معنی کلمه ایران ویج

خواص دارویی و گیاهی

معنی کلمه ایران ویج
معنی کلمه ایران ویج

Copy Right By 2016 – 1395

شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

ترتیب بر اساس:

برای رفع محدودیت کاربر ویژه شویدبا حذف کوکی‌، لیست لغات از بین خواهد رفت.

واژه: ایران ویج

افروزاندن را بخوانید.افروزاننده را بخوانید.افروزش را بخوانید.معنی کلمه ایران ویج

این ویژگی تنها برای کاربران ویژه فعال است.

متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی می‌کنیم و به زودی حل خواهیم کرد.


ایران ویج . (اِخ ) (سرزمین آریایی ) پس از متفرق شدن آریاییان (هند و ایرانی )در بخشهای مختلف نجد ایران گروهی از آنان در محلی اقامت گزیدند که در اوستا بنام ائیرینم وئجه یعنی سرزمین و کشور تخمه آریایی نامیده شده . محققان محل آنراخوارزم و خیوه ٔ حالیه دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فرهنگ ایران باستان صص 185 – 285 و یسنا صص 33 – 52 و 54 و سبک شناسی ج 1 ص 3، 58، 304 شود.

بر اساس اوستا، ایرانیان باستان خاستگاه خود را اَیریَنِم وَیجَ یا ایران‌ویج
(اوستایی: اَریَنَ وَئیجَه (airyana waējah),[۱] پارسی میانه: ایران‌ویج (ērānwēz),[۲] سغدی مانوی: آریانا وَئیجه (airyana waējah),[۳] پارتی: آریان‌ویجن(ʾryʾnwyjn)[۴])
می‌نامیدند، ویچه، ویجه و بیجه، همگی از یک ریشه و به معنای سرزمین می‌باشد که به روی هم بعضی آن را به معنی «گسترهٔ آریائیان» یا «سرزمین رودهای آریایی، چشمه‌های آریایی» دانسته‌اند.[۵] این واژه بعدها در متون پهلوی تبدیل به ایران‌ویج (ērānwēz) شد. (ēr) به معنی «آریایی (آزاده، شریف و اصیل)» است. بنابر اوستا، نخستین مسکن اقوام آریایی است.[۶]

گر چه بسیاری ایران ویج را خاستگاه ایرانیان باستان می‌دانند اما امیل بنونیست معتقد است واژه «waējah»، مشخصا به معنی «گسترش» (stretch) است. در این حالت عبارت «ایران ویج» معنای «گسترش آریایی» است. اگر این نظر درست باشد، بنابرین «ایران ویج»، مسکن ایرانیانی است که در مرز این رود بزرگ زندگی می‌کرده‌اند و شامل سرزمین همه ایرانیان نمی‌شود، بلکه به‌طور مشخص محدوده جغرافیایی مزدیسنان آغازین است.[۷]

دربارهٔ محل ایرانویج اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را سرزمین صرفاً اساطیری دانسته‌اند. در دانشنامه ایرانیکا، در مبحث محدوده جغرافیایی اوستا، چنین گفته شده که تعیین محدوده جغرافیایی بر اساس داده‌های اوستا، غیرممکن است زیرا گر چه متون اوستایی، نکات مفیدی بیان می‌کنند اما مقایسه آنها با کتیبه‌های ایران باستان شواهد دیگری ارائه می‌دهد، از سوی دیگر جغرافیای اوستایی، آمیزهٔ از اسطوره و تاریخ است که به اسطوره بیشتر تمایل دارد.[۸]

با این احوال برخی پیشنهادهایی برای جایگاه جغرافیایی آن ارائه کرده‌اند. محل‌های پیشنهادی از خوارزم بر ساحل دریاچه آرال در شمال ازبکستان تا آذربایجان، یا تا جنوب یا شمال غرب افغانستان گسترده‌است. اخیراً فُگِلسانگ محل ایرانویج را شمال سرزمین باستانی سُغد، در شمال رود سیحون دانسته،[۹]

به عقیده مایکل ویتزل در کتاب‌خانه آریاییان، نمی‌توان محل دقیق «خانه آریاییان» را در متون اوستا یافت و باید به کتاب‌های دیگری که در آن دوره نوشته شده مراجعه کرد و بر اساس وندیداد که بخش‌های تحریف شده اوستا است[۱۰] به این نتیجه می‌رسد که محل آن در وندیداد، ایران شرقی، افغانستان و زمین‌های اطراف آن است.[۱۱] در حالیکه این جغرافیا در یشت نوزدهم که قدیم تر است، مکان دیگریست. مایکل ویتزل معتقد است که جغرافیای ایرانویچ، بر اساس برداشتهای شخصی نویسندگان متون مختلف اوستا، از محل زندگی یا قلمرو شان، تعریف شده‌است. او در صفحات آغازین مقاله ” سرزمین آریاییان ” اظهار می‌دارد گفتگو درباره مکان جغرافیایی ایرانویج، می‌تواند سالها ادامه یابد مگر اینکه ما جغرافیای این سرزمین را با توجه به محلِ زندگی نویسندهِ آن متن اوستاییِ مورد نظر، مورد مطالعه قرار دهیم.[۱۲] همچنین در صفحه ۹ این مقاله ذکر می‌کند که هنگام صحبت از ایرانویج باید توجه کرد در مورد یک سرزمین افسانه ای اسطوره ای، گفتگو می‌شود که مکان بسیاری از شهرهای شانزده‌گانه آن، مبهم است و می‌تواند در جایی میان خوارزم در اطراف دریاچه آرال تا آذربایجان و ری در ایران کنونی یا در بخشهای شمال غربی و جنوبی افغانستان، گسترده بوده باشد.[۱۳] او در پایان مقاله، پس از بررسی جغرافیای سرزمین آریاییها در متون مختلف اوستا، قدیمی تر (یشت نوزدهم بخش ۶–۱) و جدیدتر مانند وندیداد و نیز تطبیق شرایط اقلیمی ذکر شده، (که ده ماه زمستان بسیار سرد و دو ماه تابستان خنک دارد) با جغرافیای این مناطق، چنین نتیجه می‌گیرد که باید ایده پیدا کردن جغرافیای سرزمین آریایی‌ها در متون اوستا یی را رها کرد و به جای آن به برداشت نویسندگان آن متون از ایرانویج، با توجه محدوده سرزمین یا قلمرو خودشان، پرداخت. در وندیداد آشکارا مشهود است که اسامی شهرها، توسط فردی نگاشته شده که ملهم از احساسات میهنی بومی خود، شرق ایران بزرگ، افغانستان و سرزمینهای اطراف آن، را به عنوان سرزمین آریایی‌ها می‌پندارد در حالیکه این محدوده با توجه به اسامی کوه‌ها و جغرافیای آنها در یشت نوزدهم یا سی و دوم، کاملاً جای دیگری است.[۱۴]
[۱] , [۲]
معنی کلمه ایران ویج

در فرگرد یکم وندیداد، بند ۳و۴ آمده‌است:

بهترین ناحیه‌ای که اورمزد آفرید ایرانویج است. اما پتیاره آن زمستان دیوآفریده ده‌ماهه و انواع مار پردار و بی‌پر است. خوشی این ناحیه به حدی است که اورمزد می‌گوید اگر سرزمین‌های دیگر را نمی‌آفرید، مردم به ایرانویج می‌رفتند و جایی برای سکونت باقی نماند. در اساطیر ایرانی زمین به هفت پاره یا اقلیم بخش شد. اقلیم میانی خونیرَس نام دارد که به اندازه آن شش اقلیم دیگر است. ایرانویج در خونیرَس قرار دارد. اورمزد در ایرانویج چیزهای زیادی را آفرید. رودهای وه دائیتی، داراجه، گاو اِیوداد یا یکتاآفریده، گیومرث، کوه‌های ابرز و اوسِندام و راس و پل افسانه‌ای چینوَد در آنجاست. نخستین حیوانات که دو گاو نر و ماده بودند و همه انواع گیاهان در ایرانویج آفریده شدند. ایرانویج امن‌ترین جای خونیرَس است به طوری که وَرِجَمکَرد در آنجا ساخته شده‌است. سرور ایرانویج یکی از بی‌مرگان، یعنی ون‌جدبیش، است. زردشت در ایرانویج ظهور کرد. طبق روایات متاخر ایرانویج در آذربایجان است. می‌گویند خورشیده به اندازه ایرانویج است. در اعتقادات ایرانی، ایرانویج آرمانشهر ایرانیان است. در مینوی خرد، مشخصات این آرمانشهر بدین شرح آمده‌است و پیداست که اورمزد ایرانویج را از دیگر جای‌های و روستاها بهتر آفرید و نیکی‌اش این است که زندگی مردم در آنجا سیصد سال است و زندگی گاوان و گوسفندان صدوپنجاه سال و درد و بیماری کم دارند و دروغ نمی‌گویند و شیون و مویه نمی‌کنند و دیو آز به تن آنان کمتر مسلط است و ده مرد از نانی که می‌خورند سیر می‌شوند و به هر چهل سال از زنی و مردی فرزندی زاده شود و قانونشان بهی و دینشان پوریوتکِشی است و چون بمیرند پارسایند و رد (سرور) آنان گوبدشاه است و از ایزادن سرور و پادشاه‌شان سروش است.[۱۵]

یکی از مشکلات سخت و قدیمی در مطالعات اوستایی، تبیین Airyana Vaēǰah (پهلوی: Ērānwēz؛ یعنی «سرزمین آریایی‌ها») و اولین ناحیه شانزده‌گانه در فرگرد یکم وندیداد، که مشتق شده از airyanəm vaēǰō vaŋhuyā dāityayā «گسترش آریایی‌ها از Vaŋuhī Dāityā» است؛ آنجا که Vaŋuhī Dāityā (به معنی «Dāityā خوب») که اسم رودخانه است که مرتبط با دین (یا «داد»: (dāta-)) است. ایده Airyana Vaēǰah هم‌معنی با airyō. šayana- در یشت ۱۰٫۱۳، یا گروه airyā daiŋ́hāvā «سرزمین آریایی‌ها» که در یشت‌ها تکرار شده‌است، نیست. در حقیقت، این، فقط، اشاره به سرزمین آریایی‌ها است، همان‌طور که فصل او کتاب وندیداد آشکارا دیده می‌شود. بدین معنی که «سرزمین سنتی» یا «سرزمین باستانی» ایرانیان نیست. Airyana Vaēǰah فقط سرزمین زرتشت (Zaraθuštra) و زرتشتیان است. بنابر عقیده رایج زرتشتیان، ایران‌ویج Ērānwēz مرکز دنیا است. بر روی ساحل رودخانه‌اش Weh Dāitī (اوستایی: Vaŋuhī Dāityā)، اولین «گاو نر یگانه» (پهلوی:gāw ī ēw-dād؛ اوستایی: gav aēvō.dāta) و اولین انسان، گیومرد به معنی «زندگانی فانی» (پهلوی: Gayōmard؛ اوستایی:Gayō.marətan) پدید آمدند. آنجا Čagād ī Dāidīg «نوک دادگری»، نوک کوه (البرز) که در اوستا hukairya «از کردار نیک» برآمد. پل چینود در آنجاست و همچنین در آنجا زرتشت و ییمَه Yima مشهور شدند. با گردآوری همه این داده‌ها، نشان می‌دهد که زرتشتیان ایده Airyana Vaēǰah را به سنت عقیدتی که یکی از مرکز جهان، جایی که نوک کوه (البرز) برآمده است، را افزودند. این حقیقت که Airyana Vaēǰah در منطقه کوهستانی واقع شده، شرایط طاقت‌فرسای آب و هوایی‌اش (وندیوداد ۱٫۲٫۳) را شرح می‌دهد که بهتر از آن است که فرض کنیم، با منقطه خوارزم تطابق می‌کند. این تعجب‌آور نیست اگر ما تناسبی بین ایده ایرانی «نوک کوه» (البرز) و ایده هندی کوه مرو (Meru) یا (Sumeru) در نظر بگیریم. مانوی‌ها، Aryān-waižan را با ناحیه بر کوهپایه Sumeru برابر دانسته‌اند؛ جایی که ویشاسپ بر آن حکومت می‌کرد و متون ختنی، برابری کوه Sumeru در افسانه بودایی با «نوک کوه البرز» (یا ttaira haraysä) در عقیده سنتی اوستایی، ثبت کرده‌است. همه این موارد، ما را بدین ایده رهنمود می‌سازد که Airyana Vaēǰah، اختراع زرتشتیان است که ماسک جدیدی به ایده سنتی گیتی‌شناسی هندوایرانی داده‌است. بنا بر هر برآوردی، تطبیق Airyana Vaēǰah با خوارزم، به کلی بی‌اساس و پایه است، چه ناحیه خوارزمی که ما می‌شناسیم، چه «خوارزم بزرگتر». از آنجایی که رودخانه «داد»، در کل به آسانی قابل شناسایی نیست، محتمل‌ترین فرضیه این است که آن را با رودخانه سیحون یا بلکه رودخانه هیرمند، که در آن زمان به نظر می‌رسد که در سنت عقیدتی زرتشتیان، رقابت جالبی با آمودریا داشته‌است، برابر بدانیم.[۱۶]

گَه‌وَه ·
موئورو ·
باخذی ·
نیسایه ·
هَرویوه ·
وئِه‌کرته ·
اوروا ·
خنِنته ·
هَرَخوَیتی ·
هَئِتومَنت ·
رَغه ·
چخره ·
ورِنه ·
هپته هِندو (هفت رود) ·
رنها

کوه هَرا ·
ایشکاته ·
پروته ·
هَرویوه ·
سغد ·
خوارزم

موژا ·
رَوژدیا ·
تَنیا ·
اَنهوی ·
اَپَخشیرا

خواسترا ·
هوَسپا ·
فَرَدَثا ·
خوَرنَهوَیتی ·
اوشتَوَیتی ·
اوروَذا ·
اِرِزی ·
زورِنومَیتی ·
هَئِتومَنت

ایران ویج . (اِخ ) (سرزمین آریایی ) پس از متفرق شدن آریاییان (هند و ایرانی )در بخشهای مختلف نجد ایران گروهی از آنان در محلی اقامت گزیدند که در اوستا بنام ائیرینم وئجه یعنی سرزمین و کشور تخمه آریایی نامیده شده . محققان محل آنراخوارزم و خیوه ٔ حالیه دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فرهنگ ایران باستان صص 185 – 285 و یسنا صص 33 – 52 و 54 و سبک شناسی ج 1 ص 3، 58، 304 شود.

ایران زمی .[ زَ ] (اِخ ) ایران زمین . سرزمین ایران : دخل ایران زمی از بخشش او فایده بیش ملک

شهر ایران . [ ش َ رِ ] (اِخ ) ایرانشهر. کشور ایران . مملکت ایران . (فرهنگ فارسی معین ) : تا باز

ایران شاه . (اِخ ) دهی است از دهستان خاوری بخش دلفان شهرستان خرم آباد، دارای 660 تن سکنه

ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران معنی کلمه ایران ویج

ایران زمین . [ زَ ] (اِخ ) سرزمین ایران . کشور ایران : تو بشناس کز مرز ایران زمین یکی فرد بد نام

ایلخانان ایران . [ ن ِ ] (اِخ ) نام سلسله ای که از 654 تا 750 هَ . ق .

به نظرم منظور از کشور مرکزی جایی بوده که نصف النهار مبدأ از آن می گذشته که ایالت نیمروز افغانستان و سیستان ایران روی نصف النهار مبدأ قرار دارند

این ها سکایی ها بودند که از سرزمین های سردسیر اسکاندیناوی و قطب شمال به سمت رود دانوب کوچ کردند مدتی در آنجا سکنی گزیدند و سپس سه گروه شدند گروهی آنجا ماندند گروهی به سمت آسیا آمدند و در ایران و گروهی به سمت اروپا رفتند و در ایرلند سکنی گزیدند که ریشه هر دو کشور آری است ari که همان آریایی است

معنی ( ایران ویج ) در لغت نامه دهخدا

[ ن َ ] (اِ) نوج . نویچ . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نویچ شود.

[ ع َ ] (ع مص ) باک داشتن و پروا نکردن . و آن جز بصورت منفی بکار نرود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). توجه کردن و اهمیت دادن چیزی را. برخی گویند فقط بصورت منفی به کار میرود و بعضی دیگر مثبت به ک …

[ اَ ] (اِخ ) ایران . نام کوکبی است . (قاموس فرانسوی و عربی محمد نجاری بک ).

[ زَ ] (اِ) روده های پر از گوشت و پیه آگنده باشد. (برهان ) (آنندراج ). روده هایی که با هم نوردند با پیه . (از اوبهی ). زونج و روده ٔ گوسپند آگنده از گوشت و پیه . (ناظم الاطباء). زویش . زیچک . نوعی از …معنی کلمه ایران ویج

[ اَ ](ع ص ) اَشر. اَشُر. متکبر. مغرور. شادی کننده . ج، اَشاری ̍، اُشاری ̍. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).

[ ع َ ] (اِخ ) ابن عدی بن کعب بن لؤی، از قریش . جدی جاهلی بود، و برخی از صحابه از نسل وی بوده اند. (از الاعلام زرکلی از جمهرةالانساب ).

[ ] (اِخ ) ابن اشغان : شاپوربن اشک از جمله اشکانیان وی بودست که بسیج غزو کرد و او پسر اذران بن اشغان بود . (مجمل التواریخ والقصص ص 59).

[ ] (اِخ ) ابن اشک پدر شاپور اشکانی … و اردوان را در سیرالملوک آذروان نوشتست، آفدم، یعنی آخر و نسب او چنین گوید: آذروان بن بوداسف بن اشه بن ولداروان بن اشه بن اسفان . (مجمل التواریخ والقصص ص 32). و …

(اِخ ) (سرزمین آریایی ) پس از متفرق شدن آریاییان (هند و ایرانی )در بخشهای مختلف نجد ایران گروهی از آنان در محلی اقامت گزیدند که در اوستا بنام ائیرینم وئجه یعنی سرزمین و کشور تخمه آریایی نامیده شده . م …

[ هََ هَِ ن ُ اَ ] (اِخ ) (یعنی شاهنشاه ایران و غیر ایران ) لقب شاپور اول ساسانی پس از فتوحات . (ایران در زمان ساسانیان ص 246).

(ع اِ صوت ) اسم است از جی جی که وقت آب دادن شتران گویند. (منتهی الارب ). رجوع به جی جی شود.

(اِخ ) پهلوی، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند …

[ اَ ] (اِ) در کتاب الفاظ الادویة آمده : «اسران بضم اول و سکون ثانی و نون ؛ دوغ » و در آنندراج آمده : «اسران بالفتح ع (عربی )؛ مایهای شیر». و ظاهراًاصل کلمه اَیران بفتح همزه و ترکی است بمعنی دوغ . …

[ اِ ] (ع مص ) اجران تمر؛ گرد آوردن خرما در خرمن جای . (منتهی الارب ).

[ ی َ ] (اِ) گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیاره بود که بر هر درخت که بپیچد آن را خشک کند و به تازی عشقه نامند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی …

[ اَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه تبریز و اَهَر، میان شورده و ایلیچه در 23500گزی تبریز. این ده جزء دهستان کیوان از بخش خداآفرین شهرستان تبریز است، 6500گزی جنوب خداآفرین، 47000گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کو …


نام کاربری یا نشانی ایمیل


رمز عبور

Lost your password?

معنی کلمه ایران ویج

 

Categories:   پژوهش های ایران باستان

Tags:  ایران, ایران‌ویچ, ایرانیان از کجا آمده اند؟, ساسانیان, واژۀ «ایران» از کجا آمده است؟

Posted: فروردین ۱۶, ۱۳۹۴ ۱۴:۱۷

Posted: فروردین ۱۶, ۱۳۹۴ ۱۸:۲۵

Posted: فروردین ۱۶, ۱۳۹۴ ۱۸:۲۶

Posted: فروردین ۱۷, ۱۳۹۴ ۰۹:۴۴

Posted: فروردین ۱۹, ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰

Posted: اردیبهشت ۶, ۱۳۹۴ ۰۷:۱۳

Posted: اردیبهشت ۸, ۱۳۹۴ ۰۸:۵۲

Posted: خرداد ۲, ۱۳۹۴ ۰۹:۳۳


ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

1
 × 
4
 = 

.hide-if-no-js {
display: none !important;
}


ایمیل *


ایمیل *

کلیه حقوق مادی و معنوی متعلق به گروه ساسانیان است.

ایران: ریشه‌شناسی نام و معنا

 

گروهی از آریایی‌ها که به هند رفتند «اَری» و گروهی که در ایران ماندند «اُیری» و «اَیرین» شدند. آریایی‌هایی که در هند مستقر شدند، قلمرو خود را «ارت‌ورت» نام گذاشتند که به صورت «آریاورته» نیز ضبط شده است. آریایی‌هایی که به ایران آمدند، طبق قدیمی‌ترین روایات که منقول از اوستاست، در سرزمینی به نام ائیریانم‌وئجو (air yanam uaejo) (اوستایی) یا ایرانویج (eran vej) (پهلوی) زندگی می‌کردند. این کلمه به صورت ایرانَ‌وَاِجَ، ایران‌ویچ، ایران‌وئجه و ایران‌ویجو نیز نوشته شده است. این کلمه از دو کلمه ایران و ویج تشکیل شده است. ویج را بعضی به معنی تخمه و نژاد دانسته‌اند که بیج فارسی و بیضه عربی نیز مأخوذ از آن ذکر شده است. بدین ترتیب ایرانویج به معنای نژاد ایرانی است و چون به مکانی منسوب شود به معنای محلّ زندگی ایرانیان خواهد بود. بعضی دیگر وجو را به معنای بذر کاه ذکر کرده‌اند و مراد از آن را ساکنان ایران دانسته‌اند و کلمه ایران را صورتی از آریانه که آن نیز مأخوذ از ایران‌ویج است، می‌دانند. درمورد محل ایرانویچ به طور کلی دو نظریه وجود دارد: بعضی آن را در سرزمین کنونی خوارزم دانسته‌اند و برخی در اران واقع در شمال آذربایجان.

ایران در زبان اوستایی به صورت ائیریه (airya) و در فارسی باستان به صورت اریه (ariya) و در سانسکریت (زبان هند باستان) به شکل آریه آمده است. ظاهراً در اوستا آریانه هم به معنای قوم ایرانی و هم محل سکونت آنان بوده است و لغت آریان را نیز صورت جمع آن ذکر کرده‌اند. در روزگاری که ایرانیان در سرزمین ایران ساکن شدند، دیگران یعنی اقوام غیرایرانی را انیران (aneran) خواندند که به معنای غیرایرانی و مرکب از دو کلمه اَن (an) یعنی نه، غیر و ایران است. معنی کلمه ایران ویج

از روزگار استقرار آریایی‌ها در ایران نکته دیگری نیز قابل‌توجه است و آن اینکه بنابر روایت‌های کهن، ایران از ایرج آمده است. ایرج و دو برادرش تور و سلم از فرزندان پادشاهی به نام فریدون هستند. این سه برادر به ترتیب در اوستا به صورت ائیریه (Airya)، توئیری (Tuirya) و سَی‌ریمه (Sairima) آمده است. سلم نیای همسایگان غربی ایران، تور نیای همسایگان شرقی ایران و ایرج نیای ایرانیان شمرده شده‌اند. کلمه (airya) بعدها متحول شده و (er) در آغاز جمله با ایک و یج ترکیب شده و کلمه اریک در زبان ارمنی و ایرج را در زبان فارسی ساخته‌اند. در بعضی از منابع قدیمی فارسی ایران را نام شخصی افسانه‌ای دانسته‌اند. فریدون سرزمین اصلی خود را که خونیرس نام داشته و در میانه جهان واقع بوده، به ایرج داده است و بدین ترتیب خونیرس همان ایران است. از روزگار ایرج که به دست تور کشته شد، میان ایرانیان و تورانیان نزاع درگرفت؛ در نتیجه لفظ تورانی به جای انیرانی معنا یافت.

از دوره هخامنشیان لغات چندی که دربردارنده نام ایران است بر جای مانده است. چنانکه نام پدربزرگ داریوش، آریارمنه بوده است. مشابه این نام اسامی دیگری نیز وجود دارد. در کتیبه بیستون کلمه آریانا خشاثرام (Aryana Khshathram) به معنای سرزمین آریایی‌ها آمده است. در همان حال کلمه ائیریوشینه (airyo shayana) را نیز در فارسی باستان ذکر کرده‌اند که به معنای منزلگاه ایرانیان است. در همان روزگار هخامنشیان، مورخان یونانی کلمه آریا را به کار برده‌اند اما مترادف با هریوه که همان هرات در روزگار بعد باشد. دلیل آریا خواندن این قسمت نزد نویسندگان یونانی مبهم است. (لازم به ذکر است که در منابع امروزی نیز درمورد کاربرد کلمه آریا و اقوامی که شامل آن می‌شوند اتفاق نظر کاملی وجود ندارد.) در همان حال یونانیان، ایران را پرسیس (Persis) نامیده بودند که مأخوذ از نام فارس بود که مسکن پارسیان است. پارسیان در روزگار هخامنشیان حاکمان ایران بودند و بدین جهت یونانیان تمام قلمرو آنان را بدین نام می‌خواندند. بعدها کلمه پرسیس در دیگر زبان‌های اروپایی نیز وارد شد و در زبان انگلیسی به صورت پرشیا (Persia) و در زبان فرانسوی، پرس (Pers) به کار رفت. در زبان چینی قدیم کلمه پوسی به معنای ایران نیز از پارسی گرفته شده است. تا آنکه در دوران اخیر بنا به تقاضای دولت ایران لغت ایران در عرف بین‌المللی رایج گردید. در منابع قدیمی فارس را نام شخصی افسانه‌ای دانسته‌اند.

از کلمه ایران در گوشه و کنار تأثیراتی از نام اقوام و اماکن باقی مانده است چنانکه ایرونی (Ironi) نام قومی در جمهوری آسی شوروی است که سرزمین خود را ایرستان (iriston) به معنی ایران می‌نامند. قراباغ کنونی را نیز سابقاً اِران می‌نامیده‌اند.

از دوره استقرار زبان فارسی میانه، یعنی روزگار اشکانیان و ساسانیان، کلمه آریانه قدیم به صورت اران (eran) رایج شد. این کلمه معمولاً همراه با شَترَ (shatra) به معنای شهر و به صورت اران‌شتر به کار می‌رفت که معنی آن ایرانشهر و مراد از آن کشور ایران است. پس ایرانشهر یعنی کشور ایران و ایرانشهری یعنی ایرانی. اعراب معاصرِ ساسانیان، ایرانیان را مجوسان نیز خوانده و نوشته‌اند؛ چون ایرانیان دین زرتشتی (مجوس) داشته‌اند.

از دوره ساسانیان کلمه اران به‌صورت ایران تلفظ شده است. علامه قزوینی نقل می‌کند که لقیط بن یعمر ایادی، شاعر عرب در روزگار شاپور دوم، کلمه ایران، را در اشعار خود آورده است. پس از ورود اسلام به ایران، کلمه ایران (به جای اران) به‌طور کامل رایج شد. در این دوره کلمه عجم نیز رایج گردید. عجم، که در زبان عربی به معنای گنگ است، در اصل به غیرعرب اطلاق می‌شد اما به خاطر موقعیت ویژه ایرانیان در تمدن اسلامی، به‌طور خاص ایرانیان، عجم نامیده شدند.

تحول قابل‌تأمل دیگر، پیدایش لفظ عراق است که تا آغاز دوره اسلامی در تاریخ ایران، رایج نبود. از آنجا که برخی لغت‌شناسان لغت عراق را معرب ایران دانسته‌اند، پیدایش کلمه عراق عرب را، که همان عراق کنونی است، ناشی از دوره تسلط اعراب بر عراق در روزگار عقب‌نشینی ساسانیان به منطقه کوهستانی زاگرس دانسته‌اند. برای مدتی کوتاه، کلمه ایران عرب رایج شد، و سپس به عراق عرب تبدیل شد. سپس با تصرف نواحی غربی ایران کلمه عراق عجم نیز رایج گردید که برابر با منطقه جبال در جغرافیای گذشته ایران است؛ البته نامیده شدن منطقه جبال به عراق عجم چندین قرن پس از ورود اسلام به ایران صورت گرفت.

از دوره اسلامی، به‌ویژه پس از مغول، لغت تاجیک نیز درمورد ایرانیان به کار رفته است که معمولاً به‌صورت ترک و تاجیک استعمال شده است. عده‌ای بر این عقیده‌اند که تاجیک از تاج آمده که عموم محققان آن را رد کرده‌اند و عده‌ای دیگر نیز از کلمه مغولی به معنای مطیع و تابع دانسته‌اند که با توجه به کاربرد آن قبل از مغول، آن را نیز وارد ندانسته‌اند. نظریه سوم که صحیح است آنکه تاجیک از لغت تازیک و آن نیز از تازی به معنای عرب است و از آنجا که در روزگار تسلط اعراب مسلمان، آنان در مرزهای ایرانی آسیای میانه با کفار ترک به جهاد پرداختند، در نزد ترکان تازیک‌ها/ تاجیک‌ها به معنای مسلمانان به کار رفته و سپس این نام به سکنه ایران که عموماً مسلمان بوده‌اند، اطلاق شده و به صورت ایرانی به کار رفته است.

ایران در ادبیات به صورت‌های گوناگون نام‌گذاری شده است؛ مثلاً ملک ری (شاید به خاطر اهمیت ری)، مملکت قزلباشیه (به خاطر حکومت قزلباش‌ها در دوره صفویه)، ملک جم (به خاطر جمشید پادشاه افسانه‌ای)، مملکت اثنی‌عشریه (به خاطر اعتقاد ایرانیان به تشیع اثنی‌اعشری) و … . در بعضی از منابع عنوان‌هایی چون ایران درونی و بیرونی و … به کار رفته است که مورد پذیرش دانشمندان واقع نشده است. نیز گاهی کشمیر را ایران کوچک نامیده‌اند که شاید به خاطر نفوذ فرهنگ ایرانی در آنجا باشد. نام رسمی ایران جمهوری اسلامی ایران (lslamic Republic of IRAN) و در عرف بین‌الملل ایران (IRAN) است.

معنی کلمه ایران ویج
معنی کلمه ایران ویج
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *