را با هم مرور میکنیم.
هیچ یک از این تعریفها به تنهایی کامل نیستند. اما اگر آنها را در کنار هم قرار دهیم، تصویر نسبتاً خوبی از استراتژی در ذهنمان شکل خواهد گرفت.
شاید انتظار داشته باشید که تعریفها را از تعریفهای افراد آکادمیک مانند پورتر و مینتزبرگ آغاز کنیم.
اما واقعیت این است که افراد آکادمیک، بر اساس مطالعهی رفتار و تصمیمهای مدیران و طبقهبندی تجربیات آنها، نظریههای خود را استخراج میکنند.
پس شاید بد نباشد که لابهلای تعریفهای رسمی، تعریف برخی مدیران کلاسیک را هم بخوانیم و بدانیم.
جک ولش مدیر افسانهای جنرال الکتریک که کتاب آیین پیروزی او را در متمم معرفی کرده ایم و در جایی دیگر هم با توصیههای او برای شغل اولیها، آشنا شدهایم درباره استراتژی چنین میگوید:
مایکل پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاههای خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است.
مطرحترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقالهای است که استراتژی چیست (What is strategy) نام دارد. البته او بعداً بارها و بارها، به این بحث بازگشت و تعاریف تکمیلی هم ارائه کرد.
یکی از کلیدیترین جملههای پورتر در تعریف استراتژی چنین است:
چون ما بعداً به صورت دقیق و با جزئیات زیاد به سراغ مایکل پورتر خواهیم رفت، فعلاً نمیخواهیم با دقت و وسواس زیاد وارد تحلیل تعریف او شویم.
اما فعلاً به این نکته توجه داشته باشید که حرف و در تعریف فوق بسیار کلیدی است.
مایکل پورتر، ارزانتر تولید کردن را بیشتر از جنس کسب موقعیت رقابتی میداند و برای اینکه استراتژی شکل بگیرد، تاکید بسیار زیادی بر تمایز دارد.
به همین علت، با وجودی که ارزان بودن (Cost Leadership) را به عنوان یک استراتژی جنریک اعلام میکند، میبینیم که از اتوماسیون ژاپنی و شیوهی تولید ارزانقیمت در جنوب شرق آسیا، چندان استقبال نمیکند و توضیح میدهد که اتوماسیون و فنآوری دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار میگیرد و نمیتواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند (تقریباً بخش عمدهای از حرفهای گری همل در مورد استراتژی را هم میتوانید در همین جملات خلاصه کنید. چون او هم حاضر نیست تکنولوژی را به عنوان یک مزیت پایدار بپذیرد).
به عبارتی، حتی ارزان بودن هم از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.
بعدها خواهیم دید که پورتر دو مفهوم کلیدی در مدل ذهنی خود دارد: یکی رقابت و دیگری مزیت. سایر بحثهای او مانند مزیت رقابتی، موقعیت رقابتی، نیروهای رقابتی، زنجیره ارزش و تمایز، به نوعی به پیادهسازی و تشریح این دو مفهوم کمک میکنند.
خانم شرون اوستر (Sharon Oster) که سالهاست در دانشگاه ییل استراتژی تدریس میکند و چند سالی هم ریاست دانشکده مدیریت این دانشگاه را بر عهده داشته است، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب میداند:
درس تعریف استراتژی برای کاربران ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس، به سایر درسهای مرتبط با استراتژی و مدیریت کسب و کار هم دسترسی پیدا میکنید که میتوانند به شما بیشتر کمک کنند.
همچنین با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته از میان درسهای مطرح شده، ما فکر میکنیم با توجه به علاقمندی شما به این موضوع، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
میتوانید بلافاصله درسِ استراتژی به زبان ساده را بخوانید. در آن درس، مهمترین نکات مقاله «استراتژی چیست» (نوشتهی پورتر) شرح داده شده است.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد میکند:
متمم مخففِ محل توسعه مهارتهای من است؛ یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهی درباره متمم مراجعه کنید.
ما برای هر یک از درسهای متمم، یک نقشه راه داریم که به یادگیری آن درس کمک میکند.
میتوانید با مراجعه به صفحه نقشه راه یادگیری، عنوان درسهای مختلف متمم را ببینید.
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به چیزی در حدود نصف درسهای متمم دسترسی خواهید داشت.
پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به کاربر ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۳۷ هزار تومان)، فصلی (۹۵ هزار تومان)، نیمسال (۱۶۰ هزار تومان) و یکساله (۲۸۰ هزار تومان) بخرید.
برای اطلاعات بیشتر لطفاً به صفحهی ثبت نام مراجعه کنید.
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
پارسال فكر ميكردم مهمترين قسمت تفكر استراتژيك “تخصيص بهينه منابعه” ولي امسال فكر ميكنم كه مهمترين قسمتش “هنر نه گفتن ” باشه.
و اميدوارم كم كم به اين نتيجه برسم كه در تفكر سيستمي “هيچ چيز مهمتر نيست” كه از قيد اين مهمترين ها رها بشم!
شناسه کاربری یا ایمیل خود را وارد نمایید.در صورت صحیح بودن، پسورد جدید به ایمیلتان ارسال خواهد شد
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
[email protected]
Telegram:
@Barsadic
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
دیکشنری تخصصی ترجمیک، به کمک مترجمان متخصص ترجمیک تکمیل و اصلاح میشود. به همین دلیل شما میتوانید به روز ترین کلمات مد نظر خود را از این طریق دریافت نمایید
و معنی آن را در مقالات و کتابهای خود به خوبی به کار برید. یک دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی برای استفاده شما آماده است!
دیکشنری یکی از اصلیترین نیازهای مترجمان و کسانی است که با زبان خارجی و متون خارجی سر و کار دارند. دیکشنری عمومی ترجمیک
با استفاده از منابع معتبر آنلاین و مکتوب تهیه شده و برای استفاده در اختیار عموم علاقه مندان قرار گرفته است. لطفا پیشنهادات و انتقادات خود را با
ما در میان بگذارید: تماس با ما.
موسسه فرهنگی هنری آوای هوشمند سخن (ترجمیک) با مجوز شماره 98/1/27515 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت مینماید.
ترجمیک، جامعترین پلتفرم ارائه خدمات ترجمه و سایر خدمات زبانی در ایران است.
ترجمیک مستقر در مرکز رشد فناوریهای پیشرفته دانشگاه شریف میباشد.
مترجمان ایرانی و خارجی ما در زمینه فعالیت خود بسیار ماهر و با تجربه هستند. ما در ترجمیک، خدمات ترجمه تخصصی متون، ترجمه مقاله، ترجمه کتاب، ترجمه همزمان و ترجمه رسمی مدارک ارائه میکنیم.
دیکشنری تخصصی مدیریت شامل اصطلاحات تخصصی گرایش های کارآفرینی، مدیریت منابع انسانی، مدیریت دولتی، مدیریت فناوری اطلاعات، بازرگانی، مالی و .. می گردد. اصطلاحات تخصصی این دیکشنری به کمک مترجمان مدیریت جمع اوری شده است. دیکشنری مدیریت مرتبا بروزرسانی شده و به بانک لغات آن، اصطلاحات جدیدی مدیریتی افزوده می گردد.
تعداد مشتریان:
38,231
تعداد سفارشات:
60,503
تعداد مترجمین:
6,946
تعداد لغات ترجمه شده:
370,497,276
معنی کلمه مدیریت استراتژیک0
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
©
2021 (کامل متن)
با نیروی وردپرس
پیش نیاز مطالعهی درس تعریف استراتژی:
استراتژی و مدیریت استراتژیک از نخستین واژههایی هستند که هر تازه واردی به دنیای مدیریت، آنها را به هزار شکل و روایت میشنود.
اگر دانشجوی مدیریت و رشتههای وابسته باشید، به زودی متوجه میشوید که واژهی استراتژی (یا صفت استراتژیک) به سادگی، به اول و آخر بسیاری از کلمات مدیریتی اضافه میشود.
برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، استراتژی بازاریابی، انتخاب استراتژیک، منافع استراتژیک و منابع استراتژیک تنها نمونههایی از این واژهها هستند.
اگر هم مدیر یک سازمان باشید، دائماً وادار میشوید دربارهی استراتژی سازمان حرف بزنید. همچنین بارها و بارها مجبور (یا علاقمند) خواهید بود از تصمیمهای خود به عنوان تصمیمهای استراژیک دفاع کنید.
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
با این حال، به کار بردنِ فراوانِ واژهی استراتژی، به این معنا نیست که فعالیتها و اقدامها و تصمیمهای ما هم استراتژیک هستند.
برای اینکه درک عمیقتری از مفهوم استراتژی داشته باشیم، برخی از رایجترین تعریف های استراتژی را با هم مرور میکنیم.
هیچ یک از این تعریفها به تنهایی کامل نیستند. اما اگر آنها را در کنار هم قرار دهیم، تصویر نسبتاً خوبی از استراتژی در ذهنمان شکل خواهد گرفت.
شاید انتظار داشته باشید که تعریفها را از تعریفهای افراد آکادمیک مانند پورتر و مینتزبرگ آغاز کنیم.
اما واقعیت این است که افراد آکادمیک، بر اساس مطالعهی رفتار و تصمیمهای مدیران و طبقهبندی تجربیات آنها، نظریههای خود را استخراج میکنند.
پس شاید بد نباشد که لابهلای تعریفهای رسمی، تعریف برخی مدیران کلاسیک را هم بخوانیم و بدانیم.
جک ولش مدیر افسانهای جنرال الکتریک که کتاب آیین پیروزی او را در متمم معرفی کرده ایم و در جایی دیگر هم با توصیههای او برای شغل اولیها، آشنا شدهایم درباره استراتژی چنین میگوید:
مایکل پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاههای خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است.
مطرحترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقالهای است که استراتژی چیست (What is strategy) نام دارد. البته او بعداً بارها و بارها، به این بحث بازگشت و تعاریف تکمیلی هم ارائه کرد.
یکی از کلیدیترین جملههای پورتر در تعریف استراتژی چنین است:
چون ما بعداً به صورت دقیق و با جزئیات زیاد به سراغ مایکل پورتر خواهیم رفت، فعلاً نمیخواهیم با دقت و وسواس زیاد وارد تحلیل تعریف او شویم.
اما فعلاً به این نکته توجه داشته باشید که حرف و در تعریف فوق بسیار کلیدی است.
مایکل پورتر، ارزانتر تولید کردن را بیشتر از جنس کسب موقعیت رقابتی میداند و برای اینکه استراتژی شکل بگیرد، تاکید بسیار زیادی بر تمایز دارد.
به همین علت، با وجودی که ارزان بودن (Cost Leadership) را به عنوان یک استراتژی جنریک اعلام میکند، میبینیم که از اتوماسیون ژاپنی و شیوهی تولید ارزانقیمت در جنوب شرق آسیا، چندان استقبال نمیکند و توضیح میدهد که اتوماسیون و فنآوری دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار میگیرد و نمیتواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند (تقریباً بخش عمدهای از حرفهای گری همل در مورد استراتژی را هم میتوانید در همین جملات خلاصه کنید. چون او هم حاضر نیست تکنولوژی را به عنوان یک مزیت پایدار بپذیرد).
به عبارتی، حتی ارزان بودن هم از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.
بعدها خواهیم دید که پورتر دو مفهوم کلیدی در مدل ذهنی خود دارد: یکی رقابت و دیگری مزیت. سایر بحثهای او مانند مزیت رقابتی، موقعیت رقابتی، نیروهای رقابتی، زنجیره ارزش و تمایز، به نوعی به پیادهسازی و تشریح این دو مفهوم کمک میکنند.
خانم شرون اوستر (Sharon Oster) که سالهاست در دانشگاه ییل استراتژی تدریس میکند و چند سالی هم ریاست دانشکده مدیریت این دانشگاه را بر عهده داشته است، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب میداند:
دوست عزیز.
درس تعریف استراتژی برای کاربران ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس، به سایر درسهای مرتبط با استراتژی و مدیریت کسب و کار هم دسترسی پیدا میکنید که میتوانند به شما بیشتر کمک کنند.
همچنین با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسهای مطرح شده، ما فکر میکنیم با توجه به علاقمندی شما به این موضوع، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
تفکر سیستمی
تصمیم گیری
تفکر استراتژیک
کارآفرینی
معنی کلمه مدیریت استراتژیک
میتوانید بلافاصله درسِ استراتژی به زبان ساده را بخوانید. در آن درس، مهمترین نکات مقاله «استراتژی چیست» (نوشتهی پورتر) شرح داده شده است.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد میکند:
متمم مخففِ محل توسعه مهارتهای من است؛ یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهی درباره متمم مراجعه کنید.
ما برای هر یک از درسهای متمم، یک نقشه راه داریم که به یادگیری آن درس کمک میکند.
میتوانید با مراجعه به صفحه نقشه راه یادگیری، عنوان درسهای مختلف متمم را ببینید.
همچنین میتوانید دوره MBA متمم را ببینید.
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به چیزی در حدود نصف درسهای متمم دسترسی خواهید داشت.
پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به کاربر ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۷۴ هزار تومان)، فصلی (۱۹۰ هزار تومان)، نیمسال (۳۴۵ هزار تومان) و یکساله (۵۸۵ هزار تومان) بخرید.
برای اطلاعات بیشتر لطفاً به صفحهی ثبت نام مراجعه کنید.
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
ثبتنام | اطلاعات بیشتر فهرست درسهای متمم
پارسال فكر ميكردم مهمترين قسمت تفكر استراتژيك “تخصيص بهينه منابعه” ولي امسال فكر ميكنم كه مهمترين قسمتش “هنر نه گفتن ” باشه.
و اميدوارم كم كم به اين نتيجه برسم كه در تفكر سيستمي “هيچ چيز مهمتر نيست” كه از قيد اين مهمترين ها رها بشم!
شناسه کاربری:
پسورد:
نام و نام خانوادگی
شناسه کاربری:
ایمیل:
پسورد:
لطفا معادله زیر را تکمیل نمایید:
7 − = هیچ
شناسه کاربری یا ایمیل خود را وارد نمایید.در صورت صحیح بودن، پسورد جدید به ایمیلتان ارسال خواهد شد
شناسه کاربری یا ایمیل:
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است.
استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
barsadictionary@gmail.com
Telegram:
@Barsadic
دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.
دیکشنری تخصصی ترجمیک، به کمک مترجمان متخصص ترجمیک تکمیل و اصلاح میشود. به همین دلیل شما میتوانید به روز ترین کلمات مد نظر خود را از این طریق دریافت نمایید
و معنی آن را در مقالات و کتابهای خود به خوبی به کار برید. یک دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی برای استفاده شما آماده است!
دیکشنری یکی از اصلیترین نیازهای مترجمان و کسانی است که با زبان خارجی و متون خارجی سر و کار دارند. دیکشنری عمومی ترجمیک
با استفاده از منابع معتبر آنلاین و مکتوب تهیه شده و برای استفاده در اختیار عموم علاقه مندان قرار گرفته است. لطفا پیشنهادات و انتقادات خود را با
ما در میان بگذارید: تماس با ما.
موسسه فرهنگی هنری آوای هوشمند سخن (ترجمیک) با مجوز شماره 98/1/27515 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت مینماید.
ترجمیک، جامعترین پلتفرم ارائه خدمات ترجمه و سایر خدمات زبانی در ایران است.
ترجمیک مستقر در مرکز رشد فناوریهای پیشرفته دانشگاه شریف میباشد.
مترجمان ایرانی و خارجی ما در زمینه فعالیت خود بسیار ماهر و با تجربه هستند. ما در ترجمیک، خدمات ترجمه تخصصی متون، ترجمه مقاله، ترجمه کتاب، ترجمه همزمان و ترجمه رسمی مدارک ارائه میکنیم.
دیکشنری تخصصی ترجمیک، به کمک مترجمان متخصص ترجمیک تکمیل و اصلاح میشود. به همین دلیل شما میتوانید به روز ترین کلمات مد نظر خود را از این طریق دریافت نمایید
و معنی آن را در مقالات و کتابهای خود به خوبی به کار برید. یک دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی برای استفاده شما آماده است!
دیکشنری یکی از اصلیترین نیازهای مترجمان و کسانی است که با زبان خارجی و متون خارجی سر و کار دارند. دیکشنری عمومی ترجمیک
با استفاده از منابع معتبر آنلاین و مکتوب تهیه شده و برای استفاده در اختیار عموم علاقه مندان قرار گرفته است. لطفا پیشنهادات و انتقادات خود را با
ما در میان بگذارید: تماس با ما.
موسسه فرهنگی هنری آوای هوشمند سخن (ترجمیک) با مجوز شماره 98/1/27515 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت مینماید.
ترجمیک، جامعترین پلتفرم ارائه خدمات ترجمه و سایر خدمات زبانی در ایران است.
ترجمیک مستقر در مرکز رشد فناوریهای پیشرفته دانشگاه شریف میباشد.
مترجمان ایرانی و خارجی ما در زمینه فعالیت خود بسیار ماهر و با تجربه هستند. ما در ترجمیک، خدمات ترجمه تخصصی متون، ترجمه مقاله، ترجمه کتاب، ترجمه همزمان و ترجمه رسمی مدارک ارائه میکنیم.
0