معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

خواص دارویی و گیاهی

معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست
معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

Copy Right By 2016 – 1395

إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ



[100–6] (مشاهده آیه در سوره)

(قسم به اسبان این مجاهدان دین خدا) که انسان نسبت به پروردگارش کافر نعمت و ناسپاس است.معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

[که] قطعاً انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است،


كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است،


كه: آدمى پروردگار خود را سپاس نمى‌گويد،

که انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است؛





سوره عاديات‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4» فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9» وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»

تفسير نور(10جلدى) ج‌10 ص568

1) سوگند به اسبان دونده كه (در ميدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد. «2» و (به هنگام تاختن، از برخورد نعل اسبان با سنگ‌هاى بيابان) به شدّت برق افروزند.

«3» و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند. «4» و گرد و غبار برانگيزند. «5» و در ميان معركه و جمع دشمنان در آمده‌اند. «6» همانا انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است. «7» و بى‌شك بر اين (ناسپاسى) گواه است. «8» و همانا او علاقه شديدى به مال دارد. «9» آيا انسان نمى‌داند كه وقتى آنچه در گورهاست برانگيخته شود. «10» و آنچه در سينه‌هاست فاش شود. «11» همانا خداوند در آن روز به كارشان آگاه است.

«عدو» به معناى تجاوز است. چون دويدن، تجاوز از حدّ حركت عادى است، به آن «عدو»

جلد 10 – صفحه 569

گفته مى‌شود. «ضبح» به معناى صداى نفس اسب است. «قدح» به معناى خروج آتش از سنگ چخماق، «المغيرات» از «اغارة» به معناى تاختن سريع، «صُبْحاً» كنايه از غافلگير كردن دشمن و پنهان كردن زمان هجوم است.

«أثرن» از «اثارة» به معناى منتشر ساختن، «نقع» به معناى غبار و «كنود» به معناى كَفور است.

در كلمه‌ «بُعْثِرَ» معناى بعث و اثاره نهفته است يعنى بيرون كشيدن و زيرو رو كردن.

«حُصِّلَ» به معناى استخراج مغز از پوسته و متمايز شدن خصلت‌هاى نيك و بد در آن روز از يكديگر است.

قرآن در برخى آيات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولًا» «1» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» «2» (حريص)، «يَؤُساً» «3» (نااميد)، «كَفُوراً» «4»* (ناسپاس)، «جَزُوعاً» «5» (بى صبر)، «مَنُوعاً» «6» (بخيل) خوانده است. ولى از سوى ديگر درباره انسان مى‌فرمايد: «كَرَّمْنا» «7» (گرامى داشتيم)، «فَضَّلْنا» «8»* (برترى داديم)، «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» «9» (بهترين قوام را به او داديم)، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» «10»* (روح الهى در او دميديم) و اين دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: يكى عقل و يكى غريزه. اگر در مسير بندگى خدا و تربيت اولياى خدا قرار گيرد، به گونه‌اى است و اگر در مسير هوسها و طاغوت‌ها و وسوسه‌ها قرار گيرد، به گونه ديگر.

در قرآن از علاقه شديد و حريصانه به مال دنيا كه سبب فراموش كردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»

قرآن از مال دنيا به «خير» تعبير كرده است: «لِحُبِّ الْخَيْرِ» تا بفهماند مال بايد از راه خير بدست آيد و در راه خير با نيت خير و با شيوه خير مصرف گردد.

«1». احزاب، 72.

«2». معارج، 19.

«3». اسراء، 83.

«4». اسراء، 67.

«5». معارج، 20.

«6». معارج، 21.

معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

«7». اسراء، 70.

«8». اسراء، 70.

«9». تين، 4.

«10». حجر، 29.

جلد 10 – صفحه 570

1- جهاد و دفاع به قدرى ارزش دارد كه خداوند به نفس اسب‌هاى زير پاى جهادگران سوگند ياد مى‌كند. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»

2- مسلمانان بايد اسب سوار و چابك باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعى تشويق به اسب سوارى هدفدار است.) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»

3- اسبان در راه خدا مى‌دوند، ولى انسان در برابر خدا سرسختى مى‌كند.
وَ الْعادِياتِ‌ … إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ

4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل يك ارزش است. «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً»

5- هنگام غفلت دشمن براى حمله استفاده كنيد. «فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً»

6- دشمن را چنان غافلگير كنيد كه ناگاه در وسط آنان باشيد تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»

7- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مى‌دهد. وَ الْعادِياتِ‌ …
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ … لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ

8- شهداى جبهه‌ها و امدادهاى الهى را فراموش نكنيد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»

9- پيروزى و امنيّت انسان را مغرور مى‌كند، هشدار لازم است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»

10- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى كه عذر و بهانه مى‌آورد خود مى‌داند كه چه كاره است. «وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ»

11- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خير است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»

12- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است كه انسان از يك سو دست به هر نوع درآمدى مى‌زند و از سوى ديگر حقوق واجب الهى را نمى‌پردازد. «لَشَدِيدٌ»

13- معاد جسمانى است زيرا سخن از قبر است. «بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (در آيه‌اى‌

جلد 10 – صفحه 571

ديگر مى‌فرمايد: «يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» «1»)

14- ياد قيامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ»

15- روز قيامت اسرار درونى كشف وحسابرسى خواهد شد. «حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ»

16- خداوند بر افكار و اعمال ما آگاهى كامل دارد. ( «خبير» به معناى آگاهى از ظاهر و باطن است) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ‌ … لَخَبِيرٌ

17- خداوند در دنيا نيز به امور مردم آگاه است، امّا در قيامت، اين خبير بودن براى همه ظاهر مى‌شود. «يَوْمَئِذٍ»

18- چون خداوند خبير است، حسابرسى او نيز دقيق است. «يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ»

19- انسان در برابر ديگران اين همه سركشى ندارد، كفر و ناسپاسى شديد انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

«1». حج، 7.

جلد 10 – صفحه 574


إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6»

إِنَّ الْإِنْسانَ‌: به درستى كه آدمى يعنى منافقان و معاندان، لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ:

مر پروردگار خود را ناسپاس و حق ناشناس و جاحد نعمت است.

«1» مجمع البيان (چ 1403)، ج 5، ص 529.

جلد 14 – صفحه 315

اقوال ديگر در كنود:

1- گناهكار.

2- بخيل.

3- كفور.

4- مصايب بسيار دارد و نعمت را فراموش كند.

5- كم را كفران كند و بسيار را شكر نگويد.

6- سر او به بالين نعمت و دل او در ميدان غفلت.

7- كسى كه به يك مصيبت همه نعمت‌ها را فراموش كند.

8- ابو امامه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده، فرمود مى‌دانيد كنود كيست؟ گفتند: خدا و رسول مى‌داند. فرمود:

«الكنود هو الّذى يأكل وحده يمنع رفده و يضرب عبده» يعنى كنود كسى است كه تنها خورد و عطا ندهد و بنده را بزند «1».


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً «1» فَالْمُورِياتِ قَدْحاً «2» فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً «3» فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً «4»

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً «5» إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ «6» وَ إِنَّهُ عَلى‌ ذلِكَ لَشَهِيدٌ «7» وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ «8» أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ «9»

وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «10» إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ «11»

ترجمه‌

سوگند به اسبان دونده كه صداى نفس آنها شنيده شود

پس بيرون آورندگان آتش باشند بزدن نعل بر سنگ‌

پس غارت كنندگان باشند در وقت صبح‌

پس برانگيختند در آنجا غبار را

پس بميان در آمدند بوسيله آن جماعت دشمن را

همانا آدمى براى پروردگار خود هر آينه ناسپاس است‌

و همانا او بر اين آگاه و گواه است‌

و همانا او براى محبت مال دنيا هر آينه سختى دارد

آيا نميداند وقتى كه برانگيخته شوند آنچه در قبرها هستند

و فراهم كرده شود آنچه در سينه‌ها باشد

همانا پروردگار آنان بآنان در چنين روزى مطّلع و آگاه است.

تفسير

قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول اين سوره شريفه حديث مفصلى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه اهل وادى يا بس دوازده هزار سوار جمع و متّحد و هم قسم شدند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بكشند و معاهده نمودند كه از جنگ فرار نكنند تا فتح نمايند يا تمامى كشته شوند و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آنحضرت ابو بكر را با چهار هزار سوار مأمور سر كوبى آنها فرمود و دستور فرمود كه اسلام را بر آنها عرضه دارد و اگر قبول ننمودند مردان آنها را بكشد و زنان و فرزندان آنان را اسير و اموالشان را غارت و ديارشان را ويران نمايد و ابو بكر بسوى آنها روانه شد و چون نزديك گرديد دويست سوار از آن گروه مسلّح بيرون آمدند و مسلمانان را تهديد نمودند و ابو بكر جرئت بر جنگ‌

جلد 5 صفحه 423

با آنها ننمود و بنهى مجاهدين از مخالفت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منتهى نشد و مراجعت نمود و حضرت ملول گشت و عمر را رئيس قشون فرمود و دستور سابق را باو داد و بجانب آن قوم روانه فرمود و آنها معامله سابق را با او تكرار كردند و او هم مانند برادرش ترسيد و نزديك بود زهره‌اش آب شود و بجانب مدينه فرار نمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و مقرر شد كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مأمور بجنگ با آنها فرمايد تا موفق بفتح و فيروزى گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واقعه را بمسلمانان اعلام و آن دو را ملامت بسيار فرمود و امير المؤمنين عليه السّلام را با همان عدّه روانه كرد و او چون بآنها رسيد باسلام دعوتشان فرمود و چون قبول ننمودند بنابر جنگ شد پس شب را توقف فرمود و لشگر را آماده براى جنگ نمود و اول صبح بعد از نماز بآنها حمله كرد و مردانشان را كشت و زنان و كودكانشان را اسير و ديارشان را ويران و اموالشان را غارت فرمود و با غنائم بسيارى كه جز در فتح خيبر بدست مسلمانان نيامده بود بمدينه مراجعت فرمود و جبرئيل به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد و آن حضرت با تمام اهل مدينه تا يك فرسخى استقبال نمودند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميان دو چشم امير المؤمنين را بوسيد و همه خوشحال شدند و اين سوره نازل گرديد و بنابر اين روايت و آنچه بنظر اظهر است از معانى منقوله در تفسير اين آيات آنست كه خداوند متعال قسم ياد فرموده به اسبان دونده مجاهدين اسلام كه در حال دويدن از تندى صداى نفس آنها شنيده شود و بيرون آورندگان باشند آتش را از سنگها بنعل‌هاى خودشان در وقت سير در سنگلاخها و غارت كنندگان باشند سوارانشان در وقت صبح كه مرسوم عرب بوده و بر انگيختند در آن سرزمين گرد و غبار را پس بآن تاخت و تاز در وسط جماعت دشمنان واقع شدند و جواب قسم آنست كه آدمى بالطّبع نسبت بپروردگار خود ناسپاس و حق ناشناس است و بعضى كنود را به بخيل و گنه‌كار تفسير نموده‌اند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه كنود آن كسى است كه تنها ميخورد و عطا نميكند و غلام خود را ميزند و خداوند فرموده و همانا او بر حال خود اطلاع دارد و بآثار آن در وجودش بر صفت خود شهادت ميدهد و بعضى گفته‌اند مراد آنست كه خداوند بر آن صفت گواه است و همانا او

جلد 5 صفحه 424

بزندگى و مال دنيا محبت شديد و فراوانى دارد يا براى محبت زندگى و مال دنيا بخيل ميباشد چون بعضى گفته‌اند شديد بمعناى بخيل است آيا نميداند وقتى مبعوث شوند امواتى كه در قبورند و جمع كرده و آشكار گردد آنچه در سينه‌ها و ضمائر خلق مستور است از عقائد و اخلاق فاسده همانا پروردگار آنها بظاهر و باطنشان خبير و بصير است و بحسب آن مجازات مينمايد آنان را و اين آيات كه در جواب قسم واقع شده در ذيل حديث سابق بكفران نعمت آن دو و مشاهده وادى يا بس و حرص بزندگى دنيا و نيت سوئشان و عمل بآن و اخبار خداوند از آن به پيغمبر خود تفسير شده و در مجمع و امالى صدر آن خبر كه بنحو اختصار ذكر شد اجمالا نقل شده و علاوه در مجمع فرموده كه اين غزوه را ذات السّلاسل خوانده‌اند براى آنكه بازوى اسيران بريسمان مانند زنجير بسته بهم شده بود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فوسّطن بتشديد قرائت فرموده و شايد مقصود بيان احاطه مسلمانان بر كفّار باشد يا به دو نيم نمودن ايشان آنها را در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره و العاديات خداوند او را با امير المؤمنين عليه السّلام مبعوث ميفرمايد در روز قيامت مخصوصا و در كنار او و از رفقاء او خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين.

جلد 5 صفحه 425


إِن‌َّ الإِنسان‌َ لِرَبِّه‌ِ لَكَنُودٌ «6»

كنود كفور ‌است‌ ‌يعني‌ كفران‌ نعمت‌ ميكند بسيار. و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ جواب‌ قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند باين‌ قسم‌ها قسم‌ ياد ميكند ‌که‌ طبيعت‌ انسان‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ مصائبي‌ باو متوجه‌ شد داد و فريادش‌ بلند ميشود و اما نعمتهاي‌ الهي‌ ‌را‌ فراموش‌ ميكند و مستور ميدارد ‌که‌ ميفرمايد: الإِنسان‌َ خُلِق‌َ هَلُوعاً إِذا مَسَّه‌ُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّه‌ُ الخَيرُ مَنُوعاً معارج‌ ‌آيه‌ 19 ‌الي‌ 21. كنود انكار نعمت‌ ميكند و زمين‌ كنده‌ زميني‌ ‌است‌ ‌که‌ كشت‌ ‌در‌ ‌او‌ نميشود و چيزي‌ ‌در‌ ‌او‌ روئيده‌ نميشود، و يكي‌ ‌از‌ درهاي‌ مسجد كوفه‌ باب‌ كنده‌ ‌است‌ ‌که‌ رو بقبله‌ ‌است‌، و گفتند: جماعتي‌ ‌از‌ كنده‌ آمده‌ بودند كوفه‌ و منازل‌ ‌آنها‌ ‌در‌ مقابل‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌بود‌ لذا بنام‌ ‌آنها‌ ناميده‌ شد، و بعضي‌ گفتند: كنود عاصي‌ ‌است‌ معصيت‌ كار و حديثي‌ ‌از‌ پيغمبر (ص‌) نقل‌ ميكنند ‌که‌ فرمود باصحاب‌:

(أ تدرون‌ ‌من‌ الكنود!

قالوا: اللّه‌ و رسوله‌ اعلم‌. ‌قال‌: الكنود الذي‌ يأكل‌ وحده‌ و يمنع‌ رفده‌ و يضرب‌ عبده‌)

و بعضي‌ گفتند: كنود كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌: ‌لا‌ يعطي‌ ‌في‌ النائبة ‌مع‌ قومه‌، و بعضي‌ گفتند:

قليل‌ الخير ‌است‌.

]

(آیه 6)- بعد از این سوگندهای عظیم به پاسخ قسم، یعنی چیزی که سوگندها به خاطر آن یاد شده است پرداخته، می‌فرماید: «مسلما انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است» (ان الانسان لربه لکنود).

همان انسان تربیت نایافته، همان انسانی که انوار معارف الهی و تعلیمات انبیا

ج5، ص564

بر قلبش نتافته، و بالاخره همان انسانی که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما «ناسپاس» و «بخیل» است.

تعبیر «انسان» در این گونه موارد به معنی انسانهای شرور هوی پرست سرکش و طغیانگر است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

فهرست سوره‌های قرآن

«سوره عادیات» صدمین سوره از قرآن مجید است و دارای ۱۱ آیه می باشد.

از ابن عباس و قتاده نقل شده که سوره «العادیات» مدنی است و بعضى هم گفته‌اند که از سوره های مکی است. این سوره در ترتیب مصحف، صدمین سوره و در ترتیب نزول، چهاردهمین سوره قرآن کریم است که پیش از آن سوره عصر و پس از آن سوره کوثر نازل شده است.

این سوره درباره ناسپاسى انسان و کفران نعمت پروردگارش و حب شدیدش نسبت به خیر سخن می‌گوید، و نتیجه می‌گیرد با اینکه دوستدار خیر خلق شد، و با اینکه خیر را تشخیص می‌دهد، اگر انجام ندهد حجتى بر خدا ندارد، بلکه خدا بر او حجت دارد، و به زودى به حسابش می‌رسد.[۱]

ابی بن کعب از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله روایت نموده که فرمود، هر کس سوره «العادیات» را قرائت کند، به او ده حسنه داده شود به عدد کسانى که در مزدلفه (شب عید اضحى) بیدار مانده‌اند و حاضر در عرفات شده‌اند.
معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

سلیمان بن خالد از امام صادق علیه السلام روایت نموده که فرمودند: کسى که سوره «والعادیات» را قرائت کند و قرائت آن را ادامه دهد، خدا او را با امیرالمؤمنین علیه السلام در روز قیامت مخصوصا مبعوث نماید و در حجره آن حضرت از رفقاى آن بزرگوار خواهد بود.

سوره عادیات/متن و ترجمه

۹۹.الزلزلة

۱۰۱.القارعة

۱.سوره فاتحه ۲.سوره بقره ۳.سوره آل عمران ۴.سوره نساء ۵.سوره مائده ۶.سوره انعام ۷.سوره اعراف ۸.سوره انفال ۹.سوره توبه ۱۰.سوره یونس ۱۱.سوره هود ۱۲.سوره یوسف ۱۳.سوره رعد ۱۴.سوره ابراهیم ۱۵.سوره حجر ۱۶.سوره نحل ۱۷.سوره اسراء ۱۸.سوره کهف ۱۹.سوره مریم ۲۰.سوره طه ۲۱.سوره انبیاء ۲۲.سوره حج ۲۳.سوره مومنون ۲۴.سوره نور ۲۵.سوره فرقان ۲۶.سوره شعراء ۲۷.سوره نمل ۲۸.سوره قصص ۲۹.سوره عنکبوت ۳۰.سوره روم ۳۱.سوره لقمان ۳۲.سوره سجده ۳۳.سوره احزاب ۳۴.سوره سبأ ۳۵.سوره فاطر ۳۶.سوره یس ۳۷.سوره صافات ۳۸.سوره ص ۳۹.سوره زمر ۴۰.سوره غافر ۴۱.سوره فصلت ۴۲.سوره شوری ۴۳.سوره زخرف ۴۴.سوره دخان ۴۵.سوره جاثیه ۴۶.سوره احقاف ۴۷.سوره محمد ۴۸.سوره فتح ۴۹.سوره حجرات ۵۰.سوره ق ۵۱.سوره ذاریات ۵۲.سوره طور ۵۳.سوره نجم ۵۴.سوره قمر ۵۵.سوره الرحمن ۵۶.سوره واقعه ۵۷.سوره حدید ۵۸.سوره مجادله ۵۹.سوره حشر ۶۰.سوره ممتحنه ۶۱.سوره صف ۶۲.سوره جمعه ۶۳.سوره منافقون ۶۴.سوره تغابن ۶۵.سوره طلاق ۶۶.سوره تحریم ۶۷.سوره ملک ۶۸.سوره قلم ۶۹.سوره الحاقه ۷۰.سوره معارج ۷۱.سوره نوح ۷۲.سوره جن ۷۳.سوره مزمل ۷۴.سوره مدثر ۷۵.سوره قیامه ۷۶.سوره انسان ۷۷.سوره مرسلات ۷۸.سوره نبأ ۷۹.سوره نازعات ۸۰.سوره عبس ۸۱.سوره تکویر ۸۲.سوره انفطار ۸۳.سوره مطففین ۸۴.سوره انشقاق ۸۵.سوره بروج ۸۶.سوره طارق ۸۷.سوره اعلی ۸۸.سوره غاشیه ۸۹.سوره فجر ۹۰.سوره بلد ۹۱.سوره شمس ۹۲.سوره لیل ۹۳.سوره ضحی ۹۴.سوره انشراح ۹۵.سوره تین ۹۶.سوره علق ۹۷.سوره قدر ۹۸.سوره بینه ۹۹.سوره زلزال ۱۰۰.سوره عادیات ۱۰۱.سوره قارعه ۱۰۲.سوره تکاثر ۱۰۳.سوره عصر ۱۰۴.سوره همزه ۱۰۵.سوره فیل ۱۰۶.سوره قریش ۱۰۷.سوره ماعون ۱۰۸.سوره کوثر ۱۰۹.سوره کافرون ۱۱۰.سوره نصر ۱۱۱.سوره مسد ۱۱۲.سوره اخلاص ۱۱۳.سوره فلق ۱۱۴.سوره ناس



آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید

ما 11141 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.



آيات 1 تا 11 

بسم اللّه الرحمن الرحيم

معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

 و العاديات ضبحا (1)

 فالموريت قدحا (2)

 فالمغيرات صبحا (3)

 فاثرن به نقعا4 فوسطن به جمعا (5)

 ان الانسان لربه لكنود (6)

 و انه على ذلك لشهيد (7)

 و انه لحب الخير لشديد (8)

 افلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور (9)

 و حصل ما فى الصدور (10)

 ان ربهم بهم يومئذ لخبير (11)

ترجمه آيات

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. قسم به اسبانى كه (سواران در جهاد كفار تاختند تا جايى كه ) نفسشان به شماره افتاد (1).

و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند (2).

و (بر دشمن شب يخون زدند تا) صبحگاهان آنها را به غارت گرفتند (3).

و گرد و غبار (از ديار كفار) بر انگيختند (4).

و سپاه دشمن را همه در ميان گرفتند (5).

كه انسان نسبت به پروردگارش كافر نعمت و ناسپاس است (6).

و خود او نيز بر اين ناسپاسى البته گواهى خواهد داد (7).

و هم او بر حب مال دنيا سخت فريفته و بخيل است (8).

آيا نمى داند كه روزى (براى جزاى نيك و بد اعمال ) از قبرها بر انگيخته مى شود؟ (9).

و آنچه در دلها (از نيك و بد پنهان است همه را پديدار مى سازد (10).

محققا آن روز پروردگار بر (نيك و بد) كردارشان كاملا آگاه هست (و به ثواب و عقابشان مى رساند) (11).

بيان آيات

اين سوره در باره ناسپاسى انسان و كفران نعمت هاى پروردگارش و حب شديدش نسبت به خير سخن مى گويد، و نتيجه مى گيرد با اينكه دوستدار خير خلق شد، و با اينكه خير را تشخيص مى دهد، اگر انجام ندهد حجتى بر خدا ندارد، بلكه خدا بر او حجت دارد، و به زودى به حسابش مى رسند.

و اين سوره به شهادت سوگندهاى اولش در مدينه نازل شده، چون يكى از آن سوگندها جمله (و العاديات ضبحا…) است، كه ظاهرش به بيانى كه مى آيد اين است كه مراد از آن اسبان سربازان و مجاهدين در جنگ است، و همه مى دانيم كه جنگهاى اسلامى در مدينه واقع شده، و اصولا مساله جهاد بعد از هجرت تشريع شد، رواياتى هم كه از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) رسيده مؤيد اين نظريه است، چون در آن روايات آمده كه اين سوره در باره على (عليه السلام) نازل شده، آن زمانى كه به غزوه ذات السلاسل رفته بود. و نيز بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت آن را تأييد مى كند، كه ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده به آن روايات اشاره مى شود.

وجوهى كه درباره مراد از سوگندهاى : (والعاديات ضبحا…) گفته شده و بيان اينكه اين قسم ها به سوارگان رزمنده است

و العاديات ضبحا

كلمه (عاديات ) از مصدر (عدو) است، كه به معناى دويدن به سرعت است، و كلمه (ضبح ) به معناى صوتى است كه از نفس نفس زدن اسبان در حين دويدن شنيده مى شود، و آنچه معهود در ذهن همه و معروف در بين اهل لسان است، اين است كه اين كلمه در خصوص اسبان بكار مى رود، هر چند كه بعضى ادعا كرده اند كه اين صدا براى بسيارى حيوانات ديگر نيز دست مى دهد، و به هر حال معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم به اسبان تيزتك ، كه نفس نفس مى زنند.

ولى بعضى گفته اند: مراد از آن شتران حاجيان است، كه صاحبان خود را در روز عيد قربان از مشعر به منى مى برند.معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

بعضى ديگر گفته اند: مراد شتران سربازان و جنگجويان در راه خدا است.

ولى صفاتى كه در آيات بعدى براى عاديات ذكر كرده با اين دو قول كه عاديات را به شتران معنا كرده اند نمى سازد.

 

فالموريات قدحا

كلمه (موريات ) جمع اسم فاعل از مصدر (ايراء) است، كه به معناى برون كردن آتش (از سنگ چخماق ) است، و كلمه (قدح ) به معناى زدن به ضرب است وقتى گفته مى شود: (قدح فاورى ) معنايش اين است سنگ و چخماق را به هم كوبيد، و جرقه بيرون آورد. و منظور از اينكه اسبان عاديات را توصيف كرده به (موريات قدحا) اين است كه اين اسبان در هنگام دويدن در زمين سنگزار جرقه هايى از برخورد نعلهايشان به سنگ زمين بيرون مى جهد.

ولى بعضى ها گفته اند: مراد از (ايراء) مكر جنگندگان در ميدان جنگ است.

بعضى ديگر گفته اند: منظور آتش افروختن است.

بعضى ديگر گفته اند: منظور زبان مردان است كه آتشها مى افروزد، و با پاره سخنان سخت و ناهنجار خود فتنه ها مى انگيزند، ليكن اين اقوال سخنانى ضعيف است.

 

فالمغيرات صبحا

كلمه (مغيرات ) جمع مونث اسم فاعل از باب افعال (اغاره ) است، و (اغاره ) و همچنين (غاره ) به معناى سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهانى است، و اين جمله كه به ظاهر و مجازا صفت خيل قرار گرفته، در واقع صفت سوارگان صاحب خيل است، و معنايش اين است كه : سوگند مى خورم به سوارگان كه در هنگام صبح و بناگهانى بر دشمن هجوم مى آورند.

ولى بعضى گفته اند: مراد از مغيرات، شترانى است كه سوارگان خود را در روز قربان از مشعر به منى مى آورند، سنت هم همين است كه از مشعر حركت نكنند تا آفتاب روز عيد طلوع كند، و اغاره در اينجا به معناى غارت بردن نيست، بلكه به معناى سير سريع است.

ولى اين تفسير از اين نظر كه خلاف ظاهر كلمه اغاره است درست نيست.

 

فاثرن به نقعا

كلمه (اثرن ) جمع مونث غايب از فعل ماضى و از مصدر (اثاره ) است كه به معناى انگيختن گرد و غبار و امثال آن است، و كلمه (نقع ) به معناى غبار است.

و معناى آيه اين است كه : سو گند به هجوم كنندگان در صبح، كه با اغاره به دشمن و دست و پاچه كردن آنان گرد و غبار بر مى انگيزند.

بعضى از مفسرين در پاسخ از اين اشكال كه چرا در اين سوره، فعل (اثرن ) عطف بر اسم فاعل (مغيرات ) شده، با اينكه اسم فاعل صفت است، و فعل عطف به صفت نمى شود؟ گفته : هيچ عيبى ندارد، چون اسم فاعل مذكور به معناى فعل است و كانه فرموده : (اقسم باللاتى عدون فاورين فاغرن فاثرن ) (سوگند به سوارگانى كه نفس زنان مى دوند، و جرقه از نعل اسبانشان مى جهد، پس ‍ غارت مى برند و غبار مى انگيزند).

 

فوسطن به جمعا

كلمه (وسط) كه مصدر فعل (وسطن ) است، به معناى توسط – در وسط قرار گرفتن – است، و ضمير (به ) به صبح بر مى گردد، و حرف (باء) به معناى حرف (فى ) است، كه در اين صورت معنا چنين مى شود: (پس در وقت صبح در وسط جمع قرار گرفتند). ممكن هم هست ضمير به كلمه (نقع ) برگردد، و حرف (با) براى ملابسه باشد، كه در اين صورت معنا چنين مى شود: (پس در هنگام صبح دسته جمعى در وسط غبار قرار گرفتند).

بعضى گفته اند: منظور در وسط قرار گرفتن شتران در جمع منى است.

ولى خو اننده محترم توجه دارد كه حمل كردن آيات پنجگانه، با اينكه تك تك مفردات آن ظهور در سواركاران دارد، بر شتران حاجيان كه از مشعر به منى كوچ مى كنند حملى است بى اندازه خلاف ظاهر.

پس متعين آن است كه آيات را حمل بر جنگندگان اسلام كنيم، و سياق آيات مخصوصا جمله (فالمغيرات صبحا)، و جمله (فوسطن به جمعا) مى رساند كه منظور همان جنگندگان است، كه خداى تعالى در اين آيات به آنان سوگند ياد كرده، و حرف (فاء) در آيات چهارگانه دلالت دارد بر اينكه مضمون آنها مترتب بر همين سوگند است.

دو خصلت بنى آدم : (كنود) بودن حبّ مال داشتن

ان الانسان لربه لكنود

كلمه (كنود) به معناى كفرانگر است و اين آيه مانند آيه شريفه (ان الانسان لكفور) از آنچه در طبع بشر نهفته شده خبر مى دهد، و آن اين است كه پيرو هواى نفس و دلداده به لذائذ دنيا است، و در نتيجه از شكر پروردگارش در مقابل نعمت هايى كه به او ارزانى داشته منقطع مى شود.

و در اين لحن گفتار تعريضى است به آن مردمى كه مسلمانان بر سرشان تاختند، و گويا منظور از كفرانگريشان، كفران نعمت اسلام است، كه از بزرگترين نعمت هايى است كه خدا بر بشر و بر آنان انعام فرموده، و چه كفرانى بالاتر از اينكه چنين نعمتى را كه مايه پاكى زندگى دنيا و سعادت حيات ابديشان است نپذيرند، و كار به جايى برسد كه لشكر اسلام بر سرشان بتازد.

 

و انه على ذلك لشهيد

ظاهر سياق ضميرهاى پى در پى اين است كه : ضمير در جمله مورد بحث هم مانند ساير ضماير به انسان بر گردد، آن وقت مقصود از شاهد بودن انسان عليه خودش، اين مى شود كه انسان خودش آگاه به كفرانگرى خود هست، و نيز مى داند كه كفران صفت نكوهيده اى است، در نتيجه معناى آيه قبل و آيه مورد بحث اين مى شود كه : انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است، و خودش بر اين معنا شاهد است، و كفران خود را تحمل مى كند. پس آيه شريفه در معناى آيه (بل الانسان على نفسه بصيره ) است.

و بعضى گفته اند: ضمير به كلمه (الله ) بر مى گردد. ولى وحدت سياق اجازه نمى دهد اين چنين مرجع ضماير را مختلف بدانيم.

 

و انه لحب الخير لشديد

بعضى از مفسرين گفته اند: لام در جمله (لحب الخير) لام تعليل است، و كلمه (خير) در اينجا به معناى مال است، و معناى جمله اين است كه : انسان براى دوستى مال، بسيار شديد يعنى بخيل و تنگ نظر است.

و بعضى گفته اند: مراد آيه اين است كه : انسان نسبت به مال دنيا شديد الحب است ، و اين شدت حب وادارش مى كند به اينكه از دادن حق خدا امتناع بورزد، و مال خود را در راه خدا انفاق نكند. اين چنين آيه را تفسير كرده اند.

و بعيد نيست مراد از (خير)، تنها مال نباشد، بلكه مطلق خير باشد، و آيه شريفه بخواهد بفرمايد: حب خير فطرى هر انسانى است، و به همين جهت وقتى زينت و مال دنيا را خير خود مى پندارد قهرا دلش مجذوب آن مى شود، و اين شيفتگى ياد خدا را از دلش مى برد و در مقام شكرگزارى او بر نمى آيد.

 

افلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور… لخبير

مصدر (بعثره ) نظير مصدر (بحثره ) به معناى بعث و نشر است، يعنى برانگيخته شدن و منتشر گشتن، و در جمله (و حصل ما فى الصدور) منظور از تحصيل آنچه در سينه ها است، جدا سازى صفاتى است كه در باطن نفوس است ، يعنى صفات ايمان از كفر و رسم نيكوكارى از بدكارى، همچنان كه در جاى ديگر فرموده (يوم تبلى السرائر).

ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از تحصيل ما فى الصدور، برملا شدن نهانى هايى است كه هر كس در باطن خود پنهان كرده، در آن روز اين باطنها ظاهر مى شود، كه هر فردى همانطور كه به حساب ظاهرش رسيدند، و جزاى اعمال ظاهريش را دادند، به حساب باطنش هم برسند، و جزاى آن را نيز بدهند.

و جمله (افلا يعلم ) جمله اى است استفهامى كه بوى انكار از آن مى آيد، و استفهامش براى انكار است، و مفعول فعل (يعلم ) جمله اى است كه حذف شده، و مقام دلالت دارد بر اينكه آن جمله چيست، و آن جمله قائم مقام هر دو مفعول فعل (يعلم ) است، و جمله (افلا يعلم ) با آنچه حذف شده جمله اى است تمام ، و از كلمه (اذا بعثر) مطلبى از نو شروع شده، تا انكار در جمله قبل را تأكيد كند. و منظور از جمله (ما فى القبور) بدنهاى آدميان است.

و معناى آيه – و خدا داناتر است – اين است كه : آيا انسان نمى داند كه به خاطر كفران نعمت هاى پروردگارش عقوبت هايى دارد كه وى به زودى به آن مى رسد، و با آن جزا داده مى شود؟ وقتى آنچه بدن در قبرها هست از قبرها بيرون شود، و نه فته هاى در باطن نفوس بر ملا گردد، و معلوم شود در باطن كافرند يا مومن ؟ مطيعند يا عاصى ؟ در آن وقت خدا به وضع ايشان با خبر است، و بر معيار باطن نفوس، جزايشان مى دهد.

بحث روايتى

(روايتى راجع به نزول سوره عاديات درباره نبرد اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جنگ ذات السلاسل و روايتى ديگر)

در مجمع البيان، است كه : گويند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) لشكرى به سوى قبيله اى از كنانه گسيل داشت، و منذر بن عمرو انصارى يكى از نقباء را سرپرست آنان كرد، لشكر به طرف آن قبيله روان شد، و مراجعتش طول كشيد، منافقان گفتند همه آنان كشته شدند، خداى تعالى سوره مورد بحث را نازل كرد، و خبر داد كه (و العاديات ضبحا) – نقل از مقاتل.

بعضى ديگر گفته اند: اين سوره وقتى نازل شد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) على (عليه السلام) را به جنگ ذات السلاسل فرستاد، و على (عليه السلام) لشكر دشمن را شكست داده بود، و اين بعد از چند نوبت اعزام لشكر واقع شد كه رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله و سلم) بسركردگى غير على (عليه السلام) فرستاده بود، آنها نتوانستند كارى صورت دهند و هر يك لشكر را دچار شكست نموده، نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) برگشتند، اين قصه در حديثى طولانى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده.

آنگاه فرموده : و از اين جهت آن را ذات السلاسل خوانده اند كه آن جناب شكست فاحشى به ايشان داده و عده اى را كشت و جمعى را اسير نموده، اسيران را در طناب آنچنان به هم بست كه گويى در كنده و زنجيرند.

و وقتى اين سوره نازل شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از خانه به ميان مردم آمد و نماز صبح را خواند و در نماز همين سوره را تلاوت كرد، بعد از آنكه نمازش تمام شد اصحابش عرضه داشتند: ما اين سوره را نشنيده بوديم، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: بله على بر دشمنانش ظفر يافت و خداى تعالى اين سوره را فرستاد، و جبرئيل امشب با آوردن آن، فتح على را به من مژده داد، چند روز بيشتر نگذشت كه على (عليه السلام) با غنائم و اسيران برسيد.



آيه و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم

و العـديـت ضـبحا (1)
فالموريت قدحا (2)
فالمغيرت صبحا (3)
فأ ثرن به نقعا (4)
فوسطن به جـمـعا (5)
إ ن الانسن لربه لكنود (6)
و إ نه على ذلك لشهيد (7)
و إ نه لحب الخير لشديد (8)
اء فلا يعلم إ ذا بعثر ما فى القبور (9)
و حصل ما فى الصدور (10)
إ ن ربهم بهم يوم (11)معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 – سوگند به اسبان دوندهاى كه نفس زنان (به سوى ميدان جهاد) پيش رفتند.
2 – و سـوگـنـد بـه آنها (كه بر اثر برخورد سمشان به سنگهاى بيابان ) جرقه هاى آتش افروختند.
3 – و با دميدن صبح بر دشمن يورش بردند.
4 – و گرد و غبار به هر سو پراكنده كردند.
5 – و (ناگهان ) در ميان دشمن ظاهر شدند.
6 – كـه انـسـان در بـرابـر نـعـمـتـهـاى پـروردگـارش نـاسـپـاس و بخيل است .
7 – و او خود نيز بر اين معنى گواه است .
8 – او علاقه شديدى به مال دارد.
9 – آيا نمى داند روزى كه تمام آنچه در قبرهاست زنده مى شود.
10 – و آنچه در درون سينه ها است آشكار مى گردد.
11 – در آن روز پروردگارشان از آنها كاملا با خبر است .شاءن نزول :در حـديـثـى آمـده اسـت كـه ايـن سـوره بـعـد از جـنـگ ذات السلاسل نازل شد و ماجرا چنين بود:
در سـال هـشتم هجرت به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) خبر دادند كه دوازده هزار سوار در سرزمين يابس جمع شده ، و با يكديگر عهد كرده اند كه تا پيامبر
(صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) و عـلى (عـليـه السـلام ) را بـه قتل نرسانند و جماعت مسلمين را متلاشى نكنند از پاى ننشينند!
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) جمع كثيرى از ياران خود را به سركردگى بـعـضـى از صـحـابـه بـه سـراغ آنـهـا فـرستاد، ولى بعد از گفتگوهائى بدون نتيجه بازگشتند، سرانجام پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) على (عليه السلام ) را بـا گـروه كـثـيـرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت ، آنها به سرعت به سوى مـنـطـقه دشمن حركت كردند و شبانه راه مى رفتند، و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذيرفتند هنوز هوا تاريك بود كه بـه آنـهـا حـمـله كـردند و آنان را درهم شكستند، عده اى را كشتند، و زنان و فرزندانشان را اسير كردند، و اموال فراوانى به غنيمت گرفتند.
سـوره و العـاديـات نـازل شـد در حـالى كـه هـنوز سربازان اسلام به مدينه باز نگشته بـودنـد، پـيـغـمـبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آن روز براى نماز صبح آمد، و اين سـوره را در نماز تلاوت فرمود، بعد از پايان نماز اصحاب عرض كردند: اين سوره اى است كه ما تا به حال نشنيده بوديم !.
فـرمـود: آرى ، عـلى (عـليـه السـلام ) بـر دشـمـنـان پـيـروز شـد، و جبرئيل ديشب با آوردن اين سوره به من بشارت داد.
چند روز بعد على (عليه السلام ) با غنائم و اسيران به مدينه وارد شد
بـعـضـى مـعـتـقـدنـد كـه ايـن يـكـى از مـصـاديـق روشـن آيـه اسـت نـه شـاءن نزول .تفسير:

سوگند به جهادگران بيدار!
گـفتيم اين سوره با سوگندهاى بيدارگرى آغاز شد، نخست مى فرمايد: به اسبان دونده اى كه نفس زنان (به سوى ميدان جهاد) پيش ‍ رفتند سوگند (و العاديات ضبحا).
يـا بـه شـتـران حـاجـيـان كه از سرزمين عرفات به مشعر الحرام و از مشعر نفس زنان به سوى منى حركت مى كنند سوگند.(عـاديـات ) جـمـع عـاديـة از مـاده عـدو (بـر وزن صـبـر) در اصـل بـه معنى گذشتن و جدا شدن است ، خواه قلبا بوده باشد كه آن را عداوت گويند و يـا در حـركـت خـارجـى كـه آن را عـدو (دويـدن ) مى خوانند، و گاه در معاملات است كه آن را عدوان مى نامند، و در اينجا منظور همان دويدن با سرعت است .
ضبح (بر وزن مدح ) به معنى صداى نفسهاى تند و سريع اسب است كه هنگام دويدن از او به گوش مى رسد.
همانگونه كه در بالا اشاره كرديم در تفسير اين آيه دو نظر وجود دارد:
نـخـسـت اينكه منظور سوگند به اسبهائى است كه با سرعت به سوى ميدان جهاد پيش مى رونـد، و از آنـجـا كه جهاد امر مقدسى است اين حيوانات نيز در اين مسير مقدس آنچنان ارزش پيدا مى كنند كه شايسته است سوگند به آنها ياد شود.
تـفـسـير ديگر سوگند به شترانى است كه در فريضه بزرگ حج در ميان مواقف و اماكن مقدس به سرعت حركت مى كنند، و به همين دليل داراى قداستى هستند شايسته سوگند.
در حـديـثـى آمـده اسـت كـه ابـن عـبـاس مـى گـويـد: در حـجـر اسـمـاعيل در كنار خانه كعبه بودم ، مردى آمد در باره آيه (والعاديات ضبحا) از من سؤ ال كـرد، مـن گـفـتـم : مـنـظـور اسـبـانـى اسـت كـه در راه جـهـاد حمله مى كنند، و شبانگاه به محل استراحت باز مى گردند، و سربازانى كه آتش روشن مى كنند و براى خود غذا درست مى كنند.
آن مـرد از مـن دور شـد و بـه سراغ على بن ابيطالب (عليه السلام ) رفت در حالى كه در كـنـار زمـزم بـود و از هـمـيـن آيـه از آن حـضـرت سـؤ ال كرد.
فرمود: آيا از كسى قبل از من اين آيه را پرسيده اى عرض كرد آرى ، از ابن عباس پرسيده ام او گـفـت مـنـظـور اسبانى است كه در راه جهاد حمله مى كنند، فرمود: برو و او را صدا كن نزد من بيايد.
هـنـگـامـى كه خدمت حضرت على (عليه السلام ) آمدم فرمود: چرا مردم را به چيزى كه نمى دانـى فـتـوا مـى دهـى ؟ اوليـن غـزوه در اسـلام بدر بود و با ما جز دو اسب نبود: اسبى از زبير و اسبى از مقداد چگونه عاديات به معنى اسبان است ؟! نه ، مقصود شترانى است كه از عرفات به مشعر و از مشعر به منى مى روند.
ابن عباس مى گويد اين را كه شنيدم از نظر خود بازگشتم و نظر امير مؤ منان على (عليه السلام ) را پذيرفتم .
اين احتمال نيز وجود دارد كه (عاديات ) داراى معنى وسيعى است كه
هـم اسـبان مجاهدان را شامل مى شود، و هم شتران حاجيان را، و منظور از روايت فوق اين است كـه نـبـايـد مـعنى آن را محدود به اسبان كرد چرا كه اين معنى همه جا صادق نيست ، مصداق واضحترش شتران حجاج است . اين تفسير از جهاتى مناسب تر به نظر مى رسد. سپس مى افزايد: سوگند به آنها كه جرقه هاى آتش افروختند (فالموريات قدحا).
اسبان مجاهدانى كه چنان با سرعت به سوى ميدان نبرد حركت مى كنند كه از اثر برخورد سـم آنـها به سنگهاى بيابان جرقه ها مى پرد، يا شترانى كه به سرعت به مواقف حج مـى دونـد و سـنـگـهـا و ريـگها از زير پاى آنها پريده و بر اثر برخورد به سنگهائى ديگر توليد جرقه مى كند.
يـا طـوائف و گـروه هـائى كه در مواقف حج براى تهيه غذا آتش مى افروزند، يا كنايه از كـسـانـى است كه آتش جنگ و جهاد را برمى افروزند و يا زبانهائى كه با بيان كوبنده خود آتش به دل دشمن مى زنند، و يا منظور كسانى است كه به گفته بعضى از مفسران در انجام حاجات مردم تلاش مى كنند و مقصود خود را پيش مى برند همانگونه كه آتش از سنگ آتـشـزنه بيرون مى آيد ولى اين احتمالات بسيار بعيد به نظر مى رسد و ظاهر آيه همان دو تفسير نخست است .(موريات ) جمع (موريه ) از ماده (ايراء) به معنى آتش افروختن و قدح به معنى زدن سنگ يا چوب و يا آهن و چخماق به يكديگر براى توليد جرقه است .
سپس در سومين سوگند مى فرمايد: (قسم به آنها كه با دميدن صبح
بر دشمن حمله كردند) (فالمغيرات صبحا).
رسم عرب – چنانكه طبرسى در (مجمع البيان ) مى گويد – بر اين بوده كه شبانگاه نزديك منطقه دشمن رفته و كمين مى كردند تا صبحگاهان حمله كنند.
در شـاءن نـزول اين آيات (يا يكى از مصداقهاى روشن آن ) خوانديم كه لشگريان اسلام بـه فـرمـانـدهى على (عليه السلام ) از تاريكى شب استفاده كرده و به سوى ميدان نبرد پـيـش رفـتـه انـد و در نزديكى قبيله دشمن كمين كرده ، صبحگاهان همچون صاعقه بر آنها يـورش بـردنـد، و پـيـش از آنـكه دشمن بتواند عكس العملى از خود نشان دهد قدرت آنها را درهم شكستند.
و اگـر سـوگـنـدهـا را اشـاره به شتران حاجيان بدانيم منظور از اين آيه هجوم قافله هاى شتران در صبحگاهان عيد از مشعر به منى است .(مغيرات ) جمع (مغيرة ) از ماده (اغارة ) به معنى هجوم و حمله به دشمن است ، و از آنـجـا كـه گـاهـى ايـن هـجـوم و حـمـله بـه مـنـظـور گـرفـتـن امـوال صـورت مـى گـيـرد، گـاه ايـن واژه بـه مـعـنـى مـعـمـول در فـارسـى ، يـعـنـى غـارت كـردن و گـرفـتـن اموال ديگران به كار مى رود.
بـعـضـى گـفـتـه انـد در مـاده ايـن لغـت ، هـجـوم و حـمله با اسب نهفته شده است ، ولى موارد اسـتعمال آن به خوبى نشان مى دهد كه اگر در آغاز، اين قيد وجود داشته ، تدريجا حذف گرديده است .
و ايـنـكـه بـعـضـى احـتـمـال داده انـد، مـنـظـور از (مـغـيـرات ) در ايـنـجـا قـبـائل و طـوائف مـهاجم است كه به سوى ميدان نبرد، و يا با عجله به سوى منى حركت مى كـنـنـد، بعيد به نظر مى رسد، چرا كه آيه (والعاديات ضبحا) مسلما توصيفى براى اسبها يا شتران بود، نه صاحبان آنها، اين آيه نيز ادامه همان است .
سـپـس بـه يـكـى ديـگـر از ويژگيهاى اين مجاهدان و مركبهاى آنها اشاره كرده مى افزايد: (آنچنان بر دشمن هجوم سريع مى برند كه به سبب آن گرد و غبار را به هر سو پخش كردند) (فاثرن به نقعا).
يـا ايـنـكـه بر اثر هجوم شتران حاجيان از مشعر الحرام به سوى منى ، گرد و غبار از هر سو پراكنده مى شود.(اثرن ) از ماده (اثاره ) به معنى پراكندن غبار يا دود است ، و گاه به معنى هيجان آوردن نيز به كار رفته است ، همچنين گاه به معنى پخش شدن امواج صوت در فضا آمده .(نـقـع ) (بـر وزن نـفـع ) بـه مـعـنـى غـبـار اسـت ، و اصل اين ماده به معنى فرو رفتن آب يا فرو رفتن در آب است و از آنجا كه فرو رفتن در غـبـار نـيـز شباهت با آن دارد، اين كلمه ، بر آن اطلاق شده ، (نقيع ) به آب راكد گفته مى شود
و در آخرين ويژگى از ويژگيهاى آنها مى فرمايد: آنها در همان بامداد در ميان دشمن ظاهر شدند (فوسطن به جمعا).
چنان هجوم آنها غافلگيرانه و برق آسا بود كه در چند لحظه صفوف
دشمن را از هم شكافته و به قلب آنها هجوم بردند، و جمعيت آنها را از هم متلاشى كردند، و اين نتيجه همان سرعت عمل و بيدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است .
و يا اشاره به ورود حاجيان از (مشعر) به قلب منى است .
بعضى نيز گفته اند: منظور، قرار دادن دشمن در حلقه محاصره است ، ولى اين تفسير، در صـورتـى صـحـيـح است كه جمله (فوسطن ) با تشديد سين خوانده شود در حالى كه قـرائت مـشـهـور چـنـيـن نـيـسـت ، بـنـابـرايـن صـحـيـح هـمـان مـعـنـى اول است .
رويـهمرفته در يك جمعبندى نهائى به اينجا مى رسيم كه سوگند به اسبهائى ياد شده كـه نـخـسـت بـا سـرعـت ، نـفس زنان به سوى ميدان جهاد پيش مى روند، و سپس سرعت آنها بـيـشـتـر مـى شـود، آنچنان كه از ضربات سم آنها بر سنگها جرقه هائى برمى خيزد و تاريكى شب را مى شكافد، و در مرحله بعد كه به نزديكى منطقه دشمن مى رسند، آنها را غـافـلگـيـر سـاخته ، و هنگام روشن شدن هوا بر آنها هجوم مى برند، آنچنان هجومى – كه گـرد و غـبـار را در فـضـا پـراكـنـده مـى كـند و سرانجام به قلب جمعيت دشمن وارد شده ، صفوف آنها را از هم متلاشى مى كنند.
سوگند به اين اسبهاى پر قدرت !
سوگند به اين سواران شجاع !
سوگند به نفسهاى مركبهاى مجاهدان !
سوگند به آن جرقه هاى آتشين كه از سم آنها برمى خيزد!
سوگند به آن هجوم غافلگيرانه شان !
سوگند به آن ذرات گرد و غبارى كه در فضا پخش مى كنند!.
و سرانجام سوگند به ورودشان در قلب صفوف دشمن و متلاشى كردن آنها
و پيروزى درخشانشان !
گـر چـه تـمـام آنچه گفته شده در معنى اين سوگندها نيامده ، ولى در دلالت ضمنى كلام همه اينها جمع است .
و از ايـنـجـا روشـن مـى شـود كـه جـهاد آنچنان عظمتى دارد كه حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدين شايسته سوگند است ، و همچنين جرقه هاى ناشى از برخورد سمشان به سنگها، و همچنين گرد و غبارى كه در فضا پخش مى كنند، آرى گرد و غبار صحنه جهاد هم پر ارزش و با عظمت است .
بعضى گفته اند منظور از اين سوگندها احتمالا نفوسى است كه مى توانند كمالات خود را بـه ديـگـران منتقل سازند، و جرقه هاى دانش را با افكار خود ظاهر كنند، و بر هوا و هوس هـجـوم برند. و شوق الهى را در خود و ديگران پراكنده كنند، و سرانجام در قلب ساكنان عليين جاى گيرند.
ولى پيدا است كه اينها را نمى توان به عنوان تفسير آيات فوق پذيرفت ، بلكه اينها تشبيهاتى است كه به تناسب تفسير آيه به ذهن مى رسد.
بعد از اين سوگندهاى عظيم به پاسخ قسم ، يعنى چيزى كه سوگندها به خاطر آن ياد شـده اسـت پـرداخـته ، مى فرمايد: مسلما انسان نسبت به نعمتهاى پروردگارش ناسپاس و بخيل است (ان الانسان لربه لكنود).
هـمـان انـسـان تـربيت نايافته ، همان انسانى كه انوار معارف الهى و تعليمات انبيا بر قـلبـش نتافته ، و بالاخره همان انسانى كه خود را تسليم غرائز و شهوات سركش نموده است او مسلما ناسپاس و بخيل است .(كنود) به زمينى مى گويند كه چيزى از آن نمى رويد، و به انسان
ناسپاس و بخيل نيز اطلاق مى شود.
مـفـسـران بـراى كـنود معانى زيادى گفته اند، ابوالفتوح رازى حدود پانزده معنى در اين زمـينه نقل كرده است ، ولى غالبا شاخ و برگ همان معنى اصلى است كه در بالا آورده ايم از جمله اينكه :
1 – كـنـود كـسـى است كه مصائبش را با آب و تاب مى شمرد ، ولى نعمتها را فراموش مى كند.
2 – كـنـود كسى است كه نعمتهاى خدا را تنها مى خورد، و از ديگران منع مى كند، چنانكه در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : (اتدرون من الكنود) (مى دانيد كنود كيست )؟! عرض كرد خدا و رسولش آگاه تر است .
فـرمـود: الكـنود الذى ياكل وحده ، و يمنع رفده ، و يضرب عبده : كنود كسى است كه تنها غذا مى خورد، و از عطا و بخشش به ديگران خوددارى مى كند، و بنده زيردستش را مى زند.
3 – كنود كسى است كه در مشكلات و مصائب با دوستان خود همدردى نمى كند.
4 – كسى كه خيرش بسيار كم است .
5 – كـسـى كه وقتى نعمتى به او برسد از ديگران دريغ مى دارد و اگر گرفتار مشكلى گردد ناشكيبائى و جزع مى كند.
6 – كسى كه نعمتهاى الهى را در معصيت صرف مى كند.
7 – كسى كه نعمت خدا را انكار مى كند. ولى همانگونه كه گفتيم همه اين معانى مصداقها و شاخ و برگهاى همان ناسپاسى و بخل است .
تـعـبـيـر بـه (انسان ) در اينگونه موارد به معنى انسانهاى شرور هواپرست سركش و طـغـيـانـگـر اسـت ، و بـعـضـى آن را بـه انـسـان كافر تفسير كرده اند، و گرنه مسلما هر انسانى چنين نيست ، بسيارند كسانى كه سپاسگزارى و عطا و بخشش با روحشان عجين شده ، و از كـفـران و بـخـل بـيـزارنـد، هـمـچـنين انسانهائى كه در پرتو ايمان به خدا از وادى خـودخـواهـى و خـودپـرسـتـى گـام بـيـرون نـهـاده ، و در آسـمـان مـعـرفـت اسـماء و صفات پروردگار و تخلق به اخلاق الهى به پرواز درآمده اند.
سپس مى افزايد: خود او نيز بر اين معنى گواه است (و انه على ذلك لشهيد).
چـرا كـه انـسان نسبت به نفس خويش بصيرت دارد، و اگر صفات درونى خود را از هر كس بـتواند پنهان كند از خدا و وجدان خويش نمى تواند مخفى دارد ، خواه به اين حقيقت اعتراف كند يا نه !
بعضى نيز گفته اند ضمير در (انه ) به خدا برمى گردد، يعنى خداوند گواه وجود صفت كنود در انسان است .
ولى بـا تـوجـه بـه آيات قبل و بعد كه ضمائر مشابه آن در اين آيات به انسان برمى گـردد ايـن احـتمال بسيار بعيد به نظر مى رسد، هر چند بسيارى از مفسران اين تفسير را ترجيح داده اند.
ايـن احـتـمـال نـيز داده شده كه منظور شهادت انسان بر گناهان و عيوب خود در قيامت است ، چنانكه از بسيارى از آيات قرآن استفاده مى شود.
ايـن تـفـسـير نيز در اينجا هيچ دليلى ندارد، زيرا آيه مفهوم گسترده اى دارد كه شهادت و گـواهـى او را بـر كـفـران و بـخـل خـويـش در ايـن دنـيـا نـيـز شامل مى شود.
درسـت اسـت كه گاهى انسان از شناخت خويش عاجز مى گردد، و به اصطلاح وجدان خود را فـريـب مى دهد، و تسويل و تزيين شيطانى صفات مذمومش را در نظرش زيبا جلوه گر مى سـازد، ولى در خـصوص مورد كفران و بخل مطلب آنقدر واضح است كه نمى تواند بر آن پرده پوشى كند و وجدان خود را بفريبد.
بـاز در آيـه مـى افـزايـد: او عـلاقـه شـديـدى بـه مال و ماديات دارد (و انه لحب الخير لشديد).
و هـمـيـن عـلاقـه شـديـد و افـراطـى او بـه مـال و ثـروت سـبـب بخل و ناسپاسى و كفران او مى شود.
البـتـه (خـيـر) مـعـنـى وسـيـعـى دارد كـه هـر گـونـه نـيـكـى را شـامـل مـى شـود، و مـسلما علاقه به بسيارى از نيكيها همچون علم و دانش و تقوى و بهشت و سعادت مطلب مذمومى نيست كه قرآن با تعبير فوق از آن نكوهش كند، و لذا مفسران آن را در ايـنـجـا بـه مـعنى (مال ) تفسير كرده اند كه هم قرينه مقام و آيه گذشته گواه بر آن اسـت ، و هـم بـعـضـى آيـات ديـگر قرآن ، مانند آيه 180 سوره بقره كه مى فرمايد: كتب عـليـكـم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين : بر شما مقرر شـده اسـت كه اگر كسى از شما مالى از خود بگذارد، براى پدر و مادر و نزديكان وصيت كند.
مـسـلما اطلاق خير بر (مال ) به خاطر آن است كه در حد ذات خود چيز خوبى است ، و مى تـوانـد وسـيـله انـواع خـيـرات گـردد، ولى انـسـان نـاسـپـاس و بخيل
آن را از هدف اصليش بازداشته ، و در مسير خودخواهى و خودكامگى به كار مى گيرد.
سـپس به صورت يك استفهام انكارى تواءم با تهديد مى فرمايد: آيا اين انسان ناسپاس و بخيل و دنياپرست نمى داند هنگامى كه تمام آنچه در قبرهاست زنده مى شوند…؟ (ا فلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور ).
و هنگامى كه آنچه در درون سينه ها از كفر و ايمان و اخلاص و ريا كبر و غرور و تواضع نيات خير و سوء است آشكار مى گردد: (و حصل ما فى الصدور).(در آن روز پروردگارشان از آنها و اعمال و نياتشان آگاه است ) و بر طبق آن به آنها كيفر مى دهد (ان ربهم بهم يؤ مئذ لخبير).
بـعـثـر از مـاده بـعثرة (بر وزن منقبة ) در اصل به معنى زير و رو كردن و بيرون آوردن و استخراج نمودن است ، و از آنجا كه به هنگام احياى مردگان ، قبرها زير و رو مى شود، و آنچه در درون آنها است ظاهر مى گردد، اين تعبير در آيات فوق در مورد رستاخيز به كار رفته است .
تـعـبـيـر بـه (مـا فـى القـبـور) (بـا تـوجـه بـه ايـنكه (ما) معمولا براى غير ذوى العـقـول مـى آيد) يا به خاطر آن است كه نظر به حالتى دارد كه هنوز مردگان خاكند، و يا به خاطر ابهامى است كه بر آنها حاكم است كه معلوم نيست چه اشخاصى هستند؟
تـعـبـيـر بـه (قـبـور) (قـبـرهـا) منافاتى با اين ندارد كه گروهى از مردم اصولا قبر ندارند، فى المثل در دريا غرق مى شوند، يا قبرشان بعد از مدتى از ميان
مـى رود و خـاكـهـايشان متفرق مى شود، زيرا نظر به غالب مردم است كه داراى قبر هستند، بـعلاوه قبر در اينجا مى تواند معنى وسيعى داشته باشد يعنى محلى كه خاكهاى انسانها در آنجا قرار دارد، هر چند به صورت قبر معمولى نباشد.(حصل ) از ماده (تحصيل ) در اصل به معنى بيرون آوردن مغز از پوست است ، همچنين بـه تصفيه معادن ، و خارج كردن طلا و امثال آن از سنگ معدن اطلاق مى شود، سپس در معنى وسيعى يعنى مطلق استخراج و مجزا ساختن به كار رفته است ، و در آيه مورد بحث منظور جـداسـازى خير و شرى است كه در دلها نهفته شده ، اعم از ايمان و كفر، يا صفات حسنه و رذيله ، و يا نيات خوب و بد كه در آن روز آنها از يكديگر جدا و ظاهر و آشكار مى شود، و هر كس بر طبق آن به پاداش كيفر خود مى رسد.
هـمـانگونه كه در آيه 9 سوره طارق آمده است : يوم تبلى السرائر: در آن روز كه اسرار درون آشكار گردد.
تـعـبـيـر بـه يـومـئذ و تـكـيـه بـر ايـن مـعـنـى كـه خـداونـد در آن روز از اعـمـال و اسـرار مـكـنـون دلهـاى آنـهـا بـا خـبـر اسـت ، بـا ايـنـكـه مـيدانيم خدا هميشه از اين مـسـائل آگـاه مـى بـاشـد، بـه خـاطـر آن اسـت كـه آن روز، روز جـزا اسـت ، و آنـهـا را بـر اعمال و عقائدشان جزا مى دهد.
به گفته بعضى از مفسران اين تعبير مانند آن است كه كسى در مقام تهديد به ديگرى مى گـويـد سـاعـرف لك اءمرك به زودى عملت را به تو معرفى خواهم كرد در حالى كه هم امروز نيز چنين معرفى موجود است ، منظور آن است كه نتيجه آن را به تو خواهم داد.
آرى خـداونـد هـمـيـشـه و در هـمـه حـال از اسـرار درون و بـرون بـه طـور كـامـل آگـاه اسـت ، ولى اثـر ايـن آگـاهـى در قـيـامـت و بـه هـنگام پاداش و كيفر ظاهرتر و آشكارتر مى گردد، و اين هشدارى است به همه انسانها كه اگر به راستى به آن
ايـمـان داشـتـه بـاشـنـد سـد نيرومندى در ميان آنان و گناهان ايجاد مى كند، اعم از گناهان آشكار و پنهان ، و گناهان برون و درون ، و اثر تربيتى اين اعتقاد بر كسى پنهان نيست .نكته ها :1 – رابطه سوگندهاى اين سوره و هدف آناز سؤ الاتى كه پيرامون اين سوره مطرح مى شود اين است كه چه ارتباطى ميان سوگند بـه اسـبـهاى مجاهدان و جمله (ان الانسان لربه لكنود) وجود دارد؟ زيرا بررسى آيات قـرآن بـه مـا نشان مى دهد كه همواره نوعى ارتباط در ميان قسمها و مقسم به (آنچه به آن قـسـم يـاد مـى شود) موجود است و اصولا بلاغت و فصاحت قرآن نيز چنين مطلبى اقتضا مى كند.
دربـاره آيـات مورد بحث ممكن است رابطه چنين باشد كه قرآن مى گويد انسانهائى يافت مـى شـونـد ايـثـارگـر كه در مسير جهاد بى پروا پيش مى روند، و از هيچگونه فداكارى مـضـايـقـه نـدارنـد، جـان و مـال خـود را در راه خـدا مـى دهـنـد، بـا ايـن حـال چـگـونـه بـعـضـى آن همه بخيل و ناسپاسند، و در برابر نعمتهاى حق نه حمد خدا مى گويند و نه در راه او ايثار مى كنند؟
درست است كه قسم به اسبها خورده شده است ، ولى مى دانيم كه اهميت آنها از اين نظر است كـه ابـزارى بـراى مـجـاهـدان هـسـتـنـد در واقـع سوگند به جهاد مجاهدان است (همچنين اگر سوگند به شتران حاجيان و زوار خانه خدا باشد).
بـعـضـى نـيـز گـفـتـه انـد كـه ارتباط از اين رو حاصل مى شود كه اين حيوانات در طريق رضاى حق به سرعت پيش مى روند پس تو اى انسان چرا تسليم او نيستى ،
تـو كـه اشـرف مـخـلوقـاتـى ، و شـايـسـتـه تـرى ؟! ولى مـنـاسـبـت اول روشن تر است .2 – آيا طبيعت انسان ناسپاسى و بخل است ؟مـمـكن است كسانى از جمله ان الانسان لربه لكنود چنين استفاده كنند كه حالت كنود بودن ، يـعـنـى نـاسـپـاسـى و بـخـل ، جـزء طـبـيـعـت هـمـه انـسـانـهـا اسـت ، سـپـس ايـن سـؤ ال پـيـش مـى آيـد كه اين امر با وجدان بيدار و شعور فطرى كه انسان را دعوت به شكر منعم و ايثار مى كند چگونه مى تواند سازگار باشد؟
نظير اين سؤ ال در آيات زيادى از قرآن مجيد كه انسان را با نقاط ضعف واضحى توصيف مى كند مطرح مى شود.
در يك جا انسان (ظلوم و جهول ) شمرده شده (احزاب – 72).
در جاى ديگر (هلوع )(كم ظرفيت ) (معارج – 19).
و در جاى ديگر يؤ وس و كفور (ماءيوس و ناسپاس ) (هود – 9).
و در جاى ديگر طغيانگر (علق – 6) توصيف شده است .
آيا به راستى همه اين نقاط ضعف در طبيعت انسان نهفته است ؟ با اينكه قرآن تصريح مى كـنـد كـه خدا بنى آدم را گرامى داشته ، و بر همه خلايق برترى بخشيده ،: و لقد كرمنا بـنـى آدم و حـمـلنـاهـم فـى البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا (اسراء – 70).
پاسخ اين سؤ ال با توجه به يك نكته روشن مى شود، و آن اينكه : انسان داراى دو بعد وجـودى اسـت ، و بـه هـمـيـن دليـل مـى تواند در قوس صعوديش به اعلى عليين رسد، و در قوس نزوليش به اسفل سافلين كشيده شود.
اگـر تـحـت تـربـيـت مـربـيـان الهـى قـرار گـيـرد، و از پـيـام عقل الهام پذيرد
و خودسازى كند، مصداق (وفضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلا) مى شود.
و اگر به ايمان و تقوى پشت كند، و از خط اولياى خدا خارج گردد، به صورت موجودى (ظلوم ) و (كفار) و (يؤ وس ) و (كفور) و (هلوع ) و (كنود) درمى آيد.
و به اين ترتيب هيچگونه تضادى در ميان اين آيات وجود ندارد، منتها هر كدام به يكى از ابعاد وجود انسان نگاه مى كند.
آرى در درون فـطـرت انـسـان ريـشـه تـمـام خـوبـيـهـا و نـيـكـيـهـا و افـتـخـارات و فـضـائل نـهـفـتـه اسـت ، هـمـانـگـونـه كـه انـسـان آمـادگـى بـراى نـقـطـه مـقـابـل ايـن فـضـائل نيز دارد، و لذا هيچ موجودى در عالم آفرينش در ميان قوس صعودى و نزوليش اينقدر فاصله نيست (دقت كنيد).3 – عظمت جهاد!در قـرآن مـجيد سخن از مساءله جهاد و عظمت مجاهدان راه خدا بسيار به ميان آمده ، ولى شايد در هـيـچ جـا مـسـاءله با اين عظمت ترسيم نشده است كه حتى نفس زدن اسبهاى آنها، و جرقه هـاى سـم ايـن سـتوران و گرد و غبار ناشى از حركت سريع آنان ، آنقدر با عظمت شناخته شده كه مورد قسم قرار گرفته .
مـخـصـوصـا روى سـرعـت عـمـل آنـهـا كـه يـكـى از مـهـمـتـريـن عـوامـل پـيـروزى در جـنـگـهـا اسـت تـكـيـه شـده ، و نـيـز روى اصل غافلگيرى كه يكى ديگر از عوامل موفقيت در جنگ است تكيه گرديده است .
و اينها همه آموزشى است در زمينه برنامه (جهاد).
قـابـل توجه اينكه در شاءن نزول اين سوره نيز آمده است كه على (عليه السلام ) دستور داد در تاريكى شب مركبها را آماده كنند، خوراك لازم به آنها بدهند و زين بر آنها
نـهند و به حالت آماده باش كامل درآيند، هنگامى كه پرده تاريكى شب شكافته شد فورا نماز صبح را با ياران خود بجا آورد، و بلافاصله به دشمن حمله كرد، دشمن وقتى بيدار شـد كـه زيـر دسـت و پـاى اسـبـهـاى مجاهدين اسلام قرار گرفته بود. اين حمله سريع و غـافـلگـيـرانـه ، هـم تعداد تلفات را به حداقل رساند، و هم در ساعاتى كوتاه به جنگ خاتمه داد، و جالب اينكه همه اين مسائل در آيات اين سوره به طرز ظريفى منعكس شده است .
بـديـهـى اسـت نه اسب خصوصيت دارد، و نه مساءله جرقه ناشى از برخورد سم آنها به سـنـگـهـاى بـيـابـان و نـه گرد و غبار پاى آنها آنچه موضوعيت دارد مساءله جهاد، و سپس ابـزار آن اسـت كـه تـمـام وسـائل جـنـگـى امـروز را شـامـل مـى شـود هـمـانـگـونـه كـه در آيـه 60 سـوره انـفـال در كـنـار رباط الخيل (اسبهاى ورزيده ) سخن از قوه و (نيرو) به صورت كلى به ميان آمده .
خداوندا! توفيق جهاد و ايثار در راه رضايت را به ما مرحمت كن .
پروردگارا! نفس سركش تمايل به ناسپاسى و كفر دارد، ما را از خطرات آن حفظ فرما.
بـارالهـا! تـو از اسـرار درون و بـرون هـمـه كـس آگـاهـى ، و از اعمال ما باخبرى ، با لطف و عنايت خود با ما رفتار كن .
آمين يا رب العالمين

‘);

newWin.document.close();

setTimeout(function () { newWin.close(); }, 10);

}

.bgBox:nth-child(even) {
background: #fcf6d6;
}

.bgBox:nth-child(odd) {
background: #f1f1f1;
}

.h44 {
line-height: 30px;
}
a{
color: #000;
}
.audiocollection audio, .allcollection audio {
width: 95%;
box-shadow: 1px 1px #888888;
}

.detailcontent p {
font-size: 14px;
line-height: 30px;
font-family: IRANSans !important;
font-weight: bold;
}

.newslistitem a {
font-family: IRANSans !important;
font-weight: bold;
}

.videocollection video, .allcollection video {
width: 100%;
padding-bottom: 10px;
padding-top: 10px;
}

.carousel-inner > .item > a > img, .carousel-inner > .item > img {
width: 290px !important;
height: 150px !important;
}

.carousel-inner > .item > a > p, .carousel-inner > .item > p {
text-align: center;
padding-top: 5px;
}

.audioplayeritem p {
text-align: center;
font-weight: bold;
}

p.videodesc {
text-align: center;
font-weight: bold;
}

@media only screen and (min-width: 768px) {
.newslistitem.row img {
height: 80px;
width: 100%;
}
}

@media only screen and (max-width: 767px) {
.newslistitem.row img {
height: auto;
width: 100%;
}
.container-fluid13{
margin: 70px auto 0px auto !important;
}
}

@media only screen and (max-width: 600px) {
.bv5, .bv2 {
margin: 106px auto 0px auto !important;
}
}

jQuery(document).ready(function ($) {

var jssor_1_SlideshowTransitions = [
{ $Duration: 1200, $Zoom: 1, $Easing: { $Zoom: $Jease$.$InCubic, $Opacity: $Jease$.$OutQuad }, $Opacity: 2 },
{ $Duration: 1000, $Zoom: 11, $SlideOut: true, $Easing: { $Zoom: $Jease$.$InExpo, $Opacity: $Jease$.$Linear }, $Opacity: 2 },
{ $Duration: 1200, $Zoom: 1, $Rotate: 1, $During: { $Zoom: [0.2, 0.8], $Rotate: [0.2, 0.8] }, $Easing: { $Zoom: $Jease$.$Swing, $Opacity: $Jease$.$Linear, $Rotate: $Jease$.$Swing }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.5 } },
{ $Duration: 1000, $Zoom: 11, $Rotate: 1, $SlideOut: true, $Easing: { $Zoom: $Jease$.$InQuint, $Opacity: $Jease$.$Linear, $Rotate: $Jease$.$InQuint }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.8 } },
{ $Duration: 1200, x: 0.5, $Cols: 2, $Zoom: 1, $Assembly: 2049, $ChessMode: { $Column: 15 }, $Easing: { $Left: $Jease$.$InCubic, $Zoom: $Jease$.$InCubic, $Opacity: $Jease$.$Linear }, $Opacity: 2 },
{ $Duration: 1200, x: 4, $Cols: 2, $Zoom: 11, $SlideOut: true, $Assembly: 2049, $ChessMode: { $Column: 15 }, $Easing: { $Left: $Jease$.$InExpo, $Zoom: $Jease$.$InExpo, $Opacity: $Jease$.$Linear }, $Opacity: 2 },
{ $Duration: 1200, x: 0.6, $Zoom: 1, $Rotate: 1, $During: { $Left: [0.2, 0.8], $Zoom: [0.2, 0.8], $Rotate: [0.2, 0.8] }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.5 } },
{ $Duration: 1000, x: -4, $Zoom: 11, $Rotate: 1, $SlideOut: true, $Easing: { $Left: $Jease$.$InQuint, $Zoom: $Jease$.$InQuart, $Opacity: $Jease$.$Linear, $Rotate: $Jease$.$InQuint }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.8 } },
{ $Duration: 1200, x: -0.6, $Zoom: 1, $Rotate: 1, $During: { $Left: [0.2, 0.8], $Zoom: [0.2, 0.8], $Rotate: [0.2, 0.8] }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.5 } },
{ $Duration: 1000, x: 4, $Zoom: 11, $Rotate: 1, $SlideOut: true, $Easing: { $Left: $Jease$.$InQuint, $Zoom: $Jease$.$InQuart, $Opacity: $Jease$.$Linear, $Rotate: $Jease$.$InQuint }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.8 } },
{ $Duration: 1200, x: 0.5, y: 0.3, $Cols: 2, $Zoom: 1, $Rotate: 1, $Assembly: 2049, $ChessMode: { $Column: 15 }, $Easing: { $Left: $Jease$.$InCubic, $Top: $Jease$.$InCubic, $Zoom: $Jease$.$InCubic, $Opacity: $Jease$.$OutQuad, $Rotate: $Jease$.$InCubic }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.7 } },
{ $Duration: 1000, x: 0.5, y: 0.3, $Cols: 2, $Zoom: 1, $Rotate: 1, $SlideOut: true, $Assembly: 2049, $ChessMode: { $Column: 15 }, $Easing: { $Left: $Jease$.$InExpo, $Top: $Jease$.$InExpo, $Zoom: $Jease$.$InExpo, $Opacity: $Jease$.$Linear, $Rotate: $Jease$.$InExpo }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.7 } },
{ $Duration: 1200, x: -4, y: 2, $Rows: 2, $Zoom: 11, $Rotate: 1, $Assembly: 2049, $ChessMode: { $Row: 28 }, $Easing: { $Left: $Jease$.$InCubic, $Top: $Jease$.$InCubic, $Zoom: $Jease$.$InCubic, $Opacity: $Jease$.$OutQuad, $Rotate: $Jease$.$InCubic }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.7 } },
{ $Duration: 1200, x: 1, y: 2, $Cols: 2, $Zoom: 11, $Rotate: 1, $Assembly: 2049, $ChessMode: { $Column: 19 }, $Easing: { $Left: $Jease$.$InCubic, $Top: $Jease$.$InCubic, $Zoom: $Jease$.$InCubic, $Opacity: $Jease$.$OutQuad, $Rotate: $Jease$.$InCubic }, $Opacity: 2, $Round: { $Rotate: 0.8 } }
];

var jssor_1_options = {
$AutoPlay: 1,
$FillMode: 5,
$SlideshowOptions: {
$Class: $JssorSlideshowRunner$,
$Transitions: jssor_1_SlideshowTransitions,
$TransitionsOrder: 1
},
$ArrowNavigatorOptions: {
$Class: $JssorArrowNavigator$
},
$ThumbnailNavigatorOptions: {
$Class: $JssorThumbnailNavigator$,
$SpacingX: 10,
$SpacingY: 15,
$Orientation: 2,
$Align: 156
}
};

var jssor_1_slider = new $JssorSlider$(“jssor_1”, jssor_1_options);

/*#region responsive code begin*/

var MAX_WIDTH = 1150;

function ScaleSlider() {
var containerElement = jssor_1_slider.$Elmt.parentNode;
var containerWidth = containerElement.clientWidth;

if (containerWidth) {

var expectedWidth = Math.min(MAX_WIDTH || containerWidth, containerWidth);

jssor_1_slider.$ScaleWidth(expectedWidth);
}
else {
window.setTimeout(ScaleSlider, 30);
}
}

ScaleSlider();

$(window).bind(“load”, ScaleSlider);
$(window).bind(“resize”, ScaleSlider);
$(window).bind(“orientationchange”, ScaleSlider);
/*#endregion responsive code end*/
});

$(document).ready(function () {
$(“.dropdown-toggle55”).on(“click”, function () {
$(this).toggleClass(“open2”);
});
//$(document).on(‘click’, function () {
// if (!$(event.target).closest(‘.navbar-toggle’).length) {
// if ($(‘.navbar-toggle’).hasClass(‘active’)) {
// $(‘.collapse’).collapse(‘hide’);
// $(“.navbar-toggle”).toggleClass(“active”);
// }
// }
//});

});

$(document).ready(function ($) {
$(‘#example1’).sliderPro({
width: 1300,
height: 460,
arrows: true,
buttons: false,
waitForLayers: true,
thumbnailWidth: 200,
thumbnailHeight: 100,
thumbnailPointer: true,
autoplay: false,
autoScaleLayers: false,
breakpoints: {
500: {
thumbnailWidth: 120,
thumbnailHeight: 50
}
}
});
});

function validate() {
if (document.getElementById(“MobileNo”).value.length != 11) {
alert(“text lenghth must be three”);
document.getElementById(“MobileNo”).select();
document.getElementById(“MobileNo”).focus();
return false;
}
else {
return true;
}
}

.nav2 li .dropdown-menu {
margin-top: 4px !important;
}

.dropdown-menu {
padding: 2px 6px !important;
}

.elead h4, .elead h4 p, .ebody p {
line-height: 25px;
}

.navbar-inverse .navbar-nav > .open2 > a, .navbar-inverse .navbar-nav > .open2 > a:focus, .navbar-inverse .navbar-nav > .open2 > a:hover {
color: #fff;
background-color: #080808;
}

.logofooter img:hover, .sharestyle img:hover {
transform: scale(1.5);
}

.logofooter img, .sharestyle img {
width: 24px;
transition: transform .2s;
}

.sp-has-pointer {
display: none !important;
}

.navbar-collapse.in {
overflow: hidden !important;
}

@media (max-width: 768px) {
.container2 iframe {
height: 225px !important;
}

.title-logo2 {
width: 255px;
z-index: 9;
margin: 10px;
}
}

@media (min-width: 768px) {
.container2 iframe {
height: 490px !important;
}
}

@media (min-width: 1200px) {
.dropdown-menu55 {
right: 158PX !IMPORTANT;
top: -2px;
border-radius: 0px;
}

li.dropdown:hover > .dropdown-menu {
display: block;
}

.container2 {
width: 1240px;
}
}

@media only screen and (max-width:300px) {
.dropdown-menu55 {
right: 0PX !IMPORTANT;
top: 0px;
border-radius: 0px;
}
}

@media only screen and (min-width:300px) {

.timi {
color: #45c2be;
margin: 5px auto;
font-size: 2.5em;
}

.timi2 {
margin: 5px auto;
}

.TitCond a {
float: right;
}

.multimediaoverlay a {
font-size: 15px;
color: white;
background: #46c1be;
padding: 9px;
}

.imgfirstone {
margin: 0px auto;
height: auto;
width: 100%;
}

figure {
margin: 0px -6px !important;
}

.pitemsli figure {
margin: 10px 15px !important;
}

.hArch10 {
margin: 3px auto;
}

.hArch20 {
margin: 0px auto;
}

.items04 {
margin: 0px auto 3px auto;
}

.DateTimeCo {
margin: 12px auto;
}

.jssor_15 {
left: 0px !important;
}

/*.container-fluid13 {
margin: 80px auto 0px auto !important;
}*/

.container-fluid15 {
margin: 189px auto 0px auto !important;
}

.bx1 {
background: #000;
margin: 105px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv1 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 250px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv2 {
background: #000;
color: #fff;
margin: 110px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv3 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 245px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv4 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 140px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv5 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv6 {
color: #fff;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
}

.footercopyrigt {
font-size: 12px;
}

.sharestyle img {
margin-top: 0px !important;
}

.logofooter {
margin: 10px auto !important;
}

/*img.title-logo2 {
width: 200px;
margin: 5px auto !important;
}*/

.logofooter a img {
width: 35px;
}

.eslim {
/*display: none;*/
}
}

@media only screen and (min-width: 600px) {

.timi2 {
margin: 40px auto;
}

.timi {
color: #45c2be;
margin: 40px auto;
font-size: 2.5em;
}

.container-fluid15 {
margin: 169px auto 0px auto !important;
}

.multimediaoverlay a {
font-size: 15px;
color: white;
background: #46c1be;
padding: 9px;
}

.imgfirstone {
margin: 0px auto;
height: auto;
width: 100%;
}

figure {
margin: 0px -6px !important;
}

.pitemsli figure {
margin: 10px -6px !important;
}

.hArch20 {
margin: 0px auto;
}

.hArch10 {
margin: 3px auto;
}

.items04 {
margin: 0px auto 3px auto;
}

.DateTimeCo {
margin: 12px auto;
}

.jssor_15 {
left: 0px !important;
}

/*.container-fluid13 {
margin: 190px auto 0px auto !important;
}*/

.bx1 {
background: #000;
/*margin: 186px auto 5px auto;*/
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv1 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 250px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv2 {
background: #000;
color: #fff;
margin: 110px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv3 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 245px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv4 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 140px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv5 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv6 {
color: #fff;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
}

.footercopyrigt {
font-size: 12px;
}

.sharestyle img {
margin-top: 0px !important;
}

.logofooter {
margin: 10px auto !important;
}

/*img.title-logo2 {
width: 210px;
margin: 5px auto !important;
}*/

.logofooter a img {
width: 35px;
}
}

.link-cat41 {
direction: rtl;
}

@media only screen and (min-width: 768px) {
.title-logo2 {
width: 255px;
z-index: 9;
margin: 20px;
}

.timi2 {
margin: 40px auto;
}

.timi {
color: #45c2be;
margin: 40px auto;
font-size: 2.5em;
}

.container-fluid15 {
margin: 169px auto 0px auto !important;
}

.multimediaoverlay a {
font-size: 20px;
color: #000;
background: #fff;
padding: 9px;
}

.imgfirstone {
margin: 0px auto;
height: 385px;
width: 100%;
}

.titmedia {
width: 95%;
}

figure.effect-hera h2, figure.effect-hera p {
top: 64% !important;
width: 92%;
}

figure {
margin: 0px -6px !important;
}

.pitemsli figure {
margin: 10px -6px !important;
}

.hArch20 {
margin: 0px auto;
}

.hArch10 {
margin: 3px auto;
}

.items04 {
margin: 0px auto 3px auto;
}

.DateTimeCo {
margin: 27px auto;
}

.jssor_15 {
left: 0px !important;
}

/*.container-fluid13 {
margin: 140px auto 0px auto !important;
}*/

.bx1 {
background: #000;
/*margin: 186px auto 5px auto;*/
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv1 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 250px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv2 {
background: #000;
color: #fff;
margin: 110px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv3 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 245px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv4 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 140px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv5 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv6 {
color: #fff;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
}

.footercopyrigt {
font-size: 12px;
}

.sharestyle img {
margin-top: 0px !important;
}

.logofooter {
margin: 10px auto !important;
}

/*img.title-logo2 {
width: 250px;
margin: 5px auto !important;
}*/

.logofooter a img {
width: 35px;
}
}

@media only screen and (min-width: 992px) {
.timi2 {
margin: 40px auto;
}

.timi {
color: #45c2be;
margin: 40px auto;
font-size: 2.5em;
}

.container-fluid15 {
margin: 169px auto 0px auto !important;
}

.multimediaoverlay a {
font-size: 30px;
color: #000;
background: #fff;
padding: 9px;
}

.imgfirstone {
margin: 0px auto;
height: 385px;
width: 100%;
}

figure.effect-hera h2, figure.effect-hera p {
top: 63% !important;
width: 92%;
}

figure {
margin: 0px -6px !important;
}

.pitemsli figure {
margin: 10px -6px !important;
}

.hArch20 {
margin: 14px auto;
}

.hArch10 {
margin: 20px auto;
}

.items04 {
margin: 12px auto 3px auto;
}

.DateTimeCo {
margin: 27px auto;
}

.jssor_15 {
left: -10px !important;
}

/*.container-fluid13 {
margin: 154px auto 0px auto !important;
}*/

.bx1 {
background: #000;
/*margin: 186px auto 5px auto;*/
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv1 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 250px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv2 {
background: #000;
color: #fff;
margin: 110px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv3 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 245px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv4 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 140px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv5 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv6 {
color: #fff;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
}

.footercopyrigt {
font-size: 12px;
}

.sharestyle img {
margin-top: 0px !important;
}

.logofooter {
margin: 10px auto !important;
}

/*img.title-logo2 {
width: 250px;
margin: 5px 20px !important;
}*/

.logofooter a img {
width: 35px;
}
}

@media only screen and (min-width: 1200px) {
.timi2 {
margin: 40px auto;
}

.timi {
color: #45c2be;
margin: 40px auto;
font-size: 2.5em;
}

.container-fluid15 {
margin: 169px auto 0px auto !important;
}

.multimediaoverlay a {
font-size: 20px;
color: #fff;
padding: 9px;
background: transparent;
}

.imgfirstone {
margin: 0px auto;
height: 385px;
width: 100%;
}

.titmedia {
width: 90%;
}

figure.effect-hera h2, figure.effect-hera p {
top: 63% !important;
width: 94%;
}

figure {
margin: 0px -6px !important;
}

.pitemsli figure {
margin: 10px -6px !important;
}

.hArch20 {
margin: 14px auto;
}

.hArch10 {
margin: 20px auto;
}

.items04 {
margin: 12px auto 3px auto;
}

.DateTimeCo {
margin: 27px auto;
}

.jssor_15 {
left: -10px !important;
}

/*.container-fluid13 {
margin: 130px auto 0px auto !important;
}*/

.bx1 {
background: #000;
margin: 120px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv1 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 250px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv2 {
background: #000;
color: #fff;
margin: 110px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv3 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 245px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv4 {
color: #fff;
background: #000;
margin: 140px auto 5px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv5 {
color: #000;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
border-bottom: 1px solid #333;
}

.bv6 {
color: #fff;
background: #fff;
margin: 140px auto 0px auto;
}

.footercopyrigt {
font-size: 12px;
}

.sharestyle img {
margin-top: 0px !important;
}

.logofooter {
margin: 10px auto !important;
}

/*img.title-logo2 {
width: 250px;
margin: 5px 20px !important;
}*/

.logofooter a img {
width: 35px;
}
}

.dropdown-menu {
float: right;
float: right;
left: initial !important;
}

.bx3 {
text-align: left;
min-height: 110px;
max-height: 110px;
padding: 0px 15px;
}

.logofooter img {
width: 38px;
height: 38px;
}

.categorylistbox ul, .taglistbox ul {
list-style-type: none;
}

.categorylistbox ul li, .taglistbox ul li {
float: right;
padding: 6px 8px;
background: #bbbbbb;
color: #000;
margin: 1px;
}

.categorylistbox a, .taglistbox a {
color: #fff;
}

.categorylistbox, .taglistbox {
border-bottom: 2px dotted #dedede;
padding: 5px;
}

.sp-has-pointer {
position: absolute !important;
bottom: 0% !important;
width: 100% !important;
background: #000000c2 !important;
}

.titmedia span {
word-wrap: break-word;
word-break: break-all;
display: block;
overflow: hidden;
white-space: nowrap;
text-overflow: ellipsis;
direction: rtl;
}

.sp-bottom-thumbnails.sp-has-pointer .sp-selected-thumbnail:before {
left: 0px !important;
}

@media (max-width:760px) {
.sharestyle img {
margin: -6px 2px 0px 2px !important;
}
}

.navbar-toggle {
float: left !important;
margin-top: 15px;
}

.bv111 {
top: 0px;
background-color: #fff;
}

سوره 100 قرآن کریم: العادیات

تعداد آیه: 11

جزء : 30

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا ﴿۱﴾

سوگند به ماديانهائى كه با همهمه تازانند و با سم[هاى] خود از سنگ آتش مى ‏جهانند (۱)

فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا ﴿۲﴾

و برق [از سنگ] همى جهانند (۲)

فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا ﴿۳﴾

و صبحگاهان هجوم آرند (۳)

فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿۴﴾

و با آن [يورش] گردى برانگيزند (۴)

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿۵﴾

و بدان [هجوم] در دل گروهى درآيند (۵)

إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ﴿۶﴾

كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است (۶)

وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ ﴿۷﴾

و او خود بر اين [امر] نيك گواه است (۷)

وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ﴿۸﴾

و راستى او سخت‏ شيفته مال است (۸)

أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ ﴿۹﴾

مگر نمى‏ داند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد (۹)

وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ ﴿۱۰﴾

و آنچه در سينه‏ هاست فاش شود (۱۰)

إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ ﴿۱۱﴾

در چنان روزى پروردگارشان به [حال] ايشان نيك آگاه است (۱۱)

” + data[i].date + “

متن و ترجمه سوره عادیات + عکس

متن و ترجمه سوره واقعه + عکس و صوت

متن و ترجمه سوره حشر + عکس

متن و ترجمه سوره ملک + عکس

متن و ترجمه سوره مزمل + عکس

متن و ترجمه سوره الرحمن + عکس و صوت

متن و ترجمه سوره جن+ عکس

متن و ترجمه سوره قدر + عکس

متن و ترجمه سوره فلق + عکس

متن و ترجمه سوره کوثر + عکس

معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

متن و ترجمه سوره فتح + عکس و صوت

گزارش تصویری دیدار جواد شیخ اکبری ، مدیر شبکه با مجریان شبکه قرآن و معارف سیما

گزارش تصویری دیدار جواد شیخ اکبری مدیر شبکه با تهیه کنندگان شبکه قرآن و معارف سیما

عکس : بازدید مدیر شبکه قرآن و معارف سیما از پشت صحنه فصل دوم مجموعه عروسکی”یکی بود،یکی نبود”

عکس:بازدید مدیر شبکه قرآن و معارف سیما از پشت صحنه طرح ملی قرآنی 1454

عکس:جلسه هم افزایی مدیر شبکه قرآن و معارف سیما با نهادها و مراکز قرآنی حوزه و دانشگاه

نظرتان درباره عملکرد سایت شبکه قرآن و معارف سیما چیست؟

با تشکر از نظردهی شما

نظر شما با موفقیت ثبت شد


در اسلام زن و مرد در انسانيّت، منزلت، شخصيت انساني و معيارهاي فضيلت مساوي‌اند و جوهرة انسانيّت در هر دو يكي است و مرد هيچ فضيلت و ارجحيّتي نسبت به زن و يا بالعكس ندارد و تنها معيار فضيلت و ارزش، تقوا …

مقام معظم رهبری: «یکی از نقاط امید، فرسودگی جبهه‌ مقابل ما است. بنده به طور قاطع می گویم … امروز تمدّن غربی دچار انحطاط است، یعنی واقعاً در حال زوال است… البتّه حوادث و تحوّلات جوامع به تدریج اتّف…

عبارت تمدن سازی نوین که توسط مقام معظم رهبری مطرح شده، در واقع همان احیاء تمدن اسلامی است که با پيروزی انقلاب اسلامی نگاه ها به آن معطوف گرديده است؛ يعنی احیاء عزت و کرامت انسان مسلمان در کنار برخوردا…

حضور پر رنگ نسل جوان در دفاع از ارزش های انقلابی و اسلامی و ترسیم صحنه های زیبای همراهی با انقلاب اسلامی از سوی این نسل که حضرت امام و جنگ را ندیده اند در راهپیمایی ها، انتخابات، مراسمات مذهبی و گروه…

شواهد تاريخي و گزارش هاي بسياري وجود دارد كه ولادت آن حضرت و ايام كودكي او را نقل كرده اند. مؤلف كتاب امامت و مهدويت بيش از هفتاد و هفت نفر از علماي اهل سنت را نام مي برد كه هر يك به نحوي، ولادت آن حض…
معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

که نتیجه و هدف از ظهور تعالی بشر از لحاظ فهم دینی-عقلی و همچنین اجرای کامل احکام الهی است و از آنجا که علت و معلول نمی شود که متضاد یکدیگر باشند پس آمدن امر ظهور مخالف با رواج گناه و فساد می باشد و در…

ترجمة الميزان ج : 20ص :587

( 100 )سوره عاديات مدني است و يازده آيه دارد ( 11)

سورة العاديات‏

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ الْعَدِيَتِ ضبْحاً(1) فَالْمُورِيَتِ قَدْحاً(2) فَالمُْغِيرَتِ صبْحاً(3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(4) فَوَسطنَ بِهِ جَمْعاً(5) إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ(6) وَ إِنَّهُ عَلي ذَلِك لَشهِيدٌ(7) وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَيرِ لَشدِيدٌ(8) × أَ فَلا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا في الْقُبُورِ(9) وَ حُصلَ مَا في الصدُورِ(10) إِنَّ رَبهُم بهِمْ يَوْمَئذٍ لَّخَبِيرُ(11)

ترجمه آيات

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر .

قسم به اسباني كه ( سواران در جهاد كفار تاختند تا جايي كه ) نفسشان به شماره افتاد ( 1) .

و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند ( 2) .

و ( بر دشمن شبيخون زدند تا ) صبحگاهان آنها را به غارت گرفتند ( 3 ) .

و گرد و غبار ( از ديار كفار ) بر انگيختند ( 4) .

و سپاه دشمن را همه در ميان گرفتند ( 5) .

كه انسان نسبت به پروردگارش كافر نعمت و ناسپاس است ( 6) .

و خود او نيز بر اين ناسپاسي البته گواهي خواهد داد ( 7) .

و هم او بر حب مال دنيا سخت فريفته و بخيل است ( 8) .

آيا نمي‏داند كه روزي ( براي جزاي نيك و بد اعمال ) از قبرها بر انگيخته مي‏شود ؟ ( 9) .

ترجمة الميزان ج : 20ص :588

و آنچه در دلها ( از نيك و بد پنهان ) است همه را پديدار مي‏سازد ( 10 ) .

محققا آن روز پروردگار بر ( نيك و بد ) كردارشان كاملا آگاه هست ( و به ثواب و عقابشان مي‏رساند ) ( 11) .

بيان آيات

اين سوره در باره ناسپاسي انسان و كفران نعمت‏هاي پروردگارش و حب شديدش نسبت به خير سخن مي‏گويد ، و نتيجه مي‏گيرد با اينكه دوستدار خير خلق شد ، و با اينكه خير را تشخيص مي‏دهد ، اگر انجام ندهد حجتي بر خدا ندارد ، بلكه خدا بر او حجت دارد ، و به زودي به حسابش مي‏رساند .

و اين سوره به شهادت سوگندهاي اولش در مدينه نازل شده ، چون يكي از آن سوگندها جمله و العاديات ضبحا … است ، كه ظاهرش به بياني كه مي‏آيد اين است كه مراد از آن اسبان سربازان و مجاهدين در جنگ است ، و همه مي‏دانيم كه جنگهاي اسلامي در مدينه واقع شده ، و اصولا مساله جهاد بعد از هجرت تشريع شد ، رواياتي هم كه از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم‏السلام‏) رسيده مؤيد اين نظريه است ، چون در آن روايات آمده كه اين سوره در باره علي (عليه‏السلام‏) نازل شده ، آن زماني كه به غزوه ذات السلاسل رفته بود .

و نيز بعضي از روايات وارده از طرق اهل سنت آن را تاييد مي‏كند ، كه ان شاء الله در بحث روايتي آينده به آن روايات اشاره مي‏شود .

و العاديات ضبحا كلمه عاديات از مصدر عدو است ، كه به معناي دويدن به سرعت است ، و كلمه ضبح به معناي صوتي است كه از نفس نفس زدن اسبان در حين دويدن شنيده مي‏شود ، و آنچه معهود در ذهن همه و معروف در بين اهل لسان است ، اين است كه اين كلمه در خصوص اسبان بكار مي‏رود ، هر چند كه بعضي ادعا كرده‏اند كه اين صدا براي بسياري حيوانات ديگر نيز دست مي‏دهد ، و به هر حال معناي آيه اين است كه : سوگند مي‏خورم به اسبان تيزتك ، كه نفس نفس مي‏زنند .

ولي بعضي گفته‏اند : مراد از آن شتران حاجيان است ، كه صاحبان خود را در روز

ترجمة الميزان ج : 20ص :589

عيد قربان از مشعر به مني مي‏برند .

بعضي ديگر گفته‏اند : مراد شتران سربازان و جنگجويان در راه خدا است .

ولي صفاتي كه در آيات بعدي براي عاديات ذكر كرده با اين دو قول كه عاديات را به شتران معنا كرده‏اند نمي‏سازد .

فالموريات قدحا كلمه موريات جمع اسم فاعل از مصدر ايراء است ، كه به معناي برون كردن آتش ( از سنگ چخماق ) است ، و كلمه قدح به معناي زدن به ضرب است وقتي گفته مي‏شود : قدح فاوري معنايش اين است سنگ و چخماق را به هم كوبيد ، و جرقه بيرون آورد .

و منظور از اينكهاسبان عاديات را توصيف كرده به موريات قدحا اين است كه اين اسبان در هنگام دويدن در زمين سنگزار جرقه‏هايي از برخورد نعلهايشان به سنگ زمين بيرون مي‏جهد .

ولي بعضي ها گفته‏اند : مراد از ايراء مكر جنگندگان در ميدان جنگ است .

بعضي ديگر گفته‏اند : منظور آتش افروختن است .

بعضي ديگر گفته‏اند : منظور زبان مردان است كه آتش‏ها مي‏افروزد ، و با پاره سخنان سخت و ناهنجار خود فتنه‏ها مي‏انگيزند ، ليكن اين اقوال سخناني ضعيف است . معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست

فالمغيرات صبحا كلمه مغيرات جمع مؤنث اسم فاعل از باب افعال ( اغارة ) است ، و اغارة و همچنين غارة به معناي سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهاني است ، و اين جمله كه به ظاهر و مجازا صفت خيل قرار گرفته ، در واقع صفت سوارگان صاحب خيل است ، و معنايش اين است كه : سوگند مي‏خورم به سوارگان كه در هنگام صبح و بناگهاني بر دشمن هجوم مي‏آورند .

ولي بعضي گفته‏اند : مراد از مغيرات ، شتراني است كه سوارگان خود را در روز قربان از مشعر به مني مي‏آورند ، سنت هم همين است كه از مشعر حركت نكنند تا آفتاب روز عيد طلوع كند ، و اغاره در اينجا به معناي غارت بردن نيست ، بلكه به معناي سير سريع است .

ولي اين تفسير از اين نظر كه خلاف ظاهر كلمه اغاره است درست نيست .

ترجمة الميزان ج : 20ص :590

فاثرن به نقعا كلمه اثرن جمع مؤنث غايب از فعل ماضي و از مصدر اثاره است كه به معناي انگيختن گرد و غبار و امثال آن است ، و كلمه نقع به معناي غبار است .

و معناي آيه اين است كه : سوگند به هجوم كنندگان در صبح ، كه با اغاره به دشمن و دست و پاچه كردن آنان گرد و غبار برمي‏انگيزند .

بعضي از مفسرين در پاسخ از اين اشكال كه چرا در اين سوره ، فعل ( أثرن ) عطف بر اسم فاعل ( مغيرات ) شده ، با اينكه اسم فاعل صفت است ، و فعل عطف به صفت نمي‏شود ؟ گفته : هيچ عيبي ندارد ، چون اسم فاعل مذكور به معناي فعل است و كانه فرموده : اقسم باللاتي عدون فاورين فاغرن فاثرن ( سوگند به سوارگاني كه نفس‏زنان مي‏دوند ، و جرقه از نعل اسبانشان مي‏جهد ، پس غارت مي‏برند و غبار مي‏انگيزند ) .

فوسطن به جمعا كلمه وسط كه مصدر فعل وسطن است ، به معناي توسط – در وسط قرار گرفتن – است ، و ضمير به به صبح بر مي‏گردد ، و حرف باء به معناي حرف في است ، كه در اين صورت معنا چنين مي‏شود : پس در وقت صبح در وسط جمع قرار گرفتند .

ممكن هم هست ضمير به كلمه نقع برگردد ، و حرف با برايملابسه باشد ، كه در اين صورت معنا چنين مي‏شود : پس در هنگام صبح دسته جمعي در وسط غبار قرار گرفتند .

بعضي گفته‏اند : منظور در وسط قرار گرفتن شتران در جمع مني است .

ولي خواننده محترم توجه دارد كه حمل كردن آيات پنجگانه ، با اينكه تك تك مفردات آن ظهور در سواركاران دارد ، بر شتران حاجيان كه از مشعر به مني كوچ مي‏كنند حملي است بي‏اندازه خلاف ظاهر .

پس متعين آن است كه آيات را حمل بر جنگندگان اسلام كنيم ، و سياق آيات مخصوصا جمله فالمغيرات صبحا ، و جمله فوسطن به جمعا مي‏رساند كه منظور همان جنگندگان است ، كه خداي تعالي در اين آيات به آنان سوگند ياد كرده ، و حرف فاء در آيات چهارگانه دلالت دارد بر اينكه مضمون آنها مترتب بر همين سوگند است .

ان الانسان لربه لكنود كلمه كنود به معناي كفرانگر است و اين آيه مانند آيه شريفه ان الانسان

ترجمة الميزان ج : 20ص :591

لكفور از آنچه در طبع بشر نهفته شده خبر مي‏دهد ، و آن اين است كه پيرو هواي نفس و دلداده به لذائذ دنيا است ، و در نتيجه از شكر پروردگارش در مقابل نعمت‏هايي كه به او ارزاني داشته منقطع مي‏شود .

و در اين لحن گفتار تعريضي است به آن مردمي كه مسلمانان بر سرشان تاختند ، و گويا منظور از كفرانگريشان ، كفران نعمت اسلام است ، كه از بزرگترين نعمت‏هايي است كه خدا بر بشر و بر آنان انعام فرموده ، و چه كفراني بالاتر از اين كه چنين نعمتي را كه مايه پاكي زندگي دنيا و سعادت حيات ابديشان است نپذيرند ، و كار به جايي برسد كه لشكر اسلام بر سرشان بتازد .

و انه علي ذلك لشهيد ظاهر سياق ضميرهاي پي در پي اين است كه : ضمير در جمله مورد بحث هم مانند ساير ضماير به انسان بر گردد ، آن وقت مقصود از شاهد بودن انسان عليه خودش ، اين مي‏شود كه انسان خودش آگاه به كفرانگري خود هست ، و نيز مي‏داند كه كفران صفت نكوهيده‏اي است ، در نتيجه معناي آيه قبل و آيه مورد بحث اين مي‏شود كه : انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است ، و خودش بر اين معنا شاهد است ، و كفران خود را تحمل مي‏كند .

پس آيه شريفه در معناي آيه بل الانسان علي نفسه بصيرة است .

و بعضي گفته‏اند : ضمير به كلمه الله بر مي‏گردد .

ولي وحدت سياق اجازه نمي‏دهد اين چنين مرجع ضماير را مختلف بدانيم .

و انه لحب الخير لشديد بعضي از مفسرين گفته‏اند : لام در جمله لحب الخير لام تعليل است ، و كلمه خير در اينجا به معناي مال است ، و معناي جمله اين استكه : انسان براي دوستي مال ، بسيار شديد يعني بخيل و تنگ نظر است .

و بعضي گفته‏اند : مراد آيه اين است كه : انسان نسبت به مال دنيا شديد الحب است ، و اين شدت حب وادارش مي‏كند به اينكه از دادن حق خدا امتناع بورزد ، و مال خود را در راه خدا انفاق نكند .

اين چنين آيه را تفسير كرده‏اند .

ترجمة الميزان ج : 20ص :592

و بعيد نيست مراد از خير ، تنها مال نباشد ، بلكه مطلق خير باشد ، و آيه شريفه بخواهد بفرمايد : حب خير فطري هر انساني است ، و به همين جهت وقتي زينت و مال دنيا را خير خود مي‏پندارد قهرا دلش مجذوب آن مي‏شود ، و اين شيفتگي ياد خدا را از دلش مي‏برد و در مقام شكرگزاري او بر نمي‏آيد .

ا فلا يعلم اذا بعثر ما في القبور … لخبير مصدر بعثرة نظير مصدر بحثرة به معناي بعث و نشر است ، يعني برانگيخته شدن و منتشر گشتن ، و در جمله و حصل ما في الصدور منظور از تحصيل آنچه در سينه‏ها است ، جدا سازي صفاتي است كه در باطن نفوس است ، يعني صفات ايمان از كفر و رسم نيكوكاري از بدكاري ، همچنان كه در جاي ديگر فرموده يوم تبلي السرائر .

ولي بعضي از مفسرين گفته‏اند : منظور از تحصيل ما في الصدور ، بر ملا شدن نهاني‏هايي است كه هر كس در باطن خود پنهان كرده ، در آن روز اين باطنها ظاهر مي‏شود ، كه هر فردي همانطور كه به حساب ظاهرش رسيدند ، و جزاي اعمال ظاهريش را دادند ، به حساب باطنش هم برسند ، و جزاي آن را نيز بدهند .

و جمله أ فلا يعلم جمله‏اي است استفهامي كه بوي انكار از آن مي‏آيد ، و استفهامش براي انكار است ، و مفعول فعل يعلم جمله‏اي است كه حذف شده ، و مقام دلالت دارد بر اينكه آن جمله چيست ، و آن جمله قائم مقام هر دو مفعول فعل يعلم است ، و جمله ا فلا يعلم با آنچه حذف شده جمله‏اي است تمام ، و از كلمه اذا بعثر مطلبي از نو شروع شده ، تا انكار در جمله قبل را تاكيد كند .

و منظور از جمله ما في القبور بدنهاي آدميان است .

و معناي آيه – و خدا داناتر است – اين است كه : آيا انسان نمي‏داند كه به خاطر كفران نعمت‏هاي پروردگارش عقوبت‏هايي دارد كه وي به زودي به آن مي‏رسد ، و با آن جزا داده مي‏شود ؟ وقتي آنچه بدن در قبرها هست از قبرها بيرون شود ، و نهفته‏هاي در باطن نفوس بر ملا گردد ، و معلوم شود در باطن كافرند يا مؤمن ؟ مطيعند يا عاصي ؟ در آن وقت خدا به وضع ايشان با خبر است ، و بر معيار باطن نفوس ، جزايشان مي‏دهد .

ترجمة الميزان ج : 20ص :593

بحث روايتي

در مجمع البيان ، است كه : گويند رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) لشكري به سوي قبيله‏اي از كنانه گسيل داشت ، و منذر بن عمرو انصاري يكي از نقباء را سرپرست آنان كرد ، لشكر به طرف آن قبيله روان شد ، و مراجعتش طول كشيد ، منافقان گفتند همه آنان كشته شدند ، خداي تعالي سوره مورد بحث را نازل كرد ، و خبر داد كه و العاديات ضبحا – نقل از مقاتل .

بعضي ديگر گفته‏اند : اين سوره وقتي نازل شد كه رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) علي (عليه‏السلام‏) را به جنگ ذات السلاسل فرستاد ، و علي (عليه‏السلام‏) لشكر دشمن را شكست داده بود ، و اين بعد از چند نوبت اعزام لشكر واقع شد كه رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) بسركردگي غير علي (عليه‏السلام‏) فرستاده بود ، آنها نتوانستند كاري صورت دهند و هر يك لشكر را دچار شكست نموده ، نزد رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) برگشتند ، اين قصه در حديثي طولاني از امام صادق (عليه‏السلام‏) روايت شده .

آنگاه فرموده : و از اين جهت آن را ذات السلاسل خوانده‏اند كه آن جناب شكست فاحشي به ايشان داده و عده‏اي را كشت و جمعي را اسير نموده ، اسيران را در طناب آنچنان به هم بست كه گويي در كنده و زنجيرند .

و وقتي اين سوره نازل شد رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) از خانه به ميان مردم آمد و نماز صبح را خواند و در نماز همين سوره را تلاوت كرد ، بعد از آنكه نمازش تمام شد اصحابش عرضه داشتند : ما اين سوره را نشنيده بوديم ، رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود : بله علي بر دشمنانش ظفر يافت و خداي تعالي اين سوره را فرستاد ، و جبرئيل امشب با آوردن آن ، فتح علي را به من مژده داد ، چند روز بيشتر نگذشت كه علي (عليه‏السلام‏) با غنائم و اسيران برسيد.



تفسير نور:
سوره عاديات آيه 1‏متن آيه : ‏ ‏ وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً ‏‏ترجمه : ‏‏سوگند به اسبان تازنده‌اي كه ( به سوي ميدان جهاد ) نفس‌زنان پيش مي‌روند !‏‏توضيحات : ‏‏« الْعَادِيَاتِ » : جمع عَادِيَة ، اسبان تازنده . مراد هر مركب و وسيله‌اي است كه در راه يزدان و براي اجرا فرمان او مورد استفاده قرار گيرد . « ضَبْحاً » : صداي نفَس اسبان به هنگام دويدن . در اينجا به معني اسم فاعل ، يعني ( ضَابِحَات ) است ، به معني اسباني كه صداي نفَس خود را بلند كرده‌اند . حال است .‏سوره عاديات آيه 2‏متن آيه : ‏ ‏ فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً ‏‏ترجمه : ‏‏آن اسباني كه ( بر اثر برخورد چخماق سمهايشان به سنگهاي سر راه ) جرقّه‌ها برمي‌افروزند .‏‏توضيحات : ‏‏« الْمُورِيَاتِ » : جمع مُورِيَة ، آتش افروزندگان با چخماق . مراد توليدكنندگان جرقّه‌ها است . « قَدْحاً » : زدن سنگ چخماق به يكديگر براي توليد جرقّه . در اينجا به معني اسم فاعل يعني ( قَادِحَات ) و حال است . مراد زنندگان سمهاي پا بر سنگهاي زمين است .‏سوره عاديات آيه 3‏متن آيه : ‏ ‏ فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحاً ‏‏ترجمه : ‏‏همان اسباني كه بامدادان ( بر سپاهيان دشمن ) يورش مي‌برند .‏‏توضيحات : ‏‏« الْمُغِيرَاتِ » : جمع مُغيرَة ، يورش برندگان . هجوم‌كنندگان . « صُبْحاً » : بامدادان . مفعولٌ‌فيه است . آن را در معني اسم فاعل ، يعني ( مُصْبِحَات ) نيز دانسته و حال بشمار آورده‌اند ( نگا : التفسير القرآني للقرآن ) .‏سوره عاديات آيه 4‏متن آيه : ‏ ‏ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ‏‏ترجمه : ‏‏و در آن ، گرد و غبار زيادي را برمي‌انگيزند .‏‏توضيحات : ‏‏« أَثَرْنَ » : برانگيختند . برپا كردند . باب افعال و از مصدر ( إثارَة ) و از ماده ( ثور ) است ( نگا : بقره‌ / 71 ، روم‌ / 9 و 48 ، فاطر / 9 ) . « بِهِ » : در آن . حرف ( بِ ) به معني ( فِي ) است ، و ضمير ( هِ ) به صبح برمي‌گردد . « نَقْعاً » : گرد و غبار .‏سوره عاديات آيه 5‏متن آيه : ‏ ‏ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً ‏‏ترجمه : ‏‏و بامدادان به ميان جمع ( دشمنان ) مي‌تازند .‏‏توضيحات : ‏‏« وَسَطْنَ » : به وسط رفتند . به ميانه دويدند . « بِهِ » : در آن . يعني در صبح . برخي حرف باء را براي تعدّيه دانسته و ضمير ( هِ ) را به ( نَقْعاً ) برگشت داده‌اند . در اين صورت معني آيه چنين است : آن گرد و غبار فراوان را با خود به ميان جمعيّت دشمنان مي‌برند . بعضي هم باء را حاليّه دانسته‌اند ، و آيه را چنين معني كرده‌اند : با همين گرد و غبار فراوان به ميان جمع دشمنان تاخت مي‌برند .‏سوره عاديات آيه 6‏متن آيه : ‏ ‏ إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ‏‏ترجمه : ‏‏( به چنين اسباني سوگند كه ) انسان نسبت به پروردگار خود بسيار ناسپاس و حق ناشناس است .‏‏توضيحات : ‏‏« الإِنسَانَ » : مراد انساني است كه در پرتو معارف الهي تربيت نيافته است و تعليمات انبياء بر دلش نتافته است ، و خويشتن را تسليم غرائز و شهوات سركش نموده است . « كَنُودٌ » : كفران نعمت‌كننده . ناسپاس . حق‌ناشناس .‏سوره عاديات آيه 7‏متن آيه : ‏ ‏ وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ ‏‏ترجمه : ‏‏خود انسان نيز بر اين معني گواه است ( و مي‌داند ناسپاس و حق ناشناس است ) .‏‏توضيحات : ‏‏« إِنَّهُ » : همانا انسان . بي‌گمان انسان . « شَهِيدٌ » : گواه . آگاه . گواهي انسان به زبان حال است . نظير آن را در ( اعراف‌ / 172 و توبه‌ / 17 ) مي‌توان ديد . و امّا آگاهي او ، معلوم است كه انسان از هركس ديگر بهتر خود را مي‌شناسد و از درون خود آگاه است .‏سوره عاديات آيه 8‏متن آيه : ‏ ‏ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ‏‏ترجمه : ‏‏و او علاقه شديدي به دارائي و اموال دارد .‏‏توضيحات : ‏‏« الْخَيْرِ » : اموال و دارائي ( نگا : بقره‌ / 180 ، احزاب‌ / 19 ) . « شَدِيدٌ » : تند و سخت . بخيل و تنگچشم . حرف لام در واژه « لِحُبِّ الْخَيْرِ » مي‌تواند براي تعدّيه باشد ، و معني آيه با توجّه بدان در بالا گذشت . يا اين كه براي تعليل ، كه معني آيه چنين است : انسان به علّت دوست داشت اموال و دارائي بخيل است .‏سوره عاديات آيه 9‏متن آيه : ‏ ‏ أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ ‏‏ترجمه : ‏‏آيا اين انسان ( ناسپاس و دلباخته دارائي ) نمي‌داند : هنگامي كه آنچه در گورها است بيرون آورده مي‌شود ( و مردگان زنده مي‌گردند ) .‏‏توضيحات : ‏‏« بُعْثِرَ » : بيرون آورده شد و زنده گرديد ( نگا : انفطار / 4 ) .‏سوره عاديات آيه 10‏متن آيه : ‏ ‏ وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ ‏‏ترجمه : ‏‏و هنگامي كه آنچه در سينه‌ها ( از كفر و ايمان و نيّت خوب و بد ) است ( از ميان دفاتر اعمال ) جمع‌آوري مي‌گردد و به دست مي‌آيد .‏‏توضيحات : ‏‏« حُصِّلَ » : به دست آورده شد . جمع گرديد .‏سوره عاديات آيه 11‏متن آيه : ‏ ‏ إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ ‏‏ترجمه : ‏‏در آن روز بدون شكّ پروردگارشان ( از احوال آنان و اعمال ايشان ) بسيار آگاه است ( و پاداش و كيفرشان را مي‌دهد ؟ ) .‏‏توضيحات : ‏‏« خَبِيرٌ » : بسيار آگاه و باخبر .‏بازگشت به لیست سوره‌ها

معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست
معنی کلمه لکنود در سوره عادیات چیست
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *